لمیعه عباس بانوی شاعر عراقی درگذشت

برهم صالح: با بیش از ۵ دهه آفرینش زیبایی خداحافظی می‌کنیم

لمیعه عباس بانوی شاعر عراقی درگذشت
TT

لمیعه عباس بانوی شاعر عراقی درگذشت

لمیعه عباس بانوی شاعر عراقی درگذشت

با درگذشت لمیعه عباس عماره شاعر عراقی، صبح روز جمعه، در ایالات متحده، در سن ۹۲ سالگی، نسل طلایی شعرا در عراق شامل: بدر شاکر السیاب، نازک الملائکه و عبدالوهاب البیاتی به پایان می‌رسد؛ چهارگانه ای که در دهه ۴۰ میلادی به‌طور همزمان در خانه معلمان تحصیل می‌کردند.
در حالی که این سه شاعر خیلی زود با حرکت از شعر عمودی کلاسیک، به شعر تفعیله یا همان شعر آزاد روی آوردند و در ایجاد نوآوری بزرگ در شعر مدرن عربی نقش داشته‌اند، لمیعه قبل از پیوستن به همکارانش در نوشتن فرم جدید، مدتی به شعرسرایی براساس بحور و اوزان خلیلی مشغول بود.
اگر همکار وی نازک الملائکه با مسائل وجودی و متافیزیکی سر و کار داشت، لمیعه عباس عماره صدای عاشقانه، لطیف و در عین حال جسورانه خود را در شعر شیوا و مشهور خود در طول حیات خود حفظ کرد.
برخی از منتقدان آن را بهترین شاعری دانستند که صدای بی پروانه زنانه را مجسم کرد، و او یکی از اولین کسانی بود که قصیده زنانه سرود و چراغ آن را در نقشه شعر مدرن عربی روشن کرد و دوگانگی جسم و روح را بزرگ داشت.
این شاعر، شعرسرایی را در اوایل زندگی خود، هنگامی که دوازده ساله بود، شروع کرد و شعرهای خود را برای شاعر غربت و تبعید ایلیا ابوماضی، که دوست پدرش بود، می‌فرستاد.
مجله «السمیر» اولین شعر او را هنگامی که چهارده ساله بود، را در صفحه اول خود منتشر کرد و ایلیا ابوماضی نیز آن را نقد و تفسیر کرد. به طوری که ابوماضی گفت: «چنین کودکانی در عراق وجود دارند، ببینید عراق با چه نوزایی شاعرانه ای روبرو است».
لمیعه پس از فارغ‌التحصیلی در تدریس مقطع متوسطه مشغول به کار شد و پس از انقلاب ۱۹۵۸، با فعالیت سیاسی چپ گرایانه و نقش آن در فعالیت‌های کانون نویسندگان و ادبای عراق شناخته شد، کانونی که محمد مهدی الجواهری شاعر بزرگ عراقی ریاست آن را بر عهده داشت و لمیعه عضو هیئت مدیره آن شد.
این شاعر در سال ۱۹۷۸، مانند ده‌ها تن از روشنفکران عراقی، به دلیل تشدید سرکوب‌های سیاسی و فرهنگی در عراق، از عراق مهاجرت کرد و در کالیفرنیای آمریکا ساکن شد، تا این که با وخیم شدن سلامتی اش دار فانی را وداع گفت.
محافل سیاسی و فرهنگی عراق در سوگ درگذشت این شاعر به سر می‌برند. برهم صالح رئیس‌جمهوری عراق در پی درگذشت این شاعر عراقی، با انتشار توئیتی گفت: «با این شاعر بزرگ و بیش از ۵ دهه آفرینش زیبایی از جانب او خداحافظی می‌کنیم».
وی افزود: «این مرحومه قصائد، خلاقیت ادبی و مواضع ملی در یاد ما برجای گذاشت و نقطه عطفی در فرهنگ عراق چه در زمینه زبان عربی عامیانه و فصیح به‌شمار می‌رود».
مصطفی الکاظمی نخست‌وزیری عراق نیز ضمن تسلیت درگذشت این شاعر مشهور گفت: «با درگذشت این شاعر، یک نخل بلند دیگر عراقی دنیای ما را ترک کرد، اما آثار بسیاری از شعر بدیع خود و نقش خود در فرهنگ عراق را برجای گذاشت؛ نقشی که نسل‌های آینده از آن با افتخار و غرور یاد می‌کنند».
وی افزود: «لمیعه عباس عماره قله ای بلند از قله‌های شعر معاصر عراق و دستاوردی از میان فرهنگ جاویدان آن محسوب می‌شود که موجب برجستگی موقعیت عراق در فرهنگ عربی و میراث غنی آن شده و عراق و ملتش به آن افتخار می‌کند».
حسن ناظم وزیر فرهنگ عراق نیز درگذشت این شاعر معاصر عراق را تسلیت گفت و تأکید کرد: «لمیعه عباس صدای شعری منحصر به فردی است که موج مدرنیته را در صحنه شعر عراق شکل داد».
در همین زمینه، هیئت مدیره شورای فدرال مندایی‌ها در هلند درگذشت این شاعر را تسلیت گفت.



