واشنگتن: ایران بدترین کشور حامی تروریسم است

قدردانی وزارت خارجه آمریکا در گزارش سالانه خود از نقش سعودی

واشنگتن: ایران بدترین کشور حامی تروریسم است
TT

واشنگتن: ایران بدترین کشور حامی تروریسم است

واشنگتن: ایران بدترین کشور حامی تروریسم است

وزارت خارجه آمریکا در گزارش ۳۳۲ صفحه ای «کشورها و تروریسم ۲۰۱۸» اعلام کرد که «ایران همچنان بدترین کشور حامی تروریسم در جهان است.»
به گزارش الشرق الاوسط، در گزارش وزارت امور خارجه آمریکا تصریح شده‌است که حکومت ایران هر سال نزدیک به یک میلیارد دلار صرف حمایت از گروه‌های تروریستی می‌کند که به عنوان جریان‌های نیابتی‌اش عمل می‌کنند و نفوذ مخرب این حکومت را در سراسر جهان گسترش می‌دهند.
وزارت خارجه آمریکا از گروه‌هایی مانند «حزب‌الله» لبنان، «حماس» و «جهاد اسلامی» در فلسطین به عنوان گروه‌های مورد حمایت ایران یاد کرده‌است. این گروه‌ها در فهرست تروریستی وزارت امور خارجه آمریکا قرار دارند.
در مقابل، این گزارش از تلاش‌های سعودی برای مبارزه با تروریسم، مقابله آن با تهدیدهای تروریستی گروهک‌های مسلح خشن و همراهان «داعش» و «القاعده» و همچنین جنگ با حوثی‌های مورد حمایت ایران در یمن قدردانی کرد.
همچنین این گزارش به کاهش تعداد قربانیان تروریسم در سعودی اشاره کرد و دلیل آن را نقش فعال دولت در مواجهه با خشونت تروریستی دانست.
در همین راستا، وزارت امور خارجه آمریکا به همراه وزارت دارایی این کشور، بخش ساخت و ساز ایران را هدف تازه تحریم‌های خود قرار داده‌اند.
این دو وزارتخانه در بیانیه ای مشترک اعلام کرده‌اند که دریافته اند بخش ساخت و ساز ایران مستقیم یا غیر مستقیم توسط «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» ایران کنترل می‌شود.
بر این اساس خرید، فروش، تهیه یا انتقال هرگونه فلزات خام یا غیر خام از ایران به خارج از این کشور یا برعکس مشمول این تحریم‌ها تازه خواهد بود.
در این بیاینه مشترک همچین تحریم‌های تازه ای علیه فعالیت‌های هسته ای، نظامی و موشکی ایران هم وضع شده. این دو وزارتخانه تأکید کرده‌اند هدف از تحریم‌های جدید ادامه سیاست فشار حداکثری بر اقتصاد ایران است.
در واکنش به این اقدام، محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه ایران در پست توئیتری خود آمریکا را به بازگشت به برجام فراخواند و گفت: «تحریم‌های ایالات متحده علیه بخش ساخت و ساز ایران نشان دهنده عدم موفقیت ایالات متحده در برابر ایران است».
در همین رابطه، علی مطهری نماینده تهران در مجلس ایران به‌طور ضمنی به خبرآنلاین گفته‌است: کارهای عمرانی و افتتاح طرح‌ها کار نظامیان نیست و کار دولتی‌ها است. این مسئله که در اخبار مشاهده می‌شود که فردی با لباس نظامی، طرح عمرانی افتتاح می‌کنند؛ این معنی ندارد.
در ادامه و به گزارش رویترز، استیون منوچن وزیر خزانه‌داری آمریکا در سفر به هند و دیدار با همتای خود به منظور جلب همکاری برای مقابله با برنامه هسته ای ایران گفت: ایالات متحده با متحدان خود برای تضمین امدادرسانی کافی نفت تلاش می‌کند.



پلی میان سه رودخانه… ترجمه‌ای انگلیسی و تصویری از رؤیاهای نجیب محفوظ

نجیب محفوظ در بالکن کافه‌اش مشرف به میدان التحریر در قاهره، سال ۱۹۸۸ (فرانس پرس)
نجیب محفوظ در بالکن کافه‌اش مشرف به میدان التحریر در قاهره، سال ۱۹۸۸ (فرانس پرس)
TT

پلی میان سه رودخانه… ترجمه‌ای انگلیسی و تصویری از رؤیاهای نجیب محفوظ

نجیب محفوظ در بالکن کافه‌اش مشرف به میدان التحریر در قاهره، سال ۱۹۸۸ (فرانس پرس)
نجیب محفوظ در بالکن کافه‌اش مشرف به میدان التحریر در قاهره، سال ۱۹۸۸ (فرانس پرس)

با صداقتی نادر، رمان‌نویس لیبیایی-بریتانیایی «هشام مطر» ترجمه‌اش از کتاب «رؤیاهای آخر» نجیب محفوظ را با یک اعتراف آغاز می‌کند.
مطر در تنها دیدارشان در دهه ۹۰ میلادی، از محفوظ پرسید که نویسندگانی را که به زبانی غیر از زبان مادری‌شان می‌نویسند، چگونه می‌بیند؟

این پرسش بازتاب دغدغه‌های نویسنده‌ای جوان بود که در آمریکا متولد شده و مدتی در قاهره زندگی کرده بود، پیش از آنکه برای در امان ماندن از رژیم معمر قذافی (که پدر مخالفش را ربوده بود) به بریتانیا برود و در مدرسه‌ای شبانه‌روزی با هویتی جعلی نام‌نویسی کند.
و پاسخ محفوظ، همانند سبک روایت‌اش، کوتاه و هوشمندانه بود: «تو به همان زبانی تعلق داری که به آن می‌نویسی.»

