نصیر شمه به «الشرق الاوسط»: هنر مهم‌ترین پل برای همگرایی ملت‌هاست

 «دانشگاه نوره» امشب میزبان کنسرت ستاره موسیقی عرب.. وعده این موسیقی‌دان به سعودی‌ها برای تجربه «شبی فراموش‌نشدنی»

نصیر شمه به «الشرق الاوسط»: هنر مهم‌ترین پل برای همگرایی ملت‌هاست
TT

نصیر شمه به «الشرق الاوسط»: هنر مهم‌ترین پل برای همگرایی ملت‌هاست

نصیر شمه به «الشرق الاوسط»: هنر مهم‌ترین پل برای همگرایی ملت‌هاست

نصیر شمه ستاره موسیقی جهان عرب، شامگاه امروز چهارشنبه، در حاشیه فعالیت‌های نمایشگاه بین‌المللی کتاب ریاض، در دانشگاه شاهدخت نوره در ریاض برای علاقه‌مندان موسیقی کنسرت برگزار می‌کند.
نوازنده افسانه‌ای عراقی عود در مصاحبه با «الشرق الاوسط» به تماشاگران سعودی قول داد که «شبی فراموش نشدنی» را با همراهی «سه‌گانه بارسلونا» که از مهم‌ترین گیتاریست‌های اسپانیایی هستند، رقم بزند.
نصیر شمه در گفت‌وگوی زیر، درباره  زریاب و سیم هشتم صحبت می‌کند و می‌گوید که «هنر مهم‌ترین پلی است که بین ملت‌ها ساخته می‌شود و این پل سریع‌ترین تأثیر را دارد»... او در مورد رابطه خود با عود صحبت کرد و گفت، این رابطه به درازای  طول عمر است.

> شما چندین کنسرت را در سعودی برگزار کردید، استقبال مردم از هنر را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

- قبلاً در چندین کشور جهان با مخاطبان سعودی ملاقات کرده بودم، آنها من را دنبال می‌کردند و در کنسرت‌های من در بحرین، پاریس، فرانسه و کانادا و در بسیاری از کشورهای جهان شرکت می‌کردند. قبلاً متوجه می‌شدم حتی دانشجویانی که در خارج از کشور تحصیل می‌کنند، وقتی از کنسرت‌های من مطلع می‌شدند، شرکت می‌کردند و آنها مشتاق دیدار با من و تبادل سلام و احوالپرسی بودند و مایه خوشحالی من بود، به خصوص که آنها برای شرکت در کنسرت در شهرهای مختلف به دردسر می‌افتادند، که من از آن‌ها قدردانی می‌کنم و همچنین عشق بزرگی که در مردم سعودی به موسیقی خوب و آثار هنری فاخر وجود دارد را ارج می‌نهم.

> اما شما در پادشاهی نیز کنسرت داشتید...

- کنسرت‌های من در پادشاهی طعم خاصی داشتند، گویی من به عنوان یک بازدیدکننده و نوازنده مهمان خانه‌های آنها بودم، و با استقبال، تکریم و توجه زیادی روبرو شدم. گاهی اوقات یک کنسرت به 3 کنسرت تبدیل می‌شد تا بتواند جوابگوی استقبال گسترده تماشاگران تشنه هنرهای زیبا باشد. مشارکت مردم و عشق آنها به این برنامه‌ها عجیب نیست، من این را از طریق روابط و دوستی‌هایم با بسیاری از روشنفکران، شاعران، نویسندگان، هنرمندان موسیقی و عموم مردم سعودی متوجه شدم. من می‌دانم که خانواده‌های سعودی به موسیقی علاقه دارند و بسیاری از خانواده‌ها صاحب عود هستند و جوانان علاقه زیادی به یادگیری این هنر دارند که من از این مسئله بسیار قدردانی می‌کنم.

