آخرين سفر پس از انفجار بزرگ

سربازان سوری، اعضای نیروی مشترک حافظ صلح عربی "کلاه سبزها" در لبنان، سوار بر تانک ساخت روسیه، 15 نوامبر 1976 در بیروت (گتی)
سربازان سوری، اعضای نیروی مشترک حافظ صلح عربی "کلاه سبزها" در لبنان، سوار بر تانک ساخت روسیه، 15 نوامبر 1976 در بیروت (گتی)
TT

آخرين سفر پس از انفجار بزرگ

سربازان سوری، اعضای نیروی مشترک حافظ صلح عربی "کلاه سبزها" در لبنان، سوار بر تانک ساخت روسیه، 15 نوامبر 1976 در بیروت (گتی)
سربازان سوری، اعضای نیروی مشترک حافظ صلح عربی "کلاه سبزها" در لبنان، سوار بر تانک ساخت روسیه، 15 نوامبر 1976 در بیروت (گتی)

روزنامه « الشرق الاوسط» از ديروز انتشار بخش‌هایی از کتاب «سیاست آمریکایی در قبال لبنان: شش ایستگاه و نمونه‌های آنها» نوشته دیوید هیل معاون وزیر امور خارجه سابق آمریکا در امور سیاسی را آغاز کرد. هیل در کتاب خود ارزیابی از سیاست کشورش در قبال لبنان را با تمرکز بر ناکامی‌ها و موفقیت‌های آن ارائه می‌کند و خاطرنشان می‌سازد که تجربه لبنانی او از زمانی آغاز شد که او در پایین‌ترین پله دستگاه دیپلماسی قرار داشت، قبل از اینکه منصب سفیر در لبنان را به عهده بگیرد. بعدها به سمت معاونت سیاسی وزیر امور خارجه منصوب شد. ديروز بخش اول در اختيار خوانندگان قرار گرفت و اينك بخش دوم آن:

پس از اولین سفرم به بیروت، من به مواجهه با مسائل لبنان ادامه دادم، چه به عنوان مشاور سیاسی آمریکا در شورای امنیت در جریان بحث درباره موضوع «قانا» در سال 1996، چه به عنوان بخشی از کارکنان وزیر (مادلین) آلبرایت وقتی او در حال رفع ممنوعیت سفر شهروندان آمریکایی به لبنان بود. من به عنوان فرد شماره دو سفارت، شاهد عقب‌نشینی یکجانبه اسرائیل در سال 2000 بودم. ما نتوانستیم تلاشی برای آماده‌سازی دولت یا ارتش لبنان برای آن لحظه انجام دهیم. به عنوان سفیر دوازده سال بعد، با حمایت قوی از ارتش لبنان در تلاش برای محافظت از لبنان در برابر افراط گرایی تکفیری‌ها مشارکت کردم.آخرین سفر من به بیروت در دوران دولت ترامپ، به عنوان دستیار وزیر امور خارجه در امور سیاسی، در 13 آگوست 2020، پس از انفجار بندر در 4 همان ماه بود. من آمادگی دیدن تخریب فیزیکی را داشتم، زیرا شهر را در بدترین وضعیت خود پس از پایان جنگ داخلی سی سال پیش دیده بودم. چیزی که من در مورد آن مطمئن نبودم واکنش مردم بود. به خصوص لبنانی‌های عادی که بار دیگر توسط فساد و سهل انگاری رهبرانشان مورد خیانت قرار گرفته‌اند. این انفجار در شرایط بدترین فروپاشی اقتصادی و مالی که یک کشور تا به حال در دوران مدرن دیده است، با شیوع اپیدمی «کووید-19» و ادامه جریان پناهجویان از سوریه رخ داد که وضعیت انسانی را بیش از پیش تشدید کرد.در طول جنگ داخلی، بیروت به طور سیستماتیک از طریق استفاده عمدی از خشونت ویران شد. در این مورد، انفجار - یکی از بزرگترین انفجارهای غیر هسته‌ای ثبت شده - به وضوح یک حادثه ناشی از مقدار غیرمعمول نیترات آمونیوم ذخیره شده در آنجا به دلایل مرموز و بدون کنترل کافی بود. تحقیقات قضایی لبنان در مورد جنایات با ابعاد سیاسی سابقه ناکامی در کشف حقیقت دارد. یک سال بعد، تلاش‌های «حزب الله» برای ارعاب بازرسان و متوقف کردن کار آنها به خودی خود شواهد کافی نشان داد که آنها در حال پنهان کردن چیزی بودند.برای آمریکایی‌ها؛ لبنان اغلب به‌عنوان مجموعه‌ای از مشکلات گیج‌کننده در نظر گرفته می‌شود که ما را نگران می‌کند، اما دغدغه حیاتی ما نیست. آمریکا فقط به دلایلی بزرگتر از آن کشور به طور پیوسته به لبنان کشیده شد؛ به دلیل موقعیت جغرافیایی و ترکیب فرقه‌ای آن مقدر است که صحنه‌ای برای درگیری‌های گسترده‌تر باشد که می‌تواند در هر زمان خاورمیانه را ویران کند..کار من به عنوان یک دیپلمات آمریکایی مستلزم این بود که سه بار در بیروت خدمت کنم که تقریباً بیست و پنج سال طول کشید.

