قلب فرهنگی بیروت در معرض بزرگ‌ترین ویرانی از زمان اعلام کشور لبنان بزرگ قرارگرفت

مصایب پیاپی 2020 با یک بیداری پایان یافت

قلب فرهنگی بیروت در معرض بزرگ‌ترین ویرانی از زمان اعلام کشور لبنان بزرگ قرارگرفت
TT

قلب فرهنگی بیروت در معرض بزرگ‌ترین ویرانی از زمان اعلام کشور لبنان بزرگ قرارگرفت

قلب فرهنگی بیروت در معرض بزرگ‌ترین ویرانی از زمان اعلام کشور لبنان بزرگ قرارگرفت

بدترین بدبینان و سیاه نماترین آنها هم تصور نمی‌کرد صدمین سال تأسیس لبنان بزرگ چنین فاجعه‌بار باشد. آنچه سال 2020 در این کشور کوچک اتفاق افتاد و ویروس با خود آورد از همه پیش‌بینی‌ها فراتر رفت. سال سقوط و ادامه سقوط بی هیچ توقفی.
سال با سختی آغاز شد و ناکامی‌های پیاپی به پیشوازش رفته بودند. چرخه معمولی فرهنگ از 17 اکتبر سال پیش از حرکت ایستاده بود؛ در زمان آغاز خیزش لبنان در برابر نظام. فلج واقعی فرهنگی از این تاریخ آغاز شد چرا که دیگر مجالی برای سرپوش گذاشتن برفروپاشی مالی نمانده که با برگه توتی پنهان شده بود. در همین حال فعالان فرهنگی ترجیح دادند بخش بزرگی از تلاش‌های خود را به میدان اعتراضات سوق دهند. همه فعالیت‌ها به آنجا منتقل شدند؛ از سخنرانی و گفت‌وگو تا موسیقی و نقاشی. برنامه‌های سالیانه فرهنگی نیز یکی پس از دیگری لغو شدند. اولین قربانی«نمایشگاه بین‌المللی کتاب بیروت» بود که درماه دسامبر برگزارمی‌شود. قدیمی‌ترین نمایشگاه درجهان عرب که در برابر انفجارها، ترورها، جنگ‌ها و تجاوزها مقاومت کرده بود، این بار به دلیل صرفاً مالی لغو شد. هیچ چیز مهم‌تر از پول نیست که بتواند کتاب را زمین بزند. یک شوک روحی روانی به پیشگامانی بود که حس کردند اتفاق خطرناکی درحال رخ دادن است و ضربه‌ای به ناشران وارد می‌شود که در نمایشگاه بیروت جایی برای آزاد نفس کشیدن می‌دیدند تا بی هیچ سانسور یا محاسبات قبلی کتاب‌های خود را عرضه کنند. همچنین جایی است که درآن به مناسبت کتاب‌های جدیدی که منتشر کرده‎اند جشن می‌گرفتند و با هم دیدار و داد و ستد می‌کردند.
سال 2020 اندوهگین آغاز شد و همه می‌دانستند که سال پیش‌رو آسان‌ نخواهد بود. با این حال مقاومت زیاد بود و تلاش‌هایی برای فعال ساختن زمینه‌های فرهنگی ادامه داشت هرچند به کندی، تا اینکه ویروس «کرونا» از راه رسید و همه را غافلگیر کرد و جهان را به دوره‌های قرنطینه‌ای کوتاه یا بلند برد به طوری که بیرون آمدن از خانه محدود شد. مانند همه کسانی که از نعمت صحنه و ادبیات و نمایشگاه و سینما محروم شدند، لبنانی‌ها به فعالیت‌هایی که اینترنت دراختیار می‌گذاشت و کتاب‌های قدیمی خود پناه بردند و ناشران از جهتی به دلیل اوضاع نابه‌سامان مالی و از جهت دیگر به سبب توقف حرکت حمل و نقل براثر ویروس چاپ کتاب‌های جدید را متوقف ساختند.
اندک ناشران بزرگ از باقیمانده خدمات پست سریع استفاده کردند تا مقداری کتاب به خریداران خارج از لبنان برسانند. ملاحظه می‌شود سخنرانی‌ها یا جلسات گفت‌وگو که به صورت «آنلاین» صورت می‌گرفت، رنگ ادبی یا فکری نداشتند آن قدر که گفت‌وگو پیرامون دشواری وضع معیشتی و زندگی و راه‌های برون رفت از بحران مالی و سیاسی جای آن را گرفت که بسیاری براین نظرند یکی از دشوارترین دوره‌هایی است که لبنان پس از تأسیس با آن روبه رو شده است.
