موفقیت نخستین طرح میدانی عربی برای ثبت قصههای محلی در بحرینhttps://persian.aawsat.com/home/article/1577711/%D9%85%D9%88%D9%81%D9%82%DB%8C%D8%AA-%D9%86%D8%AE%D8%B3%D8%AA%DB%8C%D9%86-%D8%B7%D8%B1%D8%AD-%D9%85%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%B9%D8%B1%D8%A8%DB%8C-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%AB%D8%A8%D8%AA-%D9%82%D8%B5%D9%87%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%AD%D9%84%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%A8%D8%AD%D8%B1%DB%8C%D9%86
موفقیت نخستین طرح میدانی عربی برای ثبت قصههای محلی در بحرین
منامه: «الشرق الاوسط»
TT
TT
موفقیت نخستین طرح میدانی عربی برای ثبت قصههای محلی در بحرین
علی خلیفه رئیس سازمان بینالمللی هنرهای مردمی، روز گذشته در همایش تخصصی میراث مردمی که در حاشیه نمایشگاه بینالمللی کتاب قاهره برگزار شدهاست، از موفقیت بحرین در تکمیل نخستین طرح میدانی عربی برای جمعآوری داستانهای محلی، خبر داد.
خلیفه در این باره گفت: «این طرح تمام مناطق و روستاهای بحرین را شامل شد و توسط ۱۰۰ دانشجو پسر و دختر با نظارت دکتر ضیا عبدالله الکعبی استاد داستانسرایی دانشکده هنر دانشگاه بحرین انجام شد.
این طرح به همت سازمان بینالمللی هنرهای مردمی (IOV) که در منامه قرار دارد، صورت پذیرفت. کار این سازمان ثبت فعالیت هنری ۱۶۳ کشور جهان است.
خلیفه در طی مشارکت در این همایش افزود: «این طرح که در اوایل سال ۲۰۰۸ آغاز شد، تقریباً ۱۰ سال طول کشید و طی آن بیش از هزار و ۲۰۰ نفر داستانسرای محلی در سنین مختلف، گویشها و نژادها ثبت شد.
وی گفت: «شمار قصههای مردمی که از طریق این طرح جمعآوری، ممیزی، بررسی و به ثبت رسید بالغ بر یک هزار داستان شد، البته داستانهای به ثبت رسیده در سه مرحله، نوشتاری و ویراستاری، سپس داوری علمی، که توسط گروهی از کارشناسان این رشته و سپس به مرحله چاپ رسیدند؛ و این داستانها هماکنون با همکاری بنیاد عربی مطالعات و انتشارات در بیروت، در پنج جلد چاپ شدهاست».
نویسنده لبنانی، حنین الصایغ، با رمان دوم خود «ثمرة النار» (نشر دار الآداب)، پس از اثر اولش «میثاق النساء» که به فهرست نهایی جایزه «بوکر عربی» راه یافت، کاوش خود را در لایههای پنهان وجود انسانی ادامه میدهد.
نویسنده در رمان جدیدش، به اعماق دنیای داخلی بحرانزده میرود و ساختار روایتی محکمی میسازد که در آن صداها به هم میآمیزند و زمانها با یکدیگر تلاقی میکنند. در این اثر، خواننده با متنی مواجه میشود که بین درد انسانی عمیق و مهارت در ساختار هنری تعادل برقرار میکند؛ جایی که در آن کشمکشهای پنهان با رویاروییهای آشکار در هم آمیختهاند و جایی که زنان - در جامعهای محافظهکار - تبدیل به نمادهایی از خلاصهسازی شکست انسانی میشوند.
بازگویی و روایت
ساختار رمان بر مبنای یک روایت محکم بنا شده که بهطور مؤثر رشتههای پیچیده شخصیتها را در چهار نسل دنبال میکند. نویسنده در این اثر، زندگیهایی را که تحت سلطه ترس، سرکوب و سنتها قرار دارند، بررسی میکند و اثر قساوت را بر مردان و زنان به نمایش میگذارد. با این حال، حضور زنان در این روایت همچنان غالب است. حنین الصایغ زنان خود را در وضعیتی از شکاف درونی به تصویر میکشد که نمایانگر تاریخ طولانی از شکستها و تلخیها است. او از طریق گوش دادن به صداهای متنوع، از جمله صدای مادر، دختر، نوه و حتی مادربزرگ، گذشته را بازسازی میکند؛ نه تنها به عنوان پسزمینهای برای وقایع، بلکه بهعنوان نیرویی فعال که بر سرنوشت شخصیتها تأثیر میگذارد و آنها را هدایت میکند. این کار، خواننده را در حرکتی بیوقفه بین بازگشت به گذشته (فلشبک) و روایت جاری قرار میدهد.
بنابراین، زخمها و آسیبها بهطور تدریجی آشکار میشوند، گویی نویسنده در حال کاوش در حافظهای است که از شکافها و ترکها انباشته شده است.
تبدیل قربانیان به بتها
رمان «ثمرة النار» ادامهای بر اثر قبلی حنین الصایغ است، اما این بار شدت و عمق بیشتری دارد. در این رمان، شخصیت «نبيلة»، مادر «أمل» قهرمان «میثاق النساء»، تلاش میکند زندگی خود را بر اساس جرقهای از آزادی و آگاهی بسازد، اما او از دست سرنوشت نمیگریزد و از فشار جامعهای که «قربانیان را مقدس کرده و آنها را به بت تبدیل میکند»، رهایی نمییابد. این مادر، همانند دخترش، در مسیری پر از چالش و سردرگمی حرکت میکند، میان تمایل به آزادی و تسلیم در برابر نیروهایی که زندگی او را هدایت میکنند.
