هناء العمیر کارگردان سعودی: حوزه فرهنگ کشور نوید بخش استhttps://persian.aawsat.com/home/article/4012486/%D9%87%D9%86%D8%A7%D8%A1%E2%80%8C-%D8%A7%D9%84%D8%B9%D9%85%DB%8C%D8%B1-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%DA%AF%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D8%B3%D8%B9%D9%88%D8%AF%DB%8C-%D8%AD%D9%88%D8%B2%D9%87-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-%DA%A9%D8%B4%D9%88%D8%B1-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%AF-%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%A7%D8%B3%D8%AA
هناء العمیر کارگردان سعودی: حوزه فرهنگ کشور نوید بخش است
هناء العمیر کارگردان سعودی
هناء العمیر کارگردان سعودی با ارزیابی اینکه «حوزه سینما در سعودی بسیار نوید بخش است» از جشنواره بین المللی فیلم قاهره به خاطر برگزاری برنامه «اوج گیری سینمای سعودی» تشکر کرد.
او افزود «من برآوردم این است که در پنج سال آینده یک تحول بزرگ در عرصه فرهنگ و هنر کشور روی خواهد داد».
العمیر در گفتگو با «الشرق الاوسط» یادآور شد «با اینکه رئیس اولین انجمن سینمایی در سعودی هستم اما کار خودم را به عنوان نویسنده و کارگردان ترک نکردم و در حال آماده کردن اولین فیلم بلندم هستم که از یک رمان سعودی گرفته شده و رویدادها در دهه بیست میلادی اتفاق می افتد».
هناء العمیر از جمله کارگردانان نسل میانه در عرصه سینمای سعودی است که کار خود را به عنوان منتقد آغاز و سپس به فیلم نامه نویسی و کارگردان روی آورد و سه فیلم کوتاه ساخت. سریال «وساوس» ساخته هناء که اولین محصول سینمای سعودی در نتفلیکس است موفقیت چشمگیری داشته است. او رئیس انجمن سینمای سعودی است که هدف حمایت و پرورش ذوق سینماگران و علاقمندان را دنبال می کند». این کارگردان سعودی درباره انجمن سینمای سعودی و نقش این نهاد در حال حاضر توضیح داد «این اولین انجمن غیر دولتی سینما یک گام مهم در راستای تحول در عرصه سینمای سعودی است و با کمک ۲۳ چهره شاخص از سینماگران و کارگردانان تاسیس شد. بنده هم با رای همکارانم به عنوان رئیس این نهاد انتخاب شدم. انجمن سینمای سعودی برگزار کننده دوره پیشین جشنواره فیلم سعودی بود و خود را برای برگزاری دوره بعدی آماده می کنیم که با نشر کتاب های ترجمه شده و نیز تالیفات عربی درباره هنر سینما همراه خواهد بود. ما در حال تکمیل برنامه های احداث کتابخانه و دفتر مرکزی و انتشار مجله سینمایی هستیم و هدف غنا بخشیدن به حوزه دانش و فرهنگ سینمایی اجرا می شود. افزایش سطح مهارت سینماگران سعودی و برنامه های متعدد برای ترویج محصولات سینمای سعودی از اهداف دیگر این نهاد است».
پوستر فیلم «وساوس»
هناء العمیر در ۲۰۰۶ با مقالات نقد فیلم شروع کرد و در روزنامه های گوناگون همچون الوطن و الشرق الاوسط قلم می زد و نویسنده ستون های سینمایی بود. او سپس به فیلم نامه نویسی و کارگردانی روی آورد.
او خاطر نشان کرد «در بریتانیا ترجمه خواندم و عاشق سینما بودم و سینما پاتوقم بود. فیلم نامه هدف را نوشتم که یک فیلم کوتاه بود و برنده بهترین سناریوی فیلم در حال ساخت اولین دوره جشنواره فیلم سعودی شد. بعد متوجه شدم که اگر دنبال ساخت فیلم نروم فیلمنامه هایم هرگز روی پرده نمی روند. فیلم نامه مستند «بعیدا عن الکلام» را در ۲۰۰۹ نوشتم و اولین فیلمی بود که کارگردانی می کردم. این فیلم درباره محصول مشترک دو گروه موسیقی محلی آرژانتینی و سعودی بود و می خواستم این دیدار را در قالب یک فیلم ماندگار کنم. هدفم از ساخت این فیلم ارسال پیام توافق دو گروه از طریق موسیقی بود که فیلم در جشنواره فیلم خلیج به نمایش درآمد و به مسابقه جشنواره مسقط راه یافت. بعد نوبت به اولین فیلم بلندم به اسم شکوی رسید که جایزه فیلم برتر جشنواره فیلم سعودی در ۲۰۱۵ را دریافت کرد. فیلم کوتاهی به اسم اغنیه البجعه برگرفته از یکی از نمایشنامه های لچکوف را ساختم».
هناء العمیر اولین سریال سعودی در نتفلیکس را ساخته است. بازیگران بنام سعودی همچون عبد المحسن النمر و الهام علی و شیماء الفاضل در سریال «وساوس» بازی می کنند. این سریال هیجان انگیز درباره یک خانواده پولدار است که سرپرست خانواده فوت می کند و اعضای خانواده دوره تازه ای را باید تجربه کنند».
او اضافه می کند «سریال «وساوس» را کارگردانی کردم و در فیلم نامه نویسی هم نقش داشتم. ما وقتی فیلمبرداری را شروع کردیم نمی دانستیم که این سریال بناست که در نتفلیکس پخش شود. گروه سریال درباره دشوار بودن اجرای ایده فیلم نگران بودند و با هم دست به این ماجراجویی زدیم و سریال را تهیه کردم. بنده از سوژه این سریال خوشم می آید چون به مخاطب اجازه می دهد داستان را از زاویه های گوناگون لمس کند و هر بار چیز متفاوتی کشف کند. این تجربه سازنده بود. این سریال مورد پسند نتفلیکس قرار گرفت و حس کردیم که تلاشمان هدر نرفته است».
العمیر تاکید کرد «تحولات جاری در سعودی فراتر از رویا است و عرصه فرهنگ در سعودی بسیار نوید بخش است. ما در اول راهیم و برای دستاوردهای بسیار زمینه سازی می کنیم و اراده و عزم داریم و از حمایت برخورداریم و تلاش های بزرگی برای پیشرفت حوزه سینما انجام می شود. حوزه هنر و فرهنگ در ۵ سال آینده دستخوش تحولات بی سابقه خواهد شد و سینما در این میان سهم بسزایی از این رنسانس خواهد داشت».
هناء العمیر برای ساخت اولین فیلم بلند خود آماده می شود.
