آغاز اولین جشنواره بین المللی فیلم جده از فردا

محمد الترکی به الشرق الاوسط:‌ سعودی با برگزاری اولین جشنواره بین المللی فیلم چالش را پذیرفت 

آغاز اولین جشنواره بین المللی فیلم جده از فردا
TT

آغاز اولین جشنواره بین المللی فیلم جده از فردا

آغاز اولین جشنواره بین المللی فیلم جده از فردا

جده دوشنبه (۶ دسامبر) میزبان اولین جشنواره بین المللی فیلم در سعودی خواهد بود که به مدت ده روز در «البلد» محله تاریخی جده برگزار می شود. این محله از جمله مناطق مهم باستانی سعودی در فهرست میراث جهانی یونسکو ثبت شده است.
محمد الترکی رییس کمیته «جشنواره بین المللی فیلم دریای سرخ» گفت «سینماگران بیش از ۶۷ کشور با ۳۴ زبان مختلف در این منطقه که میراث انسانی جهانی است گنجینه های هنری سینمایی خود را با ۱۳۸ فیلم کوتاه و بلند به نمایش می گذارند. این یک رویداد فرهنگی و هنری به زبان سینما یعنی نقطه تلاقی همه مردم بوده که شکوه و عظمت گذشته و اصالت حال را یکجا جمع می کند».
محمد الترکی از سعودی که در کارنامه خود تهیه کنندگی آثار سینمای متعدد هالیوود با نقش آفرینی ستارگان آمریکا و اروپا را دارد درباره این رویداد به «الشرق الاوسط» گفت «برگزاری این جشنواره یک چالش بود و سعودی آن را پذیرفت و تمام تلاش به کار گرفته شد تا دوره اول جشنواره بی رونق نباشد و در سطح بین المللی قابل قبول برگزار شود. متن این گفتگو در زیر می آید:
آیا مرحله گزینش فیلم دشوار بود؟ به خصوص اینکه فیلم های مطرح بین المللی بسیار زیاد هستند. چگونه این فیلم ها را برای شرکت در جشنواره متقاعد کردید؟ چطور سینماگران جذب این جشنواره شدند؟
چالش اصلی گزینش فیلم های برتر در میان شاهکارهای متعدد بود که این خود چالش جالب توجه و زیبایی است. بی تردید شاهکارهای سینمایی متعددی در جشنواره به نمایش گذاشته می شود و این مایه افتخار ماست که این آثار را تقدیم می کنیم.
برنامه های جذاب و متنوع با ایده های غنی و سبک های سینمایی گوناگون با زبان های متعدد در جشنواره دارد و برخی از این آثار درباره واقعیت فنی و مجازی هستند. نکته جالب توجه این است که در این جشنواره گزینه های متنوع و بسیاری در بخش آثار سعودی و عربی داریم و این خود بیانگر نشاط و پویایی حوزه سینما و تولید در منطقه است. بی تردید این جشنواره فرصت مناسبی برای معرفی سینماگران با استعداد جدید است و سوپرایزهای بسیاری داریم.
جشنواره بین المللی فیلم دریای سرخ چه چیز جدیدی به جشنواره های سینمایی دیگر و نیز به سینمای سعودی و مخاطب سعودی ارایه می کند؟