شخصیتهای رمان از گذشتهها آزار میبینند و تقدیر آنها را به حرکت در میآورد. «نبيلة»، با وجود آگاهیاش، همچنان در میان پذیرش و تمایل به خواستهها، و همچنین میان افشای حقیقت و فرو رفتن در انزوای خود، گرفتار است. در لحظات مواجهه با واقعیت، ترس به او نفوذ میکند و به شکلی چون موجودی درنده به او تحمیل میشود تا با آنچه انکار میکند، همراهی کند. این آگاهی درهمشکسته که خود را بهعنوان راه نجات نشان میدهد، در حقیقت عمق آسیبها و شکستهای او را آشکار میسازد.
شخصیتهای دیگر نیز از درد کمتری رنج نمیبرند؛ از جمله «راغدة» که غیاب را به بهای رهایی انتخاب کرده، و «ذوقان» که لعنت تعلق و خیانت را به دوش میکشد، و همچنین مادربزرگ و خواهران «نبيلة» و دخترانش که زندگیشان را به سلطه سنتها و مردان دین سپردهاند. همه در قفس ترس میچرخند و نتیجه این وضعیت یک چرخش معیوب از ناتوانی است که رویای فردی را خرد میکند و تراژدی را از نسلی به نسل دیگر بازتولید میکند.
بین واقعگرایی و نمادگرایی
روایت حنین الصایغ بر مبنای اصل علت و معلول است، اما در برخی موارد او به تقدیر اجازه میدهد که نتایج را دوباره بنویسد. در این تعادل، رمان بهعنوان سفری از جراحتهای به ارث رسیده آشکار میشود. استعارههای مرتبط با آتش و آب (رودخانه، سیلاب، آتشی که همهچیز را میبلعد) ابزارهایی ساختاری هستند که ایده تقدیر سختگیرانهای را که زندگی را بلعیده است، بازتولید میکنند. آتش نه تنها وسیلهای برای پخت نان، بلکه نماد سوختن مستمر و عمر از دست رفتهای است که با هر چرخه تکراری مصرف میشود.
روستا، صحنه رخدادهای داستان، استعارهای از زندان بزرگ است. مکانی است که ترس در آن به ارث میرسد، همانطور که مردم نان و آتش را به ارث میبرند؛ در آنجا عشق «پدیدهای خطرناک» است و دختران به سرنوشتشان رهنمون میشوند همانطور که مرغها به قفس برده میشوند.
زبان در «ثمرة النار» مملو از درد و میان سادگی شفاف و غنای نمادین در نوسان است. نویسنده - همانطور که در متن مشهود است - قصد ندارد تراژدی شخصیتهایش را بهمنظور جلب ترحم روایت کند، بلکه آنها را به شکلی واقعگرایانه و بیمراعات ارائه میدهد. در اینجا قدرت متن نهفته است: در توانایی آن برای انتقال درد بدون هیچگونه آرایشی، و در این که خواننده میتواند قساوت را همچون تقدیری شخصی لمس کند.
غربت درونی
شخصیت «نبيلة» نمادی از تراژدی زن است در رابطه با خود و جامعهاش. حنین الصایغ شخصیت او را از درون میسازد، از طریق اقرار، ترفندها، انکسارها و پیچیدگیهای او. او آگاه است اما دستوپای بسته، خواهان است اما مردد، شاهد است اما عاجز. این تکهتکه شدن، معنای غربت درونی را در رمان تجسد میبخشد؛ غربت از خود، و از صدای قلبی که قطع شده است.
در اطراف او، طیفی از انسانها پخش شدهاند. «أمل» سعی دارد نظم موجود را بشکند؛ اما او از وزن گناه رهایی نمییابد. دیگر شخصیتها - مانند «سمر» - وقتی از معشوقهاش جدا میشود، کشته میشوند، و مرگ او تنها به دلیل غربت یا سرطان نیست. «نجاة» عمرش را صرف راضی کردن دیگران میکند، در حالی که در نقش خود که بهطور تحمیل شده به دنیا آمده است، باقی میماند. هر شخصیت لایهای از تراژدی جمعی را میسازد و ایده انتقال زخم بدون التیام را باز تأکید میکند.
اهمیت رمان
«ثمرة النار» بیشتر از یک ادامه برای رمان اول است. این اثر پایهگذار پروژهای روایی است که تجزیه و تحلیل وجود انسان تحت سلطه تقدیر و سنتها را روشن میکند، با تصاویری بسیار واقعگرایانه از زنانی که بهای روانی و اجتماعی ترسناکی را تحمل میکنند، بدون آنکه لحظهای از آگاهی یا رویای رهایی دست بردارند. این رمان، روایت درد است، اما همچنین رمان مقاومت در برابر درد است. در برابر تقدیر روستا و قدرت جامعه، حنین الصایغ انتخاب کرده است که صداهای خفه شده را به عرصه عمومی بیاورد، تا از ادبیت فضایی برای مقابله بسازد، حتی اگر این کار به قیمت غرق شدن شخصیتهایش در غم و فقدان باشد.
چگونه رمان اماراتی هویت فرهنگی جامعه را نشان داده است؟https://persian.aawsat.com/%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-%D9%88-%D9%87%D9%86%D8%B1/5202896-%DA%86%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%87-%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D8%AA%DB%8C-%D9%87%D9%88%DB%8C%D8%AA-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF%DB%8C-%D8%AC%D8%A7%D9%85%D8%B9%D9%87-%D8%B1%D8%A7-%D9%86%D8%B4%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%9F
چگونه رمان اماراتی هویت فرهنگی جامعه را نشان داده است؟
دکتر مریم الهاشمی نویسنده و منتقد اماراتی در کتاب خود با عنوان «تحولات روایی در ادبیات اماراتی: رمان اماراتی جدید به عنوان نمونه - مطالعهای فنی»، که توسط «مرکز زبان عربی ابوظبی» منتشر شده به تحلیل برخی از رمانهای جدید اماراتی میپردازد و از این طریق تحولات روایی در ادبیات اماراتی را آشکار میسازد.
