ملا ذبیح‌الله: بخش عظیمی از خاک افغانستان در دست ماست

«طالبان» در گفت و گو با «الشرق الاوسط»: خواسته اصلی ما خروج نیروهای خارجی از کشور ماست

نیروهای طالبان در خوست  عکس اختصاصی  «الشرق الأوسط»
نیروهای طالبان در خوست عکس اختصاصی «الشرق الأوسط»
TT

ملا ذبیح‌الله: بخش عظیمی از خاک افغانستان در دست ماست

نیروهای طالبان در خوست  عکس اختصاصی  «الشرق الأوسط»
نیروهای طالبان در خوست عکس اختصاصی «الشرق الأوسط»
*شعله ور شدن جنگ میان امریکا و ایران در آینده نزدیک و حتی میان مدت بعید است و تلاش حقیقی امریکا سرنگونی نظام از داخل است
*رابطه ما با کشورهای همسایه‌ ضمن یک پیشرفت بی سابقه درروابط خارجی‌مان بهبود پیدا کرد
*اختلافات به طور خودکار از بین می‌روند و احکام شرع همان چیزی خواهند بود که همه در برابرش تسلیم می‌شویم
 
ملا ذبیح سخنگوی رسمی «طالبان» یکی از رهبران بلندپایه جنبش بنیادگرایی و مرد شماره دوم آنهاست. او یکی از برجسته‌ترین رهبران جنبش است که نگاهی باز به رسانه‌ها دارد. به زبان پشتون(زبان مادری) و فارسی سخن می‌گوید. با برخی زبان‌های دیگر مانند عربی، انگلیسی و اردو آشنایی دارد. او خود در فضای رسانه فعال است و بی وقفه در رسانه‌های کوچک و بزرگ از طریق «واتساپ» و «ایمیل» حضور دارد. به سئوال‌های «الشرق الاوسط» درباره فرصت‌های صلح آینده در افغانستان پس از عقب نشینی نیروهای امریکایی بعد از 17 سال جنگ بی وقفه که ترو خشک را سوزاند، در مدت یک هفته پاسخ داد. این اولین بار نیست که ذبیح الله با روزنامه بین‌المللی عرب گفت‌وگو می‌کند. «الشرق الاوسط» پس از انتخابات ریاست جمهوری که «طالبان» وعده داده بود با خشونت و خونریزی بیشتر آن را دچار مشکل می‌کند، از طریق ایمیل گفت‌وگو کرد. علیرغم آزادی در ترددی که این فرمانده بنیادگرا از آن برخورداراست، او به الفبای جنبش در تطبیق شریعت پایبند است.
با فرارسیدن سال جدید، جنگ بی وقفه در سال‌های طولانی میان نیروهای دولتی افغانستان و جنبش «طالبان» به جنگ شبه روانی تبدیل شد. آن هم در سایه تلاش‌های دو طرف برای رفتن به سمت برنامه صلح که در مدت اخیر شاهد تلاش‌های فشرده زیادی هستیم. او به تلاش‌های «طالبان» برای برقراری روابط خوب با کشورهای همسایه اشاره کرد و گفت‌وگو به این شکل پیش رفت:
*نظرتان درباره دعوت رئیس جمهوری افغانستان از «طالبان» برای شروع «گفت‌وگوهای جدی» با کابل چیست؟ آیا امیدی به نشستن پشت میز مذاکرات با رئیس جمهوری اشرف غنی در آینده وجود دارد؟
-بارها تأکید کرده‌ایم ما دولت کابل را به عنوان نماینده اراده مردم افغانستان به رسمیت نمی‌شناسیم. نمی‌خواهیم با آن در باره مسئله‌ای که صلاحیتش را ندارد مذاکره کنیم. به همین منظور با امریکایی‌ها در باره پایان دادن به حضور نیروهای خارجی مذاکره کردیم.
همچنین نکته عبرت آموز وابستگی حقیقی به دین اسلام است و نه به مذهبی خاص یا نژاد معین. وابستگی حقیقی به دین ایجاب می‌کند که اشغالگران کشورهای اسلامی به ریختن خون آنها، سرقت ثروت آنها، گسترش رذیلت‌ها میان مردم و باز کردن فضا برای استثمار فقرا با ادعای کمک با آنها، تظاهر نکنند. اسلام اقراری است به زبان که رفتار با جوارح آن را تأیید می‌کنند.
اما درباره نشست نمایندگان «طالبان» با نماینده امریکا زلمای خلیل زاد، نشستن با نماینده امریکاست ولی اشرف غنی حامی محلی آنهاست. او و حکومتش مشکل فرعی افغانستان است که با حل مشکل اصلی که اشغال باشد، حل خواهد شد. برای حل سریع آن به وسیله ابزاری که وجود دارد و افغان‌ها بر آن اتفاق نظر دارند، تلاش خواهیم کرد.
*عکس‌هایی دیدیم از سربازان«طالبان» در عید قربان که خیلی منسجم و خوشحال کنار سربازان دولتی و مردم ایستاده‌اند... ممکن است روزی این مسئله میان مقامات«طالبان» و دولت اتفاق بیفتد؟
-سربازان فرزندان مردم تهی‌دست هستند. فقر و نادانی آنها را به پیوستن به ارتش مجبور کرده تا لقمه نانی به دست بیاورند. استعمارگران و سرسپردگانشان ذهن این افراد را با انواع دروغ‌ها و تبلیغات غلط درباره «طالبان» پرکردند. آتش بس عید، فرصتی بود برای این سربازان تا به طور مستقیم با برادران مسلح‌ «طالبان»‌شان آشنا بشوند. تجربه بسیار مفیدی بود. همدلی بسیاری از آنها را به دست آوردیم. بسیاری از آنها بعدا همکاری کردند.
اما مسئولان دولتی افغانستان از فرهنگیانی هستند که از اندیشه‌های غربی تأثیر پذیرفته‌اند. به استعمارگر پیوستند و به طمع مال و مناصب بلندپایه، خودشان را به خدمتش درآوردند. این با آگاهی کامل از مسائل اتفاق افتاد و به همین دلیل بهانه نادانی شامل آنها نمی‌شود. اما اگر از گمراهی‌شان برگشتند و توبه کردند، طبیعی است که رفتار ما با آنها تغییر می‌کند. اختلافات به طور خودکار از بین می‌روند و همه ما سرتسلیم در برابر احکام شریعت فرود می‌آوریم.
*نظرتان درباره گفته نماینده امریکا خلیل زاد چیست که در گفت‌وگو با «نیویورک تایمز» گفته: ما پیش‌نویس چارچوب کار داریم که باید روی جزئیات آن کار کنیم تا به توافق نامه منتهی بشود؟
-مذاکرات ما با امریکایی‌ها ادامه دارد. طرف امریکایی آمادگی‌اش را برای پایان دادن به اشغال اعلام کرده و از طرف ما به آنها اطمینان دادیم کشور ما تهدیدی برای امنیت کسی نبوده است.
*نقاط مبهمی میان دو طرف در باره آتش بس و برنامه زمان‌بندی عقب‌نشینی نیروهای خارجی از افغانستان وجود دارد؟
- ما یک خواسته اصلی داریم و آن هم خروج نیروهای خارجی از کشور ماست. همچنین خواستار آزادی اسرایی هستیم که نیروهای خارجی ظالمانه و از سرکینه زندانی کرده‌اند. افغانستان برای هیچ کسی تهدید نیست و افغان‌ها اجازه نمی‌دهند که کسی کشورشان را مایه تهدید دیگران قرار دهد. از طرف ما چیزی لاینجل باقی نماند، اما امریکایی‌ها باید به اشغال پایان بدهند و از حمایت «داعش» که به امنیت کشور ما و منطقه آسیب می‌زند، پایان دهد.
