ناپلئون پس از دو قرن؛ چرا هگل برایش دست زد؟

فرانسه امسال دویستمین سال مرگ امپراطورش را گرامی می‌دارد

ناپلئون پس از دو قرن؛ چرا هگل برایش دست زد؟
TT

ناپلئون پس از دو قرن؛ چرا هگل برایش دست زد؟

ناپلئون پس از دو قرن؛ چرا هگل برایش دست زد؟

فرانسه امسال دویستمین سال درگذشت امپراطور فاتح مشهور؛ ناپلئون بناپارت را گرامی می‌دارد. می‌دانیم که ناپلئون بر فرانسه به عنوان امپراطور حکمرانی کرد تا اینکه در جنگ مشهور «واترلو» درسال 1815 سرنگون شد، سپس خاندانش از صحنه حذف شدند و برفرانسه حکومت نکردند تا اینکه سال 1850 ناپلئون سوم ظهور کرد. و این شخص به مدت بیست سال برفرانسه حکومت کرد؛ یعنی تا زمان شکست فرانسه از ارتش آلمان در سال 1870. پس از آن هیچ یک از سلاله ناپلئون فرمانروای فرانسه نشد. اما خاندان در طول نسل‌ها و جد اندر جد از طریق امرا پیوسته ماند. اخیراً شنیدیم یکی از نوادگان ناپلئون با زن محترم الجزایری به نام یاسمین بریکی ازدواج کرد. می‌توان گفت، خاندان ناپلئون تأثیر زیادی بر تاریخ فرانسه گذاشت و آثار بزرگ خود را برآن گذاشت.

این خاندان فرانسوی اصل نیست بلکه ایتالیایی از جزیره کرس است. ناپلئون یک سال پس از ضمیمه شدن این جزیره به فرانسه دیده به جهان گشود. در نتیجه، اگر یک سال پیش ازآن متولد می‌شد فرانسوی به شمار نمی‌آمد! با وجود این، فرانسه در کنار لوئی چهاردهم، ژنرال دیگل یا حتی ژان دارک به او به عنوان یکی از شخصیت‌های بزرگ و باشکوه افتخار می‌کند. ناپلئون در کرس متولد شد با خواهران و برداران بسیارش. تولدش درسال1769 بود. مرگش اما در جزیره سنت هلن اتفاق افتاد؛ جایی که انگلیسی‌ها پس ازآنکه او را دستگیر و تحقیر کردند به آن تبعید کردند درحالی که او عقاب بلند پروازی بود که نه اهانت می‌دید و نه تحقیر می‌شد... مرگش درسال 1821 روی داد؛ یعنی درسن جوانی و تقریبا پنجاه و دو سال داشت.

ناپلئون در ابتدا جوانی تهیدست بود و درجست‌وجوی کار و آنچه را که می‌خواست در جزیره کرس، جایی که متولد شد و رشد کرد نمی‌یافت. برای همین پدرش او را به فرانسه فرستاد تا وارد دانشکده نظامی بشود. و اینگونه به عنوان یک افسر درسال 1787 فارغ التحصیل شد. و تنها دوسال بعد درسال 1789انقلاب فرانسه آغاز شد درآن مشارکت کرد، بلکه در زمان محاصره تولون که از سویی انگلیسی‌ها اشغال شده بود، نگاه‌ها را به خود جلب کرد. او موفق شد شهر را از قبضه آنها آزاد کند و مهارت وحشتناک غیرقابل پیش‌بینی نظامی خود را مبرهن ساخت و این درسال 1793 بود. اما همدلی او با ژاکوبیان او را به زندان کشاند و کشورتحت رهبری فرمانده ارتش داخلی پل باراس قرارگرفت. سال 1795به او مأموریت دادند تمرد سلطنت طلبان ضد انقلاب فرانسه درپاریس را سرکوب کند و در این کار به موفقیت چشمگیری رسید.

 

-صعود سریع

به نظرمی‌رسد آشنایی ناپلئون با استراتژی نظامی و مهارتش در صحنه‌های جنگ همین طور شجاعتش؛ همه اینها منجر به ترفیع سریعش در مناصب نظامی شد و او را در رأس ارتش ایتالیا قرار دادند که در وضعیت بد و اسفناکی بود. اما با این وجود توانست آن را سازماندهی کند و وارد جنگی پیروز علیه اتریش شود که درآن زمان قدرت بزرگی بود و این مایه بهت و حیرت همه مقامات در پاریس شد. از همان زمان ستاره او درخشیدن گرفت و نامش در همه محافل سیاسی و نظامی و حتی مردمی برزبان‌ها افتاد. وقتی محاط در هاله‌های شکوه از ایتالیا به پاریس برگشت، رهبری سیاسی از او و محبوبیت بسیارش در لایه‌های مردم فرانسه نگران موقعیت خود شد و تصمیم گرفت برای خلاص شدن او را از کشور دور کنند. و اینگونه بود که مأموریت حمله به مصر را به او سپردند در حالیکه براین باور بودند جان سالم از آن به درنمی‌برد. و در نتیجه دیگر برنمی‌گردد تا با آنها برسرحکومت برفرانسه رقابت کند. با خود گروه بزرگی از دانشمندان، مهندسان، پزشکان و متفکران را برد که با انتقال تمدن اروپایی به شرق کهنی که در سایه سلطنت فرسوده عثمانی در خواب عمیقی فرورفته بود، نهضت مصر و جهان عرب را بعد ازآن پایه ریزی ‌کنند. ناپلئون مصر را از سکون و بی تحرکی طولانی‌اش به جنبش واداشت و چشمانش را به روی دانش و تکنولوژی و تمدن گشود.

