هوشنگ اوسی: نوشتنم به عربی یا کردی مانند این است که مرد پدر دو کودک از دو زن باشد

شاعر کرد سوری می‌گوید، پرسش هویت وجه مشترک آثار شعری و روایی اوست

هوشنگ اوسی:  نوشتنم به عربی یا کردی مانند این است که مرد  پدر دو کودک از دو زن باشد
TT

هوشنگ اوسی: نوشتنم به عربی یا کردی مانند این است که مرد پدر دو کودک از دو زن باشد

هوشنگ اوسی:  نوشتنم به عربی یا کردی مانند این است که مرد  پدر دو کودک از دو زن باشد

هوشنگ اوسی شاعری است که تجربه شعری چشمگیری دارد که ثمره آن ده مجموعه شعری و سه رمان است و به عربی و کردی می‌نویسد. اکنون مقیم بلژیک است که چند سال پیش از کشورش سوریه به آن مهاجرت کرد. در ماجراجویی مهاجرت از آتن و استانبول گذشت و تجربه بسیاری کسب کرد و با فرهنگ‌های مختلف آشنا شد... این گفت‌وگویی است با او درباره این تجربه، مراحل آن، ماجراجویی نوشتن به عربی و کردی و تصویر وطن در حافظه و ابداعش.

*عنوان آخرین مجموعه‌ات« لست بحراً لکنّی قلبی ملیء بالنوارس/ دریا نیستم اما دلم پر از مرغ دریایی است» خبر از شعرهای رمانتیک شاد می‌دهد، اما خود اثر به نظر غرق در فضاهای حزن‌آلود و اشباخ کشتن و جنگ است. این تناقض را چطور می‌بینی؟

-عنوان‌ها دام‌اند. بهترین آنها همانی است که خواننده را با متن‌های متفاوت غافلگیر کند. برخلاف تعبیر عام رایج؛ در ادبیات، شعر یا نثر «کتاب را با عنوان می‌توان شناخت». منظور من این نیست که عنوان در دنیایی باشد و متن در دنیایی دیگر. بلکه «نخی مخفی» و ناپیدا بین عنوان کتاب و اشعار درون آن وجود دارد. از جهتی دیگر؛ شعر آیا شعر می‌شود اگر تناقض را از آن کنار بزنیم؟ شعر در یکی از جنبه‌هایش بر تناقضات بنا می‌شود؛ میان شکل و معنا، بین اشاره و گفتن، بین مجاز و درلفافه گفتن، حقیقی و آشکارا گفتن. انسان، حالت‌هاست، همیشه درحال تغییر از حالی به حال دیگر است. اگر این انسان شاعر باشد چه خواهد شد که همنشینش نگرانی و افسردگی، همدمش اندوه‌ها و ناکامی‌هایش، مجذوب عطر زن‌ها می‌شود و وراجی کردن با آنها، نوشتن درباره آنها و برای آنها حتی اگر آن شاعر در جهنم جنگ داخلی زندگی کند. شعر برای هرشاعری، حلقه نجات از فجایع زندگی است.

*اما خیلی عجیب نیست حتی وقتی صحبت از عشق می‌شود جیغ‌ها و قبرستان‌ها حضورمی‌یابند و حتی «نی» به نظر «پیری مبتلا به سل» می‌آید؟

-نه، عجیب نیست. در مزارها و قبرها عزیزان ما ساکنند. آنها زندگی را ترک کردند و از دل و حافظه ما نرفته‌اند. آیا در اعیاد و مناسبت‌های شاد به دیدن قبرها نمی‌رویم؟ آیا برای ما دشوار است که به دیدن قربانیان اشعار برویم؟ اگر شعر کارکردی دارد یکی از آنها بازنگری در چیزهایی است که معانی وحشتناک و رعب برانگیز گرفته‌اند. به این هم اضافه کن، که جان بخشیدن به ابزارهای موسیقی عجیب نیست. عجیب تهی بودن شعر از شگفتی و مأنوس ساختن آن چیزی است که انسانی نشده.

*در شعری با عنوان «هشاشه/شکنندگی» می‌گویی:« ما من شاعر الا و یعانی من التوحد و الاکتئاب/شاعری نیست که از تنهایی و افسردگی رنج نبرد»، آیا این واقعاً سرنوشت شاعران این دوره است، سهم آنها از شادی و بهجت کجاست؟

-این سرنوشت شعرا در همه دوره‌هاست و تنها دوره ما نیست. شاعر موجودی شکننده است، حساسیت و ارتباطش با اشیاء و بیان آنها در شعرش نشان می‌دهد به میزان مشخصی از تنهایی و افسردگی رنج می‌برد. اما، این به معنای آن نیست که او با خوشبختی و شادی وداع کرده باشد. با تولد هر شعری، شاعر شاد می‌شود. با تولد هر دیوانی شادی بسیاری دارد. با نوشته شدن هر مقاله نقدی درباره اشعارش میزان شادی در او افزایش می‌یابد. با ترجمه متن‌هایش به زبان‌های دیگر سطح شادیش بیشتر و بیشترمی‌شود. اما خیلی زود به حالت طبیعی‌ و تلاش برای پاسخ دادن به این پرسش برمی‌گردد:« و بعد چه؟». چون طبیعت شادی در قیاس با اندوه جان سخت سریع رفتن، از کارافتادن و تمام شدن است، لحظه‌هایش گذراست؛ در اندوه درنگ فراگیرمی‌شود و بر ترک کردن و رفتن سیطره می‌یابد. شاعر همان برداشت و دروی اندوه‌ها و دردهای بسیار و لحظه‌های اندک خوشی است.

