«کووید-19» فیلسوفان را به چالش می‌کشد

ازآنها می‌خواهیم دست از مفاهیم مجرد و اصول ثابت بردارند و به ما ابزار تفکر بدهند

گراهام هارمن-جان زیرزان- زیگموند باومن
گراهام هارمن-جان زیرزان- زیگموند باومن
TT

«کووید-19» فیلسوفان را به چالش می‌کشد

گراهام هارمن-جان زیرزان- زیگموند باومن
گراهام هارمن-جان زیرزان- زیگموند باومن

از زمانی که مصیبت بزرگ اخیر جهانی ما را فراگرفت، اکثر ساکنان مناطق پیشرفته تغییری را که جهان‌شان را فراگرفته به شکل مضاعف احساس می‌کنند، تا جایی که سخن فیلسوف‌مآبانه‌ای پیرامون «تغییر در ماهیت خود تغییر» رایج شد. واقعیت اینکه سرعت یافتنش- به شکل فراگیر اجتماعی- در تاریخ بشری مسئله‌ای نوپدید است که زیگموند باومن در کتابش «مدرنیزم سیال» آن را نشانه دوران مدرنیزم می‌داند که جامعه ویژگی آن را گرفته است، به طوری که«نظام‌های زندگی مدرن در چندین جنبه تفاوت دارند، اما آنچه همه آنها را به هم وصل می‌کند، دقیقاً شکننده و موقتی بودن، سرعت تأثر آنها از تحولات و تسلیم بودن همیشگی آنها در مقابل تغییر است». اما فلسفه نتوانست با پژوهش و جست‌وجویی نو در ماهیت خود فرآیند تغییر، با دریافت باومن و دیگر فیلسوفان از وجود تغییر روبه افزایش در زندگی بشر همراه شود، در زمانی که علوم طبیعی و اجتماعی توصیفات دقیقی از چگونگی و دلایل تغییر در زمینه‌های مشخص ارائه می‌دهند: بیولوژی، شیمی، فیزیک، زمین شناسی و ازعلوم اجتماعی و انسان‌شناسی تا تاریخ و سیاست. با وجود اینکه مأموریت فیلسوفان- دست‌کم به گفته کارل مارکس- باید « به تفسیر جهان محدود نشود بلکه اساساً هدف آن تغییرجهان است».

کوتاهی فلسفه به شکل عجیبی در زمان «کووید-19» آشکار شد. اظهارات فی البداهه فلاسفه درباره آن بیشتر شبیه اظهارنظرهای روابط عمومی بود از جمله ابراز امیدواری به اینکه از عهده آن برآییم و جایگاه‌های تأثیر و رهنمودهای فکری را به دانشمندان و پزشکان و سیاست‌مداران سپردند. حتی خود را نسبت به دیگر تولیدات فکری عقب‌مانده‌تر از زمان نشان دادند، که چیز جدیدی ندارند تا به مردم بگویند و به درگیری‌های درون برج‌های عاج آکادمیک خود بسنده کردند، یا سرگرم نظریات موروثی در تاریخ فلسفه، یا مفاهیم بزرگ و مقاوم دربرابر رسیدن به راه حل نهایی به حکم منطق خود مانند عدالت چیست آزادی چیست، بودند.

