۲۴ فوریه روز تغییر معیارها برای نادین لبکی

پس از نامزد شدن فیلم «کفرناحوم» برای جایزه اسکار

۲۴ فوریه روز تغییر معیارها برای نادین لبکی
TT

۲۴ فوریه روز تغییر معیارها برای نادین لبکی

۲۴ فوریه روز تغییر معیارها برای نادین لبکی

از زمانی که کارگردان لبنانی نادین لبکی صاحب فرزند اولش ولید شد، تغییری ریشه‌ای در روش فکری و انتخاب موضوع فیلم‌هایش روی داد. مادری، احساس مسئولیت در برابر همه کودکان جهان و چه بسا لبنان و جهان عرب را در او تقویت کرد. 
در فیلم «کفرناحوم» نامزد جایزه اسکار دربخش فیلم خارجی، نادین لبکی موفق شد با لایه‌های مختلفی از جوامع غربی و عربی گفت‌وگو کند و با نمایش دادن رنج کودکانی که بینوایی را تجربه می‌کنند و عذابی که در سایه تصمیم‌های سیاسی می‌کشند که از توان کوچک‌شان بسیار بالاتر است.
ماجراهای فیلم در مناطق فقیرنشین بیروت می‌گذرند با قصه کودکی به نام «زین» که دستمایه فیلم می‌شود. 
کودکی که پدر و مادری که او را به دنیا آورده‌اند را به محاکمه می‌کشد که تعدادی زیادی بچه پس انداخته‌اند بی آنکه مسئولیت لازم این کار را بپذیرند. 
این فیلم بر رفتار با شاغلان و کارگران خارجی پرتو افکنی می‌کند و خشونت خانوادگی و ازدواج زودهنگام و …
نامزد شدن «کفرناحوم» در بخش فیلم‌های خارجی جایزه اسکار به عنوان تنها فیلم از جهان عرب محسوب می‌شود و دیگر فیلم‌های نامزد این جایزه مربوط به کارگردانان اروپایی، مکزیکی و امریکایی‌اند.
 نادین دربارهٔ فیلم «رم» مکزیکی ساخته کارگردان آمریکایی الفونس کوارون سخن می‌گوید. نادین این فیلم را رقیب اول فیلم خود می‌بیند چون ایده مشابهی را دستمایه کارش ساخته‌است.
«کفرناحوم» فقط نامزد جایزه اسکار نیست بلکه برای چند جایزه مهم دیگر نیز نامزد شده‌است.
 از جمله جایزه «گولدن گلاب» که پیش از این کارگردان فلسطینی (هانی ابواسعد) در سال ۲۰۰۵ برای فیلم «بهشت اکنون» نامزد شده بود.
فیلم نادین لبکی همچنین نامزد جایزه جهانی «کریتیک چویس» است که اثر سابقش «حالا کجا» در آن با استقبال مواجه شد. 
در لندن نیز نامزد دریافت جایزه «بافتا» است. در فرانسه این فیلم نامزد جایزه «سزار» شده‌است.
فیلم «کفرناحوم» در ۶۰ کشور عربی و خارجی اکران شده‌است از جمله لبنان، فرانسه، بلژیک، سوئیس و آمریکا.



پلی میان سه رودخانه… ترجمه‌ای انگلیسی و تصویری از رؤیاهای نجیب محفوظ

نجیب محفوظ در بالکن کافه‌اش مشرف به میدان التحریر در قاهره، سال ۱۹۸۸ (فرانس پرس)
نجیب محفوظ در بالکن کافه‌اش مشرف به میدان التحریر در قاهره، سال ۱۹۸۸ (فرانس پرس)
TT

پلی میان سه رودخانه… ترجمه‌ای انگلیسی و تصویری از رؤیاهای نجیب محفوظ

نجیب محفوظ در بالکن کافه‌اش مشرف به میدان التحریر در قاهره، سال ۱۹۸۸ (فرانس پرس)
نجیب محفوظ در بالکن کافه‌اش مشرف به میدان التحریر در قاهره، سال ۱۹۸۸ (فرانس پرس)

با صداقتی نادر، رمان‌نویس لیبیایی-بریتانیایی «هشام مطر» ترجمه‌اش از کتاب «رؤیاهای آخر» نجیب محفوظ را با یک اعتراف آغاز می‌کند.
مطر در تنها دیدارشان در دهه ۹۰ میلادی، از محفوظ پرسید که نویسندگانی را که به زبانی غیر از زبان مادری‌شان می‌نویسند، چگونه می‌بیند؟

این پرسش بازتاب دغدغه‌های نویسنده‌ای جوان بود که در آمریکا متولد شده و مدتی در قاهره زندگی کرده بود، پیش از آنکه برای در امان ماندن از رژیم معمر قذافی (که پدر مخالفش را ربوده بود) به بریتانیا برود و در مدرسه‌ای شبانه‌روزی با هویتی جعلی نام‌نویسی کند.
و پاسخ محفوظ، همانند سبک روایت‌اش، کوتاه و هوشمندانه بود: «تو به همان زبانی تعلق داری که به آن می‌نویسی.»