*در «هفت مجموعه» به عربی شعر نوشتی، اما «3 مجموعه» را به زبان کردی هم نوشتی، فرق بین نوشتن در دو حالت چیست؟

-زبان همان وجه تفاوت است. خیال یکی است. نگاه به زندگی، مرگ، هستی، عدم، عشق، نفرت... یکی است، ساخت دو شعر تفاوت دارد. شعر عربی و کردی من، از یک خیال آب می‌خورند، دردی که در رگ‌هایشان جریان می‌یابد یکی و جامه زبانی آنها متفاوت است. منظورم از این حرف این نیست که شعر عربی من همان ترجمه شعر کردی من است یا برعکس. نه. هریک از این دو قلمرو زبانی مستقل خود را دارند و فکر متفاوت است. با این وجود، وجه مشترکی نیز وجود دارد که مربوط به «رنگ‌ها» یا «ژن‌های» شعری نویسنده است. چیزی شبیه به اینکه مردی پدر دو فرزند از دو زن باشد.

*به موازات شعر، رمان هم می‌نویسی که درآن هم راه نسبتاً قابل توجهی را پیموده‌ای. تا چه حد از پس زمینه‌ات به عنوان شاعر در تولید متن روایی استفاده بردی؟

-رمان از همه تجربه‌های نویسندگی که طی سال‌ها انباشتم جانمایه می‌گیرد؛ شعر، فعالیت مطبوعاتی، نوشته‌های تحقیقی، مقاله‌های دیدگاه، مقاله‌های نقد فرهنگی و... فن نامه‌نگاری. همان طور که شعر به تئاتر افزود؛ قدیم و مدرنش، همچنین به رمان اضافه کرد. اما به باور من رمان چیزی به شعر اضافه نکرد. نویسنده‌ای که حساسیت، تخیل و دو چشم شاعر را دارد، می‌تواند بیش از قدرت نویسنده‌ای که از موهبت شعر برخوردار نیست، اثربگذارد و جهان‌هایی خلق کند و حوادث و شخصیت‌هایی بسازد. براین اساس شاعر می‌تواند در نوشتن رمان «سرمهندس» و «دوزیست» بسیار حرفه‌ای و ماهر باشد. اما رمان نویس به سختی می‌تواند چنین چیزی را محقق سازد و به هنگام نوشتن شعر«سرمهندس» بشود. در رمان، تلاش می‌کنم حواسم به طغیان شعر و تسلطش بر متن روایی باشد. تلاش می‌کنم روایت آقای خودش باشد، محترم، آزاد، غیرتابع شعر و نه مطیع وصایت و جبروتش. شعر پرقدرت، جان سخت و پرطمع است، اگر رمان نویس-شاعر آن را بر روایت رها سازد، آن را می‌بلعد و چیزی از آن نمی‌گذارد. به طعم شاعرانه دادن به متن روایی تمایل دارم و نه رها کردن رشته آن. اگر شعر روایت را اشغال کرد آن را نابود می‌کند. تلاش می‌کنم متن روایی در رمان، پادشاه یا ملکه باشد و شعر تابع و بنده مأمور.

*آیا ممکن است روزی رمانی به زبان کردی به همان شکلی که در شعر انجام دادی بنویسی، یا اینکه رمان محاسبات دیگری دارد؟

-البته. طرح نوشتن رمان به زبان کردی دارم. ترجمه هیچ یک از رمان‌هایی که به زبان عربی نوشتم نیست، آن طور که برخی نویسندگان کرد دوست دارند انجام بدهند. از جهت ایده و جزئیات و قهرمانان نسبت به خواهرانش که به زبان عربی نوشتم رمانی مستقل

خواهد بود.

*آخرین رمانت «الافغانی؛ سماوات قلقة/افغانستانی؛ آسمان‌های نگران» کشته شدن یک مهاجر غیرقانونی در یک زندان یونانی را تجسم می‌بخشی. درباره این تجربه بگو، تا چه حد این اثر از تجربه شخصی که از نزدیک زیستی الهام گرفته است؟

-هر رمانی که نوشتم ماجرایی دارد که می‌توانست رمان باشد. تابستان2009 درهمان زندان بودم(زندان مهاجران غیرقانونی در جزیره خیوس یونانی). در طول 45 روز آنجا با مهاجرانی از مصر، الجزایر، تونس، عراق، افغانستان و... دیدار کردم. این طور نیمه اول اثر را الهام گرفتم، اما نیمه دوم رمان غوطه زدن در تاریخ تا جنگ نهروان است و شخصیتی خیالی در جنگ کاشتم؛ با هدف نگاه دوباره به قربانیان آن کشتار که تاریخ نامی از آنها نمی‌برد. در این رمان همان طور که در دو رمان سابقم «وطأة الیقین/بار یقین» و «حفلة اوهام مفتوحة/ جشن بی انتهای اوهام» به کمک قربانیان رفتم. در ادبیات؛ شعر یا رمان، نویسنده‌ چاره‌ای جز ایستادن در کنار قربانیان ندارد.