مطالعه اولویت و دغدغه اصلی لبنانی‌ها در زمان قرنطینه نبود و آن طور که پیش‌بینی می‌شد، ستاره کتاب‌های الکترونیکی اوج نگرفت. باید منتظر فصل تابستان می‌بود تا ناشران اندکی از فعالیت خود را از سربگیرند. هرچند «الدار العربیه للعلوم» می‌گوید، اجازه نمی‌دهد قرنطینه برنامه‌اش را تغییردهد و جز چند روزی متوقف نشد تا هر روز یک کتاب منتشر کند. البته این وضعیت دیگر ناشرانی نبود که می‌ترسیدند دست به  ماجراجویی بزنند که آینده نامشخصی داشت. نمی‌توان سخن از تابستان معمولی گفت که جشنواره‌ها در آن مخفی شدند که مناطق را آکنده از ولوله می‌ساختند. مسئله به یک جشن بزرگ و اثرگذار خلاصه شد با نام «صوت الصمود/صدای پایداری» که مدیریت جشنواره‌های بعلبک اصرارداشت آن را در قلعه پرابهت تاریخی با پخش زنده از همه شبکه‌های تلویزیونی لبنان برگزار کند که با مشارکت داوطلبانه ده‌ها هنرمند دراین برنامه برای بازگرداندن امید به لبنانی‌ها از کارگردانی و تولید استثنایی برخوردارشد.
اما تلاش هنرمندان و موزیسین‌ها  که قصد داشتند دیوار ناامیدی را بکوبند، درکسری از ثانیه به هوا رفت. تقریباً یک ماه پس از این جشن بزرگ که می‌خواست مرهم زخم‌های باز باشد و روز چهارم آگوست، صدای انفجاری هولناک بندر منطقه‌ای به وسعت هشت کلیومتر را درهم کوبید و قلب تپنده فرهنگی پایتخت لبنان را ازکارانداخت.
مؤسسه‌های فرهنگی در عمارت‌های تاریخی خود، خسارت‌های بی شمار دیدند و گالری‌های هنری که نابود شدند و بسیار بودند یا سالن‌هایی که آسیب دیدند نیز کم نبودند. سالن‌های طراحی لبنانی-جهانی خسارت بسیار دیدند. موزه‌هایی که از حیز انتفاع خارج شدند و همه آنها در دل خود دارایی‌های ارزشمندی داشتند و آثاری که سخت می‌توان جایگزین‌شان ساخت یا ترمیم کرد.
منطقه‌ای که انفجار ویران کرد، بیشتر میراث معماری بود که اصیل‌ترین بخش بیروت را تشکیل می‌داد پس ازاینکه جنگ داخلی بخش بزرگی از آن را گرفت. مدیریت میراث وزرات فرهنگ لبنان میزان خرابی بناهای تاریخی را 640 ساختمان برآورد کرد که60درصد آنها در معرض ویرانی‌اند، مسئله‌ای که به برنامه بین‌المللی از سوی «یونسکو» برای نجات این میراث بزرگ در معرض تهدید و نابودی منجر شد به این دلیل که نه می‌توان ترمیم یا اصلاح کرد. اگر برخی گالری‌ها و سالن‌ها شروع به ترمیم خود کردند، تعداد زیادی از آنها همچنان برنامه‌هایی برای جمع آوری کمک جهت مشارکت دربازگرداندن فعالیت‌ها یا بخشی ازآنها در سریع‌ترین وقت ممکن تدارک می‌بینند.
طرح از لبنان فراتر رفته و شامل کشورهای دیگر عربی شد مانند«آفاق» و «المورد الثقافی» که دست کمک برای هنرمندان و فعالان فرهنگی دراز کردند که فعالیت‌های آنها به دلیل ویروس متوقف شده یا ابزار و خانه‌ها و محل کار خود را براثر انفجار از دست دادند.
شاید هنر برجسته‌ای که والایی خود را در این ماه‌های سخت از دست نداد سینما بود؛ در مدت قرنطینه گروهی از سینماگران مجموعه‌ای از فیلم‌های کوتاه از این تجربه تهیه کردند. و سرانجام 15 فیلم کوتاه با الهام از 15 داستان واقعی که قربانیان انفجار بندر تجربه کرده‌اند تولید شد.
همه کارهای هنری پیرامون انفجار و آثار آن می‌چرخند یا تلاش می‌کنند بفهمند چه اتفاقی برای روح انسانی که تحولات دراماتیک ناگهانی را تجربه کرد افتاد، یا اینکه برای جمع کردن کمک‌ها تلاش می‌کنند. از میان این فعالیت‌های نمایش «همسات/پچپچه‌ها»است که برای کمک به سالن‌های نمایشی از دورعرضه شد که هنوز نتوانستند سرپا بایستند.
سالی بود که می‌بایست جشنی چند ماه درآن برگزار می‌شد؛ جشنواره‌هایی برای یادآوری و بزرگداشت دست‌آوردهای فرهنگی که لبنانی‌های در طول صد سال رقم زده‌اند که اندک هم نیستند، خواه در سطح نشر، ادبیات یا موسیقی و تئاتر و آواز. اما شرایط سیاه چنین خواستند که مسئله عکس آن اتفاق بیفتد. امید به مخیله‌ای می‌ماند که تن به تسلیم نمی‌دهد و نبضی که نمی‌خواهد از زدن بازبماند.