جنگ داخلی لبنان... مداخله سوریه و خطوط قرمز اسرائیل

دومین توافقنامه جدایی در سینا، در سپتامبر 1975، بر شدت درگیری در لبنان و شدت رقابت بین مصر و سوریه افزود. اسرائیل برای جلوگیری از هرگونه واکنش خشونت آمیز فلسطینی‌ها به توافق دوم سینا، حملات هوایی را در لبنان آغاز کرد. عبدالحلیم خدام وزیر امور خارجه سوریه به لبنان سفر کرد، اما نتوانست گفت‌وگوی سیاسی یا آتش‌بس بین گروه‌های مختلف لبنانی و فلسطینی‌ها برقرار کند. مسیحیان لبنانی از ایالات متحده درخواست کمک کردند، چه با نیروهای نظامی و چه با سلاح. سرعت نبرد در جنگ داخلی در ماه اکتبر افزایش یافت. فورد و کیسینجر در 9 و 16 اکتبر وضعیت را بررسی کردند. آنها می‌ترسیدند که مداخله سوریه در لبنان به واکنش اسرائیل منجر شود. کیسینجر اکیداً توصیه کرد که از گزینه مداخله آمریکا مشابه با سال 1958 که توسط فورد پیشنهاد شد، خودداری کنید. مقامات آمریکایی بار دیگر تاکید کردند که نگرانی آنها جلوگیری از درگیری سوریه و اسرائیل در لبنان است که به معنای جلوگیری از استقرار نیروهای منظم هر یک از طرفین است. دیپلمات‌های آمریکایی این مشکل را با رهبران اسرائیل و سوریه در میان گذاشتند. یگال آلون وزیر خارجه اسرائیل تایید کرد که اسرائیل بدون مشورت با واشنگتن هیچ اقدامی انجام نخواهد داد. ماهیت، اندازه، محدوده جغرافیایی و هدف هر عملیات سوریه؛ پاسخ اسرائیل را مشخص خواهد کرد.

ریچارد مورفی، سفیر آمریکا به اسد اطلاع داد که ایالات متحده از موضع افراط گرایان مسیحی حمایت نمی‌کند و از اسرائیل می‌خواهد که خویشتن‌داری کند، اما اسرائیل ممکن است در هر صورت علیه مداخله ارتش سوریه اقدام کند. در ماه نوامبر، اسد به ایالات متحده اطلاع داد که اگر فرنجیه از نیروهای سوری درخواست کند، «آنها در اختیار او خواهند بود». در دسامبر 1975 و ژانویه 1976، شبه‌نظامیان مسیحی علیه اردوگاه‌های آوارگان فلسطینی واقع در خطوط تدارکاتی آنها در اطراف بیروت حرکت کردند. فعالیت سوریه در ژانویه تشدید شد و سوریه مبارزان فلسطینی وفادار به دمشق را در لبنان مستقر کرد. کیسینجر هشدار دومی را به اسد صادر کرد و در آن ابراز تردید کرد که ایالات متحده بتواند از واکنش اسرائیلی‌ها به آنچه که ممکن است نتیجه آن مداخله مستقیم سوریه باشد، جلوگیری کند. خدام مذاکرات بین لبنانی‌ها را از سر گرفت که در فوریه 1976 به «سند قانون اساسی» مورد تأیید رئیس‌جمهوری فرنجیه و نخست‌وزیر کرامه و حمایت فالانژ (شبه نظامیان اصلی مسیحی) منجر شد. این سند قبل از توافق طائف در سال 1989 در توزیع مساوی کرسی‌های پارلمان بین مسلمانان و مسیحیان بود. ایالات متحده سیگنالی را به رهبران لبنان فرستاد. این کشور حمایت خود از تلاش‌های سوریه برای اصلاحات را تایید می‌کند. جنبلاط، فلسطینی‌ها و متحدانشان آن را ناکافی دانسته و رد کردند و اتحاد بین دمشق و متحدان فلسطینی و لبنانی‌اش از بین رفت، بنابراین اسد محموله‌های تسلیحاتی را از عرفات به شبه نظامیان خانواده فرنجیه منتقل کرد. رابین به فورد اطلاع داد که اگر نیروهای سوری وارد لبنان شوند، ارتش اسرائیل تا لیطانی پیشروی خواهد کرد. در همین حال، ارتش لبنان بر اساس خطوط فرقه‌ای تقسیم شد و تصویر بی‌طرفی خود را از دست داد.جنبلاط و یارانش برای حمله به مسیحیان آماده شدند. سوریه اکنون با مسیحیان متحد شده که از سند قانون اساسی پیشنهادی اسد حمایت می‌کردند. سازمان اطلاعات آمریکا تخمین زد که اگر اسد در لبنان دچار تزلزل شود، ممکن است قدرت را به یک رژیم افراطی‌تر واگذار کند. در اواسط ماه مارس، ارتش سوریه به درخواست فرنجیه 1000 سرباز عادی را با یونیفورم فلسطینی به لبنان فرستاد، اما آنها نتوانستند حمله چپ را متوقف کنند. در ماه مارس، آمریکایی‌ها به مقامات سوری گفتند؛ آنها از تلاش‌های دیپلماتیک اسد حمایت می‌کنند، اما یک بار دیگر نسبت به واکنش احتمالی اسرائیل به مداخله نظامی آشکار سوریه هشدار دادند. در 15 مارس، واحدهای فلسطینی وفادار به اسد از اشغال چپ‌گرایان لبنانی به کاخ فرنجیه جلوگیری کردند، این نشانه روشنی بود که اسد در برابر هرگونه تهدید رادیکالی علیه استراتژی سیاسی خود در لبنان قاطعانه عمل خواهد کرد. در 23 مارس، خدام به ایالات متحده اطلاع داد که فرنجیه «رسماً از سوریه درخواست کرده است تا نیروهایی را برای جدا کردن طرف‌های درگیر در لبنان بفرستد». در 24 مارس، مقامات اسرائیلی برخی «خط قرمزها» را برای واشنگتن ترسیم کردند که به طور ضمنی نشان می‌دهد که آنچه غیرقابل قبول است دیگر غیرقابل قبول نیست. اسرائیل با هرگونه تحرک نظامی آشکار نیروهای سوری در لبنان، یا هر چیزی که به اندازه یک تیپ بیشتر باشد، یا تسلیحات را به ساحل منتقل کند، یا از 10 کیلومتری جنوب جاده بیروت - دمشق بیشتر شود، مخالفت خواهد کرد. کیسینجر درک می‌کرد که هرگونه تجاوز، اسرائیلی‌ها را مجبور می‌کند تا نقاط استراتژیک جنوب لبنان را تا زمانی که نیروهای سوری ترک کنند، تصرف کنند. مقامات سوری که به دنبال تایید آمریکا بودند، جزئیات اطمینان بخشی از طرح خود را در 25 مارس ارائه کردند:«نیروهای آنها محدود خواهند بود، آنها در خارج از جنوب باقی خواهند ماند و پس از حل بحران سیاسی ظرف چند ماه از آنجا خارج خواهند شد.» پاسخ آمریکا آنچه را که ایالات متحده می‌دانست ممکن است منجر به پاسخ نظامی اسرائیل شود، ارائه کرد. اسد گفت که در جنوب نمی‌ماند، اما از ایالات متحده خواست که اسرائیل را نیز دور نگه دارد.

