رییس جمهور چین: منطقه خلیج شرایط بسیار حساسی دارد

شی جین پینگ رییس جمهور چین در نشست سران گروه ۲۰ (رویترز)
شی جین پینگ رییس جمهور چین در نشست سران گروه ۲۰ (رویترز)
TT

رییس جمهور چین: منطقه خلیج شرایط بسیار حساسی دارد

شی جین پینگ رییس جمهور چین در نشست سران گروه ۲۰ (رویترز)
شی جین پینگ رییس جمهور چین در نشست سران گروه ۲۰ (رویترز)

شی جین پینگ رییس جمهور چین روز جمعه (۲۸ ژوئن) گفت «منطقه خلیج در شرایط کنونی در شرایط بسیار حساسی و در تقاطع جنگ و صلح قرار دارد».
به گزارش خبرگزاری شینهوا رییس جمهور چین در دیدار با آنتونیو گوترش دبیر کل سازمان ملل در حاشیه نشست سران گروه ۲۰ در اوساکا گفت «چین همواره حامی صلح و مخالف جنگ است».
تنش بین ایران و آمریکا در چند هفته گذشته بالا گرفته و نگرانی ها از آغاز جنگ بین دو کشور افزایش یافته است.
به دنبال حمله به دو تانکر نفت در دریای عمان در ماه جاری تنش به شدت افزایش یافته است. آمریکا و سعودی گفتند ایران عامل این حملات بوده است. مقام های ایران دست داشتن این کشور در حملات را تکذیب کرده اند.
یک پهپاد آمریکایی حدود یک هفته پیش توسط ایران سرنگون شد. ایران گفت این پهپاد در حریم هوایی ایران بوده اما آمریکا می گوید هواپیما بر فراز حریم هوایی بین المللی در پرواز بوده است.



فروغ فرخزاد و ابراهیم گلستان: عشق به مثابه تصادف مرگبار بین آزادی و اعتراف 

فروغ فرخزاد و ابراهیم گلستان: عشق به مثابه تصادف مرگبار بین آزادی و اعتراف 
TT

فروغ فرخزاد و ابراهیم گلستان: عشق به مثابه تصادف مرگبار بین آزادی و اعتراف 

فروغ فرخزاد و ابراهیم گلستان: عشق به مثابه تصادف مرگبار بین آزادی و اعتراف 

منتقدان، پژوهشگران و خوانندگان به ندرت از یک شاعر زن معاصر مانند شاعر سرشناس ایرانی، فروغ فرخزاد تجلیل کرده‌اند. محافل فرهنگی دغدغه‌مند به مسائل خلاقیت و مدرنیته در مناطق دوردست زمین از زمان غیبت غم‌انگیزش در اوایل دهه شصت قرن پیش از تلاش برای دستیابی به آن صدای شاعرانه بی‌نظیر برخاسته از دیار خیام، فردوسی و حافظ‌ شیرازی دست نکشیده‌اند؛ با استقبال فراوان و روزافزون و تعالی انتقادی و انسانی که به سختی نسبت به پیشگامان تجدد شعری ایرانیان برجسته‌ای چون احمد شاملو، نیما یوشیج و نادر پور صورت می‌گیرد. در عوض، نام فرخزاد سال به سال درخشش چشمگیری یافت که به افسانه‌ها کمک می‌کند تا به حقیقت بپیوندند و ستاره‌ها به جاودانگی. این روندی است که البته اگر چندین عنصر برای آن مهیا نمی‌شد، اتفاق نمی‌افتاد. و شعر به همان اندازه که مهم است، تنها بخش آن نیست، بلکه چیزی مربوط به مسیر دشوار زندگی؛ گستردگی زنانگی سیزیفی در جوامع مردسالار و مرگ غم انگیز و زودهنگام که این افسانه را به اوج نهایی خود رساند، درست همانطور که برای سیلویا پلات، نمونه آمریکایی فروغ اتفاق افتاد که با او نبوغ و سرنوشت مشترکی داشت.
فرخزاد دوران کودکی پر از درد و محرومیت عاطفی را سپری کرد که یکی از عمیق‌ترین دلایل تراژدی واقعی او و سرخوردگی‌‌اش از زندگی بود. او در سال 1935 در تهران از پدری سخت‌گیر نظامی و مادری سنتی و تابع اراده و قدرت پدر متولد شد. فروغ در میان هفت خواهر و برادر سومین نفر بود و در دوران کودکی، حتی اندکی از مهربانی که تعادل روانی و عاطفی او را فراهم می‌کرد، ندید. مشکل خانواده تنها به نیاز فرزندان به مهربانی و محبت محدود نمی‌شد، بلکه با ترس کابوس‌وار مادر که از سرنوشت خود می‌ترسید و پس از ازدواج همسرش با زنی با فرهنگ‌تر و باهوش‌تر، تشدید شد و بارها به کتک زدن او کار متوسل شد.
«من نمی‌دانم چرا اینقدر بدحال هستم، می‌دانم که دیوانه می‌شوم. گاهی اگر کسی متوجه من نشود سه روز بدون غذا می‌مانم. من ممکن است بسیاری از شب‌ها را نخوابم به جز چند بار کمی آکنده از کابوس. می‌بینم که سرشار از زندگی‌ام. همه با تحقیر به من نگاه می‌کنند و به نظرم وجودم بی‌فایده است و من گاهی فکر می‌کنم فقط لایق مرگ هستم». این همان چیزی است که فروغ چند هفته قبل از ازدواج با پرویز شاپور در یکی از نامه‌هایش به او نوشت. دلیلی که دختر نوجوان را بر آن داشت تا ازدواج را تنها وسیله رهایی از زیر بار ظلم مردسالارانه بداند که بیش از یک بار او را به مرز خودکشی کشانده بود، به وضوح می‌توان دید. فرخزاد در نامه دیگری به پرویز اعتراف می‌کند که به دلیل بی‌توجهی شدید خانواده و همچنین عدم مراقبت مادرش از خشم و نفرت می‌لرزید و دلش می‌خواست همه را با چنگال‌های خود خفه کند.
با وجود تمام رنج‌هایی که فرخزاد از ناسازگاری و سیطره پدر رنج می‌برد، زندگی‌نامه شخصی او نشان نمی‌دهد پدر مخالف سرودن شعر و گرایش نوآورانه‌اش باشد، زمانی که در دوران دبیرستان، متون اولیه مدرنیستی خود را به او نشان داد. پرویز نیز (که زمان ازدواج با او به سختی شانزده ساله بود) همینطور بود. اما آنچه شوهر با وجود شاعر بودن طاقت نیاورد، جسارت شدیدی بود که همسر شاعرش در شعر «گناه» از خود نشان داد و مکاشفات عاطفی آشکار و میل جسمانی را تراوش کرد که هیچ شاعر ایرانی تا به حال جرأت نداشت شبیه آن را بنویسد. در کشوری محافظه کار که قرن‌ها به گفته نظامی گنجوی « قلم به همسر نده و خود قلم در دست بگیر» عمل کرده. چیزی که اوضاع را بدتر کرد، گزارش محافل فرهنگی ایران در آن زمان درباره یک ماجراجویی عاطفی بود که نصیر خدایار، نویسنده، مدیرمسئول مجله «روشنفکر» و فرخزاد را گرد هم آورد که یک بار به او نوشت: «تو من را یک شاعر ساختی، مرد.»
اگرچه اولین مجموعه شعر فروغ، «اسیر» با واکنش‌های انتقادی و حمایتی مواجه شد، اما شهرت گسترده‌ای در محافل فرهنگی ایران به دست آورد و تجربه پیشگامی او کانون توجه بسیاری از خوانندگان، پیروان و منتقدان شعر قرار گرفت. با این حال، هزینه‌های حاصله برای همسر جوان بسیار سنگین بود که تا از همسرش پرویز جدا شد او را از تنها پسرش، کامیار، به دلیل تکانشگری، روابط عاشقانه متعدد و ناتوانی‌اش در مادر شدن دور ساختند. با این وجود، انسان با خواندن نامه‌هایی که پس از طلاق برای شوهرش فرستاد از این جمله فروغ خطاب به شاپور گیج می‌شود:« می‌دانم که موجودی ناقص هستم، آنچه را که دختران دیگر دارند، ندارم و در کودکی مرتکب عملی گناه فاسد شدم. گرچه تو حق داشتی مرا از خود برانی، اما این کار را نکردی و هرگز به من نارو نزدی». مخصوصاً همین اعترافات است که برخی را بر آن داشت تا ماهیت آن نقص و آن گناه را زیر سئوال ببرند، بدون اینکه کسی پاسخی قانع کننده برای آن بیابد. فروغ در برابر یکی از دوستانش به معضلی که با آن روبه‌رو بود اعتراف کرد و گفت:« زن نمی‌تواند همزمان مادری خوب، همسری خوب و شاعری خوب باشد، بلکه باید یکی از این مأموریت‌ها را انتخاب کند». به زودی، او تمام مواهب زندگی را به خطر انداخت تا دو را به دست آورد: شعر و آزادی.
فروغ پس از بازگشت از ایتالیا که شاعر سرخورده به آنجا رفت و به دنبال آسایش و رهایی از روابط دشوار با خانواده و محیط اجتماعی بود، در سال 1958 مدتی در یک مجله مصور محلی کار کرد، قبل از اینکه از طریق دوستان مشترک با ابراهیم گلستان آشنا شود، نویسنده و کارگردان برجسته‌ای که برای کار با او به عنوان یک کارمند آرشیو جابه جا شد، قبل از اینکه عشقش به او قلب، زبان و تمام وجودش را ویران کند. اگرچه فرزانه میلالی درباره آن جلسه صحبت می‌کند و می‌گوید: «اختلافات بین رئیس و مرئوس مشخص بود که یکی از آنها سی و شش و دیگری بیست و چهار ساله بود. اولی متاهل و دارای دو فرزند و دیگری زنی مطلقه که از دیدن پسرش محروم می‌شود. یکی از آنها سابقه سیاسی طولانی به عنوان یک مقام رسمی در حزب چپ (توده) دارد و در عین حال ثروتمند است در حالی که این یکی فقیر است و نمی‌تواند مانند بقیه شاعران با قلم خود زندگی کند.» اما این تفاوت‌ها در مقابل آن تیر دردناکی که بر قلب هنرمند زبردست و شاعر زیبا کوبید دوام نیاوردند و آثار عمیقی در زندگی آنها به جای گذاشت که پاک کردنشان دشوار است.
و اگر عشق بی حد و حصری که دو طرف را درنوردید، اساساً ناشی از کیمیا وکشش متقابل بود، همانطور که معمولاً در مورد عشق اتفاق می‌افتد، بدون شک دو چیز دیگر در سوق دادن روابط بین آنها به مناطق عمیق‌تر نقش داشته است، که اولین آنها اشتیاق بیش از حد به هنر و خلاقیت و دیگری مربوط است به طرد تحجر فکری رایج و سنت‌های محافظه کارانه و تمایل عمیق هر دوی آنها به شکستن چرخه تابوها. با این حال، نگاه دقیق به واقعیت چیزها باید ما را به این نتیجه برساند که صحبت زندگی‌نامه‌نویس درباره تفاوت‌های «عینی» دو طرف پوچ نبود، بلکه بازنمایی‌های آن بر اساس واقعیت زیسته روشن به نظر می‌رسید. گلستان که به شدت درگیر مبارزه با رژیم حاکم است، آماده نبود همه عمر خود را به عشق فروغ ببخشد و همچنین امتناع وی از دست کشیدن از زندگی خانوادگی که با مریم شیرازی ازدواج کرده و دارای دو فرزند بود گرایش عقلانی او را نشان می‌دهد.
و اما فرخزاد، عشقش به گلستان تمام وجود و تمام ابعاد زندگی‌اش را طوفانی کرد و همه چیز را به جز شعر پشت سر گذاشت و خود را در کوره فروپاشی آتش شور عاطفی و امیال شعله‌ور نفسانی انداخت. و از دل این تنور چند تا از زیباترین و جسورانه‌ترین اشعار شعر فارسی، تازگی و پیوند با شور بیرون آمد، چنانکه متن‌هایی می‌خوانیم همچون:

آه، ای زندگی من آینه‌ام
از تو چشمم پر از نگاه شود
ورنه گر مرگ بنگرد در من
روی آیینه‌ام سیاه شود
عاشقم، عاشق ستارهٔ صبح
عاشق ابرهای سرگردان
عاشق روزهای بارانی
عاشق هر چه نام توست بر آن
می‌مکم با وجود تشنهٔ خویش
خون سوزان لحظه‌های تو را
آنچنان از تو کام می‌گیرم
تا به خشم آورم خدای تو را !
اشعار تنها راه پی بردن به دلدادگی‌اش به گلستان نیستند، بلکه آن عشق در ده‌ها نامه‌ای که در سفر یا دوری برای او فرستاده ظاهر می‌شود که تمام متن‌ها با عباراتی مانند «شاه عزیزم، فدایت شوم» یا «عزیز دل و جان» آغاز می‌شود. متون به موضوعات مختلف مربوط به فرهنگ، اندیشه، هنر و جزئیات زندگی روزمره می‌پردازند. فروغ از عشق محکم خود به قهرمان معشوق می‌گوید و می‌نویسد:« اگر تو را در این دنیا نمی‌یافتم می‌مردم، یا خودم را می‌کشتم. با تو بودن یعنی فرو رفتن در چاهی عمیق و رسیدن به مرکز زمین». اما عشقی که شاعر نسبت به گلستان داشت، او را به فکر ازدواج با او قانع نکرد تا شعله‌های عشق سوزان آنها به تلی از خاکستر مبدل نشود که خواهر بزرگ فروغ، پوران نیز تأیید می‌کند. آنچه برخی از نزدیکان در باره سقط جنینش از او نقل کرده‌اند دور از واقعیت نیست، به خصوص که او بیش از یک بار اظهار داشته است که بریدنش از شعر به او اجازه نمی‌دهد نقش مادری را ایفا کند. با وجود اینکه حسین منصوری را به دلیل شباهت بیش از حد با پسرش کامیار به فرزندخواندگی پذیرفت، نتوانست مراقبت و لطافت لازم مادری را به او بکند.
در آن سوی تصویر، ابراهیم گلستان محافظه کارترین تیپ در ابراز احساسات نسبت به صاحب « ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» به نظر می‌رسد. اگرچه شواهد حاکی از آن است که گلستان عاشق شاعری شده است که در چارچوب کارهای سینمایی‌اش وظایف و نقش‌های زیادی را به او سپرده، اما مصاحبه طولانی فرزانه میلالی با او پس از مرگ فروغ، ماهیت «عقلانی» شخصیت او را آشکار می‌کند. توانایی او در کنترل احساسات و قطره چکانی افشای آنها. او حتی در پاسخ به سئوالی که در رابطه با حالت مکمل بودن بین فروغ و او بود، ابایی نمی‌کند که بگوید:« نه، من چیزی در او ندیدم که مرا کامل کند»، علاوه بر این که از حسادت بیش از حد او به‌ویژه نسبت به همسرش و همچنین اقدام او برای خودکشی صحبت می‌کند. وی در پاسخ به سئوال دیگری در مورد تاثیر معشوق فقیدش پاسخ می‌دهد:« او جز عشق چیزی نداشت به من بدهد».
به احتمال زیاد آنچه گلستان بیان کرد چیزی جز پیچاندن و دور زدن حقیقت نبود، به نظر من دلیلش خود شخصی متعالی او یا غرور مردانه است که تعهد چپ انقلابی به او اجازه نمی‌داد آن را پنهان کند، در حالی که احساسات عمیقش نسبت به فرخزاد به شکل‌های دیگر و در مواضع و شواهد بسیاری خود را نشان می‌داد. عشق فروغ به او نوعی خصلت آینده‌نگر به خود گرفت که او را خطاب قرار می‌دهد و می‌گوید:« بیا قبری بکنیم، روی خودمان خاک بریزم و تا آخر دنیا بی صدا بخوابیم تا چیزی ما را از هم جدا نکند». سرنوشت گلستان این بود که بعد از تصادف هولناک رانندگی که در اوایل سال 67 جان فروغ را گرفت، خودش او را به بیمارستان منتقل کند. قبرش را با پول خود بخرد و شخصاً بر خاکسپاری او آن نظارت کند و قبل از ترک وطن روی خود را از صحنه عشق غم انگیز خود و دیوارهای عقب ماندگی، عصبیت و نادانی که او را از هر طرف احاطه کرده بود بر‌گرداند.
فروغ فرخزاد، شعرهای درخشانش به زندگی کوتاه و طوفانی‌اش که سرشار از روح شورش بود پیچیده شد و او را به نمادی واقعی تبدیل کرد، نمادی بی‌نظیر از نقض تابوها و دعوت به رهایی. منبع اصلی درد او نه تنها خشونت اقتدار مردانه، بلکه همدستی قربانی با جلاد و توجیه گیج‌کننده‌اش برای خشونتی بود که بر او وارد می‌شد و خشم خود را ابراز می‌کرد: «کسی که سرش را خم می‌کند و راضی به سیلی می‌شود، حق ندارد فریاد بزند: من آزادی می‌خواهم». و اگر کتاب شعر او «تنها صداست که می‌ماند» بیشتر شبیه یک فرمان شخصی است که در آن زنان کشورش را به مبارزه با بی‌عدالتی، در حاشیه بودن و استبداد مردانه ترغیب می‌کند، پس هزاران صدایی که اخیراً برای طلب آزادی، عدالت و برابری ظاهر شده‌اند، به نظر می‌رسد که بین دو جنس پاسخ دیرهنگام به فریاد فرخزاد برای زن خشونت دیده بود:
«او که ساخته دست توست
تو هستی که برتری‌اش را آشکار کردی
زن حرکت کن
دنیا منتظر تو و کنارت است».


شارل بودلر و ژان دووال؛ عشق به عنوان انتقام از خود و دیگر

تابلوی « معشوقه دراز کشیده بودلر » اثر کلود مونه به درخواست بودلر
تابلوی « معشوقه دراز کشیده بودلر » اثر کلود مونه به درخواست بودلر
TT

شارل بودلر و ژان دووال؛ عشق به عنوان انتقام از خود و دیگر

تابلوی « معشوقه دراز کشیده بودلر » اثر کلود مونه به درخواست بودلر
تابلوی « معشوقه دراز کشیده بودلر » اثر کلود مونه به درخواست بودلر

- بودلر، اینجا چیکار می‌کنی؟
- عزیزم مونسلیر، مرده‌ها رو تماشا می‌کنم!
این گفت‌وگوی زودگذر که «لوک دیکن» در کتاب خود درباره بودلر از آن یاد می‌کند، ممکن است یکی از کلیدهای مناسب برای ورود به دنیای مشهورترین شاعر فرانسوی باشد که مرگ را تنها حقیقتی می‌دانست که سرنوشت موجودات بدون توجه به طبیعت زندگی‌شان به آن منتهی می‌شود. با این حال، این احساس عمیق مرگ، بودلر را به کناره‌جویی یا تسلیم نومیدانه در برابر سرنوشت محتوم خود سوق نداد، بلکه او را به سوی آخرین مرزهای عشق، لذت و اشتیاق به لذت‌ها پیش برد. و اگر استعداد ذاتي و شكل گيري عصبي و رواني‌اش بود كه او را آماده ساخت تا در دوراهي اعصار بايستد و مفاهيم مربوط به هنر، ادبيات و زبان شعر را به دو نيمه ناهمگون تقسيم كند، به احتمال زیاد شرایط سخت تربیتی و فقدان عشق و تعادل عاطفی او بیشترین تأثیر را در توسلش به شکستن ممنوعیت‌های مختلفی که بر سر راهش قرار گرفته بود و در اتخاذ روش‌های کاملاً جدید و بی سابقه برای نوشتن داشته، شعر منثور تنها یکی از بهترین جلوه‌های آن بود.
با این حال، ضربه بنیادین و شکافنده روان بودلر به مرگ زودهنگام پدر نقاشش محدود نشد، بلکه در شتاب مادر جوانش، کارولین، برای ازدواج با مردی بسیار بی‌رحم به نام ژنرال اوبک، که زندگی کودک شکننده را به جهنمی تبدیل کرد، تجلی می‌یابد. در حالی که وابستگی مادر به شوالیه جدیدش مشهود بود، شارل احساس می‌کرد که رابطه موجود بین دو طرف نوعی عشق « پرخشونت» است که بالای تخت شخصی‌اش اتفاق می‌افتد و روحش را در معرض نابودی و دوران کودکی‌اش را در معرض تجاوز قرار می‌دهد.

بودلر

بودلر پس از اینکه احساس کرد در سایه خیانت مادرش کارولین به او تنها و بدون حمایت شده، می‌گوید:« وقتی زنی پسری مثل من دارد، مجبور نیست بار دوم ازدواج کند». شاید نیاز مبرمش به انتقام دوگانه از مادر و شوهر همان چیزی باشد که او را واداشت تا نبردهای انتقام‌جویی خود را از طریق انقلاب رادیکال در سطوح زبان، سنت‌های شعر، هنر و قواعد سلوک آغاز کند. این به وضوح در شیوه لباس پوشیدن غیرمعمولش منعکس می‌شد، که باعث شد برخی او را شیک پوش یا «ژیگول» خطاب کنند، در حالی که برخی دیگر او را منحرف همجنسگرا می‌نامیدند. در مورد رابطه‌اش با فاحشه‌ها، از جمله سارای یهودی که باعث ابتلایش به سیفلیس شد، روش بی پروای او برای انتقام مضاعف از مادرش و خودش پدیدار می‌شود. همانطور که سارتر بر عقده مادری بودلر تأکید می‌کند، در عین حال به شکل گیری سادومازوخیستی او، میلش به تنبیه خود، نفرت از طبیعت، علاقه‌اش به زندگی شهری، مد، مواد مخدر و دیگر «بهشت‌های مصنوعی» اشاره می‌کند.
از این رو، تعجب آور نبود که ژان دووال، هنرپیشه سیاهپوست جوان، که برای ایفای نقش‌های فرعی در برخی نمایش‌ها جزیره دوردست خود، مایما، را به مقصد پاریس ترک کرد، توانست دل شاعر تشنه عشق را به دست آورد، هرچند صورتش آغشته به آثار آبله بود و به زشتی نزدیکتر بود تا زیبایی. با این حال، او برای بودلر در تضاد کامل با تصویر مادرش بود که ظاهری اشرافی و ظرافتی عجیب داشت. همچنین تا حد زیادی با مشخصات زیبایی متناسب با مرگ، یا زیبایی که «ترکیب وجد و اندوه، بین نشاط سوزان و تلخی ناشی از محرومیت است» مطابقت دارد. اما دووال در شاعر شانس فرار از حامی حریص خود را یافت که بیشتر درآمدهایش را از او می‌ربود. آنچه او را به ماندن با بودلر تشویق کرد، قول شارل به او بود که به محض پایان معاملات حقوقی مربوط به به دست آوردن سهم فراوانش از ارث پدری، دست یاری دراز کند.