پژوهشگر در مقدمه کتاب، مسائلی را مطرح میکند که رمانها به آنها میپردازند، مانند مکان و زمان ظهور آنها و مراحل تاریخیشان. او به این نکته اشاره میکند که رابطه بین ژانر ادبی و متن، رابطهای پیچیده و متحول است، و رمان یکی از انواع ادبیات است که دارای شاخهها و تنوعهای گوناگون است، که ویژگیها و ریشههای آن در حماسه، شعر غنایی و ادبیات شفاهی نهفته است.
او همچنین به این موضوع اشاره دارد که رمان در ابتدا در اواخر قرن نوزدهم با وظیفه سرگرمی و شوخی آغاز شد، سپس به سمت آموزش و موعظه و هدایت توسعه یافت و در ابتدای قرن بیستم به یکی از سه گرایش اصلی تمایل پیدا کرد: گرایش رمانتیک، گرایش تاریخی و گرایش واقعگرایانه. او میگوید که مفهوم «رمان جدید» برای برخی از افراد یک مشکل اصطلاحی ایجاد کرده و این اصطلاح از محیطهای دیگر، مانند رمان فرانسوی جدید، قرض گرفته شده است.
دکتر الهاشمی معتقد است که امارات یکی از جوامع با تغییرات سریع و بازترین جوامع نسبت به دیگران است و این امر بر بیان واقعیت، هویت و زبانشناسی خلاقانه تأثیر گذاشته است؛ به طوری که رمان اماراتی شکوفا شده و انواع آن گسترش یافته، اهداف آن متنوعتر و منابع آن گستردهتر شده است. همچنین، این تحولات باعث تسریع در پیشرفت رمان اماراتی، سرپیچی از قالبهای کهن و پذیرش بسیاری از عناصر هنرهای دیگر شده که به رمان اماراتی در ادبیات معاصر کمک کرده است.
او میافزاید که رمان اماراتی یک متن تخیلی و روایتی است که حول شخصیتهایی میچرخد که در یک رویداد درگیر هستند، و در عین حال بازنمایی از زندگی، تجربه و کسب دانش است.
مؤلف در فصل اول با بررسی برخی از رمانهای اماراتی، گرایشات گفتمان روایی در رمان اماراتی جدید را معرفی کرده است، از جمله: گرایش تاریخی، واقعگرا و عجیب. در فصل دوم «توسعه تکنیکهای فنی روایی در رمان اماراتی جدید»، او به بسیاری از تکنیکهای فنی ویژه در نویسندگی رمان اماراتی پرداخته است، از جمله: تکنیک راوی، تکنیک زمانی، تکنیک مکانی، تکنیک گفتوگو، تکنیک شخصیت و تکنیک زبان.
رمان اماراتی
الهاشمی مسیر رمان اماراتی و تنوعی که آن را متمایز و همچنین نحوه بیان هویت فرهنگی جامعه اماراتی را رصد میکند. او رمان «ثلاثية الدال/ سهگانه دال» اثر نادیا النجار را که به دهه 1960 در امارات و حادثه آتشسوزی کشتی «دارا» پرداخته است، مورد بررسی قرار میدهد. این رمان از طریق روایت روان و پیوسته حوادث، میراث منطقه را معرفی میکند. سپس، او رمان «رحلة غريسة/ سفر غریسه» اثر فاطمه حمد بوعیسی الشامسی را بررسی میکند که در آن تاریخ و زندگینامه به هم پیوند خوردهاند و ترکیبی غنی از میراث، بازیهای محلی، لهجه، زندگی اجتماعی و اقتصادی را ارائه میدهد. این رمان به زندگی در امارات پیش از صد سال پرداخته است، به ویژه در مناطق عجمان و رأس الخیمه. سپس، رمان «یومیات روز/ روزنگاری رز» اثر ریم کمالی را معرفی میکند که به مسئله آموزش و توانمندسازی زنان پرداخته و تاریخ را در ارتباط با زندگی اجتماعی مطرح میسازد.
او همچنین رمان «ریاح من طشقند/ بادهایی از تاشکند» اثر منی التمیمی را معرفی میکند که تاریخ را به حال حاضر میاندازد و از اشتباهات گذشته با رویکردی اخلاقی عبرت میگیرد. سپس رمان «فی فمی لؤلؤه/ در دهانم مرواریدی است» اثر میسون القاسمی را مورد بررسی قرار میدهد که در آن نویسنده از دادههای تاریخی در گفتمان روایی خود استفاده کرده است.
نویسنده توضیح میدهد که اگرچه رمان و تاریخ به دو حوزه متفاوت تعلق دارند (تاریخ به واقعیت اتکا دارد و رمان به ماده تخیلی)، اما هر دو در قلمرو روایتگری قرار دارند و اکنون مبادلههای میان آنها از نظر ساختاری آسانتر شده است. او اشاره میکند که نگاه هنر به واقعیت به طور کلی بر اساس تخیل است و در این حالت با دو نوع حافظه روبرو هستیم: یکی حافظه تاریخی و ثبتشده که به تاریخ تعلق دارد، و دیگری حافظه زیباییشناختی که به بازی تخیل وابسته است.