دستورالعمل‌های براون

کیسینجر معتقد بود که منافع ایالات متحده ایجاب می‌کند که «نمی‌توانیم اجازه دهیم اسرائیل وارد جنوب لبنان شود»، زیرا این رویکرد جامع او در قبال «خاورمیانه» را که مبتنی بر پیشرفت تدریجی در پرونده صلح عرب‌ها و اسرائیل برای مهار نفوذ شوروی است، به خطر می‌اندازد. وی همچنین مخالف اشغال مستقیم لبنان توسط سوریه بود، زیرا از یک سو می‌ترسید که این امر منجر به اقدام اسرائیل شود و از سوی دیگر، نزدیکی واشنگتن و دمشق را ناشی از آن لحظه می‌دانست. منافع مشترک در مهار سازمان آزادیبخش فلسطین و چپ‌های لبنانی موقت است. اما دیدگاه دقیق‌تری از موضع احتمالی اسرائیل به کیسینجر ارائه شد.

در 31 مارس 1976، مالکوم تون، سفیر آمریکا در اسرائیل، معتقد بود که مقامات اسرائیلی موضع سختگیرانه‌تری را نسبت به مداخله سوریه برای کیسینجر نشان می‌دهند. اسرائیلی‌ها جنبش سوریه را تا زمانی تحمل خواهند کرد که اسرائیل از برنامه‌های سوریه اطلاع قبلی داشته باشد، هدف بازگرداندن ثبات است و نیروهای سوری وارد جنوب لبنان نشوند.کیسینجر دستورات خود را در 31 مارس به براون داد. او باید به آتش بس کمک می‌کرد، از طرح سیاسی سوریه حمایت می‌کرد و در عین حال نیروهای آنها را از لبنان دور نگه می‌داشت، با سازمان آزادیبخش فلسطین تماس می‌گرفت و سعی می‌کرد اتحاد خود را با جنبلاط شکسته و از فروپاشی مسیحیان جلوگیری کند. براون همچنین موظف شد جنبلاط را برای دستیابی به توافق و پذیرش بسته اصلاحات سوریه متقاعد کند. او برای اولین بار در 2 آوریل با جنبلات ملاقات کرد، زمانی که رهبر دروزی اهداف خود را برای اصلاحات سیاسی و اجتماعی، از جمله حکومت سکولار بیان کرد، براون پاسخ داد که این اهداف غیرواقعی هستند و ایالات متحده از ابتکار سیاسی سوریه حمایت می‌کند که می‌تواند تضمین کند که چپ‌ها در صورت عدم همکاری پیروز نخواهند شد. براون به او گفت:« پذیرفتن اصلاحات متواضعانه تنها راه اجتناب از مداخله سوریه است».براون بر آغاز مذاکرات در مورد آتش‌بس، کناره گیری زودهنگام فرنجیه از قدرت قبل از پایان دوره ریاستش در سپتامبر و انتخاب رئیس جمهوری جدید تمرکز کرد. براون معتقد بود که این رویکرد تنها راه ممکن برای جلوگیری از ورود نیروهای سوری است و واشنگتن نیز با این موضوع موافقت کرد. اما او به طور جداگانه تردیدهای خود را در مورد توانایی مردم لبنان برای دستیابی به توافق به کسینجر اطلاع داد. وی توصیه کرد در صورت اثبات صحت این دیدگاه، یا اینکه اسرائیل را مجبور به پذیرش استقرار در سوریه کنیم یا مستقیماً با عرفات صحبت کنیم. کیسینجر ایده براون برای همکاری با عرفات را علیرغم دستور اولیه او برای تماس با سازمان آزادیبخش فلسطین رد کرد. در 7 آوریل، در جریان جلسه شورای امنیت ملی ایالات متحده، کیسینجر به طور ضمنی با پذیرش عملیات نظامی سوریه در لبنان مخالفت کرد، زیرا او همچنان می‌ترسید که تشدید تنش با اسرائیل منجر به تحریم احتمالی نفت عرب‌ها و مداخله شوروی برای دفاع از سوریه شود. برنت اسکوف، مشاور امنیت ملی آمریکا گفت: حضور قوی سوریه در لبنان ممکن است تنها راه برای پایان دادن به درگیری باشد. در 10 آوریل، نیروهای سوری بیشتری در لبنان مستقر شدند که خود را به شکل فلسطینی درآورده بودند. ایالات متحده موضع اسرائیل را به دمشق منتقل کرد که این اقدام از مرزی عبور می‌کند که اسرائیل را ملزم می‌کند اقدامات خود را انجام دهد. سوری ها اولتیماتوم را رد کردند.کیسینجر شکایت کرد که اسرائیل می‌خواهد سوری‌ها فلسطینی‌ها را در جنوب کنترل کنند بدون اینکه به آنها اجازه دهد برای انجام این کار در آنجا مستقر شوند. مقامات آمریکایی به همتایان سوری و لبنانی خود گفتند که نمی‌توانند واکنش اسرائیل به استقرار نیروهای سوریه را تضمین کنند. این مبادلات تا پایان دوره فورد ادامه یافت. سوری‌ها در جنوب پخش نشدند. یکی از پیامدهای ناخواسته این امر ایجاد خلاء امنیتی طولانی مدت در جنوب لبنان بود که بعداً توسط «حزب الله» مورد حمایت ایران پر شد.