ناهید راچلین «بیگانه»… پیشگام رمان ایرانی در مهاجرت

ناهید راچلین «بیگانه»… پیشگام رمان ایرانی در مهاجرت
TT

ناهید راچلین «بیگانه»… پیشگام رمان ایرانی در مهاجرت

ناهید راچلین «بیگانه»… پیشگام رمان ایرانی در مهاجرت

با درگذشت ناهید راچلین، رمان‌نویس ایرانی-آمریکایی و یکی از برجسته‌ترین نویسندگان ایرانی که به زبان انگلیسی درباره گسست‌های هویتی، رنج‌های تبعید و برخورد فرهنگ‌ها می‌نوشت، در ۳۰ آوریل ۲۰۲۵، در سن ۸۵ سالگی، زندگی خلاقانه‌ای به پایان رسید. به گفته منتقدان، راچلین «پراکند‌ه‌ترین رمان‌نویس ایرانی در آمریکا» بود و نخستین کسی بود که تصویری دقیق از درون جامعه ایران پیش از سقوط حکومت شاه ارائه داد.
ناهید راچلین– که نام خانوادگی او پس از ازدواج چنین شد و نام خانوادگی ایرانی‌اش «بُزرگمهر» بود – در ۶ ژوئن ۱۹۳۹ در شهر اهواز به دنیا آمد. او در خانواده‌ای با ده فرزند رشد یافت؛ خانواده‌ای که در آن سنت‌های ایرانی با تأثیرات غربی درآمیخته بودند. پدرش ابتدا قاضی بود و سپس پس از استعفا، وکیل شد. به‌نظر می‌رسد دوران کودکی‌اش پرآشوب بوده، چرا که در ماه‌های نخست زندگی به عمه‌اش مریم سپرده شد تا او را بزرگ کند. وقتی به سن ۹ سالگی رسید، پدرش برای جلوگیری از ازدواج زودهنگام او – همان‌گونه که مادرش در همین سن ازدواج کرده بود – دختر را از عمه باز پس گرفت.
این واقعه تأثیر عمیقی بر شخصیت راچلین گذاشت. او بعدها نوشت که حس می‌کرد از مادر واقعی‌اش ربوده شده است، و هرگز او را «مادر» خطاب نکرد. در تمام عمر، همیشه در رؤیای بازگشت به آغوش امن عمه مریم بود.
راچلین در این فضای خانوادگی پرتنش و با وجود مخالفت پدر، برای فرار از فشارهای خانواده و جامعه، با کمک برادرش پرویز، بر رفتن به آمریکا برای ادامه تحصیل پافشاری کرد. سرانجام در کالج زنانه «لیندوود» در ایالت میزوری پذیرفته شد و بورسیه کامل گرفت، اما تنها پس از وعده بازگشت به ایران برای ازدواج، پدرش به او اجازه سفر داد.
ناهید در دنیای جدید آمریکایی، با نوعی دیگر از انزوا روبه‌رو شد. او بعدها در خاطراتش «دختران پارسی» (۲۰۰۶) نوشت: «گمان می‌کردم از زندانی گریخته‌ام، اما خود را در زندانی دیگر از تنهایی یافتم.»
در این زندان تازه، نوشتن برایش پناهگاه شد و زبان انگلیسی فضایی از آزادی برای او گشود؛ فضایی که هنگام نوشتن به فارسی احساس نمی‌کرد. او در مصاحبه‌ای گفته بود: «نوشتن به زبان انگلیسی آزادی‌ای به من داد که هنگام نوشتن به فارسی هرگز حس نمی‌کردم.»
راچلین در سال ۱۹۶۱ مدرک کارشناسی روان‌شناسی گرفت. پس از فارغ‌التحصیلی، نامه‌ای کوتاه برای پدرش نوشت و او را از تصمیمش برای عدم بازگشت به ایران آگاه کرد. در پی آن، پدرش تا دوازده سال با او قطع رابطه کرد. در این مدت، راچلین تابعیت آمریکایی گرفت (۱۹۶۹)، با روان‌شناس آمریکایی هاوارد راچلین ازدواج کرد و صاحب دختری به نام لیلا شد. او بورسیه «والاس استگنر» در نویسندگی خلاق را دریافت کرد و در همین دوران شروع به نوشتن نخستین رمانش «بیگانه» (Foreigner) کرد که در سال ۱۹۷۸ – تنها یک سال پیش از انقلاب ایران – منتشر شد.