*کرد، سوری سپس بلژیکی با رؤیاهایش از «حسکه» در شمال سوریه به مجاورت دریای شمال در شهر اوستند بلژیکی منتقل می‌شود با عبور از دمشق، استانبول، آتن و ... پرسش از هویت در سرگذشتت چه می‌شود و چطور بر تجربه‌هایت در نوشتن منعکس شد؟

-شاید پرسش شعله‌ور و مشترک همه آثار شعری و روایی‌ام همان پرسش هویت باشد. منظورم در اینجا هویت یکجانبه نیست، بلکه هویت مرکب دارای گشایش به سوی هویت‌های دیگران است. در رمان‌هایم مکان‌ها و هویت‌ها متعددند. هویت کردی را در وسط جمعی از هویت‌ها می‌یابی؛ عربی، مصری، مغربی، تونسی، الجزایری، عراقی، ترکی، بلژیکی، آلمانی، یهودی، فلسطینی و... به سمت بسته بودن هویت داخلی و ملی و از آنجا برو به هویت شهری سپس هویت منطقه و محله و همین‌طور ادامه بده، گرایش ندارم. خودم را تسلیم آن دایره‌های فشار نمی‌کنم. چنین نظری ندارم که وظیفه و مأموریت من درسال 2021 زنده کردن احساس و آگاهی ملی و روح قومی در کردها باشد. این مأموریت را شعرا و ادبای کرد در دهه بیست و حتی هشتاد و نود دنبال کردند؛ در دل جنگ‌ها و گفتمان‌های نفرت، دینی، قومی، منطقه‌ای، حزبی و شخصی.‌ اگر انسان انسانیت خود را حفظ کند، حتی اگر به اندازه‌ای که اجازه دهد زندگی را ادامه دهد، این به خودی خود دست‌آورد بزرگی است. این همان چیزی است که فکرمی‌کنم وظیفه دارم در نوشته‌های شعری یا روایی انجام دهم که پیش از هر طبقه بندی دیگر انسانیت، هویت بزرگم باشد.

*همیشه تأکید می‌کنی، اصطلاح «ادبیات مهاجرت» بی‌فایده شده، مشخصاً منظورت چیست؟

-آیا شرایطی که من در بلژیک تجربه می‌کنم همان شرایطی است جبران خلیل جبران در مهاجرت تجربه کرد؟ آیا سطح آموزش، برابری فرصت‌ها، شمار اقلیت‌های عرب و کرد در مناطقی که به آنها مهاجرت شده همان‌هایی هستند که در دهه بیست و سی و چهل بودند؟ آیا وسایل ارتباطی همانند؟ بدون شک نه. هنوز به این مقوله چپ ایمان دارم که :« هر شکل زندگی، شکل تفکری دارد». به این اضافه می‌کنم: برای هرگونه تفکری، نوعی نوشتن است. و براین اساس، آن مرثیه‌سرایی‌ها و نوستالژی‌هایی که در متن‌های آن دوره می‌جوشیدند، همانی نیستند که در متن‌های امروز ما به آنها پرداخته می‌شود. حتی مفهوم وطن و غربت تغییرکرده است. پس چرا توصیف «ادبیات مهاجرت» ثابت بماند و تغییر نکند؟



اسطوره سینما آنتونی هاپکینز در «البحر الأحمر»: زندگی‌ام فراتر از آن چیزی بود که انتظار داشتم

بازیگر بریتانیایی، آنتونی هاپکینز، روی صحنه جشنواره (عکس: ایمان الخطاف)
بازیگر بریتانیایی، آنتونی هاپکینز، روی صحنه جشنواره (عکس: ایمان الخطاف)
TT

اسطوره سینما آنتونی هاپکینز در «البحر الأحمر»: زندگی‌ام فراتر از آن چیزی بود که انتظار داشتم

بازیگر بریتانیایی، آنتونی هاپکینز، روی صحنه جشنواره (عکس: ایمان الخطاف)
بازیگر بریتانیایی، آنتونی هاپکینز، روی صحنه جشنواره (عکس: ایمان الخطاف)

پس از کارنامه‌ای سینمایی که نزدیک به شش دهه را در برگرفته است، اسطورهٔ بازیگری جهان، آنتونی هاپکینز، چهارشنبه‌شب در جشنوارهٔ فیلم دریای سرخ در جدّه روی صحنه رفت؛ تا گفت‌وگویی طولانی ارائه کند که آمیزه‌ای از طنز، فلسفه و خاطرات حرفه‌ای نادر بود. در طول یک ساعت کامل، هاپکینز—که وارد دههٔ نهم زندگی شده—با ذهنی هوشیار و آمادگی برای مرور مسیر حرفه‌ای خود ظاهر شد و از نگاهش به بازیگری، نوشتن، موسیقی و جزئیات شخصیت‌های ماندگاری که حافظهٔ سینما را ساخته‌اند، سخن گفت.
هاپکینز، برندهٔ دو اسکار بهترین بازیگر برای نقش‌هایش در «سکوت بره‌ها» (۱۹۹۱) و «پدر» (۲۰۲۰)، خطوط اصلی مسیر هنری خود را چنین ترسیم کرد: «زندگی‌ام بسیار فراتر از آن چیزی پیش رفت که انتظارش را داشتم. هنوز هم احساس می‌کنم شخص دیگری این مسیر را برایم نوشته است». این زبان شگفتی‌زدگی کلید فهم رابطهٔ او با هنر، انتخاب‌های بازیگری‌اش و حتی زندگی شخصی‌اش است.