کارتر و تراژدی لبنان

این وضعیت نامشخص در جنوب لبنان یک نتیجه قابل پیش بینی داشت: فداییان خود را در تنها جایی که برایشان باقی مانده بود، یعنی جنوب، تثبیت کردند. در ماه مه 1977، حزب راستگرای لیکود در اسرائیل در اولین انتخابات کنست پیروز شد و مناخیم بگین نخست وزیر شد. این دولت جدید در جنوب لبنان نسبت به سلف خود تهاجمی‌تر عمل کرد و از طریق ارتش جنوب لبنان اقداماتی را برای کنترل منطقه انجام داد. عرفات در مواجهه با بگین افراطی، فشار سوریه، به حاشیه راندن او در روند صلح مصر و اسرائیل و مخالفت دائم داخلی، برای اثبات حضور خود به خشونت متوسل شد. در نوامبر 1977، «فتح»شهر اسرائیلی نهاریا را با موشک بمباران کرد. قایق‌های اسراییلی به جنوب لبنان حمله کردند. در 11 مارس 1978، نیرو‌های فتح از طریق دریا به اسرائیل حمله کردند و در جنوب حیفا فرود آمدند، یک اتوبوس را ربودند و به سمت تل آویو آتش گشودند. پلیس 9 نفر از یازده نفر را کشت. سی و چهار اسرائیلی و آمریکایی کشته شدند. این عملیات به عنوان سیگنالی از سوی عرفات تلقی شد که حذف منافع فلسطین از مذاکرات صلح منجر به صلح نخواهد شد.بگین قرار بود در 14 مارس 1978 به واشنگتن سفر کند، اما سفر خود را به تعویق انداخت در حالی که ارتش اسرائیل در حال حرکت به سمت جنوب لبنان برای از بین بردن پایگاه‌های «ساف» بود. کارتر در زندگینامه خود اظهار نظری سراسر خشم در مورد تهاجم کرد که نشان دهنده ناامیدی او از بگین و اتلاف وقت در خاورمیانه بود و نوشت:« این با پانزده اولویت دیگر در تضاد بود.

این اولویت‌ها از رأی گیری سنا در مورد پیمان کانال پاناما، مقابله با اعتصاب سراسری معدنچیان، نهایی کردن توافقنامه SALT II با مسکو، و آماده سازی یک دیدار رسمی توسط دیکتاتور یوگسلاوی، جوزف تیتو، متغیر بود. عملیات اسرائیل، «سنگ حکمت» در 15 مارس آغاز شد. در پایان روز اول، ارتش اسرائیل یک منطقه حائل با عمق بین 5 تا 20 کیلومتر را ایمن کرده بود. کارتر این عملیات را یک «واکنش بیش از حد وحشتناک» توصیف کرد که منجر به کشته شدن 1000 غیرنظامی و آواره شدن 100 هزار نفر شد.



اسطوره سینما آنتونی هاپکینز در «البحر الأحمر»: زندگی‌ام فراتر از آن چیزی بود که انتظار داشتم

بازیگر بریتانیایی، آنتونی هاپکینز، روی صحنه جشنواره (عکس: ایمان الخطاف)
بازیگر بریتانیایی، آنتونی هاپکینز، روی صحنه جشنواره (عکس: ایمان الخطاف)
TT

اسطوره سینما آنتونی هاپکینز در «البحر الأحمر»: زندگی‌ام فراتر از آن چیزی بود که انتظار داشتم

بازیگر بریتانیایی، آنتونی هاپکینز، روی صحنه جشنواره (عکس: ایمان الخطاف)
بازیگر بریتانیایی، آنتونی هاپکینز، روی صحنه جشنواره (عکس: ایمان الخطاف)

پس از کارنامه‌ای سینمایی که نزدیک به شش دهه را در برگرفته است، اسطورهٔ بازیگری جهان، آنتونی هاپکینز، چهارشنبه‌شب در جشنوارهٔ فیلم دریای سرخ در جدّه روی صحنه رفت؛ تا گفت‌وگویی طولانی ارائه کند که آمیزه‌ای از طنز، فلسفه و خاطرات حرفه‌ای نادر بود. در طول یک ساعت کامل، هاپکینز—که وارد دههٔ نهم زندگی شده—با ذهنی هوشیار و آمادگی برای مرور مسیر حرفه‌ای خود ظاهر شد و از نگاهش به بازیگری، نوشتن، موسیقی و جزئیات شخصیت‌های ماندگاری که حافظهٔ سینما را ساخته‌اند، سخن گفت.
هاپکینز، برندهٔ دو اسکار بهترین بازیگر برای نقش‌هایش در «سکوت بره‌ها» (۱۹۹۱) و «پدر» (۲۰۲۰)، خطوط اصلی مسیر هنری خود را چنین ترسیم کرد: «زندگی‌ام بسیار فراتر از آن چیزی پیش رفت که انتظارش را داشتم. هنوز هم احساس می‌کنم شخص دیگری این مسیر را برایم نوشته است». این زبان شگفتی‌زدگی کلید فهم رابطهٔ او با هنر، انتخاب‌های بازیگری‌اش و حتی زندگی شخصی‌اش است.

هانیبال لکتر... نبوغ شر

شخصیت «هانیبال لکتر» یکی از برجسته‌ترین نقش‌های هاپکینز است. او در این گفت‌وگو به تفصیل دربارهٔ این شخصیت در «سکوت بره‌ها» صحبت کرد و خوانشی متفاوت از شیوهٔ ساخت نقش ارائه داد. هاپکینز توضیح داد که: «من تلاش نکردم شرّ را بفهمم؛ فقط سعی کردم یک ماشین بدون احساس را بازی کنم.»

شخصیت «هانیبال لکتر» یکی از قوی‌ترین شخصیت‌هایی است که هاپکینز در طول مسیر حرفه‌ای خود ارائه کرده است (IMDb)

او باور دارد جذابیت لکتر از آن‌جاست که همچون «مفیستوفیلس» (نامی برای شیطان)، نقاط ضعف انسان و عمق شکنندگی‌اش را می‌داند. او همچنین راز یکی از مشهورترین مؤلفه‌های نقش را فاش کرد: «اگر بدون پلک‌زدن به یک سگ یا گربه نگاه کنید... می‌ترسد. این قدرت چشم است». همان چیزی که پایهٔ «نگاه ثابت» ترسناک لکتر شد.