به نظرمی‌رسد برخی افراد که سرگرم تفلسف و فلسفیدن هستند به برکت خود مصیبت بزرگ متوجه بریدن خود از جامعه‌شان شدند و به همین دلیل شروع به پرسش درباره چگونگی نجات حرفه «دوستداری دانایی» از خود و مواضع «کوتاهی» درآن کردند. برخی ازآنها –مانند فیلسوف آنارشیست جان زیرزان- براین نظر بود که تن دادن فلسفه به عنوان تمرین قدرت آن را عملاً از میدان سیاست بیرون ساخت که همیشه آزمایشگاه و نمایشگاه اندیشه‌ها بود و آن را در سالن‌های انواع آکادمی‌های مستقل محصور کرد که جز روابطی سست آن را با دیگر بخش‌های علمی پیوندی وجود ندارد و رابطه‌‌اش را با زندگی از دست داد و به صندلی تماشاگران منتقل شد. یکی از آنها پروفسور گراهام هارمن در مجله بریتانیایی«فیلسوف» با اعتراف به این کوتاهی نوشت:« بیاید صریح باشیم: فلسفه کمترین کار را برای کشف تفاوت بین تغییر کمی و تغییر نوعی تقدیم کرد». او خواستار متلاشی کردن ساختاری شد که اکنون شاخه‌های فلسفه براساس آن تقسیم می‌شوند و مثلاً می‌توان از زمین شناسی آموخت که امروز بدون توجه به مفاهیم و فلسفه‌های ایده‌آل‌گرا، برای بشریت نشانه‌های دیجیتال عرضه می‌کند که به آنها کمک می‌کند براساس آنها تغییرات زمان‌ها و تأمل در ماهیت تغییرات بزرگ بفهمند. اما این بیداری همچنان استثناست و عزم بر تغییر همچنان گویی اسیر خانه است: نوکردن روش‌های آموزش فلسفه برای اجازه دادن به خوانش‌های خارج از آثار کلاسیک و از علوم مختلف، افزودن بخش‌های درباره زنان، اقلیت‌ها و بیگانگان به مواد درسی و دانشجویان پذیرفته شده و امکان ایجاد پل‌های ارتباطی با علوم دیگر برای دستیابی به شایستگی‌ها و به کاربستن راه‌حل‌های پیشرفته تکنولوژیک تا بتوان با استفاده از دست‌آوردهای نوین تکنولوژیک تدریس و تحقیق کرد و همه اینها بی شک اقداماتی ستودنی‌ و مطلوب است، اما نمی‌توانند فاصله بین فلسفه و واقعیت سیال، شکننده وهمیشه تابع تغییر را پرکنند.

از نظر تاریخی فلسفه از همان نوپا بودن دو موضع متضاد دربرابر تغییر به عنوان یک پدیده کلی گرفت. پارمیدس یونانی(متولد حدود 515 پیش از میلاد) منکر هرگونه تغییر شد و براین نظر بود که« تنها داستانی واحد و راه واحدی وجود دارد. هر اشاره به راه زندگی بشر این وجود متکامل، نادر، ثابت و رو به فنای قطعی را فریاد می‌کند». در مقابل هموطنش هراکلیتوس(متولد سال 540 پیش از میلاد) اصرار داشت، همه چیز به طور مطلق موضوع تغییر است و « هیچ چیز ثابت جز تغییر وجود ندارد». فیلسوفان، در طول دهه‌ها بین این دو موضع چیزی به ما ارائه ندادند که به ما در فهم خود روند تغییر کمک کند، یا آنها تلاش کردند-چه بسا پس از شکست تجربه‌های بزرگ برای تغییر جهان درقرن بیستم- ما را به سمت چند و چون جدلی محض بکشانند که نهایت آن این است، تنها راه برای تغییر جهان تغییر درک ما از «حقیقت» است. همچنانکه نخبگان حاکم، مفهوم تغییر را به طور انحصاری به کارگرفتند تا سلطه خود را تثبیت کنند و امتیازات خود را وسعت بخشند.

اما اگر فلسفه روزی باید طرف اثرگذاری در تعامل با تغییر و ایجاد آن داشته باشد، بدون شک باید از توهم در دست داشتن «حقیقت» بیرون بیاید و –همان طور که نیچه در «فراسوی نیک و بد» خواستار آن شد- به فضای پرسشگری استنکاری درباره نیاز ما به «حقیقت» و ارزش آن برای مواجهه با تقدیر منتقل شود، در زمانی که « بی حقیقتی» گاهی بتواند نقش بهتری ایفا کند.