هانیبال لکتر... نبوغ شر

شخصیت «هانیبال لکتر» یکی از برجسته‌ترین نقش‌های هاپکینز است. او در این گفت‌وگو به تفصیل دربارهٔ این شخصیت در «سکوت بره‌ها» صحبت کرد و خوانشی متفاوت از شیوهٔ ساخت نقش ارائه داد. هاپکینز توضیح داد که: «من تلاش نکردم شرّ را بفهمم؛ فقط سعی کردم یک ماشین بدون احساس را بازی کنم.»

شخصیت «هانیبال لکتر» یکی از قوی‌ترین شخصیت‌هایی است که هاپکینز در طول مسیر حرفه‌ای خود ارائه کرده است (IMDb)

او باور دارد جذابیت لکتر از آن‌جاست که همچون «مفیستوفیلس» (نامی برای شیطان)، نقاط ضعف انسان و عمق شکنندگی‌اش را می‌داند. او همچنین راز یکی از مشهورترین مؤلفه‌های نقش را فاش کرد: «اگر بدون پلک‌زدن به یک سگ یا گربه نگاه کنید... می‌ترسد. این قدرت چشم است». همان چیزی که پایهٔ «نگاه ثابت» ترسناک لکتر شد.

میان تاریخ و خیال

وقتی از او پرسیدند ترجیح می‌دهد شخصیت‌های تاریخی را بازی کند یا شخصیت‌های خیالی، پاسخی داد که توجه سالن را جلب کرد: «همهٔ شخصیت‌ها خیالی‌اند... ما هم خیالی هستیم!»
او توضیح داد که هنگام آماده‌سازی نقش‌ها، حتی در مورد شخصیتی پیچیده مثل ریچارد نیکسون، خود را در پژوهش‌های طولانی‌مدت غرق نمی‌کند: «کمی تحقیق می‌کنم، اما اطلاعات زیاد ذهن را شلوغ می‌کند. مغز باید از آشوب خالی باشد.»
از نظر او بازی در نقش یک شخصیت تاریخی، بازآفرینی است، نه بازتولید واقعیت: «نیکسون من، نیکسون واقعی نیست... او نسخهٔ الیور استون است.»
او سپس خاطره‌ای طنزآمیز از روز تست گریم نقش نیکسون تعریف کرد؛ روزی که تیم گریم برایش بینی مصنوعی گذاشت، اما پس از برداشتن آن، ناگهان خطوط چهره نیکسون را در آینه دید و گفت: «یک کلاه، یک کفش، یک ضربهٔ کوچک گریم... کافی است تا ناگهان وارد روح شخصیت شوی.»

آنتونی هاپکینز در نمایی از «سکوت بره‌ها»

ترس... سایهٔ بازیگر و سوخت او

محور قوی‌تر سخنان هوبکنز دربارهٔ «ترس» بود؛ جایی که بی‌درنگ توجه‌ها را جلب کرد که چگونه این اسطورهٔ سینما و دارندهٔ نشان امپراتوری بریتانیا (CBE) می‌گوید: «ترس از شکست تمام زندگی‌ام همراهم بوده است، اما روبه‌رو شدن با آن در نتیجهٔ سلسله‌ای از حمایت‌ها و هل‌دادن‌هایی بود که از سوی کارگردانان و بازیگرانی که کنارم بودند دریافت کردم.» او داستانی تأثیرگذار دربارهٔ یکی از بازیگران آمریکایی تعریف کرد که هنگام تمرین‌های فیلم «نیکسون» تلاش کرده بود او را خرد کند. هابکینز می‌گوید به اولیور استون مراجعه کرد و خواست که از فیلم کنار گذاشته شود، زیرا احساس نمی‌کرد که توانایی ایفای نقش را دارد. پاسخ قاطع استون این بود: «تو هیچ جا نخواهی رفت. این نقش را بازی می‌کنی... چه تبدیل به موفقیت شود، چه یک شکست تمام‌عیار.»
هاپکینز ، یکی از مشهورترین و پربارترین بازیگران بریتانیایی در پاسخ به پرسشی از یکی از حاضران دربارهٔ راه رهایی از ترس در فرهنگ‌های محافظه‌کار، یکی از صریح‌ترین پاسخ‌هایش را داد: «وقتی بچه هستیم همیشه احمق به نظر می‌رسیم... بعد بزرگ می‌شویم و تجربه‌های احمقانه و خطرناک می‌کنیم... این زندگی است!» و ادامه داد: «نمی‌توانید از کودک بخواهید حرکت نکند یا حرف نزند... باید جرئت کنید کارها را انجام دهید... حتی اگر مردم به شما بخندند.»