او افزود «خیلی وقت است که روی اولین فیلم بلند خود (الرقص علی حافه السیل) کار می کنم که از رمان «غواصو الاحقاف» نوشته نویسنده سعودی خانم امل الفاران گرفته شده است. این رمان جادویی درباره دنیای قبیله در پایان دهه بیست میلادی است و در این رمان به گمشده ام دست یافتم. این فیلم محصول مشترک بین سعودی و مصر در ۲۰۲۳ روی پرده می رسد. یک فیلم دیگر هم دارم که در حال ساخت آن هستم».
چگونه رمان اماراتی هویت فرهنگی جامعه را نشان داده است؟https://persian.aawsat.com/%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-%D9%88-%D9%87%D9%86%D8%B1/5202896-%DA%86%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%87-%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D8%AA%DB%8C-%D9%87%D9%88%DB%8C%D8%AA-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF%DB%8C-%D8%AC%D8%A7%D9%85%D8%B9%D9%87-%D8%B1%D8%A7-%D9%86%D8%B4%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%9F
چگونه رمان اماراتی هویت فرهنگی جامعه را نشان داده است؟
دکتر مریم الهاشمی نویسنده و منتقد اماراتی در کتاب خود با عنوان «تحولات روایی در ادبیات اماراتی: رمان اماراتی جدید به عنوان نمونه - مطالعهای فنی»، که توسط «مرکز زبان عربی ابوظبی» منتشر شده به تحلیل برخی از رمانهای جدید اماراتی میپردازد و از این طریق تحولات روایی در ادبیات اماراتی را آشکار میسازد.
پژوهشگر در مقدمه کتاب، مسائلی را مطرح میکند که رمانها به آنها میپردازند، مانند مکان و زمان ظهور آنها و مراحل تاریخیشان. او به این نکته اشاره میکند که رابطه بین ژانر ادبی و متن، رابطهای پیچیده و متحول است، و رمان یکی از انواع ادبیات است که دارای شاخهها و تنوعهای گوناگون است، که ویژگیها و ریشههای آن در حماسه، شعر غنایی و ادبیات شفاهی نهفته است.
او همچنین به این موضوع اشاره دارد که رمان در ابتدا در اواخر قرن نوزدهم با وظیفه سرگرمی و شوخی آغاز شد، سپس به سمت آموزش و موعظه و هدایت توسعه یافت و در ابتدای قرن بیستم به یکی از سه گرایش اصلی تمایل پیدا کرد: گرایش رمانتیک، گرایش تاریخی و گرایش واقعگرایانه. او میگوید که مفهوم «رمان جدید» برای برخی از افراد یک مشکل اصطلاحی ایجاد کرده و این اصطلاح از محیطهای دیگر، مانند رمان فرانسوی جدید، قرض گرفته شده است.
دکتر الهاشمی معتقد است که امارات یکی از جوامع با تغییرات سریع و بازترین جوامع نسبت به دیگران است و این امر بر بیان واقعیت، هویت و زبانشناسی خلاقانه تأثیر گذاشته است؛ به طوری که رمان اماراتی شکوفا شده و انواع آن گسترش یافته، اهداف آن متنوعتر و منابع آن گستردهتر شده است. همچنین، این تحولات باعث تسریع در پیشرفت رمان اماراتی، سرپیچی از قالبهای کهن و پذیرش بسیاری از عناصر هنرهای دیگر شده که به رمان اماراتی در ادبیات معاصر کمک کرده است.
او میافزاید که رمان اماراتی یک متن تخیلی و روایتی است که حول شخصیتهایی میچرخد که در یک رویداد درگیر هستند، و در عین حال بازنمایی از زندگی، تجربه و کسب دانش است.
مؤلف در فصل اول با بررسی برخی از رمانهای اماراتی، گرایشات گفتمان روایی در رمان اماراتی جدید را معرفی کرده است، از جمله: گرایش تاریخی، واقعگرا و عجیب. در فصل دوم «توسعه تکنیکهای فنی روایی در رمان اماراتی جدید»، او به بسیاری از تکنیکهای فنی ویژه در نویسندگی رمان اماراتی پرداخته است، از جمله: تکنیک راوی، تکنیک زمانی، تکنیک مکانی، تکنیک گفتوگو، تکنیک شخصیت و تکنیک زبان.
رمان اماراتی
الهاشمی مسیر رمان اماراتی و تنوعی که آن را متمایز و همچنین نحوه بیان هویت فرهنگی جامعه اماراتی را رصد میکند. او رمان «ثلاثية الدال/ سهگانه دال» اثر نادیا النجار را که به دهه 1960 در امارات و حادثه آتشسوزی کشتی «دارا» پرداخته است، مورد بررسی قرار میدهد. این رمان از طریق روایت روان و پیوسته حوادث، میراث منطقه را معرفی میکند. سپس، او رمان «رحلة غريسة/ سفر غریسه» اثر فاطمه حمد بوعیسی الشامسی را بررسی میکند که در آن تاریخ و زندگینامه به هم پیوند خوردهاند و ترکیبی غنی از میراث، بازیهای محلی، لهجه، زندگی اجتماعی و اقتصادی را ارائه میدهد. این رمان به زندگی در امارات پیش از صد سال پرداخته است، به ویژه در مناطق عجمان و رأس الخیمه. سپس، رمان «یومیات روز/ روزنگاری رز» اثر ریم کمالی را معرفی میکند که به مسئله آموزش و توانمندسازی زنان پرداخته و تاریخ را در ارتباط با زندگی اجتماعی مطرح میسازد.
او همچنین رمان «ریاح من طشقند/ بادهایی از تاشکند» اثر منی التمیمی را معرفی میکند که تاریخ را به حال حاضر میاندازد و از اشتباهات گذشته با رویکردی اخلاقی عبرت میگیرد. سپس رمان «فی فمی لؤلؤه/ در دهانم مرواریدی است» اثر میسون القاسمی را مورد بررسی قرار میدهد که در آن نویسنده از دادههای تاریخی در گفتمان روایی خود استفاده کرده است.
نویسنده توضیح میدهد که اگرچه رمان و تاریخ به دو حوزه متفاوت تعلق دارند (تاریخ به واقعیت اتکا دارد و رمان به ماده تخیلی)، اما هر دو در قلمرو روایتگری قرار دارند و اکنون مبادلههای میان آنها از نظر ساختاری آسانتر شده است. او اشاره میکند که نگاه هنر به واقعیت به طور کلی بر اساس تخیل است و در این حالت با دو نوع حافظه روبرو هستیم: یکی حافظه تاریخی و ثبتشده که به تاریخ تعلق دارد، و دیگری حافظه زیباییشناختی که به بازی تخیل وابسته است.