آنچه که وابستگی بودلر به دووال را دوچندان می‌کرد، آمادگی آن زن برای از خودگذشتگی بود که از بیماری جدی و مسری‌اش مطلع بود، به شرط آنکه او را رها نکند تا همه چیز را قربانی کند. و دیری نگذشت که ژان طعمه این بیماری شد که بودلر علیرغم همه تلاش‌هایش موفق نشد ازآن در امان بماند. با این حال، آنچه که رابطه دو طرف را که بین هماهنگی و اختلاف متزلزل می‌شد، تهدید می‌کرد، بیماری به تنهایی نبود، بلکه افول مستمر وضعیت مادی شاعر بود که او را در اوج ناامیدی به سوی اقدام نافرجام به خودکشی سوق داد که آن را مؤثرترین راه خود برای باج گیری از مادرش و فشار به او برای تأمین پول لازم دید. و اگر بودلر دووال را برای چند دوره ترک می‌کرد و درگیر یک رابطه عاشقانه زودگذر با ماری دوبران یا مادام ساباتیه می‌شد، بارها و بارها به او باز می‌گشت، گویی این سرنوشت، تقدیر و نفرین همیشگی او بود. با این حال، دووال کاملاً متقاعد نشده بود که مجموعه «گل‌های رنج»، آن طور که بودلر ادعا می‌کرد، مخصوصاً برای او نوشته شده است، بلکه در تصاویر، استعاره‌ها و نشانه‌های آن بسیاری از ویژگی‌های رقیب سفیدپوست خود را می‌دید.
پیوستن بودلر به انقلاب سوسیالیستی «آنارشیستی» علیه رژیم فاسد در سال 1848، اما به عنوان یک رویارویی نمادین با هرج و مرج شدیدی که زندگی او را تحت تأثیر قرار داد و اشتیاق شدیدش برای تخریب دیوارهای اطراف خود ظاهر شد؛ زمانی که شروع به دادن شعارهای هیستریک در میان توده‌هایی کرد که به خیابان‌های پاریس هجوم می‌آورند، « ژنرال اوبیک را اعدام کنیم»، زیرا او فرصتی مناسب یافت تا حساب سرسام‌آورش با ژنرالی که همه زندگی‌اش را تباه کرده بود، تسویه کند.
اگرچه مرگ ژنرال اوبک هدیه‌ای گرانبها به نظر می‌رسید که از بهشت برای بودلر فرستاده شده بود، اما برای شاعری که درد و رنج بر دوش کشیده، بسیار دیر رسید. علاوه بر بدتر شدن مشکلات مالی و نزاع‌های دائمی با معشوقه‌اش که گاه به مرز خشونت فیزیکی می‌رسید، معروف‌ترین اثر شعری او، «گل‌های رنج»، در معرض قشون کشی‌های شدیدی قرار گرفت که مخالفان و رقبای بسیارش رهبری می‌کردند؛ رقبایی که خواستار مصادره دیوان و محاکمه صاحب آن به دلیل «توهین به اخلاق عمومی» شدند. اگرچه شاعری که بیشتر پاریسی‌ها از بیماری او خبر داشتند، با علاقه‌مندان به تجربه پیشگامانه‌اش برای برائت تلاش‌های فراوانی کرد، اما دادگاهی که این اثر را مجاز ساخت، از سوی دیگر اصرار داشت که جسورانه‌ترین اشعار مربوط به رذیلت از آن حذف شوند، علاوه بر جریمه مالی گزاف که از آن معاف شود.
چیزی که اوضاع را بدتر کرد وخامت ناگهانی حال ژان بود که بیشتر بینایی خود را از دست داد و دچار نوعی فلج شد که باعث شد با عصا راه برود که به وضوح در تابلوی« معشوقه دراز کشیده بودلر» اثر کلود مانه دوست نزدیکش منعکس شده. با این وجود، ژان توانست چندین سال پس از مرگ بودلر، که وضعش به سرعت رو به وخامت گذاشت و توانایی راه رفتن و صحبت کردن را از دست داد، قبل از اینکه به صرع مبتلا شود و توانایی نوشتن را برای همیشه از دست بدهد، مقاومت کند. شارل تابستان 1867 از زندگی به طور کامل، بدون رسیدن به راز« آن موجود وحشتناک و غیرقابل درک که نمی‌توان با او ارتباط برقرار کرد، شاید به این دلیل که او چیزی برای برقراری ارتباط ندارد» خداحافظی کرد.
کنجکاوی خواننده جوان اپرا، اما کالو، یازده سال پس از مرگ بودلر، او را واداشت تا از ژان دوال در مورد رابطه‌اش با بودلر بپرسد، حتی اگر او بزرگترین شاعر باشد، زیرا زندگی با این نوع مردم عذابی واقعی است که گاهی برترین شادی حاصل از عشق . پشت آن ظاهر می‌شود. و آنچه دووال گفت به هیچ وجه دور از واقعیت نبود. شاید در آن لحظه شعر بودلر را به یاد آورد که خلاصه‌ای از رابطه اسکیزوفرنی‌اش با او، خود و جهان است که در آن می‌گوید:
در صدای من است، این فریاد
در خون من است، این زهر سیاه
من آینه شومم
آنجا که زن شرور به عکس خود می‌نگرد
من زخم، چاقو، سیلی و گونه‌ام
من اندام و چرخ شکنجه‌ام
کشته و جلاد


عشق و کوری دو روی یک تخیل 

طه حسين
طه حسين
TT

عشق و کوری دو روی یک تخیل 

طه حسين
طه حسين

فیلسوفان، شاعران و پژوهشگران در طول ادوار مختلف تاریخ با مطالعه، موشکافی و تحلیل، هیچ یک از وجوه عشق را بدون کاوش نگذاشته‌اند. هر چند در ستایش یا هجو آن زیاده‌روی کرده و در تفسیر و عمق ماهیت آن اختلاف نظر داشته‌اند و کتاب‌ها و آثار فراوانی پیرامون آن منتشر کرده‌اند، بی‌آنکه کسی با جزم و قطعیت به تفسیر آن برسد، همه تأیید دارند: صرف نظر از شادی طاقت فرسا یا هزینه گزافی که به همراه دارد، عشق عنصر ذاتی خود زندگی و مؤثرترین اکسیری است که بدون آن سیاره زمین به بیابان تبدیل می‌شود.
آنها از حقیقت دور نبودند، کسانی که به این نتیجه رسیدند که ما مجبور نیستیم چیزها را «درک» کنیم تا آنها را دوست بداریم و هر آنچه را که می‌خواهیم تجربه کنیم یا با آن سر و کار داریم به کارگاه بازتاب و تجزیه بسپاریم. نه تنها به این دلیل که ما زندگی را به جهنمی از کابوس‌ها و وسواس‌هایی تبدیل می‌کنیم که به سختی می‌توان آن‌ها را از بین برد، یا لذت جریان خود به خود را از آن سلب کرد، بلکه به این دلیل که تلاش بیش از حد ما برای کشف جنبه‌های حسی آشکار معشوق می‌تواند ترکیب جادویی آن را از بین ببرد. لازمه هر شیفتگی است که تخیل مجرای لازم و مهم‌ترین ابزار باشد.

شوپنهاور

شاید عبارت «عشق کور است» که توسط عرب‌ها و سایر ملل به کار می‌رود، از خلأ محض یا تفسیری دلبخواه از این احساس فراگیر در بین انسان‌ها نیامده باشد، بلکه ترجمان واقعی ماهیت مبهم آن است و از جاذبه اسرارآمیز که بین دو قلب شکل می‌گیرد، همچنین از معیارهای زیبایی شناختی متفاوت که... بدون شخصیت نسبی آن، مردان می‌توانستند عاشق یک زن شوند و زنان می‌توانستند شیفته یک مرد. واقعیت این است که معشوق برای اینکه عاشق را تحت تأثیر پر جذبه خود قرار دهد، نیازی به تلاش و کوشش بسیار ندارد، زیرا که امام شافعی می‌فرماید: «فعين الرضا عن كل عيبٍ كليلةٌ: چشم رضایت بر هر عیب ناتوان است.» بر این اساس، عاشق، معشوق را از خویشتن خود می‌آفریند و او را با الگویی از زیبایی که در شکوه ادراکات یا در زندگی قبلی، آن‌طور که افلاطون می‌گوید، هماهنگ می‌سازد.
اما مفهوم کوری در میان فیلسوفان، دانشمندان، روانشناسان و جامعه شناسان یکسان نیست. یونانیان از توانایی زیبایی مورد ستایش در پنهان کردن حقیقت از چشمان عاشق بینا و از تابش خورشیدی موجود مورد نظر صحبت می‌کردند که چشمان او را پر از مه اشک می‌سازند و راه‌های دیدن او را مسدود می‌کنند. تشبیه معشوق به خورشید در شعر عربی و جاهای دیگر تنها تثبیت مضاعف این مفهوم بود، زیرا از پهلوی معشوق زیبایی‌ای جاری می‌شد که درک آن دشوار است و چشم توانایی دفع سحر و جادوی او را ندارد « او هر ساعت به شکلی درمی‌آید.» بر اساس توصیف ابن الرومی از زیبایی وحید المغنیه. رولان بارت، معتقد است فردی که گرفتار عشق است، به نظر می‌رسد در تاریکی گسترده دست و پنجه نرم می‌کند، بدون اینکه بداند ضربات عشق از کدام سمت به او وارد می‌شود، چون از نور درک علل و اهداف محروم است، کورکورانه به چیزها، یا به هرج و مرج ناشی از آنها چنگ می‌زند. گرچه آرزویی که به او مبتلا می‌شود ناقل نور است، اما اگر بخواهد راه خروجی بجوید، از جایگزینی شبی با شبی دیگر دست بر نمی‌دارد و خودخواسته ترجیح می‌دهد در تاریکی بی معنا بماند، زیرا برای او «دروازه‌ای» رو به شگفتی است. آنچه در این زمینه قابل توجه است این است که نیچه تحت تأثیر رابطه ناموفق خود با «سالومه» و سازگاری ضعیفش با اطرافیانش، نه تنها عشق را به حالت کوری تبدیل می‌کند، بلکه دوستی را در مقوله‌ای مشابه می‌نشاند و این دو رابطه را با این گفته فرومی‌کاهد:« عشق کور است و دوستی چشمانش را می‌بندد».

ساراماگو

اگرچه اکثر فیلسوفان و دانشمندان در مورد پیوند عشق و کوری اتفاق نظر دارند، اما در مورد دلایل و شواهدی که آنها را به این نتیجه می‌رساند اختلاف نظر داشتند. از نظر شوپنهاور، فریب در ذات شخصی است که او دوستش دارد. زن به ویژه « شبیه ماهی مرکب است که جوهر تیره خود را آزاد می‌کند و آب اطراف را به آب سوزان تبدیل می‌کند. او هیچ قدرتی برای دفاع از خود در برابر مرد ندارد مگر فریب و استتار.» به گفته ساراماگو در رمانی به همین نام، کوری این است که ما فقط یک رنگ را می‌بینیم، حتی اگر رنگ سفید و نه سیاه، رنگ قابل مشاهده باشد، خواه مربوط به عشق باشد یا عقاید و باورها. ژان لوک ماریون، در کتاب خود با عنوان «پدیده عشق، شش بازتاب» معتقد است که هر عشق طاقت‌فرسایی باید حسادت و وسواس‌های ترسناک ایجاد کند و گفتار عشق کور چیزی نیست جز راهی برای ابراز ترس مردم از کشف حقیقت «دیدن» چون عشق نقطه مقابل اندیشه است، دیگری نه به عنوان متفکر، بلکه به عنوان عاشق در نزد او حضور دارد.

عاشق کسی را که دوست دارد آن‌طور که هست نمی‌بیند، بلکه آن‌طور که میلش او را تصور می‌کند. از آنجا که او به دلیل وسواس شدیدش فقط با چشمان کور عشق می‌نگرد، «پیرزن برای او با ابهت، زن جوان شیک، زن هیستریک پرشور، زن بداخلاق جذاب، زن احمق خودجوش و زن نادان زیرک می‌شود.»
با این حال، نمی‌توان از نظرات مخالف سایر فیلسوفان و محققانی که قاطعانه گفته عشق کور را رد می‌کنند، چشم پوشی کرد، با توجه به اینکه عشق کور تنها یک احساس ناب و کلمات پوچ نیست، بلکه به قول کارل مارکس انرژی «ضد عقیمی» است که فقط با عشق عوض می‌شود. از نظر اریش فروم، عشق هنری است که با پشتکار و تجربه یاد می‌گیریم، همان‌طور که طراحی، مهندسی و موسیقی را می‌آموزیم، «همانقدر که عاشق گل‌هایی باید از آنها مراقبت کنی وگرنه عشق تو دروغ است.» فروم مقوله عشق کور را به سخره می‌گیرد، زیرا فرد عاشق را با کمبود احساس نسبت به خود مواجه می‌کند که او را از قدرت‌های خود بیگانه می‌کند و تمایل به خدایی و پرستش معشوق دارد. اگر این نوع عشق فقط عطش، بدبختی و محو شدن عاشق را منعکس می‌کند، پس عشق واقعی، به نظر فروم، تنها با ارتباط دو عاشق از مرکز وجود انسانی و برابر خود امکان پذیر است.
برخلاف آنچه شاتوبریان استدلال می‌کرد که تداخل عقل با احساسات، و در معرض بازبینی و تحلیل بخشی از وجود ما که با عشق زندگی می‌کند، فرآیندی شرم‌آور و بی‌پروا است، پاسکال معتقد است که عشق و عقل یک چیز هستند با تفاوتی اندک در زمان‌بندی. و آنچه اولی می کند جز شتاب در دومی و هموار کردن راه نیست. راه از آن اوست. به گفته پاسکال، شاعران «وقتی عشق را کور به تصویر می‌کشند حق ندارند، بلکه باید چشم‌بند را که جلوی نور جهان را از چشمانش می‌گیرد، برداریم».
دوگانگی بینایی و نابینایی در ذهن شاعران عرب غایب نبود که برخی از عشق به زیبایی همه زنان کور شده بودند و تنها نوری که از پهلوی زن معشوق تابیده بود برایشان می‌درخشید. این در سخنان عروة بن اذینه در ابیات گفت‌وگو با محبوبش سعدی منعکس شده است:

قالت، وأبثثْتُها وجدي فبحتُ به

قد كنتَ عندي تحب الستْر فاستترِ

ألستَ تبصر مَن حولي؟ فقلت لها

غطّى هواكِ وما أَلقى، على بصري

گفت وقتی من «وجد» خود به او نشان دادم و عیان ساختم

پیش از این پوشش را دوست داشتی پس خودت را بپوشان

اطرافیانم را نمی‌بینی؟ به او گفتم

عشق تو و آنچه بر دیده من انداخت، پوشاند

اگر بورخس که بینایی خود را زود از دست داده بود، طبق اعترافاتش به آلبرتو مانگوئل، طناب حیات درخشان را که در شب تاریک زندگی‌اش به سوی او دراز شده بود، در نوشتن می‌یافت، طه حسین، که با همتای آرژانتینی خود در نابینایی شریک بود، قوه خلاقیت و رستگاری خود را تنها در نوشتن نمی‌یافت، بلکه در عشق می‌دید. این را در گفته‌اش به سوزان، معشوق فرانسوی و همسرش تأیید می‌کند: «من بدون حضورت احساس می‌کنم واقعاً نابینا هستم. وقتی با تو هستم، همه چیز را احساس می‌کنم و با همه چیزهایی که مرا احاطه کرده‌اند درمی‌آمیزم.»


الخطیبی... زود از ایدئولوژی رها شد و نقش «روشنفکر مخالف» را رد کرد

عبد الكبير الخطيبي
عبد الكبير الخطيبي
TT

الخطیبی... زود از ایدئولوژی رها شد و نقش «روشنفکر مخالف» را رد کرد

عبد الكبير الخطيبي
عبد الكبير الخطيبي

عبدالکبیر الخطیبی( متولد الجدیده 11 فوریه 1938، و درگذشته در رباط، در 16 مارس 2009)، بارها نشان داد که خواندن را زود آغاز کرده است. در مغرب، در خوابگاه مؤسسه‌ای که در آن تحصیل می‌کرد، از نور یک لامپ الکتریکی کوچک برای غوطه‌ور شدن در خواندن کتاب‌های مهم فرهنگ‌های مختلف، اعم از کلاسیک و مدرن استفاده می‌کرد. یک بار مجموعه‌ای از اشعار ژاپنی «هایکو» را یافت و مجذوب آنها شد، زیرا او را به خواندن ادبیات ژاپنی اعم از شعر و نثر تشویق کردند. بعدها به تانیزاکی رمان‌نویس بزرگ ژاپنی علاقه‌مند شد و بخش عمده‌ای از مطالعه‌اش را به کتاب «ستایش سایه» اختصاص داد که در آن مهم‌ترین ویژگی‌های تمدن ژاپن را پیش از تحریف توسط تمدن جدید مادی و مصرفی مرور می‌کند.
آن ترکیب مستحکم و برگرفته از منابع مختلف و متنوع فرهنگی، فکری، فلسفی و ادبی، عبدالکبیر الخطیبی را از فشار تأثیرات فرانسوی در نوشته‌ها، جهت‌گیری‌ها و انتخاب‌هایش رها کرد و او را به خارج از دسته فرانسوی‌ها رساند؛ نویسندگان مغربی که تصور می‌کنند فرهنگ فرانسه سازنده «فرهنگ جهان» است و زبانش برترین زبان و خود را به « مقلدانی» محض تبدیل کرده‌اند. از این رو، عبدالکبیر الخطیبی توانست افق‌های ناشناخته‌ای را بگشاید و شیوه‌های بی سابقه‌ای از نوشتن و اندیشیدن را برای نسل خود ابداع کند و او را «بی نظیر» و «نادر» سازد.
الخطیبی همچنین خیلی زود توهمات ایدئولوژی‌هایی را که بیشتر روشنفکران نسل او به آن گرایش داشتند، کنار گذاشت. از این رو، از آغاز فعالیت ادبی و فکری خود، از ایفای نقش روشنفکر «اپوزیسیون» یا «تبعیدی» خودداری کرد و از تمامی جریاناتی که می‌خواست او را به کار سیاسی بکشاند، دوری گزید. زمانی که روشنفکران در کشورش برای نشان دادن دانش خود در مورد اسرار «مبارزه طبقاتی» و معانی «روبنا» و «زیرساخت» به رقابت می‌پرداختند، با این باور که تحولات رادیکال در جوامع آنها تنها از طریق انقلابی شبیه به انقلاب بلشویکی، انقلاب چین، یا انقلاب کوبایی امکان پذیر است، او در نقاط دیگر برای درک جامعه مغرب «کاوش می‌کرد»... حوزه‌هایی که به ضرب المثل‌ها، خالکوبی‌ها، خط عربی، اسطوره‌ها و داستان‌ها مربوط می‌شوند که تخیل عمومی را در آن منعکس می‌کنند؛ شگفت‌انگیزترین و درخشان‌ترین جلوه‌ها... عبدالکبیر خطیبی از این طریق در پی شناسایی ماهیت جامعه خود بود که زیر بار جهل، تحجر، افراط‌گرایی و انزوا رنج می‌برد. جامعه‌ای که جز با مصونیت در برابر بیماری‌ها و عقده‌هایش و آشکار ساختن ویژگی‌ها، هویت مبهم و تاریخ نادرست و پنهان‌اش، از تاریکی به روشنایی بیرون نمی‌آید.
اما همه اینها به این معنا نیست که عبدالکبیر الخطیبی از پرداختن به سیاست و مسائل پیچیده آن بیزار بود، بلکه خود را «متعهد نظری» و «رادیکال» به مسائلی می‌دید که به خوبی می‌داند که او می‌تواند مؤثر و تأثیرگذار باشد. از این رو، در طول زندگی حرفه‌ای خود، از دفاع از آنچه «مغرب چندگانه» می‌خواند، که منظورش از سه کشور مغرب عربی، یعنی تونس، الجزایر و مغرب است، دست برنداشت با درک این نکته که فرهنگ برخلاف سیاست که «تقسیم می‌کند» و «پراکنده می‌کند» «متحد» و «همبسته» می‌سازد. او همیشه از هر تلاش، هر فعالیت و هر چیز دیگری که به تقویت روابط فرهنگی، فکری و هنری بین سه کشور کمک می‌کند، حمایت کرده و هر بار تاکید می‌کند که این کشورها یک تاریخ و یک سرنوشت مشترک دارند. بنابراین اگر بدون چشم انداز روشن و پروژه‌های تاریخی اختیارات خود را به دست سیاستمداران بسپارد آینده‌ای نخواهد داشت...
اولین دیدار من با عبدالکبیر الخطیبی در پاییز 1983 در پاریس، در کافه کلونی واقع در نبش تقاطع خیابان سن میشل و خیابان سن ژرمن دو پرس بود. او از استکهلم برمی‌گشت، جایی که تابستان را در آنجا گذراند و بعداً رمانی با عنوان «تابستان در استکهلم» منتشر کرد که در آن داستان عاشقانه طوفانی را روایت می‌کند که ممکن است خودش آن را تجربه کرده باشد. و در آن بعد از ظهر، روشن با چراغ‌های یک پاییز شگفت انگیز، جوانی که تازه شروع به چشیدن لذت‌های زندگی کرده بود، پرانرژی به نظر می‌رسید... ابتدا با لبخند به من گفت:« سال‌ها پیش از تدریس منصرف شدم. شاید به این دلیل که احساس می‌کردم باید دوباره از زندگی بیاموزم تا رنج نبرم... با مومیایی کردن، کلسیفیکاسیون و رکود... حالا از آزادی لذت می‌برم که به من اجازه می‌دهد سفر کنم و با شاعران، هنرمندان و ملاقات کنم. متفکرانی که گفت‌وگو با آنها من را سرشار از نشاط و فعالیتی می‌کند که باید تجدید کنم... آموزش مرا مجبور می‌کند خودم را تکرار کنم و همان ایده‌هایی را که یک سال پیش مرور کرده بودم دو سال یا بیشتر تکرار کنم

بنابراین من از تدریس منصرف شدم تا فقط روی گروه مطالعات و تحقیقات دانشگاه رباط تمرکز کنم... و از این بابت بسیار خوشحالم.
به او گفتم: تو اینجا در فرانسه از شهرت زیادی برخورداری... و به شهادت متفکران و منتقدان بزرگ آن، یکی از بهترین افرادی هستی که به زبان فرانسه می‌نویسی... پس می‌توانی در هر رشته‌ای از دانشگاه معتبر اینجا در پاریس استاد شوی.... پس چرا دوست داری در مغرب زندگی و کار کنی؟
در جواب من گفت: آیا من در اینجا مفید خواهم بود؟ فرانسه نویسندگان، متفکران و شاعران خود را دارد... پس من چه نقشی در آن خواهم داشت؟ می‌دانی که من بیش از یک بار در مورد چیزی که «رهایی فرهنگی و فکری» می‌نامم نوشته‌ام. تنها کافی نیست مغرب یا کشور دیگری از شر استعمار خلاص شود، بلکه باید از وابستگی فرهنگی و فکری نیز خلاص شود تا هویت خود را داشته باشد و بتواند از تاریکی جهل، عقب ماندگی و انزوا بیرون بیاید... این رهایی است که من آرزوی آن را دارم و باید به دست هموطنانم محقق شود. بنابراین لازم است در آن شرکت و فعال باشم... من در سال 1963 به مغرب بازگشتم. از همان ابتدا به جنبش فرهنگی آنجا کمک قوی و مشتاقانه‌ای داشتم... در اینجا بر کلمه «فرهنگی» تأکید می‌کنم. به منظور تاکید بر اینکه مطمئن شدم کارها و فعالیت‌هایم به دور از هیاهوی سیاسی و عقیدتی باشد. با این حال، این مانع من نشد که یکی از بنیانگذاران سندیکای آموزش عالی باشم. در آن لحظه من به دنبال خودم بودم. بنابراین، تمام جنبه‌های زندگی در مغرب، علاقه مرا به تحقیق و نوشتن برانگیخت.
از او پرسیدم: پس نقش روشنفکر را چگونه تعریف می‌کنی؟ در پاسخ به من گفت:« روشنفکر کسی است که معانی زمان خود را دریافت و منتقل می‌کند، اگر خود خلاق و مبتکر نباشد. روشنفکر چه محافظه‌کار باشد، چه اصلاح‌طلب یا مخترع، کارکردهای متعددی را با درجات مختلف قدرت، اشتیاق و پشتکار انجام می‌دهد... حقیقت این است که من در هر کاری که انجام می‌دهم و در هر کاری که ارائه می‌دهم بسیار متعهد به خوانندگان هستم.... با این حال، تعهد برای من، حتی اگر باشد... معنای آن، همان‌طور که سارتر تعریف می‌کند، اساساً به معنای تبدیل هر چیزی که احساس می‌کنم و آنچه فکر می‌کنم، به شکلی در ادبیات، و به طور کلی در نوشتن است.
الخطیبی در جمع بندی طرز تفکر خود گفت که ابتدا با «بررسی» تعدادی از روابط شروع می‌کند که اولین آن رابطه با بدن است تا در نهایت نه تنها منشأ گناه و شر باشد، بلکه یک نیروی خلاق و منبع و خروجی امیال است. و اما رابطه دوم، با امر مقدس است تا زمانی که هر چیزی را که آن را از زمین جدا می‌کند از آن حذف کنیم تا در معماری، هنرها و عبارات صوفیانه منعکس شود، جایی که نامرئی در مرئی بازتولید می‌شود. در پایان، رابطه با زبان برای رهایی از انزوا در خود و برای گشودن زبان‌های دیگر و گفت‌وگو و پاسخ با آنهاست تا تفاوت آن چیزی است که آن را غنی و تغذیه می‌کند.