گرایش واقعگرا
نویسنده در مورد گرایش واقعگرایانه در رمان اماراتی، اشاره میکند که در اثر روایی همافزایی میان هنر و آگاهی، خود و موضوع، ساختار هنری و ساختار اجتماعی موضوعی وجود دارد. رمان توانسته است واقعیت را به تصویر بکشد و آن را بازتاب دهد. همچنین، مخاطب این هنر از دیدگاه دیگری به آن نگاه خواهد کرد؛ دیدگاه خالق اثر که تجربه خود از واقعیت را به گونهای منتقل میکند که واقعیت از منظر این چشم خلاق به آینهای تبدیل میشود که خواننده میتواند در آن خود و جامعهاش را بیابد و همچنین زمان خاصی که در آن قرار دارد. رمان واقعگرا از جمله انواع رمانهایی است که بیشترین ظرفیت را برای ترکیب انواع مختلف ادبیات در درون خود دارد و آنها را در گفتمان روایی خود دوباره احیا میکند؛ همچون میراث، اسطوره، شعر، داستانهای مردمی، حماسه و ضربالمثل.
نویسنده به برخی از رمانهای واقعگرایانه اماراتی نیز اشاره میکند، مانند رمان «سفره غریسه» اثر فاطمه الشامسی که واقعیت یک ملت و تمدن آن را به تصویر میکشد و زندگی فردی را که برای لقمه نان مبارزه کرده است، بازگو میکند. همچنین رمان «کولاج/ کولاژ» اثر فتحیه النمر را بررسی میکند که به مسائل اجتماعی در جامعه اماراتی پرداخته است، مسائلی که به واسطه گشایشهای فرهنگی، تغییرات ارزشی و برخورد فرهنگی با دیگران به وجود آمدهاند. سپس رمانهای «الهائمون/ سرگشتهها» اثر نجیبه الرفاعی، «ریتاج» اثر حمد الحمادی، و «سین ترید ولداً/ سین پسری میخواهد» اثر لطیفه الحاج را معرفی میکند که موضوعاتی مانند ازدواج در جامعهای که از نظر اقتصادی و فرهنگی باز و پیشرفته است، و نگاه مرد به زن در جامعه مدرن را مطرح میکنند.
نویسنده میافزاید که رمان با طرح مسائل اجتماعی و واقعگرایانه به نوعی مستندنگاری جامعه و مشکلات آن در زمان نوشتن رمان یا زمان گفتمان روایی است؛ زیرا جامعه دائماً در حال تغییر و تحول است و در این میان، گفتمان روایی در آثار رمان مانند یک رصدگر مداوم این تحولات عمل میکند. رمان یکی از انواع ادبی است که بیشترین بار مسائل اجتماعی را بر دوش دارد و از طریق زبان و تکنیکهای روایی، اسرار و جزئیات آنها را آشکار میسازد.
گرایش عجیب
پژوهشگر به گرایش عجیب در رمان اماراتی اشاره کرده و توضیح میدهد که این گرایش بر اساس فرهنگ نویسنده و نگاه او به ادبیات دیگران است، به طوری که از واقعیت خارج شده و به چیزهایی غیر معمول پرداخته میشود که فراتر از تخیل انسان هستند. این نوع گفتمان روایی در امارات بر اساس جادو، تغییر شکل، احضار جن، و عجیببودن تخیلی است که در آن حرکت از طریق فضاهای غیبی، مرموز و ترسناک صورت میگیرد.
سپس پژوهشگر به بررسی برخی از رمانهای اماراتی که این گرایش را دنبال کردهاند، پرداخته است، از جمله: رمان «ثنایئة مجبل بن شهوان/ دوگانه مجبل پسر شهوان»، رمان «زينة الملكة/ زیور ملکه» اثر علی ابوالریش، رمان «عذراء وولي وساحر/ باکره و ولی و جادوگر» اثر سارا الجروان الکعبی، رمان «ربيع الغابة/ بهار جنگل» اثر جمال مطر، رمان «ك – ص: ثلاثية الحب والماء والتراب/ ک- ص: سه گانه عشق و آب و خاک» اثر علی ابوالریش و رمان «غرفة واحدة لا تكفي/ یک اتاق کافی نیست» اثر سلطان العميمي.
تکنیک زمانی و مکانی
در مورد تکنیک زمانی در رمان، نویسنده اشاره میکند که زمان یکی از اجزای اصلی هر اثر ادبی است؛ زیرا زمان در ادبیات زمان انسانی است و جزئی از ساختار متن ادبی محسوب میشود که ارتباط نزدیکی با عناصر دیگری دارد از جمله مکان. زمان حرکتی است که تنها در مکانی خاص اتفاق میافتد. علاوه بر این، زمان با شخصیتهای اثر، وقایع و زبان آن ارتباط دارد و خود به عنوان سازنده وقایع و تأثیرگذار در تحولات آنها عمل میکند.
نویسنده به تکنیک زمانی در رمانهای مختلفی اشاره میکند، از جمله در رمان «الهائمون» اثر نجیبه الرفاعی، رمان «یومیات روز» اثر ریم کمالی، رمان «ریاح من طشقند» اثر منی التمیمی و رمان «دائرة التوابل/ دایره ادویه» اثر صالحه عبید.
او همچنین بیان میکند که رمان اماراتی جدید به سمت فعالسازی ساختار زمانی بیشتر گرایش یافته است؛ این امر موجب تحول مهمی در استفاده از تکنیک زمانی به صورت یک ابزار هنری شده است که در متن روایی به وضوح حضور دارد. دیگر زمان تنها زمان حال یا گذشته نیست؛ بلکه ترکیبی از دو زمان مختلف از نظر بعد فرهنگی، مکانی، زبانی و ارزشی شده است. سپس، نویسنده به تکنیک فلش بک یا بازگشت به گذشته اشاره کرده و توضیح میدهد که این تکنیک ارتباط نزدیکی با تداخلهای ادبی در انواع مختلف دارد.
