داستایوفسکی، کازانتزاکیس و جواد سلیم از چشم همسران‌شان

شهادت‌های «زنانه» درباره هزینه سنگین زندگی با چهره‌های نوآور

 جواد سلیم و لورنا هیلز
جواد سلیم و لورنا هیلز
TT

داستایوفسکی، کازانتزاکیس و جواد سلیم از چشم همسران‌شان

 جواد سلیم و لورنا هیلز
جواد سلیم و لورنا هیلز

ابداع ادبی و هنری همیشه، نوعی جنون، عدم تعادل و «ناموزونی» در رفتار به نظرمی‌رسد. اگر این نگاه بر نویسندگان و هنرمندان به طورعام قابل انطباق باشد، نسبت به کسانی که از متون و مفاهیم حاکم بیرون می‌آیند تا قلمرو خود را بر سرزمین تازگی، تفاوت و بی یقینی بسازند، شکل واضح‌تری به خود می‌گیرد. و چون استعداد به تنهایی برای رساندن آن ماجراجویی به اوج نهایی خود کافی نیست، بخش زیادی از ابداعگران بزرگ برای کاوش ارزشمندترین گنج‌ها در درون خویش، خود را ناگزیر از گوشه‌گیری و انزوای بسته و جهان‌های درونی می‌بینند. نیاز دارند تا در این ماجراجویی تا دورترین نقطه حضور در جهان و کامل‌ترین سهم خود از آزادی و هوا، سرخوشی، عشق و میل به زندگی بروند. و چون اینگونه‌اند در طول زمان برای تن دادن و خانگی شدن و همراهی سنتی در سایه و کنف نهادها سخت نشان داده‌اند.

از این منظر می‌توان علت حقیقی اینکه چرا بسیاری از آنها عشق را بر ازدواج ترجیح می‌دهند فهمید، چرا که به گفته صادق جلال العظم، اولی نماد زمان «وابستگی» شدید و دومی بیانگر زمان «امتداد» ملال‌آور است. و از آنجا که تجربه‌های مبدعان در سراسیمگی و پشت کردن به واقعیت از یک گونه است، ترجیح دادم در این مقاله و مقاله بعدی این کار را به زنانی بسپارم که زندگینامه، خاطرات و اعترافات متفاوتی درباره روابط خود با شوهران ابداع‌گر خود نوشته‌اند. با همه تفاوت‌هایی که داشته‌اند، اما تجربه‌شان شبیه به «رقص با گرگ‌ها» می‌ماند.

خاطرات آنّا گریگوریونا

«هیچ وقت فکرنمی‌کردم خاطراتم را بنویسم، من از استعداد ادبی بی بهره‌ام و در طول عمر مشغول چاپ نوشته‌های شوهر فقیدم بود». این را آنا گریگوریونا زن دوم داستایوفسکی در مقدمه کتابی می‌گوید که بخش‌هایی از زندگینامه پدیده‌آورنده «جنایت و مکافات» را درآن نوشته است. درهمان حال اعتراف می‌کند که آنچه او را به سمت نوشتن کشاند، شدت گرفتن بیماری او بود و ترس از اینکه با مرگش بسیاری از جزئیات و حوداثی که خوانندگان می‌خواهند بدانند و پرده ازآنها بردارند از بین برود.

عدم انتساب گریگوریونا به جامعه نویسندگان و جهان تألیف او را از ارائه تصویری کافی از جامعه روسیه اواسط قرن نوزدهم و ناآرامی‌های سیاسی و اجتماعی که شاهدشان بود همچنین چهره‌ استبداد سزاری که جان شماری از نویسندگان حامی انقلاب را همچون پوشکین و لرمنتف گرفت و خود داستایوفسکی به شکل عجیبی از سرنوشتی مشابه جان سالم به دربرد، بازنمی‌دارد. اگر نجات جان نویسنده مخالف نظام بندگی و استبداد سزاری از حکم اعدام در بالا بردن میزان اضطراب روانی و بیماری او سهیم بود، از جهتی دیگر-همانگونه که همسرش نیزمی‌گوید- در وابستگی او به زندگی و تحول تجربه رمان نویسی‌اش نقش داشت.

