کتاب بنیادگذار «اخوان المسلمین» در قاهره توقیف شد

کتاب بنیادگذار «اخوان المسلمین» در قاهره توقیف شد
TT

کتاب بنیادگذار «اخوان المسلمین» در قاهره توقیف شد

کتاب بنیادگذار «اخوان المسلمین» در قاهره توقیف شد

<strong>دانشگاه آمریکایی به‌خاطر کونگرس غرفه خود را می‌بندد</strong>

قاهره: ولید عبدالرحمن

وجود کتاب «بیانات منقول» از امام حسن البنا، بنیادگذار جماعت اخوان المسلمین، که حکومت سیسی آن را یک سازمان تروریستی می‌داند، باعث شد که مجادلاتی در خصوص وجود این کتاب شکل گیرد. این کتاب در غرفه‌ای مغربی پیدا شد. اسلام بیومی، مدیر نمایشگاه‌های مصری، در هنگام بازدید از نمایشگاه، تعداد پنج نسخه از این کتاب را مشاهده کرد، و فوراً دستور داد که مسئولین این نمایشگاه سراسیمه آن را مصادره کنند.
یکی از مسئولین این نمایشگاه در گفتگو با «الشرق الاوسط» بیان کرد که مسئولین نمایشگاه ضوابط مشارکت انتشاراتی‌ها را در یک جزوه ذکر کردند و به موجب آن بیان کردند که نمایش هر کتابی که برای امنیت کشور تهدید باشد خلاف قوانین این نمایشگاه است، و مشاهده چنین کتاب‌هایی این حق را به مسئولین نمایشگاه می‌دهد که در جا اقدام به مصادره آن کنند.
هیثم الحاج علی، رئیس هیئت عمومی کتاب، یعنی نهاد مسئول تشکیل نمایشگاه، بیان کرد که «تیم اداره کننده این نمایشگاه از وجود هر گونه کتاب‌های بنیادگرا که ضد امنیت کشور و جامعه است، ممانعت می‌کند». شایان ذکر است که تیم‌های کنترل این نمایشگاه به صورت فزاینده تلاش می‌کنند هر گونه کتاب مخالف با حکومت سیسی را جمع‌آوری و مصادره کنند.
در این دوره از نمایشگاه قاهره تعداد ۷۴۸ انتشارات از همه جهان به‌طور مستقیم مشارکت می‌کنند و تعداد ۵۲۵ ناشر دیگر از طریق نمایندگان، به‌طور غیر مستقیم شرکت دارند. بدین ترتیب تعداد شرکت کنندگان کلی در این نمایشگاه به عدد ۱۲۷۳ می‌رسد و از ۳۵ کشور به قاهره آمدند.
این در حالی است که دانشگاه آمریکایی قاهره غرفه خود در این نمایشگاه را تا اطلاع ثانوی بست. این دانشگاه در بیانیه‌ای که بر سر در این غرفه زد، اعلام کرد که به‌دلیل تعلیق هزینه مالی این غرفه، از سوی مجلس عموم آمریکا (کونگرس) این غرفه تا اطلاع ثانوی بسته باقی می‌ماند تا اینکه بار دیگر حکومت آمریکا شروع به‌کار کند.
شایان ذکر است که تعلیق عمل حکومت آمریکایی از یک ماه پیش تا الان استمرار داشته و این مسئله ناشی از آن است که مجلس عوام آمریکا از تأیید بودجه پیشنهادی ترامپ سرباز زده‌است. در این بودجه هزینه‌های کشیدن دیواری در مرز آمریکا و مکزیک در نظر گرفته شده و همین مسئله موجب شد که نمایندگان دمکرات مجلس به شدت با آن مخالفت کنند و تصویب آن را به تعویق اندازند. ترامپ در فعالیت انتخابی خود وعده داده بود که پس از رسیدن به ریاست جمهوری آمریکا برای جلوگیری از مهاجرت پناهندگان مکزیکی دیواری آهنین در مرز میان دو کشور وضع کند.
رئیس هیئت عمومی مصر، دربارهٔ تعلیق عمل غرفه کتاب دانشگاه آمریکایی قاهر، بیان کرد که دانشگاه آمریکایی پیشتر درخواست شرکت در این نمایشگاه را برای ما، مانند روال هر دوره، ارسال کرد و هزینه‌های مشارکت را پرداخت کرد؛ و تعلیق عمل این غرفه برای ما یک حادثه ناگهانی است. هر چند که نحوه کار این غرفه به دانشگاه مربوط است و ربطی به ما ندارد، از این رو هیئت عمومی مصر مسئولیتی در این خصوص ندارد.



پلی میان سه رودخانه… ترجمه‌ای انگلیسی و تصویری از رؤیاهای نجیب محفوظ

نجیب محفوظ در بالکن کافه‌اش مشرف به میدان التحریر در قاهره، سال ۱۹۸۸ (فرانس پرس)
نجیب محفوظ در بالکن کافه‌اش مشرف به میدان التحریر در قاهره، سال ۱۹۸۸ (فرانس پرس)
TT

پلی میان سه رودخانه… ترجمه‌ای انگلیسی و تصویری از رؤیاهای نجیب محفوظ

نجیب محفوظ در بالکن کافه‌اش مشرف به میدان التحریر در قاهره، سال ۱۹۸۸ (فرانس پرس)
نجیب محفوظ در بالکن کافه‌اش مشرف به میدان التحریر در قاهره، سال ۱۹۸۸ (فرانس پرس)