گرایش واقعگرا
نویسنده در مورد گرایش واقعگرایانه در رمان اماراتی، اشاره میکند که در اثر روایی همافزایی میان هنر و آگاهی، خود و موضوع، ساختار هنری و ساختار اجتماعی موضوعی وجود دارد. رمان توانسته است واقعیت را به تصویر بکشد و آن را بازتاب دهد. همچنین، مخاطب این هنر از دیدگاه دیگری به آن نگاه خواهد کرد؛ دیدگاه خالق اثر که تجربه خود از واقعیت را به گونهای منتقل میکند که واقعیت از منظر این چشم خلاق به آینهای تبدیل میشود که خواننده میتواند در آن خود و جامعهاش را بیابد و همچنین زمان خاصی که در آن قرار دارد. رمان واقعگرا از جمله انواع رمانهایی است که بیشترین ظرفیت را برای ترکیب انواع مختلف ادبیات در درون خود دارد و آنها را در گفتمان روایی خود دوباره احیا میکند؛ همچون میراث، اسطوره، شعر، داستانهای مردمی، حماسه و ضربالمثل.
نویسنده به برخی از رمانهای واقعگرایانه اماراتی نیز اشاره میکند، مانند رمان «سفره غریسه» اثر فاطمه الشامسی که واقعیت یک ملت و تمدن آن را به تصویر میکشد و زندگی فردی را که برای لقمه نان مبارزه کرده است، بازگو میکند. همچنین رمان «کولاج/ کولاژ» اثر فتحیه النمر را بررسی میکند که به مسائل اجتماعی در جامعه اماراتی پرداخته است، مسائلی که به واسطه گشایشهای فرهنگی، تغییرات ارزشی و برخورد فرهنگی با دیگران به وجود آمدهاند. سپس رمانهای «الهائمون/ سرگشتهها» اثر نجیبه الرفاعی، «ریتاج» اثر حمد الحمادی، و «سین ترید ولداً/ سین پسری میخواهد» اثر لطیفه الحاج را معرفی میکند که موضوعاتی مانند ازدواج در جامعهای که از نظر اقتصادی و فرهنگی باز و پیشرفته است، و نگاه مرد به زن در جامعه مدرن را مطرح میکنند.
نویسنده میافزاید که رمان با طرح مسائل اجتماعی و واقعگرایانه به نوعی مستندنگاری جامعه و مشکلات آن در زمان نوشتن رمان یا زمان گفتمان روایی است؛ زیرا جامعه دائماً در حال تغییر و تحول است و در این میان، گفتمان روایی در آثار رمان مانند یک رصدگر مداوم این تحولات عمل میکند. رمان یکی از انواع ادبی است که بیشترین بار مسائل اجتماعی را بر دوش دارد و از طریق زبان و تکنیکهای روایی، اسرار و جزئیات آنها را آشکار میسازد.
گرایش عجیب
پژوهشگر به گرایش عجیب در رمان اماراتی اشاره کرده و توضیح میدهد که این گرایش بر اساس فرهنگ نویسنده و نگاه او به ادبیات دیگران است، به طوری که از واقعیت خارج شده و به چیزهایی غیر معمول پرداخته میشود که فراتر از تخیل انسان هستند. این نوع گفتمان روایی در امارات بر اساس جادو، تغییر شکل، احضار جن، و عجیببودن تخیلی است که در آن حرکت از طریق فضاهای غیبی، مرموز و ترسناک صورت میگیرد.
سپس پژوهشگر به بررسی برخی از رمانهای اماراتی که این گرایش را دنبال کردهاند، پرداخته است، از جمله: رمان «ثنایئة مجبل بن شهوان/ دوگانه مجبل پسر شهوان»، رمان «زينة الملكة/ زیور ملکه» اثر علی ابوالریش، رمان «عذراء وولي وساحر/ باکره و ولی و جادوگر» اثر سارا الجروان الکعبی، رمان «ربيع الغابة/ بهار جنگل» اثر جمال مطر، رمان «ك – ص: ثلاثية الحب والماء والتراب/ ک- ص: سه گانه عشق و آب و خاک» اثر علی ابوالریش و رمان «غرفة واحدة لا تكفي/ یک اتاق کافی نیست» اثر سلطان العميمي.
تکنیک زمانی و مکانی
در مورد تکنیک زمانی در رمان، نویسنده اشاره میکند که زمان یکی از اجزای اصلی هر اثر ادبی است؛ زیرا زمان در ادبیات زمان انسانی است و جزئی از ساختار متن ادبی محسوب میشود که ارتباط نزدیکی با عناصر دیگری دارد از جمله مکان. زمان حرکتی است که تنها در مکانی خاص اتفاق میافتد. علاوه بر این، زمان با شخصیتهای اثر، وقایع و زبان آن ارتباط دارد و خود به عنوان سازنده وقایع و تأثیرگذار در تحولات آنها عمل میکند.
نویسنده به تکنیک زمانی در رمانهای مختلفی اشاره میکند، از جمله در رمان «الهائمون» اثر نجیبه الرفاعی، رمان «یومیات روز» اثر ریم کمالی، رمان «ریاح من طشقند» اثر منی التمیمی و رمان «دائرة التوابل/ دایره ادویه» اثر صالحه عبید.
او همچنین بیان میکند که رمان اماراتی جدید به سمت فعالسازی ساختار زمانی بیشتر گرایش یافته است؛ این امر موجب تحول مهمی در استفاده از تکنیک زمانی به صورت یک ابزار هنری شده است که در متن روایی به وضوح حضور دارد. دیگر زمان تنها زمان حال یا گذشته نیست؛ بلکه ترکیبی از دو زمان مختلف از نظر بعد فرهنگی، مکانی، زبانی و ارزشی شده است. سپس، نویسنده به تکنیک فلش بک یا بازگشت به گذشته اشاره کرده و توضیح میدهد که این تکنیک ارتباط نزدیکی با تداخلهای ادبی در انواع مختلف دارد.
این توضیحات نشان میدهد که رمانهای اماراتی جدید نه تنها از نظر ساختار روایی پیچیدهتر شدهاند، بلکه از نظر استفاده از زمان و مکان در تکنیکهای ادبی خود نیز تغییرات چشمگیری داشتهاند.
تکنیک مکانی در رمان اماراتی
نویسنده در خصوص تکنیک مکانی در رمانهای اماراتی، اشاره میکند که نقش مکان در اثر روایی نمیتواند صرفاً یک نقش زینتی یا جدا از دیگر عناصر رمان باشد، بلکه مکان باید به عنوان عنصری با دلالات نمادین متعدد مطرح شود که این دلالات بسته به دیدگاه نویسنده و واکنشهای مختلف خوانندگان میتواند متفاوت باشد. به عبارت دیگر، مکان در رمان باید عنصری متداخل و یکپارچه با دیگر اجزای داستان باشد. پژوهشگر همچنین به برخی رمانهای اماراتی اشاره میکند که در آنها از تکنیک مکان بهطور مؤثر استفاده شده است و نقش مکان در این رمانها بررسی میشود. او به مسائلی مانند تنوع مکانها، فضای مکانی، نقش مکان در تخیل خواننده، نمادگرایی مکان، و همچنین نقشی که مکان در آشکار ساختن تاریخ و جزئیات زندگی دارد، پرداخته است. همچنین، او به اهمیت مکان در فعالسازی حواس و تحریک بینایی خواننده اشاره میکند، به گونهای که مکان خود به جزئی از داستان تبدیل میشود.
