​«رولِم» اولین فیلم درام سعودی بر پردهٔ سینماها

​«رولِم» اولین فیلم درام سعودی بر پردهٔ سینماها
TT

​«رولِم» اولین فیلم درام سعودی بر پردهٔ سینماها

​«رولِم» اولین فیلم درام سعودی بر پردهٔ سینماها

فیلم «رولم» اولین فیلم درامای سعودی است که روز پنجشنبه آینده (۲۳ اسفند) بر پردهٔ سینماهای فاکس در غرب جده خواهد رفت.
به گزارش الشرق الاوسط، داستان این فیلم دربارهٔ یک کارگردان سعودی است که بعد از فارغ‌التحصیلی در رشتهٔ فیلمسازی سعی در ساختن فیلمی راجع به شهر جده دارد اما در این راه با مشکلاتی روبرو می‌شود تا اینکه با فرید آشنا می‌شود که فیلمساز دههٔ هفتاد قرن میلادی پیش است.
نقش اصلی این فیلم را خالد یسلم و نقش فرید را شاهر القرشی ایفا می‌کنند.
مدت این فیلم ۹۰ دقیقه و تصویربرداری آن در جده ۳۰ روز به طول انجامید. مراحل آماده‌سازی فیلم نیز حدود ۳ سال زمان برد.
عبدالاله القرشی کارگردان این فیلم تجربهٔ سینمایی را در یک کشور با صنعت سینمایی نوپا سخت دانست اما از نظر وی این اتفاق کاملاً طبیعی است.
وی در گفتگو با «الشرق الاوسط» کلمهٔ «رولِم» را برگرفته از کلمهٔ ROLL FILM عنوان کرد که قبل از شروع ضبط سکانس هنگام روشن کردن دوربین‌ها استفاده می‌شود.
القرشی توضیح می‌دهد دلیل انتخاب این اسم تأکیدی بر کار کردن دوربین در سعودی و همچنین تأثیر وی از یوسف شاهین است که همیشه این کلمه را به کار می‌برد. به اضافهٔ اینکه یکی دیگر از دلایل انتخاب آن تناسب این اسم با قصهٔ فیلم است.
این کارگردان زمان تشخیص موفقیت و ارزیابی فیلم را بعد از پایان پخش آن در سینماها و با توجه به میزان فروش آن عنوان کرد.
وی اظهار کرد این دوره که صنعت سینمای سعودی کار خود را آغاز کرد دورهٔ سختی است چرا که مخاطب سعودی سینماهای کشورهای دیکر را دنبال می‌کند و کادر سینمایی سعودی نیز مهارت کافی ندارد.
القرشی دربارهٔ آرزوهای آیندهٔ خود گفت: امیدوارم روزی برسد که ببینم ۱۰۰ فیلم سعودی در ژانرهای مختلف روی پرده سینماها است. این کار سختی نیست؛ زیرا ما تمام امکانات برای ساختن یک صنعت سینمایی بین‌المللی جهت رقابت با سینماهای جهان را داریم.



نوابغ شعر عربی

طه حسين
طه حسين
TT

نوابغ شعر عربی

طه حسين
طه حسين

اعتراف می‌کنم که از روبه رو شدن با تمام این ویرانی که در حال حاضر شاهدش هستیم، ناتوانم. اما فلسفه تاریخ به ما می‌گوید که همین فجایع بزرگ، ملت‌ها و جوامع را شکل می‌دهند. آیا فراموش کرده‌ایم که چه بر سر این غرب متکبر آمد؟ آلمان پس از جنگ جهانی دوم تقریباً به‌کلی ویران شد. با این وجود، از زیر آوار و خاکسترهایش برخاست و به اوج رسید. حتی پیش از آن، در جریان جنگ مذهبی میان کاتولیک‌ها و پروتستان‌ها در قرن هفدهم نیز ویران شده بود، جنگی که جان یک‌سوم یا شاید نیمی از جمعیتش را گرفت. همچنین فرانسه را در نظر بگیرید، کشوری که به دست هیتلر اشغال شد و در اعماق وجود خود تحقیر و خوار گردید. مردم گمان می‌کردند که دیگر هرگز قد علم نخواهد کرد. اما همه این‌ها با کمک یک رهبر تاریخی خارق‌العاده به نام شارل دوگل، به گذشته پیوست. اینجا اهمیت مردان بزرگ در تاریخ نمایان می‌شود. در مورد ملت عرب نیز همین را می‌توان گفت که هنوز سخن نهایی خود را نگفته است. لحظه‌اش بی‌گمان خواهد آمد، اما پس از آنکه در کوره رنج‌ها ذوب و دگرگون شود. آرام باشید: «پشت ابرها طوفانی می‌بینم.» و منظورم از طوفان، طوفان دیگری است: طوفان اندیشه نو و روشنگری که جهان عرب را از تاریکی‌های قرون وسطی به روشنایی عصر جدید خواهد برد. پس از آن است که آن‌ها بر علم و تکنولوژی مسلط خواهند شد.