 



فیروز در نود سالگی... روز تولدی که تاریخش را به یاد نمی‌آورد

فیروز بین حلیم الرومی و عاصی الرحبانی (آرشیو محمود الزیباوی)
فیروز بین حلیم الرومی و عاصی الرحبانی (آرشیو محمود الزیباوی)
TT

فیروز در نود سالگی... روز تولدی که تاریخش را به یاد نمی‌آورد

فیروز بین حلیم الرومی و عاصی الرحبانی (آرشیو محمود الزیباوی)
فیروز بین حلیم الرومی و عاصی الرحبانی (آرشیو محمود الزیباوی)

جشن تولد فیروز در سال‌های اخیر به یک سنت ماندگار تبدیل شده که هر سال در ۲۱ نوامبر برگزار می‌شود. رسانه‌ها در تمام حوزه‌هایشان به این مناسبت می‌پردازند و هم‌زمان شبکه‌های اجتماعی نیز در حالتی از شیفتگی جمعی، این روز را گرامی می‌دارند. این مراسم سالانه نشان‌دهنده حضور پررنگ و جاودانه فیروز در لبنان و دیگر کشورهای عربی است و تأکید می‌کند که نام او به یک پدیده زنده و فراگیر برای نسل‌ها و سنین مختلف تبدیل شده، هرچند که او تقریباً به‌طور کامل از انظار عمومی دور مانده است.

«در روزی به دنیا آمد که تاریخش را به یاد نمی‌آورد»

روایت رایج می‌گوید که فیروز در ۲۱ نوامبر ۱۹۳۵ متولد شده است، اما مدارک رسمی نشان می‌دهند که نهاد وديع حداد در ۲۰ نوامبر ۱۹۳۴ به دنیا آمده است. این ستاره جوان در مصاحبه‌ای رادیویی با رادیو مصر در زمستان ۱۹۵۵، گفته بود که بیست ساله است، که نشان می‌دهد او متولد ۱۹۳۵ است.
در گزارشی که محمد سید شوشه در سال ۱۹۵۶ تهیه کرد و در کتابچه‌ای از مجموعه «أنغام من الشرق» با عنوان «فیروز، خواننده خجالتی» منتشر شد، آمده است: «نام او فیروز است، اما در واقع نهاد وديع حداد نام دارد. او بیش از ۲۱ سال ندارد و در سال ۱۹۳۵ در بیروت در روزی نامعلوم متولد شده است».
اما در مصاحبه‌ای که در ماه مه ۱۹۵۷ در مجله «العروسة» منتشر شد، مقدمه‌ای آورده شده که می‌گوید: «او در بیروت در سال ۱۹۳۴ به دنیا آمده، اما نمی‌داند در چه روزی». این موضوع نشان می‌دهد که تولد او در سال ۱۹۳۴ بوده و به‌صورت رسمی در تاریخ ۲۰ نوامبر ثبت شده است.