و پس از آنکه حدود دو سالی مقیم مصر شد تصمیم گرفت به فرانسه برگردد پس ازآنکه شنید حاکمیت دچار بحران شده و جنگی بر قدرت و نفوذ و مناصب و پول و این قبیل مسائل درگرفته است. برای نجات کشور از بحران و جنگ اطراف مختلف بر قدرت برگشت. شاید هم درآن زمان احساس کرد زمان جهش بر قدرت و کنار زدن مخالفان و رشک‌بران رسیده باشد و این همان کاری بود که سال 1800 انجام داد. پس از آنکه بر قدرت مستولی شد خود را به عنوان کنسول اول فرانسه منصوب کرد و در حقیقت این کار را از طریق کودتا انجام داد و بعد از آن نمایندگان مردم را واداشت تا قانون اساسی جدیدی برای کشور تهیه کنند؛ قانونی که مشروعیت استیلای او برقدرت را هموار می‌سازد. ناپلئون با این کار دفتر مرحله اول انقلاب فرانسه را بست و صفحه جدیدی در تاریخ کشور گشود: صفحه امپراطوری خاندان او.

ناپلئون سرآمدی خود در زمینه حکومت و سازماندهی امور حکومتی را ثابت کرد همان طور که پیش ازآن سرآمدیش را به عنوان فرمانده نظامی نشان داده بود که وارد صحنه‌های جنگ‌ می‌شود و از آنها پیروز بیرون می‌آید. مسائل مدیریت حکومت را سازماندهی کرد و فرانسه را به استان‌های مختلف تقسیم کرد و نظام قانون‌گذاری و قضایی، نظام بانکی و بخش‌های آموزش و پرورش بلکه حتی دبیرستان‌ها (یا لیسه) را تأسیس کرد. گواهی فوق دیپلم از ابتکارات او بود و فرانسه هنوز در قانون‌گذاری با قانون ناپلئون زندگی می‌کند؛ همان قانون مدنی که درسال 1809 تصویب کرد. او همچنین سال 1801 بانک فرانسه را تأسیس کرد که طاق نصرت موجود در بالاترین نقطه خیابان معروف شانزلیزه را ساخت و سالانه میلیون‌ها جهانگرد از آن بازدید می‌کنند دقیقا همانند برج ایفل. او بود که مؤسسه‌های دیگری ساخت و دوره جدید فرانسه را کلید زد. در نتیجه، مرد در همه چیز سرآمد بود و این از عجایب است یا می‌توان گفت، جهان درآن زمان دروازه‌های خود را به رویش بازمی‌کرد و هیچ مسئله‌ای برایش دشوار نبود و اگر جهان به سمت تو بیاید می‌آید و اگر پشت کند پشت می‌کند. موفقیت موفقیت می‌آورد و همچنین شکست. اما ناپلئون به آسانی به قدرت دست نیافت و راهش به سبزه و گل آراسته نبود. درحقیقت بارها به او سوء قصد شد. دریکی از بارها نزدیک بود موفق شوند اگر خداوند او را در آخرین لحظه نجات نداده بود. اقدام در یکی از خیابان‌های تنگ و شلوغ پاریس صورت گرفت و ده نفر از رهگذرها قربانی آن شدند و مقامات انگشت اتهام را به سمت طرفداران نظام مخلوع سلطنتی گرفتند، به همین دلیل ناپلئون به دستگاه‌های خود دستور سرکوب شدید آنها را داد سپس نیروهایی برای بازداشت وارث خاندان پادشاهی مقیم آلمان فرستاد و درجا او را اعدام کرد.

اینگونه بود که راه را برامید بازگشت خاندان سلطنتی سابق به قدرت را بست و به آنها فهماند او هرکسی را که تلاش کند ترورش کند، ترور می‌کند و حتی فرزندانش را می‌کشد و این مسئله وحشتناکی است.

اینجا بود که مردم از او برخود ترسیدند و دیگر کسی به فکر تلاش برای ترور و کشتن او نیفتاد، چرا که انسان بیش از آنکه ترس خود را داشته باشد بر فرزندانش می‌ترسد. پس از اقدام به تروری که نزدیک بود جانش را بگیرد، مشاورانش به او پیشنهاد کردند، خاندان پادشاهی تأسیس کند تا درصورت وقوع حادثه‌ای ناگوار قدرت را به ارث ببرند... آنها به او گفتند، این تنها راه دائمی ساختن قدرت او و محافظت از نهادهای جمهوری تازه متولد فرانسوی و قطع کامل راه بر بازگشت نظام سابق پادشاهی است که از صدها سال در فکر جمعی رسوخ پیدا کرده است؛ منظور خاندان لوئی چهاردهم و پانزدهم و ... است. به همین دلیل ناپلئون قانون اساسی را تعدیل کرد تا به عنوان امپراطور همه فرانسوی‌ها برگزیده شود و در نهایت به جای خاندان پادشاهی سابق می‌نشیند. و اینگونه بود که درحضور خود پاپ او را امپراطور فرانسه ساختند و شد امپراطور ناپلئون اول. براین اساس خاندان پادشاهی تأسیس کرد که قدرت را از همدیگر به ارث ببرند. پس از آنکه چندین جنگ علیه پادشاهان محافظه کار اروپایی که قدرت یافتن او را به رسمیت نشناختند به راه انداخت و خاندان سلطنتی فرانسه را به زیرکشید، سال 1810 به اوج شکوه خود رسید و بر مناطق وسیعی از اروپا مسلط شد بعد از آنکه آنها را به فرانسه محلق ساخت.