> با توجه به این حضور و شرکت فاخر عراقی‌ها در نمایشگاه کتاب در ریاض، آیا هنر می‌تواند پل‌های ارتباطی بیشتری ایجاد کند؟

- هنر مهم‌ترین پلی است که بین مردم ایجاد می‌شود و این پل سریع‌ترین تأثیر را بر قلب‌ها می‌گذارد، به ویژه آن‌که پل‌های خود را براساس یک اصل خلاق، فرهنگی و زیبایی شناختی بنا می‌کند. از این رو بعد اقتصادی و سیاسی آن به وجود می‌آید و ما تجربیاتی در این زمینه داریم. گاهی هنر می‌تواند نقش اصلی را بازی کند که حتی سیاست نیز نمی تواند ایفا کند، ورزش نیز می‌تواند هم‌گرایی را محقق کند، اما هنر از همه بیشتر به قلب مردم نزدیک‌تر است و از همه آنها تواناتر است... فضای ورزش باعث ایجاد رقابت و نزاع می‌شود، اما هنر همیشه اجماع ایجاد می‌کند.

> داستان عشقی که شما را به عود وصل کرده چیست؟ وقتی شما عود را در آغوش می‌گیرید گویی نقش یک عاشق الهام‌بخش را بازی می‌کنید و نه یک نوازنده ساز، آیا او چنین احساسی به شما می‌دهد؟

 پس از آن ، عود هشت ضلعی به واقعیت و ابزاری تبدیل شد که می توانست همه صداهای انسان را در خود جای دهد و دارای فضای صوتی مشابه ساز قنون بود.- همزیستی و رابطه با عود در طول زندگی من امتداد داشته است، بنابراین هیچ وقت دیگری در طول این زندگی بدون عود وجود نبوده، به غیر از آنی که با خانواده‌ اشغال بوده‌ام عود همراه همیشگی است که مرا ترک نمی‌کند... بنابراین با این دستگاه تمام خاطراتم را ثبت کردم. عود کارت حافظه‌، پرونده روح، ثبت‌کننده فرهنگ، داستان عشق، داستان‌های دردناک و داستان‌هایی که همه‌شان امید هستند.

> عراق مهد اولین ساز موسیقی در تمدن بشری است و بغداد با هنر و موسیقی را از زمان تمدن سومر، بابل و آشور آشنا بوده است، قیثاره اور متعلق به آن است؛ قدیمی‌ترین ساز موسیقی شناخته شده برای بشر. سرزمین اسحاق الموصلی و شاگردش (زریاب)... آیا هنگام نواختن عود این امتداد فرهنگی شما را جذب می‌کند... این میراث بزرگ برای شما چه معنایی دارد؟

- تاریخ برای من اهمیت زیادی دارد و مطالعه من در زمینه تحقیقات موسیقی به مدت چهار سال، به دست یک محقق بزرگ، مرحوم دکتر صبحی انور رشید به من استحکام زیادی در تکیه و ایستادن بر روی زمینی محکم داد تا بتوانم ایده‌های جدید و مدرن در موسیقی را ارائه دهم. همه آنها از تاریخ مشتق شده‌اند که به پنج هزار سال پیش می‌رسند. قدمت عود به دوره اکدی (2350 قبل از میلاد)، در بین النهرین در عراق برمی‌گردد و این قدیمی‌ترین ظهور و بروز آن است و این مسئولیت بزرگی است که نه تنها باعث افتخار است، بلکه ما هیچ منت و لطفی بر آن نداریم و باید به اهمیت این تاریخ احترام بگذاریم و خود را بر پایه‌ای محکم و مستحکم بسازیم که بتواند بین این تاریخ و حال تعادل ایجاد کند.