*ناظران غربی درباره علت افزایش حجم عملیات جنبش «طالبان» و حملاتش علیه نیروهای دولتی در ماه‌های اخیر می‌پرسند!
-علت گسترش عملیات «طالبان» افزایش فشار بر اشغالگران است تا بروند. نیروهای عملیاتی محلی نیروی ضربتی اساسی در دست اشغالگران است. نوک پیکان در همه عملیات تهاجمی بر شهروندان در روستاها و شهرهاست. به همین دلیل سهم بزرگ‌تری از حملات جنگجویان نصیب‌شان می‌شود. با این حال، خسارات مادی و جانی اشغالگران، در مقایسه با تعداد نیروهای کم‌ و دور شدن از مواجهه روباز با نیروهای ما، زیاد محسوب می‌شوند.
همچنین ملیشیای عملیاتی و مجموعه «داعش» وجود دارند و ارتشی کامل از مزدوران خارجی که تعدادشان چند برابر نیروهای امریکایی. همه اینها دایما در معرض حملات نیروهای مسلح قرار دارند.
*روی زمین تقریبا چه مساحتی از خاک افغانستان و ولایت‌ها در اختیار شماست؟
-ما بر بخش عظیمی از خاک افغانستان مسلط هستیم. جنگجویان ما در همه جا از جمله در پایتخت و درون نهادهای دولتی و سازمان‌های مختلف حکومتی حضور دارند. از جهت آمار و ارقام، دشمن آماری می‌دهد و بعد طبق نیازش در جنگ روانی علیه مردم ما و منافع وابستگانش در داخل و سربازان در میدان عقب نشینی می‌کند. ما جنگ آمار و ارقام نداریم. ما یک حقیقت واحد را اعلام می‌کنیم که عملیات نظامی ما آن را ثابت می‌کند و هیچ نقطه‌ای ازخاک افغانستان در آن استثناء نمی‌شود.
*چرا قطر را برای برگزاری جلسات و دیدارها با طرف امریکایی انتخاب کردید و نه سعودی یا امارات را؟
-یک نشست در امارات برگزار کردیم. اما دفتر سیاسی ما در قطر قرار دارد. برای همین بیشترین جلسات ما آنجا صورت می‌گیرد.
*آیا گفت‌وگوهای بیشتری درباره مسئله برنامه زمانبدی آتش بس لازم است که به نظرمی‌رسد مشکلی در راه مذاکرات آینده در 25 فوریه ایجاده کرده است؟
-تا زمانی که یک سرباز اشغالگر در خاک افغانستان وجود دارد، جنگ ما ادامه می‌یابد. اما در باره آتش بس مسئله مشکل زمان بندی نیست بلکه درباره زمان شروع آن است. اگرآتش بس شروع شود، دشمن هرگز از افغانستان بیرون نمی‌رود و مذاکرات به برنامه‌ای بی انتها بدل می‌شوند تا اوج شعله‌های جنگ خاموش شوند.... برای همین هم اصرار داریم که نیروهای خارجی قبل از هرچیز خارج شوند.
*به نزدیک شدن پایان جنگی خوشبین هستید که مدت17 سال در افغانستان ادامه دارد؟
-بله. احساس خوشبینی می‌کنیم و اعتماد داریم به وعده خداوند به بندگانش...
* میانجی‌گری ایران با دولت افغانستان را قبول می‌کنید؟
-پس از خروج اشغالگران مشکلات داخلی حل می‌شوند از جمله مشکل ما با دولت کنونی افغانستان مسئله‌ای داخلی خواهد بود و به میانجیگری کسی نیاز نیست. مردم افغانستان ابزار سنتی خودشان را برای مشکلات داخلی دارند و همیشه مؤثرند به شرط آنکه دخالت خارجی متوقف بشود.
*اگر ایران تصمیم گرفت «ملیشیای فاطمیون» را به افغانستان منتقل کند، موضع شما چیست؟
-اولا تاکنون چنین چیزی حس نکردیم، دوم  اینکه«امارت» زیر بار وجود تشکیلات مسلح داخلی نمی‌رود که بیرون از منظومه قانونی دفاع تابع«طالبان» باشد. اجازه حضور آن در افغانستان را نمی‌دهد.
*برخی منابع نزدیک به دولت افغانستان می‌گویند: ایران مخالفتی با حضور شما در مناطق غرب افغانستان به منظور رسیدن به سهمیه‌اش ازآبهای نهر هلمند ندارد... نظرشما چیست؟
-دولت دست از شایعه سازی برنمی‌دارد، این تنها کاری است که می‌تواند انجام بدهد. همه همسایگان افغانستان از حضور نیروهای «طالبان» بر مرزها یا نزدیک آنها استقبال می‌کنند. ما برروی خاک خودمان فعالیت می‌کنیم و امنیت کشورهای همسایه را تهدید  نمی‌کنیم.
*رئیس جمهوری سابق ایران گفت: تهران کمک‌های پشتیبانی به نیروهای ائتلاف کرد تا دولت «طالبان» سرنگون شود، شما نقش ایران را طی سال‌های گذشته چطور می‌بینید؟
-بسیاری از کشورها زمین و بنادر و فرودگاه‌های خودشان را در اختیار نیروهای اشغالگر قرار دادند، بلکه کشورهایی هم بودند که روی زمین در کنار نیروهای اشغالگر ایستادند تا مبارزه مردم افغانستان را سرکوب کنند و برادران مسلمان افغانی‌شان را کشتند.
اما ما امیدواریم، صفحه جدیدی با دیگران بازکنیم و رفتارها ثابت کنند و نه گفته‌ها. صفحه گذشته تاریک بسته شد و صفحه‌ای جدید و درخشان میان افغانستان و همه کشورهای همسایه و جهان باز شد.
*تهران اعلام کرد که وزارت خارجه‌اش گفت‌وگوهایی با هیئت«طالبان» اجرا کرده است، ماهیت آن گفت‌وگوها چه بود؟
-«امارت» واقعیت افغانستان است و محال است بتوان نادیده‌اش گرفت، همچنانکه هیچکس نمی‌تواند همسایگانش را انتخاب یا تغییر دهد. همه کشورهای منطقه منافع مشترکی دارند که باید برای رعایت و توسعه آنها تلاش کرد... این ماهیت مذاکرات با تهران و دیگران بود.
*در ایران کسانی اعتقاد دارند که خروج نیروهای امریکایی ممکن است خطر جنگ با ایران را از طرف امریکایی‌ها افزایش دهد که درنظر دارد نیروهایش را در خلیج مستقر کند. نظرتان در باره شبح جنگ میان ایران و ایالات متحده چیست؟
-وجود اشغالگران امریکایی در افغانستان همان‌طور که برای افغانستان خطرناک است، برای دیگر کشورهای منطقه نیز خطرناک است. درنتیجه، خروج اشغالگران خطر را رفع می‌کند و سمت افغانستان را برای همه امن می‌سازد. به نظر ما میان امریکا و ایران بعید است در آینده نزدیک یا حتی در آینده متوسط جنگی دربگیرد. تلاش‌ واقعی امریکا سرنگونی نظام از داخل است به کمک فشارهای خارجی و نه با جنگ مستقیم که اگر شعله ور بشود، هیچ کسی نمی‌تواند آن را مدیریت کند.
*چند در صد به جدی بودن پیشنهادهای امریکایی برای عقب نشینی از افغانستان اعتماد دارید؟
-ما هزار درصد اطمینان داریم که خداوند ما را پیروز می‌کند.