تکنیک گفتوگو در رمان
نویسنده سپس به بررسی تکنیک گفتوگو در رمانهای اماراتی میپردازد، اشاره کرده که گفتوگو گاهی به شخصیتها این امکان را میدهد که صدای خود را بهطور مستقل از خالق اثر بیان کنند، و در مواقعی دیگر نمیتوان بین صدای شخصیت و صدای نویسنده تمایز قائل شد. این موضوع ما را به مفهوم «تداخل ادبی» میبرد، جایی که صداهای مختلف در یک فضای مشترک میپیوندند.
او سپس به بررسی انواع تکنیک گفتوگو و چگونگی استفاده از آنها در خدمت دیدگاه خلاقانه نویسنده در برخی رمانهای اماراتی پرداخته است. برای مثال، در رمان «کمائن العتمة/ نهانگاههای تاریکی» اثر فاطمه المزروعی، تکنیک گفتوگو به خوبی توانسته خواننده را به عمق شخصیتها ببرد و این امر باعث شده که هیجان داستان در رابطه با تحول شخصیتها و نقش آنها در بخشهای بعدی داستان حفظ شود.
همچنین، در رمان «لیلة مجنونة/ شبی دیوانه» اثر محمد بن جرش، گفتوگو به گونهای در داستان به کار رفته که متناسب با سطح آگاهی شخصیتها و نقشهای آنها در روایت است. این تکنیک به خوبی آشفتگی درونی شخصیتها را نشان میدهد و بهطور مؤثری به بینظمی درونمایه آنها میپردازد. در نهایت، او به پسزمینه اجتماعی که اثر ادبی از آن نشأت میگیرد نیز اشاره میکند، همانطور که در رمان «رحلة غریسة» اثر فاطمه الشامسی، میبینیم که محیط اجتماعی و فرهنگی شخصیتها از طریق گفتوگو و تعاملات آنها بهطور مؤثری نمایان میشود.
نتیجهگیری
این تحلیلها نشان میدهد که رمانهای اماراتی جدید، با استفاده از تکنیکهای مختلف، از جمله زمان، مکان و گفتوگو، به شکلی نوآورانه به بازنمایی واقعیتهای اجتماعی، فرهنگی و روانشناختی پرداختهاند. هر یک از این تکنیکها به نوعی در خدمت گفتمان نویسنده قرار گرفتهاند و به خواننده این امکان را میدهند که داستانها را نه تنها از منظر شخصیتها، بلکه از دیدگاههای مختلف و بهطور عمیقتر درک کند.
ژاك لانگ به «الشرق الأوسط»:
نمایشگاه بیبلوس نقش بندر فنیقی آن را در ارتباط با فراعنه آشکار میکندhttps://persian.aawsat.com/%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-%D9%88-%D9%87%D9%86%D8%B1/5201436-%DA%98%D8%A7%D9%83-%D9%84%D8%A7%D9%86%DA%AF-%D8%A8%D9%87-%D8%A7%D9%84%D8%B4%D8%B1%D9%82-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D9%88%D8%B3%D8%B7%C2%A0-%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%B4%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%A8%DB%8C%D8%A8%D9%84%D9%88%D8%B3-%D9%86%D9%82%D8%B4-%D8%A8%D9%86%D8%AF%D8%B1-%D9%81%D9%86%DB%8C%D9%82%DB%8C-%D8%A2%D9%86-%D8%B1%D8%A7-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D8%B1%D8%AA%D8%A8%D8%A7%D8%B7-%D8%A8%D8%A7
ژاك لانگ به «الشرق الأوسط»:
نمایشگاه بیبلوس نقش بندر فنیقی آن را در ارتباط با فراعنه آشکار میکند
ژاك لانگ (رسانههای اجتماعی)
با وجود بحران اقتصادی که فرانسه را درگیر کرده و تأثیرات آن بر تأمین مالی مؤسسات فرهنگی پیش از هر چیز دیگر محسوس است، رئیس «مؤسسه جهانی عربی» در پاریس و وزیر فرهنگ پیشین فرانسه، جاك لانگ، معتقد است که «مؤسسه بیشتر از هر زمان دیگری ضروری است؛ زیرا فرهنگ، دانش، آموزش، دوستی و بخشش همه ابزارهایی در برابر خشونت، نژادپرستی و تندروی هستند». وی در گفتگو با «الشرق الأوسط» میافزاید: «مؤسسه یک فرصت طلایی است که تنوع و رنگهای مختلف جهان عرب را نشان میدهد و راه گفتوگو را میگشاید».
ژاك لانگ همواره بر این باور بوده که «مؤسسه جهانی عربی» فرصتی است برای فرانسه تا نقش تاریخی خود را در دنیای عرب ایفا کند. وی به تازگی به لبنان سفر کرده بود تا نمایشگاه «دیوای: از ام کلثوم تا دالیدا» را در موزه «سرسق» افتتاح کند و همچنین برای هماهنگی نمایشگاه بزرگی درباره بیبلوس و نقش تاریخی آن که در بهار آینده در «مؤسسه جهانی عربی» برگزار خواهد شد، برنامهریزی کند. این نمایشگاه که به دلیل جنگ اسرائیل علیه لبنان به تعویق افتاده بود، پیشتر به دلیل مشکلات در جابجایی آثار از شهر جبیل (بیبلوس) به تأخیر افتاده بود.
«بیبلوس... شهر ابدی»
به گفته لانگ، نمایشگاه بزرگ «بیبلوس... شهر ابدی» که در همکاری با موزه «لوور» در پاریس در حال آمادهسازی است، «جنبههایی را آشکار خواهد کرد که همچنان مبهم باقی مانده و به ندرت به آنها پرداخته شده است، به ویژه آنچه که به بندر فنیقی در جبیل مربوط میشود که نقش محوری در دریای مدیترانه ایفا کرده و رابطهای خاص با فراعنه برقرار کرده است».
لانگ از تیم کاری صحبت میکند که همان طراحان نمایشگاههای «مسیحیان شرق» و «سمرقند» هستند که قبلاً در «مؤسسه جهانی عربی» برگزار شده بودند. وی میافزاید: «ما آثار بزرگ و جذابی خواهیم دید که به لطف همکاری با اداره کل آثار لبنان، از لبنان به پاریس منتقل خواهند شد». همچنین پروژههای دیگری نیز در دست برنامهریزی است که به صیدا، صور و طرابلس مربوط میشود.
