صلاح الدین... رهبری که تاریخ را فریب داد! 

بین متن انگلیسی و ترجمه جدید عربی یک قرن و ربع فاصله است 

صلاح الدین... رهبری که تاریخ را فریب داد! 
TT

صلاح الدین... رهبری که تاریخ را فریب داد! 

صلاح الدین... رهبری که تاریخ را فریب داد! 

کتاب «صلاح الدین و سقوط پادشاهی بیت‌المقدس» نوشته شرق‌شناس استنلی لین پل هنوز هم مهمترین منبع در تاریخ نظامی و دیپلماتیک دوره جنگ‌های صلیبی و شخصیت رهبر صلاح الدین ایوبی است.
بین اصل انگلیسی کتاب که در سال 1898 منتشر شده و ترجمه‌ای که در آغاز سال جاری در قاهره توسط انتشارات«الدار المصریة اللبنانیة» روانه بازار شد، یک قرن و ربع فاصله است و این خود با وجود این تعداد زیاد موسسات ترجمه عربی امری عجیب است. ترجمه قبلی این کتاب امضای فاروق سعد ابوجابر را دارد که خود نیز نسبتاً جدید (در سال 1998) و به هزینه مترجم در چاپخانه الاهرام چاپ شده است.
ترجمه جدید از یک مترجم و محقق درجه یک و با علاقه و تبحر به نام علا مصری النهر رونمایی می‌کند که دو پایان نامه کارشناسی ارشد و دکتر‌ایش درباره دوران جنگ‌های صلیبی بوده و این ترجمه بخشی از حجم کتاب اصلی با افزودن حاشیه‌ها و پیوست‌هایی است که علا النهر درهرجا که نیاز به توضیح و روشنگری متن اصلی دیده با بازگشت به منابع اصلی عربی به آن افزوده. همچنین علاء برای متن خود یک زبان عربی کلاسیک انتخاب کرده که همطراز زبان کلاسیک لین باشد. علاء در مقدمه خود شواهدی از هر آنچه در مورد صلاح الدین درقالب تاریخ یا داستان، به زبان‌های انگلیسی، فرانسوی، ایتالیایی و روسی(عربی شده یا نشده) آورده است.

غسان مسعود بازیگر سوری در نقش «صلاح الدین» در فیلم «قلمرو بهشت»

کتاب جدید در 672 صفحه در قطع بزرگ است و پیش از مقدمه مترجم دو مقدمه دیگر گنجانده شده. یکی از آنها نوشته دکتر ایمن فؤاد سید و دومی به قلم دکتر احمد سالم سالم است که قبلاً از طرف همین انتشارات در سال 2014 کتاب بسیار معروف «تاریخ مصر در قرون وسطی» از همین نویسنده را ارائه کرده و چاپهای آن همچنان ادامه دارد و اوست که النهر را تشویق کرد تا کتاب دوم «صلاح الدین» را ترجمه کند که در آن «هیچ حرفی به صورت تصادفی نوشته نشده، بلکه تألیف آن بر تجربه و آگاهی فراوان تکیه داشته، با رویدادها، شخصیت‌ها و منابع آن عصر؛ نمی‌گویم در تاریخ ما بلکه در تاریخ جهان».

از گهواره تکریتی تا گور دمشقی

لین کتاب خود را به پنج بخش تقسیم می‌کند که زندگی و دوران صلاح الدین را در بر می‌گیرد: مقدمه، سرزمین مصر، امپراتوری، جهاد، و ریچارد و صلاح الدین. هر بخش به چندین فصل تقسیم می‌شود که از زمان تولد او در تکریت تا رویارویی با شاه ریچارد و بازپس گیری قدس پس از نود سال اشغال صلیبی‌ها و درنهایت مرگ او در دمشق را پوشش می‌دهد.
به نظر می‌رسد صفحه صلاح الدین و نصر حطین (583 هجری قمری - 1187 م) یکی از صفحات درخشان تاریخ ما باشد که برای بخش وسیعی از روشنفکران شناخته شده است همچنانکه سینما به آشنایی عمومی گسترده با جنگ‌های صلیبی و آزاد کننده بزرگ قدس کمک کرد. می‌توان گفت که صلاح الدین از فیلم‌های عربی و غربی بیرون زد تا در خیابان راه برود، همان طور که «سی السید» از سه گانه نجیب محفوظ راه افتاد و تبدیل به یک الگوی اجتماعی شناخته شده برای اکثریتی شد که رمان را نخوانده بودند!
تقدس عربی و اسلامی صلاح الدین هر از چندگاهی محک می‌خورد، اگر کسی رو به مذمت او بیاورد و عجیب است که افسانه او در غرب چند برابر افسانه‌اش نزد ماست. همین بس که کتاب استنلی پل لین برای اولین بار در «مجموعه قهرمانان ملل» منتشر شد که از بزرگان اسلام به جز حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و سپس صلاح الدین (به گفته مترجم) کسی در آن گنجانده نشده است.
استنلی لین پل که به زبان عربی تسلط کامل داشت، عمدتاً به «کتاب الروضتین فی اخبارالدولتین» ابوشمع، و «وفیات الاعیان» ابن خلّکان و «مفرج الکروب فی اخبار بنی ایوب» ابن واصل تکیه می‌کند. استنلی همچنین قاضی بهاءالدین ابوالمحاسن، نویسنده «النوادر السلطانیة و محاسن الیوسفیة» را می‌ستاید که صلاح الدین او را در مقام قضاوت نشاند و دوستی بود که در پنج سال آخر عمر او را همراهی کرد و شاهد محاصره عکا از ابتدا تا انتها بود و به نظر مؤلف از تزویر و دورویی نسبت به پادشاه خود به دور بود و آنچه را که از صمیم قلب می‌خواست نوشت و اگر ردی از تحسین رهبرش به چشم بخورد، منبع مخالف موجود است که همان ابن الاثیر باشد که همه دلایل سیاسی را دارد تا به صلاح الدین حمله کند چون میراث اربابان محلی او را غصب کرد. و ما بر یکی دو اتهام خطرناک او درنگ می‌کنیم. این را استانلی لین خلاصه می‌کند و علاء النهر در حاشیه خود آن را شرح می‌دهد؛ ابن الاثیر با اشاره به عقب نشینی صلاح الدین از دیوارهای صور، قدرت نظامی او را زیر سوال می‌برد. همچنین از او انتقاد می‌کند چون از قطع خطبه فاطمیون بیزار بود تا نیروی ذخیره‌ او در برابر نورالدین باشند و به همین دلیل پس از محاصره قلعه شوبک و درآستانه تصرف آن عقب نشینی کرد تا با نورالدین همکاری نکند که از طرف دیگر برای ورود به کشور فرانک‌ها رفته بود.