الجمیلی: بن لادن با پادرمیانی ترابی، افسر اطلاعاتی عراق را پذیرفت 

سالم الجمیلی (الشرق الاوسط)  cut out
سالم الجمیلی (الشرق الاوسط) cut out
TT

الجمیلی: بن لادن با پادرمیانی ترابی، افسر اطلاعاتی عراق را پذیرفت 

سالم الجمیلی (الشرق الاوسط)  cut out
سالم الجمیلی (الشرق الاوسط) cut out

عراق از جنگ طولانی خود با ایران «پیروز» و سنگین بیرون آمد. صدام حسین شاد بود از اینکه زنده ماند تا ببیند امام خمینی «جام زهر آتش بس را می‌نوشد» بی‌آنکه به آرزویش در سرنگونی رژیم بعث جامه عمل بپوشاند. این تصور وجود داشت که رژیم عراق مشغول التیام زخم‌های خود و رسیدگی به بدهی‌های هنگفت خود خواهد شد. هیچ کس انتظار نداشت که صدام دست به کاری انتحاری در مقیاس حمله به کویت بزند. تنش با کویت مسئله‌ای پنهانی نبود از زمانی که امیر کویت، شیخ جابر الاحمد، از امضای پیش نویس توافقنامه امنیتی که رئیس جمهوری عراق به وی در بغداد ارائه کرده بود خودداری کرد، اما اکثر ناظران انتظار نداشتند که بحران به نقطه تهاجم کامل و اعلام الحاق برسد.
آنچه باورش سخت بود اتفاق افتاد. سحرگاه دوم آگوست 1990 وزیر دفاع و رئیس ستاد کل ارتش به مقر فرماندهی کل ارتش احضار شدند و افسری به آنها اطلاع داد که یگان‌هایی از گارد جمهوری شبانه وارد خاک کویت شدند. افسران اطلاعاتی عراق، از جمله سالم الجمیلی، مدیر بخش آمریکا، خبر تهاجم را از رادیو شنیدند. از آن تاریخ، گزارش شده است که تاریخ تهاجم یک راز بوده است که فقط 3 نفر می‌دانستند. آنها رئیس جمهوری، دامادش حسین کامل و برادرش علی حسن المجید بودند.
دستگاه اطلاعاتی خود را در برابر واقعیتی کاملاً جدید دید. الجمیلی حمله به کویت را اشتباهی بزرگ توصیف می‌کند که کمر رژیم عراق را شکست و آن را در محاصره فرو برد که اقتصاد را ویران کرد، جامعه را از درون خورد، توسعه را متوقف کرد و رژیم را در معرض تهدیدهای مکرر و کمیته‌های بازرسی قرارداد.

سربازان عراقی تسلیم نیروهای ائتلاف در کویت شدند (گتی ایماژ)

عراق به جزیره‌ای منزوی تبدیل شد که با قطعنامه‌های بین‌المللی، تحریم‌ها و محکومیت‌های قاطع منطقه‌ای اقدامات رژیم احاطه شده است. نیروهای آمریکایی، ارتش عراق را متحمل خسارات سنگینی کردند و مخالفان عراقی فرصتی را یافتند که هرگز در خواب هم نمی‌دیدند. پرونده سنگین رژیم عراق در حمله به کویت بعداً باعث شد تا دولت جورج دبلیو بوش از حملات 11 سپتامبر 2001 برای آغاز حمله به عراق در مارس 2003 بهره برداری کند.
دولت آمریکا برای توجیه تهاجم چندین بهانه از جمله سلاح‌های کشتار جمعی و آنچه را که روابط رژیم صدام با سازمان «القاعده» خواند، به پیش برد. الجمیلی می‌گوید که ایران نقش برجسته‌ای در انتقال اطلاعات ساختگی و گمراه کننده از طریق یک مخالف معروف عراقی ایفا کرد.
برای دو دهه، بحث در مورد اینکه آیا ارتباطی بین رژیم صدام و القاعده وجود داشته یا خیر، درجریان بوده است.
دست «تصادف» چنین خواست تا مردی که با او گفت‌وگو می‌کنم، الجمیلی، اولین پیام شفاهی را برای اسامه بن لادن، رهبر «القاعده» که در سودان زندگی می‌کرد، با استفاده از کانال «اخوان» سوریه فرستاد. تلاش اول با شکست مواجه شد، اما میانجیگری شیخ حسن الترابی، رهبر «جبهه اسلامی» و پدرخوانده رژیم عمر البشیر، موجب شد بن لادن ملاقات یک مدیر اطلاعاتی عراقی به نام فاروق حجازی را بپذیرد که پس از حمله آمریکا در ماجرایی دیگری اعدام شد. می‌گذارم الجمیلی بگوید.