-خطای ناپلئون

بزرگ‌ترین خطای ناپلئون که نابودش ساخت، این بود که نمی‌دانست چطور نقطه پایانی بر فتوحاتش بگذارد. به همین دلیل، همه تاج و تخت‌های اروپایی علیه او همدست شدند و موفق شدند برای اولین بار در سال1813 طعم شکست را به او بچشانند. در حقیقت آنها می‌خواستند از امتیازها و منافع خود دربرابر رهبر انقلاب فرانسه محافظت کنند که می‌خواهد افکار جدید در باره آزادی، برابری و برادری و ریشه کن کردن مذهب و فرقه‌گرایی به آنها منتقل کند. آن نظام‌ها فئودالی واپس‌گرا و بنیادگرا بودند که ملت‌ها را رعیت و ملک خود می‌دیدند. اما او پرچم روشنگری و اندیشه‌های ولتر، ژان ژاک روسو و مونتسکیو و ... را برافراشته بود.

و به همین دلیل هگل برای او دست زد با وجود اینکه به کشورش حمله می‌کرد و عبارت مشهورش را گفت:« امپراطور را دیدم، روح جهان، روی اسب». هگل در او «کارگزار» بزرگ تاریخ و پیشرفت بشری را دید؛ به معنای والای کلمه «کارگزار». عنایت الهی او را فرستاد تا دژهای برادران بنیادگرا را درهم بکوبد و به حرکت تاریخ سرعت ببخشد. او را فرستاد تا دوران جدید درخشان بشری را آغاز کند. اما در نهایت کار و پس از همه پیروزی‌ها و فتوحات گرفتار چرخه دایره‌ها شد و سال 1815در نبرد مشهور «واترلو» او را از صحنه بیرون کشیدند و اسطوره‌ای زنده وارد تاریخ شد و همچنان هست. او درکنار اسکندر مقدونی و برخی رهبران دیگر یکی از فاتحان بزرگ است.

و اخیراً نظرسنجی‌های سال نشان داده که او در کنار لوئی چهاردهم سازنده کاخ عظیم ورسای و شارل دیگل آزادی‌بخش فرانسه از اشغال نازی‌ها، بزرگ‌ترین شخصیت تاریخ فرانسه بلکه بزرگ‌ترین میان این سه است. و الله اعلم.

-از گفته‌های ناپلئون

*ای سربازان، چهل قرن تاریخ از بلندای این اهرام به شما چشم دوخته‌است!

* مردان سرآمد به شهاب‌هایی می‌مانند که می‌سوزند تا دوران خود را روشن سازند!

* موفقیت همانی است که بعداً مردان بزرگ را می‌سازد!

*اکنون چین را بگذارید خواب بماند... چرا که وقتی چین بیدار شود، جهان به لرزه می‌افتد!

گفته می‌شود جمله اخیر ساختگی است و از او نیست. و الله اعلم.



اسطوره سینما آنتونی هاپکینز در «البحر الأحمر»: زندگی‌ام فراتر از آن چیزی بود که انتظار داشتم

بازیگر بریتانیایی، آنتونی هاپکینز، روی صحنه جشنواره (عکس: ایمان الخطاف)
بازیگر بریتانیایی، آنتونی هاپکینز، روی صحنه جشنواره (عکس: ایمان الخطاف)
TT

اسطوره سینما آنتونی هاپکینز در «البحر الأحمر»: زندگی‌ام فراتر از آن چیزی بود که انتظار داشتم

بازیگر بریتانیایی، آنتونی هاپکینز، روی صحنه جشنواره (عکس: ایمان الخطاف)
بازیگر بریتانیایی، آنتونی هاپکینز، روی صحنه جشنواره (عکس: ایمان الخطاف)

پس از کارنامه‌ای سینمایی که نزدیک به شش دهه را در برگرفته است، اسطورهٔ بازیگری جهان، آنتونی هاپکینز، چهارشنبه‌شب در جشنوارهٔ فیلم دریای سرخ در جدّه روی صحنه رفت؛ تا گفت‌وگویی طولانی ارائه کند که آمیزه‌ای از طنز، فلسفه و خاطرات حرفه‌ای نادر بود. در طول یک ساعت کامل، هاپکینز—که وارد دههٔ نهم زندگی شده—با ذهنی هوشیار و آمادگی برای مرور مسیر حرفه‌ای خود ظاهر شد و از نگاهش به بازیگری، نوشتن، موسیقی و جزئیات شخصیت‌های ماندگاری که حافظهٔ سینما را ساخته‌اند، سخن گفت.
هاپکینز، برندهٔ دو اسکار بهترین بازیگر برای نقش‌هایش در «سکوت بره‌ها» (۱۹۹۱) و «پدر» (۲۰۲۰)، خطوط اصلی مسیر هنری خود را چنین ترسیم کرد: «زندگی‌ام بسیار فراتر از آن چیزی پیش رفت که انتظارش را داشتم. هنوز هم احساس می‌کنم شخص دیگری این مسیر را برایم نوشته است». این زبان شگفتی‌زدگی کلید فهم رابطهٔ او با هنر، انتخاب‌های بازیگری‌اش و حتی زندگی شخصی‌اش است.