آنچه مصیبت بزرگ نشان داد و امروز از فیلسوفان می‌خواهیم این است که ما را از مفاهیم مجرد و لفاظی‌ها و قیود پیشینی و اصول ثابت و نظام‌های بسته و راه‌ حل‌هایی نهایی رها سازند و ابزار تفکری به ما بدهند که بتواند به ما- به عنوان افراد اکثریتی که از پشت پرده فلسفه‌سازی بی خبرند- توان ارزیابی وضعیت‌مان را در سایه واقعیت و جهت‌گیری براساس آن ارزیابی با هدف تعامل با تغییر و رسیدن به نوعی تسلط بر واقعیت با داشتن انعطاف برای تغییر جهت‌گیری در زمان تغییر شرایط پیرامونی را بدهند.

البته جهت‌گیری‌های افراد ضرورتاً از ذهن خالی نمی‌آیند چرا که ریشه‌ در منابع، مرجعیت‌ها، باورها، فرهنگ‌ها و هویت‌ها دارند- به تناسب سطوح‌شان- و ضروری است که فلسفه به ما فهمی مشخص برای کیفیتی که آن منابع براساس آنها با پدیده‌های نو در زمان شکل دادن به جهت‌گیری تعامل می‌کنند، ارائه دهد.

این به معنای دورساختن فلسفه از ساحت عام به سود خدمت افراد-به خودشان- نیست تا امور خود را با تغییر مدیریت کنند؛ آن هم براساس تصورات محدود از کیفیتی که در جهت‌گیری آنها- و به تبع آن رفتارهای آنها- براساس تعامل منابع آنها با مسائل نو در واقعیت زندگی‌شان تعدیل می‌یابد و به ما به عنوان جوامع مدرن اجازه می‌دهد راه‌هایی را که می‌توانیم برای جست‌وجوی جهت‌گیری‌های مشترک بین شمار بیشتری از افراد درک کنیم و براساس آنها در طراحی پاسخ‌های جمعی‌مان در مقابل مسائل نوپدید جهان‌مان بهره ببریم. و به همین دلیل مأموریت فیلسوف نیز- آنگونه که استاد چیارا رسریادونی در مقاله‌اش «فلسفه سیال» می‌گوید- متضمن این است که به افراد قدرت دیدن رؤیای مشترک درباره آینده را چنان می‌بخشد که گویی از کابوس کنونی ما واقعی‌تر به نظر می‌آید. و این اساساً به معنای داشتن جرأت مقتدر بر قطع ارتباط با زمان لحظه‌ای در خوانش تغییر و شکل دادن آن و جدا ساختن عناصر(متغیّر) در تغییر از عناصر(غیر متغیر) است.

جرأتی فلسفی مانند این به صاحبش چشم اندازی برای تعامل با آینده به عنوان یک واقعیت می‌بخشد تا از آن برای نگاه به حال حاضر به عنوان گذشته آن بهره ببرد، سپس عناصر کنونی را جدا سازد که شایسته است از آنها به دلیل اهمیت‌شان در آینده محافظت شود. و این متضمن نوعی سیاست‌های محافظه‌کارانه برگزیده و تثبیتی آگاهانه از بافت واقعیت کنونی و تضمین استمرار آن درتلاش برای تأثیر بر چگونگی تغییراست تا به آینده-رؤیا برسیم وگرنه در کابوس سقوط می‌کنیم.

و همه اینها تفنن و تفریح نیست که فیلسوفان بتوانند آن را رها کنند و خود را سرگرم مسائل دیگر کنند، بلکه در بسیاری از جنبه‌های زندگی معاصر ما حضور دارند و مسئله مرگ و زندگی است نه تنها به دلیل مصیبت بزرگ کنونی و نتایج آن بلکه همچنین به دلیل مسائل فرامرزی است که در نهایت به وجود ایمن بشر آسیب می‌زنند؛ مانند اسلحه اتمی، تهدیدهای کشتار جمعی، بحران‌های زیست محیطی، مسائل انرژی فسیلی، ویروس و دیگر مسائل بسیار.

حضرات فیلسوفان بفرمایید: مأموریت‌های شما سنگین و بسیارند و ما از هر زمان دیگر بیشتر به شما نیاز داریم.



