اریک زیمور در آخرین کتابش: فرانسه هنوز حرف آخرش را نزده است

اسلام و مهاجرت دیو نویسنده‌ای است که تلاش می‌کند کشورش را از دست «بربرها» نجات دهد

اریک زیمور در آخرین کتابش: فرانسه هنوز حرف آخرش را نزده است
TT

اریک زیمور در آخرین کتابش: فرانسه هنوز حرف آخرش را نزده است

اریک زیمور در آخرین کتابش: فرانسه هنوز حرف آخرش را نزده است

اگراو را« پرش و جهش مسیر» انتخابات ریاست جمهوری فرانسه بنامند که قرار است در دو روز10 و 24 آوریل آینده برگزارشود، درست است. و آخرین نظرسنجی که نتایجش را مجله اقتصادی «چالنج» منتشرکرد، او را در رتبه دوم مرحله اول انتخابات قرارمی‌دهد به گونه‌ای که درصدی میان 17 و 18 درصد آراء را به دست می‌آورد و با این آمار بر مارین لوپن نامزد حزب راستگرای« اجتماع ملی» افراطی که از پدرش ژان ماری لوپن به ارث برد، پیش می‌افتد. با اینکه اریک زیمور هنوز نامزدی‌اش را اعلام نکرده، او پنج ماه پیش از موعد انتخابات ریاست جمهوری خود را در حیات سیاسی فرانسه شایسته می‌بیند که با رئیس جمهوری ایمانوئل مکرون بر کاخ الیزه رقابت کند.
همین نظرسنجی مکرون را دو دوره انتخابات در جایگاه نخست می‌نشاند و پیروزی او را پیش‌بینی می‌کند و در نتیجه برای دوره پنج‌ساله دوم درکاخ الیزه می‌ماند. اما با توجه به اینکه نظرسنجی‌ها یک تصویر فوتوگرافی فوری از وضعیت افکار را عمومی نشان می‌دهند، پس مسائل قابل تغییرند و در نتیجه امکان رقم خوردن شگفتی کاملاً بعید نیست.
صحنه سیاسی دچار رکود بود و تفکر غالب این بود که انتخابات 2022 تکرار انتخابات سال 2017 یعنی رقابت بین مکرون و لوپن خواهد بود. اما ظهور نام زیمور صحنه را زیر و رو کرد و زلزله‌ای در حیات سیاسی به وجود آورد، نه تنها در آنچه نظرسنجی‌ها بازتاب می‌دهند بلکه به دلیل تبلیغ موضوعاتی که برای بررسی ارائه می‌کند به گونه‌ای که راست و چپ پشت سرش له‌له می‌زنند.
زیمور بر مسئله هویت درمعرض تهدید فرانسه و پرونده مهاجران غیراروپایی که از کشورهای عربی آمده‌اند، به خصوص مغربی‌ها و منطقه ساحل افریقای سیاه تأکید می‌کند و نسبت به اسلام غیرقابل ادغام در جامعه فرانسوی هشدارمی‌دهد... و همه این را در نظریه معروف به «جایگزینی بزرگ» متفکر راست‌گرای افراطی رنو کامو ادغام می‌کند که بنیاد فلسفی-سیاسی ایدئولوژی کتاب‌های اخیرش و مهم‌ترین آنها کتاب« خودکشی فرانسوی» و مهم‌تر از آن کتابش «فرانسه هنوز سخن آخرش را نگفته است» را تشکیل می‌دهد که در ماه سپتامبر گذشته منتشرشد.
عجیب نیست که اریک زیمور نشان دهنده یک «پدیده» سیاسی-اجتماعی-فکری است. دلیل آن اینکه او در هفته‌های اخیر برای تبلیغ کتاب اخیرش توری در شهرهای فرانسه به راه انداخته است. و در هرایستگاهی جدل وسیعی به راه می‌انداخت و موفق شد صدها شهروند را دور خود جمع کند به گونه‌ای که برنامه رونمایی کتاب به جشنواره انتخاباتی تبدیل می‌شد یا موجب به راه افتادن تظاهرات اعتراضی به او می‌گشت. تا نیمه اکتبر، از کتاب اخیرش178 هزار نسخه فروخته شد به طوری که در جایگاه اول کتاب‌های پرفروش سیاسی قرارگرفت. پیش‌بینی می‌شود از شمار استثنایی «انتحار فرانسوی» فراتر برود که 450هزار نسخه آن فروخته شد.