ژاك لانگ در بازدید از بیبلوس با همسرش، در حال کشف آثار باستانی این شهر (رسانههای اجتماعی)
لانگ در جریان سفر خود به لبنان از شهر بیبلوس دیدن کرد و از سایتهای باستانی آن بازدید نمود و با فعالان فرهنگی این شهر ملاقات کرد تا برای نمایشگاه پیشرو که حدود ۴۰۰ اثر از جمله گنجینههای کشف شده از مقبره سلطنتی و معابد شهر را در بر خواهد داشت، آماده شود. این آثار به دوره اوایل هزاره دوم پیش از میلاد تعلق دارند و همچنین کشفیات باستانی جدیدی وجود دارد که برای اولین بار در این نمایشگاه به نمایش گذاشته خواهند شد.
ژاك لانگ به عنوان طراح پروژههای بزرگ معماری که چهره پاریس را در دوران ریاست جمهوری فرانسوا میتران تغییر داد، شناخته میشود. این پروژهها شامل هرمهای شیشهای موزه «لوور»، کتابخانه ملی و موزه «اورسی» بود؛ پروژههایی که در زمان وزارت فرهنگ وی، به مدت نزدیک به ده سال از سال ۱۹۸۱ تا ۱۹۹۱، اجرا شدند.
دفاع از زبان عربی
ژاك لانگ که از جمله مدافعان برجسته آموزش زبان عربی در مدارس بوده است، زمانی که وزیر آموزش و پرورش فرانسه بود، آموزش زبان عربی را به «مؤسسه جهانی عربی» وارد کرد. همچنین کتابی تحت عنوان «زبان عربی... فرصتی برای فرانسه» نوشت که در مجموعه انتشارات «گالیمار» منتشر شد. این کتاب دعوتی است برای کشف دوباره زبان عربی، زبانی که لانگ آن را «گنجی فرانسوی» میداند. از نظر وی، زبان عربی کلید فهم تمدنهای مختلف است. وی همچنین یادآوری میکند که عربی پنجمین زبان جهان است و زبانی منحصر به فرد است زیرا نه تنها زبان علم و شعر بلکه زبانی است که علوم را به اروپا منتقل کرده است.
زمانی که «الشرق الأوسط» از او درباره مواضعش میپرسد، وی میگوید: «البته که از آموزش زبان عربی در مدارس فرانسه دفاع کردهام، اما من همچنین از آموزش زبانها به طور کلی حمایت میکنم. در حال حاضر نوعی تجاریسازی وجود دارد. همه چیز فروخته و خریده میشود. بسیاری از زبانها مانند زبان عربی دچار مشکل شدهاند، از جمله زبانهای فرانسوی، آلمانی و ایتالیایی. من از نجات زبانهای ملی ضعیف حمایت میکنم. زبان، قویترین، زیباترین، و تاثیرگذارترین ابزار بیان برای انسان است. اگر زبان را از دست بدهیم، قسمتی از انسانیت خود را از دست دادهایم».
لانگ معتقد است که «زبان انگلیسی که در حال حاضر به طور گسترده آموخته میشود، واقعاً زبان نیست. این زبان، نه زبان شکسپیر و نه زبان هیچ نویسنده دیگری است. زبان انگلیسی زبان سادهشدهای است، تجاری و سودگرایانه. متأسفانه فقط زبان عربی نیست که آسیب دیده است! در آلمان، جوانان گاهی بهتر از زبان آلمانی، انگلیسی صحبت میکنند». وی زبانها را «میراث گرانبهای انسانی» میداند که باید از آنها دفاع کرد.
«همیشه تحت تاثیر فیروز بودم»
ژاك لانگ بر این باور است که نمیتوان نمایشگاههای بزرگ برگزار شده توسط «مؤسسه جهانی عربی» را با علایق شخصیاش پیوند داد یا گفت نمایشگاه «دیوای» که از پاریس به لبنان منتقل شد و زندگی مهمترین هنرمندان زن عرب از جمله ام کلثوم، صباح، فیروز و وردة را ارزیابی میکند، به دلیل علاقهاش به هنر عربی برگزار شده است. وی میگوید: «نمایشگاهها نتیجه تلاشهای گروهی هستند، و این دقیقاً همان چیزی است که در مورد نمایشگاه (دیوای) و دیگر نمایشگاهها صادق است». اما او نمیتواند انکار کند که رابطه خاصی نه تنها با فیروز که در جوانی او را ملاقات کرده، بلکه با بسیاری از هنرمندان زن عرب داشته است: «همیشه تحت تأثیر فیروز بودم و از اینکه در پاریس از او تجلیل شد خوشحال شدم. همچنین شانس آن را داشتم که در کنسرت ام کلثوم در قاهره شرکت کنم، با کمک کارگردان یوسف شاهین. من شخصاً با وردة آشنا شدم و همچنین رابطه نزدیکی با دالیدا داشتم. اما ارتباط شخصی و انسانی من با این ستارگان پشت نمایشگاه نیست، بلکه هدف اصلی ما این است که این هنرمندان را به خاطر استثنایی بودن، جذابیت و استعدادهای شگفتانگیزشان معرفی کنیم. هدف بزرگتر این است که پیامی که این نمایشگاه به همراه دارد، نقش و مشارکت برجسته زن عرب در ساختن تمدن و تجدید حیات در کشورهایشان را به نمایش بگذارد».
ژاك لانگ به یاد دارد که به طور مرتب از سفر اولیه خود به لبنان در سالهای 1958 و 1959 به عنوان دانشجوی حقوق صحبت میکند. در آن زمان او علاقهمند به تئاتر بود و فستیوالی در شهر نانسی خود راهاندازی کرد که بعدها به یک فستیوال بینالمللی تبدیل شد. در آن زمان به لبنان آمده بود و با هنرمندان لبنانی در «مهرجان راشانا» که توسط مجسمهساز میشال بصبوص برگزار میشد، آشنا شد. در سال بعد، او دعوت شد و نمایشنامهای از لوسکلیوس را در این جشنواره به نمایش گذاشت که با استقبال زیادی روبرو شد. این سفر به او فرصت داد تا با برادران الرحبانی و فیروز آشنا شود، که صدای او را جادویی یافت. هنگامی که لانگ وزیر فرهنگ شد، فیروز را با یک نشان عالی فرانسوی تقدیر کرد.
رغم الأزمة الاقتصادية التي تمرّ بها فرنسا، وتمسّ تمويلات المؤسسات الثقافية قبل أي شيء آخر، يعتبر رئيس «معهد العالم العربي» في باريس ووزير الثقافة الفرنسي السابق جاك لانغ، أن «المعهد صامد، وهو حاجة أكثر من أي وقت مضى؛ لأن الثقافة والمعرفة والتربية، والصداقة والعطاء، هي كلها أسلحة ضد العنف والعنصرية والتشدد». ويضيف لانغ في حديث لـ«الشرق الأوسط»: «المعهد هو بمثابة فرصة ذهبية، تبرز تنوع العالم العربي وتلاوينه المختلفة، كما تفتح باب الحوار».
