رمان اردنی برنده بوکر عربی شد

«دفترچه‌های کاغذفروش» نوشته جلال برجس: تصویری تلخ از دنیای بی‌خانمانی، فقر و بی‌معنایی

رمان اردنی برنده بوکر عربی شد
TT

رمان اردنی برنده بوکر عربی شد

رمان اردنی برنده بوکر عربی شد

هیئت داوران جایزه بوکر عربی، رمان «دفترچه‌های کاغذفروش» نوشته جلال برجس نویسنده اردنی را به عنوان برنده جایزه بوکر عربی در سال ۲۰۲۱ معرفی کرد.
«دفترچه‌های کاغذفروش»، داستان مردی به نام ابراهیم است که علاوه بر این‌که کتابفروش است خودش هم به شدت به کتاب‌ها و مطالعه آن‌ها علاقه دارد. ابراهیم پس از دست دادن دکه کتابفروشی‌اش و ابتلا به بیماری اسکیزوفرنی در پشت نقاب شخصیت‌های رمان‌هایی که دوست می‌داشت و به‌یادآوردن آن‌ها دست به مجموعه‌ای از جرایم و کارهای خلاف می‌زند.
مراسم اعلام برنده جایزه بوکر عربی سال ۲۰۲۱ به سبب شیوع ویروس کرونا به صورت آنلاین برگزار شد.
به گزارش رویترز، شوقی بزیع نویسنده لبنانی و رئیس هیئت داوران دربارهٔ اثر برگزیده گفت: «شاید مهم‌ترین ویژگی اثر برنده جدا از زبان فاخر و شیوه منحصر قصه‌گویی جذاب آن، قدرت و توانایی نویسنده در افشای واقعیت‌های فاجعه‌بار در پس ماسک‌های گوناگون باشد. جایی که نویسنده تاریک‌ترین پرتره‌ها را از دنیای بی‌خانمانی، فقر، بی‌معنایی و ریشه‌کن‌شدن آرزوها ارائه داده تا جایی که زندگی را به مجمع‌الجزایری از کابوس‌ها بدل کرده‌است. با این اوصاف این رمان دعوت به ناامیدی نیست؛ بلکه شیوه نویسنده است برای بیان این مهم که رسیدن به صخره عمیق درد، شرط لازم و حیاتی به واقعیت پیوستن رؤیاها و زنده‌کردن امیدها است».
در این دوره از جایزه بوکر عربی ۱۲۱ نویسنده از ۱۳ کشور مختلف عربی آثار خود را برای داوری ارسال کردند که از این تعداد ۱۶ رمان به فهرست بلند این جایزه و در نهایت ۶ اثر در فهرست کوتاه و نهایی معرفی کردند.
«در اشتیاق همسایه» نوشته الحبیب السالمی از تونس، «پرونده شماره ۴۲» نوشته عبدالمجید سباطه از مراکش، «چشم حمورابی» نوشته عبداللطیف ولد عبدالله از الجزایر، «بلای سخت دارالاکابر» نوشته امیره غنیم از تونس و «خال‌کوبی پرنده» نوشته دنیا میخائیل از عراق، ۵ نامزد نهایی دیگر امسال جایزه بوکر عربی را تشکیل می‌دادند.
به هریک از شش نامزد راه‌یافته به مرحله نهایی مبلغ ده هزار دلار و برنده نهایی مبلغ پنجاه هزار دلار تعلق می‌گیرد.
جایزه بوکر عربی به همت هیئت گردشگری و فرهنگ ابوظبی و با حمایت و پشتیبانی جایزه بوکر بریتانیا پایه‌گذاری شد.



پلی میان سه رودخانه… ترجمه‌ای انگلیسی و تصویری از رؤیاهای نجیب محفوظ

نجیب محفوظ در بالکن کافه‌اش مشرف به میدان التحریر در قاهره، سال ۱۹۸۸ (فرانس پرس)
نجیب محفوظ در بالکن کافه‌اش مشرف به میدان التحریر در قاهره، سال ۱۹۸۸ (فرانس پرس)
TT

پلی میان سه رودخانه… ترجمه‌ای انگلیسی و تصویری از رؤیاهای نجیب محفوظ

نجیب محفوظ در بالکن کافه‌اش مشرف به میدان التحریر در قاهره، سال ۱۹۸۸ (فرانس پرس)
نجیب محفوظ در بالکن کافه‌اش مشرف به میدان التحریر در قاهره، سال ۱۹۸۸ (فرانس پرس)

با صداقتی نادر، رمان‌نویس لیبیایی-بریتانیایی «هشام مطر» ترجمه‌اش از کتاب «رؤیاهای آخر» نجیب محفوظ را با یک اعتراف آغاز می‌کند.
مطر در تنها دیدارشان در دهه ۹۰ میلادی، از محفوظ پرسید که نویسندگانی را که به زبانی غیر از زبان مادری‌شان می‌نویسند، چگونه می‌بیند؟

این پرسش بازتاب دغدغه‌های نویسنده‌ای جوان بود که در آمریکا متولد شده و مدتی در قاهره زندگی کرده بود، پیش از آنکه برای در امان ماندن از رژیم معمر قذافی (که پدر مخالفش را ربوده بود) به بریتانیا برود و در مدرسه‌ای شبانه‌روزی با هویتی جعلی نام‌نویسی کند.
و پاسخ محفوظ، همانند سبک روایت‌اش، کوتاه و هوشمندانه بود: «تو به همان زبانی تعلق داری که به آن می‌نویسی.»