این پدیده بخشی از فرانسوی‌هایی را نشان می‌دهد که او را به عنوان روزنامه‌نگار و نویسنده‌ای می‌شناسند که دارای افکار مایل به راست افراطی است و افکار و تزهایش مایه جذب آنها می‌شود؛ افکاری که به دلیل ریشه‌هایش که از نژادپرستی لگام گسیخته فراترمی‌رود، راست راست افراطی طبقه بندی می‌شود. و این گفته اتهام نیست؛ چرا که دو حکم قضایی درباره او صادر شد، اول درسال 2011 به اتهام داشتن گفتمان نژاد پرستانه و تبلیغ آن و دومی درسال 2018 به اتهام ترویج و تشویق احساسات دشمنی با اسلام.
کتاب 350 صفحه‌ای اخیر زیمور سبک خاصی در ساختار خود دارد. به استثنای مقدمه و خلاصه‌اش، خط زمانی را درپیش می‌گیرد که از سال 2006 آغاز می‌شود و سال 2020 به پایان می‌رسد. نویسنده با اظهارنظرهای برگزیده درباره حوداث جهان آغازمی‌کند یا می‌توان گفت آنهایی که او مهم می‌داند و در دایره نظریه «جایگزینی بزرگ» می‌گنجد. حادثه‌ای دراینجا یا پدیده‌ای درآنجا را جست‌وجومی‌کند تا درستی آن را اثبات کند، اما این نیز برای نشان دادن این است که فرانسه آنگونه که تاریخ ریشه‌دارش نشان می‌دهد می‌تواند درسایه «مرد نجات‌بخش» دوباره برخیزد.
اندک اندک خواننده درمی‌یابد آن نجات‌بخش اوست و چنان به مقایسه بین خود و ژنرال دیگل ادامه می‌دهد که زیربار شکست و تسلیم دربرابر هجوم آلمان نازی نرفت و مقاومت را بر خم شدن ترجیح داد.
زیمور درهرصفحه‌ای دلایل خود را بر خطرناک بودن «سراشیبی» فرانسوی ارائه می‌کند که در تغییر دموگرافی، فرهنگی و تمدنی در این کشور مسیحی نمود می‌یابد که از حدود 1500سال بر پایه‌های میراث یونانی-لاتینی ایستاده است. و خطری که آن را تهدید می‌کند اسلام است؛ چرا که اکثریت مطلق مهاجران غیرقانونی در چندین دهه پیش و برخلاف مهاجرت‌های اروپایی، مسلمان‌اند که با خود فرهنگ و ارزش‌ها و روش‌های زندگی می‌آورند که با ارزش‌های جامعه فرانسوی که به طرف آن آمده‌اند ناسازگار است. با توجه به استمرار سرازیر شدن آنها و بالابودن میزان زاد و ولدشان و پایین بودن آن نزد فرانسوی‌های «اصلی»، فرانسه درحال تغییر به کشوری از کشورهای جهان سوم است، به طوری که ملتی بیگانه و تازه وارد جایگزین ملت فرانسوی می‌شود. به گفته زیمور، تنها چند دهه کافی است تا مهاجران به اکثریت و فرانسوی‌ها به اقلیتی درکشور خود تبدیل شوند، اگر بیداری و خیزشی صورت نگیرد که می‌خواهد خود پرچمدار آن باشد.
نکته عجیب اینکه زیمور خود از یک خانواده مهاجر یهودی است که مطابق کتابش به عشیره «الزمور» یهودی برمی‌گردد و در دهه پنجاه قرن پیش از الجزایر به فرانسه مهاجرت کرد.
و نکته عجیب دیگر اینکه همه کینه خود را برمسلمانانی خالی می‌کند که عشیره‌اش صدها سال در میان آنها زیسته است. و برعکس آنچه در اروپا و نه تنها در زمان هیتلر و ستایش خون آریایی، بلکه صدها سال پیش از آن، به طوری که یهودی‌ها در محله‌هایی با نام «گتو» محدود می‌شدند. و حتی در خود فرانسه اوضاع آنها تا زمان به قدرت رسیدن ناپلئون بناپارت در اواخر قرن هجدهم همین بود.
زیمور در هرصفحه کتابش از « ناامیدی»خود از مردان و زنان سیاست می‌گوید« هیچ کس نمی‌بیند فرانسه‌ای را که می‌شناسیم در آستانه مرگ قرار دارد».