جشنواره بین المللی فیلم دریای سرخ دریچه جدیدی به روی یک بازار سینمایی جدید و نوپا است که شاید بتوان گفت پرشتاب ترین رشد صنعت سینما در جهان را از آن خود کرده. حالا که حوزه سینما در سعودی جان گرفته این جشنواره نقش کلیدی برای معرفی آثار و شاهکارهای ما به جهان خواهد داشت و پل ارتباطی بین سینماگران نوآور سعودی و عربی و سینماگران مطرح جهان خواهد بود.
این جشنواره را در دسامبر برگزار می کنیم تا دستچینی از شاهکارهای سینمای جهان در سال را به نمایش بگذاریم. به عنوان مثال مخاطبان می توانند در جشنواره آثار برتر جشنواره های گوناگون را در بخش «گزیده های جهان» مشاهده کنند. در حقیقت این فرصتی برای مخاطبان سعودی و عرب است تا این شاهکارها را ببینند.
جشنواره دریچه ای به روی سینمای سعودی و عربی و چکیده آثار برتر سال و فرصتی است تا مخاطبان سعودی فیلم های برتر و جدید و مطرح جهان را مشاهده کنند.
«کرونا» و مشکلاتش 
چگونه مشکلات احتمالی برای این جشنواره مثل برگزاری آن در محله تاریخی در مرکز شهر جده را رفع کردید؟
ما افتخار می کنیم که جشنواره در شهر تاریخی جده و در محله باستانی البلد برگزار می شود که در فهرست میراث جهانی یونسکو ثبت شده و این دلالت های متعددی دارد. سینما یک تجربه انسانی است که مردم و فرهنگ های مختلف را دور هم جمع می کند و حالا همه در این شهری که قطب بین المللی شده گرد هم می آیند. از نظر لجستیکی هدف این است که همه مهمانان این منطقه تاریخی باشیم و محله البلد قهرمان جشنواره باشد و این خود نیازمند برنامه ریزی و تدارکات بسیاری بود اما کارگروه و مسئولان ذیربط تمام تلاش خود را برای رسیدن به این هدف انجام دادند.
تمام پروژه های جدید با مانع و مشکل مواجه می شوند. چه موانع بزرگی برای برگزاری جشنواره فیلم دریای سرخ پشت سر گذاشتید؟
این جشنواره و صنعت سینمای سعودی در مقایسه با جشنواره های باسابقه ای مثل «کن» و «ونیز» و «برلین» نوپا اما در عین حال پررونق و مدرن است. ما از این مسایل به خوبی آگاهیم اما چالش را پذیرفتیم و داریم با زمان مسابقه می دهیم تا یک جشنواره سینمایی مطرح بین المللی برگزار کنیم. این اولین دوره جشنواره ما است اما می خواهیم که از همان ابتدا جشنواره مطرح و باشکوهی برگزار کنیم که دست چندم نباشد. 
تدارکات برای برگزاری این جشنواره از ۲۰۱۹ آغاز شد اما ما هم مثل بقیه جشنواره ها با بحران همه گیری جهانی مواجه و ناچار به تغییر برنامه هایمان شدیم.
برگزاری یک جشنواره بین المللی فیلم چالش بزرگی است اما چالش مهم تر آغاز به کار این جشنواره دقیقا در شرایط کنونی است و ما به دنبال برگزاری آن به صورتی هستیم که برای سعودی افتخار آفرین باشد.