عینیت استنلی لین

طنز این است که دقت استنلی لین تضمین کننده گریز صلاح الدین از تاریخ نبود و شخصیت او از لحظه ظهور تصادفی ستاره خاندان ایوب در روز پنج‌شنبه متمایل به افسانه‌ها باقی ماند؛ دوازدهم ماه ربیع الاخر سال 526 هجری قمری (1132 م.) فرمانده عمادالدین زنگی پس از آنکه با سلطان مسعود بن محمد بن ملک شاه سلجوقی که برای جانشینی المسترشد بالله قصد محاصره بغداد را داشت، شکست خورد و به ساحل چپ رود دجله رسید. دیزدار (والی) قلعه تکریت، گذرگاهی ساخت که فرمانده فراری از آن عبور کرد (احتمالاً به کمک شناورها) و با بقیه سربازانش در قلعه به او پناه داد و این دیزدار کسی نبود جز ایوب ملقب به «نجم الدین» و وقتی ستاره «زنگی» بار دیگر اوج گرفت مردی را که به او پناه داد( ایوب معروف به نورالدین) را فراموش نکرد که راه را برای پسرانش از جمله «یوسف» ملقب به صلاح الدین باز کرد.
تعادلی که استنلی لین پل با آن در باره صلاح الدین، نبردها و مذاکراتش نوشت، در میان بخش وسیعی از پژوهشگران که پس از او آمدند، کمکی به او نکرد، زیرا آنها او را نسبت به این فرمانده عرب جانبدار می‌دانستند. این مسئله‌ای است که محقق جدیدتر، دیوید نیکول، در مقدمه‌اش بر نسخه انگلیسی کتاب لین پل در سال 2002 رد می‌کند. مترجم عربی با او تماس گرفته و مقدمه او را به دست آورده و به نسخه عربی ضمیمه کرده. نیکول در این مقدمه می‌نویسد:« من فکر نمی‌کنم که احترام و ارج‌گذاری لین پل نسبت به صلاح الدین – همانطور که در کتاب او بیان شده است – تحت الشعاع آرمان‌گرایی یا قهرمان پرستی قرار گرفته باشد. از این منظر که او زندگینامه نویس است اعتراف می‌کند، سلطان یک قدیس نیست. صلاح الدین را درنهایت شفافیت، مردی بسیار خوب و بسیار بزرگ می‌دانست. لین پل، فرمانروای مسلمان را یک سیاستمدار زیرک معرفی می‌کند؛ گهگاهی خشن».