* نویسنده تونسی


توافق حشد الشعبی با ترکیه علیه «برادران خونی».. «موافقت» بدون ضمانت ایران

سرباز عراقی در شهر سنجار که ۳ سال بعد از پس گرفتن آن از «داعش» همچنان ویرانه است (آسوشیتد پرس)
سرباز عراقی در شهر سنجار که ۳ سال بعد از پس گرفتن آن از «داعش» همچنان ویرانه است (آسوشیتد پرس)
TT

توافق حشد الشعبی با ترکیه علیه «برادران خونی».. «موافقت» بدون ضمانت ایران

سرباز عراقی در شهر سنجار که ۳ سال بعد از پس گرفتن آن از «داعش» همچنان ویرانه است (آسوشیتد پرس)
سرباز عراقی در شهر سنجار که ۳ سال بعد از پس گرفتن آن از «داعش» همچنان ویرانه است (آسوشیتد پرس)

«حشد الشعبی» وارد یک معامله محوری بین بغداد و آنکارا شده است، ایران نیز در مرکز این توافق جای گرفته است. منابع عراقی و ترکیه ای می گویند که توافق اخیر بین عراق و ترکیه صرفا اقدام نظامی علیه حزب کارگران کردستان (پ ک ک) نیست بلکه اصل توافق درباره اقدامات بنیادین در خصوص وضع خاورمیانه در فردای جنگ غزه است.
یک مقام ترکیه ای در گفت‌وگو با «الشرق الاوسط» بخشی از «برنامه آنکارا» را توضیح داد و گفت «این طرح در قالب آماده سازی برای تحولات فردای جنگ در غزه است و ترکیه در نظر دارد تنش صفر را با کشورهای منطقه به خصوص عراق در پیش بگیرد».
تهران در جریان این تحولات قرار دارد و به همین دلیل بحث حضور «حشد الشعبی» در برنامه ترکیه برای مقابله حزب ممنوعه «پ ک ک» در شهر سنجار (شمال غرب) مطرح شد اما عناصر مسلح «پ ک ک» و گروه های شیعی به عنوان «برادران خونی» ممکن است همه این برنامه جدید ترکیه را برهم بزنند.
اطلاعاتی که از منابع عراقی به دست «الشرق الاوسط» رسیده با اظهارات وزیر خارجه ترکیه انطباق دارد. وزیر خارجه ترکیه هفته گذشته در گفت‌وگو با «سی ان ان ترک» گفت «ترکیه و یک نهاد رسمی که دولت عراق آن را تامین مالی می کند درباره سنجار به تفاهم رسیدند».
به نظر می رسد که ترکیه این‌دفعه بار سیاسی و نظامی سنگینی روی دوش عراق انداخته تا با برقراری مناسبات جامع تر، از دست تنش ادامه دار در مرزهای جنوبی اش راحت شود، اما موفقیت این معامله به دلیل گروکشی های داخلی در بغداد و نفوذ فزاینده حزب «کارگران کردستان» در سنجار تضمین شده نیست.

منابع عراقی معتقدند که «این تحرک فراگیر ترکیه» بخشی از تدارکات کشورهای منطقه برای جمع و جور کردن خاورمیانه پس از جنگ غزه است که «از میان برداشتن کانون های تنش امنیتی» را شامل می شود.

آنچه گذشت

هاکان فیدان وزیر خارجه ترکیه و فواد حسین همتای عراقی اش و چند تن از مقامات امنیتی از جمله فالح الفیاض و قاسم الاعرجی رئیس سرویس امنیت ملی ۱۳ مارس در بغداد دیدار کردند.

دولت عراق پس از این دیدار در بیانیه ای گفت «حضور حزب کارگران کردستان در خاک عراق از نظر دولت عراق خلاف قانون است». این اظهارات رضایت طرف ترک را به دنبال داشت. حلقه های امنیتی ترکیه از طرح احداث «منطقه حائل» تا عمق ۴۰ کیلومتر برای نابودی «پ ک ک» خبر دادند که از سلیمانیه (شمال) تا سنجار و از آنجا تا مرزهای سوریه کشیده می شود.
یاشار گولر وزیر دفاع ترکیه عصر آن روز سوار هواپیمای به مقصد آنکارا نشد و شب را در پایگاه لشکر سه پیاده نظام ترکیه در استان حکاری سپری کرد. روز بعد سیگنال هایی از آنکارا رسید که نشان می داد ترکیه یک برنامه کامل در سر دارد.

دو عضو «یگان های مقاومت سنجار» در حال کار گذاشتن بمب کنار جاده ای در مسیر پیکارجویان «داعش» نزدیک روستای ام الذیبان (آرشیو- رویترز)

ساعت صفر ترکیه

دو منبع در بغداد و اربیل گفتند که نهادهای عراقی همواره به آنکارا می گفتند که «در مبارزه با حزب کارگران کردستان رویکرد بردباری در پیش گرفته اند» و این رویکرد جواب نداد. اما گویا ترکیه در نهایت به این نتیجه رسیده که باید کار را یکسره کرد.
منابع عراقی به «الشرق الاوسط» گفتند محورهای اصلی این برنامه ترکیه قبل از سفر هاکان به بغداد به دولت عراق ابلاغ شد که گویا ایران هم به وضع جدیدی که در ارتباط با حزب «کارگران کردستان» برقرار خواهد شد چراغ سبز نشان داده است.
گفت‌وگوهای رسمی که آغاز شد «همه چیز حتی ساعت صفر آماده بود». یک مقام عراقی گفت «نکته جدید این است که این اولین باری است که دو کشور بر سر چنین برنامه ای توافق کرده اند و (حشد الشعبی) هم نقش پشتیبان در برخی بخش ها را ایفا خواهد کرد».
البته هنوز مشخص نیست که چرا ایران به برنامه از میان برداشتن حزب «کارگران کردستان» در عراق چراغ سبز نشان داده و اصولا این برنامه چطور انجام خواهد شد چرا که عناصر مسلح «پ ک ک» و شبه نظامیان وابسته به ایران از ۲۰۱۶ به این سو به موازات یکدیگر در یک مسیر استراتژیک مهم برای ایران که دمشق و بیروت را متصل می کند فعالیت می کنند.

منابع عراقی می گویند «یکی از بخش های معامله این است ترکیه نقش واسطه بین آمریکایی ها و ایران دارد تا فتیله را در عراق پایین بکشند و ایران با ضمانت ترکیه نقش پررنگ تری در داد و ستد منطقه ای خواهد داشت و بغداد نیز با کمک ترکیه بحران های پیچیده ای مثل صادرات نفت و ناکارآمدی در اقلیم کردستان و کرکوک را پشت سر می گذارد و سهم بیشتری در توسعه تجاری فرامرزی ایفا می کند. این معامله چندین قرارداد و توافق را یکجا جمع کرده است».

ترکیه در فردای جنگ غزه

یک دیپلمات عراقی درباره بخش سیاسی این توافق پس از جنگ غزه می گوید «آنها دارند در همه سطوح خود را برای تحولات پیش بینی شده فردای جنگ غزه آماده می کنند». یک مشاور ترکیه ای در گفتگو با «الشرق الاوسط» گفت «آنکارا برنامه ای تنظیم کرده که بنود گوناگونی دارد و شامل غزه و کشورهای منطقه در فردای جنگ می شود».
این مقام ترکیه ای که نخواست نامش منتشر شود توضیح داد «وزارت خارجه و دستگاه های امنیتی ترکیه حدود پنج ماه پیش برنامه ای تهیه کردند و در آن گزینه های آنکارا درباره پیامدهای جنگ غزه و چگونگی کنار آمدن با تحولات پیش بینی شده در فردای جنگ مطرح شده است». او افزود عراق و سوریه «در این برنامه جای دارند».
اثیل النجیفی سیاستمدار سنی و استاندار سابق نینوا واقع در شمال عراق در این باره به «الشرق الاوسط» گفت «همه کشورهای منطقه به این نتیجه رسیدند که وضع منطقه پس و پیش از جنگ غزه تفاوت دارد و استراتژی قدرت های بزرگ در خاورمیانه دستخوش تغییر و تحول خواهد شد».
النجیفی افزود «اقدامات پیشدستانه برای کنار آمدن با این تحولات ضروری به نظر می رسد که شامل آمادگی برای ایفای نقش پررنگ تر در آینده نزدیک می شود و یا اینکه آمادگی برای جلوگیری از هر گونه طرح و برنامه ای که امنیت ملی این کشورها را تهدید خواهد کرد». او خاطر نشان کرد «ترکیه بیشتر از کشورهای دیگر منطقه به فکر محاسبات استراتژیک برای تامین منافع خود است».
با این حال یک دیپلمات ترک گفت «عملیات نظامی ترکیه در عراق به وضع غزه ربط ندارد و احتمالا در ماه ژوئن آغاز می شود».
بناست که رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه پس از ماه رمضان اواخر ماه آوریل به عراق سفر کند و یک موافقتنامه برای احداث مرکز عملیات مشترک و منطقه حائل امضا می کند. منابع ترکیه ای می گویند «ساعت صفر پس از بازگشت اردوغان به ترکیه آغاز فرا می رسد».
یک سیاستمدار عراقی وابسته به ائتلاف «چارچوب هماهنگی» معتقد است آنکارا می خواهد از مناطق تحت نفوذ «پ ک ک» «منطقه ای برای همکاری بی دردسر» بسازد و ترک ها «می خواهند بازیگران منطقه ای درگیر این مساله تا قبل از فردای جنگ غزه تنش زدایی کنند».
چرا ترکیه حالا این بار سنگین را به دوش عراق انداخته است؟ شاید اظهارات این سیاستمدار عراقی جواب این سوال باشد. النجیفی معتقد است «ترکیه با توجه به فضای ملتهب در منطقه می خواهد تنش و درگیری به خاک این کشور کشیده نشود و به همین دلیل از عراق و سوریه خواسته تا اقدامات مستقیم و قاطعی در برابر حزب کارگران کردستان اتخاذ کنند تا پ ک ک بحران ساز نشود».
این اظهارات و اطلاعات با گفته های برخی منابع عراقی درباره دیدگاه تهران انطباق دارد که گویا ایران به ترکیه چراغ سبز داده که برنامه اش را در عراق پیش ببرد. یک سیاستمدار عراقی می گوید بغداد هم جواب این موافقت ایران را با کشیدن پای «حشد شعبی» به گفتگوها و رایزنی های رسمی بین ترکیه و عراق داد اما سه کشور همچنان درباره بخش رویارویی نظامی با «پ ک ک» در سنجار در حال گفتگو هستند.
طبق برنامه ترکیه ارتش ترکیه دست به عملیات نظامی گسترده در مناطق کوهستانی اقلیم کردستان خواهد زد و عراق در این عملیات حمایت اطلاعاتی و نقشه و داده های لازم را در اختیار ترکیه می گذارد و مرزها را کنترل می کند.
سلیمانیه و سنجار در دو سمت منطقه حائل ترکیه واقع شده اند و مناطقی از آن تحت نفوذ ایران است و بدین دلیل آنکارا باید تدابیر سیاسی و امنیتی متفاوتی در این مناطق اجرا کند.
یک منبع کرد به «الشرق الاوسط» گفت «ترکیه در نظر دارد حزب کارگران کردستان در سلیمانیه را از طریق ایجاد مناسبات جدید با بافل طالبانی رهبر اتحادیه میهنی کردستان تصفیه و زمینه های همکاری با او برقرار و مشکل با حزب دموکرات در اربیل را حل و فصل کند».
اثیل النجیفی می گوید رهبران «اتحادیه میهنی کردستان» از جمله بافل طالبانی نمی توانند جلوی بند و بست و معاملات کشورهای اصلی در منطقه را بگیرند و این توافق بی گمان با چراغ سبز ایران و حمایت عراق و ترکیه و نیز حکومت اقلیم کردستان اجرا خواهد شد.