چنین به نظرمی‌رسد که نویسنده نمی‌خواسته دست‌خالی از زندگی زناشویی نابرابر بین او و نویسنده «برادران کارامازوف» باقی بماند پس از آنکه در ابتدا به او در تدوین رمان‌هایش کمک کرد بلکه فهمید چگونه می‌تواند برای فرهنگ گسترده، ثروت بیانی و روشش در روایت مفید باشد. همچنین-درحد توان- تلاش کرد، پرتره قانع کننده با ذکرجزئیات از شریک زندگی «دارای چهره رنگ پریده همچون بیمار» خود ارائه کند که مردمک چشم‌هایش در رنگ و اندازه متفاوت بودند به طوری که به دلیل تأثیر بسیار زیاد داروی حملات صرع هریک از آنها تقریباً همه فضای چشم‌هایش را می‌گرفتند. اما به هیچ وجه در خاطرات آنّا گریگوریونا چیزی نمی‌یابیم که نشان دهد میان آنها حس رقابت ضمنی وجود داشته و در مقابل هم به چیزی که نشان از رابطه عاطفی و بدنی بین آنها داشته باشد نمی‌رسیم بلکه چهره مادرانه آنّا پر از مهربانی و گذشت در خدمت به همسرش به شکلی آشکار برچهره زنانه‌اش غلبه دارد و تقریباً آن را به طور کامل از ما پنهان می‌سازد.

اما اعتراف نویسنده خاطرات به عدم انتسابش به لایه ادبی جامعه قرن نوزدهم روسیه مانع از این نمی‌شود که نشان دهد آگاهی کاملی از تجربه داستایوفسکی دارد و برخی خطوط پنهانی که بین واقعیت و تخیل در بسیاری از آثارش وجود دارد را نشان دهد. او اشاره می‌کند که در رمان «قمارباز» بسیاری از جزئیات شخصیت شوهرش وجود دارند که معتاد به این بازی خطرناک بود که همه اموالی را که در زندگی سختش جمع کرده بود از او گرفت. همچنین نویسنده به ما می‌گوید، شوهرش از مربی پسرکوچک‌ترش الگویی تقریباً کامل برای شخصیت پیرزنی که در رمان «برادران کارامازوف» به خاطر روح پسر گمشده‌اش برای کلیسا دست به گدایی می‌زند، برداشت. همچنین رمان مذکور را از برخی هذیان‌گویی‌ها زن اولش پرکرد که براثرمرگ فرزندشان آلکسی متأثرشده بود. با اینکه آنّا به رابطه محکم بین داستایوفسکی و تولستوی اشاره می‌کند، اما خوانندگانش را با اشاره به اینکه قدرت بیانی هولناک اولی تولستوی را از شرکت دریک مناسب‌ سیاسی شلوغ فراری داد مبادا او را با همکار جادوگرش مقایسه کنند و «او را در یک موضع سخت قراردهد که چندان پسندیده نیست»، شگفت زده می‌کند.

 

النی سامیوس در سایه کازانتزاکیس

نویسنده یونانی النی سامیوس از جهتی دیگر اعتراف می‌کند، کتاب «جداشده» را که درآن فصل‌های مهمی از سرگذشت شوهرش نیکوس کازانتزاکیس را ارائه می‌کند، بنا به رغبت نویسنده «زوربای یونانی» نوشت که به او گفته بود تنها فردی که می‌تواند از عهده این کاربرآید اوست چون نزدیک‌ترین فرد به قلب او بود و یک سوم قرن را با خوشی‌ها و دردها و خستگی‌هایش گذراند. النی- به دلیل استعداد برجسته‌ و حضور و نقشش در حوادث- تلاش کرد کتاب را به پانورامایی فراگیر تبدیل کند که دایره آن شامل زندگی آن دوگانه عاشق و حوداث سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بشود.

اتفاقی نیست که النی سامیوس، نامه‌هایی را که کازانتزاکیس برایش می‌نوشت به ستون فقرات کتاب «جدا شده» تبدیل کند، نامه‌هایی که به مضامین فاش ساختن روابطه عاطفی گرم محدود نمی‌شود بلکه نویسنده چپ از آنها به عنوان تریبونی مهم برای بیان مواضع جسورانه خود درباره حوادث دوران خود و افکار پیشروانه‌اش درباره ادبیات و اندیشه بهره می‌برد. اما نقطه مهم‌تر که خواننده باید برآن درنگ کند، مضامین مربوط به عجیب بودن رابطه بین دوطرف است که کازانتزاکیس خواست براساس سلیقه شخصی و شرایط زندگی خود باشد. نویسنده به النی پیشنهاد کرد در بیست سال پیش از ازدواج دیدارهای مستقیم آنها از ده روز در سال بیشتر نشود و بقیه سال را در حال دوری کامل بگذرانند؛ به استثنای نامه‌هایی که با هم رد و بدل می‌کنند. با اینکه هدف کازانتزاکیس از این کار آن طور که به سامیوس گفته بود، جلوگیری از خمودی طوفان عشقی بود که آن دو را به هم رساند، درعین حال با هدف آزاد بودن برای انجام طرح دشوار روایی خود هم بود و این به شدت برای النی که نیاز داشت در لحظه‌های وحشت و ضعف و بارهای زندگی روزانه کنارش باشد، سخت و سنگین بود. نکته عجیب اینکه این کتاب قطور که تعداد صفحاتش از 500صفحه هم فراتر می‌رود خالی از نامه‌هایی است که النی برای کازانتزاکیس فرستاده بود که می‌توانست ازبار مردانه کتاب بکاهد.