«خودم را یافتم... رؤیاهای آخ

اما مطر اعتراف می‌کند که در بازخوانی‌های بعدی‌اش از آن گفتگو، چندین بار خود را در حال افزودن حاشیه‌ای یافت که محفوظ هرگز نگفته بود: خلاصه‌ای که می‌گفت: «هر زبان، رودخانه‌ای است با خاک و محیط خودش، با کرانه‌ها و جریان‌ها و سرچشمه و دهانه‌ای که در آن می‌خشکد. بنابراین، هر نویسنده باید در رودخانه زبانی شنا کند که با آن می‌نویسد.»

به این معنا، کتاب «خودم را یافتم... رؤیاهای آخر» که هفته گذشته توسط انتشارات «پنگوئن» منتشر شد، تلاشی است برای ساختن پلی میان سه رودخانه: زبان عربی که محفوظ متن اصلی‌اش را به آن نوشت، زبان انگلیسی که مطر آن را به آن برگرداند، و زبان لنز دوربین همسر آمریکایی‌اش «دیانا مطر» که عکس‌های او از قاهره در صفحات کتاب آمده است.

مطر با انتخاب سیاه و سفید تلاش کرده فاصله زمانی بین قاهره خودش و قاهره محفوظ را کم کند (عکس‌: دیانا مطر)

کاری دشوار بود؛ چرا که ترجمه آثار محفوظ، به‌ویژه، همواره با بحث و جدل‌هایی همراه بوده: گاهی به‌خاطر نادقیق بودن، گاهی به‌خاطر حذف بافت و گاهی هم به‌خاطر دستکاری در متن.
اندکی از این مسائل گریبان ترجمه مطر را هم گرفت.
مثلاً وقتی رؤیای شماره ۲۱۱ را ترجمه کرد، همان رؤیایی که محفوظ خود را در برابر رهبر انقلاب ۱۹۱۹، سعد زغلول، می‌یابد و در کنارش «امّ المصریین» (لقب همسرش، صفیه زغلول) ایستاده است. مطر این لقب را به‌اشتباه به «مصر» نسبت داد و آن را Mother Egypt (مادر مصر) ترجمه کرد.

عکس‌ها حال و هوای رؤیاها را کامل می‌کنند، هرچند هیچ‌کدام را مستقیماً ترجمه نمی‌کنند(عکس‌: دیانا مطر)

با این حال، در باقی موارد، ترجمه مطر (برنده جایزه پولیتزر) روان و با انگلیسی درخشانش سازگار است، و ساده‌گی داستان پروژه‌اش را نیز تداعی می‌کند: او کار را با ترجمه چند رؤیا برای همسرش در حالی که صبح‌گاهی در آشپزخانه قهوه می‌نوشید آغاز کرد و بعد دید ده‌ها رؤیا را ترجمه کرده است، و تصمیم گرفت اولین ترجمه منتشرشده‌اش همین باشد.
شاید روح ایجاز و اختصار زبانی که محفوظ در روایت رؤیاهای آخرش به‌کار برده، کار مطر را ساده‌تر کرده باشد.
بین هر رؤیا و رؤیای دیگر، عکس‌های دیانا مطر از قاهره — شهر محفوظ و الهام‌بخش او — با سایه‌ها، گردوغبار، خیالات و گاه جزئیات وهم‌انگیز، فضا را کامل می‌کنند، هرچند تلاش مستقیمی برای ترجمه تصویری رؤیاها نمی‌کنند.

مطر بیشتر عکس‌های کتاب را بین اواخر دهه ۹۰ و اوایل دهه ۲۰۰۰ گرفته است(عکس‌: دیانا مطر)

در اینجا او با محفوظ در عشق به قاهره شریک می‌شود؛ شهری که از همان جلسه تابستانی با نویسنده تنها برنده نوبل ادبیات عرب، الهام‌بخش او شد.
دیانا مطر با انتخاب سیاه و سفید و تکیه بر انتزاع در جاهایی که می‌توانست، گویی تلاش کرده پلی بسازد بین قاهره خودش و قاهره محفوظ.
هشام مطر در پایان مقدمه‌اش می‌نویسد که دلش می‌خواهد محفوظ را در حالی تصور کند که صفحات ترجمه را ورق می‌زند و با همان ایجاز همیشگی‌اش می‌گوید: «طبعاً: البته.»
اما شاید محتمل‌تر باشد که همان حکم نخستش را دوباره تکرار کند: «تو به همان زبانی تعلق داری که به آن می‌نویسی.»
شاید باید بپذیریم که ترجمه — نه‌فقط در این کتاب بلکه در همه‌جا — پلی است، نه آینه. و همین برایش کافی است.