این توضیحات نشان میدهد که رمانهای اماراتی جدید نه تنها از نظر ساختار روایی پیچیدهتر شدهاند، بلکه از نظر استفاده از زمان و مکان در تکنیکهای ادبی خود نیز تغییرات چشمگیری داشتهاند.
تکنیک مکانی در رمان اماراتی
نویسنده در خصوص تکنیک مکانی در رمانهای اماراتی، اشاره میکند که نقش مکان در اثر روایی نمیتواند صرفاً یک نقش زینتی یا جدا از دیگر عناصر رمان باشد، بلکه مکان باید به عنوان عنصری با دلالات نمادین متعدد مطرح شود که این دلالات بسته به دیدگاه نویسنده و واکنشهای مختلف خوانندگان میتواند متفاوت باشد. به عبارت دیگر، مکان در رمان باید عنصری متداخل و یکپارچه با دیگر اجزای داستان باشد. پژوهشگر همچنین به برخی رمانهای اماراتی اشاره میکند که در آنها از تکنیک مکان بهطور مؤثر استفاده شده است و نقش مکان در این رمانها بررسی میشود. او به مسائلی مانند تنوع مکانها، فضای مکانی، نقش مکان در تخیل خواننده، نمادگرایی مکان، و همچنین نقشی که مکان در آشکار ساختن تاریخ و جزئیات زندگی دارد، پرداخته است. همچنین، او به اهمیت مکان در فعالسازی حواس و تحریک بینایی خواننده اشاره میکند، به گونهای که مکان خود به جزئی از داستان تبدیل میشود.
تکنیک گفتوگو در رمان
نویسنده سپس به بررسی تکنیک گفتوگو در رمانهای اماراتی میپردازد، اشاره کرده که گفتوگو گاهی به شخصیتها این امکان را میدهد که صدای خود را بهطور مستقل از خالق اثر بیان کنند، و در مواقعی دیگر نمیتوان بین صدای شخصیت و صدای نویسنده تمایز قائل شد. این موضوع ما را به مفهوم «تداخل ادبی» میبرد، جایی که صداهای مختلف در یک فضای مشترک میپیوندند.
او سپس به بررسی انواع تکنیک گفتوگو و چگونگی استفاده از آنها در خدمت دیدگاه خلاقانه نویسنده در برخی رمانهای اماراتی پرداخته است. برای مثال، در رمان «کمائن العتمة/ نهانگاههای تاریکی» اثر فاطمه المزروعی، تکنیک گفتوگو به خوبی توانسته خواننده را به عمق شخصیتها ببرد و این امر باعث شده که هیجان داستان در رابطه با تحول شخصیتها و نقش آنها در بخشهای بعدی داستان حفظ شود.
همچنین، در رمان «لیلة مجنونة/ شبی دیوانه» اثر محمد بن جرش، گفتوگو به گونهای در داستان به کار رفته که متناسب با سطح آگاهی شخصیتها و نقشهای آنها در روایت است. این تکنیک به خوبی آشفتگی درونی شخصیتها را نشان میدهد و بهطور مؤثری به بینظمی درونمایه آنها میپردازد. در نهایت، او به پسزمینه اجتماعی که اثر ادبی از آن نشأت میگیرد نیز اشاره میکند، همانطور که در رمان «رحلة غریسة» اثر فاطمه الشامسی، میبینیم که محیط اجتماعی و فرهنگی شخصیتها از طریق گفتوگو و تعاملات آنها بهطور مؤثری نمایان میشود.
نتیجهگیری
این تحلیلها نشان میدهد که رمانهای اماراتی جدید، با استفاده از تکنیکهای مختلف، از جمله زمان، مکان و گفتوگو، به شکلی نوآورانه به بازنمایی واقعیتهای اجتماعی، فرهنگی و روانشناختی پرداختهاند. هر یک از این تکنیکها به نوعی در خدمت گفتمان نویسنده قرار گرفتهاند و به خواننده این امکان را میدهند که داستانها را نه تنها از منظر شخصیتها، بلکه از دیدگاههای مختلف و بهطور عمیقتر درک کند.
ژاك لانگ به «الشرق الأوسط»:
نمایشگاه بیبلوس نقش بندر فنیقی آن را در ارتباط با فراعنه آشکار میکندhttps://persian.aawsat.com/%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-%D9%88-%D9%87%D9%86%D8%B1/5201436-%DA%98%D8%A7%D9%83-%D9%84%D8%A7%D9%86%DA%AF-%D8%A8%D9%87-%D8%A7%D9%84%D8%B4%D8%B1%D9%82-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D9%88%D8%B3%D8%B7%C2%A0-%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%B4%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%A8%DB%8C%D8%A8%D9%84%D9%88%D8%B3-%D9%86%D9%82%D8%B4-%D8%A8%D9%86%D8%AF%D8%B1-%D9%81%D9%86%DB%8C%D9%82%DB%8C-%D8%A2%D9%86-%D8%B1%D8%A7-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D8%B1%D8%AA%D8%A8%D8%A7%D8%B7-%D8%A8%D8%A7
ژاك لانگ به «الشرق الأوسط»:
نمایشگاه بیبلوس نقش بندر فنیقی آن را در ارتباط با فراعنه آشکار میکند
ژاك لانگ (رسانههای اجتماعی)
با وجود بحران اقتصادی که فرانسه را درگیر کرده و تأثیرات آن بر تأمین مالی مؤسسات فرهنگی پیش از هر چیز دیگر محسوس است، رئیس «مؤسسه جهانی عربی» در پاریس و وزیر فرهنگ پیشین فرانسه، جاك لانگ، معتقد است که «مؤسسه بیشتر از هر زمان دیگری ضروری است؛ زیرا فرهنگ، دانش، آموزش، دوستی و بخشش همه ابزارهایی در برابر خشونت، نژادپرستی و تندروی هستند». وی در گفتگو با «الشرق الأوسط» میافزاید: «مؤسسه یک فرصت طلایی است که تنوع و رنگهای مختلف جهان عرب را نشان میدهد و راه گفتوگو را میگشاید».