> زیریاب پنجمین آکورد را به عود اضافه کرد و در آسمان رویاپردازان پرواز کرد تا اینکه این ساز در دستان شما قرار گرفت و هشتمین آکورد را به آن اضافه کردید و فضای خلاقیت در آهنگسازی و موسیقی را آزاد کردید. وقتی 30 سال پیش شما را زریاب کوچک صدا می‌کردند، چگونه راز زریاب را پیدا کردید؟

- زریاب یک دولت و یک تمدن متحرک است، زیرا او به بشریت چیزی غیر از موسیقی بخشید. او علاوه بر موسیقی، شهرسازی و آداب معاشرت، مد، عطر، آرایشگری و اولین منوی تأیید شده برای غذا را عرضه کرد. اولین منوی مورد تأیید خلیفه توسط زریاب در اندلس تهیه شد. بنابراین زریاب یک تمدن متحرک است. هنگامی که من در سن 14 سالگی بودم، فرانسوی‌ها به دلیل تأثیر من بر تماشاگران حاضر در یک کنسرتی که در آنجا برگزار شد، من را «زریاب کوچک» نامیدند. این توصیف، من را درباره آنچه داریم و اهمیت آنچه باید داشته باشیم آگاه ساخت، با این نام آشنا نبودم زیرا من آن روز نمی‌دانستم، اما توجهم را به این واقعیت جلب کرد که باید بخوانم، از آن زمان، من شروع به سیر پژوهش فرهنگی واقعی کردم تا بدانم از کجا آمده‌ام، چه ژن‌هایی را حمل می‌کنم و مسئولیت این ژن‌ها چیست، و چگونه باید با این واقعیت فرهنگی، تمدنی و تاریخی باستانی تعامل کنم و چگونه می‌توانم چیزی مدرن، محکم و قوی را از طریق مقام‌ها، ریتم‌ها و.. از آن استخراج کنم.

> آکورد هشتم چه چیزی به تخیل موسیقی اضافه می‌کند؟

- هنگامی که من نسخه خطی فارابی را با عود هشت ضلعی ارائه کردم، مناقشه بزرگی را در سال 1986 ایجاد کرد، زمانی که من دانشجوی موسیقی در بغداد بودم، اما با قدرت و سرعت ثابت پیش می‌رفتم و نگران موانع نبودم، اما فقط به انتقاد علاقه دارم که باعث می‌شود سیر و سفرم را با آن تصحیح کنم. پس از آن، عود هشت ضلعی به واقعیت و ابزاری تبدیل شد که می‌توانست همه صداهای انسان را در خود جای دهد و دارای فضای صوتی مشابه ساز قانون بود. در اینجا اشاره شد که فارابی عود هشت ضلعی را می‌خواست و آن را نساخته است، او آن را می‌خواسته و آن را روی چرم طراحی کرده و در آن زمان به والی هدیه داده است. شرایط باعث شد تا نسخه خطی این طرح را به دست آورم و آن را تحقیق و برای یک هدف علمی ارائه دهم. بنابراین فارابی می‌خواست این چیدمان چیزی اضافی به موسیقی بدهد، زیرا فقط افزودن آکورد اهمیت چندانی ندارد.

> قطعات معروف شما با غم، درد و دفاع انسانی آمیخته شد، از جمله آنها، مأساة ملجأ العامرية (تراژدی پناهگاه العامریه)، آیا غم از زمان گیلگمش موضوعی عراقی است یا واقعیت را در محاصره سیل غم و تلخی رویدادها پیدا کرده‌اید؟

- ما همانطور که فرزندان امید هستیم، فرزندان اندوه نیز هستیم، ما فرزندان محیطی پر از رویدادها، پر از تاریخ شرافتمند، پر  از جنب و جوش و پر از انواع نابرابری‌های زندگی هستیم. بنابراین، ما باید همان باشیم که هستیم، و کار ما باید همانطور که هستیم ظاهر شود. گاهی اوقات، غم‌انگیز به نظر می‌رسد زیرا زندگی که ما گذرانده بودیم آسان نبود و زندگی پر از ضرر و زیان بود و دیدن ویرانه‌های وطن یکی از سخت‌ترین تصاویری است که شخص می‌بیند و در ناخودآگاه منعکس می‌شود. وقتی با ساز موسیقی پرواز می‌کنید متوجه می‌شوید که موسیقی شما را به دورترین نقطه غم‌انگیز در اعماق روح انسان می‌رساند و از طریق یک اثر هنری منعکس می‌شود. هنرمند تجسمی آن را از طریق نقاشی منعکس می‌کند، شاعر آن را با یک شعر و نوازنده آن را با یک اجرای موسیقی منعکس می کند.. .