سالم الجمیلی (الشرق الاوسط)

قبل از حمله به کویت، ما با سعودی یک توافقنامه امنیتی داشتیم که بر اساس آن هر یک از دو طرف از دخالت در امور داخلی طرف مقابل و انجام فعالیت‌های جاسوسی و امنیتی در خاک یکدیگر خودداری کنند. روابط خوب بود، اما این توافق عملاً با حمله به کویت بدون لغو رسمی پایان یافت. اطلاعاتی در مورد تماس‌های سعودی و مخالفان عراقی منتشر شد. ما به رئیس جمهوری نامه نوشتیم و پیشنهاد لغو توافقنامه امنیتی با سعودی را دادیم، اما او نپذیرفت. وی بعداً درخواست کرد که گزارش ماهانه این موضوع را به او ارائه کنیم. بعداً، او به این نتیجه رسید که سعودی شروع به حمایت از تغییر رژیم کرده است، بنابراین دستور داد « با تمام قدرت، به ویژه برای تضعیف حضور نظامی آمریکا کار شود».
وقتی دستوری از این دست توسط شخص رئیس جمهوری صادر می‌شود، همه دستگاه‌های ذیربط باید تمام اسنادی را که می‌توانند در اجرای آن کمک کنند، جستجو کنند. در آن زمان من مسئول شعبه سوریه در دستگاه بودم و با «اخوان المسلمین» در سوریه، شاخه عدنان اوقلا، ارتباط داشتیم. عبدالملک، برادر عدنان، پیامی فرستاد که «اخوان» با بن لادن رابطه دارند و آنها آماده هستند پیام ما را به او برسانند. من او را خواستم و در هتلی در بغداد پذیرفتم و او آمادگی خود را برای ایفای این نقش تایید کرد. به او یک پیام شفاهی به این مضمون دادم که ما اکنون یک هدف مشترک داریم؛ بیرون راندن نیروهای آمریکایی از شبه جزیره عربی و منطقه و ما می‌توانیم در این زمینه همکاری کنیم. ما هزینه سفر را به او دادیم که در محدوده 10 هزار دلار بود.

حسن الترابی (وسط) برای ترتیب دادن ملاقاتی بین رژیم صدام حسین، رئیس جمهور عراق (راست) و رهبر«القاعده» اسامه بن لادن وساطت کرد (رویترز/ گتی ایماژ)

ن مرد بعد از یک ماه یا کمی بیشتر برگشت و به ما اطلاع داد که موضع بن لادن بسیار سختگیرانه است و او چندین بار تکرار کرده که رژیم عراق کافر است و باعث ورود نیروهای آمریکایی شده و اینکه جایی برای ملاقات با نمایندگان و همکاری با آن نظام وجود ندارد. البته ما در مورد سال‌های ابتدایی دهه نود صحبت می‌کنیم و «القاعده» هیچ عملیاتی از جنس حملات 11 سپتامبر نداشت. و من در آن روز از یکی از مدیران دستگاه، فاروق حجازی، شنیدم که پاسخ مشابهی از سوی بن لادن از طریق کانال دیگری رسید.
مدتی بعد فهمیدم که حجازی بعداً به خارطوم سفر کرد و با میانجیگری یک سیاستمدار و روحانی سودانی (دکتر حسن الترابی) که او نیز در جلسه شرکت کرده بود، با بن لادن ملاقات کرد. حجازی رئیس جمهوری را در جریان اتفاقات قرار داد و هیچ همکاری با «القاعده» وجود نداشت. و منظور جورج بوش پسر وقتی گفت که رئیس جمهوری فرستاده‌ای نزد بن لادن فرستاده این بود. فکر می‌کنم او می‌دانست که هیچ همکاری شکل نگرفت، اما برای توجیه تهاجم از ذکر این نکته خودداری کرد.
من روایت الجمیلی را قطع می‌کنم تا از منبع دیگری نقل کنم. وی گفت که بن لادن در این دیدار در مورد امکان انتقال به عراق و ایجاد اردوگاهی برای «القاعده» در آنجا پرسید. وی افزود که صدام از خود حجازی نظرش را پرسید و پاسخش این بود که کنترل گروه «القاعده» دشوار است و هزینه میزبانی از آنها گزاف خواهد بود، بنابراین صدام دستور داد به پیام بن لادن پاسخ داده نشود و روابط قطع شد.
الجمیلی تأیید کرد که روابط الترابی با رژیم صدام حسین قوی بود و اشاره می‌کند او از اینکه رهبر سودان از حمایت عراق برخوردار بوده یا نه، آگاه نیست.

دولت جورج بوش به دنبال بهره‌برداری از حملات 11 سپتامبر 2001 برای توجیه حمله به عراق در سال 2003 بود (گتی ایماژ)

پس از حملات 11 سپتامبر، آژانس‌های غربی گزارش دادند که تماسی بین محمد عطا، یکی از عاملان این حملات و نماینده اطلاعات عراق در هتلی در خارج از پراگ صورت گرفته است. مرد اطلاعاتی ابراهیم العانی نام داشت و با نام احمد العانی کار می‌کرد. الجمیلی تأیید می‌کند که در بازجویی از مردی که منکر چنین ملاقاتی شده، شرکت کرده بود و نقل می‌کند که برای ملاقات با یکی از منابع خود به هتل رفته، اما زمانی که تحرک عجیبی را در هتل احساس می‌کند برمی‌گردد. او تایید کرد که محمد عطا را ندیده و با او دست نداده است. پس از تهاجم، الجمیلی در زندان العانی را می‌بیند و باز از او می‌پرسد و او پاسخ داد که آنچه قبلاً گفته به معنای واقعی کلمه حقیقت است و چیزی را از دستگاه پنهان نکرده است.

داستان عبدالرحمن یاسین

یکی دیگر از پرونده‌های پیچیده که روابط آمریکا و عراق را در دهه 1990 مسموم کرد پرونده عبدالرحمن یاسین بود؛ یک آمریکایی عراقی تبار که در عراق زندانی بود و پس از حمله آمریکا ناپدید شد و بعدها اثری از او یافت نشد.
در سال 1993، مرکز تجارت جهانی در نیویورک مورد حمله بمب‌گذاری قرار گرفت که توسط گروهی از «القاعده»، که دو برادر عراقی میان اعضای آن بودند، انجام شد. مقامات آمریکایی این دو برادر را دستگیر کردند، اما مجبور شدند یکی از آنها را آزاد کنند؛ او عبدالرحمن یاسین است به دلیل فقدان مدرک و اینکه قوانین در آن زمان به شدت امروز نبود. عبدالرحمن آمریکا را به مقصد اردن ترک کرد و سپس به عراق رفت.