«جشنواره فیلم‌های کوتاه بیروت»… فیلم‌های لبنانی و خارجی چشم به جهانی شدن دارند

«جشنواره فیلم‌های کوتاه بیروت»… فیلم‌های لبنانی و خارجی چشم به جهانی شدن دارند
TT

«جشنواره فیلم‌های کوتاه بیروت»… فیلم‌های لبنانی و خارجی چشم به جهانی شدن دارند

«جشنواره فیلم‌های کوتاه بیروت»… فیلم‌های لبنانی و خارجی چشم به جهانی شدن دارند

جشنواره «فیلم‌های کوتاه بیروت» (Beirutshorts) سال به سال و در هر دوره تحولی چشمگیر را تجربه می‌کند. از آنجا که پیش از این حدود 1000 فیلم کوتاه برای شرکت در این جشنواره ارسال می‌شد، اکنون این تعداد به بیش از 3000 فیلم رسیده و افق‌های آن گسترش یافته است، به طوری که انتخاب‌های بیشتری از سراسر جهان را ارائه می‌دهد که سطح نمایش‌ها را هم از لحاظ عربی و جهانی ارتقا می‌دهد.
این جشنواره به عنوان چهارمین جشنواره مهم عربی پس از جشنواره‌های «قرطاج سینمایی»، «قاهره سینمایی» و «اسکندریه سینمایی» که شایستگی دریافت جایزه اسکار را دارند، شناخته می‌شود.
سام لحود، مدیر و سازمان‌دهنده جشنواره، اشاره می‌کند که این دسته‌بندی بالاترین سطح اعتبار جهانی برای جشنواره‌های سینمایی است. او به «الشرق الأوسط» گفت: «ما منتظر نتایج سه فیلم کوتاه لبنانی هستیم که امسال برای جایزه اسکار نامزد شده‌اند. همچنین در دوره فعلی، سه فیلم دیگر از میان فیلم‌های «حرفه‌ای» برای شرکت در مسابقه سال آینده انتخاب خواهند شد».

من الأفلام اللبنانية المشاركة «بلايندي» للطالب غي قسيس... (الجهة المنظمة)

این فیلم‌ها از سه مرحله برای رسیدن به اسکار عبور می‌کنند: ابتدا شایستگی کسب نامزدی را پیدا می‌کنند، سپس وارد فهرست کوتاه می‌شوند و در نهایت برای دریافت جایزه رقابت می‌کنند.
در دوره نوزدهم جشنواره که از 3 تا 7 نوامبر برگزار می‌شود، 85 فیلم کوتاه از لبنان و دیگر کشورهای جهان به نمایش گذاشته خواهد شد. این فیلم‌ها شامل آثار فارغ‌التحصیلان جدید و دانشجویان کارگردانی از لبنان هستند. لحود در این باره توضیح می‌دهد: «ما این فیلم‌ها را بر اساس استانداردهای بالایی انتخاب کرده‌ایم که شامل 13 فیلم به عنوان پروژه‌های فارغ‌التحصیلی و 15 فیلم از دانشجویان سال‌های دوم و سوم است. در مسابقه رسمی جشنواره، 41 فیلم از لبنان و دیگر کشورها حضور دارند. همچنین 8 فیلم از لبنان و دیگر کشورهای جهان در مسابقه «زمین، صلح و عدالت» شرکت دارند.»
فیلم‌های کوتاه در این جشنواره از ژانرهای مختلفی همچون داستانی، مستند، اجتماعی، تجربی و انیمیشن هستند. از جمله فیلم‌های لبنانی شرکت‌کننده می‌توان به «در جایی اما نه اینجا»، «این نافرمانی» و «نه تنها ترس دارم، بلکه غمگینم» اشاره کرد.
کشورهای مختلفی همچون مجارستان، اسپانیا، آمریکا، کرواتیا، سعودی، اتریش و برزیل نیز در جشنواره حضور دارند.
لحود در مورد جدیدترین ویژگی‌های این دوره، می‌گوید: «ما همیشه تلاش می‌کنیم که دوره‌های جشنواره را به روز و پیشرفته کنیم. هیئت داوری امسال شامل مدیران برنامه‌های جشنواره‌های رسمی از جشنواره‌های جهانی است. امسال ما میزبان مدیران از برلین سینمایی، لوکارنو و کلرمون-فیران هستیم. همچنین تعدادی از فیلم‌سازان لبنانی مانند کارولین لبکی و بازیگران مانند رودریگ سلیمان و السا زغیب نیز حضور دارند.»
جشنواره بیروت برای فیلم‌های کوتاه برای اولین بار با مؤسسه متروپولیس سینماتیک همکاری می‌کند و تمامی نمایش‌های جشنواره در این مؤسسه برگزار خواهد شد. لحود در این باره می‌گوید: «این اولین بار است که دو مؤسسه سینمایی در یک همکاری مشترک شرکت دارند. سازمان‌دهندگان این جشنواره (جامعه سینمایی بیروت) و متروپولیس دو نهاد پیشرو در برگزاری جشنواره‌های سینمایی در لبنان هستند. امیدواریم که این نوع همکاری‌ها با جشنواره‌های دیگر در آینده نیز گسترش یابد.»