یک شب فراموش‌نشدنی

> شما جشن امضای کتاب دارید... و یک کنسرت با سه‌گانه بارسلونا... در این مورد چه می‌گویید؟

- ابتدا می خواهم بگویم که حضور عراق به عنوان «مهمان افتخاری» در نمایشگاه بین‌المللی کتاب ریاض در سال جاری، ساخت واقعی برای شروع جدیدی برای مردم ما، عشق به مردم و علاقه روشنفکران و خوانندگان است. از غرفه‌های عراقی در داخل نمایشگاه استقبال و اهتمام واقعی وجود دارد. جمعیت زیادی در حال خرید تازه‌ها از انتشاراتی‌های عراقی‌ها هستند، خوشحالم که فردا پنجشنبه 7 اکتبر کتاب خود را با عنوان «سبک شناسی در موسیقی» که توسط انتشارات «اصدارات» امارات منتشر شده است را امضا می‌کنم. این کتاب از عربی به چهار زبان ترجمه شده است.
همانطور که می‌دانید، من امشب در تالار تئاتر دانشگاه شاهدخت نوره کنسرت دارم که سه‌گانه بارسلونا مرا همراهی می‌کنند که از مهم‌ترین نوازندگان گیتار اسپانیا هستند و این یک اجرای جدیدی است که ما روی آن بسیار کار کرده‌ایم، خوشحالم که آن را به تماشاگران صاحب ذوق که از سراسر پادشاهی آمده‌اند، تقدیم کنم و امیدوارم شبی فراموش نشدنی را برای آنها  رقم بزنم.



«حزب فیروزی‌ها»... اینگونه بیروت و دمشق درهای خود را به روی صدای فیروز گشودند

فیروز در ایستگاه «شرق نزدیک» در سال ۱۹۵۲ (آرشیو محمود الزیباوی)
فیروز در ایستگاه «شرق نزدیک» در سال ۱۹۵۲ (آرشیو محمود الزیباوی)
TT

«حزب فیروزی‌ها»... اینگونه بیروت و دمشق درهای خود را به روی صدای فیروز گشودند

فیروز در ایستگاه «شرق نزدیک» در سال ۱۹۵۲ (آرشیو محمود الزیباوی)
فیروز در ایستگاه «شرق نزدیک» در سال ۱۹۵۲ (آرشیو محمود الزیباوی)

فیروز فعالیت هنری خود را در زمستان سال ۱۹۵۰ با ورود به رادیو لبنان آغاز کرد. او در سال بعد با اطمینان به مسیر خود ادامه داد و بین سال‌های ۱۹۵۲ و ۱۹۵۳ به موفقیت بزرگی دست یافت؛ این موفقیت عمدتاً به همکاری او با برادران الرحبانی مرتبط بود، همان‌گونه که گزارش‌های مطبوعاتی آن زمان نیز گواهی می‌دهند.
مجله «الصیاد» فعالیت این «مثلث هنری متشکل از عاصی و منصور الرحبانی و خواننده فیروز» را در آن دوران دنبال کرد و با شور و اشتیاق فراوان، این خواننده را ستود که «توانایی فوق‌العاده‌ای در تنوع بخشیدن به نغمه‌ها دارد و ملودی‌های غربی را با همان قدرت و موفقیتی اجرا می‌کند که لحن‌های عتابا، ابو الزلف، موشحات، لیالی و ادوار را می‌خواند.»

