یهود در رمان‌های سعودی؛ ​پنج رمانی که از «گتو» می‌گذرند و سئوال‌ها برمی‌انگیزند

همه چیز جز عادی سازی روابط

یهود در رمان‌های سعودی؛ ​پنج رمانی که از «گتو» می‌گذرند و سئوال‌ها برمی‌انگیزند
TT

یهود در رمان‌های سعودی؛ ​پنج رمانی که از «گتو» می‌گذرند و سئوال‌ها برمی‌انگیزند

یهود در رمان‌های سعودی؛ ​پنج رمانی که از «گتو» می‌گذرند و سئوال‌ها برمی‌انگیزند

طی چهار سال پنج رمان از نویسندگان سعودی(نیمی از آنها نویسنده زن هستند) منتشر شدند که مسئله یهودیان را دست مایه خود می‌سازند؛ زندگی یهودیان، تاریخ آنها، شیوه‌های رفتار و سلوک‌شان و... به کمک شخصیت‌های یهودی که در را به روی صحنه‌ای  سرشار از جزئیات محیط یهودی نزدیک جزیره عربی است باز می‌کنند، یعنی محیط یهودیان یمن. دریکی از رمان‌ها قاهره صحنه حوادث و ارتباط به عنصر یهودی می‌شود.
در همه رمان‌ها یهودیان در داستان‌هایی انسانی آمیخته می‌شوند که دعوت به آشنایی با جامعه یهودی می‌کند. از این طریق گردش حوادث صورت می‌گیرد تا مسائل عام انسانی که از آگاهی نویسنده سرچشمه می‌گیرند، بررسی و به سنگ زیربنای مسائل رمان بدل می‌شوند؛ هویت و رویارویی ملی و مسائل مربوط به زن و مردسالاری جامعه. در کل اینها مسائلی هستند که بدون به خدمت گرفتن عنصر یهودی که گاهی در اغلب این آثار به نظر تحمیلی می‌آید، می‌توانند به پیش بروند.
همه پنج رمان به دنبال نوعی «تفاوت»‌اند و شاید آن را در «گتوی» یهودی یافته‌اند، عناصری که پیش از این برای ایده رمان و ساختار متنش به آنها پرداخته نشده است... اما اینکه این آثار در زمان‌های نزدیک به هم منتشر شده‌اند، پرسش‌های زیادی را مطرح می‌کند... علیرغم اینکه نویسندگانی که با آنها سخن گفتیم، بعید می‌دانند از رمان‌های آنها بهره‌برداری سیاسی شده باشد و به نظر آنها راه را برای پذیرش فرهنگ عادی سازی آماده نمی‌کنند.
نویسندگان شرکت کننده در این پژوهش براین نظرند که یهودیت بخشی از عناصر تشکیل دهنده فرهنگ جزیرة العرب‌اند. در جنوب و غرب همین طور در یمن، قبایل یهودی زندگی می‌کردند. بلکه برخی پژوهشگران به ضرس قاطع مدعی‌اند تورات در جنوب جزیرة العرب نازل شد. آخرین آنها دکتر احمد بن سعید قشاش در کتاب« جستارهایی در تاریخ جغرافیای قرآن و تورات و لهجه‌های مردم سرا» که درسال 2018 منتشر شده است. نویسنده در این کتاب به گفته‌ای در مجله «العرب» استناد می‌کند که موطن اصلی بنی اسرائیل در جزیرة العرب منطقه العلا بوده است(صفحه 293-294).
پیش ازآن مورخ لبنانی دکتر کمال الصلیبی در تحقیق مشهورش«تورات از جزیرة العرب آمد»(1985) نظریه جدل انگیزی مطرح کرد که می‌گوید، منطقه عسیر، فلسطین تورات است و بنی اسرائیل از اقوام منقرض شده عرب‌اند و دین یهود در منطقه ظهران نشو ونما یافت.
پنج رمانی که اخیراً منتشر شده‌اند عبارتند از: « یهودیة مخلصة/ یهودی نجات بخش» نوشته سالم الموشی(2015). رمان «مجنون لیلی الیهودیة/مجنون لیلی یهودی» اثر حمد حمید الرشیدی(2016) و رمان «قاع الیهود/ زمین یهود» نوشته علی الامیر(2018). رمان «غربة یهودیة/غربت یهودی» اثر رجاء بندر(2020) و رمان «اللیدی تالی-الاحساء 1912/ بانو تالی-احساء 1912) نوشته فوزی صادق.
-«یهودیة مخلّصة» نوشته سالمه الموشی
این رمان سال 2015 توسط انتشارات(ازمنه) منتشر شد. پیش از این از این نویسنده دو کتاب نقد ادبی منتشر شده بود(ایها النقصان من رآک... نساء تحت العرش/ای نقصان چه کسی تو را دید... زنان زیر عرش) و «الحریم الثقافی بین الثابت و المتحول/ حریم فرهنگی میان ثابت و متغیر».
سالمه پژوهشگر تاریخ، فعال فرهنگی در زمینه حمایت از زنان و عضو جمعیت علوم سیاسی سعودی است.
با اینکه رمان عنوان «یهودی منجی» را برخود دارد، اما داستان دختر جوانی را روایت می‌کند که در محیط یهودیان یمن زندگی می‌کند ولی نویسنده تلاش دارد رمان را بدل به سفری سخت برای یافتن رهایی روحی و روانی بسازد. در ابتدا رمان را تقدیم می‌کند به « همه روان‌هایی که درد بزرگ را تجربه کرده و زیسته‌اند و کسانی که درخت توت بر زخم‌های خونین‌شان به ثمر می‌نشیند».
نویسنده، یمن را انتخاب کرده تا فضای رمان در آن شکل بگیرد و ماجرای دختر جوان یهودی به نام (هوشع) را روایت می‌کند؛ نامی که نماد «رهایی» است. از طریق او وارد جامعه یهودی یمن می‌شود و اندکی در شکل گیری و اندیشه و باورهایش غوطه می‌زند. نگاهی به اوضاع سیاسی و اجتماعی می‌اندازد که منجر به کوچ یهودیان از یمن پس از آوارگی فلسطینی‌ها و برپایی کشور اسرائیل در سال 1948 می‌شوند. ماجرای مهاجرت مخفیانه‌ای را علنی می‌کند که بریتانیا و امریکا حمایت مالی کردند و سازمان دادند و موفق شدند 49 هزار یهودی را به فلسطین منتقل کنند.
رمان به قالب روانی انسانی خود برمی‌گردد و آمیزه‌ای از احساسات متضاد درباره خود و جست‌وجوی رهایی را به سطح می‌کشاند.
-«زمین یهود» اثر علی الامیر
«قاع الیهود» رمانی است به قلم نویسنده سعودی علی الامیر در حدفاصل 2016 تا 2017 و در سال 2018 توسط انتشارات النابغه مصری منتشر شد و 384 صفحه حجم دارد. بیشتر حوادث آن در کوی زمین یهود اتفاق می‌افتند که محله‌ای قدیمی در شهر صنعاست. ماجرا پیرامون خالد قهرمان رمان می‌گردند؛ دانشجویی سعودی از پدری اهل جازان و مادری یمنی. پدرش درمانگاهی در جازان و یکی درعسیردارد و آرزو دارد او پزشک بشود اما موفق به قبولی در دانشگاه‌های سعودی نمی‌شود و ناچار برای تحصیل در رشته داروسازی راهی صنعا می‌شود. با توجه به اینکه از نگاه پدر دور شده، به کمک پول و خوش سیمایی جذب لذت‌ها می‌شود و درس و تحصیل را رها می‌کند و در دام عشق سه دخترمی‌افتد؛ منیره که دختر برگزیده مرد همه کاره شهراست و قبول نمی‌کند او را معرفی کند و نامش در رمان مجهول می‌ماند. دختر از نفوذش استفاده می‌کند و درمقابل مخالفانش را به دام می‌اندازد.