هانیبال لکتر... نبوغ شر

شخصیت «هانیبال لکتر» یکی از برجسته‌ترین نقش‌های هاپکینز است. او در این گفت‌وگو به تفصیل دربارهٔ این شخصیت در «سکوت بره‌ها» صحبت کرد و خوانشی متفاوت از شیوهٔ ساخت نقش ارائه داد. هاپکینز توضیح داد که: «من تلاش نکردم شرّ را بفهمم؛ فقط سعی کردم یک ماشین بدون احساس را بازی کنم.»

شخصیت «هانیبال لکتر» یکی از قوی‌ترین شخصیت‌هایی است که هاپکینز در طول مسیر حرفه‌ای خود ارائه کرده است (IMDb)

او باور دارد جذابیت لکتر از آن‌جاست که همچون «مفیستوفیلس» (نامی برای شیطان)، نقاط ضعف انسان و عمق شکنندگی‌اش را می‌داند. او همچنین راز یکی از مشهورترین مؤلفه‌های نقش را فاش کرد: «اگر بدون پلک‌زدن به یک سگ یا گربه نگاه کنید... می‌ترسد. این قدرت چشم است». همان چیزی که پایهٔ «نگاه ثابت» ترسناک لکتر شد.

میان تاریخ و خیال

وقتی از او پرسیدند ترجیح می‌دهد شخصیت‌های تاریخی را بازی کند یا شخصیت‌های خیالی، پاسخی داد که توجه سالن را جلب کرد: «همهٔ شخصیت‌ها خیالی‌اند... ما هم خیالی هستیم!»
او توضیح داد که هنگام آماده‌سازی نقش‌ها، حتی در مورد شخصیتی پیچیده مثل ریچارد نیکسون، خود را در پژوهش‌های طولانی‌مدت غرق نمی‌کند: «کمی تحقیق می‌کنم، اما اطلاعات زیاد ذهن را شلوغ می‌کند. مغز باید از آشوب خالی باشد.»
از نظر او بازی در نقش یک شخصیت تاریخی، بازآفرینی است، نه بازتولید واقعیت: «نیکسون من، نیکسون واقعی نیست... او نسخهٔ الیور استون است.»
او سپس خاطره‌ای طنزآمیز از روز تست گریم نقش نیکسون تعریف کرد؛ روزی که تیم گریم برایش بینی مصنوعی گذاشت، اما پس از برداشتن آن، ناگهان خطوط چهره نیکسون را در آینه دید و گفت: «یک کلاه، یک کفش، یک ضربهٔ کوچک گریم... کافی است تا ناگهان وارد روح شخصیت شوی.»

آنتونی هاپکینز در نمایی از «سکوت بره‌ها»

ترس... سایهٔ بازیگر و سوخت او

محور قوی‌تر سخنان هوبکنز دربارهٔ «ترس» بود؛ جایی که بی‌درنگ توجه‌ها را جلب کرد که چگونه این اسطورهٔ سینما و دارندهٔ نشان امپراتوری بریتانیا (CBE) می‌گوید: «ترس از شکست تمام زندگی‌ام همراهم بوده است، اما روبه‌رو شدن با آن در نتیجهٔ سلسله‌ای از حمایت‌ها و هل‌دادن‌هایی بود که از سوی کارگردانان و بازیگرانی که کنارم بودند دریافت کردم.» او داستانی تأثیرگذار دربارهٔ یکی از بازیگران آمریکایی تعریف کرد که هنگام تمرین‌های فیلم «نیکسون» تلاش کرده بود او را خرد کند. هابکینز می‌گوید به اولیور استون مراجعه کرد و خواست که از فیلم کنار گذاشته شود، زیرا احساس نمی‌کرد که توانایی ایفای نقش را دارد. پاسخ قاطع استون این بود: «تو هیچ جا نخواهی رفت. این نقش را بازی می‌کنی... چه تبدیل به موفقیت شود، چه یک شکست تمام‌عیار.»
هاپکینز ، یکی از مشهورترین و پربارترین بازیگران بریتانیایی در پاسخ به پرسشی از یکی از حاضران دربارهٔ راه رهایی از ترس در فرهنگ‌های محافظه‌کار، یکی از صریح‌ترین پاسخ‌هایش را داد: «وقتی بچه هستیم همیشه احمق به نظر می‌رسیم... بعد بزرگ می‌شویم و تجربه‌های احمقانه و خطرناک می‌کنیم... این زندگی است!» و ادامه داد: «نمی‌توانید از کودک بخواهید حرکت نکند یا حرف نزند... باید جرئت کنید کارها را انجام دهید... حتی اگر مردم به شما بخندند.»