اولین کنسرت‌ها بین بیروت و دمشق

این فعالیت هنری گسترده بین رادیو لبنان و «ایستگاه شرق نزدیک» تقسیم شد و به ندرت از این چارچوب فراتر رفت. در ۲۱ فوریه ۱۹۵۲، مجله «الصیاد» خبری کوتاه منتشر کرد که می‌گفت: «خواننده فیروز ستاره کنسرت هنری بود که توسط کمیته حمایت از تسلیحات در دمشق برگزار شد؛ این دختر جوان توانست احساسات حضار را با آهنگ‌های شاد و رقصان خود به دست آورد.» بررسی گزارش‌های مرتبط با این رویداد نشان می‌دهد که این برنامه یک کنسرت جمعی بود که توسط بانوان دمشق برای حمایت از حرکت تسلیحاتی ارتش سوریه ترتیب داده شد. این رویداد در سالن سینما دمشق و تحت حمایت رئیس دولت، فوزی سلو، و رئیس ستاد کل ارتش سوریه، سرهنگ ادیب شیشکلی برگزار شد.
برنامه این کنسرت توسط احمد عسه، مدیر رادیو سوریه، طراحی شده بود و تعدادی از ستارگان از جمله حلیم الرومی، سعاد محمد و حنان با ارکستر سمفونیک رادیو سوریه به رهبری احمد عسه در آن به صورت داوطلبانه آواز خواندند. همچنین بانوان دمشق نمایشی رقص سنتی الهام گرفته از هنر محلی سوریه ارائه کردند.
مجله «الإذاعة» در توصیف اولین حضور فیروز در صحنه دمشق نوشت: «فیروز با طوفانی از تشویق حضار روبرو شد؛ جمعیت بی‌صبرانه منتظر ظهور او در صحنه بود تا چهره این خواننده را ببیند که صدایش را از امواج اتر دوست داشتند. فیروز از این موقعیت هراس داشت و به توانایی خود در کنترل این جمعیت اطمینان نداشت، اما تشویق‌ها به او قدرتی بخشید و او با صدای عمیق و پر از طراوتش فضای سالن را پر کرد. بین هر قطعه و قطعه دیگر، حضار برای این خواننده که به اوج شهرت رسیده بود، به شدت دست می‌زدند.»

در کنار عاصی و منصور در شب‌نشینی‌ای که اتحادیه موسیقی‌دانان حرفه‌ای در بیروت برگزار کرد، بهار 1952

حضور فیروز در بیروت

مجله «الإذاعة» در ماه مه به حضور دیگر فیروز در نخستین شب‌نشینی «انجمن موسیقی‌دانان حرفه‌ای» در بیروت اشاره کرده و نوشته است: «خانم هنرمند فیروز ستاره شب بود با صدای عمیق و خیال‌انگیزش. او قصیده‌ای از اخطل الصغیر (بشارة الخوری) با عنوان «یا قطعة من کبدی» را که شاعر بزرگ برای دخترش وداد سروده بود، اجرا کرد. وداد نیز در میان مدعوین همراه با پدر شاعرش حاضر بود.»
در عرصه دیگری، مجله «الإذاعة» در اول ژوئن مقاله‌ای درباره نمایشنامه‌ای به نام «غابة الضوء» منتشر کرد که در کالج دخترانه آمریکایی (جونیور کالج) با حضور نخست‌وزیر سامی بک صلح، تعدادی از وزرا، نمایندگان و روزنامه‌نگاران ارائه شد. «این نمایشنامه شعری اسطوره‌ای از آثار برادران الرحبانی بود که فیروز همراه با دانشجویان جونیور کالج در آن ایفای نقش و آوازخوانی کرد.» در مقابل، در همان شماره خبری درباره نمایشنامه دیگری با عنوان «طروب» نقل شده که بر اساس «روزگار هارون‌الرشید و فتکش با برامکه» نوشته نقولا بسترس و آهنگسازی جورج فرح ساخته شده بود. فیروز در این نمایشنامه آواز می‌خواند و دانشجویان انستیتوی نمایش در کنسرواتوار ملی آن را اجرا کردند. «این اجرا موفق بود و فیروز بار دیگر ثابت کرد که خواننده‌ای ممتاز است.»