 

سال‌های لورنا با جواد سلیم

هرگز از مخیله هنرمند بریتانیایی لورنا هیلز نمی‌گذشت که برخی وقایع زندگی مشترکش با هنرمند نامدار عراقی جواد سلیم را به کتاب مستقلی بدل کند، اگر نویسنده عراقی انعام کجه‌جی نبود و پیشنهادی که به بیوه سلیم کرد و در عملی ساختن این ایده در زمان برگزاری نمایشگاه هنری که هیلز سال 1989 در لندن برپا کرده بود. اینگونه کتاب «لورنا/سال‌هایش با جواد سلیم» ثمره گفت‌وگوهای طولانی بود که لورنا درآنها به روایت داستان‌ اثرگذار خود با پدیدآورنده «یادمان آزادی» می‌پردازد. انعام نیز به روشی برجسته و زبانی شیک و به دور از درازگویی و زوائد انشایی آن را پرداخت.

با اینکه لورنا و سلیم به دو محیط کاملاً متفاوت از نظر تمدنی و اجتماعی وابسته بودند، اما او در این کتاب هیچ گلایه‌ای از سبک زندگی حاکم برعراق اوایل دهه پنجاه قرن پیش نشان نمی‌دهد بلکه به عنوان یک نقاش از شیفتگی خود به آفتاب چشم‌نواز آن سرزمین می‌گوید که همیشه می‌درخشید و طیف‌های از رنگ‌ها خلق می‌کرد.

هیلز از گشایش قابل ملاحظه در جامعه عراقی دوران پادشاهی می‌گوید که بعداً –به گفته او- به عقب‌گرد رفت و رو به کاهش گذاشت. از میل عبدالکریم قاسم به هنر و فرهنگ می‌گوید که انقلاب علیه نظام پادشاهی را رهبری کرد، مسئله‌ای که او را واداشت تا سلیم را به ایتالیا اعزام کند تا آن یادمان بزرگ را بسازد. همچنین لورنا دقت می‌کند شوهرش را در تصویر یک مرد آرمانی نشان دهد که در عشقش به همسرش و دخترش اخلاص داشت همان قدر که به هنر و کشورش اخلاص ورزید و اینکه ماجراهای عاطفی بیرون از خانواده را تجربه کرده باشد رد می‌کند و او را شوهری درست می‌بیند که می‌توان به او اعتماد کرد، طبق اعترافاتی که برای کجه‌جی می‌کند.



مصر آماده افتتاح «موزه بزرگ» با حضور بین‌المللی و شور و هیجان بی‌سابقه

(موزه بزرگ مصر رو به اهرام قرار دارد (الشرق الأوسط)
(موزه بزرگ مصر رو به اهرام قرار دارد (الشرق الأوسط)
TT

مصر آماده افتتاح «موزه بزرگ» با حضور بین‌المللی و شور و هیجان بی‌سابقه

(موزه بزرگ مصر رو به اهرام قرار دارد (الشرق الأوسط)
(موزه بزرگ مصر رو به اهرام قرار دارد (الشرق الأوسط)