آنتونی هوبکنز (جشنواره)

 

موسیقی... عشق نخست

در محور دیگری، هاپکینز دربارهٔ شیفتگی‌اش به موسیقی سخن گفت؛ هنری که به روح او نزدیک‌تر است. او توضیح داد که همسرش نخستین مشوق ورودش به این حوزه بوده و برای مخاطبان تعریف کرد که همسرش او را به نوشتن، آهنگ‌سازی و نقاشی تشویق کرده، با اینکه خود او به توانایی‌اش در هیچ‌یک از این مهارت‌ها باور نداشت. تا اینکه ارکسترهای جهانی، آثار او را در ریاض در سال ۲۰۲۳ نواختند. او با اشاره به شوپنهاور گفت: «موسیقی فراتر از تجربهٔ انسانی است... نمی‌توان آن را با کلمات بیان کرد.»
تماشاگران پس از پایان نشست با تصویر تازه‌ای از هاپکینز سالن را ترک کردند: فقط بازیگر نابغه‌ای نیست که «هانیبال لکتر»، «نیکسون» و «اودین» را آفریده؛ بلکه حکیمی است که زندگی، هنر و موسیقی را با شفافیتی شگفت‌آور تأمل می‌کند؛ نشستی که ترکیبی از طنز، فلسفه و سرکشی بود و با تشویق طولانی برای مردی به پایان رسید که از مرز شهرت عبور کرده و به مرحله‌ای آرام‌تر و عمیق‌تر رسیده؛ مرحله‌ای که خود او آن را «معجزهٔ بودن» می‌نامد.

 


جشنواره «دریای سرخ»… شب توزیع جوایز، تأکید بر جایگاه جهانی و پلی برای سینما 

شهد امین، کارگردان سعودی، جایزهٔ فیلم «هِجرة» را دریافت می‌کند (جشنواره)
شهد امین، کارگردان سعودی، جایزهٔ فیلم «هِجرة» را دریافت می‌کند (جشنواره)
TT

جشنواره «دریای سرخ»… شب توزیع جوایز، تأکید بر جایگاه جهانی و پلی برای سینما 

شهد امین، کارگردان سعودی، جایزهٔ فیلم «هِجرة» را دریافت می‌کند (جشنواره)
شهد امین، کارگردان سعودی، جایزهٔ فیلم «هِجرة» را دریافت می‌کند (جشنواره)

پس از چند روز پرحرارت سینمایی که جده طی آن میزبان نمایش‌های نخست و صداهایی از چهار قاره بود، مراسم اختتامیه دوره پنجم «جشنواره بین‌المللی فیلم البحر الأحمر» در شبی برگزار شد که گستردگی تأثیر جهانی آن را به نمایش گذاشت و حضور رو‌به‌رشد سینمای سعودی را برجسته کرد؛ شبی با مشارکت چشمگیر شماری از نامدارترین ستارگان جهان از جمله جانی دپ، سلمان خان، یسرا، نادین لبکی و سر آنتونی هاپکینز؛ تصویری که جایگاه جشنواره را به‌عنوان پلی میان سینمای عرب و سینمای جهان تثبیت کرد.

جمانا الراشد، رئیس هیئت امنای مؤسسهٔ «البحر الأحمر السينمائی»، از این دستاورد احساس غرور می‌کند (جشنواره)

جمانا الراشد، رئیس هیئت امنای مؤسسه «البحر الأحمر»، در جریان مراسم گفت: «در طول ده روز گذشته، پرده‌های جشنواره، ما را از میان قاره‌ها و به جهان‌های تازه بردند. تجربه‌ای کم‌نظیر را با هم زیستیم، اما تأثیر آن عمیق است. غریبه‌هایی که در کنار هم می‌نشینند و مجذوب همان فیلم، همان داستان و همان شخصیت‌ها می‌شوند. این قدرت سینماست، و همچنان یکی از مهم‌ترین راه‌ها برای فهم متقابل ما باقی خواهد ماند».
او مهم‌ترین آمارهای دوره پنجم را مرور کرد: نمایش ۱۱۱ فیلم از سراسر جهان، از جمله بیش از ۴۰ نمایش نخست جهانی یا منطقه‌ای، ۲۹۰ اکران سینمایی و ۳۰ هزار بلیت. همچنین جشنواره امسال میزبان هیئت‌هایی از ۹۷ کشور و بیش از ۴۰ هزار شرکت‌کننده از میان فیلم‌سازان بود.
الراشد درباره این اعداد گفت: «این‌ها فقط آمار نیستند، بلکه بیانگر جامعه‌ای سینمایی‌اند که هر سال گسترده‌تر می‌شود؛ کارگردانانی که شریک پیدا می‌کنند، پروژه‌هایی که کسانی را می‌یابند که به آن‌ها ایمان دارند، و تماشاگری که دلش را به روی دیدگاه‌های تازه می‌گشاید».