آنتونی هوبکنز (جشنواره)

 

موسیقی... عشق نخست

در محور دیگری، هاپکینز دربارهٔ شیفتگی‌اش به موسیقی سخن گفت؛ هنری که به روح او نزدیک‌تر است. او توضیح داد که همسرش نخستین مشوق ورودش به این حوزه بوده و برای مخاطبان تعریف کرد که همسرش او را به نوشتن، آهنگ‌سازی و نقاشی تشویق کرده، با اینکه خود او به توانایی‌اش در هیچ‌یک از این مهارت‌ها باور نداشت. تا اینکه ارکسترهای جهانی، آثار او را در ریاض در سال ۲۰۲۳ نواختند. او با اشاره به شوپنهاور گفت: «موسیقی فراتر از تجربهٔ انسانی است... نمی‌توان آن را با کلمات بیان کرد.»
تماشاگران پس از پایان نشست با تصویر تازه‌ای از هاپکینز سالن را ترک کردند: فقط بازیگر نابغه‌ای نیست که «هانیبال لکتر»، «نیکسون» و «اودین» را آفریده؛ بلکه حکیمی است که زندگی، هنر و موسیقی را با شفافیتی شگفت‌آور تأمل می‌کند؛ نشستی که ترکیبی از طنز، فلسفه و سرکشی بود و با تشویق طولانی برای مردی به پایان رسید که از مرز شهرت عبور کرده و به مرحله‌ای آرام‌تر و عمیق‌تر رسیده؛ مرحله‌ای که خود او آن را «معجزهٔ بودن» می‌نامد.

 


جشنواره «دریای سرخ»… شب توزیع جوایز، تأکید بر جایگاه جهانی و پلی برای سینما 

شهد امین، کارگردان سعودی، جایزهٔ فیلم «هِجرة» را دریافت می‌کند (جشنواره)
شهد امین، کارگردان سعودی، جایزهٔ فیلم «هِجرة» را دریافت می‌کند (جشنواره)
TT

جشنواره «دریای سرخ»… شب توزیع جوایز، تأکید بر جایگاه جهانی و پلی برای سینما 

شهد امین، کارگردان سعودی، جایزهٔ فیلم «هِجرة» را دریافت می‌کند (جشنواره)
شهد امین، کارگردان سعودی، جایزهٔ فیلم «هِجرة» را دریافت می‌کند (جشنواره)

پس از چند روز پرحرارت سینمایی که جده طی آن میزبان نمایش‌های نخست و صداهایی از چهار قاره بود، مراسم اختتامیه دوره پنجم «جشنواره بین‌المللی فیلم البحر الأحمر» در شبی برگزار شد که گستردگی تأثیر جهانی آن را به نمایش گذاشت و حضور رو‌به‌رشد سینمای سعودی را برجسته کرد؛ شبی با مشارکت چشمگیر شماری از نامدارترین ستارگان جهان از جمله جانی دپ، سلمان خان، یسرا، نادین لبکی و سر آنتونی هاپکینز؛ تصویری که جایگاه جشنواره را به‌عنوان پلی میان سینمای عرب و سینمای جهان تثبیت کرد.

جمانا الراشد، رئیس هیئت امنای مؤسسهٔ «البحر الأحمر السينمائی»، از این دستاورد احساس غرور می‌کند (جشنواره)

جمانا الراشد، رئیس هیئت امنای مؤسسه «البحر الأحمر»، در جریان مراسم گفت: «در طول ده روز گذشته، پرده‌های جشنواره، ما را از میان قاره‌ها و به جهان‌های تازه بردند. تجربه‌ای کم‌نظیر را با هم زیستیم، اما تأثیر آن عمیق است. غریبه‌هایی که در کنار هم می‌نشینند و مجذوب همان فیلم، همان داستان و همان شخصیت‌ها می‌شوند. این قدرت سینماست، و همچنان یکی از مهم‌ترین راه‌ها برای فهم متقابل ما باقی خواهد ماند».
او مهم‌ترین آمارهای دوره پنجم را مرور کرد: نمایش ۱۱۱ فیلم از سراسر جهان، از جمله بیش از ۴۰ نمایش نخست جهانی یا منطقه‌ای، ۲۹۰ اکران سینمایی و ۳۰ هزار بلیت. همچنین جشنواره امسال میزبان هیئت‌هایی از ۹۷ کشور و بیش از ۴۰ هزار شرکت‌کننده از میان فیلم‌سازان بود.
الراشد درباره این اعداد گفت: «این‌ها فقط آمار نیستند، بلکه بیانگر جامعه‌ای سینمایی‌اند که هر سال گسترده‌تر می‌شود؛ کارگردانانی که شریک پیدا می‌کنند، پروژه‌هایی که کسانی را می‌یابند که به آن‌ها ایمان دارند، و تماشاگری که دلش را به روی دیدگاه‌های تازه می‌گشاید».

تجلیل از اسطوره آنتونی هاپکینز (جشنواره)

تجلیل‌هایی با حضور جهانی

پس از سخنرانی، مراسم تجلیل آغاز شد؛ مراسمی که جشنواره در آن از چهار نام اثرگذار بر سینمای جهان تقدیر کرد.
نخست، تجلیل از بازیگر و کارگردان سعودی، عهد کامل، که تجربه‌اش آمیزه‌ای از حضور محلی و بلندپروازی بین‌المللی بود. سپس ادریس البا، بازیگر و کارگردان بریتانیایی که در برنامه‌های جشنواره حضوری برجسته داشت، مورد تقدیر قرار گرفت. همچنین جشنواره از دارن آرونوفسکی، کارگردان آمریکایی و یکی از مهم‌ترین صداهای سینمایی پیش‌ران مرزهای تجربه بصری و روایی، قدردانی کرد.
اما تأثیرگذارترین لحظه، تجلیل از سر آنتونی هاپکینز بود؛ او موقر آرام و قدردانی آشکار روی صحنه آمد؛ لحظه‌ای که بیانگر احترام متقابل میان جشنواره و یکی از نمادهای بازیگری جهان بود.