مقاومت دربرابر تاریخ

در فصل پایانی، استنلی لین پول حضور افسانه‌ای صلاح‌الدین را در رمان اروپایی رصد می‌کند و ریشه‌های این افسانه را به رمان قرون وسطایی ریچارد شیردل بازمی‌گرداند، که به اعتقاد او شکل کنونی‌اش را در آغاز قرن چهاردهم به خود گرفت. در این روایت ساختاریافته، ریچارد را می‌بینیم که در برابر عکا در بستر افتاده و به اصرار گوشت خوک می‌خواهد. پیش‌خدمتان او امیدی ندارند که در یک کشور مسلمان بتوانند گوشت به دست آورند، بنابراین یک شوالیه زیرک به کشتن یک مسلمان متوسل می‌شود و ریچارد در او «گوشت خوک خوشمزه» می‌یابد. با پذیرایی سخاوتمندانه، گوشت اسیران مسلمان خود را امتحان می‌کند، سپس آنها را به یک سفره رسمی دعوت می‌کند، جایی که هر غذا با سر یکی از دوستان صمیمی تزیین می‌شود!
در آن رمان، صلاح الدین با ریچارد مبارزه می‌کند و به قاهره می‌گریزد، اما جرأت می‌کند برگردد و ریچارد را به همآوردی انفرادی دعوت کند. در اینجا، داستان با اسبی که صلاح الدین وقتی ریچارد را در حال مبارزه با پای پیاده در یافا دید، برای او فرستاد تفاوت دارد. صلاح الدین منجم خود را که در جادو مهارت دارد احضار می‌کند و دو روح شیطانی را به شکل دو اسب در ذهن تجسم می‌بخشد و یکی از آنها را به ریچارد می‌دهد و با این کار مطمئن می‌شود اسب او را به مشابهش می‌کشاند(اسبی که صلاح الدین برآن سواراست) و در لحظه تعیین کننده به دام می‌افتد، اما ریچارد این جادو را باطل می‌کند!
حجم ترجمه دو برابر کتاب اصلی شده که مترجم هر زمان که لازم دیده حواشی و توضیحات و اضافات افزوده و به منابع اصلی عربی رجوع کرده است.
در رمان‌های فرانسوی، افسانه‌های فراوانی درباره صلاح‌الدین وجود دارد. در «قصه‌های مینسترل ریمز - 1876» چاشنی‌های شهوانی فراوانی وجود دارد، جایی که خنیاگر حقایق تاریخ را نادیده می‌گیرد و صلاح‌الدین را وارد ماجراجویی با النور، دوشس آکیتن، می‌کند. که بعدها همسر هنری دوم و مادر ریچارد اول شد. اما در زمان داستان او همسر لویی جوان پادشاه فرانسه بود و صلاح‌الدین یک جوان.
در روایت‌های قرون وسطایی، صلاح الدین غسل تعمید مسیحی می‌شود و موقوفاتی را برای یک صومعه مسیحی وقف می‌کند و استنلی لین پل بعید نمی‌داند که سر والتر اسکات، نویسنده رمان «طلسم – 1835» آن رمان‌های دارای تخیل بالدار را خوانده باشد، اگرچه خود را به تمامی به آنها نسپرد و روایت او با تحریف کمتری همراه است، هرچند به نظر می‌رسید نویسنده طلسم نمی‌داند که صلاح الدین و ریچارد با وجود استحکام روابط بین آنها هرگز همدیگر را چهره به چهره ملاقات نکردند، خواه به طور خصمانه و خواه به شکل دیپلماتیک. با این حال؛ تصویر صلاح الدین با درخشش و دقت منحصر به فردی ترسیم شده و صلاح الدین مختصر شدن نامش به «Saladin» را مدیون این رمان است که در ادبیات غرب مورد استفاده قرارگرفت؛ نام معروفی که صاحبش نیازی به معرفی ندارد.

اسکات تعجب می‌کند که شرق که سرچشمه داستان‌های جذاب بسیاری بوده، تقریباً به طور کامل از صلاح الدین در ادبیات داستانی خود غافل شده است با وجود اینکه «هزار و یک شب» داستان‌های صلیبی را دست کم نمی‌گیرد و گواه آن «داستان ملک عمر بن النعمان و دو پسرش شرکان و نورالمکان است».
داستان ملک عمر النعمان، که استانلی لین پل به آن اشاره می‌کند، یکی از طولانی‌ترین داستان‌های «شب‌ها» است؛ و از شب چهل و چهارم تا یکصد و هفتم را در بر می‌گیرد و به جنگ‌های بین آن پادشاه و دو پسرش با مسیحیان، بین قسطنطنیه، دمشق و بغداد می‌پردازد و حرکت قهرمانان تا حجاز و قدس گسترش می‌یابد. علت جنگ‌ها در داستان، دزدی دریایی و ربودن دختران پادشاهان است، نه جنگ‌های ایمانی، حتی اگر در پس زمینه به ایمان اشاره شود، این شیوه «هزار و یک شب» برای گریز از تاریخ است.
با این حال نام صلاح الدین حتی یک بار هم در «شب‌ها» نیامده است و غفلت از آن عجیب‌تر است اگر بدانیم «شب‌ها» شکل نهایی خود را در قاهره به خود گرفت، جایی که سازنده قلعه همیشه قهرمان محبوبی بود. این را با این واقعیت می‌توان توجیه کرد که مسلمانان پیروزی‌های صلاح الدین را تحسین می‌کنند، در حالی که این سخاوت شخصیت و نه موفقیت راه بود که اروپایی‌ها را مجذوب خود کرد. شاید بتوانیم در اینجا حدس و گمان دیگری را به گمانه زنی لین پل اضافه کنیم و آن این است که زندگینامه سلطان با رمان شوالیه‌گری که در آن زمان یک ژانر ادبی غالب اروپایی بود، هماهنگ بود.



اسطوره سینما آنتونی هاپکینز در «البحر الأحمر»: زندگی‌ام فراتر از آن چیزی بود که انتظار داشتم

بازیگر بریتانیایی، آنتونی هاپکینز، روی صحنه جشنواره (عکس: ایمان الخطاف)
بازیگر بریتانیایی، آنتونی هاپکینز، روی صحنه جشنواره (عکس: ایمان الخطاف)
TT

اسطوره سینما آنتونی هاپکینز در «البحر الأحمر»: زندگی‌ام فراتر از آن چیزی بود که انتظار داشتم

بازیگر بریتانیایی، آنتونی هاپکینز، روی صحنه جشنواره (عکس: ایمان الخطاف)
بازیگر بریتانیایی، آنتونی هاپکینز، روی صحنه جشنواره (عکس: ایمان الخطاف)