تجلیل از اسطوره آنتونی هاپکینز (جشنواره)

تجلیل‌هایی با حضور جهانی

پس از سخنرانی، مراسم تجلیل آغاز شد؛ مراسمی که جشنواره در آن از چهار نام اثرگذار بر سینمای جهان تقدیر کرد.
نخست، تجلیل از بازیگر و کارگردان سعودی، عهد کامل، که تجربه‌اش آمیزه‌ای از حضور محلی و بلندپروازی بین‌المللی بود. سپس ادریس البا، بازیگر و کارگردان بریتانیایی که در برنامه‌های جشنواره حضوری برجسته داشت، مورد تقدیر قرار گرفت. همچنین جشنواره از دارن آرونوفسکی، کارگردان آمریکایی و یکی از مهم‌ترین صداهای سینمایی پیش‌ران مرزهای تجربه بصری و روایی، قدردانی کرد.
اما تأثیرگذارترین لحظه، تجلیل از سر آنتونی هاپکینز بود؛ او موقر آرام و قدردانی آشکار روی صحنه آمد؛ لحظه‌ای که بیانگر احترام متقابل میان جشنواره و یکی از نمادهای بازیگری جهان بود.

دارن آرونوفسکی، کارگردان آمریکایی، و همسرش روی فرش قرمز (جشنواره)

جوایز تماشاگران

سپس مراسم به بخش اعلام جوایز رسید. فیلم «هجرة» ساخته کارگردان سعودی شهد أمین، با رأی تماشاگران، برنده جایزه فیلم العلا برای بهترین فیلم سعودی شد؛ و این فیلم بعدها جایزه هیئت داوران را نیز به کارنامه خود افزود، در تأکیدی دوباره بر حضور تجربه سینمای سعودی در عرصه رقابت.
همچنین فیلم «كولونيا» ساخته کارگردان مصری محمد صیام، برنده جایزه تماشاگران برای بهترین فیلم بین‌المللی شد، و فیلم «VI: در حرکت» اثر کارگردان فرانسوی ژولیت بینوش، جایزه الشرق برای بهترین مستند را کسب کرد.

درخشش سینمای کوتاه

در بخش مسابقه فیلم‌های کوتاه، هیئت داوران لوح تقدیر ویژه را به فیلم «جم 1983» ساخته جورج أبومحیّا اهدا کرد؛ در حالی که فیلم «الأراضي الفارغة/ سرزمین‌های خالی» اثر کریم‌الدین الألفی، جایزه یُسر نقره‌ای را به دست آورد.
اما یُسر طلایی نصیب فیلم فلسطینی «مهدَّد بالانقراض/ در معرض انقراض» ساخته سعید زاغا شد؛ فیلمی که رویکردی حساس به تنش انسانی در دل واقعیتی پیچیده ارائه می‌داد.
در بخش دستاورد سینمایی نیز، فیلم چینی «صداهای شب» از زانگ زونگشین برجسته شد؛ اثری که تجربه‌ای بصری با تکیه بر حس روایی نوآورانه به شمار می‌رفت.

بازیگر لبنانی جورج خبّاز، برنده جایزه بهترین بازیگر (جشنواره)

جوایز بازیگری

در حوزه بازیگری، سیو سو بین، بازیگر کره‌ای، برای نقش‌آفرینی‌اش در فیلم «دنیای عشق» برنده جایزه یُسر برای بهترین بازیگر زن شد؛ نقشی مبتنی بر بیان درونی و توان حمل معانی با کمترین حرکت.
اما جایزه بهترین بازیگر مرد به جورج خبّاز، بازیگر لبنانی، برای نقشش در فیلم «يونان» رسید؛ نقشی که توانایی بالای او را در ترکیب حساسیت انسانی با عمق دراماتیک آشکار ساخت.
همچنین سیرل عریس، نویسنده لبنانی، جایزه بهترین فیلمنامه را برای فیلم «نجوم الأمل والألم/ ستاره‌های امید و درد» دریافت کرد، و کارگردان أمیر فخرالدین نیز جایزه یُسر برای بهترین کارگردان را برای فیلم «يونان» از آن خود کرد.
در بخش فیلم‌های بلند، یُسر نقره‌ای به کارگردان شیرین دعیبس برای فیلم «اللي باقي منك/ باقیمانده تو» تعلق گرفت؛ و مراسم با اعلام مهم‌ترین برنده به پایان رسید: فیلم «زمین از دست رفته» ساخته أكیو فوجيموتو که یُسر طلایی برای بهترین فیلم بلند را دریافت کرد؛ نقطه اوجی برای فیلمی که با رویکردی کارگردانی‌شده و انسانی، روایتی فشرده و امضایی بصری روشن ارائه می‌داد.

جانی دپ، ستاره هالیوود، در حال سلام دادن به تماشاگران روی فرش قرمز (جشنواره)

