«اسلام روشنایی‌ها»

درخواست‌هایی برای تبلور آن و کتاب‌هایی که در پاریس با همین نام منتشرشدند

«اسلام روشنایی‌ها»
TT

«اسلام روشنایی‌ها»

«اسلام روشنایی‌ها»

پاریس نقش مهمی در روشنگری جهان اروپایی قرن هجدهم بازی کرد. به نظرمی‌رسد ازآن خواسته شده همان نقش را برای جهان عرب قرن بیست و یکم بازی کند. درقرن هجدهم پادشاه قدرقدرت پروس فردریک دوم به این افتخار می‌کرد که زبان فرانسه را می‌داند و سیراب از فرهنگ فرانسوی است؛ حتی بحث و جدل‌های فلسفی در دربارش به زبان فرانسه صورت می‌گرفت و نه زبان آلمانی. با دوستش ولتر نیز به زبانش مکاتبه می‌کرد. سخن کوتاه: پرتو افکنی فرهنگ فرانسوی سراسر اروپا را فراگرفته بود همانگونه که درخشش زبان انگلیسی اکنون جهان را فراگرفته است. و به نظر می‌رسد اکنون نوبت روشنگری جهان عرب و مسلمانان به طور کلی فرارسیده است. این مسئله‌ای است که بسیاری از لایه‌های فرهنگی پاریس به آن اعتقاد دارند. و این مأموریتی سنگین، بزرگ و کمرشکن است. چه کسی می‌تواند تاریکی‌های سنگین را که هزار سال بر روی هم انباشته شده‌اند روشنی ببخشد؟ یعنی از زمان شکست معتزله و فلاسفه! به همین دلیل در سال‌های اخیر درخواست‌ها برای تبلور بخشیدن به «اسلام روشنایی‌ها» بیشتر شده است. حتی مجموعه کتاب‌هایی با عنوان: «اسلام روشنایی‌ها» توسط «انتشارات البان میشل» پاریس منتشر شد. تألیفات زیادی منتشر کرد؛ برای نمونه می‌توان به:« اندیشمندان جدید دراسلام» نوشته رشید بن زین اشاره کرد. و اکنون این پرسش را مطرح می‌کنم: آیا واقعاً مالک شبل مبتکر اصطلاح «اسلام روشنایی‌ها» است؟

خود او این طور فکرمی‌کند. و در گفت‌وگو با روزنامه «شامگاه» بلژیکی چنین اظهارنظری دارد. اما به نظر می‌رسد اصطلاح خیلی قدیم‌تر از آن است. شاید اول در زبان عربی و پیش از فرانسه ظهور یافت. شاید اول درمصر، لبنان یا تونس برای معرفی جریان طویل و عریض تجددگرا به کار رفت که می‌خواست خط پایانی بر موج بنیادگرایی رو به گسترش بگذارد. این را می‌گویم و به دکتر محمد الشرفی وزیر آموزش و روشنگری در دوره بن علی فکرمی‌کنم که کتابی با عنوان: «الاسلام و الحریه/اسلام و آزادی» منتشر کرد. کتاب دیگری نیز با عنوان:«معرکتی من اجل الانوار/نبرد من برای روشنایی‌ها» نوشت. برجسته‌ترین چهره‌های این جریان عبارتند از: العفیف الاخضر، عبدالوهاب المؤدب، نصرحامد ابوزید، المازری حداد، عبدالمجید الشرفی، خالد المنتصر، رجاء بن سلامه، ریتا فرج... و ده‌ها چهره فرهیخته عرب دیگر. و البته استاد استادان، آغازگر بزرگ روشنگری اسلامی در این دوره را نباید فراموش کرد؛ پروفسور محمد ارکون. و حقیقت اینکه دشوار می‌توان مشخص کرد مبتکر این اصطلاح کیست. اما آیا این مهم است؟ مهم این است که اندیشه‌های جدید گسترش یابند و بر هر دهان و زبانی جاری شوند. نیازی فوری به روشنگری وجود دارد پس از آنکه موج تاریک‌اندیشی به افکار عمومی عربی یورش برد؛ حتی به چهره‌های فرهنگی یا باید گفت: شبه فرهنگی رسید.