فرش قرمز

حضور کدام یک از ستارگان جهان در جشنواره قطعی شده است؟
هدف تمرکز بر روی اهمیت نقش زن در سینما است و حضور کاترین دوونو ستاره سینمای جهان در مراسم افتتاحیه قطعی شده که یک مراسم قدردانی از او هم داریم. قدردانی از لیلی علوی ستاره سینمای عرب و هیفاء المنصور کارگردان سعودی از جمله برنامه های این جشنواره خواهد بود. هند صبری و یسرا و جمعی از ستارگان سینما و کارگردانان زن سعودی و عرب و خارجی در این جشنواره حضور خواهند داشت. سوپرایزهای متعددی برای مخاطبان داریم و چهره های مختلف و معروفی در طول دوره جشنواره و مراسم افتتاحیه شرکت خواهند کرد.
آیا صنعت سینما در سعودی تازه کار است یا اینکه صنعتی است که کارش را با استفاده از تجربه های دیگران آغاز کرده؟
سینمای سعودی نوپا و تازه کار است اما سینما در کل یک هنر جهانی بوده که مردم را دور هم جمع می کند. سینمای سعودی به معنای این نیست که سینمای دیگری بسازیم بلکه می خواهیم داستان های متفاوت با دیدگاه های متفاوت و سبک های نوین بازگو کنیم. سینما همیشه با ما بوده و هست اما امروز یک تحول فرهنگی و هنری منحصر به فرد در جریان است که آثار سینمای نوین و خلاقانه به نمایش می گذارد.
چه پروتکل هایی برای برگزاری امن و موفق این دوره بدون شیوع کرونا و گونه های جدید آن در نظر دارید چون آمار مبتلایان سویه «اومیکرون» در آمریکا و آمریکا در حال افزایش است؟
شیوع اپیدمی مشکل اضافی شده، آنهم زمانی که پای برگزاری یک جشنواره بین المللی مثل جشنواره فیلم دریای سرخ به میان می آید. دولت سعودی رویکرد زودهنگام و به موقع برای حفظ سلامتی شهروندان و مقیم و مهمانان در نظر گرفته است. اقدامات متعددی تا حالا انجام شده مثل واکسیناسیون دو نوبتی بیش از ۸۳ درصد مردم که باعث کاهش آمار روزانه مبتلایان به کمتر از ۴۰ بیمار شد.
ما در دوره تدارک برای جشنواره همکاری حداکثری با نهادهای نظام سلامت داشتیم و از مدل جشنواره های قبلی مثل کن و ونیز استفاده کردیم و استانداردهای بهینه برای حفظ سلامتی همه مردم را به کار بردیم.

الترکی و دنیای هالیوود

محمد الترکی نه تنها وارد دنیای هالیوود شد بلکه از نظر شخصی و کاری در هالیوود ارتباط تنگاتنگ دارد و روابط دوستی با بسیاری از هالیوودی ها برقرار کرده است. چطور این اتفاق افتاد؟ توصیه شما به افرادی که می خواهند به هالیوود بروند و آنجا تثبیت شوند چیست؟
 با تعداد زیادی از ستارگان و چهره های سینمایی با استعداد در دوره دانشگاه در بریتانیا آشنا شدم و روابط دوستی با آنها به خصوص هالیوودی ها برقرار کردم. با یکی از اعضای خانواده هیلتون و شخصیت ها و ستارگان مشهور صنعت سینما آشنا شدم و بعد برای ورود به دنیای تهیه کنندگی از این آشناها بهره گرفتم چون وقتی شروع به تهیه فیلم می کنیم باید روابط بسیار گرم و خوبی با گروه فیلمسازی و دست اندرکاران داشته باشیم و در حقیقت یک خانواده می شویم تا یک کار مردم پسند بسازیم. مثلا در جریان کارم با ریچارد گیر ملاقات کردم و سپس با هم برای ترویج فیلم به رم و نیویورک و لندن و ابوظبی و بقیه جاهای دنیا رفتیم.
بعد با زک افرون و دنیس کواید و هدر گراهام برای تهیه فیلم «به هر قیمتی» همکاری کردم که برای اولین بار در جشنواره فیلم ونیز روی پرده رفت. سپس به لندن و نیویورک و شهرهای دیگر رفتیم تا فیلم را به مخاطبان معرفی کنیم. 
علاوه بر تهیه کنندگی در بسیاری از رویدادها و برنامه های خیریه از جمله جشن خیریه امفار برای کمک به صنعت سینما شرکت کردم.
توصیه من به علاقمندان برای ورود به حوزه سینما این است که صبر و پشتکار داشته باشند و با تلاش خستگی ناپذیر می توانند به هدفشان برسند. موفقیت به سادگی به دست نمی آید و با پافشاری و پشتکار به آرزوهایت می رسی.

