نمایشگاه بین‌المللی کتاب عراق آماده استقبال از 350 انتشارات

سومین دوره این نمایشگاه در ماه دسامبر آغاز می‌شود


آمادگی برای برگزاری نمایشگاه بین‌المللی کتاب عراق ادامه دارد
آمادگی برای برگزاری نمایشگاه بین‌المللی کتاب عراق ادامه دارد
TT

نمایشگاه بین‌المللی کتاب عراق آماده استقبال از 350 انتشارات


آمادگی برای برگزاری نمایشگاه بین‌المللی کتاب عراق ادامه دارد
آمادگی برای برگزاری نمایشگاه بین‌المللی کتاب عراق ادامه دارد

در هفته اول ماه دسامبر( آذرماه) در بغداد، فعالیت‌های سومین دوره نمایشگاه بین‌المللی کتاب عراق از 7 تا 17 ماه دسامبر آغاز می‌شود. این نمایشگاه را مؤسسه «المدی للاعلام و الثقافه و الفنون» برگزار می‌کند. این مؤسسه پس از سال 2003، بعد از استقرار در دمشق و ارائه فعالیت‌های فرهنگی مهم و حمایت از شماری از استعدادهای فرهنگی، به مدت 14 دوره حامی نمایشگاه کتاب اربیل بود که به آن تجربه و دانش در برگزاری و نظارت بر نمایشگاه‌ها داد. انتظار می‌رود که این نمایشگاه با وسعت و کیفیت عناوین شرکت کننده در آن، مهمترین نمایشگاه در بغداد باشد.
بیش از 350 مؤسسه انتشاراتی عراقی و عربی از 20 کشور جهان در این نمایشگاه شرکت خواهند کرد و «غرفه المدی» با توجه به حجم تولید سالانه این انتشارات، بزرگترین غرفه نمایشگاه خواهد بود جدای از اینکه جایگاه المدی بین مؤسسات انتشاراتی عراق و عربی برجسته است.
این دوره به نام هادی العلوی (1932-1998)، متفکر اسلامی، مورخ و زبان‌شناس عراقی نامگذاری شده و به گفته ایهاب القیسی مدیر نمایشگاه، «به دلیل نقشی که بیش از پنجاه سال در این نمایشگاه ایفا کرد، انتخاب شد. علاقه به تحقیق و مطالعه در رنسانس علمی مدرن عربی و اسلامی و منحصر به فرد بودنش در میان روشنفکران، معاصران عراقی و عرب او با عقایدش درباره شرق و شناخت عمیقش از تمدن اسلام و چین از ویژگی‌ها او بود». القیسی خاطرنشان کرد، در طول روزهای برگزاری نمایشگاه، جلسات گفتگو و نقد و بررسی اندیشه هادی علوی و زندگینامه خلاقانه او اختصاص می‌یابد که متخصصان این حوزه در آن شرکت می‌کنند و مجسمه این فرد برجسته نصب می‌شود. این انتشارات با این اقدام قصد دارد نسل کنونی را با نوشته‌های علوی آشنا کند و امکان مطالعه آن‌ها را فراهم سازد و از این رو دارالمدی تمامی آثار او را تجدید چاپ کرده تا در نمایشگاه عرضه کند.
برنامه نمایشگاه شامل جلسات فکری و فرهنگی متعدد است که در آن روشنفکران و نویسندگانی از عراق و سایر کشورهای عربی مشارکت می‌کنند؛ جلسات شعر، جشن‌های امضای کتاب‌های جدید و نشست‌ها و برنامه‌های مختلف هنری، علاوه بر سمینارهایی که به جنبش‌های سیاسی در عراق و بیشتر تحولات برجسته در اوضاع سیاسی می پردازند.
قرار است موسسه‌های فرهنگی و هنری عراقی با ارائه برنامه‌های خود در نمایشگاه و غرفه‌های ویژه‌ای که محصولات فرهنگی خود را در آنها به نمایش می‌گذارند در این کارناوال فرهنگی-هنری شرکت کنند، از جمله آکادمی علمی عراق، اتحادیه ادبا و نویسندگان عراق، خانه امور فرهنگی و سایر نهادها.



پلی میان سه رودخانه… ترجمه‌ای انگلیسی و تصویری از رؤیاهای نجیب محفوظ

نجیب محفوظ در بالکن کافه‌اش مشرف به میدان التحریر در قاهره، سال ۱۹۸۸ (فرانس پرس)
نجیب محفوظ در بالکن کافه‌اش مشرف به میدان التحریر در قاهره، سال ۱۹۸۸ (فرانس پرس)
TT

پلی میان سه رودخانه… ترجمه‌ای انگلیسی و تصویری از رؤیاهای نجیب محفوظ

نجیب محفوظ در بالکن کافه‌اش مشرف به میدان التحریر در قاهره، سال ۱۹۸۸ (فرانس پرس)
نجیب محفوظ در بالکن کافه‌اش مشرف به میدان التحریر در قاهره، سال ۱۹۸۸ (فرانس پرس)

با صداقتی نادر، رمان‌نویس لیبیایی-بریتانیایی «هشام مطر» ترجمه‌اش از کتاب «رؤیاهای آخر» نجیب محفوظ را با یک اعتراف آغاز می‌کند.
مطر در تنها دیدارشان در دهه ۹۰ میلادی، از محفوظ پرسید که نویسندگانی را که به زبانی غیر از زبان مادری‌شان می‌نویسند، چگونه می‌بیند؟

این پرسش بازتاب دغدغه‌های نویسنده‌ای جوان بود که در آمریکا متولد شده و مدتی در قاهره زندگی کرده بود، پیش از آنکه برای در امان ماندن از رژیم معمر قذافی (که پدر مخالفش را ربوده بود) به بریتانیا برود و در مدرسه‌ای شبانه‌روزی با هویتی جعلی نام‌نویسی کند.
و پاسخ محفوظ، همانند سبک روایت‌اش، کوتاه و هوشمندانه بود: «تو به همان زبانی تعلق داری که به آن می‌نویسی.»