«معهد العالم العربي» في باريس (الشرق الأوسط)
اعتبر لانغ باستمرار أن «معهد العالم العربي» يعطي لفرنسا فرصة للعب دورها العربي الذي عُرفت به. وهو زار لبنان مؤخراً لافتتاح معرض «ديفا: من أم كلثوم إلى داليدا» في متحف «سرسق»، وللتنسيق بخصوص معرض كبير حول بيبلوس ودورها التاريخي، سيقام في «معهد العالم العربي» في الربيع المقبل. وهو معرض تم تأجيل موعده السابق، بسبب الحرب الإسرائيلية على لبنان؛ إذ تعذر في حينه نقل القطع الأثرية من مدينة جبيل.
«بيبلوس... المدينة الأبدية»
وبحسب لانغ، فإن معرض «بيبلوس... المدينة الأبدية» الكبير الذي يتم التحضير له بالتعاون مع متحف «اللوفر» في باريس «سيكشف جوانب لا تزال غامضة، وقليلاً ما ألقي الضوء عليها، خاصة تلك التي تتعلق بالمرفأ الفينيقي في جبيل الذي لعب دوراً محورياً في حوض المتوسط، وقيام علاقة فريدة مع الفراعنة».
ويتحدث لانغ عن فريق عمل يضم نفس مصممي معرضَي «مسيحيو الشرق» و«سمرقند»، اللذين أقيما سابقاً في «معهد العالم العربي». ويضيف: «سنرى قطعاً كبيرة وساحرة سيتم نقلها من لبنان بفضل تعاون مع المديرية العامة للآثار». كما هناك مشاريع مقبلة تخص صيدا وصور وطرابلس.
جاك لانغ مع زوجته في جولة بمدينة بيبلوس لاكتشاف آثارها (وسائل التواصل)
وزار لانغ مدينة بيبلوس، خلال وجوده في لبنان، وجال في مواقعها الأثرية، والتقى مع فعالياتها الثقافية، في إطار التحضير للمعرض المرتقب، والذي سيحوي نحو 400 قطعة بينها كنوز مُكتشفة في المقبرة الملكية ومعابد المدينة، التي تعود إلى أوائل الألفية الثانية قبل الميلاد، وكذلك مكتشفات أثرية جديدة تُعرض للمرة الأولى.
ولانغ هو عرّاب المشاريع الهندسية الكبرى التي نُفذت، وغيّرت وجه باريس، خلال ولاية الرئيس الفرنسي فرانسوا ميتران، مثل أهرامات «اللوفر» الزجاجية، والمكتبة الوطنية، ومتحف «أورسي»، وغيرها؛ إذ كان وزيراً للثقافة لما يقارب عشر سنوات بدءاً من عام 1981.
دفاع عن العربية
وكونه من بين أشد المدافعين عن تعليم اللغة العربية في المدارس منذ كان وزيراً للتربية، فقد أدخل تعليم العربية إلى «معهد العالم العربي» حين أصبح رئيساً له، كما ألف كتاباً أسماه «اللغة العربية... فرصة لفرنسا»، صدر ضمن سلسلة منشورات «غاليمار». ويُعدّ الكتاب دعوةً لإعادة اكتشاف اللغة العربية، التي يعتبرها لانغ «كنزاً فرنسياً». فهي بالنسبة لجاك لانغ لغة مفتاح لفهم حضارات مختلفة. كما يذكّر بأنها اللغة الخامسة في العالم، وفريدة لأنها لغة معرفة وشعر وعلم، وهي التي أوصلت العلوم إلى أوروبا.
وحين تسأله «الشرق الأوسط» عن مواقفه هذه يقول: «دافعت بالتأكيد عن تعليم اللغة العربية في المدارس الفرنسية، وإنما أدافع أيضاً عن تعليم اللغات بشكل عام. هناك نوع من التسليع. كل شيء يباع ويُشترى. كثيرة هي اللغات التي تعاني مثل اللغة العربية، منها الفرنسية والألمانية والإيطالية. أنا مع إنقاذ اللغات الوطنية المستضعفة. اللغة هي التعبير الأقوى والأجمل والأكثر تأثيراً وإبهاراً للمخلوق البشري. إذا ما سحبنا اللغة، نخسر جزءاً من إنسانيتنا».
يعتبر لانغ أن «اللغة الإنجليزية المنتشرة التي يتعلمها الناس بكثرة، ليست لغة بحق. هي ليست لغة شكسبير أو أي أديب آخر، هي لغة مبسطة، تجارية، نفعية. للأسف ليست وحدها اللغة العربية التي أصابها الضرّ! في ألمانيا الشبان يتحدثون الإنجليزية أحياناً أفضل من الألمانية»، معتبراً أن «اللغات هي إرث إنساني ثمين يستحق الدفاع عنه».
«كنت متأثراً دائماً بفيروز»
يرفض جاك لانغ الربط بين مواضع المعارض الكبرى التي ينظمها «معهد العالم العربي» ومزاجه الشخصي، أو القول إن معرض «ديفا» الذي انتقل من باريس إلى لبنان، والذي يؤرشف لحياة أهم الفنانات العربيات من أم كلثوم إلى صباح وفيروز ووردة، له صلة بمعرفته بالفن العربي: «المعارض تقوم على جهود فرق جماعية. وهو حال معرض (ديفا) وغيره». لكنه لا ينكر أن علاقة خاصة جمعته ليس فقط بفيروز التي التقاها شاباً صغيراً، ولكن بالعديد من الفنانات العربيات: «كنت متأثراً دائماً بفيروز، وسعدت بتكريمها في باريس. وكان لي حظ أن أحضر حفلاً لأم كلثوم في القاهرة، بفضل المخرج يوسف شاهين. وعرفت وردة شخصياً، كما عرفت بشكل وثيق داليدا، ولكن ليس وراء المعرض علاقتي الشخصية والإنسانية الكبيرة بهؤلاء النجمات، وإنما نبرزهن لأنهن استثنائيات، وساحرات، ولهن مواهب مدهشة. الهدف الكبير هو تلك الرسالة التي يحملها المعرض حول دور المرأة العربية ومشاركتها البارزة في بناء النهضة في بلادها».
جاك لانغ زار وزير الثقافة اللبناني غسان سلامة لإطلاق معرض «ديفا» والتنسيق للمعرض الكبير المكرس لمدينة بيبلوس (وسائل التواصل)
يحلو لجاك لانغ أن يتحدث باستمرار عن رحلته المبكرة إلى لبنان يوم كان طالباً في الحقوق بين عامَي 1958 و1959، وهو هاوٍ المسرح، وقد أطلق مهرجاناً له في مدينته نانسي سيتحول بعد ذلك إلى مهرجان دولي. يومها جاء إلى لبنان وتعرف إلى فنانين لبنانيين في «مهرجان راشانا» الذي كان يقيمه النحات ميشال بصبوص. وفي العام التالي دُعي وقدم مسرحية لاسخيليوس في المهرجان، ولقي ترحاباً كبيراً. الزيارة أتاحت له التعرف إلى الأخوين رحباني وفيروز التي سُحر بصوتها، وحين صار وزيراً للثقافة كرّمها بوسام فرنسي رفيع.