پس از کارنامه‌ای سینمایی که نزدیک به شش دهه را در برگرفته است، اسطورهٔ بازیگری جهان، آنتونی هاپکینز، چهارشنبه‌شب در جشنوارهٔ فیلم دریای سرخ در جدّه روی صحنه رفت؛ تا گفت‌وگویی طولانی ارائه کند که آمیزه‌ای از طنز، فلسفه و خاطرات حرفه‌ای نادر بود. در طول یک ساعت کامل، هاپکینز—که وارد دههٔ نهم زندگی شده—با ذهنی هوشیار و آمادگی برای مرور مسیر حرفه‌ای خود ظاهر شد و از نگاهش به بازیگری، نوشتن، موسیقی و جزئیات شخصیت‌های ماندگاری که حافظهٔ سینما را ساخته‌اند، سخن گفت.
هاپکینز، برندهٔ دو اسکار بهترین بازیگر برای نقش‌هایش در «سکوت بره‌ها» (۱۹۹۱) و «پدر» (۲۰۲۰)، خطوط اصلی مسیر هنری خود را چنین ترسیم کرد: «زندگی‌ام بسیار فراتر از آن چیزی پیش رفت که انتظارش را داشتم. هنوز هم احساس می‌کنم شخص دیگری این مسیر را برایم نوشته است». این زبان شگفتی‌زدگی کلید فهم رابطهٔ او با هنر، انتخاب‌های بازیگری‌اش و حتی زندگی شخصی‌اش است.

هانیبال لکتر... نبوغ شر

شخصیت «هانیبال لکتر» یکی از برجسته‌ترین نقش‌های هاپکینز است. او در این گفت‌وگو به تفصیل دربارهٔ این شخصیت در «سکوت بره‌ها» صحبت کرد و خوانشی متفاوت از شیوهٔ ساخت نقش ارائه داد. هاپکینز توضیح داد که: «من تلاش نکردم شرّ را بفهمم؛ فقط سعی کردم یک ماشین بدون احساس را بازی کنم.»

شخصیت «هانیبال لکتر» یکی از قوی‌ترین شخصیت‌هایی است که هاپکینز در طول مسیر حرفه‌ای خود ارائه کرده است (IMDb)

او باور دارد جذابیت لکتر از آن‌جاست که همچون «مفیستوفیلس» (نامی برای شیطان)، نقاط ضعف انسان و عمق شکنندگی‌اش را می‌داند. او همچنین راز یکی از مشهورترین مؤلفه‌های نقش را فاش کرد: «اگر بدون پلک‌زدن به یک سگ یا گربه نگاه کنید... می‌ترسد. این قدرت چشم است». همان چیزی که پایهٔ «نگاه ثابت» ترسناک لکتر شد.

میان تاریخ و خیال

وقتی از او پرسیدند ترجیح می‌دهد شخصیت‌های تاریخی را بازی کند یا شخصیت‌های خیالی، پاسخی داد که توجه سالن را جلب کرد: «همهٔ شخصیت‌ها خیالی‌اند... ما هم خیالی هستیم!»
او توضیح داد که هنگام آماده‌سازی نقش‌ها، حتی در مورد شخصیتی پیچیده مثل ریچارد نیکسون، خود را در پژوهش‌های طولانی‌مدت غرق نمی‌کند: «کمی تحقیق می‌کنم، اما اطلاعات زیاد ذهن را شلوغ می‌کند. مغز باید از آشوب خالی باشد.»
از نظر او بازی در نقش یک شخصیت تاریخی، بازآفرینی است، نه بازتولید واقعیت: «نیکسون من، نیکسون واقعی نیست... او نسخهٔ الیور استون است.»
او سپس خاطره‌ای طنزآمیز از روز تست گریم نقش نیکسون تعریف کرد؛ روزی که تیم گریم برایش بینی مصنوعی گذاشت، اما پس از برداشتن آن، ناگهان خطوط چهره نیکسون را در آینه دید و گفت: «یک کلاه، یک کفش، یک ضربهٔ کوچک گریم... کافی است تا ناگهان وارد روح شخصیت شوی.»

آنتونی هاپکینز در نمایی از «سکوت بره‌ها»

ترس... سایهٔ بازیگر و سوخت او

محور قوی‌تر سخنان هوبکنز دربارهٔ «ترس» بود؛ جایی که بی‌درنگ توجه‌ها را جلب کرد که چگونه این اسطورهٔ سینما و دارندهٔ نشان امپراتوری بریتانیا (CBE) می‌گوید: «ترس از شکست تمام زندگی‌ام همراهم بوده است، اما روبه‌رو شدن با آن در نتیجهٔ سلسله‌ای از حمایت‌ها و هل‌دادن‌هایی بود که از سوی کارگردانان و بازیگرانی که کنارم بودند دریافت کردم.» او داستانی تأثیرگذار دربارهٔ یکی از بازیگران آمریکایی تعریف کرد که هنگام تمرین‌های فیلم «نیکسون» تلاش کرده بود او را خرد کند. هابکینز می‌گوید به اولیور استون مراجعه کرد و خواست که از فیلم کنار گذاشته شود، زیرا احساس نمی‌کرد که توانایی ایفای نقش را دارد. پاسخ قاطع استون این بود: «تو هیچ جا نخواهی رفت. این نقش را بازی می‌کنی... چه تبدیل به موفقیت شود، چه یک شکست تمام‌عیار.»
هاپکینز ، یکی از مشهورترین و پربارترین بازیگران بریتانیایی در پاسخ به پرسشی از یکی از حاضران دربارهٔ راه رهایی از ترس در فرهنگ‌های محافظه‌کار، یکی از صریح‌ترین پاسخ‌هایش را داد: «وقتی بچه هستیم همیشه احمق به نظر می‌رسیم... بعد بزرگ می‌شویم و تجربه‌های احمقانه و خطرناک می‌کنیم... این زندگی است!» و ادامه داد: «نمی‌توانید از کودک بخواهید حرکت نکند یا حرف نزند... باید جرئت کنید کارها را انجام دهید... حتی اگر مردم به شما بخندند.»