«تابستان سوئیسی»: درمان توهمات حافظه عراقی... با اعتراف

«تابستان سوئیسی»: درمان توهمات حافظه عراقی... با اعتراف
TT

«تابستان سوئیسی»: درمان توهمات حافظه عراقی... با اعتراف

«تابستان سوئیسی»: درمان توهمات حافظه عراقی... با اعتراف

زمان داستان اصلی از لحظه قدرت گرفتن «قاتل» و کنترل او بر «حزب» و زندگی آغاز می‌شود

چهار عنصر اساسی پشت صحنه متفاوت دنیای رمان «صیف سویسری/ تابستان سوئیسی» نوشته إنعام کجه‌جی- انتشارات تکوین/ الرافدین ۲۰۲۴ - قرار دارد:
اول، حافظه روایی‌ای که پروژه نویسنده را به طور کلی شکل داده است.
دوم، منطق تمثیلی متضاد و حتی برخوردی که در این رمان به اوج خود می‌رسد.
سوم، نحوه به تصویر کشیدن جایگاه مکان غریب در روایت.
چهارم، حضور آشکار سبک اعتراف که در سراسر متن غالب است.
اما ساختارهای اصیل شکست در این رمان چیست؟ شاید بتوان گفت که این شکست‌ها، بخشی از استعاره‌های کلی این اثر هستند. چرا این را نمی‌توان حافظه روایی دانست؟ شاید، اما عنوان «تابستان سوئیسی» از همان ابتدا ما را آماده می‌کند که انتظار داستان‌های بزرگ و امیدهای عظیم را نداشته باشیم؛ ما فقط به یک تابستان سوئیسی می‌رویم! حداقل این چیزی است که از عنوان ساده و بی‌ادعای کتاب درک می‌شود.

حافظه روایی پیشنهادی

چهار شخصیت عراقی با دقت از سوی نمایندگان شرکت‌های دارویی سوئیس انتخاب می‌شوند تا به یک اقامتگاه دانشگاهی – که می‌توان آن را سرپناه یا آسایشگاه نامید – در حاشیه شهر بازل، سوئیس بروند. این سفر درمانی رایگان در اواخر هزاره انجام می‌شود و هدف آن معالجه بیماری‌ای صعب‌العلاج است که حافظه عراقی و توهمات ناشی از آن، به‌ویژه اعتیاد ایدئولوژیک نام دارد.
تعیین زمان این رویداد بسیار مهم است، زیرا این سفر چند سال پیش از اشغال عراق انجام می‌شود. این چهار شخصیت که در رمان بر اساس اهمیت‌شان معرفی می‌شوند عبارتند از: حاتم الحاتمی، یک بعثی ملی‌گرا که از کشورش فرار کرده است. بشیره حسون صاج آل محمود، یک زندانی کمونیست که در بازداشتگاه مورد تجاوز قرار گرفته و دخترش سندس نتیجه این زندان و فریب بوده است. غزوان البابلی، یک شیعه متدین که سابقاً در زندان‌های رژیم بعث بوده است. دلاله شمعون، یک مسیحی آشوری که به عنوان مبلغ دینی یَهُوَه، خدایی متفاوت از مذهب خود، فعالیت می‌کند.
در این اقامتگاه درمانی، دکتر بلاسم مسئول درمان این افراد است. در اینجا، تعادل نسبی بین شخصیت‌ها دیده می‌شود: دو مرد و دو زن. این چهار نفر، چهار نوع حافظه روایی متفاوت و شاید متضاد را در این رمان ارائه می‌دهند. اما سرنوشت آن‌ها در داستان متفاوت است؛ چراکه روایت حاتم الحاتمی، که یک مأمور امنیتی بعثی با ریشه‌های روستایی از جنوب عراق است، بخش عمده‌ای از رمان را به خود اختصاص می‌دهد. او تنها شخصیتی است که روایت از دیدگاه او و با ضمیر اول شخص بیان می‌شود، که این انتخاب، معنای خاصی در درک کل متن دارد.