سینمای سعودی

برخی از کارگردانان سعودی می گویند که آثار سینمای سعودی زودهنگام از سالن ها جمع می شود و به رغم سالن های زیاد اما تعداد مخاطبان به جز در موارد نادر محدود است. نظر شما در این باره چیست؟
سینما در سعودی تا چند سال پیش صرفا یک رویا بود و وقتی تولید فیلم های بلند سعودی آغاز شد فقط در جشنواره ها به نمایش درمی آمدند.
امروز تولیدات سینمایی سعودی افزایش یافته و آثار محبوب و مردم پسند داریم و فیلم های جشنواره ها هم به نمایش گذاشته می شود. این پویایی مایه خوش بینی است.
سینمای سعودی نوپا است اما توان رقابت دارد و در عرصه داخلی و بین المللی حضور نیرومند خواهد داشت. ارزیابی تعداد مخاطبان و عملکرد سینمای سعودی بر اساس فروش گیشه های بلیت فروشی هنوز زودهنگام و بی انصافانه است. سینما در ۲۰۱۹ در سعودی بازگشت و بعد در ۲۰۲۰ کرونا آغاز شد و حالا داریم اولین جشنواره بین المللی فیلم را برگزار می کنیم. باید فرصت بدهیم تا قدری زمان بگذرد.. سوپرایزهای بسیاری در آینده خواهیم داشت.. ما خوش بینیم که سینمای سعودی دوره تحول و گذار از یک برنامه گذرا به صنعت سینمای یکپارچه را پشت سر می گذارد.



هیچ صدایی بالاتر از صدای دل نیست

أريش ماريا ريمارك
أريش ماريا ريمارك
TT

هیچ صدایی بالاتر از صدای دل نیست

أريش ماريا ريمارك
أريش ماريا ريمارك

یکی از رمان‌هایی که از همان نخستین خوانش‌هایم مرا مسحور و بی‌شک مرا ترغیب كرد — در کنار دیگر آثار ماندگار ادبی آلمانی — به تحصیل ادبیات آلمانی در دانشگاه بغداد، بخش زبان‌های اروپایی، در اواسط دهه ۱۹۷۰ و شاید نیز دلیل مهاجرتم به تبعید در آلمان بود. این رمان، اثر نویسنده آلمانی اریش ماریا رمارک، به نام «وقتی برای زندگی... وقتی برای مرگ» (عنوان اصلی آلمانی) یا «زمانی برای عشق و زمانی برای زندگی»، آن‌طور که سمیر التنداوی مصری از زبان فرانسه ترجمه کرد و توسط «دار المعارف» مصری در دو جلد در اوایل دهه ۱۹۶۰ منتشر شد.
داستان این رمان در بهار سال ۱۹۴۴ رخ می‌دهد، زمانی که جنگ جهانی دوم به نقطه عطفی سرنوشت‌ساز رسید و ارتش‌های نازی شروع به عقب‌نشینی کردند و شکست آدولف هیتلر آغاز شد. همزمان با بمباران هوایی متفقین در برلین و پیشروی ارتش سرخ شوروی به سمت پایتخت آلمان، قبل از سقوط نهایی آن در ۸ مه ۱۹۴۵ و خودکشی هیتلر دو یا سه روز پیش از آن.
رمان ماجراجویی‌های سرباز ۲۳ ساله‌ای به نام ارنست گریبر را روایت می‌کند که از جبهه شرقی، جایی که در واحد نظامی ارتش ششم آلمان در جنگ جهانی دوم می‌جنگید، مرخصی غیرمنتظره‌ای دریافت می‌کند. ارنست گریبر جوان که به‌تازگی شکست ارتش ششم را در جبهه استالینگراد تجربه کرده و شاهد مرگ هزاران نفر بوده است، نمی‌دانست که این بار باید با ویرانی دیگری روبه‌رو شود: ویرانی شهرش برلین. بمباران هواپیماهای متفقین تأثیر عمیقی بر شهر گذاشته بود. خانه‌های ویران، خیابان‌های حفره‌دار و خانواده‌های بی‌خانمان که خانه‌های خود را به دلیل ترس از مرگ زیر آوار ترک کرده بودند. حتی خانواده او نیز از شهر گریخته و به مکانی نامعلوم رفته بودند. سرباز ارنست گریبر، که در شهر سرگردان به دنبال پناهگاه یا نشانی از دوستان و آشنایان بود، تنها زمانی احساس خوشبختی و زندگی کرد که به طور تصادفی با الیزابت، دختری که پدرش «یهودی کمونیست» به اردوگاه نازی‌ها فرستاده شده بود، ملاقات کرد.