میخائیل نعیمه در ۱۳۵مین سالگرد تولدش… حلقه نجات روحانی از مادیگرایی تاریکhttps://persian.aawsat.com/%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-%D9%88-%D9%87%D9%86%D8%B1/5201307-%D9%85%DB%8C%D8%AE%D8%A7%D8%A6%DB%8C%D9%84-%D9%86%D8%B9%DB%8C%D9%85%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%DB%B1%DB%B3%DB%B5%D9%85%DB%8C%D9%86-%D8%B3%D8%A7%D9%84%DA%AF%D8%B1%D8%AF-%D8%AA%D9%88%D9%84%D8%AF%D8%B4%E2%80%A6-%D8%AD%D9%84%D9%82%D9%87-%D9%86%D8%AC%D8%A7%D8%AA-%D8%B1%D9%88%D8%AD%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D9%85%D8%A7%D8%AF%DB%8C%E2%80%8C%DA%AF%D8%B1%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%DA%A9
میخائیل نعیمه همراه با دختر برادرش و دخترش، خانوادهای که او با آنها زندگی میکرد (الشرق الاوسط)
TT
TT
میخائیل نعیمه در ۱۳۵مین سالگرد تولدش… حلقه نجات روحانی از مادیگرایی تاریک
میخائیل نعیمه همراه با دختر برادرش و دخترش، خانوادهای که او با آنها زندگی میکرد (الشرق الاوسط)
لبنان در روزهای دوشنبه آینده (۱۸ اکتبر)، ۱۳۵مین سالگرد تولد «ناسك الشخروب/ گوشهنشین الشخروب» را با عنوان « وشل من بحر /قطره چکانی از دریا»، با مشارکت محققان، نویسندگان، هنرمندان و علاقهمندان به ادبیات، و خانواده نعیمه جشن میگیرد. این مراسم از سال گذشته به دلیل جنگ به تعویق افتاده بود.
جشن میخائیل نعیمه ترکیبی از مطالعات علمی، موسیقی، قرائتهای نثری و شعری، و شهادات زنده از کسانی است که با او زندگی کرده و بخشی از عمر او را شریک بودهاند. این روز به روز ۱۸ اکتبر ۲۰۲۵ تبدیل میشود که علاوه بر ابعاد ادبی روحانی که در آثار نعیمه مشاهده میشود، ابعاد انسانی نیز به آن افزوده میشود.
در میان کسانی که شهادت میدهند، سامیه قربان، تریس ضاهر و رانا فیفونا هستند، افرادی که در دنیای ادبیات ناشناختهاند، اما آنها همسایگان نعیمه بوده و با او در ارتباط بودند و داستانهای او را نقل میکنند. چه کسی از تریس بیشتر او را میشناخت؟ تریس صاحب سالن زیبایی «سی جولی» بود که در طبقه همکف ساختمانی که نعیمه در آن زندگی میکرد، قرار داشت. این سالن برای دو دهه آخر زندگی او محل ملاقات و گفتوگو با نعیمه بود.
«جولی»، به معنای «زیبا» به زبان فرانسوی، نام کشتیای است که او را از لبنان به الناصرة در فلسطین برد، جایی که او برای ادامه تحصیل به آنجا رفت. «گویا زیبایی همان چیزی است که سرنوشت برای میخائیل نعیمه نوشته بود»، این جملهای است که نوهاش، سُهی نعیمه، در گفتوگو با «الشرق الاوسط» بیان میکند. او همراه با «جمعیت میخائیل نعیمه» (مِماسونا) این روز ادبی را که در «سالن برادران الرحبانی» در آنتلیاس برگزار میشود، آماده کردهاند.
ندا کِلّاس، دبیر کل جمعیت، جلسهها را در صبح آغاز میکند و سپس سخنرانی وزارت فرهنگ که حامی این جشن است، برگزار خواهد شد.
دکتر اولگا فلیونوا، محقق روسی، نیز در این مراسم سخنرانی خواهد کرد و از پژوهش علمی خود در مورد نعیمه که در سال ۲۰۲۳ برنده بهترین مقاله در مجله علمی «سوراه» روسیه شد، صحبت خواهد کرد.
اما شهادت رانا فیفونا متفاوت است، چون او نعیمه را از کودکی میشناخت و همسن با نوهاش سهی بود. او در کنار نعیمه بازی میکرد و او همیشه با آنها میخندید و زمانی را در کنارشان میگذراند. هرکدام از کسانی که شهادت دادهاند، نعیمه را از زاویهای خاص میشناختند و ارتباط خاصی با او داشتند، از حبیب یونس و اسکندر داغر گرفته تا خالد حمیدان، امیل معلوف، جوزف ابیضاهر، هنری زغیب، میخائیل مسعود و غالب غانم، و البته سهی حداد، نزدیکترین نوهاش.
چهل کتاب از میخائیل نعیمه باقی مانده است، اما دو کتاب از آنها جشن پنجاهمین سالگرد انتشارشان را جشن میگیرند.
اولین آنها «نجوى الغروب» است، کتابی که او در سن ۸۴ سالگی منتشر کرد، در سال ۱۹۷۳. سهی شاهد نوشتن این کتاب بود. او میگوید: «او این کتاب را در ابتدای بهار آغاز و در پایان تابستان آن را تمام کرد. نوشتن این کتاب ماهها طول کشید.» این کتاب شبیه به مناجاتی است که میخائیل نعیمه باخداوند میکند.
ندیم، پسر برادرش، بخشی از این کتاب را انتخاب کرد تا بر قبر نعیمه در الشخروب بگذارد.
در هنگام بازدید از قبر، میتوان خواند: «من کودک تو هستم، ای پروردگار. و این سرزمین زیبای مهربان که مرا در آغوش خود پذیرفته است، جز گهوارهای نیست که از آن به سوی تو گام برمیدارم.»
این کتاب برای سهی بسیار عزیز است، زیرا در آن، نعیمه دینامیک زندگیای که با مادرش می (دختر برادرش) و او در خانهشان در زلقا داشتند را توصیف کرده است، و تابستانهایی که آنها در بسکنتا میگذراندند. این بخش از کتاب در مراسم جشن توسط نزار طه حجّ احمد به صورت زنده خوانده خواهد شد.
کتاب دوم که پنجاه سال از انتشار آن میگذرد، «من وحي المسيح» است (منتشر شده در سال ۱۹۷۴). این کتاب نیز مناجاتی است که میخائیل نعیمه در برابر حضرت مسیح کرده است، رابطهای که او با مسیح داشت به شدت ایمانی بود، اما نه به صورت ایمانی سنتی یا سازمانی، بلکه ایمانی شخصی که خودش به آن اعتقاد داشت، همانطور که نعیمه چندین بار توضیح داده بود.