در حقیقت روشنگری از دوران نهضت در قرن نوزدهم آغاز شد و تا نیمه قرن بیست ادامه یافت. همانی که آلبرت حورانی آن را «دوران لیبرال عربی» نامید. اما اندیشمندان بزرگ آن از سوی اخوان المسلمین و هم طیف‌هاشان به زندیقی و بی‌‌دینی متهم شدند. به هجوم آنها به طه حسین، علی عبدالرزاق و دیگر پیشگامان روشنگری عربی و اسلامی نگاه کنید. کارشان حتی به تلاش برای سوء قصد به استاد عباس محمود العقاد رسید. و شاید اکنون نیازمند نهضتی دوم می‌بودیم که از نهضت قرن نوزدهم جسورانه‌تر و پرقدرت‌تر باشد یا دست‌کم آن را کامل کند. این را می‌گویم به خصوص که موج تاریک اندیشی به زودی فروکش می‌کند و پس از آنکه نواقص و خطرات سهمگین آن بر آینده جهان عرب مشخص شد، چندان دوامی نمی‌یابد. از این نهضت جدید خواسته می‌شود آنچه را که نهضت اول از تحقق آن بازماند محقق سازد با وجود اینکه دست‌آوردهایی مهم داشت و سرآمدانی بزرگ: این خود یک حفاری باستان‌شناسانه در اعماق میراث و روشن ساختن آن از درون به شکلی بی سابقه و بی نظیر است به طوری که گویی از نو ساخته می‌شود! این مأموریت بزرگ پیش روی فرهیختگان عرب درسال‌های آینده است.

باید اضافه کنم که اسلام دین گرایش‌های انسانی و مکارم اخلاق است. دین روشنایی تمدنی است که روزگاری پرتوش جهان را گرفت نه دین تاریک‌اندیشی تکفیری که اخیراً گرفتار آن شدیم و نام و چهره ما را در سراسر جهان مخدوش ساخت. به همین دلیل مالک شبل نمایندگان بزرگ اسلام را برای تشکیل جلسه فوری فراخواند و برای اولین بار تصمیماتی مهم گرفته شد؛ اول: چیره ساختن معرفت عقلانی برهرنوع معرفت دیگر به خصوص معرفت افسانه‌ای، غیبی و اسطوره‌ای که بر عامه مردم به دلیل فقر و نادانی و بی‌سوادی سیطره یافته است. به معنای دیگر باید عقل را بر نقل چیره ساخت و نه برعکس. دوم: تفسیر دوباره همه میراث اسلامی درپرتو علم جدید؛ چرا که تفسیر حاکم، ظاهری و بیش از حد سنتی است و دیگر تناسبی با این دوران ندارد. ما نمی‌توانیم تا ابد با تفسیرهای کهنه، فسیل شده، مومیایی و تاریخ مصرف گذشته زندگی کنیم. با تأسف شدید همین تفاسیر است که همچنان بر برنامه‌های آموزشی و کانال‌های ماهواره‌‌ای و حتی دانشگاه‌ها سیطره دارند. سوم: دست کشیدن کامل از فکرجهاد؛ چرا که ما را وارد برخورد مستقیم با همه جهان می‌کند. منفجر ساختن اتوبوس‌ها، کافه‌ها، خیابان‌ها و بازارها و به وحشت انداختن شهروندان بی‌گناه نه قهرمانی است و نه جهاد مقبول خدا. بلکه تروریسمی جنایتکار و ضد رواداری دین حنیف است. برهمه علمای امت و همه چهره‌های فرهنگی عرب و مسلمان است که به صراحت و قاطعیت این انفجارها و عاملان آنها را محکوم کنند. به هرحال شایسته نیست که تلاش کنند این کارها را توجیه کنند همان کاری که برخی چهره‌های فرهنگی پوپولیستی و غوغایی می‌کنند که سوار برموج می‌شوند و احساسات را غلغلک می‌دهند. چهارم: شایسته است که شیوخ اسلام از دادن فتواهای تکفیری علیه چهره‌های فرهنگی عرب برای مقدمه چینی سوء قصد به آنها دست بکشند. هیچ شیخی حق ندارد فتوا به کشتن این یا آن چهره فرهنگی بدهد همانگونه که در الجزایر در دوره ده ساله سیاه، سوریه، مصر، عراق و... روی داد. این فتواهای آشفته منجر به برانگیختن آشوب و رعب می‌شوند اگر فتنه و وحشت در جامعه نباشد. اگر مشایخ والا از کتابی خوششان نیامد این را به صراحت بگویند و از راه دلایل عقلانی رد کنند نه از راه فتواهای کشنده و تیر! اما چه کسی قاتل‌تر است: فتوا یا تیر؟