زمان در رمان

از آنجایی که زمان منطق اصلی روایت است، دو اشاره زمانی در رمان وجود دارد که زمینه حافظه روایی را مشخص می‌کند: لحظه‌ای که «قاتل» قدرت را در حزب و زندگی به دست می‌گیرد – که همان لحظه‌ای است که پاکسازی‌های گسترده‌ای علیه مخالفان آغاز می‌شود. آیا می‌توان گفت که این لحظه، همان کشتار قاعة الخلد در سال ۱۹۷۹ است؟ زمان سفر درمانی در اواخر هزاره، که این سفر را به یک حافظه روایی از پیش تعیین‌شده تبدیل می‌کند.
در این روایت، قربانیان مختلفی را می‌بینیم: بشیره، غزوان، و دلاله، که هرکدام نوعی از قربانی‌شدن را تجربه کرده‌اند. اما این قربانیان، اسیر توهم ایدئولوژیک خود هستند، و داستان‌هایشان یک افسانه دروغین از مظلومیت را می‌سازد که از فرد شروع می‌شود و به ادعای گروهی تبدیل می‌شود. برای مثال: بشیره‌ نماینده سرکوب کمونیست‌ها و تجاوز در رژیم بعث است. غزوان البابلی نماینده روایت‌های مظلومیت شیعیان در دوران صدام است. دلاله، به‌عنوان یک آشوری مسیحی که به دینی جدید گرویده، تصویری از قربانی‌بودن را بازتعریف می‌کند.

روایت قاتل

اما در نهایت، «تابستان سوئیسی» بیشتر از آنکه داستان قربانیان باشد، داستان قاتلی است که به اعتراف می‌رسد. این قاتل کسی نیست جز حاتم الحاتمی، که بخش اعظم روایت را در اختیار دارد.
آیا توصیف او به عنوان قاتل اغراق‌آمیز است؟ نه چندان. شخصیت او بر دو اصل متضاد استوار است: کشتار مخالفان حزب و نظام. رسیدن به عشق واقعی و طلب بخشش، زمانی که سعی می‌کند بشیره را از دست همکاران سابق خود نجات دهد. رمان به‌جای پرداختن به جزئیات قتل‌ها، از نمادها و اشاره‌ها استفاده می‌کند. مثلاً: همسر الحاتمی از او فاصله می‌گیرد و از برقراری رابطه با او امتناع می‌کند. فصل‌هایی با عناوین کنایی مانند «جشن اعدام» نام‌گذاری شده‌اند. در مقابل این روایت فشرده، توصیف زندگی الحاتمی – رابطه او با قدرت و عشقش به بشیره – با جزئیات بیشتری بیان می‌شود.

نقش اعتراف در رمان

در این آسایشگاه در بازل، همه افراد – از قاتل تا قربانی – برای درمان حافظه خود مجبور به اعتراف می‌شوند. اعتراف، هسته مرکزی رمان است و چیزی مهم‌تر از آن در داستان وجود ندارد. اما این اعتراف تنها در صورتی معنا پیدا می‌کند که شرایط آن وجود داشته باشد. مکان: محیطی بیگانه، منضبط، و خالی از هیجانات حافظه ملتهب عراقی. صدای اعتراف‌کننده: تنها کسی که از زاویه دید اول‌شخص روایت می‌کند، حاتم الحاتمی است.
از ۱۵ فصلی که به داستان او اختصاص دارد، ۹ فصل با صدای خودش روایت می‌شود، در حالی که دیگر شخصیت‌ها چنین امتیازی ندارند. تنها سندس در فصل آخر، با صدای خود درباره سرنوشت شخصیت‌ها صحبت می‌کند.
«تابستان سوئیسی» یک رمان اعتراف است که به‌ندرت در فضای فرهنگی ما دیده می‌شود. این اثر موفق شده است از دام تقیه – که در فرهنگ و روایت‌های ما رایج است – عبور کند و به سطحی از صداقت برسد که کمتر در ادبیات عربی و عراقی تجربه شده است. این، ویژگی منحصربه‌فردی است که اثر إنعام کجه‌جی را برجسته می‌کند.