دومی صبریه، دختری معمولی از طبقه فقیر و ساکن محله زمین یهودی‌ها. دختر سوم، لوزه یهودی است که خانواده او تنها بازمانده یهودیان در محله‌اند به همین دلیل اعضای آن هویت خود را پنهان می‌کنند. لوزه و منیره در گروه رقص در عروسی‌ها کار می‌کنند. همین طور لباس عروس درکارگاه منیره می‌دوزد پیش منیره و عاشق‌اش خالد به دین اسلام تظاهر می‌کند، البته جلوی خالد ابایی ندارد که همدلی‌اش با یهود را نشان دهد.
وقتی خالد پی می‌برد آن دختر یهودی است تأثیری برعشق‌اش نمی‌گذارد و تصمیم می‌گیرد به احترام او هیچ وقت وارد این مقوله نشود. پس از اینکه پیش او اعتراف می‌کند یهودی است شروع به گله از اوضاع مردم‌اش در سرزمین‌شان یمن می‌کند، جایی که در آن سرزمین جز تبعیض هیچ نمی‌بینند، در کار و آموزش. بعد هم تاریخ چند هزار ساله یهودیان یمن را واکاوی می‌کند و ...
-«غربت یهودی» نوشته رجاء بندر
این رمان با حجم 176 صفحه در قطع متوسط توسط انتشارات نادی جازان الادبی در سال 2020 منتشر شد. این رمان نوشته نویسنده جوان رجاء بندر است که پیش از این هیچ اثری ادبی منتشر نکرده. «غربت یهودی» ماجرای دختر جوانی است که از مادری یمنی و پدری عرب و مسلمان از کشوری دیگر متولد شده و سه سال پس از ادواج از هم جدا می‌شوند. مرد دختر خردسالش را رها می‌کند تا پیش مادرش بماند و در محیطی یهودی تربیت می‌‌شود. مطابق با آموزش‌های یهودی بزرگ می‌شود وآن را به عنوان دین می‌پذیرد. اما مرگ مادر پدر را ناگزیرمی‌کند برگردد و دخترش را به کشورش ببرد؛ جامعه‌ای متفاوت با زندگی مختلف. دختر در 19 سالگی شروع به شناخت پدر و محیط جدیدش می‌کند. مشخصات فضای جازان، منطقه مجاور یمن کاملا در رمان مشخص است جایی که عبدالله و دخترش عفراء به آن منتقل می‌شوند و فضای ادامه ماجراهای رمان است. این رمان نیز به تم‌های اجتماعی همچون وضعیت زنان و تقابل میان زندگی سنتی و زندگی امروزین و روابط مردان و زنان می‌‌پردازد... موضوع یهودیت مسئله اصلی رمان نیست بلکه قصه دختری یمنی و مادرش را روایت می‌کند که به طورتصادفی محیط زندگی‌شان جامعه یهودی یمن است. رمان به طور کامل از ویژگی‌های جامعه یهودی یمن مانند تلاش آنها برای حفظ هویت خویش و ذوب نشدن در محیط اسلامی خواه در آموزش خاص یا تن ندادن به ازدواج با دیگران و ... غفلت می‌کند.
-«مجنون لیلای یهودی» نوشته حمد حمید الرشیدی
این رمان اثر نویسنده و منتقد و شاعر سعودی حمد حمید الرشیدی است که توسط انتشارات العربی بیروت در سال 2016 و در 502 صفحه و قطع متوسط منتشر شده است.
رمانی تخیلی که حوادث تاریخی را دست‌مایه قرار می‌دهد و آنها را در قالب ادبی می‌ریزد. ماجرای جوانی سعودی از یک خانواده بدوی را روایت می‌کند که خانواده‌اش به دلیل شرایط اقتصادی سخت در جزیرة العرب به بلاد شام مهاجرت می‌کنند و او در ریاض رشد می‌کند و زندگی مرفهی می‌یابد و به قاهره می‌رود تا تحصیل کند که ماجراهای رمان همانجا اتفاق می‌افتند.
قهرمان رمان تصوری منفی از یهود و نقش‌شان در جنگ با عرب‌ها دارد، تصوری که از تاریخ جنگ عرب‌ها و جنبش صهیونیستی آب می‌خورد. به همین دلیل قهرمان زن رمان «لیلی شالوم یهودی» عامل جلو بردن ماجراهای قومی می‌شود که قهرمان رمان جوان سعودی(شاکر) به آنها ایمان آورده بود و در داستان طوفانی عشق میان لیلای بسیار زیبا و جوان یمنی به نام (ابراهیم) که در حد جنون دل به آن دختر داده بود، نوعی فرورفتن سیاسی و تمدنی می‌بیند... و به همین دلیل آتش زیر خاکستر جنگ فرهنگی میان عرب و یهود جان می‌گیرد.
شاکر تلاش کرد به دام عشق لیلی نیفتد:« لیلی از من پرسید انگار قصد دارد از شخصیت خشک و حیرت‌ساز و گنگ من سردربیاورد... تو واقعا آدم عجیبی هستی شاکر! بعد از اینکه چند لحظه‌ای به چشمان جادویی‌اش خیره شدم و صورتم را از او برگرداندم مبادا گرفتار جادوی فرعونی‌ ویرانگرش بشوم به او گفتم: لیلی به خاطر کاری که تو می‌کنی و من دست به آن نمی‌زنم از گله نکن... خواهش می‌کنم، من زن و بچه و خانواده عرب و مسلمان و محافظه کار دارم.»
-«لیدی تالین-احساء1912» نوشته فوزی صادق
رمان «لیدی تالین» نوشته فوزی صادق در میان رمان‌هایی که به مسئله یهود می‌پردازند، تنها رمانی است که زندگی یهودیانی را واکاوی می‌کند که برخی از آنها در احساء درشرق سعودی زندگی می‌کنند و ماجراهای آن پشت پرده محله یهودی هفوف احساء می‌گذرند.
رمان در باره محله‌ یهودیان صحبت می‌کند که ده‌ها خانواده یهودی مهاجر به آن آمدند و در زمان عثمانی‌ها ساکن احساء شدند. همچنین مقبره یهودیان را توصیف می‌کند که در زمینی مرتفع در بیرون حصار دور محله قرار دارد. آنجا نوار طولانی نخل وجود دارد که از شمال محله یهودی‌ها تا چشمه «ام خریسان» معروف کشیده شده است.
پشت محله یهودی‌ها برخی مهاجران و رانده شدگان در خانه‌های حلبی و لانه‌وار زندگی می‌کنند، اینان خانواده‌هایی هستند که اصل و نسبی ندارند، مانند کولی‌ها و زنانی که با کشتی‌ها یا از راه صحرا به آنجا آمده‌اند. ورود این گروه به داخل حصار بخش قدیمی شهر یا محله یهودی‌های ممنوع است. اینها در بیرون از حصار زندگی می‌کنند و تن به کارهای فرودستانه همچون بارکشی می‌دهند و متهم به گسترش زشتی‌ها می‌شوند.