میان تاریخ و خیال

وقتی از او پرسیدند ترجیح می‌دهد شخصیت‌های تاریخی را بازی کند یا شخصیت‌های خیالی، پاسخی داد که توجه سالن را جلب کرد: «همهٔ شخصیت‌ها خیالی‌اند... ما هم خیالی هستیم!»
او توضیح داد که هنگام آماده‌سازی نقش‌ها، حتی در مورد شخصیتی پیچیده مثل ریچارد نیکسون، خود را در پژوهش‌های طولانی‌مدت غرق نمی‌کند: «کمی تحقیق می‌کنم، اما اطلاعات زیاد ذهن را شلوغ می‌کند. مغز باید از آشوب خالی باشد.»
از نظر او بازی در نقش یک شخصیت تاریخی، بازآفرینی است، نه بازتولید واقعیت: «نیکسون من، نیکسون واقعی نیست... او نسخهٔ الیور استون است.»
او سپس خاطره‌ای طنزآمیز از روز تست گریم نقش نیکسون تعریف کرد؛ روزی که تیم گریم برایش بینی مصنوعی گذاشت، اما پس از برداشتن آن، ناگهان خطوط چهره نیکسون را در آینه دید و گفت: «یک کلاه، یک کفش، یک ضربهٔ کوچک گریم... کافی است تا ناگهان وارد روح شخصیت شوی.»

آنتونی هاپکینز در نمایی از «سکوت بره‌ها»

ترس... سایهٔ بازیگر و سوخت او

محور قوی‌تر سخنان هوبکنز دربارهٔ «ترس» بود؛ جایی که بی‌درنگ توجه‌ها را جلب کرد که چگونه این اسطورهٔ سینما و دارندهٔ نشان امپراتوری بریتانیا (CBE) می‌گوید: «ترس از شکست تمام زندگی‌ام همراهم بوده است، اما روبه‌رو شدن با آن در نتیجهٔ سلسله‌ای از حمایت‌ها و هل‌دادن‌هایی بود که از سوی کارگردانان و بازیگرانی که کنارم بودند دریافت کردم.» او داستانی تأثیرگذار دربارهٔ یکی از بازیگران آمریکایی تعریف کرد که هنگام تمرین‌های فیلم «نیکسون» تلاش کرده بود او را خرد کند. هابکینز می‌گوید به اولیور استون مراجعه کرد و خواست که از فیلم کنار گذاشته شود، زیرا احساس نمی‌کرد که توانایی ایفای نقش را دارد. پاسخ قاطع استون این بود: «تو هیچ جا نخواهی رفت. این نقش را بازی می‌کنی... چه تبدیل به موفقیت شود، چه یک شکست تمام‌عیار.»
هاپکینز ، یکی از مشهورترین و پربارترین بازیگران بریتانیایی در پاسخ به پرسشی از یکی از حاضران دربارهٔ راه رهایی از ترس در فرهنگ‌های محافظه‌کار، یکی از صریح‌ترین پاسخ‌هایش را داد: «وقتی بچه هستیم همیشه احمق به نظر می‌رسیم... بعد بزرگ می‌شویم و تجربه‌های احمقانه و خطرناک می‌کنیم... این زندگی است!» و ادامه داد: «نمی‌توانید از کودک بخواهید حرکت نکند یا حرف نزند... باید جرئت کنید کارها را انجام دهید... حتی اگر مردم به شما بخندند.»

آنتونی هوبکنز (جشنواره)

 

موسیقی... عشق نخست

در محور دیگری، هاپکینز دربارهٔ شیفتگی‌اش به موسیقی سخن گفت؛ هنری که به روح او نزدیک‌تر است. او توضیح داد که همسرش نخستین مشوق ورودش به این حوزه بوده و برای مخاطبان تعریف کرد که همسرش او را به نوشتن، آهنگ‌سازی و نقاشی تشویق کرده، با اینکه خود او به توانایی‌اش در هیچ‌یک از این مهارت‌ها باور نداشت. تا اینکه ارکسترهای جهانی، آثار او را در ریاض در سال ۲۰۲۳ نواختند. او با اشاره به شوپنهاور گفت: «موسیقی فراتر از تجربهٔ انسانی است... نمی‌توان آن را با کلمات بیان کرد.»
تماشاگران پس از پایان نشست با تصویر تازه‌ای از هاپکینز سالن را ترک کردند: فقط بازیگر نابغه‌ای نیست که «هانیبال لکتر»، «نیکسون» و «اودین» را آفریده؛ بلکه حکیمی است که زندگی، هنر و موسیقی را با شفافیتی شگفت‌آور تأمل می‌کند؛ نشستی که ترکیبی از طنز، فلسفه و سرکشی بود و با تشویق طولانی برای مردی به پایان رسید که از مرز شهرت عبور کرده و به مرحله‌ای آرام‌تر و عمیق‌تر رسیده؛ مرحله‌ای که خود او آن را «معجزهٔ بودن» می‌نامد.

 


جشنواره «دریای سرخ»… شب توزیع جوایز، تأکید بر جایگاه جهانی و پلی برای سینما 

شهد امین، کارگردان سعودی، جایزهٔ فیلم «هِجرة» را دریافت می‌کند (جشنواره)
شهد امین، کارگردان سعودی، جایزهٔ فیلم «هِجرة» را دریافت می‌کند (جشنواره)
TT

جشنواره «دریای سرخ»… شب توزیع جوایز، تأکید بر جایگاه جهانی و پلی برای سینما 

شهد امین، کارگردان سعودی، جایزهٔ فیلم «هِجرة» را دریافت می‌کند (جشنواره)
شهد امین، کارگردان سعودی، جایزهٔ فیلم «هِجرة» را دریافت می‌کند (جشنواره)

پس از چند روز پرحرارت سینمایی که جده طی آن میزبان نمایش‌های نخست و صداهایی از چهار قاره بود، مراسم اختتامیه دوره پنجم «جشنواره بین‌المللی فیلم البحر الأحمر» در شبی برگزار شد که گستردگی تأثیر جهانی آن را به نمایش گذاشت و حضور رو‌به‌رشد سینمای سعودی را برجسته کرد؛ شبی با مشارکت چشمگیر شماری از نامدارترین ستارگان جهان از جمله جانی دپ، سلمان خان، یسرا، نادین لبکی و سر آنتونی هاپکینز؛ تصویری که جایگاه جشنواره را به‌عنوان پلی میان سینمای عرب و سینمای جهان تثبیت کرد.