می‌توان گفت، عبدالنور بیدار اکنون بزرگ‌‌ترین نماینده «اسلام روشنایی‌ها» درفرانسه است. او از جهت فلسفی عمیق‌تر است. او به صراحت می‌گوید:« من اسلام را دوست دارم... ازنظر فکری من را رشد داد و از نظر اخلاقی و معنوی من را تا بی‌نهایت برد. اما موج تاریک اندیشی عقب‌مانده مسلط کنونی را نمی‌پذیرم. این روح و اساس اسلام را نمایندگی نمی‌کند». سپس فیلسوف مذکور مقاله پرسرو صدایی در «لیبراسیون» پاریسی با عنوان:« به اسلام روشنایی‌ها اعتماد کنید» منتشر کرد و چنین گفت: یا «اسلام روشنایی‌ها» پیروز می‌شود یا «اسلام تعصب و تاریکی». انتخاب با شماست. همچنین گفت: فرد می‌تواند مسلمان حقیقی و روشنفکری حقیقی باشد. این با آن منافات ندارد. اما به شرط آنکه میراث را از باورهای دگماتیک متحجرانه ضد آزادی وجدان و عقیده و تکفیر کننده دیگران و تحقیر کننده کرامت آنها و ناسازگار با تسامح و همه ارزش‌های حقوق بشر پاک کنیم. او گفت، امکان دارد اسلام معنوی عظیم و متجدد و کاملاً زنده جریان یابد که با بهترین دست‌آوردهای مدرنیته سازگار باشد. این اسلامی است که از منابع بزرگ حکمت و معنویت تغذیه می‌کند. از سخنانش می‌فهمیم که از پیروان دو جریان بزرگ اندیشه اسلامی است: جریان فلسفی آزاد از عقاید دگماتیک متحجر که از زمان ابن رشد تا محمد اقبال ادامه یافت و جریان عرفانی که تجسم بخش عشق، صلح و خودشناسی از طریق تعمق در درون است. در نتیجه؛ در میراث اسلامی گنجینه‌هایی از ارزش‌های اخلاقی و افکار عقلانی و معنوی وجود دارد. در میراث صفحه‌های درخشان و روشن اما مدفون یا ناشناخته برای شاگردان و عامه مردم ما وجود دارد. اینها را باید بکاویم و از آنها الهام بگیریم و برآنها تمرکز کنیم و در برنامه‌های آموزشی وارد سازیم. اما مشکل این است که تاکنون صفحات سیاه و تاریک برما مسلط شده‌اند.

دیگرآنکه فراموش نکنیم روشنگری عربی با وجود اهمیت بسیاری که دارد، زیر سقف قرون وسطی اتفاق افتاد. و این درحالی است که روشنگری اروپایی از ولتر آغاز شد؛ بلکه حتی از زمان دکارت و اسپینوزا در زیر سقف دوران مدرنیته رقم خورد. دکارت آغازگر فلسفه جدید بود و از ابن رشد و همه فلسفه قرون وسطی فراتر رفت. سپس نوبت به کانت رسید که از خود دکارت عبور کرد. هگل، نیچه و هایدگر چطور؟ هابرماس در دوران ما چطور؟ ...

به همین دلیل شایسته است همه این تحولات و افزودن‌ها و فتوحات معرفتی بزرگ را مدنظر داشته باشیم. از دوره روشنگری بی اندازه عبور کرده است. در این راستا باید بدانیم که مدرنیته فقط تکنولوژی و ابزار و اختراعات نیست؛ بلکه چیزی مهم‌تر و بالاتر از آن است. مدرنیزم به معنای مثبت کلمه، یک رویداد روانی عظیم در تاریخ اندیشه و هستی است.

به طور اساسی به معنای منفجر ساختن هسته‌های متصلب یقینیات میراثی لاهوتی است که صدها سال برما حاکمند. همچنین آزاد ساختن روح بشر از غل و زنجیرها و روان شدن فکر جدید بشری بیرون از چارچوب بسته فرقه‌ای است و اینکه برای اولین بار درتاریخ نفسی راحت بکشیم. آیا چیز کمی است؟ این بسیار است و از بسیار هم بیشتر.



مصر آماده افتتاح «موزه بزرگ» با حضور بین‌المللی و شور و هیجان بی‌سابقه

(موزه بزرگ مصر رو به اهرام قرار دارد (الشرق الأوسط)
(موزه بزرگ مصر رو به اهرام قرار دارد (الشرق الأوسط)
TT

مصر آماده افتتاح «موزه بزرگ» با حضور بین‌المللی و شور و هیجان بی‌سابقه

(موزه بزرگ مصر رو به اهرام قرار دارد (الشرق الأوسط)
(موزه بزرگ مصر رو به اهرام قرار دارد (الشرق الأوسط)