مصر آماده است تا «موزه بزرگ» را امشب (شنبه) با حضور بین‌المللی و شور و هیجان رسمی، مردمی و رسانه‌ای بی‌سابقه افتتاح کند. این رویداد به مناسبت گرامیداشت یک پروژه فرهنگی و تمدنی است که ساخت آن بیش از دو دهه طول کشیده و هزینه‌ای بیش از یک میلیارد دلار دربرداشته است. افتتاح این موزه چندین بار به دلیل شرایط ژئوپلیتیکی و رویدادهای بین‌المللی به تعویق افتاده است.
مصر همچنان آماده‌سازی‌ها را برای مراسم افتتاحیه ادامه می‌دهد. به گفته محمد الحمصانی، سخنگوی دولت مصر، انتظار می‌رود این مراسم شاهد حضور بین‌المللی بی‌نظیری باشد که در آن حداقل ۴۰ رئیس‌جمهوری، پادشاه و نخست‌وزیر از کشورهای مختلف، به‌علاوه تعداد زیادی از وزرا و مقامات ارشد از کشورهای متعدد حضور خواهند داشت.
در داخل موزه، برگزارکنندگان، پس از هفته‌ها تمرینات فشرده و آماده‌سازی‌های ویژه در حال انجام آخرین مراحل آماده‌سازی برای مراسم هستند. جزئیات این مراسم تا حد زیادی در سکوت خبری نگه داشته شده است، اما تصاویری از تمرینات، از جمله نمایش‌های نورافشانی در آسمان و مجسمه‌های فرعونی، در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده است. همچنین، گمانه‌زنی‌هایی در مورد احتمال حضور شریهان، هنرمند کناره گیری کرده، در مراسم وجود دارد.
این مراسم تحت رهبری ناير ناجی، رهبر ارکستر متشکل از نوازندگان مصری و عربی، برگزار می‌شود. قرار است فاروق حسنی، وزیر فرهنگ پیشین و طراح پروژه، سخنرانی افتتاحیه را ایراد کند. همچنین مجدی یعقوب، جراح معروف مصری، نیز سخنرانی دیگری خواهد داشت.
موزه از تاریخ ۱۵ اکتبر ۲۰۲۵ به یک مرکز فعالیت تبدیل شده است. باستان‌شناسان در حال انجام آخرین جزئیات سناریوهای نمایش، مهندسان در حال آماده‌سازی طرح‌های نورپردازی، و هنرمندان و موسیقی‌دانان در حال انجام تمرینات آخر برای مراسم هستند. در همین حال، در اطراف موزه، کارهایی برای آماده‌سازی منطقه اطراف آن از جمله پاک‌سازی، تزئین خیابان‌ها و نصب پرچم‌های کشورهای شرکت‌کننده در افتتاحیه انجام می‌شود.
برای آمادگی بیشتر، مهندس کامل وزیر، معاون نخست‌وزیر و وزیر صنعت و حمل‌ونقل، روز جمعه از تمامی مسیرها و جاده‌های منتهی به موزه بازدید کرد تا از آماده‌سازی آن‌ها برای استقبال از مهمانان اطمینان حاصل کند. طبق اعلام رسمی وزارت حمل‌ونقل، این اقدامات شامل بازسازی نمای بصری جاده‌های اطراف و نصب تابلوهای راهنما، همچنین نمایشگرهای دیجیتال بوده است، تا نمای خیابان‌ها بازتابی از فرهنگ و تمدن مصر باشد.
در حالی که وزارت کشور طرحی را برای تأمین امنیت مراسم افتتاحیه آماده کرده است، به گفته یک منبع امنیتی بلندپایه که با «خبرگزاری الشرق الأوسط» مصر صحبت کرده، «تأمین امنیت اطراف موزه در میدان الرماية، مسیرهای تردد و محل اقامت هیئت‌های شرکت‌کننده در این مراسم، همچنین نمایندگان رسانه‌های جهانی که به پوشش این رویداد جهانی می‌پردازند، از جمله تدابیر مهم این طرح بوده است.» علاوه بر این، «آموزش نیروهای اجرایی طرح بر اساس مدل شبیه‌سازی، توزیع نیروهای پلیس زن برای تأمین خدمات مختلف امنیتی در اطراف محل مراسم و افزایش حضور نیروهای امنیتی در اطراف موزه، چه در اطراف جاده دایره‌ای، میدان الرماية، خیابان‌های هرّم و ملک فیصل، همچنین خیابان فیوم و جاده مصر / اسکندریه صحرا، به دلیل حضور بسیاری از هیئت‌ها که از فرودگاه سفنکس وارد کشور می‌شوند» از دیگر اقدامات امنیتی است.
در همین راستا، مهندس عادل النجار، استاندار الجیزه، روز جمعه در بیانیه‌ای خبری اعلام کرد: «دولت مصر تحت رهبری رئیس‌جمهور توجه ویژه‌ای به پروژه موزه مصر بزرگ داشته است» و تأکید کرد: «تلاش‌ها برای برگزاری مراسم افتتاحیه به شکلی که شایسته جایگاه تمدنی مصر در سطح جهانی باشد، در جریان است.»
استان‌ها نیز شاشات نمایش را در میدان‌ها قرار داده‌اند تا شهروندان بتوانند از طریق آن‌ها مراسم را دنبال کنند. در همین حال، باشگاه‌ها و مراکز جوانان در سراسر کشور آماده استقبال از مردم علاقه‌مند به تماشای مراسم از طریق نمایشگرها هستند.