جمانا الراشد، رئیس هیئت امنای مؤسسهٔ «البحر الأحمر السينمائی»، از این دستاورد احساس غرور می‌کند (جشنواره)

جمانا الراشد، رئیس هیئت امنای مؤسسه «البحر الأحمر»، در جریان مراسم گفت: «در طول ده روز گذشته، پرده‌های جشنواره، ما را از میان قاره‌ها و به جهان‌های تازه بردند. تجربه‌ای کم‌نظیر را با هم زیستیم، اما تأثیر آن عمیق است. غریبه‌هایی که در کنار هم می‌نشینند و مجذوب همان فیلم، همان داستان و همان شخصیت‌ها می‌شوند. این قدرت سینماست، و همچنان یکی از مهم‌ترین راه‌ها برای فهم متقابل ما باقی خواهد ماند».
او مهم‌ترین آمارهای دوره پنجم را مرور کرد: نمایش ۱۱۱ فیلم از سراسر جهان، از جمله بیش از ۴۰ نمایش نخست جهانی یا منطقه‌ای، ۲۹۰ اکران سینمایی و ۳۰ هزار بلیت. همچنین جشنواره امسال میزبان هیئت‌هایی از ۹۷ کشور و بیش از ۴۰ هزار شرکت‌کننده از میان فیلم‌سازان بود.
الراشد درباره این اعداد گفت: «این‌ها فقط آمار نیستند، بلکه بیانگر جامعه‌ای سینمایی‌اند که هر سال گسترده‌تر می‌شود؛ کارگردانانی که شریک پیدا می‌کنند، پروژه‌هایی که کسانی را می‌یابند که به آن‌ها ایمان دارند، و تماشاگری که دلش را به روی دیدگاه‌های تازه می‌گشاید».

تجلیل از اسطوره آنتونی هاپکینز (جشنواره)

تجلیل‌هایی با حضور جهانی

پس از سخنرانی، مراسم تجلیل آغاز شد؛ مراسمی که جشنواره در آن از چهار نام اثرگذار بر سینمای جهان تقدیر کرد.
نخست، تجلیل از بازیگر و کارگردان سعودی، عهد کامل، که تجربه‌اش آمیزه‌ای از حضور محلی و بلندپروازی بین‌المللی بود. سپس ادریس البا، بازیگر و کارگردان بریتانیایی که در برنامه‌های جشنواره حضوری برجسته داشت، مورد تقدیر قرار گرفت. همچنین جشنواره از دارن آرونوفسکی، کارگردان آمریکایی و یکی از مهم‌ترین صداهای سینمایی پیش‌ران مرزهای تجربه بصری و روایی، قدردانی کرد.
اما تأثیرگذارترین لحظه، تجلیل از سر آنتونی هاپکینز بود؛ او موقر آرام و قدردانی آشکار روی صحنه آمد؛ لحظه‌ای که بیانگر احترام متقابل میان جشنواره و یکی از نمادهای بازیگری جهان بود.

دارن آرونوفسکی، کارگردان آمریکایی، و همسرش روی فرش قرمز (جشنواره)

جوایز تماشاگران

سپس مراسم به بخش اعلام جوایز رسید. فیلم «هجرة» ساخته کارگردان سعودی شهد أمین، با رأی تماشاگران، برنده جایزه فیلم العلا برای بهترین فیلم سعودی شد؛ و این فیلم بعدها جایزه هیئت داوران را نیز به کارنامه خود افزود، در تأکیدی دوباره بر حضور تجربه سینمای سعودی در عرصه رقابت.
همچنین فیلم «كولونيا» ساخته کارگردان مصری محمد صیام، برنده جایزه تماشاگران برای بهترین فیلم بین‌المللی شد، و فیلم «VI: در حرکت» اثر کارگردان فرانسوی ژولیت بینوش، جایزه الشرق برای بهترین مستند را کسب کرد.

درخشش سینمای کوتاه

در بخش مسابقه فیلم‌های کوتاه، هیئت داوران لوح تقدیر ویژه را به فیلم «جم 1983» ساخته جورج أبومحیّا اهدا کرد؛ در حالی که فیلم «الأراضي الفارغة/ سرزمین‌های خالی» اثر کریم‌الدین الألفی، جایزه یُسر نقره‌ای را به دست آورد.
اما یُسر طلایی نصیب فیلم فلسطینی «مهدَّد بالانقراض/ در معرض انقراض» ساخته سعید زاغا شد؛ فیلمی که رویکردی حساس به تنش انسانی در دل واقعیتی پیچیده ارائه می‌داد.
در بخش دستاورد سینمایی نیز، فیلم چینی «صداهای شب» از زانگ زونگشین برجسته شد؛ اثری که تجربه‌ای بصری با تکیه بر حس روایی نوآورانه به شمار می‌رفت.

بازیگر لبنانی جورج خبّاز، برنده جایزه بهترین بازیگر (جشنواره)

جوایز بازیگری

در حوزه بازیگری، سیو سو بین، بازیگر کره‌ای، برای نقش‌آفرینی‌اش در فیلم «دنیای عشق» برنده جایزه یُسر برای بهترین بازیگر زن شد؛ نقشی مبتنی بر بیان درونی و توان حمل معانی با کمترین حرکت.
اما جایزه بهترین بازیگر مرد به جورج خبّاز، بازیگر لبنانی، برای نقشش در فیلم «يونان» رسید؛ نقشی که توانایی بالای او را در ترکیب حساسیت انسانی با عمق دراماتیک آشکار ساخت.
همچنین سیرل عریس، نویسنده لبنانی، جایزه بهترین فیلمنامه را برای فیلم «نجوم الأمل والألم/ ستاره‌های امید و درد» دریافت کرد، و کارگردان أمیر فخرالدین نیز جایزه یُسر برای بهترین کارگردان را برای فیلم «يونان» از آن خود کرد.
در بخش فیلم‌های بلند، یُسر نقره‌ای به کارگردان شیرین دعیبس برای فیلم «اللي باقي منك/ باقیمانده تو» تعلق گرفت؛ و مراسم با اعلام مهم‌ترین برنده به پایان رسید: فیلم «زمین از دست رفته» ساخته أكیو فوجيموتو که یُسر طلایی برای بهترین فیلم بلند را دریافت کرد؛ نقطه اوجی برای فیلمی که با رویکردی کارگردانی‌شده و انسانی، روایتی فشرده و امضایی بصری روشن ارائه می‌داد.