مصر آماده است تا «موزه بزرگ» را امشب (شنبه) با حضور بین‌المللی و شور و هیجان رسمی، مردمی و رسانه‌ای بی‌سابقه افتتاح کند. این رویداد به مناسبت گرامیداشت یک پروژه فرهنگی و تمدنی است که ساخت آن بیش از دو دهه طول کشیده و هزینه‌ای بیش از یک میلیارد دلار دربرداشته است. افتتاح این موزه چندین بار به دلیل شرایط ژئوپلیتیکی و رویدادهای بین‌المللی به تعویق افتاده است.
مصر همچنان آماده‌سازی‌ها را برای مراسم افتتاحیه ادامه می‌دهد. به گفته محمد الحمصانی، سخنگوی دولت مصر، انتظار می‌رود این مراسم شاهد حضور بین‌المللی بی‌نظیری باشد که در آن حداقل ۴۰ رئیس‌جمهوری، پادشاه و نخست‌وزیر از کشورهای مختلف، به‌علاوه تعداد زیادی از وزرا و مقامات ارشد از کشورهای متعدد حضور خواهند داشت.
در داخل موزه، برگزارکنندگان، پس از هفته‌ها تمرینات فشرده و آماده‌سازی‌های ویژه در حال انجام آخرین مراحل آماده‌سازی برای مراسم هستند. جزئیات این مراسم تا حد زیادی در سکوت خبری نگه داشته شده است، اما تصاویری از تمرینات، از جمله نمایش‌های نورافشانی در آسمان و مجسمه‌های فرعونی، در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده است. همچنین، گمانه‌زنی‌هایی در مورد احتمال حضور شریهان، هنرمند کناره گیری کرده، در مراسم وجود دارد.
این مراسم تحت رهبری ناير ناجی، رهبر ارکستر متشکل از نوازندگان مصری و عربی، برگزار می‌شود. قرار است فاروق حسنی، وزیر فرهنگ پیشین و طراح پروژه، سخنرانی افتتاحیه را ایراد کند. همچنین مجدی یعقوب، جراح معروف مصری، نیز سخنرانی دیگری خواهد داشت.
موزه از تاریخ ۱۵ اکتبر ۲۰۲۵ به یک مرکز فعالیت تبدیل شده است. باستان‌شناسان در حال انجام آخرین جزئیات سناریوهای نمایش، مهندسان در حال آماده‌سازی طرح‌های نورپردازی، و هنرمندان و موسیقی‌دانان در حال انجام تمرینات آخر برای مراسم هستند. در همین حال، در اطراف موزه، کارهایی برای آماده‌سازی منطقه اطراف آن از جمله پاک‌سازی، تزئین خیابان‌ها و نصب پرچم‌های کشورهای شرکت‌کننده در افتتاحیه انجام می‌شود.
برای آمادگی بیشتر، مهندس کامل وزیر، معاون نخست‌وزیر و وزیر صنعت و حمل‌ونقل، روز جمعه از تمامی مسیرها و جاده‌های منتهی به موزه بازدید کرد تا از آماده‌سازی آن‌ها برای استقبال از مهمانان اطمینان حاصل کند. طبق اعلام رسمی وزارت حمل‌ونقل، این اقدامات شامل بازسازی نمای بصری جاده‌های اطراف و نصب تابلوهای راهنما، همچنین نمایشگرهای دیجیتال بوده است، تا نمای خیابان‌ها بازتابی از فرهنگ و تمدن مصر باشد.
در حالی که وزارت کشور طرحی را برای تأمین امنیت مراسم افتتاحیه آماده کرده است، به گفته یک منبع امنیتی بلندپایه که با «خبرگزاری الشرق الأوسط» مصر صحبت کرده، «تأمین امنیت اطراف موزه در میدان الرماية، مسیرهای تردد و محل اقامت هیئت‌های شرکت‌کننده در این مراسم، همچنین نمایندگان رسانه‌های جهانی که به پوشش این رویداد جهانی می‌پردازند، از جمله تدابیر مهم این طرح بوده است.» علاوه بر این، «آموزش نیروهای اجرایی طرح بر اساس مدل شبیه‌سازی، توزیع نیروهای پلیس زن برای تأمین خدمات مختلف امنیتی در اطراف محل مراسم و افزایش حضور نیروهای امنیتی در اطراف موزه، چه در اطراف جاده دایره‌ای، میدان الرماية، خیابان‌های هرّم و ملک فیصل، همچنین خیابان فیوم و جاده مصر / اسکندریه صحرا، به دلیل حضور بسیاری از هیئت‌ها که از فرودگاه سفنکس وارد کشور می‌شوند» از دیگر اقدامات امنیتی است.
در همین راستا، مهندس عادل النجار، استاندار الجیزه، روز جمعه در بیانیه‌ای خبری اعلام کرد: «دولت مصر تحت رهبری رئیس‌جمهور توجه ویژه‌ای به پروژه موزه مصر بزرگ داشته است» و تأکید کرد: «تلاش‌ها برای برگزاری مراسم افتتاحیه به شکلی که شایسته جایگاه تمدنی مصر در سطح جهانی باشد، در جریان است.»
استان‌ها نیز شاشات نمایش را در میدان‌ها قرار داده‌اند تا شهروندان بتوانند از طریق آن‌ها مراسم را دنبال کنند. در همین حال، باشگاه‌ها و مراکز جوانان در سراسر کشور آماده استقبال از مردم علاقه‌مند به تماشای مراسم از طریق نمایشگرها هستند.