تبرز مواهب إخراجية شبابية في «بيروت للأفلام القصيرة»... (الجهة المنظمة)

یکی از شگفتی‌های جشنواره امسال، اهدای جوایز مالی به ارزش تقریبی 3500 دلار است. همچنین فیلمی که جایزه تماشاگران را کسب کند، صاحب آن به فرانسه سفر کرده و در جشنواره کلرمون-فیران شرکت خواهد کرد.
لحود ادامه می‌دهد: «امسال فیلم‌های لبنانی را به جشنواره فرانسوی کلرمون-فیران خواهیم برد که از 30 ژانویه تا 8 فوریه برگزار می‌شود. انتخاب شخصیت‌های برجسته از جشنواره‌های جهانی هدفش نزدیک‌تر شدن به سطح فیلم‌های لبنانی است. وقتی آنها فیلمی را در محیط خود می‌بینند، ارتباط بهتری با موضوع آن برقرار می‌کنند.»
لحود در مورد سطح فیلم‌های جشنواره توضیح می‌دهد:
«اکثر فیلم‌ها فیلم‌های جوانانه‌ای هستند که با موضوعات متنوع و ایده‌های جسورانه به مسائل مختلف از جمله عدالت، جنگ‌ها و داستان‌های اجتماعی پرداخته‌اند. این فیلم‌های کوتاه از تکنیک‌های پیشرفته‌ای بهره می‌برند که با استانداردهای جهانی همخوانی دارد. همچنین همکاری‌هایی با برلین سینمایی داشته‌ایم و دو قسمت از روند برگزاری جشنواره سال گذشته را به نمایش خواهیم گذاشت و 12 فیلمی که در آن جشنواره شرکت داشتند، به نمایش درمی‌آیند.»


سینمای سعودى؛ دستاوردهای بزرگ در مدت زمانی بسیار کوتاه


«آواز كلاغ» (تلفويزيون 11)
«آواز كلاغ» (تلفويزيون 11)
TT

سینمای سعودى؛ دستاوردهای بزرگ در مدت زمانی بسیار کوتاه


«آواز كلاغ» (تلفويزيون 11)
«آواز كلاغ» (تلفويزيون 11)

کمتر از دو ماه تا پایان سال جاری باقی مانده است، اما نتایج حاصل از فروش فیلم‌های سعودی در سال جاری، از موفقیت‌هایی بی‌سابقه سخن می‌گویند. «گیشه‌ی فروش» فیلم‌های سعودی از آغاز سال تا نیمه‌ی ماه گذشته، اکتبر، ۲۳ درصد از مجموع درآمد حاصل از همه‌ فیلم‌هایی را که در سالن‌های پادشاهی عربى سعودى به نمایش درآمده‌اند، به خود اختصاص داده است. این رقم چندان اندک نیست، همان‌گونه که ممکن است در ابتدا به نظر برسد، زیرا سهم فیلم‌های سعودی در مقایسه با کل فیلم‌های عربی و خارجی که در سالن‌های این کشور نمایش داده می‌شوند، از ۴ درصد فراتر نمی‌رود.
در واقع، بازار سینمای سعودى طی حدود پنج سال گذشته شاهد جهش چشمگیری در تعداد فیلم‌های تولیدشده در داخل کشور بوده است، فیلم‌هایی که راه خود را به آسانی به سالن‌های نمایش باز کرده‌اند.
این موفقیتی است که سعودى نه از نظر شمار فیلم‌سازان و نه از نظر تعداد تماشاگران انتظارش را نداشت، اما با شتابی چشمگیر به واقعیتی انکارناپذیر تبدیل شده است.