با صداقتی نادر، رمان‌نویس لیبیایی-بریتانیایی «هشام مطر» ترجمه‌اش از کتاب «رؤیاهای آخر» نجیب محفوظ را با یک اعتراف آغاز می‌کند.
مطر در تنها دیدارشان در دهه ۹۰ میلادی، از محفوظ پرسید که نویسندگانی را که به زبانی غیر از زبان مادری‌شان می‌نویسند، چگونه می‌بیند؟

این پرسش بازتاب دغدغه‌های نویسنده‌ای جوان بود که در آمریکا متولد شده و مدتی در قاهره زندگی کرده بود، پیش از آنکه برای در امان ماندن از رژیم معمر قذافی (که پدر مخالفش را ربوده بود) به بریتانیا برود و در مدرسه‌ای شبانه‌روزی با هویتی جعلی نام‌نویسی کند.
و پاسخ محفوظ، همانند سبک روایت‌اش، کوتاه و هوشمندانه بود: «تو به همان زبانی تعلق داری که به آن می‌نویسی.»

«خودم را یافتم... رؤیاهای آخ

اما مطر اعتراف می‌کند که در بازخوانی‌های بعدی‌اش از آن گفتگو، چندین بار خود را در حال افزودن حاشیه‌ای یافت که محفوظ هرگز نگفته بود: خلاصه‌ای که می‌گفت: «هر زبان، رودخانه‌ای است با خاک و محیط خودش، با کرانه‌ها و جریان‌ها و سرچشمه و دهانه‌ای که در آن می‌خشکد. بنابراین، هر نویسنده باید در رودخانه زبانی شنا کند که با آن می‌نویسد.»

به این معنا، کتاب «خودم را یافتم... رؤیاهای آخر» که هفته گذشته توسط انتشارات «پنگوئن» منتشر شد، تلاشی است برای ساختن پلی میان سه رودخانه: زبان عربی که محفوظ متن اصلی‌اش را به آن نوشت، زبان انگلیسی که مطر آن را به آن برگرداند، و زبان لنز دوربین همسر آمریکایی‌اش «دیانا مطر» که عکس‌های او از قاهره در صفحات کتاب آمده است.

مطر با انتخاب سیاه و سفید تلاش کرده فاصله زمانی بین قاهره خودش و قاهره محفوظ را کم کند (عکس‌: دیانا مطر)

کاری دشوار بود؛ چرا که ترجمه آثار محفوظ، به‌ویژه، همواره با بحث و جدل‌هایی همراه بوده: گاهی به‌خاطر نادقیق بودن، گاهی به‌خاطر حذف بافت و گاهی هم به‌خاطر دستکاری در متن.
اندکی از این مسائل گریبان ترجمه مطر را هم گرفت.
مثلاً وقتی رؤیای شماره ۲۱۱ را ترجمه کرد، همان رؤیایی که محفوظ خود را در برابر رهبر انقلاب ۱۹۱۹، سعد زغلول، می‌یابد و در کنارش «امّ المصریین» (لقب همسرش، صفیه زغلول) ایستاده است. مطر این لقب را به‌اشتباه به «مصر» نسبت داد و آن را Mother Egypt (مادر مصر) ترجمه کرد.

عکس‌ها حال و هوای رؤیاها را کامل می‌کنند، هرچند هیچ‌کدام را مستقیماً ترجمه نمی‌کنند(عکس‌: دیانا مطر)

با این حال، در باقی موارد، ترجمه مطر (برنده جایزه پولیتزر) روان و با انگلیسی درخشانش سازگار است، و ساده‌گی داستان پروژه‌اش را نیز تداعی می‌کند: او کار را با ترجمه چند رؤیا برای همسرش در حالی که صبح‌گاهی در آشپزخانه قهوه می‌نوشید آغاز کرد و بعد دید ده‌ها رؤیا را ترجمه کرده است، و تصمیم گرفت اولین ترجمه منتشرشده‌اش همین باشد.
شاید روح ایجاز و اختصار زبانی که محفوظ در روایت رؤیاهای آخرش به‌کار برده، کار مطر را ساده‌تر کرده باشد.
بین هر رؤیا و رؤیای دیگر، عکس‌های دیانا مطر از قاهره — شهر محفوظ و الهام‌بخش او — با سایه‌ها، گردوغبار، خیالات و گاه جزئیات وهم‌انگیز، فضا را کامل می‌کنند، هرچند تلاش مستقیمی برای ترجمه تصویری رؤیاها نمی‌کنند.

مطر بیشتر عکس‌های کتاب را بین اواخر دهه ۹۰ و اوایل دهه ۲۰۰۰ گرفته است(عکس‌: دیانا مطر)

در اینجا او با محفوظ در عشق به قاهره شریک می‌شود؛ شهری که از همان جلسه تابستانی با نویسنده تنها برنده نوبل ادبیات عرب، الهام‌بخش او شد.
دیانا مطر با انتخاب سیاه و سفید و تکیه بر انتزاع در جاهایی که می‌توانست، گویی تلاش کرده پلی بسازد بین قاهره خودش و قاهره محفوظ.
هشام مطر در پایان مقدمه‌اش می‌نویسد که دلش می‌خواهد محفوظ را در حالی تصور کند که صفحات ترجمه را ورق می‌زند و با همان ایجاز همیشگی‌اش می‌گوید: «طبعاً: البته.»
اما شاید محتمل‌تر باشد که همان حکم نخستش را دوباره تکرار کند: «تو به همان زبانی تعلق داری که به آن می‌نویسی.»
شاید باید بپذیریم که ترجمه — نه‌فقط در این کتاب بلکه در همه‌جا — پلی است، نه آینه. و همین برایش کافی است.