مراسم افتتاحیه با توجه به اهمیت سیاسی آن، تحت توجه ویژه قرار گرفته است. رئیس‌جمهور عبدالفتاح السیسی هفته گذشته جلسه‌ای با تعدادی از مقامات ارشد برای پیگیری آماده‌سازی‌های مراسم برگزار کرده است. بر اساس بیانیه ریاست‌جمهوری، او بر ضرورت برگزاری افتتاحیه‌ای تأکید کرده که «مناسب با جایگاه مصر باشد، و توانمندی‌های آن در زمینه موزه‌ها و فرهنگ جهانی را نشان دهد و در ترویج گردشگری کشور کمک کند.» او همچنین افزود: «این مراسم باید نه تنها عظمت این بنای جهانی را نمایان کند، بلکه به دستاوردها و پیشرفت‌های مصر در زمینه‌های مختلف که با جایگاه تمدنی آن در سطح جهانی هم‌خوانی دارد، اشاره داشته باشد.» مصطفی مدبولی، نخست‌وزیر مصر نیز سه‌شنبه شب از موزه بازدید کرد تا «آخرین مراحل» آماده‌سازی برای مراسم را بررسی کند.
در حالی که آماده‌سازی‌های رسمی ادامه دارد، مردم مصر در حال انتظار مراسم افتتاحیه هستند و انتظار دارند که این مراسم فراتر از تمام افتتاحیه‌های آثار تاریخی گذشته، مردم را شگفت‌زده کند. افتتاح موزه تبدیل به یک ترند در رسانه‌های اجتماعی شده است و بسیاری از مردم مصر تصاویر خود را با لباس‌های فرعونی به اشتراک می‌گذارند و مقاطع ویدئویی از تمرینات مراسم را منتشر می‌کنند.
دکتر زاهی حواس، وزیر پیشین آثار باستانی و دانشمند مصری، افتتاح این موزه را «پیامی به جهان مبنی بر اینکه مصر میراث فرهنگی خود را حفظ می‌کند» دانسته است و به «الشرق الأوسط» گفت: «این موزه مصر را به قله جهان خواهد رساند» و پیش‌بینی کرد که این پروژه به‌زودی درآمدهای کلانی ایجاد کند که هزینه‌های ۲ میلیارد دلاری ساخت آن را پوشش دهد.
موزه مصر بزرگ در سال ۲۰۰۲ بنیان‌گذاری شد و فازهای اول و دوم آن که شامل انبار آثار و مرکز مرمت بود در سال ۲۰۱۰ افتتاح گردید، اما اجرای پروژه به دلیل رویدادهای ۲۰۱۱ متوقف شد و سپس از سال ۲۰۱۴ ادامه یافت. قرار بود موزه در سال ۲۰۲۰ افتتاح شود، اما شیوع بیماری «کووید ۱۹» موجب تأخیر در پروژه گردید و بعداً نیز به دلیل «جنگ غزه» افتتاح آن به تعویق افتاد. مصر در ابتدا تصمیم داشت که افتتاح آن را در ۳ جولای ۲۰۲۳ برگزار کند، اما به دلیل حملات اسرائیل به ایران، افتتاحیه دوباره به تعویق افتاد.
با این حال، در پی تأخیرات متعدد، موزه به‌طور آزمایشی در سه مرحله افتتاح شد که از نوامبر ۲۰۲۲ شروع شد و اجازه برگزاری مراسم در «تالار بزرگ» موزه که در ورودی آن تندیس رمسیس دوم قرار دارد، داده شد. در اول دسامبر ۲۰۲۳، «پله بزرگ» که آثار عظیم باستانی زیادی در آن قرار دارند، افتتاح شد و در آخرین مرحله، در اکتبر ۲۰۲۳، ۱۲ سالن نمایش آثار برای اولین بار به روی عموم گشوده شد، در حالی که مهم‌ترین سالن‌ها مانند سالن «توت عنخ آمون» تا افتتاح رسمی بسته باقی ماندند.
این موزه که بر روی مساحتی بالغ بر ۵۰۰ هزار متر مربع ساخته شده است، تاریخ تمدن مصر را از طریق هزاران قطعه باستانی نادر و عظیم از دوره‌های مختلف به نمایش می‌گذارد و برای نخستین بار مجموعه کامل آثار پادشاه «توت عنخ آمون»، از زمان کشف مقبره‌اش در دره پادشاهان در لکسور (جنوب مصر) در سال ۱۹۲۲ را به نمایش می‌گذارد. این مجموعه شامل بیش از ۵۰۰۰ قطعه باستانی است و مصر امید دارد که موزه بتواند درآمدهای گردشگری خود را افزایش دهد و به عنوان «بزرگ‌ترین موزه فرهنگی یک تمدن» شناخته شود. پیش‌بینی می‌شود تعداد بازدیدکنندگان موزه بزرگ از ۵ میلیون نفر در سال فراتر رود.
مصر در دو سال گذشته رکوردهای بی‌سابقه‌ای در تعداد گردشگران ثبت کرده است، به‌طوری که تعداد گردشگران در سال ۲۰۲۴ به ۱۵.۷ میلیون نفر رسید و هدف‌گذاری مصر این است که با تکیه بر موزه بزرگ و پروژه‌های فرهنگی و باستانی دیگر تا سال ۲۰۳۱ این رقم به ۳۰ میلیون نفر برسد.
افتتاح موزه بزرگ توجه عمومی و رسانه‌ای بی‌سابقه‌ای را جلب کرده است؛ این خبر طی روزهای گذشته عنوان اصلی رسانه‌های محلی بود و در شبکه‌های اجتماعی به ترند تبدیل شده است. دولت مصر نیز روز افتتاح را تعطیل رسمی اعلام کرد.
حواس از «آگاهی آثار باستانی» که افتتاح موزه در میان مصری‌ها به وجود آورده ابراز خوشحالی کرده و به «الشرق الأوسط» گفت: «توجه جهان به این موزه و افتتاح آن، به ویژه نمایش آثار (فرعون طلایی) توت عنخ آمون که جواهر تاج موزه بزرگ است، جلب شده است.»
مقامات و رسانه‌های مصر نیز از موزه با عنوان «هدیه مصر به جهان» یاد کرده‌اند و افتتاح آن را «رویدادی تاریخی»، «فصل جدیدی در تاریخ تمدن مصر»، و «رویایی که شایسته مصر و تمدن هزاران ساله آن است»، توصیف کرده‌اند.