فیلم «هوپال» (الشرق الأوسط)

پایه‌گذاری سینما

از سال ۲۰۱۸، هنگامی که عهد جدید توسعه و فرهنگ در سعودى پایه‌گذاری و اجرای آن آغاز شد، نتایج برنامه‌ریزی‌های انجام‌شده در حوزه‌های گوناگون به‌روشنی پدیدار شد. هر زمینه‌ای را که بنگری، امروز بهتر از گذشته است: از توسعه‌ی اجتماعی و فرهنگی گرفته تا هنر، اقتصاد، علم و ابزارهای گوناگون دانش.
سینما نیز جایگاهی ویژه در توجه مسئولان یافت؛ مؤسسات حمایت و تولید و انجمن‌های سینمایی تأسیس شد، در حالی که سالن‌های سینما در شهرهای مختلف کشور گسترش یافتند. ناشران نیز توجه خود به انتشار کتاب‌های سینمایی را افزایش دادند. افزون بر این، دو جشنواره سینمایی نیز راه‌اندازی شد: یکی ویژه‌ فیلم‌های محلی و خلیجی (یعنی «جشنواره فیلم‌های سعودی») و دیگری با ابعاد جهانی («جشنواره بین‌المللی فیلم دریای سرخ»).
بخش بزرگی از این تلاش‌ها نتیجه‌ی تأسیس «هیئت فیلم‌های سعودی» به ریاست عبدالله آل‌عیاف است؛ کسی که از پیشینه‌ای سینمایی برخوردار است و فعالیتش از سال‌های نخستین این قرن آغاز شد. انتخاب او و نیز سایر رؤسا و مدیران بخش‌های مختلف، نه‌تنها از نظر گزینش اشخاص موفقیت‌آمیز بود، بلکه از نظر ایجاد و تضمین زیرساخت‌های هنری، تولیدی و فرهنگیِ لازم برای رشد سینمای بومی نیز بسیار مؤثر واقع شد.

پوستر فیلم سعودی «شباب البومب ۲» (الشرق الأوسط)