پلی میان سه رودخانه… ترجمه‌ای انگلیسی و تصویری از رؤیاهای نجیب محفوظ

نجیب محفوظ در بالکن کافه‌اش مشرف به میدان التحریر در قاهره، سال ۱۹۸۸ (فرانس پرس)
نجیب محفوظ در بالکن کافه‌اش مشرف به میدان التحریر در قاهره، سال ۱۹۸۸ (فرانس پرس)
TT

پلی میان سه رودخانه… ترجمه‌ای انگلیسی و تصویری از رؤیاهای نجیب محفوظ

نجیب محفوظ در بالکن کافه‌اش مشرف به میدان التحریر در قاهره، سال ۱۹۸۸ (فرانس پرس)
نجیب محفوظ در بالکن کافه‌اش مشرف به میدان التحریر در قاهره، سال ۱۹۸۸ (فرانس پرس)

با صداقتی نادر، رمان‌نویس لیبیایی-بریتانیایی «هشام مطر» ترجمه‌اش از کتاب «رؤیاهای آخر» نجیب محفوظ را با یک اعتراف آغاز می‌کند.
مطر در تنها دیدارشان در دهه ۹۰ میلادی، از محفوظ پرسید که نویسندگانی را که به زبانی غیر از زبان مادری‌شان می‌نویسند، چگونه می‌بیند؟

این پرسش بازتاب دغدغه‌های نویسنده‌ای جوان بود که در آمریکا متولد شده و مدتی در قاهره زندگی کرده بود، پیش از آنکه برای در امان ماندن از رژیم معمر قذافی (که پدر مخالفش را ربوده بود) به بریتانیا برود و در مدرسه‌ای شبانه‌روزی با هویتی جعلی نام‌نویسی کند.
و پاسخ محفوظ، همانند سبک روایت‌اش، کوتاه و هوشمندانه بود: «تو به همان زبانی تعلق داری که به آن می‌نویسی.»