روايت «الحرّاني»… احياي شهری فراموش‌شده در تاريخ

روايت «الحرّاني»… احياي شهری فراموش‌شده در تاريخ
TT

روايت «الحرّاني»… احياي شهری فراموش‌شده در تاريخ

روايت «الحرّاني»… احياي شهری فراموش‌شده در تاريخ

روايت «الحرّاني» اثر نويسنده سوری خلف علي الخلف به تازگي از سوی «دار الريس – بيورت» (آگوست/ اوت 2025) منتشر شده است. اين نويسنده پيش از اين 9 ديوان شعر و 3 نمايشنامه منتشر کرده بود.
رمان «الحرّاني» به بررسی تاريخی و فرهنگی حرّان و «جماعت حرّانی» می‌پردازد که در متون عربی با عنوان «صابئه حرّانيه» در قرن نهم ميلادی شناخته می‌شوند. اين اثر به دنبال احيای جايگاه شهر حرّان است که در طول تاريخ غالباً ناديده گرفته شده است، هرچند اين شهر در حقيقت يکي از مهم‌ترين نقاط تلاقي تمدن‌ها، افکار، فلسفه‌ها و اديان بوده است.
نويسنده فضای حضور و ممالك بزرگ در دوران المأمون را احيا مي‌کند؛ از جمله دولت خلافت عباسی، امپراطوری بیزانسی، خلافت اموی در اندلس، و امارت کرت عربی... او در کنار خواننده در شهرهايی چون حرّان، رقّه، اسکندريه، آتن، قسطنطنيه، قرطبه، غرناطه، مالقه و حتی جزيره کرت و سیسیل قدم مي‌زند و تصويری گسترده از زمانه‌ای با تحولات فکری، فلسفی و سياسی پيچيده ارائه می‌دهد.
در اين روايت شخصيت‌های برجسته‌ای چون ثابت بن قره به تصوير کشيده شده‌اند، ولي اين اثر تنها بر شخصيت او تمرکز نمی‌کند و در عوض تصويری جمعی از مردمان اين شهر که ميراث تمدن سومر را به ارث برده‌اند، ارائه می‌دهد. آن‌ها در يک جدل فلسفی و دينی، اين ميراث را دوباره در قالب تفکر و انديشه‌های خود بازآفرينی کرده‌اند. همچنين تأثير اين شهر و مدارس فکری آن بر فلاسفه يونانی چون فيثاغورس، افلوطين و ديگر فلاسفه‌ای که از آموزه‌های آن بهره برده‌اند، برجسته می‌شود.
روايت به جنبه‌های دقيق زندگی روزمره نيز توجه ويژه‌ای دارد: از پوشاک و غذا گرفته تا مراسم دينی، معماری و موسيقی، که به اثر حسی و مستندسازی می‌بخشد. همچنين نشان داده می‌شود که مردم چگونه در ميان مشرق و مغرب سفر کرده و انديشه‌ها، کالاها و زبان‌های خود را جابه‌جا می‌کردند.
از سوی ديگر، «الحرّانی» نشان می‌دهد که روايت تاريخی تنها ثبت وقايع نيست، بلکه بازخوانی حافظه‌های فراموش‌شده، تفکيک اسطوره‌ها و بازسازی هويت است. اين اثر تلاش می‌کند تا گفت‌وگويی بين گذشته و حال برقرار کند و سوالاتی درباره سرنوشت و همزيستی در دنيای آشفته مطرح کند.
خلف علي الخلف، با اين اثر همان‌طور که ناشر اشاره می‌کند، پروژه خود را به عنوان يک رمان ‌نويس آغاز می‌کند؛ «او در تلاش است تا تاريخ را به ماده‌ای زنده و پويا در درون روايت تبديل کند و متنی را ارائه دهد که موضوع بحث و مناقشه در ميان خوانندگان و منتقدان باشد».
خلف علي الخلف نويسنده و شاعر اهل رقه در جزيره فرات در سوريه است.