عبدالرحیم یاسین به دلیل تلاش برای منفجر کردن برج تجارت در سال 1993 توسط آمریکایی‌ها تحت تعقیب قرارگرفت... وی در زندان فلوجه ناپدید شد (الشرق الاوسط)

بعد از مدتی به سرویس‌های آمریکایی ثابت شد که در ساختن بمب عظیمی که در یک کامیون قرار داده شد و در انفجار مورد استفاده قرار گرفت مشارکت داشته است. آمریکایی‌ها گفتند که او در عراق و با اطلاع سرویس‌های اطلاعاتی این کشور است. می‌دانستیم او در عراق است، اما نمی‌دانستیم کجاست. ما 6 ماه به دنبال او گشتیم و او را در یک تعمیرگاه خودرو در محله فقیرنشین الشیاع بغداد یافتیم.
ما عبدالرحمن را به زندان انداختیم و به رئیس جمهوری که نگران بود او را برای دخالت دادن عراق در پرونده تروریسم فرستاده‌اند، اطلاع دادیم. بنابراین تصمیم گرفته شد تا آمریکایی‌ها از حضور وی مطلع شوند. از مدیر ایستگاه اطلاعاتی در نیویورک خواسته شد با اطلاعات آمریکا تماس بگیرد و به آنها اطلاع دهد که ما او را نگه می‌داریم و اطلاعات کاملی در مورد انفجار مرکز تجارت جهانی داریم. عبدالرحمن در بازجویی اعتراف کرد و ماجرا را بازگو کرد و گفت که در پاسخ به آنچه عراق در سال 1991 به دست ارتش آمریکا دستخوش آن شده بود، در اجرا شرکت کرد. این مرد آمریکایی است و جنایت در خاک آمریکا رخ داده است.
آمریکایی‌ها درخواست کردند که این اطلاعات به صورت مکتوب برای آنها ارسال شود. پاسخ رئیس جمهوری واضح بود:« ما برای آنها گزارش نمی‌نویسیم. اگر بخواهند ما به تفاهم برسیم، مستقیماً در مورد موضوع صحبت خواهیم کرد.» بنابراین، این موضوع از سال 1993 تا 2001 معلق ماند. ما از این مرد در ساختمان کوچکی در کاظمین نگهداری می‌کردیم و در طبقه‌ای دیگر یک خلبان ایرانی بود که قبل از شروع جنگ با ایران، هواپیمای او بر فراز عراق سرنگون شد.
پس از حملات 11 سپتامبر 2001، آمریکایی‌ها دوباره این موضوع را از زاویه‌ای که عراق حامی تروریسم است، مطرح کردند. ما در دستگاه تصمیم گرفتیم تحویل او را دوباره بررسی کنیم. ما اطلاعات مصر را روی خط قرار دادیم و آمریکایی‌ها پذیرفتند که یک هواپیمای آمریکایی برای بردن او بفرستند، اما رئیس جمهوری با ورود هواپیمای آمریکایی موافقت نکرد. ما پیشنهاد دادیم که آمریکایی‌ها با هواپیمای مصری بیایند و رئیس جمهوری هم بدش نیامد. یک گره جدید پیدا شد. آمریکایی‌ها از امضای بیانیه تحویل او خودداری کردند و رئیس جمهوری نگران بود مبادا بعداً ادعا کنند که آن را به شکل دیگری گرفته‌اند و عراق را متهم کنند. بدین ترتیب این مرد همچنان در بازداشت باقی ماند. هنگامی که تهاجم صورت گرفت، او را به زندانی در فلوجه منتقل کردند و از آنجا ناپدید شد و از آن تاریخ تاکنون هیچ اطلاعی از سرنوشت او در دست نیست.
گفت‌وگو را به تبادل ضربات عراقی-ایرانی برگرداندم و الجمیلی پذیرفت.

در سال 1986، در چارچوب جنگ علنی، اطلاعات ایران در کراچی، مدیر ایستگاه اطلاعات عراق ن. عبدالسلام را هدف قرارداد. عبدالسلام از بازار شلوغی می‌گذشت و شیشه ماشینش را باز گذاشته بود. یکی از عوامل به او نزدیک شد و نارنجکی را به داخل خودرو پرتاب کرد. او قادر به پریدن نبود و انفجار باعث مرگش شد. مدیر دستگاه (فاضل البرک) برای دلجویی از مادر شهید رفت و آن قدر متاثر شده بود که به او قول داد سر قاتلان را به بغداد بیاورد.
اطلاعات عراق تلاش زیادی برای شناسایی این چهار عامل انجام داد. یک تیم عملیات ویژه متشکل از یک افسر اطلاعاتی (ک.ب) و دو نفر از رهبران عملیات به سرپرستی (م.ج) به کراچی رفتند و با یک برنامه سنجیده، دو عامل جنایت به یک آپارتمان که مخصوص این کار اجاره‌ شده و برای اجرای قصاص مجهز بود، کشانده شدند. به محض ورود به آپارتمان، خود را در حلقه محاصره محکم گرفتار دیدند و سرنوشت‌شان مرگ بود. در آن زمان در دستگاه گزارش شد که سرهای آنها در کیفی که متعلق به پست دیپلماتیک بود وارد بغداد شد.

ضربه ایرانی در بیروت

پنج سال پیش از آن، بیروت شاهد ضربه مهیبی بود که توسط دستگاه ایران به سفارت عراق در بیروت وارد شد و منجر به کشتار ده‌ها نفر از جمله بلقیس، همسر نزار قبانی شاعر شد.

انفجار سفارت عراق در بیروت همانطور که در صفحه اول «الشرق الاوسط» در سال 1981 دیده می‌شود

الجمیلی این حادثه را بازگو می‌کند. از سال 1975، لبنان وارد جنگ داخلی شد و به عرصه نفوذ کامل سوریه تبدیل گشت. حضور دیپلماتیک و اطلاعاتی عراق در صحنه لبنان برای سوریه آزاردهنده بود، اما عراق به دلیل مشغله‌ای که در جنگ با ایران داشت قادر به مقابله با آن نبود. در سال 1981، سرویس‌های اطلاعاتی سوریه فعالانه در انفجار سفارت عراق در بیروت شرکت کردند، زیرا در روز قبل از آن، کار راه‌بندی را که ماشین‌های رسیده را مجبور به توقف می‌کرد تا اجازه ورود بگیرند، مختل کردند. این کار باعث شد عامل انتحاری که از حزب «الدعوه» و ابومریم الکرادی نام داشت، راحت‌تر به پایین ساختمان اصلی سفارت برسد و آن را به طور کامل تخریب کند.