«خودم را یافتم... رؤیاهای آخ

اما مطر اعتراف می‌کند که در بازخوانی‌های بعدی‌اش از آن گفتگو، چندین بار خود را در حال افزودن حاشیه‌ای یافت که محفوظ هرگز نگفته بود: خلاصه‌ای که می‌گفت: «هر زبان، رودخانه‌ای است با خاک و محیط خودش، با کرانه‌ها و جریان‌ها و سرچشمه و دهانه‌ای که در آن می‌خشکد. بنابراین، هر نویسنده باید در رودخانه زبانی شنا کند که با آن می‌نویسد.»

به این معنا، کتاب «خودم را یافتم... رؤیاهای آخر» که هفته گذشته توسط انتشارات «پنگوئن» منتشر شد، تلاشی است برای ساختن پلی میان سه رودخانه: زبان عربی که محفوظ متن اصلی‌اش را به آن نوشت، زبان انگلیسی که مطر آن را به آن برگرداند، و زبان لنز دوربین همسر آمریکایی‌اش «دیانا مطر» که عکس‌های او از قاهره در صفحات کتاب آمده است.

مطر با انتخاب سیاه و سفید تلاش کرده فاصله زمانی بین قاهره خودش و قاهره محفوظ را کم کند (عکس‌: دیانا مطر)

کاری دشوار بود؛ چرا که ترجمه آثار محفوظ، به‌ویژه، همواره با بحث و جدل‌هایی همراه بوده: گاهی به‌خاطر نادقیق بودن، گاهی به‌خاطر حذف بافت و گاهی هم به‌خاطر دستکاری در متن.
اندکی از این مسائل گریبان ترجمه مطر را هم گرفت.
مثلاً وقتی رؤیای شماره ۲۱۱ را ترجمه کرد، همان رؤیایی که محفوظ خود را در برابر رهبر انقلاب ۱۹۱۹، سعد زغلول، می‌یابد و در کنارش «امّ المصریین» (لقب همسرش، صفیه زغلول) ایستاده است. مطر این لقب را به‌اشتباه به «مصر» نسبت داد و آن را Mother Egypt (مادر مصر) ترجمه کرد.

عکس‌ها حال و هوای رؤیاها را کامل می‌کنند، هرچند هیچ‌کدام را مستقیماً ترجمه نمی‌کنند(عکس‌: دیانا مطر)

با این حال، در باقی موارد، ترجمه مطر (برنده جایزه پولیتزر) روان و با انگلیسی درخشانش سازگار است، و ساده‌گی داستان پروژه‌اش را نیز تداعی می‌کند: او کار را با ترجمه چند رؤیا برای همسرش در حالی که صبح‌گاهی در آشپزخانه قهوه می‌نوشید آغاز کرد و بعد دید ده‌ها رؤیا را ترجمه کرده است، و تصمیم گرفت اولین ترجمه منتشرشده‌اش همین باشد.
شاید روح ایجاز و اختصار زبانی که محفوظ در روایت رؤیاهای آخرش به‌کار برده، کار مطر را ساده‌تر کرده باشد.
بین هر رؤیا و رؤیای دیگر، عکس‌های دیانا مطر از قاهره — شهر محفوظ و الهام‌بخش او — با سایه‌ها، گردوغبار، خیالات و گاه جزئیات وهم‌انگیز، فضا را کامل می‌کنند، هرچند تلاش مستقیمی برای ترجمه تصویری رؤیاها نمی‌کنند.

مطر بیشتر عکس‌های کتاب را بین اواخر دهه ۹۰ و اوایل دهه ۲۰۰۰ گرفته است(عکس‌: دیانا مطر)

در اینجا او با محفوظ در عشق به قاهره شریک می‌شود؛ شهری که از همان جلسه تابستانی با نویسنده تنها برنده نوبل ادبیات عرب، الهام‌بخش او شد.
دیانا مطر با انتخاب سیاه و سفید و تکیه بر انتزاع در جاهایی که می‌توانست، گویی تلاش کرده پلی بسازد بین قاهره خودش و قاهره محفوظ.
هشام مطر در پایان مقدمه‌اش می‌نویسد که دلش می‌خواهد محفوظ را در حالی تصور کند که صفحات ترجمه را ورق می‌زند و با همان ایجاز همیشگی‌اش می‌گوید: «طبعاً: البته.»
اما شاید محتمل‌تر باشد که همان حکم نخستش را دوباره تکرار کند: «تو به همان زبانی تعلق داری که به آن می‌نویسی.»
شاید باید بپذیریم که ترجمه — نه‌فقط در این کتاب بلکه در همه‌جا — پلی است، نه آینه. و همین برایش کافی است.