جانی دپ، ستاره هالیوود، در حال سلام دادن به تماشاگران روی فرش قرمز (جشنواره)

دوره‌ای که افق‌های تازه‌ای گشود

دورهٔ پنجم با ارتقای سطح انتخاب‌های هنری، گسترده‌تر شدن مشارکت بین‌المللی و افزایش حضور سینمای سعودی در قلب صحنه متمایز شد؛ به‌گونه‌ای که به نظر رسید جشنواره مسیری روشن را برای تقویت صداهایی ترسیم می‌کند که حامل چشم‌اندازهای انسانی وسیع‌اند، و در عین حال فضایی رو به گسترش برای آثار سعودی حفظ می‌کند که سودای رقابت جهانی دارند.
در ترکیب فیلم‌های برگزیده در این سال تحولی چشمگیر دیده می‌شد؛ موضوعات هویت، مهاجرت، رابطهٔ فرد و جمع، و مفهوم حافظه به‌عنوان محرک روایت با قدرت حضور داشتند. از انتخاب‌های کمیتهٔ داوری چنین برمی‌آمد که آثاری که میان دیدگاه هنری روشن و بعد انسانی عمیق جمع می‌کنند، تواناتر در جلب توجه بوده‌اند. از میان آثار برنده، فیلم «زمین گمشده» به‌سبب زبان سینمایی آرامش که جزئیات کوچک را به صحنه‌هایی با نیروی عاطفی بالا بدل می‌کرد، اثری ماندگار گذاشت. در حالی که پیروزی فیلم «هِجرة» تأییدی بود بر اینکه سینمای سعودی وارد مرحله‌ای از بلوغ تکنیکی و هنری شده که بر تجارب رو به رشدش افزوده است.
با پایان‌یافتن دوره، آشکار بود که جشنواره دیگر تنها رویدادی جشن‌گونه نیست، بلکه سکویی است که در آن ملامح مرحله‌ای تازه از حضور سینمایی سعودی و جهان عرب شکل می‌گیرد. صداهای متنوع در هم آمیختند، و تجربه‌های جهانی در کنار تجربه‌های محلی قرار گرفتند. دایرهٔ سینما برای هرکسی گسترش یافت؛ چه آن‌که می‌خواهد داستانش را روایت کند، و چه آن‌که خواهان شنیدن داستانی دیگر است. و هنگامی که حاضران سالن را ترک کردند، احساسی باقی مانده بود که دورهٔ پنجم آغازی برای مرحله‌ای پخته‌تر است؛ مرحله‌ای که «البحر الأحمر» را به جشنواره‌ای تبدیل می‌کند که توان حمل سینمای محلی به جهان، و آوردن جهان به جده را دارد.
 

 


امیر المصری… بازیگری که از رینگ بوکس تا کلیدهای پیانو، مرزهای تن و هویت را درمی‌نوردد

امیر المصری درباره انگیزه، تحوّل و آغاز پروژه تولیدی خود صحبت می‌کند (الشرق الاوسط)
امیر المصری درباره انگیزه، تحوّل و آغاز پروژه تولیدی خود صحبت می‌کند (الشرق الاوسط)
TT

امیر المصری… بازیگری که از رینگ بوکس تا کلیدهای پیانو، مرزهای تن و هویت را درمی‌نوردد

امیر المصری درباره انگیزه، تحوّل و آغاز پروژه تولیدی خود صحبت می‌کند (الشرق الاوسط)
امیر المصری درباره انگیزه، تحوّل و آغاز پروژه تولیدی خود صحبت می‌کند (الشرق الاوسط)

به دست آوردن نقش اصلی در فیلم افتتاحیه جشنواره سینمایی بین‌المللی «دریای سرخ » کار ساده‌ای نیست، اما وقتی همین بازیگر در همان دوره فیلم دیگری نیز داشته باشد، این یک اتفاق نادر در مسیر حرفه‌ای هر هنرمندی است. این دقیقاً همان چیزی است که امیر المصری، بازیگر بریتانیایی-مصری، تجربه می‌کند؛ او ستاره فیلم «العملاق/ غول» است که افتتاحیه پنجمین دوره جشنواره را رقم زد و توجه گسترده‌ای را جلب کرد، و هم‌زمان نقش اصلی فیلم «القصص/داستان‌ها» به کارگردانی ابوبکر شوقی، یکی از رقبای برجسته در مسابقه رسمی فیلم‌های بلند را نیز برعهده دارد.
المصری که طی سال‌های گذشته نامش به‌عنوان یکی از مهمانان آشنای جشنواره ثبت شده، امسال با لحنی متفاوت و حضوری پخته بازگشته است تا جزئیات تجربه خود را روایت کند: «وقتی مدیرعامل جشنواره، آقای فیصل بالطيور، با من درباره فیلم (غول) صحبت کرد، نمی‌دانستم قرار است آن را به‌عنوان فیلم افتتاحیه انتخاب کنند. ممکن بود فیلمی تجاری با یک ستاره هالیوودی را انتخاب کنند، اما آنها می‌خواستند افرادی مثل من را روی صحنه، در کنار ستاره‌های جهانی مانند مایکل کین و ایشواریا رای، ببینند».
المصری این لحظه را نقطه عطفی در مسیر حرفه‌ای خود می‌داند و با لحنی پرستش‌آمیز می‌افزاید: «من شیفته جشنواره هستم؛ هر سال می‌بینیم که هر دوره بهتر از قبلی است». او ادامه می‌دهد: «من بسیار از مرحله‌ای که اکنون به لحاظ هنری تجربه می‌کنم لذت می‌برم، به‌ویژه اینکه کم اتفاق می‌افتد یک بازیگر در دو فیلم در جشنواره‌ای به بزرگی (دریای سرخ) نقش اصلی داشته باشد».