«خودم را یافتم... رؤیاهای آخ

اما مطر اعتراف می‌کند که در بازخوانی‌های بعدی‌اش از آن گفتگو، چندین بار خود را در حال افزودن حاشیه‌ای یافت که محفوظ هرگز نگفته بود: خلاصه‌ای که می‌گفت: «هر زبان، رودخانه‌ای است با خاک و محیط خودش، با کرانه‌ها و جریان‌ها و سرچشمه و دهانه‌ای که در آن می‌خشکد. بنابراین، هر نویسنده باید در رودخانه زبانی شنا کند که با آن می‌نویسد.»

به این معنا، کتاب «خودم را یافتم... رؤیاهای آخر» که هفته گذشته توسط انتشارات «پنگوئن» منتشر شد، تلاشی است برای ساختن پلی میان سه رودخانه: زبان عربی که محفوظ متن اصلی‌اش را به آن نوشت، زبان انگلیسی که مطر آن را به آن برگرداند، و زبان لنز دوربین همسر آمریکایی‌اش «دیانا مطر» که عکس‌های او از قاهره در صفحات کتاب آمده است.

مطر با انتخاب سیاه و سفید تلاش کرده فاصله زمانی بین قاهره خودش و قاهره محفوظ را کم کند (عکس‌: دیانا مطر)

کاری دشوار بود؛ چرا که ترجمه آثار محفوظ، به‌ویژه، همواره با بحث و جدل‌هایی همراه بوده: گاهی به‌خاطر نادقیق بودن، گاهی به‌خاطر حذف بافت و گاهی هم به‌خاطر دستکاری در متن.
اندکی از این مسائل گریبان ترجمه مطر را هم گرفت.
مثلاً وقتی رؤیای شماره ۲۱۱ را ترجمه کرد، همان رؤیایی که محفوظ خود را در برابر رهبر انقلاب ۱۹۱۹، سعد زغلول، می‌یابد و در کنارش «امّ المصریین» (لقب همسرش، صفیه زغلول) ایستاده است. مطر این لقب را به‌اشتباه به «مصر» نسبت داد و آن را Mother Egypt (مادر مصر) ترجمه کرد.

عکس‌ها حال و هوای رؤیاها را کامل می‌کنند، هرچند هیچ‌کدام را مستقیماً ترجمه نمی‌کنند(عکس‌: دیانا مطر)

با این حال، در باقی موارد، ترجمه مطر (برنده جایزه پولیتزر) روان و با انگلیسی درخشانش سازگار است، و ساده‌گی داستان پروژه‌اش را نیز تداعی می‌کند: او کار را با ترجمه چند رؤیا برای همسرش در حالی که صبح‌گاهی در آشپزخانه قهوه می‌نوشید آغاز کرد و بعد دید ده‌ها رؤیا را ترجمه کرده است، و تصمیم گرفت اولین ترجمه منتشرشده‌اش همین باشد.
شاید روح ایجاز و اختصار زبانی که محفوظ در روایت رؤیاهای آخرش به‌کار برده، کار مطر را ساده‌تر کرده باشد.
بین هر رؤیا و رؤیای دیگر، عکس‌های دیانا مطر از قاهره — شهر محفوظ و الهام‌بخش او — با سایه‌ها، گردوغبار، خیالات و گاه جزئیات وهم‌انگیز، فضا را کامل می‌کنند، هرچند تلاش مستقیمی برای ترجمه تصویری رؤیاها نمی‌کنند.

مطر بیشتر عکس‌های کتاب را بین اواخر دهه ۹۰ و اوایل دهه ۲۰۰۰ گرفته است(عکس‌: دیانا مطر)

در اینجا او با محفوظ در عشق به قاهره شریک می‌شود؛ شهری که از همان جلسه تابستانی با نویسنده تنها برنده نوبل ادبیات عرب، الهام‌بخش او شد.
دیانا مطر با انتخاب سیاه و سفید و تکیه بر انتزاع در جاهایی که می‌توانست، گویی تلاش کرده پلی بسازد بین قاهره خودش و قاهره محفوظ.
هشام مطر در پایان مقدمه‌اش می‌نویسد که دلش می‌خواهد محفوظ را در حالی تصور کند که صفحات ترجمه را ورق می‌زند و با همان ایجاز همیشگی‌اش می‌گوید: «طبعاً: البته.»
اما شاید محتمل‌تر باشد که همان حکم نخستش را دوباره تکرار کند: «تو به همان زبانی تعلق داری که به آن می‌نویسی.»
شاید باید بپذیریم که ترجمه — نه‌فقط در این کتاب بلکه در همه‌جا — پلی است، نه آینه. و همین برایش کافی است.