مراسم افتتاحیه با توجه به اهمیت سیاسی آن، تحت توجه ویژه قرار گرفته است. رئیس‌جمهور عبدالفتاح السیسی هفته گذشته جلسه‌ای با تعدادی از مقامات ارشد برای پیگیری آماده‌سازی‌های مراسم برگزار کرده است. بر اساس بیانیه ریاست‌جمهوری، او بر ضرورت برگزاری افتتاحیه‌ای تأکید کرده که «مناسب با جایگاه مصر باشد، و توانمندی‌های آن در زمینه موزه‌ها و فرهنگ جهانی را نشان دهد و در ترویج گردشگری کشور کمک کند.» او همچنین افزود: «این مراسم باید نه تنها عظمت این بنای جهانی را نمایان کند، بلکه به دستاوردها و پیشرفت‌های مصر در زمینه‌های مختلف که با جایگاه تمدنی آن در سطح جهانی هم‌خوانی دارد، اشاره داشته باشد.» مصطفی مدبولی، نخست‌وزیر مصر نیز سه‌شنبه شب از موزه بازدید کرد تا «آخرین مراحل» آماده‌سازی برای مراسم را بررسی کند.
در حالی که آماده‌سازی‌های رسمی ادامه دارد، مردم مصر در حال انتظار مراسم افتتاحیه هستند و انتظار دارند که این مراسم فراتر از تمام افتتاحیه‌های آثار تاریخی گذشته، مردم را شگفت‌زده کند. افتتاح موزه تبدیل به یک ترند در رسانه‌های اجتماعی شده است و بسیاری از مردم مصر تصاویر خود را با لباس‌های فرعونی به اشتراک می‌گذارند و مقاطع ویدئویی از تمرینات مراسم را منتشر می‌کنند.
دکتر زاهی حواس، وزیر پیشین آثار باستانی و دانشمند مصری، افتتاح این موزه را «پیامی به جهان مبنی بر اینکه مصر میراث فرهنگی خود را حفظ می‌کند» دانسته است و به «الشرق الأوسط» گفت: «این موزه مصر را به قله جهان خواهد رساند» و پیش‌بینی کرد که این پروژه به‌زودی درآمدهای کلانی ایجاد کند که هزینه‌های ۲ میلیارد دلاری ساخت آن را پوشش دهد.
موزه مصر بزرگ در سال ۲۰۰۲ بنیان‌گذاری شد و فازهای اول و دوم آن که شامل انبار آثار و مرکز مرمت بود در سال ۲۰۱۰ افتتاح گردید، اما اجرای پروژه به دلیل رویدادهای ۲۰۱۱ متوقف شد و سپس از سال ۲۰۱۴ ادامه یافت. قرار بود موزه در سال ۲۰۲۰ افتتاح شود، اما شیوع بیماری «کووید ۱۹» موجب تأخیر در پروژه گردید و بعداً نیز به دلیل «جنگ غزه» افتتاح آن به تعویق افتاد. مصر در ابتدا تصمیم داشت که افتتاح آن را در ۳ جولای ۲۰۲۳ برگزار کند، اما به دلیل حملات اسرائیل به ایران، افتتاحیه دوباره به تعویق افتاد.
با این حال، در پی تأخیرات متعدد، موزه به‌طور آزمایشی در سه مرحله افتتاح شد که از نوامبر ۲۰۲۲ شروع شد و اجازه برگزاری مراسم در «تالار بزرگ» موزه که در ورودی آن تندیس رمسیس دوم قرار دارد، داده شد. در اول دسامبر ۲۰۲۳، «پله بزرگ» که آثار عظیم باستانی زیادی در آن قرار دارند، افتتاح شد و در آخرین مرحله، در اکتبر ۲۰۲۳، ۱۲ سالن نمایش آثار برای اولین بار به روی عموم گشوده شد، در حالی که مهم‌ترین سالن‌ها مانند سالن «توت عنخ آمون» تا افتتاح رسمی بسته باقی ماندند.
این موزه که بر روی مساحتی بالغ بر ۵۰۰ هزار متر مربع ساخته شده است، تاریخ تمدن مصر را از طریق هزاران قطعه باستانی نادر و عظیم از دوره‌های مختلف به نمایش می‌گذارد و برای نخستین بار مجموعه کامل آثار پادشاه «توت عنخ آمون»، از زمان کشف مقبره‌اش در دره پادشاهان در لکسور (جنوب مصر) در سال ۱۹۲۲ را به نمایش می‌گذارد. این مجموعه شامل بیش از ۵۰۰۰ قطعه باستانی است و مصر امید دارد که موزه بتواند درآمدهای گردشگری خود را افزایش دهد و به عنوان «بزرگ‌ترین موزه فرهنگی یک تمدن» شناخته شود. پیش‌بینی می‌شود تعداد بازدیدکنندگان موزه بزرگ از ۵ میلیون نفر در سال فراتر رود.
مصر در دو سال گذشته رکوردهای بی‌سابقه‌ای در تعداد گردشگران ثبت کرده است، به‌طوری که تعداد گردشگران در سال ۲۰۲۴ به ۱۵.۷ میلیون نفر رسید و هدف‌گذاری مصر این است که با تکیه بر موزه بزرگ و پروژه‌های فرهنگی و باستانی دیگر تا سال ۲۰۳۱ این رقم به ۳۰ میلیون نفر برسد.
افتتاح موزه بزرگ توجه عمومی و رسانه‌ای بی‌سابقه‌ای را جلب کرده است؛ این خبر طی روزهای گذشته عنوان اصلی رسانه‌های محلی بود و در شبکه‌های اجتماعی به ترند تبدیل شده است. دولت مصر نیز روز افتتاح را تعطیل رسمی اعلام کرد.
حواس از «آگاهی آثار باستانی» که افتتاح موزه در میان مصری‌ها به وجود آورده ابراز خوشحالی کرده و به «الشرق الأوسط» گفت: «توجه جهان به این موزه و افتتاح آن، به ویژه نمایش آثار (فرعون طلایی) توت عنخ آمون که جواهر تاج موزه بزرگ است، جلب شده است.»
مقامات و رسانه‌های مصر نیز از موزه با عنوان «هدیه مصر به جهان» یاد کرده‌اند و افتتاح آن را «رویدادی تاریخی»، «فصل جدیدی در تاریخ تمدن مصر»، و «رویایی که شایسته مصر و تمدن هزاران ساله آن است»، توصیف کرده‌اند.