فیروز در تصویری نامشخص از دوران نوجوانی (آرشیو محمود الزیباوی)

فیروز پیش از نهاد ظاهر شد

از نکات جالب این است که نام فیروز برای نخستین بار در فوریه ۱۹۵۰ مطرح شد، در حالی که نام واقعی او، نهاد حداد، تا اوایل سال ۱۹۵۲ در رسانه‌ها دیده نشد. این تأخیر در ظهور نام واقعی او نشان‌دهنده پنهان شدن وی از همان ابتدا پشت نام هنری‌ای است که به آن شناخته شد. نام فیروز نخستین بار در خبری کوتاه که در ۱۹ فوریه ۱۹۵۰ در مجله «الإذاعة» منتشر شد، به چشم خورد. این مجله خصوصی توسط روزنامه‌نگاری به نام فائق خوری مدیریت می‌شد. در این خبر آمده بود: «استاد حلیم الرومی به ما گفت که صدایی جدید کشف کرده که از دلنشین‌ترین صداهای آواز در لبنان است. او به صاحب این صدا نام فیروز را داده و قرار است او را در برنامه‌های ایستگاه رادیویی لبنان معرفی کند، پس از اینکه روی آموزش و پرورش حنجره او و آماده‌سازی آهنگ‌های ویژه برایش کار کرده است.»
حلیم الرومی که اوایل سال ۱۹۵۰ از قبرس به لبنان آمد، سمت مدیر بخش موسیقی رادیوی لبنان را بر عهده گرفت. او همزمان با آغاز به کارش در این بخش، کشف صدایی جدید را اعلام کرد که نام فیروز را بر او گذاشته بود. او این کشف را با اجرای آهنگی به لهجه مصری با عنوان «ترکت قلبی وطاوعت حبک» از کلمات منیر عوض معرفی کرد. این آهنگ در ۲۴ فوریه ۱۹۵۰ پخش شد، همان‌طور که برنامه‌های رادیویی منتشرشده در مجلات آن زمان نشان می‌دهند.

نخستین ترانه‌ها

ترانه «ترکت قلبی» آغازگر مسیر فیروز به عنوان یک خواننده «سولو» در فوریه ۱۹۵۰ بود. در ماه بعد، او در بخش «رکن الشباب» ترانه‌هایی از نوع «ترانه‌های رقص» اجرا کرد که آهنگ‌سازی آنها بر عهده جورج فرح، آهنگساز لبنانی و یکی از همکاران رادیو و کنسرواتوار ملی موسیقی بود. در ماه مه، فیروز آهنگ «یا حمام یا مروح بلدک» را با کلمات فتحی قورة و آهنگ حلیم الرومی اجرا کرد. این آهنگ به سبک مصری بود و به دلیل انتشار آن روی صفحه گرامافون دو سال بعد، همچنان شناخته شده است.
این مسیر با اجرای ترانه‌هایی مانند «رومبا عطشان» در ژوئیه و «رومبا عیون» در اوت در برنامه «رکن الشباب» ادامه یافت. در همان ماه اوت، فیروز سرود «المهاجرین» را با آهنگ‌سازی جورج ضاهر اجرا کرد. مجله «الإذاعة» این اثر را ستود و اجرای فیروز را «زیبا و قدرتمند» توصیف کرد، اما از صدای جورج ضاهر به دلیل ضعفش انتقاد و تأکید کرد که حضور فیروز عامل اصلی موفقیت این اثر بود.
در پایان اوت، فیروز با آهنگ‌سازی جورج ضاهر، دو ترانه از مقامات مختلف اجرا کرد: یکی از مقام بیات با عنوان «یا قلب حاج تنوح» و دیگری از مقام عجم با عنوان «نحن البنات اللبنانیات». یک منتقد مجله «الإذاعة» اجرای فیروز در آهنگ اول را موفق ندانست، زیرا صدای او با این سبک غریبه بود، اما او را در آهنگ دوم ستود و نوشت: «این آهنگ با صدای درخشان او هماهنگ بود و او آن را با تلاشی قابل تقدیر به سرانجام رساند.»

فیروز به همکاری با جورج فرح و جورج ضاهر در «رکن الشباب» ادامه داد و گفت‌وگوی موسیقایی «أین أنت» را با خواننده‌ای به نام کلوفیس الحاج و گفت‌وگوی دیگری با عنوان «سامبا الکروم» را با خواننده دیگری به نام جورج عازار اجرا کرد. اما امروزه هیچ اثری از این آثار اولیه فیروز در آرشیو رادیو یافت نمی‌شود.