دارن آرونوفسکی، کارگردان آمریکایی، و همسرش روی فرش قرمز (جشنواره)

جوایز تماشاگران

سپس مراسم به بخش اعلام جوایز رسید. فیلم «هجرة» ساخته کارگردان سعودی شهد أمین، با رأی تماشاگران، برنده جایزه فیلم العلا برای بهترین فیلم سعودی شد؛ و این فیلم بعدها جایزه هیئت داوران را نیز به کارنامه خود افزود، در تأکیدی دوباره بر حضور تجربه سینمای سعودی در عرصه رقابت.
همچنین فیلم «كولونيا» ساخته کارگردان مصری محمد صیام، برنده جایزه تماشاگران برای بهترین فیلم بین‌المللی شد، و فیلم «VI: در حرکت» اثر کارگردان فرانسوی ژولیت بینوش، جایزه الشرق برای بهترین مستند را کسب کرد.

درخشش سینمای کوتاه

در بخش مسابقه فیلم‌های کوتاه، هیئت داوران لوح تقدیر ویژه را به فیلم «جم 1983» ساخته جورج أبومحیّا اهدا کرد؛ در حالی که فیلم «الأراضي الفارغة/ سرزمین‌های خالی» اثر کریم‌الدین الألفی، جایزه یُسر نقره‌ای را به دست آورد.
اما یُسر طلایی نصیب فیلم فلسطینی «مهدَّد بالانقراض/ در معرض انقراض» ساخته سعید زاغا شد؛ فیلمی که رویکردی حساس به تنش انسانی در دل واقعیتی پیچیده ارائه می‌داد.
در بخش دستاورد سینمایی نیز، فیلم چینی «صداهای شب» از زانگ زونگشین برجسته شد؛ اثری که تجربه‌ای بصری با تکیه بر حس روایی نوآورانه به شمار می‌رفت.

بازیگر لبنانی جورج خبّاز، برنده جایزه بهترین بازیگر (جشنواره)

جوایز بازیگری

در حوزه بازیگری، سیو سو بین، بازیگر کره‌ای، برای نقش‌آفرینی‌اش در فیلم «دنیای عشق» برنده جایزه یُسر برای بهترین بازیگر زن شد؛ نقشی مبتنی بر بیان درونی و توان حمل معانی با کمترین حرکت.
اما جایزه بهترین بازیگر مرد به جورج خبّاز، بازیگر لبنانی، برای نقشش در فیلم «يونان» رسید؛ نقشی که توانایی بالای او را در ترکیب حساسیت انسانی با عمق دراماتیک آشکار ساخت.
همچنین سیرل عریس، نویسنده لبنانی، جایزه بهترین فیلمنامه را برای فیلم «نجوم الأمل والألم/ ستاره‌های امید و درد» دریافت کرد، و کارگردان أمیر فخرالدین نیز جایزه یُسر برای بهترین کارگردان را برای فیلم «يونان» از آن خود کرد.
در بخش فیلم‌های بلند، یُسر نقره‌ای به کارگردان شیرین دعیبس برای فیلم «اللي باقي منك/ باقیمانده تو» تعلق گرفت؛ و مراسم با اعلام مهم‌ترین برنده به پایان رسید: فیلم «زمین از دست رفته» ساخته أكیو فوجيموتو که یُسر طلایی برای بهترین فیلم بلند را دریافت کرد؛ نقطه اوجی برای فیلمی که با رویکردی کارگردانی‌شده و انسانی، روایتی فشرده و امضایی بصری روشن ارائه می‌داد.

جانی دپ، ستاره هالیوود، در حال سلام دادن به تماشاگران روی فرش قرمز (جشنواره)