«ثمرة النار»… زنانی که چکیده شکست انسانی‌اند

«ثمرة النار»… زنانی که چکیده شکست انسانی‌اند
TT

«ثمرة النار»… زنانی که چکیده شکست انسانی‌اند

«ثمرة النار»… زنانی که چکیده شکست انسانی‌اند

نویسنده لبنانی، حنین الصایغ، با رمان دوم خود «ثمرة النار» (نشر دار الآداب)، پس از اثر اولش «میثاق النساء» که به فهرست نهایی جایزه «بوکر عربی» راه یافت، کاوش خود را در لایه‌های پنهان وجود انسانی ادامه می‌دهد.
نویسنده در رمان جدیدش، به اعماق دنیای داخلی بحران‌زده می‌رود و ساختار روایتی محکمی می‌سازد که در آن صداها به هم می‌آمیزند و زمان‌ها با یکدیگر تلاقی می‌کنند. در این اثر، خواننده با متنی مواجه می‌شود که بین درد انسانی عمیق و مهارت در ساختار هنری تعادل برقرار می‌کند؛ جایی که در آن کشمکش‌های پنهان با رویارویی‌های آشکار در هم آمیخته‌اند و جایی که زنان - در جامعه‌ای محافظه‌کار - تبدیل به نمادهایی از خلاصه‌سازی شکست انسانی می‌شوند.

بازگویی و روایت

ساختار رمان بر مبنای یک روایت محکم بنا شده که به‌طور مؤثر رشته‌های پیچیده شخصیت‌ها را در چهار نسل دنبال می‌کند. نویسنده در این اثر، زندگی‌هایی را که تحت سلطه ترس، سرکوب و سنت‌ها قرار دارند، بررسی می‌کند و اثر قساوت را بر مردان و زنان به نمایش می‌گذارد. با این حال، حضور زنان در این روایت همچنان غالب است. حنین الصایغ زنان خود را در وضعیتی از شکاف درونی به تصویر می‌کشد که نمایانگر تاریخ طولانی از شکست‌ها و تلخی‌ها است. او از طریق گوش دادن به صداهای متنوع، از جمله صدای مادر، دختر، نوه و حتی مادربزرگ، گذشته را بازسازی می‌کند؛ نه تنها به عنوان پس‌زمینه‌ای برای وقایع، بلکه به‌عنوان نیرویی فعال که بر سرنوشت شخصیت‌ها تأثیر می‌گذارد و آن‌ها را هدایت می‌کند. این کار، خواننده را در حرکتی بی‌وقفه بین بازگشت به گذشته (فلش‌بک) و روایت جاری قرار می‌دهد.
بنابراین، زخم‌ها و آسیب‌ها به‌طور تدریجی آشکار می‌شوند، گویی نویسنده در حال کاوش در حافظه‌ای است که از شکاف‌ها و ترک‌ها انباشته شده است.

تبدیل قربانیان به بت‌ها

رمان «ثمرة النار» ادامه‌ای بر اثر قبلی حنین الصایغ است، اما این بار شدت و عمق بیشتری دارد. در این رمان، شخصیت «نبيلة»، مادر «أمل» قهرمان «میثاق النساء»، تلاش می‌کند زندگی خود را بر اساس جرقه‌ای از آزادی و آگاهی بسازد، اما او از دست سرنوشت نمی‌گریزد و از فشار جامعه‌ای که «قربانیان را مقدس کرده و آن‌ها را به بت تبدیل می‌کند»، رهایی نمی‌یابد. این مادر، همانند دخترش، در مسیری پر از چالش و سردرگمی حرکت می‌کند، میان تمایل به آزادی و تسلیم در برابر نیروهایی که زندگی او را هدایت می‌کنند.
شخصیت‌های رمان از گذشته‌ها آزار می‌بینند و تقدیر آن‌ها را به حرکت در می‌آورد. «نبيلة»، با وجود آگاهی‌اش، همچنان در میان پذیرش و تمایل به خواسته‌ها، و همچنین میان افشای حقیقت و فرو رفتن در انزوای خود، گرفتار است. در لحظات مواجهه با واقعیت، ترس به او نفوذ می‌کند و به شکلی چون موجودی درنده به او تحمیل می‌شود تا با آنچه انکار می‌کند، همراهی کند. این آگاهی درهم‌شکسته که خود را به‌عنوان راه نجات نشان می‌دهد، در حقیقت عمق آسیب‌ها و شکست‌های او را آشکار می‌سازد.
شخصیت‌های دیگر نیز از درد کمتری رنج نمی‌برند؛ از جمله «راغدة» که غیاب را به بهای رهایی انتخاب کرده، و «ذوقان» که لعنت تعلق و خیانت را به دوش می‌کشد، و همچنین مادربزرگ و خواهران «نبيلة» و دخترانش که زندگی‌شان را به سلطه سنت‌ها و مردان دین سپرده‌اند. همه در قفس ترس می‌چرخند و نتیجه این وضعیت یک چرخش معیوب از ناتوانی است که رویای فردی را خرد می‌کند و تراژدی را از نسلی به نسل دیگر بازتولید می‌کند.