چقدر تصادف باید رخ دهد تا زندگی یک انسان در مسیری که زندگی برای او می‌خواهد، شکل بگیرد!

روی جلد رمان

ارنست گریبر و الیزابت بی‌هدف از میان ویرانی‌ها و خرابی‌های برلین سرگردان بودند، از جایی به جایی دیگر می‌رفتند، گویی که به دنبال مکانی یا چیزی بودند که نمی‌توانستند برایش تعریفی پیدا کنند. و وقتی قدم‌هایشان تصادفی به هم برخورد، چاره‌ای نداشتند جز اینکه عاشق یکدیگر شوند. مسأله فقط زمان بود تا تصمیم بگیرند با یکدیگر ازدواج کنند. چگونه ممکن بود که این کار را نکنند، در حالی که هر دو در کنار هم آرامش و معنای زندگی را یافته بودند، کسانی که سر یک سفره ناامیدی نشسته بودند؟ پروژه ازدواج آن‌ها چیزی جز پاسخ به ندای قلب نبود. این بار هر دو در یک جهت، به سوی یک هدف می‌رفتند؛ جایی که قلب آن‌ها را هدایت می‌کرد.
این همان تناقضی است که رمان ما را در آن غرق می‌کند: شهر بمباران می‌شود، هیتلر دیوانه هنوز بر ادامه جنایت تا آخرین نفس اصرار دارد، کودکان را در آخرین روزهای جنگ به جبهه‌ها می‌فرستد، مردم فرار می‌کنند و هیچ چیزی جز مرگ زیر آوار در انتظارشان نیست. اما فقط این دو، ارنست گریبر و الیزابت، نمی‌خواهند شهر را ترک کنند. به کجا بروند؟ این‌گونه است که آن‌ها در خیابان‌ها و محله‌های برلین سرگردان می‌شوند، محکم در آغوش عشق خود و تنها به ندای حواس خود پاسخ می‌دهند. و وقتی شب فرا می‌رسد، به دنبال پناهگاهی می‌گردند تا در آن بخوابند، سقفی که آن‌ها را در تاریکی شب محافظت کند. مهم نیست که آن مکان چه باشد، زیرزمینی یا خرابه‌ یک خانه. دو غریبه در شهر خودشان، که برای مسئله‌ای شخصی و قلبی مبارزه می‌کنند، و هیچ ربطی به جنگ ندارند.
آن‌ها در دو جهان زندگی می‌کنند: از یک سو برای عشق خود مبارزه می‌کنند (وقتی که تصمیم به ازدواج می‌گیرند و شب عروسی خود را با یک بطری شامپاین جشن می‌گیرند!) و از سوی دیگر، جنگ با تمام بی‌معنایی‌ها، مرگ و ویرانی‌هایش در جریان است. هیچ‌کس توضیح نمی‌دهد که چه کسی مسئول تمام این ویرانی‌ها است. چه کسی مقصر جنگ ویرانگر است؟ حتی پروفسور پیر پولمن (نقش او در فیلمی که از رمان اقتباس شده، توسط اریش رمارک بازی شده) که ارنست گریبر او را از دوران مدرسه می‌شناسد، جوابی به او نمی‌دهد. پولمن با صدایی آرام می‌گوید: «گناه؟ هیچ‌کس نمی‌داند کجا آغاز می‌شود و کجا پایان می‌یابد. اگر بخواهی، گناه از همه جا شروع می‌شود و به هیچ‌جا ختم نمی‌شود. اما شاید عکس آن نیز درست باشد. شریک جرم بودن؟ هیچ‌کس نمی‌داند این یعنی چه. فقط خدا می‌داند.