دوره‌ای که افق‌های تازه‌ای گشود

دورهٔ پنجم با ارتقای سطح انتخاب‌های هنری، گسترده‌تر شدن مشارکت بین‌المللی و افزایش حضور سینمای سعودی در قلب صحنه متمایز شد؛ به‌گونه‌ای که به نظر رسید جشنواره مسیری روشن را برای تقویت صداهایی ترسیم می‌کند که حامل چشم‌اندازهای انسانی وسیع‌اند، و در عین حال فضایی رو به گسترش برای آثار سعودی حفظ می‌کند که سودای رقابت جهانی دارند.
در ترکیب فیلم‌های برگزیده در این سال تحولی چشمگیر دیده می‌شد؛ موضوعات هویت، مهاجرت، رابطهٔ فرد و جمع، و مفهوم حافظه به‌عنوان محرک روایت با قدرت حضور داشتند. از انتخاب‌های کمیتهٔ داوری چنین برمی‌آمد که آثاری که میان دیدگاه هنری روشن و بعد انسانی عمیق جمع می‌کنند، تواناتر در جلب توجه بوده‌اند. از میان آثار برنده، فیلم «زمین گمشده» به‌سبب زبان سینمایی آرامش که جزئیات کوچک را به صحنه‌هایی با نیروی عاطفی بالا بدل می‌کرد، اثری ماندگار گذاشت. در حالی که پیروزی فیلم «هِجرة» تأییدی بود بر اینکه سینمای سعودی وارد مرحله‌ای از بلوغ تکنیکی و هنری شده که بر تجارب رو به رشدش افزوده است.
با پایان‌یافتن دوره، آشکار بود که جشنواره دیگر تنها رویدادی جشن‌گونه نیست، بلکه سکویی است که در آن ملامح مرحله‌ای تازه از حضور سینمایی سعودی و جهان عرب شکل می‌گیرد. صداهای متنوع در هم آمیختند، و تجربه‌های جهانی در کنار تجربه‌های محلی قرار گرفتند. دایرهٔ سینما برای هرکسی گسترش یافت؛ چه آن‌که می‌خواهد داستانش را روایت کند، و چه آن‌که خواهان شنیدن داستانی دیگر است. و هنگامی که حاضران سالن را ترک کردند، احساسی باقی مانده بود که دورهٔ پنجم آغازی برای مرحله‌ای پخته‌تر است؛ مرحله‌ای که «البحر الأحمر» را به جشنواره‌ای تبدیل می‌کند که توان حمل سینمای محلی به جهان، و آوردن جهان به جده را دارد.
 

 


امیر المصری… بازیگری که از رینگ بوکس تا کلیدهای پیانو، مرزهای تن و هویت را درمی‌نوردد

امیر المصری درباره انگیزه، تحوّل و آغاز پروژه تولیدی خود صحبت می‌کند (الشرق الاوسط)
امیر المصری درباره انگیزه، تحوّل و آغاز پروژه تولیدی خود صحبت می‌کند (الشرق الاوسط)
TT

امیر المصری… بازیگری که از رینگ بوکس تا کلیدهای پیانو، مرزهای تن و هویت را درمی‌نوردد

امیر المصری درباره انگیزه، تحوّل و آغاز پروژه تولیدی خود صحبت می‌کند (الشرق الاوسط)
امیر المصری درباره انگیزه، تحوّل و آغاز پروژه تولیدی خود صحبت می‌کند (الشرق الاوسط)

به دست آوردن نقش اصلی در فیلم افتتاحیه جشنواره سینمایی بین‌المللی «دریای سرخ » کار ساده‌ای نیست، اما وقتی همین بازیگر در همان دوره فیلم دیگری نیز داشته باشد، این یک اتفاق نادر در مسیر حرفه‌ای هر هنرمندی است. این دقیقاً همان چیزی است که امیر المصری، بازیگر بریتانیایی-مصری، تجربه می‌کند؛ او ستاره فیلم «العملاق/ غول» است که افتتاحیه پنجمین دوره جشنواره را رقم زد و توجه گسترده‌ای را جلب کرد، و هم‌زمان نقش اصلی فیلم «القصص/داستان‌ها» به کارگردانی ابوبکر شوقی، یکی از رقبای برجسته در مسابقه رسمی فیلم‌های بلند را نیز برعهده دارد.
المصری که طی سال‌های گذشته نامش به‌عنوان یکی از مهمانان آشنای جشنواره ثبت شده، امسال با لحنی متفاوت و حضوری پخته بازگشته است تا جزئیات تجربه خود را روایت کند: «وقتی مدیرعامل جشنواره، آقای فیصل بالطيور، با من درباره فیلم (غول) صحبت کرد، نمی‌دانستم قرار است آن را به‌عنوان فیلم افتتاحیه انتخاب کنند. ممکن بود فیلمی تجاری با یک ستاره هالیوودی را انتخاب کنند، اما آنها می‌خواستند افرادی مثل من را روی صحنه، در کنار ستاره‌های جهانی مانند مایکل کین و ایشواریا رای، ببینند».
المصری این لحظه را نقطه عطفی در مسیر حرفه‌ای خود می‌داند و با لحنی پرستش‌آمیز می‌افزاید: «من شیفته جشنواره هستم؛ هر سال می‌بینیم که هر دوره بهتر از قبلی است». او ادامه می‌دهد: «من بسیار از مرحله‌ای که اکنون به لحاظ هنری تجربه می‌کنم لذت می‌برم، به‌ویژه اینکه کم اتفاق می‌افتد یک بازیگر در دو فیلم در جشنواره‌ای به بزرگی (دریای سرخ) نقش اصلی داشته باشد».