آنتونی هوبکنز (جشنواره)

 

موسیقی... عشق نخست

در محور دیگری، هاپکینز دربارهٔ شیفتگی‌اش به موسیقی سخن گفت؛ هنری که به روح او نزدیک‌تر است. او توضیح داد که همسرش نخستین مشوق ورودش به این حوزه بوده و برای مخاطبان تعریف کرد که همسرش او را به نوشتن، آهنگ‌سازی و نقاشی تشویق کرده، با اینکه خود او به توانایی‌اش در هیچ‌یک از این مهارت‌ها باور نداشت. تا اینکه ارکسترهای جهانی، آثار او را در ریاض در سال ۲۰۲۳ نواختند. او با اشاره به شوپنهاور گفت: «موسیقی فراتر از تجربهٔ انسانی است... نمی‌توان آن را با کلمات بیان کرد.»
تماشاگران پس از پایان نشست با تصویر تازه‌ای از هاپکینز سالن را ترک کردند: فقط بازیگر نابغه‌ای نیست که «هانیبال لکتر»، «نیکسون» و «اودین» را آفریده؛ بلکه حکیمی است که زندگی، هنر و موسیقی را با شفافیتی شگفت‌آور تأمل می‌کند؛ نشستی که ترکیبی از طنز، فلسفه و سرکشی بود و با تشویق طولانی برای مردی به پایان رسید که از مرز شهرت عبور کرده و به مرحله‌ای آرام‌تر و عمیق‌تر رسیده؛ مرحله‌ای که خود او آن را «معجزهٔ بودن» می‌نامد.

 


جشنواره «دریای سرخ»… شب توزیع جوایز، تأکید بر جایگاه جهانی و پلی برای سینما 

شهد امین، کارگردان سعودی، جایزهٔ فیلم «هِجرة» را دریافت می‌کند (جشنواره)
شهد امین، کارگردان سعودی، جایزهٔ فیلم «هِجرة» را دریافت می‌کند (جشنواره)
TT

جشنواره «دریای سرخ»… شب توزیع جوایز، تأکید بر جایگاه جهانی و پلی برای سینما 

شهد امین، کارگردان سعودی، جایزهٔ فیلم «هِجرة» را دریافت می‌کند (جشنواره)
شهد امین، کارگردان سعودی، جایزهٔ فیلم «هِجرة» را دریافت می‌کند (جشنواره)

پس از چند روز پرحرارت سینمایی که جده طی آن میزبان نمایش‌های نخست و صداهایی از چهار قاره بود، مراسم اختتامیه دوره پنجم «جشنواره بین‌المللی فیلم البحر الأحمر» در شبی برگزار شد که گستردگی تأثیر جهانی آن را به نمایش گذاشت و حضور رو‌به‌رشد سینمای سعودی را برجسته کرد؛ شبی با مشارکت چشمگیر شماری از نامدارترین ستارگان جهان از جمله جانی دپ، سلمان خان، یسرا، نادین لبکی و سر آنتونی هاپکینز؛ تصویری که جایگاه جشنواره را به‌عنوان پلی میان سینمای عرب و سینمای جهان تثبیت کرد.

جمانا الراشد، رئیس هیئت امنای مؤسسهٔ «البحر الأحمر السينمائی»، از این دستاورد احساس غرور می‌کند (جشنواره)

جمانا الراشد، رئیس هیئت امنای مؤسسه «البحر الأحمر»، در جریان مراسم گفت: «در طول ده روز گذشته، پرده‌های جشنواره، ما را از میان قاره‌ها و به جهان‌های تازه بردند. تجربه‌ای کم‌نظیر را با هم زیستیم، اما تأثیر آن عمیق است. غریبه‌هایی که در کنار هم می‌نشینند و مجذوب همان فیلم، همان داستان و همان شخصیت‌ها می‌شوند. این قدرت سینماست، و همچنان یکی از مهم‌ترین راه‌ها برای فهم متقابل ما باقی خواهد ماند».
او مهم‌ترین آمارهای دوره پنجم را مرور کرد: نمایش ۱۱۱ فیلم از سراسر جهان، از جمله بیش از ۴۰ نمایش نخست جهانی یا منطقه‌ای، ۲۹۰ اکران سینمایی و ۳۰ هزار بلیت. همچنین جشنواره امسال میزبان هیئت‌هایی از ۹۷ کشور و بیش از ۴۰ هزار شرکت‌کننده از میان فیلم‌سازان بود.
الراشد درباره این اعداد گفت: «این‌ها فقط آمار نیستند، بلکه بیانگر جامعه‌ای سینمایی‌اند که هر سال گسترده‌تر می‌شود؛ کارگردانانی که شریک پیدا می‌کنند، پروژه‌هایی که کسانی را می‌یابند که به آن‌ها ایمان دارند، و تماشاگری که دلش را به روی دیدگاه‌های تازه می‌گشاید».