ناهید راچلین «بیگانه»… پیشگام رمان ایرانی در مهاجرت

ناهید راچلین «بیگانه»… پیشگام رمان ایرانی در مهاجرت
TT

ناهید راچلین «بیگانه»… پیشگام رمان ایرانی در مهاجرت

ناهید راچلین «بیگانه»… پیشگام رمان ایرانی در مهاجرت

با درگذشت ناهید راچلین، رمان‌نویس ایرانی-آمریکایی و یکی از برجسته‌ترین نویسندگان ایرانی که به زبان انگلیسی درباره گسست‌های هویتی، رنج‌های تبعید و برخورد فرهنگ‌ها می‌نوشت، در ۳۰ آوریل ۲۰۲۵، در سن ۸۵ سالگی، زندگی خلاقانه‌ای به پایان رسید. به گفته منتقدان، راچلین «پراکند‌ه‌ترین رمان‌نویس ایرانی در آمریکا» بود و نخستین کسی بود که تصویری دقیق از درون جامعه ایران پیش از سقوط حکومت شاه ارائه داد.
ناهید راچلین– که نام خانوادگی او پس از ازدواج چنین شد و نام خانوادگی ایرانی‌اش «بُزرگمهر» بود – در ۶ ژوئن ۱۹۳۹ در شهر اهواز به دنیا آمد. او در خانواده‌ای با ده فرزند رشد یافت؛ خانواده‌ای که در آن سنت‌های ایرانی با تأثیرات غربی درآمیخته بودند. پدرش ابتدا قاضی بود و سپس پس از استعفا، وکیل شد. به‌نظر می‌رسد دوران کودکی‌اش پرآشوب بوده، چرا که در ماه‌های نخست زندگی به عمه‌اش مریم سپرده شد تا او را بزرگ کند. وقتی به سن ۹ سالگی رسید، پدرش برای جلوگیری از ازدواج زودهنگام او – همان‌گونه که مادرش در همین سن ازدواج کرده بود – دختر را از عمه باز پس گرفت.
این واقعه تأثیر عمیقی بر شخصیت راچلین گذاشت. او بعدها نوشت که حس می‌کرد از مادر واقعی‌اش ربوده شده است، و هرگز او را «مادر» خطاب نکرد. در تمام عمر، همیشه در رؤیای بازگشت به آغوش امن عمه مریم بود.
راچلین در این فضای خانوادگی پرتنش و با وجود مخالفت پدر، برای فرار از فشارهای خانواده و جامعه، با کمک برادرش پرویز، بر رفتن به آمریکا برای ادامه تحصیل پافشاری کرد. سرانجام در کالج زنانه «لیندوود» در ایالت میزوری پذیرفته شد و بورسیه کامل گرفت، اما تنها پس از وعده بازگشت به ایران برای ازدواج، پدرش به او اجازه سفر داد.
ناهید در دنیای جدید آمریکایی، با نوعی دیگر از انزوا روبه‌رو شد. او بعدها در خاطراتش «دختران پارسی» (۲۰۰۶) نوشت: «گمان می‌کردم از زندانی گریخته‌ام، اما خود را در زندانی دیگر از تنهایی یافتم.»
در این زندان تازه، نوشتن برایش پناهگاه شد و زبان انگلیسی فضایی از آزادی برای او گشود؛ فضایی که هنگام نوشتن به فارسی احساس نمی‌کرد. او در مصاحبه‌ای گفته بود: «نوشتن به زبان انگلیسی آزادی‌ای به من داد که هنگام نوشتن به فارسی هرگز حس نمی‌کردم.»
راچلین در سال ۱۹۶۱ مدرک کارشناسی روان‌شناسی گرفت. پس از فارغ‌التحصیلی، نامه‌ای کوتاه برای پدرش نوشت و او را از تصمیمش برای عدم بازگشت به ایران آگاه کرد. در پی آن، پدرش تا دوازده سال با او قطع رابطه کرد. در این مدت، راچلین تابعیت آمریکایی گرفت (۱۹۶۹)، با روان‌شناس آمریکایی هاوارد راچلین ازدواج کرد و صاحب دختری به نام لیلا شد. او بورسیه «والاس استگنر» در نویسندگی خلاق را دریافت کرد و در همین دوران شروع به نوشتن نخستین رمانش «بیگانه» (Foreigner) کرد که در سال ۱۹۷۸ – تنها یک سال پیش از انقلاب ایران – منتشر شد.