روايت «الحرّاني»… احياي شهری فراموش‌شده در تاريخ

روايت «الحرّاني»… احياي شهری فراموش‌شده در تاريخ
TT

روايت «الحرّاني»… احياي شهری فراموش‌شده در تاريخ

روايت «الحرّاني»… احياي شهری فراموش‌شده در تاريخ

روايت «الحرّاني» اثر نويسنده سوری خلف علي الخلف به تازگي از سوی «دار الريس – بيورت» (آگوست/ اوت 2025) منتشر شده است. اين نويسنده پيش از اين 9 ديوان شعر و 3 نمايشنامه منتشر کرده بود.
رمان «الحرّاني» به بررسی تاريخی و فرهنگی حرّان و «جماعت حرّانی» می‌پردازد که در متون عربی با عنوان «صابئه حرّانيه» در قرن نهم ميلادی شناخته می‌شوند. اين اثر به دنبال احيای جايگاه شهر حرّان است که در طول تاريخ غالباً ناديده گرفته شده است، هرچند اين شهر در حقيقت يکي از مهم‌ترين نقاط تلاقي تمدن‌ها، افکار، فلسفه‌ها و اديان بوده است.
نويسنده فضای حضور و ممالك بزرگ در دوران المأمون را احيا مي‌کند؛ از جمله دولت خلافت عباسی، امپراطوری بیزانسی، خلافت اموی در اندلس، و امارت کرت عربی... او در کنار خواننده در شهرهايی چون حرّان، رقّه، اسکندريه، آتن، قسطنطنيه، قرطبه، غرناطه، مالقه و حتی جزيره کرت و سیسیل قدم مي‌زند و تصويری گسترده از زمانه‌ای با تحولات فکری، فلسفی و سياسی پيچيده ارائه می‌دهد.
در اين روايت شخصيت‌های برجسته‌ای چون ثابت بن قره به تصوير کشيده شده‌اند، ولي اين اثر تنها بر شخصيت او تمرکز نمی‌کند و در عوض تصويری جمعی از مردمان اين شهر که ميراث تمدن سومر را به ارث برده‌اند، ارائه می‌دهد. آن‌ها در يک جدل فلسفی و دينی، اين ميراث را دوباره در قالب تفکر و انديشه‌های خود بازآفرينی کرده‌اند. همچنين تأثير اين شهر و مدارس فکری آن بر فلاسفه يونانی چون فيثاغورس، افلوطين و ديگر فلاسفه‌ای که از آموزه‌های آن بهره برده‌اند، برجسته می‌شود.
روايت به جنبه‌های دقيق زندگی روزمره نيز توجه ويژه‌ای دارد: از پوشاک و غذا گرفته تا مراسم دينی، معماری و موسيقی، که به اثر حسی و مستندسازی می‌بخشد. همچنين نشان داده می‌شود که مردم چگونه در ميان مشرق و مغرب سفر کرده و انديشه‌ها، کالاها و زبان‌های خود را جابه‌جا می‌کردند.
از سوی ديگر، «الحرّانی» نشان می‌دهد که روايت تاريخی تنها ثبت وقايع نيست، بلکه بازخوانی حافظه‌های فراموش‌شده، تفکيک اسطوره‌ها و بازسازی هويت است. اين اثر تلاش می‌کند تا گفت‌وگويی بين گذشته و حال برقرار کند و سوالاتی درباره سرنوشت و همزيستی در دنيای آشفته مطرح کند.
خلف علي الخلف، با اين اثر همان‌طور که ناشر اشاره می‌کند، پروژه خود را به عنوان يک رمان ‌نويس آغاز می‌کند؛ «او در تلاش است تا تاريخ را به ماده‌ای زنده و پويا در درون روايت تبديل کند و متنی را ارائه دهد که موضوع بحث و مناقشه در ميان خوانندگان و منتقدان باشد».
خلف علي الخلف نويسنده و شاعر اهل رقه در جزيره فرات در سوريه است.