حنجره‌ای با برد بلند

در اوایل اکتبر، مجله «الإذاعة» مقاله‌ای با عنوان «کُر رادیو، مدرسه‌ای مدرن برای استعدادها» منتشر کرد و نوشت که این گروه کر شامل چهار خانم به نام‌های لیلی صعیدی، کاروان، فیروز و آمال است. در ادامه آمده بود: «از این گروه کر، خوانندگان زن و مرد بسیاری فارغ‌التحصیل شده‌اند. از میان خوانندگان زنی که اکنون برای فارغ‌التحصیلی از گروه کر آماده می‌شوند، خواننده نوظهوری به نام فیروز است که دارای حنجره‌ای با برد بلند است و تمام سبک‌های موسیقی را با مهارت اجرا می‌کند. او تانگو و والس را با همان سهولتی اجرا می‌کند که موشحات اندلسی را می‌خواند.»
این نوشته نشان می‌دهد که فیروز کار خود را در رادیو به‌عنوان یک «همخوان» در گروه کر زنانه‌ای متشکل از چهار صدا آغاز کرد و به‌سرعت به‌عنوان خواننده‌ای مستقل (سولو) نیز فعالیت خود را ادامه داد.
این تمجید از خواننده نوظهور بار دیگر در پایان اکتبر تکرار شد، هنگامی که مجله مقاله‌ای با عنوان «هنرمندان فردا» منتشر کرد. محمد بدیع سربیه در این مقاله به تعدادی از خوانندگان زن پرداخت و در پایان نوشت: «اما صدای دلنشین و روح‌نواز فیروز که همیشه در کنسرت‌های رادیو می‌شنویم، به‌زودی جایگاه خود را در میان بهترین صداهای موسیقی لبنان خواهد یافت.»

فیروز با حلیم الرومی در میان تعدادی از کارکنان بخش موسیقی رادیوی لبنان، اوایل دهه پنجاه میلادی (آرشیو محمود الزیباوی)

همکاری تدریجی با عاصی و منصور

فیروز فعالیت خود را در رادیو به‌عنوان همخوان در گروه کر و خواننده‌ای مستقل آغاز کرد. این فعالیت او را با برادران عاصی و منصور الرحبانی، که پیش از او وارد این حوزه شده بودند، همراه ساخت. عاصی در زمستان ۱۹۴۸ به‌عنوان نوازنده ویلن و آهنگساز در رادیوی لبنان استخدام شد و منصور از همان ابتدا با او همکاری کرد، همان‌طور که مرور مجلات رادیویی آن دوران نشان می‌دهد.
نام الرحبانی در برنامه‌های رادیویی از مارس ۱۹۴۸ به بعد دیده می‌شود و سپس عنوان «گروه الرحبانی در اجرای ترانه‌های متنوع» ظاهر می‌گردد. این برنامه به یک برنامه هفتگی در صبح‌های همان ساعت تبدیل شد.
در سال ۱۹۴۹ نیز نام الرحبانی در برنامه‌های رادیویی دیده می‌شود، اما جالب است که گاهی عنوان گروه به «سه‌نفره رحبانی» تغییر می‌کند که با ورود خواننده‌ای به نام نجوی، نام هنری سلوی الرحبانی، خواهر عاصی و منصور، هم‌زمان است. هرچند نام «برادران الرحبانی» گاهی از برنامه‌ها حذف می‌شد، اما در متن ترانه‌های الرحبانی منتشر شده در مجله «الإذاعة» دیده می‌شد، که نشان می‌دهد عاصی و منصور از همان ابتدا این نام مشترک را به کار برده‌اند.
شروع همکاری فیروز با برادران الرحبانی احتمالاً از طریق کار او در گروه کر رادیویی آغاز شد و این همکاری به‌تدریج به یک شراکت نزدیک تبدیل شد، نه به‌صورت ناگهانی، همان‌طور که گاهی امروز روایت می‌شود.
حلیم الرومی به این تحول در مقاله‌ای که در اکتبر ۱۹۵۴ در مجله «الإذاعة» منتشر کرد، اشاره کرد و داستان کشف فیروز را بازگو نمود. او در پایان نوشت:
«از عجایب روزگار این بود که وقتی فیروز را به همکارم عاصی الرحبانی معرفی کردم تا در برنامه‌های غنایی رقص شرکت کند، او به من گفت: این صدا برای ترانه‌های رقص مناسب نیست و شاید فقط برای ترانه‌های سبک قابل‌استفاده باشد. اما روزگار چرخید و فیروز توانمندترین و موفق‌ترین خواننده ترانه‌های رقص شد، و بنای هنری الرحبانی بر همین صدا استوار گشت، به اعتراف خود عاصی الرحبانی.»