رمان «بیگانه» با احساسی لطیف، دگرگونی تدریجی شخصیتی به نام «فری» را روایت می‌کند؛ زیست‌شناسی ایرانی در اوایل دهه سوم زندگی‌اش که پس از ۱۴ سال زندگی آرام و یکنواخت در حومه سرد بوستون، به هویتی سنتی و محافظه‌کار در ایران بازمی‌گردد. رمان نشان می‌دهد چگونه دیدگاه‌های غربی فری به‌تدریج در بستر جامعه ایرانی محو می‌شوند. او شوهر آمریکایی‌اش را ترک می‌کند، کارش را کنار می‌گذارد، حجاب را می‌پذیرد و از خود می‌پرسد که آیا آمریکا واقعاً کشوری منظم و آرام است و ایران آشفته و غیرمنطقی یا برعکس، آمریکا جامعه‌ای سرد و عقیم است و ایران سرزمینی پرشور و با قلبی گشوده؟ منتقد آمریکایی «آن تایلر» در نقدی در نیویورک تایمز چنین پرسشی را مطرح کرد. از سوی دیگر، نویسنده ترینیدادی «وی. اس. نایپول» در توصیف این رمان گفت: «بیگانه»، به‌گونه‌ای پنهان و غیرسیاسی، هیستری قیام‌هایی را پیش‌بینی کرد که منجر به سقوط نظام شاه شد و به استقرار جمهوری دینی تحت رهبری خمینی انجامید.
آثار ناهید پیش از انقلاب در ایران منتشر نشدند. سانسور حکومتی آنها را به‌خاطر تصویر منفی از جامعه ایران، به‌ویژه توصیف محله‌های فقیر و هتل‌های ویران، ممنوع کرده بود؛ تصویری که در تضاد با روایت مدرن‌سازی دوران شاه بود. پس از انقلاب نیز دولت خمینی، که نسبت به هرگونه تصویر منفی از ایران حساس بود، به ممنوعیت آثار راچلین ادامه داد. در نتیجه، هیچ‌یک از آثارش تاکنون به فارسی ترجمه نشده‌اند و کتاب‌هایش در ایران ممنوع بوده‌اند.
راچلین همچنین رمان «ازدواج با بیگانه» (۱۹۸۳) را نوشت که با نگاهی تند، چگونگی تحمیل قدرت نظام دینی خمینی بر جامعه ایران را به تصویر کشید. پس از آن آثار دیگری نیز منتشر کرد، از جمله: «آرزوی دل» (۱۹۹۵)، «پریدن از روی آتش» (۲۰۰۶)، «سراب» (۲۰۲۴) و دو مجموعه داستان کوتاه: «حجاب» (۱۹۹۲) و «راه بازگشت» (۲۰۱۸). همچنین خاطراتش با عنوان «دختران پارسی» (۲۰۰۶) منتشر شد. آخرین رمانش «دورافتاده» قرار است در سال ۲۰۲۶ منتشر شود؛ داستان دختری نوجوان که زودهنگام به ازدواج واداشته شده است، الهام‌گرفته از سرگذشت مادر خودش.
راچلین در تمامی آثارش، به کندوکاو زخم‌های ایران در نیمه دوم قرن بیستم می‌پرداخت: سرکوب سیاسی، سلطه سنت، ناپدید شدن معلمان و نویسندگان منتقد، سلطه ساواک، و نیز آن حسرت سوزان برای کودکی‌ای که ناتمام ماند و دردهای هویت دوپاره. مضمون مادری نیز در نوشته‌هایش پررنگ است؛ از رابطه پیچیده با مادر زیستی، تا عشق عمیقش به عمه‌اش، و در نهایت رابطه‌اش با دخترش لیلا که از او به عنوان «بهترین دوست زندگی‌ام» یاد کرده است. راچلین با زبان، احساسات متلاطم خود میان دو جهان را به‌دقت بیان می‌کرد، اما ژرف‌ترین لحظه فقدان برایش در سال ۱۹۸۱ رخ داد، زمانی که از مرگ خواهر عزیزش باری – پس از سقوط از پله – باخبر شد. غم چنان بر او چیره شد که تا ۲۵ سال نتوانست درباره باری بنویسد، اما در پایان خاطراتش فصلی صمیمی به او اختصاص داد و نوشت: «آری، باری عزیز، این کتاب را می‌نویسم تا تو را به زندگی بازگردانم.»
ناهید راچلین در نیویورک بر اثر سکته مغزی درگذشت – به گفته دخترش – و با مرگ او، ادبیات مهاجرت ایرانی یکی از ژرف‌ترین نویسندگان خود را از دست داد؛ صدایی نادر که شجاعت رویارویی و شفافیتِ حسرت را در کنار هم داشت، و توانست با دقت، تصویر شکاف‌های روانی و فرهنگی نسلی از ایرانیان را ثبت کند که سرنوشت‌شان گسست میان شرق و غرب بود.


«دره‌ پروانه‌ها»… نسخه‌ی داستان‌های متناقض

«دره‌ پروانه‌ها»… نسخه‌ی داستان‌های متناقض
TT

«دره‌ پروانه‌ها»… نسخه‌ی داستان‌های متناقض

«دره‌ پروانه‌ها»… نسخه‌ی داستان‌های متناقض

در رمان «وادی الفراشات/ دره‌ پروانه‌ها» از ازهَر جرجیس (انتشارات مسکیلیانی - تونس / الرافدین - بغداد 2024) یک نظم روایی موضوعی خاص وجود دارد که به دنبال ردپاهای تقریباً ثابت در دو رمان قبلی از ازهَر جرجیس می‌گردد: «خواب در باغ گیلاس» 2019 و سپس «سنگ سعادت» 2022. این دو رمان یک مجموعه روایی با جهان‌ها و موضوعات تقریبا تکراری شکل داده‌اند. می‌توان گفت که تکرار ویژگی‌ای است که بیشتر چندگانه‌ها بر پایه‌ آن بنا می‌شوند، و حتی بدون ویژگی تکرار نمی‌توان یک سیستم روایی را به عنوان چندگانه توصیف کرد. این امر از آن جهت که به هیچ وجه ایرادی در اصول اساسی ندارد، بلکه نوشته‌های مختلف جهت‌گیری‌ها و موضوعات مختلفی در چارچوب کلی مجموعه خواهند داشت. اما تکرار فشار می‌آورد که اغلب منجر به تحولی یا ناپایداری در جهان روایی می‌شود. در دو رمان قبلی، دو موضوع عمده وجود داشت. رمان «خواب در باغ گیلاس» به بازگشت خیالی به کشور پس از تبعیدی طولانی پرداخته بود. و رمان «سنگ سعادت» به روایت اعتراض و دنیاهای بی‌خانمانی توجه داشت. آیا در رمان «دره‌ پروانه‌ها» موضوع جدیدی مطرح می‌شود؟