» وقتی که گریبر دوباره از او می‌پرسد، آیا باید بعد از پایان مرخصی به جبهه برگردد یا نه، تا به این ترتیب خودش هم شریک جرم شود، پولمن خردمند به او پاسخ می‌دهد:« چه می‌توانم بگویم؟ این مسئولیت بزرگی است. نمی‌توانم برای تو تصمیم بگیرم.» و وقتی که ارنست گریبر با اصرار می‌پرسد:« آیا هرکس باید خودش تصمیم بگیرد؟» پولمن پاسخ می‌دهد:« فکر می‌کنم بله. چه چیز دیگری می‌تواند باشد؟»
ارنست گریبر خیلی چیزها دیده و شنیده است:« در جبهه، انسان‌ها بدون هیچ دلیلی کشته می‌شوند.» او از جنایات جنگ آگاه است:« دروغ، سرکوب، بی‌عدالتی، خشونت. جنگ و اینکه چگونه با آن روبرو می‌شویم، با اردوگاه‌های بردگی، اردوگاه‌های بازداشت و قتل عام غیرنظامیان.» او همچنین می‌داند «که جنگ از دست رفته است» و اینکه آن‌ها «تنها برای حفظ حکومت، حزب و تمام کسانی که این شرایط را به وجود آورده‌اند، همچنان به جنگ ادامه خواهند داد، فقط برای اینکه بیشتر در قدرت بمانند و بتوانند رنج بیشتری ایجاد کنند.» با داشتن تمام این دانش، او از خود می‌پرسد که آیا پس از مرخصی باید به جبهه بازگردد و در نتیجه شاید شریک جرم شود. «تا چه حد شریک جرم می‌شوم وقتی می‌دانم که نه تنها جنگ از دست رفته است، بلکه باید آن را ببازیم تا بردگی، قتل، اردوگاه‌های بازداشت، نیروهای اس‌اس و نسل‌کشی و بی‌رحمی پایان یابد؟ اگر این را می‌دانم و دوباره در عرض دو هفته برای ادامه جنگ برگردم، چطور؟»

هر عمل غیر جنگی در زمان جنگ نوعی مقاومت است

در اثر رمارک، عشق به عنوان یک عمل انسانی ساده، به نمادی از «زیبایی‌شناسی مقاومت» در برابر دیکتاتوری و جنگ تبدیل می‌شود، تا از گفتار پیتر وایس، دیگر نویسنده برجسته آلمانی که او نیز مجبور به تبعید پس از به قدرت رسیدن نازی‌ها شد، بهره بگیریم. قلب مقدس‌تر از وطن است، از هر نوع میهن‌پرستی که فقط برای متقاعد کردن مردم به رفتن به جنگ و ریختن خون برای تصمیمات قدرتمندان و زورگویان ساخته شده است. کدام یک از ما این را نمی‌داند، وقتی که در برابر زندگی در سرزمین ویرانه‌ها یا هر سرزمین دیگری که تجربه مشابهی داشته، مقاومت می‌کنیم؟
هفتاد سال از انتشار این رمان و هشتاد سال از داستانی که روایت می‌کند، همچنین از ویرانی که بر شهرهای آلمان، به‌ویژه پایتخت آن برلین، وارد شد، گذشته است. وقتی نوجوان بودم، تعداد بی‌شماری رمان درباره جنگ جهانی دوم خواندم، اما «زمانی برای زندگی... زمانی برای مرگ» و قهرمان آن به‌طور ویژه در عمق خاطراتم حک شده‌اند. شاید ارنست گریبر همان دلیلی بود که به‌طور ناخودآگاه مرا وادار کرد از رفتن به جبهه در جریان جنگ ایران و عراق که در ۲۲ سپتامبر آغاز شد، امتناع کنم و در نتیجه به تبعید بروم، به آلمان، سرزمین ارنست گریبر و اریش رمارک.