در این کتاب، او خطاب به حضرت مسیح میگوید: «آنچه از وحی تو نوشتهام، تنها قطرهای از دریای توست». این عبارت توسط سهی و گروه برگزارکننده مراسم برای عنوانگذاری این روز انتخاب شد، به این معنا که «آنچه در طول این جشن روایت میشود، تنها قطرهای از دریای میخائیل نعیمه است».
سهی، نوه میخائیل نعیمه، اضافه میکند: «با تمام احترامی که به بزرگان کشورم دارم، میخائیل نعیمه مانند هر فرد استثنایی دیگر در این دنیا، صدای خاص خود و اثر منحصر به فرد خود را داشت»، و ادامه میدهد: «از نظر شخصی، من او را میپرستم چون زیر دست او تربیت شدهام و در خانهاش متولد شدم، در حالی که پدرم از مادرم جدا شده بود. پس از تولدم، جد من، میخائیل، من را هدیهای از سوی خداوند در پایان زندگیاش میدانست و به همین دلیل، هر آنچه که انجام دهم، هیچگاه نمیتوانم چیزی از آنچه که به من داده است را جبران کنم».
سهی از میان آثار نعیمه، عاشق کتابهای «مرداد»، «مذکرات الأرقش»، «روز آخر» و «نجوی الغروب» است. اما کتابی که او قبل از مرگش منتشر کرد، «ومضات» بود که شامل قطعات و حکمتها است. سهی میگوید که میخائیل نعیمه حتی یک روز پیش از وفاتش در ۲۸ فوریه ۱۹۸۸، هنوز با دست خود مینوشت؛ او برای سهی نامهای نوشت و برایش آرزوی آیندهای درخشان کرد. دو روز قبل از این، او در یک تکه کاغذ تأملاتی نوشت و آن را در جیب کت خود گذاشت که سهی هنوز آن را نگه داشته است. مادر سهی، می (دختر برادر میخائیل)، هر چیزی که مربوط به او بود را حفظ میکرد، حتی تهسیگارهای آخرین او، جورابهایش و دستمال کاغذی که با آن دهانش را پاک کرد، زمانی که آخرین نفسها را میکشید. هر کسی که به خانه او برود، میتواند این اشیاء را مشاهده کند.
کتاب شعر «همس الجفون» که تنها دیوان شعری است که از میخائیل نعیمه منتشر شده، شامل بیش از ۱۰۰ شعر است و در طول مراسم جشن، برخی از آنها خوانده و به صورت موسیقی اجرا خواهند شد. این اشعار شامل «عراک»، «ترنیمه الریاح»، «فتش لقلبک» و «أغمض جفونک تبصر» است که در آن میگوید:
«إذا سماؤكَ يوماً - تحجبت بالغيوم - أغمضْ جفونكَ تبصرُ - خلفَ الغيومِ نجومْ»
(اگر آسمان تو روزی – با ابرها پنهان شود – پلکهایت را ببند، ببین – پشت ابرها ستارگان را.)
و پایان شعر:
«وعندما الموتُ يدنو - واللّحدُ يفغرُ فاهْ - أغمضْ جفونكَ تبصرْ - في اللّحدِ مهد الحياة».
(و وقتی مرگ نزدیک میشود – و قبر دهان خود را باز میکند – جفونت را ببند، ببین – در قبر مهد زندگی است.)
ميخائيل نعيمة (الشرق الأوسط)
ویژگی خاص این جشن این است که تنها برای لذت علاقهمندان به نعیمه و دوستداران ادبیات نیست، بلکه حتی برای علاقهمندان به موسیقی، هنرهای تجسمی و آواز اوپرا نیز جالب خواهد بود. صدای نادین نصار، خواننده معروف، با اجرای قطعه میخائیل «إم دی پی»، به صورت اوپرا بدون موسیقی، به این برنامه رنگ و بوی خاصی میدهد.
موسیقیدان باسم جمال (باسم النعیمی) نیز قطعهای ویژه و الهام گرفته از محبت نعیمه را برای روح او اجرا خواهد کرد.
همچنین هنرمند شربل روحانا با عود خود، شعر «الطمأنینه» از نعیمه را اجرا میکند، که در آن آمده است: «سقف بيتي حديد، ركن بيتي حجر، فاعصفي يا رياح، وانتحب يا شجر/ سقف خانهام آهن است، گوشه خانهام سنگ است، پس طوفان کن ای باد، و گریه کن ای درخت.» علاوه بر آن، روحانا یک آهنگ دیگر که از سخنرانی نعیمه با عنوان «الخیال» اقتباس شده را میخواند، که آن را خودش تنظیم کرده است. این دو آهنگ از آلبوم آخر او هستند و این مراسم با آنها به پایان میرسد.
موسیقی از آثار میخائیل نعیمه، همانند نقاشیها و عکسهای هنری، تا زمانی که مهمانان در زمان استراحت در جشن حضور دارند، آنها را همراهی خواهد کرد. در پسزمینه، مهمانان به موسیقی که توسط موسیقیدان فقید ولید غلمیه در سال ۱۹۷۸ با نام «مرايا الحنين» (آینههای دلتنگی) ساخته شده، گوش خواهند داد. این موسیقی شامل ۷ بخش است که مراحل مختلف زندگی نعیمه را توصیف میکند. همچنین دو نقاشی از هنرمند ریما علم نمایش داده میشود؛ یکی از آنها الهام گرفته از کتاب «نجوی الغروب» و دیگری از فضای «من وحي المسيح». برادران عساف که چندین بار مجسمههایی از نعیمه ساختهاند، در این مراسم شرکت خواهند داشت و یکی از مشهورترین مجسمههایشان که در شخروب قرار دارد، به نمایش گذاشته میشود.
سهی که در این روز بزرگ به عنوان شاهد حضور خواهد داشت، میگوید: «میخائیل نعیمه خود من هست، هم در گفتار و هم در سکوت؛ همانطور که او در آغاز کتاب «مذکرات الأرقش» گفته است: «مردم به دو دسته تقسیم میشوند؛ سخنگوها و ساکتها. من قسمتی از انسانیت ساکت هستم و بقیه سخنگوها». سهی ادامه میدهد: «او قسمتی از من است که هم سخن میگوید و هم سکوت میکند. سالهایی که در حضور همیشگی او گذراندم، که همواره از انسانیت سرشار بود، همیشه محرک اصلی من خواهد بود تا او را برای دیگران معرفی کنم، همانطور که او را شناختم.»
این روز، اهمیت بزرگی دارد چرا که حضور میخائیل نعیمه و همنسلان انسانیاش، از جبران خلیل جبران گرفته تا امین الریحانی و مارون عبود، مانند یک حلق نجات در زمانی است که غرق در مادیت سطحی و تاریک میشود.
لم تشترك بعد
انشئ حساباً خاصاً بك لتحصل على أخبار مخصصة لك ولتتمتع بخاصية حفظ المقالات وتتلقى نشراتنا البريدية المتنوعة