دفتر ارواح

آسان‌ترین روش برای نوشتن یک رمان موفق این است که از سیستم نسخه‌نویسی استفاده کنید. این باور در «دره‌ پروانه‌ها» به روش‌های مختلفی نمایان می‌شود. بیایید به یاد بیاوریم که این همان روشی است که در دو رمان قبلی هم استفاده شد و آن‌ها موفقیت چشم‌گیری را به دست آوردند، چه از نظر انتشار و خوانده‌شدن، یا از نظر رسیدن به جایگاه بالایی در جوایز رمان عربی. آیا این توجیه برای تکرار تلاش برای بار سوم کافی است؟ دلیل قانع‌کننده این است که سیستم نسخه‌نویسی نظم روایی لازم را برای دو رمان فراهم کرده است. بنابراین، راوی‌ای وجود دارد که ابتدا به ما می‌گوید، یک پایان از پیش نوشته‌شده در آغاز رمان برایمان آورده شده. آیا پیش‌بینی یا اطلاع‌رسانی از پیش در مورد پایان، کارکرد ساختاری اساسی در رمان دارد؟ احتمالاً پاسخ به این سؤال مرتبط است با یک مشکل اساسی که به خود سیستم نسخه‌نویسی ارتباط دارد. بیایید پاسخ را خلاصه کنیم و بپرسیم: چرا سیستم نسخه‌نویسی در نوشتن یک رمان موفق مؤثر است؟ به نظر من نسخه‌نویسی به رمان این امکان را می‌دهد که بسیاری از مسائل را انجام دهد که مهم‌ترین آن شاید این باشد که امکان بازنویسی داستان همانند یک منطق دیگر را فراهم می‌کند. این امکان، راهی مناسب برای پیشنهاد تاریخ جدیدی است که با تاریخ روایی پذیرفته‌شده کاملاً متفاوت یا حتی متناقض است. بنابراین، «دره‌ پروانه‌ها» چه تاریخی پیشنهاد می‌دهد؟تاریخ «ارواح» یا تاریخ «مرده‌ها»، وظیفه بزرگی است که «مرده‌ها» به «زنده‌ها» واگذار می‌کنند؛ زیرا نوشتن تاریخ خاص مرگ، کاری است که باید «زنده‌ها» انجام دهند، اما «مرده‌ها» هر آنچه که از دستشان بر می‌آمد انجام داده و مرده‌اند، و این مسئولیت را به زنده‌ها می‌سپارند که تاریخشان را بنویسند. اما چه نوع «ارواحی» را «عزیز جواد»، قهرمان داستان و راوی آن، می‌خواهد بنویسد؟ رمان برای خود نوع جدیدی از ارواح را پیشنهاد می‌کند، ارواح «پروانه‌های بی‌نام»، یا کسانی که حتی فرصتی برای داشتن نام خاصی نداشته‌اند. بخشی از وظیفه مورخ این است که اجساد ناشناسی که در پیاده‌روها یا در سطل‌های زباله افتاده‌اند را نامگذاری کند، قبل از اینکه آن‌ها را در یک حفره یا دامنه تپه‌ای خارج از پایتخت دفن کند، و قبرستان پیشنهادی را «دره‌ پروانه‌ها» می‌نامد. و به طور مفروض، یا همانطور که خود رمان از ابتدا با عنوانش پیشنهاد می‌دهد، جمع‌آوری پروانه‌های مرده از خیابان‌ها موضوع جایگزین برای موضوعات بزرگ است، مانند روایت زندگی در سرزمین دیکتاتور یا اینکه رمان به موضوع اعتراض مربوط باشد. پس آیا «دره‌ پروانه‌ها» می‌خواهد روایت را در مقابل شلوغی روایت‌های بزرگ تا حدودی به ریتم آرام‌تر خود بازگرداند؟

جمهوری وحشت

شاید تصادف کور، «عزیز جواد» را به کشف روایت «دره پروانه‌ها» هدایت کند؛ زمانی که او با تاکسی قدیمی جسدهای تازه را جمع‌آوری کرده و آنها را در دره کم‌عمق نزدیک شهر «دیالی» دفن می‌کند. این تصادف شباهت زیادی به تصادف ورود پلیس به کتابخانه دایی «جبران» و یافتن کتاب «جمهوری وحشت» دارد که باعث زندانی شدن او به اتهام کتاب ممنوع مخالف با روایت دیکتاتور می‌شود. اما کتاب به «جواد» از طریق دوست دیروز او، که اکنون «متدین» شده و تاریخ بی‌خانمانی و گم‌شدگی خود را کنار گذاشته، می‌رسد؛ پس چگونه یک فرد تغییر کرده می‌تواند به روایت‌های لیبرال مخالف اعتماد کند؛ در حالی که او به روایت‌های دینی خود با اصل شناخته‌شده «فلسفه‌مان مثلاً» نزدیک‌تر است؟ اما نظم فرضی در «دره پروانه‌ها» تفسیری جدید از فقدان مستندات کافی برای روایت همان تصادف ارائه می‌دهد؛ چرا که زندگی «جواد» مجموعه‌ای از تصادف‌هاست؛ تصادف زندگی در کنار پدری که قادر به صحبت و ابراز خود نیست و این تصادف تبدیل به سرنوشتی می‌شود که راه فراری از آن نیست و زندگی ناقصی را تحت قدرت برادر بزرگ ادامه می‌دهد. آیا تصادف‌ها به پایان رسیده‌اند؟ زندگی «عزیز جواد» مجموعه‌ای از تصادف‌هاست که آخرین آن تصادفی است که او را به طور اتفاقی به روایت «دره پروانه‌ها» می‌رساند؛ بنابراین تصادف، به طنز، دلیل عشق میان او و «تمارا»، دختری از خانواده‌ای ثروتمند است و سپس ازدواج با او. و این تصادف است که دلیل اخراج او از شغل دولتی‌اش می‌شود. هیچ داستان منسجمی جز خود تصادف وجود ندارد. حتی لحظه‌ای که به داستان اصلی می‌رسد، داستان پروانه‌ها، که ربوده شدن «سامر» از سوی افراد ناشناس از درب خانه‌شان است، هیچ تفسیر منسجمی ندارد مگر اینکه این اتفاق پیش‌زمینه‌ای برای داستان پروانه‌ها و دره آن باشد. گویی رمان به‌طور ضمنی به ما می‌گوید که زندگی در سرزمین دیکتاتور و سپس زندگی قربانیانش فاقد صلاحیت برای توجیه است. و هیچ اشکالی ندارد، چرا که این خود ماهیت روایت پسامدرن است؛ روایت بدون توجیه‌ها و تفسیرهای اساسی، روایتی از نسخه‌نویسی که رمان جدید آن را با نگرش و منطقی متفاوت بازنویسی می‌کند.