نزار قبانی

اما اکنون قصد ندارم به این موضوع بپردازم؛ بلکه می‌خواهم خود را در آغوش شعر بیندازم تا تسلی یابم، فراموش کنم و دل‌تنگی‌هایم را فرو نشانم.

«شک من در آن‌ها شدت می‌گیرد تا
آن‌ها را با دستانم لمس کنم»

المعری در دیوان اول خود، «سقط الزند»، این بیت مشهور را سروده بود:

وإني وإن كنت الأخير زمانه
لآت بما لم تستطعه الأوائل

نزار قباني

چرا این را گفت؟ چون می‌دانست که پس از رشته طولانی و پیوسته‌ای از شاعران عرب آمده است که از امرئ القیس تا ابوالطیب المتنبی امتداد داشتند. او از سختی آوردن چیزی جدید پس از همه این بزرگان آگاه بود. آیا شاعران جای خالی برای نغمه جدید گذاشته‌اند؟ او از این کار بیم داشت و آن را تقریباً غیرممکن می‌دانست. باید به‌ویژه ذکر کرد که وی به عظمت شاعران پیش از خود، به‌ویژه المتنبی، احترام می‌گذاشت. المعری درباره او می‌گفت: «معجزه احمد را به من بدهید»، یعنی دیوان المتنبی را. با این حال، او توانست از ناممکن عبور کرده و چیزی تازه را بیاورد که برای پیشینیان ناشناخته بود و به فکرشان خطور نکرده بود. دلیلی برای این گفته او، قصیده‌ای است که با این بیت آغاز می‌شود:

غير مجدٍ في ملتي واعتقادي
نوح باكٍ ولا ترنم شاد

این قصیده در شعر عربی بی‌نظیر است. و به نظرم المعری با سرودن این ابیات، از تمامی شاعران عرب فراتر رفته است:

صاح هذي قبورنا تملأ الرحب
فأين القبور من عهد عاد

سر إن اسطعت في الهواء رويداً
لا اختيالاً على رفات العباد

خفف الوطء ما أظن أديم
الأرض إلا من هذه الأجساد

اینجا معنی کاملاً نوآورانه و بی‌سابقه‌ای در تاریخ شعر عربی وجود دارد. هیچ‌کس نمی‌داند این افکار از کجا به ذهن او آمده‌اند. به همین دلیل، المعری جوان واقعاً توانست به چیزی دست یابد که پیشینیان، از جمله خود المتنبی، نتوانستند به آن برسند. او دقیقاً برنامه خود را محقق ساخت، زیرا احساس می‌کرد در درونش نیروهای خلاقی وجود دارند که ماهیت و منشأ آن‌ها را نمی‌شناسد. اما می‌دانست که روزی این نیروها شکوفا یا منفجر خواهند شد. المعری آگاه بود که در آستانه دستاوردی عظیم قرار دارد و می‌دانست که «نابینایی» خود را به شکلی شگفت‌انگیز پشت سر خواهد گذاشت.

و اکنون بگذارید این سئوال را مطرح کنیم:
اگر المعری احساس می‌کرد که در پایان دوران به دنیا آمده است، ما که هزار سال یا بیشتر پس از او آمده‌ایم، چه باید بگوییم؟ المتنبی نیز فکر می‌کرد که بیش از حد دیر به این دنیا آمده است:

أتى الزمان بنوه في شبيبته
فسرهم وأتيناه على الهرم

اما نبوغ شعری پایان‌ناپذیر است و تمام‌شدنی نیست، و نبوغ فلسفی نیز چنین است. اگر خلاقیت پایان می‌یافت، کانت پس از دکارت، یا هگل پس از کانت، یا مارکس پس از هگل ظهور نمی‌کرد... و ارسطو نیز به‌طور مستقیم پس از استادش افلاطون ظهور نمی‌کرد.
چرا درباره شعر در عصر حاضر صحبت نکنیم؟ آیا قصیده بدوی الجبل درباره المعری را در جشنواره معروف دمشق در سال ۱۹۴۴ با حضور بزرگان ادبیات عرب فراموش کرده‌ایم؟ او می‌گوید:

أعمى تلفتت العصور فلم تجد
نوراً يضيء كنوره اللماح

من كان يحمل في جوانحه الضحى
هانت عليه أشعة المصباح

المجد ملك العبقرية وحدها
لا ملك جبار ولا سفاح

هنگامی که بدوی به اینجا رسید، طه حسین از شدت شوق برخاست و گفت: «دیگر خرگوشی باقی نماند»، یعنی از همه پیشی گرفته است. زیرا طه حسین می‌دانست که او نیز در این ابیات مورد خطاب است، نه تنها المعری.