مقایسه‌ها

بر اساس بررسی‌های بی‌طرفانه و کارشناسانه، در جهان عرب (و حتی در بیشتر کشورهای جهان) تجربه‌ای مشابه با این میزان تلاش و دستیابی به نتایج در زمانی چنین کوتاه وجود ندارد. مؤسسات مشابهی در برخی کشورها تأسیس شده بودند، اما بسیاری از آن‌ها نتوانستند با انرژی و تداوم لازم ادامه دهند یا در فعالیت‌هایی تبلیغاتی برای منافع حاکمیت حل شدند.
آنچه در تجربه سعودى تحسین‌برانگیز است، گام‌های استوار، سنجیده و هدفمند آن در راه تحقق یک صنعت سینمایی جامع است.
اگر به اعداد بازگردیم، کافی است بگوییم که در سال گذشته، ۲۰۲۴، سهم درآمد فیلم‌های سعودی از بازار داخلی از ۸ درصد فراتر نرفت. این بدان معناست که آنچه در نه ماه و نیم نخست سال جاری به دست آمده، تقریباً سه برابر آن مقدار است.
ارزیابی فیلم‌هایی که این موفقیت را رقم زده‌اند، با دلایل موفقیت تجاری‌شان تفاوت دارد؛ برخی از فیلم‌های موفق از سطح هنری آگاهی‌بخشی برخوردارند، مانند «هوپال» که در میان فیلم‌های سعودی در رتبه‌ دوم قرار گرفت و ۶ میلیون و ۵۰۰ هزار دلار فروش داشت. برخی دیگر کاملاً عامه‌پسندند، مانند «شباب البومب ۲» به کارگردانی حازم فوده که با ۷ میلیون و ۳۰۰ هزار دلار، از نظر فروش در رتبه‌ نخست ایستاد. این فیلم از نوع کاملاً تجاری و مردمی است.
نکته‌ جالب آن است که تقریباً تمام فیلم‌های سعودی تولیدشده در پنج سال اخیر (اگر نگوییم همه‌ آن‌ها) با دقت و برنامه‌ریزی ساخته شده‌اند و موضوعاتی را مطرح کرده‌اند که به فرد و جامعه مربوط است — خواه در قالب کمدی، خواه درام یا خیال‌پردازی. بنابراین، حتی آن دسته از فیلم‌هایی که بر پایه‌ی جذب مستقیم تماشاگران عام ساخته شده‌اند (مانند «آواز زاغ» از محمد السلمان و دو فیلم «شباب البومب») نیز با خواسته‌ها و علایق مخاطبان خود ارتباط برقرار کرده‌اند.
فیلم «هوپال» ساخته‌ عبدالعزیز الشلاحی و پیش از آن «نوره» اثر توفیق الزایدی، به عنوان نمونه، با نگاه به تاریخ پیش از سال ۲۰۱۸ آن را میراث و سنت تلقی کردند و بر همین اساس نیز در داخل و خارج از کشور با استقبال روبه‌رو شدند. برخی دیگر نیز از ژانر هیجان و تعلیق برای رساندن پیام خود بهره گرفتند، مانند آثار لعلی کلثمی.

جشنواره و همایش

این تمام ماجرا نیست. چند روز پیش، سومین دوره‌ «فروم فیلم سعودی» با موفقیتی چشمگیر به پایان رسید — نه فقط به این دلیل که جانی دپ از مهمانان دعوت‌شده برای سخن گفتن درباره‌ تجربه‌ بازیگری خود بود، بلکه به این خاطر که این فروم، با توجه به اهداف اعلام‌شده‌اش در زمینه‌ پیوند دادن سینمای سعودی به چرخه‌ اقتصادی و تجاری فیلم در جهان و جذب سرمایه‌ها و همکاری‌های بین‌المللی، ثابت کرد نماینده‌ای شایسته برای وضعیت کنونی و آرمان‌های سینمای سعودى است.
در روزهای آینده نیز، دوره‌ تازه‌ای از «همایش نقد سینمایی» برگزار خواهد شد که همه‌ جنبه‌های مربوط به زندگی نقد فیلم، پیوند آن با سینما، مخاطبان و نقش فرهنگی و روشنگرانه‌اش را بررسی می‌کند.
این مسیری است نسبتاً کوتاه، اما از نظر عملی سرشار از دستاورد؛ هرچند هنوز راهی طولانی برای تحقق اهداف در همه‌ زمینه‌های هنری و صنعتی سینما در پیش است.


«گلِ اشبیلیه»… دمشق با اپرا نفس تازه می‌کشد

 «گل اشبیلیه» گلبرگ‌های خود را بر صحنهٔ اپرای دمشق می‌گشاید (سانا)
 «گل اشبیلیه» گلبرگ‌های خود را بر صحنهٔ اپرای دمشق می‌گشاید (سانا)
TT

«گلِ اشبیلیه»… دمشق با اپرا نفس تازه می‌کشد

 «گل اشبیلیه» گلبرگ‌های خود را بر صحنهٔ اپرای دمشق می‌گشاید (سانا)
 «گل اشبیلیه» گلبرگ‌های خود را بر صحنهٔ اپرای دمشق می‌گشاید (سانا)

بیش از ۸۰ رقصنده و رقصنده‌ـ‌هنرمند از فارغ‌التحصیلان مؤسسات هنری و از مناطق و اقوام گوناگون سوریه، خود را برای اجرای نخستین نمایشِ موزیکالِ صحنه‌ای پس از به‌دست گرفتن زمام قدرت توسط حاکمیت جدید در کشور آماده می‌کنند.
در این نمایش که بازیگر بزرگ سوری مونا واصف نقش اصلی آن را بر عهده دارد، هنرمند تئاتر نوار بُلبل، بازیگر برجسته ناهِد حَلَبی، بازیگر ولید دَبّس و گروهی دیگر نیز شرکت دارند. اجراهای این اثر از ۳ تا ۵ نوامبر در تالار اپرای دمشق برگزار می‌شود.