«خودم را یافتم... رؤیاهای آخ

اما مطر اعتراف می‌کند که در بازخوانی‌های بعدی‌اش از آن گفتگو، چندین بار خود را در حال افزودن حاشیه‌ای یافت که محفوظ هرگز نگفته بود: خلاصه‌ای که می‌گفت: «هر زبان، رودخانه‌ای است با خاک و محیط خودش، با کرانه‌ها و جریان‌ها و سرچشمه و دهانه‌ای که در آن می‌خشکد. بنابراین، هر نویسنده باید در رودخانه زبانی شنا کند که با آن می‌نویسد.»

به این معنا، کتاب «خودم را یافتم... رؤیاهای آخر» که هفته گذشته توسط انتشارات «پنگوئن» منتشر شد، تلاشی است برای ساختن پلی میان سه رودخانه: زبان عربی که محفوظ متن اصلی‌اش را به آن نوشت، زبان انگلیسی که مطر آن را به آن برگرداند، و زبان لنز دوربین همسر آمریکایی‌اش «دیانا مطر» که عکس‌های او از قاهره در صفحات کتاب آمده است.

مطر با انتخاب سیاه و سفید تلاش کرده فاصله زمانی بین قاهره خودش و قاهره محفوظ را کم کند (عکس‌: دیانا مطر)

کاری دشوار بود؛ چرا که ترجمه آثار محفوظ، به‌ویژه، همواره با بحث و جدل‌هایی همراه بوده: گاهی به‌خاطر نادقیق بودن، گاهی به‌خاطر حذف بافت و گاهی هم به‌خاطر دستکاری در متن.
اندکی از این مسائل گریبان ترجمه مطر را هم گرفت.
مثلاً وقتی رؤیای شماره ۲۱۱ را ترجمه کرد، همان رؤیایی که محفوظ خود را در برابر رهبر انقلاب ۱۹۱۹، سعد زغلول، می‌یابد و در کنارش «امّ المصریین» (لقب همسرش، صفیه زغلول) ایستاده است. مطر این لقب را به‌اشتباه به «مصر» نسبت داد و آن را Mother Egypt (مادر مصر) ترجمه کرد.

عکس‌ها حال و هوای رؤیاها را کامل می‌کنند، هرچند هیچ‌کدام را مستقیماً ترجمه نمی‌کنند(عکس‌: دیانا مطر)

با این حال، در باقی موارد، ترجمه مطر (برنده جایزه پولیتزر) روان و با انگلیسی درخشانش سازگار است، و ساده‌گی داستان پروژه‌اش را نیز تداعی می‌کند: او کار را با ترجمه چند رؤیا برای همسرش در حالی که صبح‌گاهی در آشپزخانه قهوه می‌نوشید آغاز کرد و بعد دید ده‌ها رؤیا را ترجمه کرده است، و تصمیم گرفت اولین ترجمه منتشرشده‌اش همین باشد.
شاید روح ایجاز و اختصار زبانی که محفوظ در روایت رؤیاهای آخرش به‌کار برده، کار مطر را ساده‌تر کرده باشد.
بین هر رؤیا و رؤیای دیگر، عکس‌های دیانا مطر از قاهره — شهر محفوظ و الهام‌بخش او — با سایه‌ها، گردوغبار، خیالات و گاه جزئیات وهم‌انگیز، فضا را کامل می‌کنند، هرچند تلاش مستقیمی برای ترجمه تصویری رؤیاها نمی‌کنند.

مطر بیشتر عکس‌های کتاب را بین اواخر دهه ۹۰ و اوایل دهه ۲۰۰۰ گرفته است(عکس‌: دیانا مطر)

در اینجا او با محفوظ در عشق به قاهره شریک می‌شود؛ شهری که از همان جلسه تابستانی با نویسنده تنها برنده نوبل ادبیات عرب، الهام‌بخش او شد.
دیانا مطر با انتخاب سیاه و سفید و تکیه بر انتزاع در جاهایی که می‌توانست، گویی تلاش کرده پلی بسازد بین قاهره خودش و قاهره محفوظ.
هشام مطر در پایان مقدمه‌اش می‌نویسد که دلش می‌خواهد محفوظ را در حالی تصور کند که صفحات ترجمه را ورق می‌زند و با همان ایجاز همیشگی‌اش می‌گوید: «طبعاً: البته.»
اما شاید محتمل‌تر باشد که همان حکم نخستش را دوباره تکرار کند: «تو به همان زبانی تعلق داری که به آن می‌نویسی.»
شاید باید بپذیریم که ترجمه — نه‌فقط در این کتاب بلکه در همه‌جا — پلی است، نه آینه. و همین برایش کافی است.