تجلیل از اسطوره آنتونی هاپکینز (جشنواره)

تجلیل‌هایی با حضور جهانی

پس از سخنرانی، مراسم تجلیل آغاز شد؛ مراسمی که جشنواره در آن از چهار نام اثرگذار بر سینمای جهان تقدیر کرد.
نخست، تجلیل از بازیگر و کارگردان سعودی، عهد کامل، که تجربه‌اش آمیزه‌ای از حضور محلی و بلندپروازی بین‌المللی بود. سپس ادریس البا، بازیگر و کارگردان بریتانیایی که در برنامه‌های جشنواره حضوری برجسته داشت، مورد تقدیر قرار گرفت. همچنین جشنواره از دارن آرونوفسکی، کارگردان آمریکایی و یکی از مهم‌ترین صداهای سینمایی پیش‌ران مرزهای تجربه بصری و روایی، قدردانی کرد.
اما تأثیرگذارترین لحظه، تجلیل از سر آنتونی هاپکینز بود؛ او موقر آرام و قدردانی آشکار روی صحنه آمد؛ لحظه‌ای که بیانگر احترام متقابل میان جشنواره و یکی از نمادهای بازیگری جهان بود.

دارن آرونوفسکی، کارگردان آمریکایی، و همسرش روی فرش قرمز (جشنواره)

جوایز تماشاگران

سپس مراسم به بخش اعلام جوایز رسید. فیلم «هجرة» ساخته کارگردان سعودی شهد أمین، با رأی تماشاگران، برنده جایزه فیلم العلا برای بهترین فیلم سعودی شد؛ و این فیلم بعدها جایزه هیئت داوران را نیز به کارنامه خود افزود، در تأکیدی دوباره بر حضور تجربه سینمای سعودی در عرصه رقابت.
همچنین فیلم «كولونيا» ساخته کارگردان مصری محمد صیام، برنده جایزه تماشاگران برای بهترین فیلم بین‌المللی شد، و فیلم «VI: در حرکت» اثر کارگردان فرانسوی ژولیت بینوش، جایزه الشرق برای بهترین مستند را کسب کرد.

درخشش سینمای کوتاه

در بخش مسابقه فیلم‌های کوتاه، هیئت داوران لوح تقدیر ویژه را به فیلم «جم 1983» ساخته جورج أبومحیّا اهدا کرد؛ در حالی که فیلم «الأراضي الفارغة/ سرزمین‌های خالی» اثر کریم‌الدین الألفی، جایزه یُسر نقره‌ای را به دست آورد.
اما یُسر طلایی نصیب فیلم فلسطینی «مهدَّد بالانقراض/ در معرض انقراض» ساخته سعید زاغا شد؛ فیلمی که رویکردی حساس به تنش انسانی در دل واقعیتی پیچیده ارائه می‌داد.
در بخش دستاورد سینمایی نیز، فیلم چینی «صداهای شب» از زانگ زونگشین برجسته شد؛ اثری که تجربه‌ای بصری با تکیه بر حس روایی نوآورانه به شمار می‌رفت.

بازیگر لبنانی جورج خبّاز، برنده جایزه بهترین بازیگر (جشنواره)

جوایز بازیگری

در حوزه بازیگری، سیو سو بین، بازیگر کره‌ای، برای نقش‌آفرینی‌اش در فیلم «دنیای عشق» برنده جایزه یُسر برای بهترین بازیگر زن شد؛ نقشی مبتنی بر بیان درونی و توان حمل معانی با کمترین حرکت.
اما جایزه بهترین بازیگر مرد به جورج خبّاز، بازیگر لبنانی، برای نقشش در فیلم «يونان» رسید؛ نقشی که توانایی بالای او را در ترکیب حساسیت انسانی با عمق دراماتیک آشکار ساخت.
همچنین سیرل عریس، نویسنده لبنانی، جایزه بهترین فیلمنامه را برای فیلم «نجوم الأمل والألم/ ستاره‌های امید و درد» دریافت کرد، و کارگردان أمیر فخرالدین نیز جایزه یُسر برای بهترین کارگردان را برای فیلم «يونان» از آن خود کرد.
در بخش فیلم‌های بلند، یُسر نقره‌ای به کارگردان شیرین دعیبس برای فیلم «اللي باقي منك/ باقیمانده تو» تعلق گرفت؛ و مراسم با اعلام مهم‌ترین برنده به پایان رسید: فیلم «زمین از دست رفته» ساخته أكیو فوجيموتو که یُسر طلایی برای بهترین فیلم بلند را دریافت کرد؛ نقطه اوجی برای فیلمی که با رویکردی کارگردانی‌شده و انسانی، روایتی فشرده و امضایی بصری روشن ارائه می‌داد.

جانی دپ، ستاره هالیوود، در حال سلام دادن به تماشاگران روی فرش قرمز (جشنواره)