تشویق مردم او را «عصبی» می‌کند

این حضورهای زنده موارد نادری در نخستین دوران فعالیت هنری فیروز بودند و به نظر می‌رسد که در سال‌های بعدی تکرار نشدند. در ۱۸ سپتامبر، مجله «الصیاد» نوشت: «فیروز از کار در یکی از بزرگ‌ترین کاباره‌های عالیه با وجود حقوق خوبی که برای او در نظر گرفته شده بود، عذرخواهی کرد. دلیل او این بود که نمی‌تواند هر شب در مقابل تماشاگران حاضر شود و از فضیلت حیایی که همیشه همراه اوست دست بکشد.»
این تصویر در یادداشتی که مجله «الإذاعة» منتشر کرد با عنوان «فیروز، قهرمان استودیو» آشکارتر می‌شود. در متن این یادداشت آمده است: «بانوی ترانه‌های مردمی و رقصان، دانش‌آموخته کنسرواتوار ملی موسیقی و آموزشگاه الرحبانی، که اغلب آهنگ‌هایش را در حین تمرین ضبط می‌کند؛ یعنی آهنگ را به خاطر سپرده و در یک نوبت ضبط می‌کند.

او هیچ مشکلی ندارد که در هر لحنی، نقش دیگری را اجرا کند. از ویژگی‌های او این است که از صحنه و نگاه مردم هراس دارد و تشویق آن‌ها باعث می‌شود عصبی شود تا حدی که متن ترانه را فراموش کند. یک بار هنگام اجرای ترانه ماروشکا در استخر عالیه، متن ترانه را فراموش کرد و به شاعری تبدیل شد که جملاتی موزون اما بی‌معنا می‌سرود. اما در استودیوی رادیو، او قهرمانی است که بر نوازندگان تخت موسیقی، به‌ویژه عاصی الرحبانی، تسلط دارد و هرگز دچار تپق نمی‌شود، زیرا همیشه متن ترانه در دستش است.»

فیروز در بهار ۱۹۵۳ (آرشیو محمود الزیباوی)

فیروز با همکاری خود با برادران الرحبانی در رادیو موفقیت بزرگی کسب کرد و این موفقیت با ترانه عتاب به اوج رسید. مجله «الصیاد» در آخرین هفته سپتامبر ۱۹۵۲ نوشت: «باید گفت که ترانه عتاب که توسط عاصی الرحبانی ساخته و توسط فیروز خوانده شد، به آهنگ محبوب مردم در خانه‌ها و مجالس تبدیل شده است و شروع به تهدید آهنگ مردمی مشهور عاللوما اللوما کرده است»، آهنگی که شهرت ودیع الصافی را رقم زد.
در اوایل سال ۱۹۵۳، «الصیاد» درباره آثار برجسته برادران الرحبانی نوشت: «فیروز بیشترین تأثیر را بر این دو هنرمند داشته است، زیرا او با صدای عاطفی و قوی خود، به ویژه در ترانه عتاب، که در مقابل میکروفون با آن ذوب می‌شود و همراه خود قلب و احساسات شنوندگان را نیز ذوب می‌کند، به بهترین نحو آهنگ‌های آن‌ها را به نمایش گذاشته است.»