دره پروانه‌ها... جدل پنهان

بگذارید به اصل داستان بازگردیم، دقیقاً به سؤال اصلی: موضوع رمان چیست؟ بلکه موضوع دست‌نوشته پیشنهادی چیست؟ دو مسیر مختلف، به ظاهر، بر دنیای رمان «دره پروانه‌ها» حاکم‌اند. مسیر اول نمایانگر داستان «عزیز جواد» است، که زندگی او را می‌بینیم؛ زندگی‌ای به تعویق افتاده و از اتفاقات مختلف تغذیه می‌شود. این مسیر بخش عمده‌ای از فضای نوشتاری متن را اشغال می‌کند؛ به طوری که سه فصل از پنج فصل که اندازه کل متن رمان است را تشکیل می‌دهد. به زبان اعداد، داستان عزیز جواد ۱۵۱ صفحه را در اختیار گرفته، به علاوه آنچه که در دو فصل دیگر فرامی‌گیرد. دست‌نوشته «دفتر ارواح»، که نسخه‌ای از دست‌نوشته ناتمام یا ناقص است، مشابه وبلاگ شب‌های مشهور است؛ همان‌طور که هزار و یک شب را داریم، دست‌نوشته ارواح تمام نمی‌شود و «دیگران» آن را می‌نویسند یا فصول جدیدی به آن اضافه می‌کنند. ما این موضوع را بدون کاوش بیشتر رها نمی‌کنیم تا به دست‌نوشته ارزش افزوده‌ای بدهیم؛ پیرمرد دست‌نوشته را در خودروی «جواد» رها می‌کند و به حال خود می‌رود، پس از آنکه پروانه‌ای جدید را در «دره پروانه‌ها» دفن کرده و ما را گمراه می‌کند که او «قرآن» را جاگذاشته. با «جواد» درمی‌یابیم که قرآن تنها نسخه‌ای از دست‌نوشته «دفتر ارواح» است. این گمراهی دارای کارکرد مفیدی است که به دست‌نوشته ارزش جدیدی می‌بخشد؛ تسویه اولیه‌ای که به طور غیرمستقیم بین «قرآن»، که در اینجا به معنی کتاب «قرآن» است، و «دفتر ارواح» صورت می‌گیرد، به سرعت معنای ضمنی پنهانی از توصیف «قرآن» را آشکار می‌کند؛ اصل لغوی قرآن همان‌طور که ابن منظور می‌گوید این است که قرآن: «وَإِنَّمَا سُمِّيَ الْمُصْحَفُ مُصْحَفًا؛ لِأَنَّهُ أُصْحِفَ، أَيْ جُعِلَ جَامِعًا لِلصُّحُفِ الْمَكْتُوبَةِ بَيْنَ الدَّفَّتَيْنِ/ مصحف( قرآن) به این دلیل مصحف خوانده شد چون میان جلد خود همه صحف نوشته شده را شامل می‌شود». این معنی فراتر از دلالت اصطلاحی کتاب است و همچنان در معنای صحیفه‌های جمع‌شده در میان جلد کتاب اثرگذار است، چیزی که در اینجا با فرمول کتابی ناتمام یا ناقص هم‌راستا است و با دلالت «دست‌نوشته» ناقص هم‌خوانی دارد. اما این ارتباطات واقعی یا خیالی نمی‌توانند تناقض اساسی را که رمان آن را پنهان نمی‌کند، نادیده بگیرند؛ داستان اصلی داستان «عزیز جواد» است و نه حکایت یا دست‌نوشته «دفتر ارواح». این چیزی است که ارقام ادعا می‌کنند و حجم واقعی نوشتاری هر دو مسیر در رمان آن را تقویت می‌کند. آیا دلالت‌های اولیه عنوان رمان «دره پروانه‌ها» فرضیه پیشین را تأیید می‌کنند؟رمان با آخرین ملاقات دايی «جبران» با پسر خواهرش «عزیز جواد» در زندان آغاز می‌شود. در این دیدار اولین اشاره به داستان «دفتر ارواح» می‌آید؛ زیرا دایی «دست‌نوشته» را تحویل می‌دهد و به سوی قبر خود می‌رود. سپس دست‌نوشته و اثر آن به فراموشی سپرده می‌شود تا آنکه «عزیز جواد» با پیرمردی روبرو می‌شود که جنازه‌های کودکان را در دره پروانه‌ها دفن می‌کند. آیا این موضوع نشان می‌دهد که روایت به دلیل تقابل دو موضوع یا دو داستان که یکی از آنها به دیگری مرتبط نمی‌شود، به ترک خوردگی می‌رسد؟ آیا ما، خوانندگان، با ظاهر متن با حجم‌ها و تمایلاتش همراه می‌شویم یا فرض می‌کنیم که دره پروانه‌ها همان دلالت کلی تمام داستان‌هاست؟ شاید؛ زیرا ترک خوردگی و تقابل داستان‌ها و موضوعات، ویژگی داستان‌های پس از فروپاشی دیکتاتوری‌هاست و نیز نتیجه دست‌نوشته‌های ناتمام است. هرچه که تفسیر تقابل مورد نظر در «دره پروانه‌ها» باشد، رمان می‌کوشد تا جان سالم به در ببرد و به هیچ‌یک از تصادفات سازنده دنیای خود تمایل نداشته باشد. آنچه می‌تواند انجام دهد این است که تا حد ممکن از هرگونه تفسیر با تمایل آشکار پرهیز کند، اما حیف است؛ زیرا این همان «دره پروانه‌ها» است، داستان «عزیز جواد» و همین‌طور «دفتر ارواح»!

*منتقد عراقی