گره کار در سنجار

حالا ممکن است که معامله با یکی از طرف های کرد مخالف ترکیه با تفاهم ایران جوش بخورد اما وضع سنجار پیچیده تر این حرف هاست. برنامه ترکیه این است که «حشد شعبی» مسئولیت سنجار را به عهده بگیرد.
اثیل النجیفی در گفتگو با «الشرق الاوسط» گفت «گروه های نظامی شیعه صرفا در سنجار نفوذ دارند و تاثیری در بقیه بخش ها ندارد. دستکم مرحله اول عملیات نظامی زمینی در سنجار نخواهد بود و ترکیه انتظار دارد که حکومت اقلیم کردستان و با موافقت حکومت فدرال همکاری بیشتری داشته باشد.

سنجار یک شهرستان مرزی بین ترکیه و سوریه و عمدتا ایزدی نشین است و گروه های مسلح متعددی در منطقه مستقر هستند و به قول یک مقام بومی سنجار «حتی ارتش عراق در سنجار مثل یک گروه شبه نظامی رفتار می کند».
این مقام محلی در سنجار افزود «وضع سنجار مثل وضع بیروت در روزهای جنگ داخلی شده است.. مناطق درگیری بین طرفین نزدیک به هم هستند.. دست همه گروه های مسلح وابسته به بازیگران منطقه ای و محلی روی ماشه است».

یکی از اعضای ارشد وابسته به یکی از گروه های مسلح شیعه می گوید ائتلاف علنی میان «حشد شعبی» و حزب «کارگران کردستان» رو به رشد است و این دو مجموعه پس از دوران نبرد با داعش «برادران خونی» شده اند.

Facts

توافق عادی سازی روابط در سنجار ۲۰۲۰

  • مسئولیت برقراری امنیت فقط و فقط با پلیس محلی و دستگاه امنیت ملی و اطلاعات است.
  • جمع کردن همه گروه های مسلح غير بومی.
  • انتخاب ۲۵۰۰ نفر در سازمان دستگاه امنیت داخلی سنجار.
  • پایان حضور «حزب کارگران کردستان» در سنجار و اطراف آن.
  • کمیته مشترک بازسازی با حضور نمایندگانی از حکومت بغداد و اربیل.

«برداران خونی» کار همدیگر را یکسره می کنند

البته هنوز مشخص نیست که «حشد شعبی» چطور می خواهد عناصر مسلح حزب «کارگران کردستان» را تصفیه کنند چرا که این دو گروه در چندین سال گذشته همواره همرزم بودند.
اطلاعات ضد و نقیضی درباره ماهیت این اتحاد و ائتلاف وجود دارد. دو نفر از رهبران دو گروه شیعی به «الشرق الاوسط»‌ گفتند «دو طرف خدمات متقابل دارند. حشد شعبی اماکن امن و بی خطر برای برخی از رهبران حزب «کارگران کردستان» در سنجار و تل کیف و دشت نینوا و مرکز موصل فراهم می کند و حزب «کارگران کردستان» خدمات لجستیک و نظامی به حشد شعبی می دهد».
با این حال ۳ منبع میدانی که یکی از آنها رهبر یکی از گروه های شیعی با نفوذ در بغداد است گفتند «این ائتلاف صرفا در همین حد است چرا که تصمیم ائتلاف بین حشد شعبی و «کارگران کردستان» از سوی ایران گرفته شده است».

سربازان عراقی روی کامیونی در یکی از پایگاه های واقع در سنجار ۳ مه ۲۰۲۲ پس از حمله ارتش عراق به «یگان های مقاومت سنجار» که در ترکیه ممنوع هستند (آسوشیتد پرس)

این منابع افزودند ««حزب کارگران کردستان» از نفوذ و اقتدار بسیاری برخوردار است و هیچ یک از دستگاه های امنیتی عراق تصور دقیقی درباره قدرت و توان نظامی و تسلیحاتی این حزب کرد ندارد.. حتی ارتش عراق در دو رویارویی مسلحانه با عناصر «پ ک ک» در سنجار در دوران نخست وزیر سابق مصطفی الکاظمی شکست خورد».
این منابع یادآور شدند «عناصر مسلح حزب کارگران کردستان در چندین سال گذشته شبکه تونلی پیچیده در سنجار به خصوص در مناطق کوهستانی ایجاد کردند». خبرنگاران محلی در سنجار به «الشرق الاوسط» گفتند که آنها کامیون های فراوان حامل کارگران حفاری را دیده اند که از میدان های سنجار به سمت سایت های حفاری تونل ها اعزام شدند.
«الشرق الاوسط» درباره این تونل ها پرسش هایی با مقام های محلی در سنجار و عناصر گروه های مسلح شیعه مطرح کرد اما آنها از اظهار نظر در این باره خودداری کردند.

«نیروی کارکشته»

یک سیاستمدار برجسته در استان نینوا در شمال گفت «حزب کارگران کردستان نیروهای مجرب و کارکشته در بخش های گوناگون مثل استقرار و اعزام و کنترل» هستند. بنابراین مشخص نیست که حشد شعبی چگونه می خواهد کار «پ ک ک» را یکسره کنند و یا به ترکیه برای تصفیه آنها کمک کند.
محما خليل فرماندار سابق سنجار معتقد است «یک راه حل وجود دارد. باید همه عناصر مسلح بیگانه را بدون استثناء بیرون راند و اداره امور امنیتی را به دست ساکنان سنجار سپرد». او به توافقی که دو سال پیش درباره عادی سازی روابط در سنجار امضا شد اشاره کرد.


برایان هوک به «الشرق الاوسط»: دولت بایدن براساس «قواعد ایران» بازی می‌کند

براين هوك
براين هوك
TT

برایان هوک به «الشرق الاوسط»: دولت بایدن براساس «قواعد ایران» بازی می‌کند

براين هوك
براين هوك

برایان هوک نماینده سابق آمریکا در امور ایران، دولت جو بایدن را به عدم تدوین استراتژی در منطقه «شعله‌ور» خاورمیانه متهم کرده و آتش‌ها و تنش‌های این منطقه را ساخته و پرداخته ایالات متحده و ناشی از اقدام این دولت در به حاشیه راندن شرکای خود و ایجاد خلأ برشمرد که ایران و گروهک تروریستی داعش از آن بهره‌برداری کردند.
برایان هوک در گفت و گوی اختصاصی با روزنامه «الشرق الاوسط»، با بیان این که پاسخ آمریکا به حملات «گروه‌های نیابتی ایران» در منطقه، در حفاظت از نیروهای کشورش ناکام مانده، عنوان کرد که «ایران بهای حملات خود را به نحو لازم پرداخت نکرده» و ایالات متحده نیز سیاست بازدارندگی علیه تهران را باخته چرا که «بر اساس قواعد ایران» بازی می‌کند.
وی تأکید کرد، دولت بایدن شماری اشتباه را مرتکب شده از جمله این که نام حوثی‌ها را از فهرست تروریسم خود برداشته و همچنین «طرح صلح روشنی در خاورمیانه» ارائه نکرده آن گونه که دونالد ترامپ رئیس‌جمهوری پیشین آمریکا پیشتر چنین کاری را انجام داده بود.
هوک دربارهٔ روابط پرتنش دولت کنونی آمریکا با بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل نیز، ضمن تأکید بر این که چنین تنش‌هایی «شخصی» و به دلیل «انزجار» از نتانیاهو بوده، افزود: ما اقدام به شخصی‌سازی اختلافات خود در سیاست خارجی کرده‌ایم.

متن کامل مصاحبه را می‌خوانید:

حملات گروه‌های نیابتی ایران

  • نیروهای نیابتی ایران حملات خود را علیه منافع آمریکا در منطقه تشدید کرده‌اند و از اکتبر تاکنون بیش از ۱۷۰ حمله انجام شده است که برخی از آنها به کشته شدن نیروهای آمریکایی منجر شده است. به نظر شما واکنش آمریکا به آن کافی بوده است؟

- پاسخ آمریکا در حفاظت از نیروهای آمریکایی در منطقه ناکام مانده است. همان‌طور که اشاره کردم، پس از ۱۷۵ حمله، ایالات متحده ۱۱ بار پاسخ داد. این عدم توازن، محیط بسیار تساهلی را برای رژیم ایران و نیروهای نیابتی‌اش ایجاد می‌کند، زیرا وقتی این تعداد حمله وجود دارد و ایالات متحده با بمباران ساختمان‌های خالی، بدون ضربه زدن به خود رژیم ایران، به حداقل پاسخ می‌دهد، این امر حملات بیشتر را تشویق می‌کند. فکر می‌کنم در دوران دولت بایدن، بیش از ۲۰۰ حمله صورت گرفته است که ۱۷۰ مورد آن از نوامبر گذشته است. ایالات متحده سیاست بازدارندگی خود علیه رژیم ایران را از دست داده است.

  • برخی از اعضای کنگره خواستار حمله مستقیم به رژیم ایران هستند. آیا از این ایده حمایت می‌کنید؟

- رژیم ایران سازماندهی می‌کند و تجهیزاتی را در اختیار عوامل خود قرار می‌دهد تا برای آنها جان خود را از دست بدهند. در نتیجه، رژیم ایران هرگز احساس نکرد که بهای کاری را که در این «فضای خاکستری» انجام می‌دهد، پرداخت کرده است. از این رو تعدادی از اعضای کنگره خواستار پیروی از سلسله فرماندهی و پاسخ مستقیم به رژیم ایران شدند.
حق با شماست؛ این خواسته‌ها پس از کشته شدن ۳ سرباز آمریکایی در اردن توسط یک مأمور ایرانی و حملات دیگری که در مورد آنها صحبت کردیم، رخ داد. در آن زمان تعدادی از اعضای کنگره خواستار مسئول دانستن رژیم ایران در قبال اقدامات خود شدند. یکی از کارهایی که ما در دولت ترامپ انجام دادیم این بود که یک بیانیه عمومی دادیم که به ایران اجازه نمی‌دهیم «سیاست انکار» را نسبت به نمایندگان خود دنبال کند. اگر یکی از عوامل حمله ای به آمریکا یا متحدانش انجام دهد، ما رژیم ایران را مسئول می‌دانیم، زیرا این رژیم است که همه این عوامل را در منطقه سازماندهی، آموزش و تأمین مالی می‌کند و دلیل اصلی عدم ثبات در خاورمیانه هستند.
بنابراین علاقه مندم دولت بایدن هم همین اعلامیه را انجام دهد، به این معنی که بین ایران و نمایندگانش فرقی قائل نشود. من معتقدم که در نتیجه این سیاست، شما در موقعیت بهتری برای بازدارندگی رژیم ایران خواهید بود. من مطلقاً شک ندارم که رژیم ایران از سیاست خارجی دولت بایدن در خاورمیانه لذت می‌برد، زیرا ما قدرت بازدارندگی خود را از دست داده‌ایم.

  • پس آیا از حملات مستقیم در داخل ایران حمایت می‌کنید؟

- من مانند گذشته با گزارش‌های اطلاعاتی آشنا نیستم؛ بنابراین، این تصمیم دولت بایدن است. با این حال، تعدادی از دارایی‌های ایران در خاورمیانه وجود دارند که به حمایت از سازمان‌های تروریستی، مانند حوثی‌ها، ادامه می‌دهند. حوثی‌ها ۳۰ درصد کانتینرهای حمل و نقل جهان را متوقف کردند. واضح است که بدون رژیم ایران، حوثی‌ها نمی‌توانستند عملیات کشتیرانی بین‌المللی را به روشی که انجام دادند متوقف کنند؛ بنابراین، من فکر می‌کنم تعدادی گزینه وجود دارد که دولت بایدن باید آنها را اجرا کند، اما آمادگی انجام این کار را ندارد.