دوره‌ای که افق‌های تازه‌ای گشود

دورهٔ پنجم با ارتقای سطح انتخاب‌های هنری، گسترده‌تر شدن مشارکت بین‌المللی و افزایش حضور سینمای سعودی در قلب صحنه متمایز شد؛ به‌گونه‌ای که به نظر رسید جشنواره مسیری روشن را برای تقویت صداهایی ترسیم می‌کند که حامل چشم‌اندازهای انسانی وسیع‌اند، و در عین حال فضایی رو به گسترش برای آثار سعودی حفظ می‌کند که سودای رقابت جهانی دارند.
در ترکیب فیلم‌های برگزیده در این سال تحولی چشمگیر دیده می‌شد؛ موضوعات هویت، مهاجرت، رابطهٔ فرد و جمع، و مفهوم حافظه به‌عنوان محرک روایت با قدرت حضور داشتند. از انتخاب‌های کمیتهٔ داوری چنین برمی‌آمد که آثاری که میان دیدگاه هنری روشن و بعد انسانی عمیق جمع می‌کنند، تواناتر در جلب توجه بوده‌اند. از میان آثار برنده، فیلم «زمین گمشده» به‌سبب زبان سینمایی آرامش که جزئیات کوچک را به صحنه‌هایی با نیروی عاطفی بالا بدل می‌کرد، اثری ماندگار گذاشت. در حالی که پیروزی فیلم «هِجرة» تأییدی بود بر اینکه سینمای سعودی وارد مرحله‌ای از بلوغ تکنیکی و هنری شده که بر تجارب رو به رشدش افزوده است.
با پایان‌یافتن دوره، آشکار بود که جشنواره دیگر تنها رویدادی جشن‌گونه نیست، بلکه سکویی است که در آن ملامح مرحله‌ای تازه از حضور سینمایی سعودی و جهان عرب شکل می‌گیرد. صداهای متنوع در هم آمیختند، و تجربه‌های جهانی در کنار تجربه‌های محلی قرار گرفتند. دایرهٔ سینما برای هرکسی گسترش یافت؛ چه آن‌که می‌خواهد داستانش را روایت کند، و چه آن‌که خواهان شنیدن داستانی دیگر است. و هنگامی که حاضران سالن را ترک کردند، احساسی باقی مانده بود که دورهٔ پنجم آغازی برای مرحله‌ای پخته‌تر است؛ مرحله‌ای که «البحر الأحمر» را به جشنواره‌ای تبدیل می‌کند که توان حمل سینمای محلی به جهان، و آوردن جهان به جده را دارد.
 

 


امیر المصری… بازیگری که از رینگ بوکس تا کلیدهای پیانو، مرزهای تن و هویت را درمی‌نوردد

امیر المصری درباره انگیزه، تحوّل و آغاز پروژه تولیدی خود صحبت می‌کند (الشرق الاوسط)
امیر المصری درباره انگیزه، تحوّل و آغاز پروژه تولیدی خود صحبت می‌کند (الشرق الاوسط)
TT

امیر المصری… بازیگری که از رینگ بوکس تا کلیدهای پیانو، مرزهای تن و هویت را درمی‌نوردد

امیر المصری درباره انگیزه، تحوّل و آغاز پروژه تولیدی خود صحبت می‌کند (الشرق الاوسط)
امیر المصری درباره انگیزه، تحوّل و آغاز پروژه تولیدی خود صحبت می‌کند (الشرق الاوسط)

به دست آوردن نقش اصلی در فیلم افتتاحیه جشنواره سینمایی بین‌المللی «دریای سرخ » کار ساده‌ای نیست، اما وقتی همین بازیگر در همان دوره فیلم دیگری نیز داشته باشد، این یک اتفاق نادر در مسیر حرفه‌ای هر هنرمندی است. این دقیقاً همان چیزی است که امیر المصری، بازیگر بریتانیایی-مصری، تجربه می‌کند؛ او ستاره فیلم «العملاق/ غول» است که افتتاحیه پنجمین دوره جشنواره را رقم زد و توجه گسترده‌ای را جلب کرد، و هم‌زمان نقش اصلی فیلم «القصص/داستان‌ها» به کارگردانی ابوبکر شوقی، یکی از رقبای برجسته در مسابقه رسمی فیلم‌های بلند را نیز برعهده دارد.
المصری که طی سال‌های گذشته نامش به‌عنوان یکی از مهمانان آشنای جشنواره ثبت شده، امسال با لحنی متفاوت و حضوری پخته بازگشته است تا جزئیات تجربه خود را روایت کند: «وقتی مدیرعامل جشنواره، آقای فیصل بالطيور، با من درباره فیلم (غول) صحبت کرد، نمی‌دانستم قرار است آن را به‌عنوان فیلم افتتاحیه انتخاب کنند. ممکن بود فیلمی تجاری با یک ستاره هالیوودی را انتخاب کنند، اما آنها می‌خواستند افرادی مثل من را روی صحنه، در کنار ستاره‌های جهانی مانند مایکل کین و ایشواریا رای، ببینند».
المصری این لحظه را نقطه عطفی در مسیر حرفه‌ای خود می‌داند و با لحنی پرستش‌آمیز می‌افزاید: «من شیفته جشنواره هستم؛ هر سال می‌بینیم که هر دوره بهتر از قبلی است». او ادامه می‌دهد: «من بسیار از مرحله‌ای که اکنون به لحاظ هنری تجربه می‌کنم لذت می‌برم، به‌ویژه اینکه کم اتفاق می‌افتد یک بازیگر در دو فیلم در جشنواره‌ای به بزرگی (دریای سرخ) نقش اصلی داشته باشد».