ترور محمد مهدی الحکیم در خارطوم

بعداً و مشخصاً در سال 1988، تبادل ضربات به سودان نیز کشیده خواهد شد. محمدمهدی الحکیم، برادر محمد باقر الحکیم، یکی از بنیانگذاران حزب «الدعوه»، پس از خروج از عراق در اپوزیسیون حامی ایران در خارج از کشور فعال بود. او به دعوت خود برای سرنگونی رژیم عراق و استقرار رژیم اسلامی با همکاری ایران ادامه می‌داد. تصمیم به هدف قرار دادن وی در جریان شرکت در کنفرانسی در آنجا گرفته شد که در حاشیه آن دیداری با دکتر حسن الترابی داشت.
این حمله در هتل محل اقامت وی انجام شد. پس از آن یکی از عاملان توانست به فرودگاه خارطوم رفته و سوار هواپیمای ایرویزعراقی شود که تازه وارد شده بود و در آخرین لحظه به بغداد بازگشت. از سوی دیگر، افسر دومی که در این عملیات نقش داشت به سفارت عراق رفت تا گذرنامه خود را که در آنجا گذاشته بود ببرد. در این زمان نیروهای امنیتی سودان سفارت را محاصره کردند و شروع به بررسی هویت کسانی کردند که خارج می‌شدند. لازم بود ابتدا طرحی تدوین شود تا او را از سفارت خارج کنند و سپس با هواپیمای عراقی ایرویز در پرواز هفتگی آن به عراق قاچاق شود.
این افسر با خودروی سفیر به صورت قاچاق از سفارت خارج شد و افسر بدون طی مراحل معمول سفیر به مجاورت فرودگاه خارطوم منتقل شد. او در ساعت نه شب از طریق حصار بیرونی فرودگاه توسط یک افسر ارشد امنیتی سودانی به فرودگاه منتقل شد. قبل از این در فرودگاه بین‌المللی صدام بین افسران عملیات ویژه و خلبان هواپیمای عراقی که عازم خارطوم بود، جلسه‌ای برگزار شد و او از این مأموریت اطلاعی نداشت.
از خلبان خواسته شد که هنگام حرکت به سمت باند فرودگاه حرکتی در چراغ‌های هواپیما انجام دهد (خاموش و روشن کردن متناوب چراغ‌ها 3 بار) که علامتی برای افسر و فرد قاچاق کننده است. همچنین از خلبان خواسته شد که برای دقایقی در ابتدای باند توقف کند و اجازه دهد درب عقب (درب اضطراری) باز شود و تا بسته شدن درب عقب و دریافت سیگنال تیک آف، حرکت نکند. برای اطمینان از اجرا، دو افسر دستگاه به عنوان خدمه پرواز و بخشی از خدمه پرواز مبدل شدند. نقشه موفق شد و افسر مجری به بغداد بازگشت، بدون اینکه خلبان یا مسافران بدانند چه اتفاقی افتاده است.


الجمیلی به «الشرق الاوسط»:   دستگاه پیشنهاد ترور خمینی در نجف را داد، اما صدام خیانت به «مهمان» را نپذیرفت 

الجمیلی به «الشرق الاوسط»:  
دستگاه پیشنهاد ترور خمینی در نجف را داد، اما صدام خیانت به «مهمان» را نپذیرفت 
TT

الجمیلی به «الشرق الاوسط»:   دستگاه پیشنهاد ترور خمینی در نجف را داد، اما صدام خیانت به «مهمان» را نپذیرفت 

الجمیلی به «الشرق الاوسط»:  
دستگاه پیشنهاد ترور خمینی در نجف را داد، اما صدام خیانت به «مهمان» را نپذیرفت 

آیا درست است که صدام حسین، خمینی را در مدت اقامتش در نجف از پیشنهاد ترور نجات داد به این دلیل که «مهمان» عراق است؟ و آیا این درست است، جمله‌ای که خمینی در پاریس به فرستاده صدام گفت، صدام را متقاعد کرد که همزیستی با مردی که جانشین شاه می‌شود غیرممکن است؟ و ماجرای مواد منفجره‌ای که به بالش ولی فقیه در تهران رسید و سریال بمب گذاری‌هایی که شماری ازستون‌های نظام را درو کردند چه بود؟ ماجرای تماس‌های رژیم صدام و اسامه بن لادن پس از حمله به کویت چیست و چه کسی واسطه برنامه ریزی این دیدار بود؟ و عبدالرحمن یاسین، که در منفجر کردن مرکز تجارت جهانی در نیویورک در سال 1993 شرکت کرد و مدت‌ها در عراق زندانی بود و پس از حمله آمریکا در سال 2003 از زندان خود ناپدید شد، چطور؟ ماجرای ترور رئیس جمهوری جورج اچ دبلیو بوش چقدر جدی بود؟ ماجرای کشتی‌ بمب‌گذاری شده برای بستن کانال سوئز چیست؟ چگونه دانیل، همسر فرانسوا میتران، از بمب دستگاه اطلاعاتی عراق نجات پیدا کرد؟ ماجرای کیف‌های متروی پاریس که صدام برای دوستش ژاک شیراک فرستاد و مثل آنها را برای بی‌نظیر بوتو نخست وزیر پاکستان فرستاد، چیست؟ تصمیم صدام برای مجازات حافظ اسد با حمایت از ژنرال میشل عون... و مجازات معمر قذافی با ایجاد پل هوایی برای حمایت از مخالفان لیبی چه بود؟ آیا این درست است که دستگاه اطلاعاتی از اعدام مرجع، محمد باقر صدر، پس از اینکه به رئیس جمهوری پیشنهاد محفاظت از وی را داد، شگفت زده شد؟ و حسین کامل چطور که تدابیر امنیتی اردن مانع از نزدیک شدن به وی شد و تیم ترور ناامید به بغداد بازگشت؟ ماجرای انگشتر سمی که از بغداد به لندن رفت و سرهای بریده شده در کیسه دیپلماتیک آمدند چیست؟ الجمیلی، در جریان گفت‌وگو با سردبیر روزنامه «الشرق الاوسط» این پرسش‌ها و بسیاری سئوالات دیگر که برای چندین دهه بدون پاسخ معلق مانده‌اند. و پرسش‌های پادرهوا روزنامه نگار را آزار می‌دهند. به همین دلیل به دنبال مردی از معدن دستگاه اطلاعات عراق بودم تا به آنها پاسخ دهد. می‌توان گفت او را پیدا کردم. او افسر اطلاعات سالم الجمیلی است که مدت‌ها در راهروهای دستگاه زندگی کرد و در اینجا داستان ایستگاه‌های خطرناک و هیجان انگیز را برای «الشرق الاوسط» تعریف می‌کند. زمانی که نیروهای آمریکایی در سال 2003 به عراق حمله کردند، الجمیلی مدیر بخش آمریکا در دستگاه بود. او تا می‌توانست برای از بین بردن آرشیو شتاب به خرج داد، اما نیروهای آمریکایی در دستگیری او درنگ نکردند و 9 ماه را در زندان‌های آنها گذراند و پس از آن عازم عمّان شد و بعد دور شد. و اینک او می‌گوید.