  • منظورتان این است که واکنش آمریکا باید شامل هدف قرار دادن شخصیت‌های خاص باشد؟ همان‌طور که دولت ترامپ مثلاً با قاسم سلیمانی انجام داد؟

-همان‌طور که اشاره کردم مثل قبل با گزارش‌های اطلاعاتی آشنا نیستم. اما چیزی که من می‌دانم این است که دولت بایدن منابع مالی رژیم مانند نفت را هدف قرار نداده است. در مورد بازدارندگی نمایندگان ایران جدی نبود و کاری نکرد که رژیم ایران بهای مستقیمی را بپردازد. لیستی از گزینه‌ها در اختیار وزارت دفاع قرار دارد. اما احساس می‌کنم در کاخ سفید، نظریه تنش‌زدایی با هدف تنش‌زدایی وجود دارد. این دقیقاً همان نوع سیاست خارجی است که رژیم ایران در آن برتری دارد.
من سیاست خارجی تشدید تنش را به تنش زدایی ترجیح می‌دهم، زیرا تمرکز فعلی دولت بایدن بر گفت و گو و تعامل با ایرانی‌ها در مکان‌هایی مانند عمان و وین است که بدون تقویت تحریم‌های نفتی که منجر به افزایش ۸۰ درصدی منابع نفتی شد. زمانی که ما در کاخ سفید بودیم، این منابع ۸۰ درصد کاهش یافت. به یاد دارم که رئیس‌جمهور روحانی گفت تحریم‌های ما ۲۰۰ میلیارد دلار برای نظام هزینه داشته است. در دوران دولت بایدن، رژیم ایران شاهد افزایش ۱۰۰ میلیارد دلاری منابع بود. آنها این پول را خرج حوثی‌ها، حزب‌الله، حماس و عوامل آنها در عراق و سوریه کردند که نیروهای آمریکایی را هدف قرار دادند و کشتند. این یک سیاست بسیار خطرناک است که دولت بایدن باید آن را تغییر دهد.

پیامدهای «عقب‌نشینی آمریکا»

  • به‌طور کلی به سیاست خاورمیانه ای بایدن اشاره کردید. اما با توجه به ه وضعیت ناپایدار کنونی خاورمیانه آن را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

- اینها آتشی است که خود ما ساخته‌ایم. دولت بایدن به قدرت رسید و شرکای عرب سنی ما و اسرائیل را به حاشیه راند. هر بار که آمریکا بین ما و این کشورها فاصله می‌گذارد، این پیام را به سازمان‌های تروریستی در خاورمیانه می‌دهد که خلاء وجود دارد و آمریکا در حال عقب‌نشینی است. این کار را در دوره پرزیدنت اوباما انجام داد که از منطقه خارج شد و ایران و داعش این خلاء را پر کردند. سال‌ها بعد ایران و داعش دوباره بازگشتند تا خلاء را پر کنند. این چیزی است که قبلاً در سیاست خارجی دیده‌ایم.
سیاست خارجی دولت اوباما امروز در دولت بایدن تکرار می‌شود. «محور مقاومت» ایران قوی‌تر شده است. اکنون داعش پس از نابودی توسط رئیس‌جمهور ترامپ، دوباره ظاهر می‌شود؛ بنابراین، من دوست دارم سیاست خارجی مشابه دولت ترامپ ببینم، زیرا موفقیت‌آمیز بود و فکر نمی‌کنم کسی مخالف این دیدگاه باشد که خاورمیانه امروز به دلیل نبود یک خط مشی خارجی موفق آمریکایی در آتش است.

  • در اینجا باید از سیاست آمریکا در قبال اسرائیل بپرسیم. واضح است که نتانیاهو با وجود هشدارهای دولت بایدن قصد حمله به رفح را دارد و این موضوع را به صراحت به آنتونی بلینکن وزیر امور خارجه اعلام کرد. این تنش در روابط بین دولت بایدن و نتانیاهو را چگونه می‌بینید؟

-به نظر من برخی از این تنش‌ها شخصی است. بیزاری از نخست‌وزیر نتانیاهو وجود دارد. من معتقدم که ما اختلافات سیاست خارجی خود را شخصی کرده و آنها را به یک نفر تقلیل داده‌ایم، بی بی نتانیاهو. اما من معتقدم که مردم اسرائیل در حال حاضر از ساختار امنیتی جدیدی در منطقه حمایت می‌کنند که از تکرار ۷ اکتبر جلوگیری می‌کند. و اسرائیل در حال انجام این کار است. حماس در ۷ اکتبر به اسرائیل اعلام جنگ کرد و اسرائیل این جنگ را انجام داد و آن را تا رسیدن به پیروزی ادامه خواهد داد، همان‌طور که اسرائیل آن را تعریف می‌کند.
سال انتخابات است، و من فکر می‌کنم که سیاست شروع به ایفای نقش بزرگی در تصمیم‌گیری‌های سیاست خارجی آمریکا در مکان‌هایی مانند میشیگان کرده است. من ترجیح می‌دهم بیشتر از اسرائیل حمایت کنیم تا ۷ اکتبر تکرار نشود.

  • با توجه به همه اینها؛ آیا فکر می‌کنید که حمله به رفح در حال حاضر گام درستی است؟

- این تصمیمی است که بر عهده ارتش اسرائیل و رهبری در اسرائیل است. بر اساس اقدامات آنها روشن است که آنها معتقدند تا زمانی که توانایی‌های مبارزان حماس را کاهش دهند یا آنها را از بین ببرند باید به جنگ ادامه دهند. یادم می‌آید که قبل از ۷ اکتبر آماری را دیدم که نشان می‌داد بین ۳۵ تا ۵۰ هزار فروند از این جنگنده‌ها وجود دارد و فکر نمی‌کنم اسرائیل حتی به هدف قرار دادن همه آنها نزدیک شده باشد. چیزی که من می‌دانم این است که اسرائیل هرگز در موقعیتی قرار نمی‌گیرد که مورد حمله قرار گیرد، همان‌طور که در ۷ اکتبر اتفاق افتاد. من معتقدم که آنها اکنون تصمیمات نظامی تاکتیکی می‌گیرند تا اطمینان حاصل کنند که آنچه رخ داده تکرار نخواهد شد.

قراردادن حوثی‌ها در لیست تروریسم

  • برگردیم به یکی از نکاتی که در پاسخ‌هایتان اشاره کردید، از طرح جامع صلح در منطقه صحبت کردید. در اینجا من برخی از انتقادات وارده به دولت بایدن را ارائه می‌کنم که دولت بایدن را متهم به عقب‌نشینی از سیاست‌های خارجی ترامپ می‌کند، مانند حذف حوثی‌ها از لیست تروریسم، یا عدم تلاش برای تحکیم «توافق‌های ابراهیم». آیا با این اتهامات موافقید؟

- شکی نیست که در دولت ترامپ، خاورمیانه را در موقعیت بهتری نسبت به آنچه در آن یافتیم، رها کردیم. اکنون، ما اینجا هستیم، حدود سه سال و نیم بعد، و همان‌طور که قبلاً گفتم، خاورمیانه در حال سوختن است.
من معتقدم که دولت بایدن در ابتدا چندین اشتباه مرتکب شد که اکنون سعی در اصلاح آنها دارد. یکی از اولین گام‌هایی که او پس از به دست گرفتن قدرت برداشت، حذف نام حوثی‌ها به عنوان یک سازمان تروریستی خارجی بود. این اقدام شامل مواردی است که مایک پمپئو و من برای آن اصرار داشتیم، زیرا واضح است که حوثی‌ها تمام تعاریف قانونی یک سازمان تروریستی خارجی را رعایت می‌کنند. حذف این طبقه‌بندی اشتباه بود.
زمانی که پرزیدنت ترامپ روی کار آمد، جرد کوشنر را به عنوان فرستاده به خاورمیانه منصوب کرد و ما یک طرح صلح چند صد صفحه ای با چشم‌انداز اقتصادی و سیاسی ارائه کردیم. پرزیدنت بایدن نه فرستاده‌ای برای خاورمیانه منصوب کرد و نه طرحی برای صلح برای خاورمیانه ارائه کرد. او همچنین یک سخنرانی در مورد خاورمیانه ایراد نکرد، منظور من هیچ سخنرانی راهبردی است، همان‌طور که رئیس‌جمهور ترامپ ۵ ماه پس از به قدرت رسیدن وقتی به پادشاهی عربی سعودی رفت.
بنابراین، هیچ فرستاده‌ای برای خاورمیانه و هیچ طرح صلحی برای خاورمیانه وجود نداشت. هیچ حس استراتژیکی وجود نداشت. همه این نکات، ارکان اساسی یک سیاست خارجی مؤثر را تشکیل می‌دهند. اکنون، دولت سیاست خارجی آمریکا بسیار واکنشی شده است.
ما با قواعد ایران بازی می‌کنیم. من معتقدم که ایران خود حرکت‌ها را تنظیم می‌کند، چه از طریق حزب‌الله باشد و چه از طریق حوثی‌ها. به نظر می‌رسد که ما هر روز در پاسخ به یک تحریک جدید از خواب بیدار می‌شویم. ما در خط دفاعی هستیم و طرف مقابل در حمله است. ما باید این پویایی را اصلاح و معکوس کنیم. تا زمانی که این کار را انجام ندهیم، فکر می‌کنم شما همچنان شاهد شعله‌ور بودن خاورمیانه خواهید بود.

  • پس به نظر می‌رسد شما به صراحت می‌گویید آمریکا در خاورمیانه استراتژی ای ندارد؟

-من هیچ مدرکی دال بر استراتژی دولت بایدن در خاورمیانه ندیده‌ام و می‌خواهم مثالی از آن بزنم: اولین سفر خارجی پرزیدنت ترامپ به خاورمیانه بود. وی در ریاض در برابر ۵۵ کشور عربی و مسلمان سخنرانی کرد. این سخنرانی همان استراتژی است که ما در طول ۴ سال اجرا کرده‌ایم. ای کاش رئیس‌جمهور بایدن در زمان روی کار آمدن خود سخنرانی مشابهی انجام می‌داد. ای کاش او یک فرستاده ویژه برای خاورمیانه تعیین می‌کرد و ای کاش یک طرح صلح ارائه می‌کرد. اما همه این موارد وجود نداشت.
در غیاب آن، افرادی که برای رئیس‌جمهور کار می‌کنند، استراتژی جامعی برای اجرای آن مانند زمان من ندارند؛ بنابراین من فکر می‌کنم اینها برخی از مسائل اساسی است که باید به آنها پرداخت.

بازگشت ترامپ

  • آخرین سؤال من در مورد انتخابات است: به نظر شما ترامپ پیروز می‌شود؟ آیا در صورت پیروزی به تیم او در کاخ سفید خواهید پیوست؟

- مردم آمریکا در ماه نوامبر به این سؤال پاسخ خواهند داد. من سعی می‌کنم از تحلیل سیاسی دوری کنم. نیمه‌های زیادی از این دیدار باقی مانده است. با این حال، آنچه می‌توانم بگویم این است که ایالات متحده در ۲۰ سال گذشته برای یافتن سیاست خارجی مناسب در خاورمیانه تلاش کرده است. من فکر می‌کنم پرزیدنت ترامپ سیاست درستی را پیدا کرد، همان‌طور که در ریاض و در طول دوران ریاست‌جمهوری خود بیان کرد و تیم خوبی را گرد هم آورد که روی این استراتژی کار می‌کردند. ما توانستیم داعش را شکست دهیم و نفوذ و گسترش ایران را معکوس کنیم. ما یک طرح صلح بسیار معتبر بین اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌ها ارائه کردیم. من فکر می‌کنم بسیاری از اینها هنوز هم معتبر و واقعی هستند؛ بنابراین، من می‌خواهم شاهد بازگشت به آن باشم. من فکر می‌کنم دولت بایدن در حال حرکت به این سمت است که من از دیدن آن خوشحالم. اما هنوز راه زیادی در پیش است.