صحنه‌ای از فیلم افتتاحیه جشنواره «غول» با بازی امیر المصری (جشنواره)

«غول»... مربی یا استعداد؟

حضور المصری در فیلم «غول» فراتر از یک نقش اصلی است؛ فیلم ساختی حساس دارد که نیازمند اجرای دقیق و آگاهانه شخصیت نسیم حمید است، ورزشکاری که در دهه ۹۰ در بریتانیا انقلابی در تصویر ورزشکار مسلمان ایجاد کرد و همزمان بحث‌های بی‌پایانی درباره رابطه‌اش با مربی افسانه‌ای‌اش، که نقش او را پیرس بروسنان بازی می‌کند، برانگیخت.
المصری درباره تشابه این داستان با زندگی خود می‌گوید: «بسیار... هر دوی ما نظرات منفی را نادیده می‌گیریم و با اصرار مسیرمان را ادامه می‌دهیم».
فیلم از یک صحنه کوچک در شفلید بریتانیا آغاز می‌شود، جایی که مادر پسری هفت ساله از مربی می‌خواهد فرزندش را برای مقابله با زورگویی آموزش دهد؛ لحظه‌ای که معمولی به نظر می‌رسد، اما پایه و اساس یک اسطوره می‌شود. مربی استعداد را از همان نگاه نخست تشخیص می‌دهد و نسیم را به همراه سه برادرش به رینگ می‌برد تا بلافاصله کشف کند که این کودک نحیف چیزی دارد که نمی‌توان آموزش داد. از این نقطه، داستان فیلم از خیابان‌های محله به قهرمانی جهان گسترش می‌یابد، تا زمانی که فروپاشی‌ها و تنش‌ها نشان می‌دهد رابطه بین ورزشکار و مربی چقدر شکننده است.
فیلم با هوشمندی پرسشی مطرح می‌کند: «غول واقعی کیست، مربی یا استعداد؟» این سؤال در صحنه‌ای تکان‌دهنده به اوج می‌رسد، وقتی دو طرف رو در رو می‌شوند؛ نسیم می‌گوید: «این استعداد از طرف خداست و باید از آن بهره ببرم بدون اینکه کسی را مقصر بدانم». مربی پاسخ می‌دهد: «استعداد تو هیچ ارزشی ندارد اگر من آن را کشف و ۱۶ سال پرورش نداده باشم».

امیر المصری... سالی سرنوشت‌ساز که موقعیت او را میان بازیگری و هویت هنری‌اش تغییر می‌دهد (جشنواره)

حضور واقعی نسیم حمید، ورزشکار بازنشسته، در نمایش فیلم اتفاقی ویژه بود؛ او پس از سال‌ها غیبت در جشنواره حاضر شد، لبخند زد و با تأثر گفت: «این فیلم به تو می‌گوید: (به نام خدا... مسیر جدیدت را آغاز کن!)»؛ گویی اسطوره به شکل نمادین مشعل را به بازیگری که آن را بازسازی کرده، سپرده است.

مرحله‌ای جدید... پروژه‌هایی به‌صورت عمده

با توجه به اینکه هویت هنری امیر المصری از تلاقی فرهنگ‌های عربی و غربی شکل گرفته است، دقیقاً همان‌طور که در فیلم «غول» مشاهده می‌شود، پرسشی درباره تأثیر این تلفیق فرهنگی ضروری به نظر می‌رسد. او با تأملی روشن در ماهیت انتخاب‌های خود پاسخ می‌دهد: «مهم‌تر این است که بر پروژه تمرکز کنم، هر چه باشد، چه در جهان عرب و چه خارج از آن». سپس توضیح می‌دهد: «همیشه این سؤال‌ها ذهنم را مشغول می‌کند: آیا این اثر می‌تواند چیزی درونی را به حرکت درآورد؟ آیا می‌تواند پیامی را منتقل کند؟» و اشاره می‌کند که فیلم «غول» کاملاً در این چارچوب قرار می‌گیرد.
این انگیزه باعث شد تا گامی را بردارد که مدتی طولانی به تعویق افتاده بود؛ یعنی تأسیس یک شرکت تولید در بریتانیا. المصری می‌گوید: «اخیراً شرکتی برای تولید تأسیس کردم که حدود سه ماه پیش راه‌اندازی شد، و در مرحله بعد قصد دارم آثاری را تولید کنم که نه تنها متعلق به من باشد، بلکه برای افرادی که شبیه من هستند نیز باشد». او درباره پروژه جدیدش صحبت می‌کند، گویی می‌خواهد سنگ بنای هویت تولیدی آینده‌ای را بگذارد که مکمل آن چیزی باشد که در جلوی دوربین آغاز کرده است.

جدیدترین پروژه‌ها

در مورد تازه‌ترین پروژه‌هایش، او می‌گوید: «فیلمی در آلمان تازه به پایان رساندم، و اگر در جشنواره‌ای مانند (دریای سرخ) نمایش داده شود، یعنی توانسته‌ایم توجه را به مسئله‌ای بسیار مهم جلب کنیم که وقتی آن را خواندم، مرا بسیار تحت تأثیر قرار داد. این فیلم اهمیت زیادی خواهد داشت».
با اینکه المصری از ذکر دقیق موضوع خودداری می‌کند، اما صحبت‌هایش نشان می‌دهد که این فیلم موضوعی سنگین و مرحله‌ای متعهدتر در انتخاب‌های سینمایی او خواهد بود.
در پایان مصاحبه، پنجره‌ای به پروژه جدیدی برای علاقه‌مندان درام باز می‌کند و تأکید می‌کند که برای بازی در سریال «قاتل» (سفّاح) با کارگردان هادی الباجوری آماده می‌شود، که قرار است از طریق پلتفرم «شاهد» پخش شود. این اثر از داستان واقعی یک قاتل سریالی در قلب قاهره الهام گرفته و این بار او را به سوی ژانر رازآلود و دنیاهای تاریک می‌برد.