حزب «فیروزی‌ها»
این مثلث هنری به یک پدیده جوانانه هنری تبدیل شد که در لبنان و سوریه درخشید. در ۱۱ فوریه، «الصیاد» تحت عنوان «فیروزی‌ها» نوشت: «در دمشق تعداد زیادی از دانشجویان و جوانان خود را فیروزی‌ها می‌نامند، نسبت به خواننده لبنانی خوش‌صدایی که بسیار خجالتی است (فیروز). نام فیروز در جهان عرب بر سر زبان‌ها افتاده و به یکی از محبوب‌ترین نام‌ها در میان مردم، به ویژه جوانان و دانشجویانی تبدیل شده است که دائماً آهنگ‌های او را تکرار می‌کنند و با شور و اشتیاق او و برادران الرحبانی را مانند یک افتخار ملی یا پدیده‌ای قومی ستایش می‌کنند.»
در ۱۵ مارس، «الصیاد» بار دیگر به این پدیده پرداخت و نوشت: «به نظر می‌رسد حزب فیروزی‌ها در حال گسترش و رشد است، تا حدی که ممکن است با بزرگ‌ترین احزاب سیاسی این کشور رقابت کند. به‌محض اینکه این مجله اشاره کرد که بیشتر جوانان سوری این لقب را به دلیل علاقه‌شان به فیروز دارند، بسیاری از جوانان لبنانی، دختران و زنان نیز به ما نوشتند و حمایت خود را از این حزب اعلام کردند و گفتند که علاقه‌شان به فیروز کمتر از علاقه برادران سوری‌شان نیست. باید گفت اگر حزب خواننده فیروز در حال رشد و بزرگ شدن است، دو دلیل دارد: نخست اینکه صدای این خواننده عمیقاً دلنشین و بیدارکننده دردهای نهفته در قلب و روح است؛ و دوم اینکه لبنانی‌ها از احزاب سیاسی موجود که بر منافع شخصی و ایجاد فتنه‌های خوابیده استوارند خسته شده‌اند و اکنون با چراغ و شمع به دنبال احزابی همچون حزب فیروز می‌گردند که به آن‌ها آرامش و شادی ببخشد.»

فیروز در جلسه کاری ایستگاه «شرق نزدیک» در سال ۱۹۵۲ (آرشیو محمود الزیباوی)

این پدیده توجه سلیم اللوزی را در زمانی که به‌عنوان خبرنگاری در حوزه هنر فعالیت می‌کرد، جلب کرد. او گزارشی کوتاه برای مجله «الکواكب» مصر نوشت که در ژوئن ۱۹۵۲ منتشر شد، با عنوان «خواننده‌ای که از شهرت هراس دارد». این گزارش با اشاره به انجمن «فیروزی‌ها» آغاز شد، که در بیروت توسط سعید فریحه و نجیب حنکش اداره می‌شد. سپس به خانه فیروز پرداخت که «در محله زقاق البلاط بیروت، منطقه‌ای از طبقه کارگر در پایتخت لبنان» قرار داشت. او نوشت که فیروز «از دیدار عکاس مجله (الکواكب) شگفت‌زده شد، زیرا به نور رسانه‌ها عادت نداشت و از دوربین‌ها به همان اندازه می‌ترسید که از حضور روی صحنه».
سلیم اللوزی از او پرسید: «چرا تلاش نمی‌کنی در سینما ظاهر شوی؟» فیروز پاسخ داد: «اگر از ظاهر شدن روی صحنه می‌ترسم، تصور کن در سینما چه خواهد شد!» این گزارش دو عکس استثنایی از فیروز را شامل می‌شد، و بعدها تصاویر دیگری که طی این بازدید نادر گرفته شده بودند، منتشر شدند. در ژوئن ۱۹۵۲، مجله «الإذاعة» به دوری فیروز از رسانه‌ها اشاره کرد و نوشت که او «در تقابل مداوم با عکاسان قرار دارد». پس از گذشت یک سال، مجله «الصیاد» تصویری پرتره از فیروز منتشر کرد و در توضیح آن نوشت که این دستاورد پس از درخواست‌های مکرر خوانندگان برای انتشار تصاویر مناسب از او حاصل شده است، زیرا تمامی تصاویر قبلی «ناقص و غیررضایت‌بخش» بودند.