دوره‌ای که افق‌های تازه‌ای گشود

دورهٔ پنجم با ارتقای سطح انتخاب‌های هنری، گسترده‌تر شدن مشارکت بین‌المللی و افزایش حضور سینمای سعودی در قلب صحنه متمایز شد؛ به‌گونه‌ای که به نظر رسید جشنواره مسیری روشن را برای تقویت صداهایی ترسیم می‌کند که حامل چشم‌اندازهای انسانی وسیع‌اند، و در عین حال فضایی رو به گسترش برای آثار سعودی حفظ می‌کند که سودای رقابت جهانی دارند.
در ترکیب فیلم‌های برگزیده در این سال تحولی چشمگیر دیده می‌شد؛ موضوعات هویت، مهاجرت، رابطهٔ فرد و جمع، و مفهوم حافظه به‌عنوان محرک روایت با قدرت حضور داشتند. از انتخاب‌های کمیتهٔ داوری چنین برمی‌آمد که آثاری که میان دیدگاه هنری روشن و بعد انسانی عمیق جمع می‌کنند، تواناتر در جلب توجه بوده‌اند. از میان آثار برنده، فیلم «زمین گمشده» به‌سبب زبان سینمایی آرامش که جزئیات کوچک را به صحنه‌هایی با نیروی عاطفی بالا بدل می‌کرد، اثری ماندگار گذاشت. در حالی که پیروزی فیلم «هِجرة» تأییدی بود بر اینکه سینمای سعودی وارد مرحله‌ای از بلوغ تکنیکی و هنری شده که بر تجارب رو به رشدش افزوده است.
با پایان‌یافتن دوره، آشکار بود که جشنواره دیگر تنها رویدادی جشن‌گونه نیست، بلکه سکویی است که در آن ملامح مرحله‌ای تازه از حضور سینمایی سعودی و جهان عرب شکل می‌گیرد. صداهای متنوع در هم آمیختند، و تجربه‌های جهانی در کنار تجربه‌های محلی قرار گرفتند. دایرهٔ سینما برای هرکسی گسترش یافت؛ چه آن‌که می‌خواهد داستانش را روایت کند، و چه آن‌که خواهان شنیدن داستانی دیگر است. و هنگامی که حاضران سالن را ترک کردند، احساسی باقی مانده بود که دورهٔ پنجم آغازی برای مرحله‌ای پخته‌تر است؛ مرحله‌ای که «البحر الأحمر» را به جشنواره‌ای تبدیل می‌کند که توان حمل سینمای محلی به جهان، و آوردن جهان به جده را دارد.
 

 


امیر المصری… بازیگری که از رینگ بوکس تا کلیدهای پیانو، مرزهای تن و هویت را درمی‌نوردد

امیر المصری درباره انگیزه، تحوّل و آغاز پروژه تولیدی خود صحبت می‌کند (الشرق الاوسط)
امیر المصری درباره انگیزه، تحوّل و آغاز پروژه تولیدی خود صحبت می‌کند (الشرق الاوسط)
TT

امیر المصری… بازیگری که از رینگ بوکس تا کلیدهای پیانو، مرزهای تن و هویت را درمی‌نوردد

امیر المصری درباره انگیزه، تحوّل و آغاز پروژه تولیدی خود صحبت می‌کند (الشرق الاوسط)
امیر المصری درباره انگیزه، تحوّل و آغاز پروژه تولیدی خود صحبت می‌کند (الشرق الاوسط)

به دست آوردن نقش اصلی در فیلم افتتاحیه جشنواره سینمایی بین‌المللی «دریای سرخ » کار ساده‌ای نیست، اما وقتی همین بازیگر در همان دوره فیلم دیگری نیز داشته باشد، این یک اتفاق نادر در مسیر حرفه‌ای هر هنرمندی است. این دقیقاً همان چیزی است که امیر المصری، بازیگر بریتانیایی-مصری، تجربه می‌کند؛ او ستاره فیلم «العملاق/ غول» است که افتتاحیه پنجمین دوره جشنواره را رقم زد و توجه گسترده‌ای را جلب کرد، و هم‌زمان نقش اصلی فیلم «القصص/داستان‌ها» به کارگردانی ابوبکر شوقی، یکی از رقبای برجسته در مسابقه رسمی فیلم‌های بلند را نیز برعهده دارد.
المصری که طی سال‌های گذشته نامش به‌عنوان یکی از مهمانان آشنای جشنواره ثبت شده، امسال با لحنی متفاوت و حضوری پخته بازگشته است تا جزئیات تجربه خود را روایت کند: «وقتی مدیرعامل جشنواره، آقای فیصل بالطيور، با من درباره فیلم (غول) صحبت کرد، نمی‌دانستم قرار است آن را به‌عنوان فیلم افتتاحیه انتخاب کنند. ممکن بود فیلمی تجاری با یک ستاره هالیوودی را انتخاب کنند، اما آنها می‌خواستند افرادی مثل من را روی صحنه، در کنار ستاره‌های جهانی مانند مایکل کین و ایشواریا رای، ببینند».
المصری این لحظه را نقطه عطفی در مسیر حرفه‌ای خود می‌داند و با لحنی پرستش‌آمیز می‌افزاید: «من شیفته جشنواره هستم؛ هر سال می‌بینیم که هر دوره بهتر از قبلی است». او ادامه می‌دهد: «من بسیار از مرحله‌ای که اکنون به لحاظ هنری تجربه می‌کنم لذت می‌برم، به‌ویژه اینکه کم اتفاق می‌افتد یک بازیگر در دو فیلم در جشنواره‌ای به بزرگی (دریای سرخ) نقش اصلی داشته باشد».