صحنه‌ای از فیلم افتتاحیه جشنواره «غول» با بازی امیر المصری (جشنواره)

«غول»... مربی یا استعداد؟

حضور المصری در فیلم «غول» فراتر از یک نقش اصلی است؛ فیلم ساختی حساس دارد که نیازمند اجرای دقیق و آگاهانه شخصیت نسیم حمید است، ورزشکاری که در دهه ۹۰ در بریتانیا انقلابی در تصویر ورزشکار مسلمان ایجاد کرد و همزمان بحث‌های بی‌پایانی درباره رابطه‌اش با مربی افسانه‌ای‌اش، که نقش او را پیرس بروسنان بازی می‌کند، برانگیخت.
المصری درباره تشابه این داستان با زندگی خود می‌گوید: «بسیار... هر دوی ما نظرات منفی را نادیده می‌گیریم و با اصرار مسیرمان را ادامه می‌دهیم».
فیلم از یک صحنه کوچک در شفلید بریتانیا آغاز می‌شود، جایی که مادر پسری هفت ساله از مربی می‌خواهد فرزندش را برای مقابله با زورگویی آموزش دهد؛ لحظه‌ای که معمولی به نظر می‌رسد، اما پایه و اساس یک اسطوره می‌شود. مربی استعداد را از همان نگاه نخست تشخیص می‌دهد و نسیم را به همراه سه برادرش به رینگ می‌برد تا بلافاصله کشف کند که این کودک نحیف چیزی دارد که نمی‌توان آموزش داد. از این نقطه، داستان فیلم از خیابان‌های محله به قهرمانی جهان گسترش می‌یابد، تا زمانی که فروپاشی‌ها و تنش‌ها نشان می‌دهد رابطه بین ورزشکار و مربی چقدر شکننده است.
فیلم با هوشمندی پرسشی مطرح می‌کند: «غول واقعی کیست، مربی یا استعداد؟» این سؤال در صحنه‌ای تکان‌دهنده به اوج می‌رسد، وقتی دو طرف رو در رو می‌شوند؛ نسیم می‌گوید: «این استعداد از طرف خداست و باید از آن بهره ببرم بدون اینکه کسی را مقصر بدانم». مربی پاسخ می‌دهد: «استعداد تو هیچ ارزشی ندارد اگر من آن را کشف و ۱۶ سال پرورش نداده باشم».

امیر المصری... سالی سرنوشت‌ساز که موقعیت او را میان بازیگری و هویت هنری‌اش تغییر می‌دهد (جشنواره)

حضور واقعی نسیم حمید، ورزشکار بازنشسته، در نمایش فیلم اتفاقی ویژه بود؛ او پس از سال‌ها غیبت در جشنواره حاضر شد، لبخند زد و با تأثر گفت: «این فیلم به تو می‌گوید: (به نام خدا... مسیر جدیدت را آغاز کن!)»؛ گویی اسطوره به شکل نمادین مشعل را به بازیگری که آن را بازسازی کرده، سپرده است.

مرحله‌ای جدید... پروژه‌هایی به‌صورت عمده

با توجه به اینکه هویت هنری امیر المصری از تلاقی فرهنگ‌های عربی و غربی شکل گرفته است، دقیقاً همان‌طور که در فیلم «غول» مشاهده می‌شود، پرسشی درباره تأثیر این تلفیق فرهنگی ضروری به نظر می‌رسد. او با تأملی روشن در ماهیت انتخاب‌های خود پاسخ می‌دهد: «مهم‌تر این است که بر پروژه تمرکز کنم، هر چه باشد، چه در جهان عرب و چه خارج از آن». سپس توضیح می‌دهد: «همیشه این سؤال‌ها ذهنم را مشغول می‌کند: آیا این اثر می‌تواند چیزی درونی را به حرکت درآورد؟ آیا می‌تواند پیامی را منتقل کند؟» و اشاره می‌کند که فیلم «غول» کاملاً در این چارچوب قرار می‌گیرد.
این انگیزه باعث شد تا گامی را بردارد که مدتی طولانی به تعویق افتاده بود؛ یعنی تأسیس یک شرکت تولید در بریتانیا. المصری می‌گوید: «اخیراً شرکتی برای تولید تأسیس کردم که حدود سه ماه پیش راه‌اندازی شد، و در مرحله بعد قصد دارم آثاری را تولید کنم که نه تنها متعلق به من باشد، بلکه برای افرادی که شبیه من هستند نیز باشد». او درباره پروژه جدیدش صحبت می‌کند، گویی می‌خواهد سنگ بنای هویت تولیدی آینده‌ای را بگذارد که مکمل آن چیزی باشد که در جلوی دوربین آغاز کرده است.

جدیدترین پروژه‌ها

در مورد تازه‌ترین پروژه‌هایش، او می‌گوید: «فیلمی در آلمان تازه به پایان رساندم، و اگر در جشنواره‌ای مانند (دریای سرخ) نمایش داده شود، یعنی توانسته‌ایم توجه را به مسئله‌ای بسیار مهم جلب کنیم که وقتی آن را خواندم، مرا بسیار تحت تأثیر قرار داد. این فیلم اهمیت زیادی خواهد داشت».
با اینکه المصری از ذکر دقیق موضوع خودداری می‌کند، اما صحبت‌هایش نشان می‌دهد که این فیلم موضوعی سنگین و مرحله‌ای متعهدتر در انتخاب‌های سینمایی او خواهد بود.
در پایان مصاحبه، پنجره‌ای به پروژه جدیدی برای علاقه‌مندان درام باز می‌کند و تأکید می‌کند که برای بازی در سریال «قاتل» (سفّاح) با کارگردان هادی الباجوری آماده می‌شود، که قرار است از طریق پلتفرم «شاهد» پخش شود. این اثر از داستان واقعی یک قاتل سریالی در قلب قاهره الهام گرفته و این بار او را به سوی ژانر رازآلود و دنیاهای تاریک می‌برد.