نظرسنجی عشق

فیروز به پدیده‌ای بی‌همتا تبدیل شد؛ زیرا به‌عنوان خواننده‌ای که «پشت میکروفون پنهان می‌ماند»، شناخته می‌شد، همان‌طور که «الصیاد» در سپتامبر ۱۹۵۳ نوشت. با این حال، هنر او «محبوبیتی فراگیر داشت، از طبقه اشراف تا کارگران و زحمتکشان».

در همان ماه، وفیق العلایلی در مجله «الإذاعة» مقاله‌ای با عنوان «دختری که تمامی خوانندگان شرق عربی را پشت سر گذاشت» منتشر کرد و در مقدمه آن نوشت: «این دختر که تنها چند سال از شروع فعالیتش می‌گذرد و مردم او را فقط از طریق رادیو می‌شناسند، به قلب مخاطبان شرق عربی نفوذ کرده و به رؤیای آن‌ها در شب‌های آرام و خیال‌انگیز تبدیل شده است. این دختر که اکثر مردم حتی چهره و رنگ چشمانش را نمی‌شناسند، به فکر غالب هر کسی که به موسیقی و خوانندگان علاقه‌مند است، بدل شده است.»

فیروز در رادیو لبنان، سال ۱۹۵۲ (آرشیو محمود الزیباوی)

علایلی گفت که نظرسنجی‌ای با نویسندگان، وزرا و خانواده‌ها انجام داده است: «نتیجه شگفت‌آور بود؛ زیرا همه آن‌ها به طرز عجیبی به این خواننده عشق می‌ورزیدند، عشقی که گاهی به حد تعصب و شیدایی می‌رسید». او به رئیس «دارالایتام اسلامی» در بیروت، محمدعلی بیهم، اشاره کرد و نقل قول او را آورد که گفت: «فیروز دوباره عشق به موسیقی عربی را در دل من زنده کرد، پس از اینکه از آهنگ‌های بی‌رمق و تکراری خوانندگان بزرگ خسته شده بودم. حتی بیشتر از آن، تقریباً تمام خانواده‌های لبنان، اگر نگوییم همه، دکمه‌های رادیو را می‌چرخانند تا صدای طلایی او را که از طریق امواج رادیویی در سراسر صحرا و نخلستان‌ها به سواحل عربی می‌رسد، پیدا کنند.»
در پایان، نویسنده به برادران رحبانی، «کسانی که این گنجینه هنری نادر را کشف کردند»، ادای احترام کرد و گفت آن‌ها «همگام با عصر حرکت مداوم پیش می‌روند و تلاش می‌کنند از ورود کسالت به ذهن شنوندگان جلوگیری کنند». او از آن‌ها خواست «رنگ عربی را بر رنگ اروپایی غلبه دهند تا موسیقی با محیط زندگی فیروز همخوانی داشته باشد، همراه با نوآوری مطلوبی که در مسیر موفقیت به کار برده‌اند».
بسیاری از اهل علم و هنر از فیروز تمجید کردند و صدای او را صدای خود و سرزمین‌شان دانستند، سال‌ها پیش از اینکه سعید عقل لقب «سفیر ما به سوی ستارگان» را به او بدهد. در همین زمینه، سعید فریحه، مدیر مجله «الصیاد» و «فیروزی اول»، در مقاله‌ای متمایز که در ۲۲ اکتبر منتشر شد، خطاب به این هنرمند خجالتی نوشت: «از جایگاه و مقام رفیعت بترس و بگذار ما، بندگان خداوند فیروزی، با عشق و احترام در برابر تو سر فرود آوریم. این جهان ممکن است هر روز صد روزنامه‌نگار و هزار نخست‌وزیر به دنیا آورد، اما در طول هزار سال نمی‌تواند بیش از یک فیروز را به دنیا بیاورد.»