در همین زمینه، کارگردان اثر احمد زهیر گفت: نمایش «وردة إشبیلیة» یا «تاج‌العروس» اثری موسیقایی است که دو سال پیش در خارج از سوریه اجرا شده بود، اما این‌بار با دیدگاهی تازه آماده شده تا میان گذشته و حال پیوندی برقرار کند، آن‌گونه که خود گفت «پس از پیروزی سوری‌ها» نمایشی نو با شکلی متفاوت از نسخهٔ نخست پدید آمده است.

او در نشست خبریِ معرفی نمایش در دمشق توضیح داد که بازگشت اجراها به تالار اپرا «پیامی روشن دارد مبنی بر این‌که سوریه از نظر هنری و فرهنگی در حال بهبود است و دوباره نور می‌گیرد»، و تأکید کرد که «هنر توان آن را دارد که همگام با تحولات حرکت کند و در روند توسعه و بازسازی سهیم باشد».
تولیدکنندگان این نمایش قصد دارند گروهی دائمی برای نمایش‌های موزیکال و نمایشی در دمشق پایه‌گذاری کنند تا اجراهای هنری در سوریه و خارج از آن استمرار یابد.

یادِ اندلس بر صحنهٔ سوریه (پوستر رسمی)

نوار بُلبل در گفت‌وگو با الشرق الأوسط اظهار کرد: این نمایش «سفری هنری است که یاد دوران‌هایی را زنده می‌کند که در آن موسیقی، رقص و شعر بازتاب‌دهندهٔ هویت و زیبایی ما بود». او افزود که هدف نمایش، زنده‌کردن پیوند میان هنر و احساس و نیز اثبات حضور تئاتر سوری است.
این نمایش نخستین حضور بُلبل در سوریه پس از بیش از ده سال دوری است، و به گفتهٔ او این خود «نشانه‌ای از تداوم حیات هنر سوری، با وجود همهٔ چالش‌ها» به شمار می‌آید.
محمد عمر، نویسندهٔ متن نمایش، گفت این اثر «یادآور گذشتهٔ درخشانِ تمدن عربی و اسلامی در اندلس است»، اما در عین حال «تصویری زیباشناسانه از سوریهٔ نوین ارائه می‌دهد؛ سوریه‌ای دوست‌دار، فراتر از اختلافات، و در حال بازسازیِ خود در عرصه‌های هنری و فرهنگی»، سوریه‌ای که «دوباره پل‌های ارتباط را به سوی همه می‌گشاید».
ناهِد حَلَبی، بازیگر نامدار، نیز معتقد است که «امروز تماشاگر سوری بیش از هر زمان دیگری آماده و مشتاق چنین گونه‌ای از هنر است که برای نخستین بار در این ابعاد و با چنین حرفه‌ای‌گری در کشور اجرا می‌شود».

از نشست خبری نمایش «وردة إشبیلیة» (سانا)

دست‌اندرکاران نمایش امید دارند که موفقیت آن آغازگر مجموعه‌ای از اجراهای موزیکال در تالار اپرا باشد.
به گفتهٔ ولید دَبّس، «سرمایه‌گذاری در هنرها معیار رشد کشورها و نماد تصویر تمدنی آن‌هاست».
اجرای نمایش را مؤسسهٔ «موزاییک» پشتیبانی می‌کند؛ نهادی که بر اساس دیدگاه خود تأکید دارد: «هنر و موسیقی بخشی اصیل از تمدن کهن سوریه‌اند».
نمایندهٔ این مؤسسه رانیا قَطَف بر اهمیت تقویت حضور این هنرها در داخل کشور و تداوم همکاری‌های نهادی برای حمایت پایدار از آن‌ها تأکید کرد.