ژاك لانگ همواره بر این باور بوده که «مؤسسه جهانی عربی» فرصتی است برای فرانسه تا نقش تاریخی خود را در دنیای عرب ایفا کند. وی به تازگی به لبنان سفر کرده بود تا نمایشگاه «دیوای: از ام کلثوم تا دالیدا» را در موزه «سرسق» افتتاح کند و همچنین برای هماهنگی نمایشگاه بزرگی درباره بیبلوس و نقش تاریخی آن که در بهار آینده در «مؤسسه جهانی عربی» برگزار خواهد شد، برنامهریزی کند. این نمایشگاه که به دلیل جنگ اسرائیل علیه لبنان به تعویق افتاده بود، پیشتر به دلیل مشکلات در جابجایی آثار از شهر جبیل (بیبلوس) به تأخیر افتاده بود.
«بیبلوس... شهر ابدی»
به گفته لانگ، نمایشگاه بزرگ «بیبلوس... شهر ابدی» که در همکاری با موزه «لوور» در پاریس در حال آمادهسازی است، «جنبههایی را آشکار خواهد کرد که همچنان مبهم باقی مانده و به ندرت به آنها پرداخته شده است، به ویژه آنچه که به بندر فنیقی در جبیل مربوط میشود که نقش محوری در دریای مدیترانه ایفا کرده و رابطهای خاص با فراعنه برقرار کرده است».
لانگ از تیم کاری صحبت میکند که همان طراحان نمایشگاههای «مسیحیان شرق» و «سمرقند» هستند که قبلاً در «مؤسسه جهانی عربی» برگزار شده بودند. وی میافزاید: «ما آثار بزرگ و جذابی خواهیم دید که به لطف همکاری با اداره کل آثار لبنان، از لبنان به پاریس منتقل خواهند شد». همچنین پروژههای دیگری نیز در دست برنامهریزی است که به صیدا، صور و طرابلس مربوط میشود.
ژاك لانگ در بازدید از بیبلوس با همسرش، در حال کشف آثار باستانی این شهر (رسانههای اجتماعی)
لانگ در جریان سفر خود به لبنان از شهر بیبلوس دیدن کرد و از سایتهای باستانی آن بازدید نمود و با فعالان فرهنگی این شهر ملاقات کرد تا برای نمایشگاه پیشرو که حدود ۴۰۰ اثر از جمله گنجینههای کشف شده از مقبره سلطنتی و معابد شهر را در بر خواهد داشت، آماده شود. این آثار به دوره اوایل هزاره دوم پیش از میلاد تعلق دارند و همچنین کشفیات باستانی جدیدی وجود دارد که برای اولین بار در این نمایشگاه به نمایش گذاشته خواهند شد.
ژاك لانگ به عنوان طراح پروژههای بزرگ معماری که چهره پاریس را در دوران ریاست جمهوری فرانسوا میتران تغییر داد، شناخته میشود. این پروژهها شامل هرمهای شیشهای موزه «لوور»، کتابخانه ملی و موزه «اورسی» بود؛ پروژههایی که در زمان وزارت فرهنگ وی، به مدت نزدیک به ده سال از سال ۱۹۸۱ تا ۱۹۹۱، اجرا شدند.
دفاع از زبان عربی
ژاك لانگ که از جمله مدافعان برجسته آموزش زبان عربی در مدارس بوده است، زمانی که وزیر آموزش و پرورش فرانسه بود، آموزش زبان عربی را به «مؤسسه جهانی عربی» وارد کرد. همچنین کتابی تحت عنوان «زبان عربی... فرصتی برای فرانسه» نوشت که در مجموعه انتشارات «گالیمار» منتشر شد. این کتاب دعوتی است برای کشف دوباره زبان عربی، زبانی که لانگ آن را «گنجی فرانسوی» میداند. از نظر وی، زبان عربی کلید فهم تمدنهای مختلف است. وی همچنین یادآوری میکند که عربی پنجمین زبان جهان است و زبانی منحصر به فرد است زیرا نه تنها زبان علم و شعر بلکه زبانی است که علوم را به اروپا منتقل کرده است.
زمانی که «الشرق الأوسط» از او درباره مواضعش میپرسد، وی میگوید: «البته که از آموزش زبان عربی در مدارس فرانسه دفاع کردهام، اما من همچنین از آموزش زبانها به طور کلی حمایت میکنم. در حال حاضر نوعی تجاریسازی وجود دارد. همه چیز فروخته و خریده میشود. بسیاری از زبانها مانند زبان عربی دچار مشکل شدهاند، از جمله زبانهای فرانسوی، آلمانی و ایتالیایی. من از نجات زبانهای ملی ضعیف حمایت میکنم. زبان، قویترین، زیباترین، و تاثیرگذارترین ابزار بیان برای انسان است. اگر زبان را از دست بدهیم، قسمتی از انسانیت خود را از دست دادهایم».