«ثمرة النار»… زنانی که چکیده شکست انسانی‌اند

«ثمرة النار»… زنانی که چکیده شکست انسانی‌اند
TT

«ثمرة النار»… زنانی که چکیده شکست انسانی‌اند

«ثمرة النار»… زنانی که چکیده شکست انسانی‌اند

نویسنده لبنانی، حنین الصایغ، با رمان دوم خود «ثمرة النار» (نشر دار الآداب)، پس از اثر اولش «میثاق النساء» که به فهرست نهایی جایزه «بوکر عربی» راه یافت، کاوش خود را در لایه‌های پنهان وجود انسانی ادامه می‌دهد.
نویسنده در رمان جدیدش، به اعماق دنیای داخلی بحران‌زده می‌رود و ساختار روایتی محکمی می‌سازد که در آن صداها به هم می‌آمیزند و زمان‌ها با یکدیگر تلاقی می‌کنند. در این اثر، خواننده با متنی مواجه می‌شود که بین درد انسانی عمیق و مهارت در ساختار هنری تعادل برقرار می‌کند؛ جایی که در آن کشمکش‌های پنهان با رویارویی‌های آشکار در هم آمیخته‌اند و جایی که زنان - در جامعه‌ای محافظه‌کار - تبدیل به نمادهایی از خلاصه‌سازی شکست انسانی می‌شوند.

بازگویی و روایت

ساختار رمان بر مبنای یک روایت محکم بنا شده که به‌طور مؤثر رشته‌های پیچیده شخصیت‌ها را در چهار نسل دنبال می‌کند. نویسنده در این اثر، زندگی‌هایی را که تحت سلطه ترس، سرکوب و سنت‌ها قرار دارند، بررسی می‌کند و اثر قساوت را بر مردان و زنان به نمایش می‌گذارد. با این حال، حضور زنان در این روایت همچنان غالب است. حنین الصایغ زنان خود را در وضعیتی از شکاف درونی به تصویر می‌کشد که نمایانگر تاریخ طولانی از شکست‌ها و تلخی‌ها است. او از طریق گوش دادن به صداهای متنوع، از جمله صدای مادر، دختر، نوه و حتی مادربزرگ، گذشته را بازسازی می‌کند؛ نه تنها به عنوان پس‌زمینه‌ای برای وقایع، بلکه به‌عنوان نیرویی فعال که بر سرنوشت شخصیت‌ها تأثیر می‌گذارد و آن‌ها را هدایت می‌کند. این کار، خواننده را در حرکتی بی‌وقفه بین بازگشت به گذشته (فلش‌بک) و روایت جاری قرار می‌دهد.
بنابراین، زخم‌ها و آسیب‌ها به‌طور تدریجی آشکار می‌شوند، گویی نویسنده در حال کاوش در حافظه‌ای است که از شکاف‌ها و ترک‌ها انباشته شده است.

تبدیل قربانیان به بت‌ها

رمان «ثمرة النار» ادامه‌ای بر اثر قبلی حنین الصایغ است، اما این بار شدت و عمق بیشتری دارد. در این رمان، شخصیت «نبيلة»، مادر «أمل» قهرمان «میثاق النساء»، تلاش می‌کند زندگی خود را بر اساس جرقه‌ای از آزادی و آگاهی بسازد، اما او از دست سرنوشت نمی‌گریزد و از فشار جامعه‌ای که «قربانیان را مقدس کرده و آن‌ها را به بت تبدیل می‌کند»، رهایی نمی‌یابد. این مادر، همانند دخترش، در مسیری پر از چالش و سردرگمی حرکت می‌کند، میان تمایل به آزادی و تسلیم در برابر نیروهایی که زندگی او را هدایت می‌کنند.
شخصیت‌های رمان از گذشته‌ها آزار می‌بینند و تقدیر آن‌ها را به حرکت در می‌آورد. «نبيلة»، با وجود آگاهی‌اش، همچنان در میان پذیرش و تمایل به خواسته‌ها، و همچنین میان افشای حقیقت و فرو رفتن در انزوای خود، گرفتار است. در لحظات مواجهه با واقعیت، ترس به او نفوذ می‌کند و به شکلی چون موجودی درنده به او تحمیل می‌شود تا با آنچه انکار می‌کند، همراهی کند. این آگاهی درهم‌شکسته که خود را به‌عنوان راه نجات نشان می‌دهد، در حقیقت عمق آسیب‌ها و شکست‌های او را آشکار می‌سازد.
شخصیت‌های دیگر نیز از درد کمتری رنج نمی‌برند؛ از جمله «راغدة» که غیاب را به بهای رهایی انتخاب کرده، و «ذوقان» که لعنت تعلق و خیانت را به دوش می‌کشد، و همچنین مادربزرگ و خواهران «نبيلة» و دخترانش که زندگی‌شان را به سلطه سنت‌ها و مردان دین سپرده‌اند. همه در قفس ترس می‌چرخند و نتیجه این وضعیت یک چرخش معیوب از ناتوانی است که رویای فردی را خرد می‌کند و تراژدی را از نسلی به نسل دیگر بازتولید می‌کند.