دستگاه ضبط منفجر و دست خامنه‌ای فلج شد

در اواسط دهه شصت خمینی به عراق آمد و در آغاز فعالیت نداشت. پس از انقلاب ژوئیه 1968، عراق موضعی در مخالفت با تصمیم شاه برای الحاق جزایر سه گانه اماراتی اتخاذ کرد. محمدرضا پهلوی نیروهای خود را به عنوان برگ فشار و تهدید به سمت مرز عراق حرکت داد. خمینی از سربازان ایرانی خواست که قیام کنند و از دستورات شاه اطاعت نکنند، با توجه به اینکه جنگیدن مسلمان با مسلمان جایز نیست. شاه از اپوزیسیون کُرد در عراق حمایت کرد و ما از مخالفان ایران علیه او حمایت کردیم. اجازه دادیم خمینی گروهش را بیاورد، پاسپورت دادیم، به آنها رادیو دادیم و او فعالیت سیاسی خود را شروع کرد. یکی از رفقای قدیمی رئیس جمهوری به نام علی باوا همآهنگی با خمینی را به عهده گرفت، او در تأسیس «دفتر روابط عمومی» که سازمان اطلاعات از آنجا بیرون آمد، مشارکت داشت. باوا به اشکال مختلف از خمینی و گروهش حمایت کرد و خمینی چندین بار رساندن پیام تشکر خود از رهبری عراق را به او سپرد. پس از توافق الجزایر در سال 1975، ایران حمایت خود را از کُردها متوقف کرد و جنبش کردها فروپاشید. از جمله مفاد قرارداد این بود که فعالیت اپوزیسیون ایران در خاک عراق متوقف شود. لزوم در نظر گرفتن شرایط جدید و رعایت شرایط روابط با ایران به خمینی گوشزد شد. او نپذیرفت و به کار خود ادامه داد. به او گفتیم که اگر اصرار به ادامه فعالیت دارد باید عراق را ترک کند. او سعی کرد به کویت برود و در منطقه مرزی گیر افتاد، سپس مقامات عراقی با بازگشت او به نجف موافقت کردند. در موضوع خمینی و رابطه با ایران سردرگمی ایجاد شد، بعد از اینکه مشخص شد پاسخ دادن به او یا کنترلش مشکل است. در این فضا، رهبری دستگاه به بررسی مشکل و اینکه اصرار خمینی بر ادامه فعالیت به چه می‌تواند منجر شود، پرداخت. در یکی از جلسات، یکی از افسران پیشنهاد داد که خمینی ترور شود و روحانی شیعه ابوالقاسم خویی مسئول ترور وی معرفی شود و بدین ترتیب عملاً این دو از بین خواهند رفت. دستگاه جرأت نکرد بخش دوم پیشنهاد را به رئیس جمهوری ارائه کند و به ارائه قسمت اول یعنی ترور خمینی بسنده کرد. رئیس جمهوری با ترور یا تحویل دادن او به دستگاه اطلاعات شاه موافقت نکرد و گفت:« آیا اطلاعات نمی‌داند او مهمان عراق است؟».

صدام خیانت به «مهمان عراق» را رد کرد خمینی (گتی ایماژ)

در این حال و هوا، خمینی راهی پاریس شد. صدام می‌خواست از مقاصد خمینی برای مرحله بعدی آگاه شود، به ویژه پس از اینکه رژیم شاه به نظر می‌رسید در حال تزلزل است. رئیس جمهوری علی باوه که با خمینی رابطه داشت را مأمور کرد به پاریس برود و همین هم شد. آن جلسه تاثیرات خود را در مرحله بعد می‌گذارد. باوه از خمینی پرسید که در صورت سقوط شاه و بازگشتش به تهران چه خواهد کرد و قاطعانه پاسخ داد که اولویت بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، سرنگونی رژیم «بعث» عراق خواهد بود. صدام به گزارش فرستاده خود گوش داد و به این نتیجه رسید که در صورت بازگشت خمینی به تهران که بسیار محتمل به نظر می‌رسید، رویارویی اجتناب ناپذیر است. شاه رفت و خمینی برگشت. جریان‌های اسلامی شیعه در عراق برای ابراز همدلی و تعامل شتاب کردند. و خمینی مرجع عراقی محمد باقر الحکیم را تحریک کرد تا انقلاب اسلامی در عراق را اعلام کند. این فضای تنفر از رژیم عراق در پس آزار و اذیتی بود که ایران از طریق نیروهای نیابتی خود انجام داد، به ویژه ترور طارق عزیز و سعدون حمادی و کارگذاری مواد منفجره. نشانه‌های رویارویی شتاب گرفت و به همین دلیل یک خلبان ایرانی را که پیش از شروع جنگ بر فراز عراق سرنگون شده بود، نگه داشتیم تا شاهدی باشد بر اینکه عملاً ایران آغازگر جنگ بود.

برزان التکریتی (گتی ایماژ)

از سالم الجمیلی درباره صحت و سقم حرف‌هایی که در آنها ادعا می‌شد رئیس دستگاه اطلاعاتی برزان التکریتی (برادر ناتنی رئیس جمهوری) دچار اشتغال ذهنی ترور خمینی شده بود پرسیدم. روایت خود را از سر گرفت.
زمانی که «انقلاب اسلامی» در ایران به پیروزی رسید، ترکیبی از نیروها را در برگرفت و نهادهای آن شکننده بودند. خمینی علیه «مجاهدین خلق» برگشت و رهبران آنها را با اینکه نقشی که در سرنگونی شاه داشتند اعدام کرد. جنگ شروع شد و ما باید عناصر قدرت لازم را جمع می‌کردیم. رویارویی علنی و خارج از کنترل شده بود. «مجاهدین خلق» نیروهای کارآزموده، محکم و دارای تجربه در کارهای نظامی و امنیتی داشت و ریشه در جامعه داشتند. با حزب دمکرات کردستان ایران نیز روابط قبلی داشتیم. این روابط به سرویس‌های اطلاعاتی عراق این امکان را داد که ضربات دردناکی به رژیم ایران وارد کنند.