بین واقع‌گرایی و نمادگرایی

روایت حنین الصایغ بر مبنای اصل علت و معلول است، اما در برخی موارد او به تقدیر اجازه می‌دهد که نتایج را دوباره بنویسد. در این تعادل، رمان به‌عنوان سفری از جراحت‌های به ارث رسیده آشکار می‌شود. استعاره‌های مرتبط با آتش و آب (رودخانه، سیلاب، آتشی که همه‌چیز را می‌بلعد) ابزارهایی ساختاری هستند که ایده تقدیر سخت‌گیرانه‌ای را که زندگی را بلعیده است، بازتولید می‌کنند. آتش نه تنها وسیله‌ای برای پخت نان، بلکه نماد سوختن مستمر و عمر از دست رفته‌ای است که با هر چرخه تکراری مصرف می‌شود.
روستا، صحنه رخدادهای داستان، استعاره‌ای از زندان بزرگ است. مکانی است که ترس در آن به ارث می‌رسد، همانطور که مردم نان و آتش را به ارث می‌برند؛ در آنجا عشق «پدیده‌ای خطرناک» است و دختران به سرنوشت‌شان رهنمون می‌شوند همانطور که مرغ‌ها به قفس برده می‌شوند.
زبان در «ثمرة النار» مملو از درد و میان سادگی شفاف و غنای نمادین در نوسان است. نویسنده - همانطور که در متن مشهود است - قصد ندارد تراژدی شخصیت‌هایش را به‌منظور جلب ترحم روایت کند، بلکه آن‌ها را به شکلی واقع‌گرایانه و بی‌مراعات ارائه می‌دهد. در اینجا قدرت متن نهفته است: در توانایی آن برای انتقال درد بدون هیچ‌گونه آرایشی، و در این که خواننده می‌تواند قساوت را همچون تقدیری شخصی لمس کند.

غربت درونی

شخصیت «نبيلة» نمادی از تراژدی زن است در رابطه با خود و جامعه‌اش. حنین الصایغ شخصیت او را از درون می‌سازد، از طریق اقرار، ترفندها، انکسارها و پیچیدگی‌های او. او آگاه است اما دست‌وپای بسته، خواهان است اما مردد، شاهد است اما عاجز. این تکه‌تکه شدن، معنای غربت درونی را در رمان تجسد می‌بخشد؛ غربت از خود، و از صدای قلبی که قطع شده است.
در اطراف او، طیفی از انسان‌ها پخش شده‌اند. «أمل» سعی دارد نظم موجود را بشکند؛ اما او از وزن گناه رهایی نمی‌یابد. دیگر شخصیت‌ها - مانند «سمر» - وقتی از معشوقه‌اش جدا می‌شود، کشته می‌شوند، و مرگ او تنها به دلیل غربت یا سرطان نیست. «نجاة» عمرش را صرف راضی کردن دیگران می‌کند، در حالی که در نقش خود که به‌طور تحمیل شده به دنیا آمده است، باقی می‌ماند. هر شخصیت لایه‌ای از تراژدی جمعی را می‌سازد و ایده انتقال زخم بدون التیام را باز تأکید می‌کند.

اهمیت رمان

«ثمرة النار» بیشتر از یک ادامه برای رمان اول است. این اثر پایه‌گذار پروژه‌ای روایی است که تجزیه و تحلیل وجود انسان تحت سلطه تقدیر و سنت‌ها را روشن می‌کند، با تصاویری بسیار واقع‌گرایانه از زنانی که بهای روانی و اجتماعی ترسناکی را تحمل می‌کنند، بدون آنکه لحظه‌ای از آگاهی یا رویای رهایی دست بردارند. این رمان، روایت درد است، اما همچنین رمان مقاومت در برابر درد است. در برابر تقدیر روستا و قدرت جامعه، حنین الصایغ انتخاب کرده است که صداهای خفه شده را به عرصه عمومی بیاورد، تا از ادبیت فضایی برای مقابله بسازد، حتی اگر این کار به قیمت غرق شدن شخصیت‌هایش در غم و فقدان باشد.