لانگ معتقد است که «زبان انگلیسی که در حال حاضر به طور گسترده آموخته میشود، واقعاً زبان نیست. این زبان، نه زبان شکسپیر و نه زبان هیچ نویسنده دیگری است. زبان انگلیسی زبان سادهشدهای است، تجاری و سودگرایانه. متأسفانه فقط زبان عربی نیست که آسیب دیده است! در آلمان، جوانان گاهی بهتر از زبان آلمانی، انگلیسی صحبت میکنند». وی زبانها را «میراث گرانبهای انسانی» میداند که باید از آنها دفاع کرد.
«همیشه تحت تاثیر فیروز بودم»
ژاك لانگ بر این باور است که نمیتوان نمایشگاههای بزرگ برگزار شده توسط «مؤسسه جهانی عربی» را با علایق شخصیاش پیوند داد یا گفت نمایشگاه «دیوای» که از پاریس به لبنان منتقل شد و زندگی مهمترین هنرمندان زن عرب از جمله ام کلثوم، صباح، فیروز و وردة را ارزیابی میکند، به دلیل علاقهاش به هنر عربی برگزار شده است. وی میگوید: «نمایشگاهها نتیجه تلاشهای گروهی هستند، و این دقیقاً همان چیزی است که در مورد نمایشگاه (دیوای) و دیگر نمایشگاهها صادق است». اما او نمیتواند انکار کند که رابطه خاصی نه تنها با فیروز که در جوانی او را ملاقات کرده، بلکه با بسیاری از هنرمندان زن عرب داشته است: «همیشه تحت تأثیر فیروز بودم و از اینکه در پاریس از او تجلیل شد خوشحال شدم. همچنین شانس آن را داشتم که در کنسرت ام کلثوم در قاهره شرکت کنم، با کمک کارگردان یوسف شاهین. من شخصاً با وردة آشنا شدم و همچنین رابطه نزدیکی با دالیدا داشتم. اما ارتباط شخصی و انسانی من با این ستارگان پشت نمایشگاه نیست، بلکه هدف اصلی ما این است که این هنرمندان را به خاطر استثنایی بودن، جذابیت و استعدادهای شگفتانگیزشان معرفی کنیم. هدف بزرگتر این است که پیامی که این نمایشگاه به همراه دارد، نقش و مشارکت برجسته زن عرب در ساختن تمدن و تجدید حیات در کشورهایشان را به نمایش بگذارد».
ژاك لانگ به یاد دارد که به طور مرتب از سفر اولیه خود به لبنان در سالهای 1958 و 1959 به عنوان دانشجوی حقوق صحبت میکند. در آن زمان او علاقهمند به تئاتر بود و فستیوالی در شهر نانسی خود راهاندازی کرد که بعدها به یک فستیوال بینالمللی تبدیل شد. در آن زمان به لبنان آمده بود و با هنرمندان لبنانی در «مهرجان راشانا» که توسط مجسمهساز میشال بصبوص برگزار میشد، آشنا شد. در سال بعد، او دعوت شد و نمایشنامهای از لوسکلیوس را در این جشنواره به نمایش گذاشت که با استقبال زیادی روبرو شد. این سفر به او فرصت داد تا با برادران الرحبانی و فیروز آشنا شود، که صدای او را جادویی یافت. هنگامی که لانگ وزیر فرهنگ شد، فیروز را با یک نشان عالی فرانسوی تقدیر کرد.
رغم الأزمة الاقتصادية التي تمرّ بها فرنسا، وتمسّ تمويلات المؤسسات الثقافية قبل أي شيء آخر، يعتبر رئيس «معهد العالم العربي» في باريس ووزير الثقافة الفرنسي السابق جاك لانغ، أن «المعهد صامد، وهو حاجة أكثر من أي وقت مضى؛ لأن الثقافة والمعرفة والتربية، والصداقة والعطاء، هي كلها أسلحة ضد العنف والعنصرية والتشدد». ويضيف لانغ في حديث لـ«الشرق الأوسط»: «المعهد هو بمثابة فرصة ذهبية، تبرز تنوع العالم العربي وتلاوينه المختلفة، كما تفتح باب الحوار».
«معهد العالم العربي» في باريس (الشرق الأوسط)
اعتبر لانغ باستمرار أن «معهد العالم العربي» يعطي لفرنسا فرصة للعب دورها العربي الذي عُرفت به. وهو زار لبنان مؤخراً لافتتاح معرض «ديفا: من أم كلثوم إلى داليدا» في متحف «سرسق»، وللتنسيق بخصوص معرض كبير حول بيبلوس ودورها التاريخي، سيقام في «معهد العالم العربي» في الربيع المقبل. وهو معرض تم تأجيل موعده السابق، بسبب الحرب الإسرائيلية على لبنان؛ إذ تعذر في حينه نقل القطع الأثرية من مدينة جبيل.
«بيبلوس... المدينة الأبدية»
وبحسب لانغ، فإن معرض «بيبلوس... المدينة الأبدية» الكبير الذي يتم التحضير له بالتعاون مع متحف «اللوفر» في باريس «سيكشف جوانب لا تزال غامضة، وقليلاً ما ألقي الضوء عليها، خاصة تلك التي تتعلق بالمرفأ الفينيقي في جبيل الذي لعب دوراً محورياً في حوض المتوسط، وقيام علاقة فريدة مع الفراعنة».
ويتحدث لانغ عن فريق عمل يضم نفس مصممي معرضَي «مسيحيو الشرق» و«سمرقند»، اللذين أقيما سابقاً في «معهد العالم العربي». ويضيف: «سنرى قطعاً كبيرة وساحرة سيتم نقلها من لبنان بفضل تعاون مع المديرية العامة للآثار». كما هناك مشاريع مقبلة تخص صيدا وصور وطرابلس.