صحنه‌ای از فیلم افتتاحیه جشنواره «غول» با بازی امیر المصری (جشنواره)

«غول»... مربی یا استعداد؟

حضور المصری در فیلم «غول» فراتر از یک نقش اصلی است؛ فیلم ساختی حساس دارد که نیازمند اجرای دقیق و آگاهانه شخصیت نسیم حمید است، ورزشکاری که در دهه ۹۰ در بریتانیا انقلابی در تصویر ورزشکار مسلمان ایجاد کرد و همزمان بحث‌های بی‌پایانی درباره رابطه‌اش با مربی افسانه‌ای‌اش، که نقش او را پیرس بروسنان بازی می‌کند، برانگیخت.
المصری درباره تشابه این داستان با زندگی خود می‌گوید: «بسیار... هر دوی ما نظرات منفی را نادیده می‌گیریم و با اصرار مسیرمان را ادامه می‌دهیم».
فیلم از یک صحنه کوچک در شفلید بریتانیا آغاز می‌شود، جایی که مادر پسری هفت ساله از مربی می‌خواهد فرزندش را برای مقابله با زورگویی آموزش دهد؛ لحظه‌ای که معمولی به نظر می‌رسد، اما پایه و اساس یک اسطوره می‌شود. مربی استعداد را از همان نگاه نخست تشخیص می‌دهد و نسیم را به همراه سه برادرش به رینگ می‌برد تا بلافاصله کشف کند که این کودک نحیف چیزی دارد که نمی‌توان آموزش داد. از این نقطه، داستان فیلم از خیابان‌های محله به قهرمانی جهان گسترش می‌یابد، تا زمانی که فروپاشی‌ها و تنش‌ها نشان می‌دهد رابطه بین ورزشکار و مربی چقدر شکننده است.
فیلم با هوشمندی پرسشی مطرح می‌کند: «غول واقعی کیست، مربی یا استعداد؟» این سؤال در صحنه‌ای تکان‌دهنده به اوج می‌رسد، وقتی دو طرف رو در رو می‌شوند؛ نسیم می‌گوید: «این استعداد از طرف خداست و باید از آن بهره ببرم بدون اینکه کسی را مقصر بدانم». مربی پاسخ می‌دهد: «استعداد تو هیچ ارزشی ندارد اگر من آن را کشف و ۱۶ سال پرورش نداده باشم».

امیر المصری... سالی سرنوشت‌ساز که موقعیت او را میان بازیگری و هویت هنری‌اش تغییر می‌دهد (جشنواره)

حضور واقعی نسیم حمید، ورزشکار بازنشسته، در نمایش فیلم اتفاقی ویژه بود؛ او پس از سال‌ها غیبت در جشنواره حاضر شد، لبخند زد و با تأثر گفت: «این فیلم به تو می‌گوید: (به نام خدا... مسیر جدیدت را آغاز کن!)»؛ گویی اسطوره به شکل نمادین مشعل را به بازیگری که آن را بازسازی کرده، سپرده است.

مرحله‌ای جدید... پروژه‌هایی به‌صورت عمده

با توجه به اینکه هویت هنری امیر المصری از تلاقی فرهنگ‌های عربی و غربی شکل گرفته است، دقیقاً همان‌طور که در فیلم «غول» مشاهده می‌شود، پرسشی درباره تأثیر این تلفیق فرهنگی ضروری به نظر می‌رسد. او با تأملی روشن در ماهیت انتخاب‌های خود پاسخ می‌دهد: «مهم‌تر این است که بر پروژه تمرکز کنم، هر چه باشد، چه در جهان عرب و چه خارج از آن». سپس توضیح می‌دهد: «همیشه این سؤال‌ها ذهنم را مشغول می‌کند: آیا این اثر می‌تواند چیزی درونی را به حرکت درآورد؟ آیا می‌تواند پیامی را منتقل کند؟» و اشاره می‌کند که فیلم «غول» کاملاً در این چارچوب قرار می‌گیرد.
این انگیزه باعث شد تا گامی را بردارد که مدتی طولانی به تعویق افتاده بود؛ یعنی تأسیس یک شرکت تولید در بریتانیا. المصری می‌گوید: «اخیراً شرکتی برای تولید تأسیس کردم که حدود سه ماه پیش راه‌اندازی شد، و در مرحله بعد قصد دارم آثاری را تولید کنم که نه تنها متعلق به من باشد، بلکه برای افرادی که شبیه من هستند نیز باشد». او درباره پروژه جدیدش صحبت می‌کند، گویی می‌خواهد سنگ بنای هویت تولیدی آینده‌ای را بگذارد که مکمل آن چیزی باشد که در جلوی دوربین آغاز کرده است.

جدیدترین پروژه‌ها

در مورد تازه‌ترین پروژه‌هایش، او می‌گوید: «فیلمی در آلمان تازه به پایان رساندم، و اگر در جشنواره‌ای مانند (دریای سرخ) نمایش داده شود، یعنی توانسته‌ایم توجه را به مسئله‌ای بسیار مهم جلب کنیم که وقتی آن را خواندم، مرا بسیار تحت تأثیر قرار داد. این فیلم اهمیت زیادی خواهد داشت».
با اینکه المصری از ذکر دقیق موضوع خودداری می‌کند، اما صحبت‌هایش نشان می‌دهد که این فیلم موضوعی سنگین و مرحله‌ای متعهدتر در انتخاب‌های سینمایی او خواهد بود.
در پایان مصاحبه، پنجره‌ای به پروژه جدیدی برای علاقه‌مندان درام باز می‌کند و تأکید می‌کند که برای بازی در سریال «قاتل» (سفّاح) با کارگردان هادی الباجوری آماده می‌شود، که قرار است از طریق پلتفرم «شاهد» پخش شود. این اثر از داستان واقعی یک قاتل سریالی در قلب قاهره الهام گرفته و این بار او را به سوی ژانر رازآلود و دنیاهای تاریک می‌برد.