«خودم را یافتم... رؤیاهای آخ

اما مطر اعتراف می‌کند که در بازخوانی‌های بعدی‌اش از آن گفتگو، چندین بار خود را در حال افزودن حاشیه‌ای یافت که محفوظ هرگز نگفته بود: خلاصه‌ای که می‌گفت: «هر زبان، رودخانه‌ای است با خاک و محیط خودش، با کرانه‌ها و جریان‌ها و سرچشمه و دهانه‌ای که در آن می‌خشکد. بنابراین، هر نویسنده باید در رودخانه زبانی شنا کند که با آن می‌نویسد.»

به این معنا، کتاب «خودم را یافتم... رؤیاهای آخر» که هفته گذشته توسط انتشارات «پنگوئن» منتشر شد، تلاشی است برای ساختن پلی میان سه رودخانه: زبان عربی که محفوظ متن اصلی‌اش را به آن نوشت، زبان انگلیسی که مطر آن را به آن برگرداند، و زبان لنز دوربین همسر آمریکایی‌اش «دیانا مطر» که عکس‌های او از قاهره در صفحات کتاب آمده است.

مطر با انتخاب سیاه و سفید تلاش کرده فاصله زمانی بین قاهره خودش و قاهره محفوظ را کم کند (عکس‌: دیانا مطر)

کاری دشوار بود؛ چرا که ترجمه آثار محفوظ، به‌ویژه، همواره با بحث و جدل‌هایی همراه بوده: گاهی به‌خاطر نادقیق بودن، گاهی به‌خاطر حذف بافت و گاهی هم به‌خاطر دستکاری در متن.
اندکی از این مسائل گریبان ترجمه مطر را هم گرفت.
مثلاً وقتی رؤیای شماره ۲۱۱ را ترجمه کرد، همان رؤیایی که محفوظ خود را در برابر رهبر انقلاب ۱۹۱۹، سعد زغلول، می‌یابد و در کنارش «امّ المصریین» (لقب همسرش، صفیه زغلول) ایستاده است. مطر این لقب را به‌اشتباه به «مصر» نسبت داد و آن را Mother Egypt (مادر مصر) ترجمه کرد.

عکس‌ها حال و هوای رؤیاها را کامل می‌کنند، هرچند هیچ‌کدام را مستقیماً ترجمه نمی‌کنند(عکس‌: دیانا مطر)

با این حال، در باقی موارد، ترجمه مطر (برنده جایزه پولیتزر) روان و با انگلیسی درخشانش سازگار است، و ساده‌گی داستان پروژه‌اش را نیز تداعی می‌کند: او کار را با ترجمه چند رؤیا برای همسرش در حالی که صبح‌گاهی در آشپزخانه قهوه می‌نوشید آغاز کرد و بعد دید ده‌ها رؤیا را ترجمه کرده است، و تصمیم گرفت اولین ترجمه منتشرشده‌اش همین باشد.
شاید روح ایجاز و اختصار زبانی که محفوظ در روایت رؤیاهای آخرش به‌کار برده، کار مطر را ساده‌تر کرده باشد.
بین هر رؤیا و رؤیای دیگر، عکس‌های دیانا مطر از قاهره — شهر محفوظ و الهام‌بخش او — با سایه‌ها، گردوغبار، خیالات و گاه جزئیات وهم‌انگیز، فضا را کامل می‌کنند، هرچند تلاش مستقیمی برای ترجمه تصویری رؤیاها نمی‌کنند.

مطر بیشتر عکس‌های کتاب را بین اواخر دهه ۹۰ و اوایل دهه ۲۰۰۰ گرفته است(عکس‌: دیانا مطر)

در اینجا او با محفوظ در عشق به قاهره شریک می‌شود؛ شهری که از همان جلسه تابستانی با نویسنده تنها برنده نوبل ادبیات عرب، الهام‌بخش او شد.
دیانا مطر با انتخاب سیاه و سفید و تکیه بر انتزاع در جاهایی که می‌توانست، گویی تلاش کرده پلی بسازد بین قاهره خودش و قاهره محفوظ.
هشام مطر در پایان مقدمه‌اش می‌نویسد که دلش می‌خواهد محفوظ را در حالی تصور کند که صفحات ترجمه را ورق می‌زند و با همان ایجاز همیشگی‌اش می‌گوید: «طبعاً: البته.»
اما شاید محتمل‌تر باشد که همان حکم نخستش را دوباره تکرار کند: «تو به همان زبانی تعلق داری که به آن می‌نویسی.»
شاید باید بپذیریم که ترجمه — نه‌فقط در این کتاب بلکه در همه‌جا — پلی است، نه آینه. و همین برایش کافی است.