جاك لانغ مع زوجته في جولة بمدينة بيبلوس لاكتشاف آثارها (وسائل التواصل)
وزار لانغ مدينة بيبلوس، خلال وجوده في لبنان، وجال في مواقعها الأثرية، والتقى مع فعالياتها الثقافية، في إطار التحضير للمعرض المرتقب، والذي سيحوي نحو 400 قطعة بينها كنوز مُكتشفة في المقبرة الملكية ومعابد المدينة، التي تعود إلى أوائل الألفية الثانية قبل الميلاد، وكذلك مكتشفات أثرية جديدة تُعرض للمرة الأولى.
ولانغ هو عرّاب المشاريع الهندسية الكبرى التي نُفذت، وغيّرت وجه باريس، خلال ولاية الرئيس الفرنسي فرانسوا ميتران، مثل أهرامات «اللوفر» الزجاجية، والمكتبة الوطنية، ومتحف «أورسي»، وغيرها؛ إذ كان وزيراً للثقافة لما يقارب عشر سنوات بدءاً من عام 1981.
دفاع عن العربية
وكونه من بين أشد المدافعين عن تعليم اللغة العربية في المدارس منذ كان وزيراً للتربية، فقد أدخل تعليم العربية إلى «معهد العالم العربي» حين أصبح رئيساً له، كما ألف كتاباً أسماه «اللغة العربية... فرصة لفرنسا»، صدر ضمن سلسلة منشورات «غاليمار». ويُعدّ الكتاب دعوةً لإعادة اكتشاف اللغة العربية، التي يعتبرها لانغ «كنزاً فرنسياً». فهي بالنسبة لجاك لانغ لغة مفتاح لفهم حضارات مختلفة. كما يذكّر بأنها اللغة الخامسة في العالم، وفريدة لأنها لغة معرفة وشعر وعلم، وهي التي أوصلت العلوم إلى أوروبا.
وحين تسأله «الشرق الأوسط» عن مواقفه هذه يقول: «دافعت بالتأكيد عن تعليم اللغة العربية في المدارس الفرنسية، وإنما أدافع أيضاً عن تعليم اللغات بشكل عام. هناك نوع من التسليع. كل شيء يباع ويُشترى. كثيرة هي اللغات التي تعاني مثل اللغة العربية، منها الفرنسية والألمانية والإيطالية. أنا مع إنقاذ اللغات الوطنية المستضعفة. اللغة هي التعبير الأقوى والأجمل والأكثر تأثيراً وإبهاراً للمخلوق البشري. إذا ما سحبنا اللغة، نخسر جزءاً من إنسانيتنا».
يعتبر لانغ أن «اللغة الإنجليزية المنتشرة التي يتعلمها الناس بكثرة، ليست لغة بحق. هي ليست لغة شكسبير أو أي أديب آخر، هي لغة مبسطة، تجارية، نفعية. للأسف ليست وحدها اللغة العربية التي أصابها الضرّ! في ألمانيا الشبان يتحدثون الإنجليزية أحياناً أفضل من الألمانية»، معتبراً أن «اللغات هي إرث إنساني ثمين يستحق الدفاع عنه».
«كنت متأثراً دائماً بفيروز»
يرفض جاك لانغ الربط بين مواضع المعارض الكبرى التي ينظمها «معهد العالم العربي» ومزاجه الشخصي، أو القول إن معرض «ديفا» الذي انتقل من باريس إلى لبنان، والذي يؤرشف لحياة أهم الفنانات العربيات من أم كلثوم إلى صباح وفيروز ووردة، له صلة بمعرفته بالفن العربي: «المعارض تقوم على جهود فرق جماعية. وهو حال معرض (ديفا) وغيره». لكنه لا ينكر أن علاقة خاصة جمعته ليس فقط بفيروز التي التقاها شاباً صغيراً، ولكن بالعديد من الفنانات العربيات: «كنت متأثراً دائماً بفيروز، وسعدت بتكريمها في باريس. وكان لي حظ أن أحضر حفلاً لأم كلثوم في القاهرة، بفضل المخرج يوسف شاهين. وعرفت وردة شخصياً، كما عرفت بشكل وثيق داليدا، ولكن ليس وراء المعرض علاقتي الشخصية والإنسانية الكبيرة بهؤلاء النجمات، وإنما نبرزهن لأنهن استثنائيات، وساحرات، ولهن مواهب مدهشة. الهدف الكبير هو تلك الرسالة التي يحملها المعرض حول دور المرأة العربية ومشاركتها البارزة في بناء النهضة في بلادها».
جاك لانغ زار وزير الثقافة اللبناني غسان سلامة لإطلاق معرض «ديفا» والتنسيق للمعرض الكبير المكرس لمدينة بيبلوس (وسائل التواصل)
يحلو لجاك لانغ أن يتحدث باستمرار عن رحلته المبكرة إلى لبنان يوم كان طالباً في الحقوق بين عامَي 1958 و1959، وهو هاوٍ المسرح، وقد أطلق مهرجاناً له في مدينته نانسي سيتحول بعد ذلك إلى مهرجان دولي. يومها جاء إلى لبنان وتعرف إلى فنانين لبنانيين في «مهرجان راشانا» الذي كان يقيمه النحات ميشال بصبوص. وفي العام التالي دُعي وقدم مسرحية لاسخيليوس في المهرجان، ولقي ترحاباً كبيراً. الزيارة أتاحت له التعرف إلى الأخوين رحباني وفيروز التي سُحر بصوتها، وحين صار وزيراً للثقافة كرّمها بوسام فرنسي رفيع.
لم تشترك بعد
انشئ حساباً خاصاً بك لتحصل على أخبار مخصصة لك ولتتمتع بخاصية حفظ المقالات وتتلقى نشراتنا البريدية المتنوعة