«برای آواز مناسب نیست»

در مقابل، عاصی الرحبانی در مصاحبه‌ای که مجله «أهل الفن» در مه ۱۹۵۵ منتشر کرد، روایت می‌کند:
«من در حال آماده‌سازی برنامه‌های موسیقی و آواز برای رادیو بودم. روزی حلیم الرومی، رئیس بخش موسیقی رادیو، مرا دعوت کرد تا به صدای جدیدی گوش دهم. دختری جوان با کتابی در دست و پدرش همراه او آمدند. صدایش را شنیدم و گفتم: بد نیست. اما باور داشتم که او برای آواز مناسب نیست. برادرم نیز گفت که او به‌هیچ‌وجه برای آوازهای رقص مناسب نیست. با این حال، آموزش او را آغاز کردم و او به بهترین کسی تبدیل شد که این نوع آواز را اجرا می‌کند.»
در مصاحبه‌ای دیگر از سال ۱۹۵۶، که در کتابچه «فیروز، خواننده خجالتی» ذکر شده است، عاصی بیان می‌کند که هنگام ورود فیروز به رادیو صدای او را شنیده و به تلفظ او ایراد گرفته و آن را نیازمند اصلاح دانسته است. او اضافه می‌کند:

«از همان زمان برخی نقش‌ها را در برنامه‌هایی که از رادیوی لبنان ارائه می‌کردم به او سپردم و متوجه شدم که او استعدادهای نادری در اجرای درست و حفظ سریع بدون اشتباه دارد.»

فیروز با عاصی الرحبانی و حلیم الرومی، در کنار منصور الرحبانی، و در پس‌زمینه یکی از کارکنان رادیوی لبنان (آرشیو محمود الزیباوی)

ورود فیروز به‌عنوان خواننده «سولو» در آثار الرحبانی احتمالاً از پاییز ۱۹۵۰ آغاز شد و اولین اثر مشترک آن‌ها آهنگی صبحگاهی به نام «جناتنا» بود. با این حال، فیروز در این دوران به فعالیت‌های مستقل خود ادامه می‌داد و برادران الرحبانی نیز به فعالیت‌های مرسوم خود مشغول بودند.
در ماه‌های بعد، همکاری میان برادران الرحبانی و این خواننده نوپا مستحکم‌تر شد. فیروز جایگزین خواهر آن‌ها، سلوی الرحبانی، شد و به رکن اصلی گروه آن‌ها تبدیل گردید.
هم‌زمان با این همکاری، فیروز در رادیوی لبنان نیز به فعالیت خود ادامه داد و با آهنگسازان معتبر این شبکه همکاری کرد. از جمله، خالد ابوالنصر، که فیروز از ساخته‌های او ابیاتی منتخب از قصیده «یا أیها الشادی» سروده ایلیا ابوماضی، شاعر مهاجر، را اجرا کرد. اما این همکاری‌ها در سال‌های بعد به‌تدریج کاهش یافت.

شریک ماجراجویی الرحبانی

با همراهی عاصی و منصور، فیروز به ایستگاه «الشرق الأدنى» وابسته به رادیوی بریتانیا راه یافت و تحت حمایت صبری شریف، ناظر برنامه‌های موسیقی و غنایی این ایستگاه، قرار گرفت. صبری شریف از سال 1949 به ماجراجویی الرحبانی علاقه نشان داد و آن را پشتیبانی کرد. این همکاری در پاییز 1951 به مرحله جدیدی رسید، زمانی که مدیر رادیوی سوریه، احمد عسّه، نیز این پروژه را پذیرفت و توجه ویژه‌ای به آن نشان داد. مجموعه‌ای از ضبط‌های متنوع موجود در آرشیو رادیوی سوریه، که به عنوان بخشی از آثار نخستین همکاری برادران الرحبانی با فیروز باقی مانده، گواه این همکاری است.
از شگفتی‌های جالب توجه این است که در این دوره ابتدایی، صدای فیروز از طریق سه ایستگاه رادیویی به شهرت رسید و نام هنری او در مطبوعات مطرح شد، اما نام واقعی او ظاهراً هرگز بر زبان نیامد. نکته جالب‌تر این است که چهره او تقریباً برای دو سال کاملاً ناشناخته بود، تا این که مجله «الصیاد» در 13 دسامبر اولین عکس از او را منتشر کرد. این عکس در ستونی هفتگی کوچک در صفحه «أهل الفن» با عنوان «آرشیو هنر» چاپ شد که حاوی اولین اشاره به وضعیت اجتماعی فیروز نیز بود.