بین واقع‌گرایی و نمادگرایی

روایت حنین الصایغ بر مبنای اصل علت و معلول است، اما در برخی موارد او به تقدیر اجازه می‌دهد که نتایج را دوباره بنویسد. در این تعادل، رمان به‌عنوان سفری از جراحت‌های به ارث رسیده آشکار می‌شود. استعاره‌های مرتبط با آتش و آب (رودخانه، سیلاب، آتشی که همه‌چیز را می‌بلعد) ابزارهایی ساختاری هستند که ایده تقدیر سخت‌گیرانه‌ای را که زندگی را بلعیده است، بازتولید می‌کنند. آتش نه تنها وسیله‌ای برای پخت نان، بلکه نماد سوختن مستمر و عمر از دست رفته‌ای است که با هر چرخه تکراری مصرف می‌شود.
روستا، صحنه رخدادهای داستان، استعاره‌ای از زندان بزرگ است. مکانی است که ترس در آن به ارث می‌رسد، همانطور که مردم نان و آتش را به ارث می‌برند؛ در آنجا عشق «پدیده‌ای خطرناک» است و دختران به سرنوشت‌شان رهنمون می‌شوند همانطور که مرغ‌ها به قفس برده می‌شوند.
زبان در «ثمرة النار» مملو از درد و میان سادگی شفاف و غنای نمادین در نوسان است. نویسنده - همانطور که در متن مشهود است - قصد ندارد تراژدی شخصیت‌هایش را به‌منظور جلب ترحم روایت کند، بلکه آن‌ها را به شکلی واقع‌گرایانه و بی‌مراعات ارائه می‌دهد. در اینجا قدرت متن نهفته است: در توانایی آن برای انتقال درد بدون هیچ‌گونه آرایشی، و در این که خواننده می‌تواند قساوت را همچون تقدیری شخصی لمس کند.

غربت درونی

شخصیت «نبيلة» نمادی از تراژدی زن است در رابطه با خود و جامعه‌اش. حنین الصایغ شخصیت او را از درون می‌سازد، از طریق اقرار، ترفندها، انکسارها و پیچیدگی‌های او. او آگاه است اما دست‌وپای بسته، خواهان است اما مردد، شاهد است اما عاجز. این تکه‌تکه شدن، معنای غربت درونی را در رمان تجسد می‌بخشد؛ غربت از خود، و از صدای قلبی که قطع شده است.
در اطراف او، طیفی از انسان‌ها پخش شده‌اند. «أمل» سعی دارد نظم موجود را بشکند؛ اما او از وزن گناه رهایی نمی‌یابد. دیگر شخصیت‌ها - مانند «سمر» - وقتی از معشوقه‌اش جدا می‌شود، کشته می‌شوند، و مرگ او تنها به دلیل غربت یا سرطان نیست. «نجاة» عمرش را صرف راضی کردن دیگران می‌کند، در حالی که در نقش خود که به‌طور تحمیل شده به دنیا آمده است، باقی می‌ماند. هر شخصیت لایه‌ای از تراژدی جمعی را می‌سازد و ایده انتقال زخم بدون التیام را باز تأکید می‌کند.

اهمیت رمان

«ثمرة النار» بیشتر از یک ادامه برای رمان اول است. این اثر پایه‌گذار پروژه‌ای روایی است که تجزیه و تحلیل وجود انسان تحت سلطه تقدیر و سنت‌ها را روشن می‌کند، با تصاویری بسیار واقع‌گرایانه از زنانی که بهای روانی و اجتماعی ترسناکی را تحمل می‌کنند، بدون آنکه لحظه‌ای از آگاهی یا رویای رهایی دست بردارند. این رمان، روایت درد است، اما همچنین رمان مقاومت در برابر درد است. در برابر تقدیر روستا و قدرت جامعه، حنین الصایغ انتخاب کرده است که صداهای خفه شده را به عرصه عمومی بیاورد، تا از ادبیت فضایی برای مقابله بسازد، حتی اگر این کار به قیمت غرق شدن شخصیت‌هایش در غم و فقدان باشد.