رمان «بیگانه» با احساسی لطیف، دگرگونی تدریجی شخصیتی به نام «فری» را روایت می‌کند؛ زیست‌شناسی ایرانی در اوایل دهه سوم زندگی‌اش که پس از ۱۴ سال زندگی آرام و یکنواخت در حومه سرد بوستون، به هویتی سنتی و محافظه‌کار در ایران بازمی‌گردد. رمان نشان می‌دهد چگونه دیدگاه‌های غربی فری به‌تدریج در بستر جامعه ایرانی محو می‌شوند. او شوهر آمریکایی‌اش را ترک می‌کند، کارش را کنار می‌گذارد، حجاب را می‌پذیرد و از خود می‌پرسد که آیا آمریکا واقعاً کشوری منظم و آرام است و ایران آشفته و غیرمنطقی یا برعکس، آمریکا جامعه‌ای سرد و عقیم است و ایران سرزمینی پرشور و با قلبی گشوده؟ منتقد آمریکایی «آن تایلر» در نقدی در نیویورک تایمز چنین پرسشی را مطرح کرد. از سوی دیگر، نویسنده ترینیدادی «وی. اس. نایپول» در توصیف این رمان گفت: «بیگانه»، به‌گونه‌ای پنهان و غیرسیاسی، هیستری قیام‌هایی را پیش‌بینی کرد که منجر به سقوط نظام شاه شد و به استقرار جمهوری دینی تحت رهبری خمینی انجامید.
آثار ناهید پیش از انقلاب در ایران منتشر نشدند. سانسور حکومتی آنها را به‌خاطر تصویر منفی از جامعه ایران، به‌ویژه توصیف محله‌های فقیر و هتل‌های ویران، ممنوع کرده بود؛ تصویری که در تضاد با روایت مدرن‌سازی دوران شاه بود. پس از انقلاب نیز دولت خمینی، که نسبت به هرگونه تصویر منفی از ایران حساس بود، به ممنوعیت آثار راچلین ادامه داد. در نتیجه، هیچ‌یک از آثارش تاکنون به فارسی ترجمه نشده‌اند و کتاب‌هایش در ایران ممنوع بوده‌اند.
راچلین همچنین رمان «ازدواج با بیگانه» (۱۹۸۳) را نوشت که با نگاهی تند، چگونگی تحمیل قدرت نظام دینی خمینی بر جامعه ایران را به تصویر کشید. پس از آن آثار دیگری نیز منتشر کرد، از جمله: «آرزوی دل» (۱۹۹۵)، «پریدن از روی آتش» (۲۰۰۶)، «سراب» (۲۰۲۴) و دو مجموعه داستان کوتاه: «حجاب» (۱۹۹۲) و «راه بازگشت» (۲۰۱۸). همچنین خاطراتش با عنوان «دختران پارسی» (۲۰۰۶) منتشر شد. آخرین رمانش «دورافتاده» قرار است در سال ۲۰۲۶ منتشر شود؛ داستان دختری نوجوان که زودهنگام به ازدواج واداشته شده است، الهام‌گرفته از سرگذشت مادر خودش.
راچلین در تمامی آثارش، به کندوکاو زخم‌های ایران در نیمه دوم قرن بیستم می‌پرداخت: سرکوب سیاسی، سلطه سنت، ناپدید شدن معلمان و نویسندگان منتقد، سلطه ساواک، و نیز آن حسرت سوزان برای کودکی‌ای که ناتمام ماند و دردهای هویت دوپاره. مضمون مادری نیز در نوشته‌هایش پررنگ است؛ از رابطه پیچیده با مادر زیستی، تا عشق عمیقش به عمه‌اش، و در نهایت رابطه‌اش با دخترش لیلا که از او به عنوان «بهترین دوست زندگی‌ام» یاد کرده است. راچلین با زبان، احساسات متلاطم خود میان دو جهان را به‌دقت بیان می‌کرد، اما ژرف‌ترین لحظه فقدان برایش در سال ۱۹۸۱ رخ داد، زمانی که از مرگ خواهر عزیزش باری – پس از سقوط از پله – باخبر شد. غم چنان بر او چیره شد که تا ۲۵ سال نتوانست درباره باری بنویسد، اما در پایان خاطراتش فصلی صمیمی به او اختصاص داد و نوشت: «آری، باری عزیز، این کتاب را می‌نویسم تا تو را به زندگی بازگردانم.»
ناهید راچلین در نیویورک بر اثر سکته مغزی درگذشت – به گفته دخترش – و با مرگ او، ادبیات مهاجرت ایرانی یکی از ژرف‌ترین نویسندگان خود را از دست داد؛ صدایی نادر که شجاعت رویارویی و شفافیتِ حسرت را در کنار هم داشت، و توانست با دقت، تصویر شکاف‌های روانی و فرهنگی نسلی از ایرانیان را ثبت کند که سرنوشت‌شان گسست میان شرق و غرب بود.