ضربات دردناک

سرویس اطلاعاتی با همه ابزار رسانه‌ای، فنی، مادی و نظامی از «حزب دمکرات کردستان» و «مجاهدین خلق» حمایت کرد و اولین هدف، مجلس شورای ایران، زیر نظر مستقیم برزان التکریتی بود. در 28 ژوئن1981 (7 خرداد 1360) طرحی برای بمب‌گذاری مقر اجلاس اندیشیده شد و به اجرا درآمد و آیت الله حسین بهشتی رئیس قوه قضائیه و 72 تن از شخصیت‌های برجسته اعم از وزرا، معاونان و مسئولان بخش‌های مختلف کشته شدند. ضربه قوی و شدید بود و به نظر می‌رسید که اطلاعات عراق می‌توانست به مکان‌هایی برسد که قرار بود مستحکم باشد.

بازدید علی خامنه‌ای از نیروهای ایرانی در جریان جنگ با عراق در سال 1981... او بر اثر انفجار بمب در ضبط صوت مجروح شد (گتی ایماژ)

رهبر کنونی ایران، علی خامنه‌ای نیز هدف حمله قرار گرفت. در حین ایراد خطبه، بمبی که در ضبط صوت کار گذاشته شده بود منفجر شد و باعث فلج شدن دست راست وی شد. قرار بود خمینی در آن جلسه شرکت کند، اما دیر کرد و جان سالم به در برد.
برزان التکریتی مشتاقانه منتظر بود تا ضربه نهایی را که ترور خود خمینی باشد، وارد سازد. در سال 1981 امکان انجام عملیاتی از این دست به وجود آمد. رسیدن به خمینی کار آسانی نبود، اما وجود روحانی نزدیک به او که احتمالاً با «مجاهدین خلق» همدل بود، مأموریت سخت را آسان کرد. تیمی از سیستم بسته کوچکی تهیه کردند که انتقال داده شد و در بالش خمینی که از پشم بود کاشتند. هنگامی که خمینی بیرون از خانه بود، این دستگاه در زمان نامناسبی منفجر شد، اما صرف رسیدن به اتاق خوابش باعث ایجاد وحشت در بین رهبران انقلاب اسلامی شد. سیستم در حال نبرد مرگ و زندگی بود و همه ضربات مجاز بود.

تصویر خمینی در مراسم معلولان سپاه پاسداران در تهران در سال 1981 (گتی ایماژ)

ضربه‌ها ادامه یافت و در 30 اوت انفجاری به کشته شدن محمدعلی رجایی، کمتر از یک ماه پس ازرسیدنش به ریاست جمهوری، منجر شد. در این انفجار محمد جواد باهنر نخست وزیر نیز همراه وی بر اثر انفجار بمبی که در جلسه شورای عالی دفاع در دفتر شورای عالی دفاع کار گذاشته شد کشته شده.

کشمکش تلخ درخاک کویت
تقابل سرویس‌های اطلاعاتی عراق و ایران به سرزمین‌های دو کشور محدود نشد، بلکه به عرصه‌های دور و نزدیک کشیده شد. الجمیلی می‌گوید که کویت صحنه مبارزه تلخی بود، به ویژه اینکه حزب «الدعوه» عراق که طرفدار ایران است از خاک کویت برای انجام عملیات علیه رژیم عراق استفاده می‌کرد. الجمیلی ایران را به تلاش در سال 1985 برای ترور شیخ جابر الاحمد الصباح امیر کویت متهم می‌کند. و وقتی که گروهی از حزب «الدعوه» عملیات دانشگاه المستنصریه را در ماه آوریل انجام و طارق عزیز را هدف قرار دادند، اطلاعات عراق با تلاش برای ترور وزیر امور خارجه ایران صادق قطب زاده که در راه دیدار با امیر کویت بود، پاسخ داد. کویت همچنین شاهد هدف قرار دادن سفارت ایران با موشک، سوءقصد به یکی از مقامات حزب «الدعوه» و حملات دیگر بود.

صادق قطب زاده (گتی ایماژ)

تلاش خمینی برای انتقال انقلاب به داخل کشور عراق باعث نگرانی شدید رژیم عراق و دستگاه‌هایش شد. روحانی شیعه، سید محمد باقر صدر، جان خود را در همین فضا از دست داد. صدر یکی از برجسته‌ترین نظریه پردازان اندیشه اسلامی شیعی بود که به او محبوبیت و نفوذی گسترده در میان شیعیان عراق داد. عقاید او برخلاف رویکرد مرجع محسن الحکیم و سید ابوالقاسم خویی که مخالف دخالت دین در سیاست بودند انقلابی بود؛ شاید این دو بیم آن را داشتند که این دخالت به پایان نقش مراجع مذهبی در نجف و انتقال مرکز رهبری شیعیان به ایران منجر شود.


الجمیلی: اتفاق، خمینی را از منفجرکردن رختخوابش نجات داد

الجميلي خلال الحوار مع رئيس تحرير «الشرق الأوسط»
الجميلي خلال الحوار مع رئيس تحرير «الشرق الأوسط»
TT

الجمیلی: اتفاق، خمینی را از منفجرکردن رختخوابش نجات داد

الجميلي خلال الحوار مع رئيس تحرير «الشرق الأوسط»
الجميلي خلال الحوار مع رئيس تحرير «الشرق الأوسط»

سالم الجمیلی، مدیر بخش آمریکا سرویس اطلاعات عراق در زمان رژیم صدام حسین، رئیس جمهور فقید، فاش کرد: یک اشتباه در زمان بندی، خمینی را از منفجر کردن رختخوابش در ایران نجات داد.

الجمیلی با اشاره به اینکه دستگاه اطلاعاتی به صدام پیشنهاد ترور این روحانی ایرانی در دوران تبعیدش در نجف را داده بود، گفت: صدام از "خیانت و نیرنگ" به "مهمان عراق" خودداری کرد.

الجمیلی در مصاحبه ای مفصل با الشرق الاوسط که به صورت سریالی منتشر می‌شود، فاش کرد که او پیامی شفاهی برای اسامه بن لادن رهبر سازمان «القاعده» فرستاد که بعداً بر اساس وساطت حسن الترابی رهبر اسلام‌گرای سودانی، بن لادن پذیرفت که یک مدیر اطلاعاتی از عراق را در خارطوم به حضور بپذیرد.

الجمیلی همچنین به حمایت مالی صدام از کمپین های انتخاباتی ژاک شیراک و زنده ماندن دانیل میتران از انفجاری که هدفش ترور وی بود اشاره کرد.

وی همچنین از دستور شخصی صدام برای "شکستن سر" مخالف عراقی ایاد علاوی در لندن و در مورد حذف فیزیکی مخالفان توسط سرویس اطلاعات عراق صحبت کرد.