رمان «زمانی برای عشق... و زمانی برای مرگ» در بهار ۱۹۴۴، زمان نقطه عطف سرنوشت‌ساز در جریان جنگ جهانی دوم و آغاز عقب‌نشینی ارتش‌های نازی و شکست آدولف هیتلر، رخ می‌دهد.

نازی‌ها از همان ابتدا به قدرت داستان‌های اریش رمارک پی بردند. یکی از اولین رمان‌هایی که در جریان آتش‌سوزی کتاب‌ها در ۱۰ مه ۱۹۳۳ سوزانده شد، اولین رمان رمارک، «در جبهه غرب خبری نیست» بود، یک رمان ضد جنگ که تا آن زمان میلیون‌ها نسخه از آن فروخته شده بود. تعجب‌آور نیست که اریش ماریا رمارک یکی از اولین نویسندگان آلمانی بود که پس از به قدرت رسیدن هیتلر در سال ۱۹۳۳، آلمان را ترک کرد.
پس عجیب نیست که از زمانی که جوانی کم‌سن و سال بودم، عاشق این رمان شدم، گویی که می‌دانستم بغداد روزی همان ویرانی‌ای را تجربه خواهد کرد که برلین تجربه کرده بود. گویی می‌دانستم ویرانی به همه ما خواهد رسید، هر جا که باشیم. گویی می‌دانستم نسل‌هایی در جنگ خواهند مرد و نسل‌های دیگری خواهند آمد که رویاهایی از عشق، ازدواج و خوشبختی خواهند داشت، اما با یک گلوله سرگردان، یک گلوله تانک یا توپخانه، یا با بمبارانی که همه را نابود می‌کند یا موشکی که تفاوتی بین ساختمان و انسان قائل نمی‌شود، خواهند مرد. سقف خانه‌ها بر سر مردم فرو می‌ریزد و خانواده‌ها را به زیر خود دفن می‌کند. گویی می‌دانستم نیازی به نوشتن رمان‌های بیشتر در مورد جنگ و یادآوری نسل‌های آینده نیست که جنگ چه معنایی دارد و ویرانی چیست. نه، چون مردم همه این‌ها را خودشان تجربه خواهند کرد. گویی می‌دانستم هیچ زمین و گوشه‌ای از جهان وجود ندارد که به میدان جنگ تبدیل نشود و هیچ مکانی وجود ندارد که مردم را از مرگ تحت گلوله‌باران سلاحی که در این کشور یا آن کشور ساخته شده است، نجات دهد... و وقتی که جنگ آغاز می‌شود یا گلوله‌ای، موشکی شلیک می‌شود و انسانی می‌میرد، مهم نیست که بپرسیم آن گلوله از طرف چه کسی شلیک شده است یا به کدام هویت، مذهب یا قومیتی تعلق دارد که بقایای اجساد قربانیان جنگ‌ها و کشته‌شدگان با آن مشخص شده‌اند. نه، این چیزها مهم نیستند.

مهم این است که نباید هیچ انسانی کشته شود. و هر کسی که غیر از این می‌گوید و با ارتش‌خوان‌ها و ویرانگران دنیا همراهی می‌کند و شعار می‌دهد که «هیچ صدایی بالاتر از صدای نبرد نیست»، باید از سرباز عاشق، ارنست گریبر، و معشوقه‌اش الیزابت در رمان «زمانی برای زندگی... و زمانی برای مرگ» بیاموزد.
او باید یاد بگیرد که بزرگترین دستاورد خلاقانه در زمان‌های جنگ، زنده ماندن است و اینکه برای اینکه بتوانیم زندگی خود را در آرامش سپری کنیم، چاره‌ای نداریم جز اینکه با صدایی بلندتر از هر صدای دیگر بخوانیم:« هیچ صدایی بالاتر از صدای قلب و مسائل آن نیست» و هر چیزی غیر از آن: ویرانی در ویرانی است.