صحنه‌ای از فیلم افتتاحیه جشنواره «غول» با بازی امیر المصری (جشنواره)

«غول»... مربی یا استعداد؟

حضور المصری در فیلم «غول» فراتر از یک نقش اصلی است؛ فیلم ساختی حساس دارد که نیازمند اجرای دقیق و آگاهانه شخصیت نسیم حمید است، ورزشکاری که در دهه ۹۰ در بریتانیا انقلابی در تصویر ورزشکار مسلمان ایجاد کرد و همزمان بحث‌های بی‌پایانی درباره رابطه‌اش با مربی افسانه‌ای‌اش، که نقش او را پیرس بروسنان بازی می‌کند، برانگیخت.
المصری درباره تشابه این داستان با زندگی خود می‌گوید: «بسیار... هر دوی ما نظرات منفی را نادیده می‌گیریم و با اصرار مسیرمان را ادامه می‌دهیم».
فیلم از یک صحنه کوچک در شفلید بریتانیا آغاز می‌شود، جایی که مادر پسری هفت ساله از مربی می‌خواهد فرزندش را برای مقابله با زورگویی آموزش دهد؛ لحظه‌ای که معمولی به نظر می‌رسد، اما پایه و اساس یک اسطوره می‌شود. مربی استعداد را از همان نگاه نخست تشخیص می‌دهد و نسیم را به همراه سه برادرش به رینگ می‌برد تا بلافاصله کشف کند که این کودک نحیف چیزی دارد که نمی‌توان آموزش داد. از این نقطه، داستان فیلم از خیابان‌های محله به قهرمانی جهان گسترش می‌یابد، تا زمانی که فروپاشی‌ها و تنش‌ها نشان می‌دهد رابطه بین ورزشکار و مربی چقدر شکننده است.
فیلم با هوشمندی پرسشی مطرح می‌کند: «غول واقعی کیست، مربی یا استعداد؟» این سؤال در صحنه‌ای تکان‌دهنده به اوج می‌رسد، وقتی دو طرف رو در رو می‌شوند؛ نسیم می‌گوید: «این استعداد از طرف خداست و باید از آن بهره ببرم بدون اینکه کسی را مقصر بدانم». مربی پاسخ می‌دهد: «استعداد تو هیچ ارزشی ندارد اگر من آن را کشف و ۱۶ سال پرورش نداده باشم».

امیر المصری... سالی سرنوشت‌ساز که موقعیت او را میان بازیگری و هویت هنری‌اش تغییر می‌دهد (جشنواره)

حضور واقعی نسیم حمید، ورزشکار بازنشسته، در نمایش فیلم اتفاقی ویژه بود؛ او پس از سال‌ها غیبت در جشنواره حاضر شد، لبخند زد و با تأثر گفت: «این فیلم به تو می‌گوید: (به نام خدا... مسیر جدیدت را آغاز کن!)»؛ گویی اسطوره به شکل نمادین مشعل را به بازیگری که آن را بازسازی کرده، سپرده است.

مرحله‌ای جدید... پروژه‌هایی به‌صورت عمده

با توجه به اینکه هویت هنری امیر المصری از تلاقی فرهنگ‌های عربی و غربی شکل گرفته است، دقیقاً همان‌طور که در فیلم «غول» مشاهده می‌شود، پرسشی درباره تأثیر این تلفیق فرهنگی ضروری به نظر می‌رسد. او با تأملی روشن در ماهیت انتخاب‌های خود پاسخ می‌دهد: «مهم‌تر این است که بر پروژه تمرکز کنم، هر چه باشد، چه در جهان عرب و چه خارج از آن». سپس توضیح می‌دهد: «همیشه این سؤال‌ها ذهنم را مشغول می‌کند: آیا این اثر می‌تواند چیزی درونی را به حرکت درآورد؟ آیا می‌تواند پیامی را منتقل کند؟» و اشاره می‌کند که فیلم «غول» کاملاً در این چارچوب قرار می‌گیرد.
این انگیزه باعث شد تا گامی را بردارد که مدتی طولانی به تعویق افتاده بود؛ یعنی تأسیس یک شرکت تولید در بریتانیا. المصری می‌گوید: «اخیراً شرکتی برای تولید تأسیس کردم که حدود سه ماه پیش راه‌اندازی شد، و در مرحله بعد قصد دارم آثاری را تولید کنم که نه تنها متعلق به من باشد، بلکه برای افرادی که شبیه من هستند نیز باشد». او درباره پروژه جدیدش صحبت می‌کند، گویی می‌خواهد سنگ بنای هویت تولیدی آینده‌ای را بگذارد که مکمل آن چیزی باشد که در جلوی دوربین آغاز کرده است.

جدیدترین پروژه‌ها

در مورد تازه‌ترین پروژه‌هایش، او می‌گوید: «فیلمی در آلمان تازه به پایان رساندم، و اگر در جشنواره‌ای مانند (دریای سرخ) نمایش داده شود، یعنی توانسته‌ایم توجه را به مسئله‌ای بسیار مهم جلب کنیم که وقتی آن را خواندم، مرا بسیار تحت تأثیر قرار داد. این فیلم اهمیت زیادی خواهد داشت».
با اینکه المصری از ذکر دقیق موضوع خودداری می‌کند، اما صحبت‌هایش نشان می‌دهد که این فیلم موضوعی سنگین و مرحله‌ای متعهدتر در انتخاب‌های سینمایی او خواهد بود.
در پایان مصاحبه، پنجره‌ای به پروژه جدیدی برای علاقه‌مندان درام باز می‌کند و تأکید می‌کند که برای بازی در سریال «قاتل» (سفّاح) با کارگردان هادی الباجوری آماده می‌شود، که قرار است از طریق پلتفرم «شاهد» پخش شود. این اثر از داستان واقعی یک قاتل سریالی در قلب قاهره الهام گرفته و این بار او را به سوی ژانر رازآلود و دنیاهای تاریک می‌برد.