سازمان ملل متحد اولین قطعنامه هوش مصنوعی را تصویب کرد

قطعنامه سازمان ملل منعکس کننده آخرین تلاش ها برای تأثیرگذاری بر توسعه هوش مصنوعی است (AP)
قطعنامه سازمان ملل منعکس کننده آخرین تلاش ها برای تأثیرگذاری بر توسعه هوش مصنوعی است (AP)
TT

سازمان ملل متحد اولین قطعنامه هوش مصنوعی را تصویب کرد

قطعنامه سازمان ملل منعکس کننده آخرین تلاش ها برای تأثیرگذاری بر توسعه هوش مصنوعی است (AP)
قطعنامه سازمان ملل منعکس کننده آخرین تلاش ها برای تأثیرگذاری بر توسعه هوش مصنوعی است (AP)

مجمع عمومی سازمان ملل متحد به‌اتفاق آرا اولین قطعنامه جهانی درمورد هوش مصنوعی را با هدف تشویق کشورها به محافظت از حقوق بشر و داده‌های شخصی و زیر نظر گرفتن خطرات تصویب کرد.
این قطعنامه نشان‌دهنده جدیدترین تلاش در میان ابتکارات مختلف دولت‌ها در سراسر جهان با هدف تنظیم توسعه هوش مصنوعی است، در این میان، نگرانی‌ها در مورد پتانسیل این فناوری برای برهم زدن سیستم‌های دموکراتیک و تشدید فعالیت‌های متقلبانه یا منجر به جابه‌جایی شغلی قابل‌توجه وجود دارد.
هدف از این قطعنامه کمک به کاهش شکاف دیجیتالی بین کشورهای ثروتمند و کشورهای فقیر و در حال توسعه و در عین حال تضمین حضور تمامی طرفین در مذاکرات هوش مصنوعی است.
این قطعنامه همچنین به دنبال آن است تا بهره‌مندی از منافع هوش مصنوعی از جمله در تشخیص بیماری، پیش‌بینی سیل، کمک به کشاورزان و آموزش کارکنان نسل جدید، را در کشورهای در حال توسعه تضمین کند.
دکتر فاطمه باعثمان، اولین زن سعودی دارای مدرک دکترای هوش مصنوعی، در گفت و گو با «الشرق الاوسط»، بر اهمیت تعریف و شفاف سازی مسئولیت توسعه دهندگان و شرکت‌های هوش مصنوعی در هر مرحله از توسعه محصولات هوش مصنوعی تأکید کرد.
وی توجه به ارزش‌ها، شفافیت و توضیح پذیری را ارکان مهم این توسعه هوش مصنوعی دانست و اولویت بندی اقدامات هوش مصنوعی مسئولانه، شفاف و اخلاقی را برای حمایت از انصاف، شفافیت، مسئولیت پذیری و توضیح پذیری در طول چرخه عمر توسعه هوش مصنوعی توصیه کرد.


«جامعه بهایی»: بولدوزرهای ایرانی حتی پس از مرگ هم ما را تعقیب می‌کنند

گورستان خاوران در جنوب شرق تهران (X)
گورستان خاوران در جنوب شرق تهران (X)
TT

«جامعه بهایی»: بولدوزرهای ایرانی حتی پس از مرگ هم ما را تعقیب می‌کنند

گورستان خاوران در جنوب شرق تهران (X)
گورستان خاوران در جنوب شرق تهران (X)

مقامات ایرانی تا خود قبر هم بهائی‌ها را تعقیب می‌کنند؛ اقلیتی که برای چهار دهه از آزار و اذیت و ممنوعیت قانونی رنج برده‌اند.
خبرگزاری فرانسه روز جمعه اعلام کرد که بولدوزرهایی که از سوی مقامات تهران به محل دفن بهایی‌ها فرستاده شده بود، نوشته‌ها، گل‌ها و سنگ قبرها را تخریب کردند.
پیروان بزرگ‌ترین اقلیت مذهبی غیرمسلمان در ایران معتقدند آنچه رخ داده «نقض مقدسات جدید آنها و ادامه آزار و شکنجه آنها حتی پس از مرگ است».
بهائیت یک گرایش معنوی نسبتاً جدید است که به اوایل قرن نوزدهم در ایران بازمی‌گردد. بهائیان در ایران از تبعیض در زندگی روزمره خود شکایت دارند که این امر آنها را در تجارت و حتی دفن مردگان خود با مشکل مواجه می‌کند.
آنها همچنین شکایت دارند که به‌طور سیستماتیک از دسترسی به آموزش عالی در ایران محروم می‌شوند.
به گفته سازمان «جامعه جهانی بهائی» که مسئولیت دفاع از حقوق این اقلیت مذهبی را بر عهده دارد و در ایران ممنوع الفعالیت است: در گورستان خاوران در جنوب شرق تهران بین ۳۰ تا ۴۵ نفر بهائی مدفون هستند که چندی پیش درگذشتند.

آزار و اذیت تاریخی

این سازمان گزارش می‌دهد که جامعه بهایی از زمان پیروزی «انقلاب اسلامی» در سال ۱۹۷۹ مورد آزار و اذیت و تبعیض سیستماتیک قرار گرفته است. برخلاف دیگر اقلیت‌های مذهبی، قانون اساسی ایران، دین بهائی را که پیروان آن از تحصیلات عالی محروم هستند و در مجلس نماینده‌ای ندارند، به‌رغم اختصاص پنج کرسی برای سایر اقلیت‌های مذهبی غیرمسلمان، آن را به رسمیت نمی‌شناسد.
بهائیان تأکید می‌کنند که آنها از انواع مختلف آزار و اذیت و یورش به شرکت‌های خود و همچنین مصادره اموال و دستگیری آنها رنج می‌برند.
پس از «انقلاب اسلامی» در ایران، مقامات دو محل دفن متعلق به بهائیان را تحت کنترل درآوردند و آنها را مجبور به دفن مردگان خود در خاوران محل دفن زندانیان سیاسی در سال ۱۹۸۸ دفن کردند.
سیمین فهندژ، نماینده جامعه جهانی بهایی در سازمان ملل متحد معتقد است که «آنها می‌خواهند جامعه بهایی را از هر طریق ممکن تحت فشار قرار دهند».

تشدید سرکوب

نماینده جامعه جهانی بهائی در سازمان ملل، می‌گوید: «این واقعیت که آنها (مقامات جمهوری اسلامی) مردگان را هدف قرار داده‌اند نشان می‌دهد که انگیزه این اقدام، آزار و اذیت مذهبی است و نه مقابله با تهدیدی برای امنیت ملی یا جامعه».
دفتر بین‌المللی آزادی مذهبی وابسته به وزارت امور خارجه آمریکا، «تخریب» حداقل ۳۰ قبر را محکوم کرد و گفت که بهائیان در ایران هنوز «با نقض حق خود برای دفن مردگان خود مواجه هستند».
تخریب گورستان‌ها در حالی صورت می‌گیرد که ایران سرکوب پیروان بهائی را تشدید می‌کند که به گفته نمایندگان آنها تعداد آنها در کشور صدها هزار نفر تخمین زده می‌شود.
مهوش ثابت ۷۱ ساله و فریبا کمال‌آبادی ۶‬۱ ساله، از شخصیت‌های ارشد جامعه بهائی ایران، ۹ مردادماه ۱۴۰۱ توسط نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی بازداشت شده و هم‌اکنون در حال گذراندن محکومیت‌های ۱۰ ساله خود هستند.
وزارت امور خارجه آمریکا همچنین اظهار کرد که «مصادره اموال بهاییان به میزان قابل توجهی افزایش یافته و توسل به محاکمات ساختگی برای صدور احکام حبس طولانی برای بهائیان افزایش یافته است».
حداقل ۷۰ بهایی در بازداشت موقت یا در زندان هستند، در حالی که ۱۲۰۰ نفر از آنها تحت تعقیب قضایی یا مجازات‌های سخت قرار دارند.
جاوید رحمان، گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر در ایران، این هفته به شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد در ژنو گفت که از «آزار و اذیت مداوم، دستگیری‌های خودسرانه و تعرض به اعضای جامعه بهائی» بسیار مضطرب و شوکه شده است.
فهندژ با اشاره به اعتراضات سراسری سپتامبر ۲۰۲۲ معتقد است که «رفتاری که با بهائیان می‌شود ارتباط تنگاتنگی با وضعیت عمومی حقوق بشر در کشور دارد. تشدید سرکوب همزمان با بدتر شدن وضعیت عمومی حقوق بشر در ایران است. مقامات به دنبال حذف هر گونه مخالفت هستند.


تروریسم جشن پیروزی پوتین را بر باد داد

آتش سوزی در جریان حمله تروریستی به سالن کنسرت کروکوس در نزدیکی مسکو (رویترز)
آتش سوزی در جریان حمله تروریستی به سالن کنسرت کروکوس در نزدیکی مسکو (رویترز)
TT

تروریسم جشن پیروزی پوتین را بر باد داد

آتش سوزی در جریان حمله تروریستی به سالن کنسرت کروکوس در نزدیکی مسکو (رویترز)
آتش سوزی در جریان حمله تروریستی به سالن کنسرت کروکوس در نزدیکی مسکو (رویترز)

چند روز پس از پیروزی ولادیمیر پوتین برای پنجمین دوره ریاست جمهوری روسیه، ده‌ها نفر در یک حمله مسلحانه به مرکز تفریحی محل برگزاری کنسرت در نزدیکی مسکو کشته و زخمی شدند.
منابع امنیتی گزارش دادند که «حداقل سه نفر با لباس‌های مبدل و جلیقه‌های ضد گلوله به طبقه همکف سالن Crocus Center حمله کردند و با سلاح‌های خودکار آتش گشودند».
بر اساس اطلاعات، صدها نفر در جریان این حمله جمع شده بودند که برای شرکت در یک کنسرت آماده ورود به سالن جشن بودند.
به گفته منابع، مهاجمان نقابدار سپس نارنجک‌های دستی یا کوکتل مولوتف پرتاب کردند که باعث آتش‌سوزی در ساختمان بزرگ شد.
شاهدان گفتند که صدها نفر که در سالن بودند برای جلوگیری از اصابت در تیراندازی روی زمین دراز کشیده بودند و بین ۱۵ تا ۲۰ دقیقه در آنجا ماندند. سپس آنها با فریادهای بلند شروع به خزیدن کردند زیرا آتش در منطقه وسیعی گسترش یافت.
بر اساس داده‌هایی که یک ساعت پس از حمله توسط رسانه‌ها منتشر شد، تلفات به بیش از ۴۰ کشته و ۱۰۰ زخمی رسید.
در حالی که مسکو به‌طور رسمی جزئیاتی در مورد تعداد کشته‌ها و مجروحان اعلام نکرد، داده‌ها نشان می‌دهد که آتش‌سوزی بخش بزرگی از مرکز تجاری و سرگرمی را درنوردیده است.
منابع پزشکی اعلام کردند که حدود ۷۰ دستگاه آمبولانس و ده‌ها ماشین آتش‌نشانی عازم محل شدند.
مقامات شهر از یک مرکز عملیات مشترک خبر دادند و گفتند که در حال کار برای تأیید اطلاعات در مورد قربانیان هستند، در حالی که جزئیاتی در مورد عاملان حمله وجود ندارد.
اما شاهدان عینی از «مردانی با ریش سیاه، با جلیقه ضد گلوله و حامل مسلسل» صحبت کردند.
در حالی که مسکو از کل جامعه بین‌المللی خواست تا این «اقدام تروریستی» را محکوم کند، کاخ سفید روز جمعه تسلیت خود را ابراز و اشاره کرد که در تلاش است اطلاعات بیشتری به دست آورد.
جان کربی، سخنگوی شورای امنیت ملی به خبرنگاران گفت: ما با قربانیان این حمله هولناک ابراز همدردی می‌کنیم. این تصاویر وحشتناک و تماشای آن دشوار است.
وی افزود: هنوز هیچ نشانه ای مبنی بر دست داشتن اوکراین یا اوکراینی‌ها در تیراندازی وجود ندارد.


عراق و ترکیه در یک قدمی توافق آبی و ایجاد منطقه حائل 


 
هاکان فیدان در بدو ورود به ساختمان وزارت خارجه عراق در بغداد (فرانس پرس)
  هاکان فیدان در بدو ورود به ساختمان وزارت خارجه عراق در بغداد (فرانس پرس)
TT

عراق و ترکیه در یک قدمی توافق آبی و ایجاد منطقه حائل 


 
هاکان فیدان در بدو ورود به ساختمان وزارت خارجه عراق در بغداد (فرانس پرس)
  هاکان فیدان در بدو ورود به ساختمان وزارت خارجه عراق در بغداد (فرانس پرس)

چند منبع عراقی و ترکیه گفتند که دو کشور به توافق بر سر ایجاد یک منطقه حائل نزدیک شده اند که بناست در جریان عملیات نظامی برای پایان دادن به حضور «حزب کارگران کردستان» مورد استفاده قرار بگیرد. این منابع افزودند که «قرارداد آب و انرژی» نیز یکی از محورهای گفتگو بین دو طرف است.
یک هیئت عالی رتبه ترکیه به ریاست هاکان فیدان وزیر خارجه پنجشنبه (۱۴ مارس) وارد بغداد شد. یاشار گولر وزیر دفاع و ابراهیم کالین رئیس دستگاه اطلاعات و منیر کارال اوغلو معاون وزیر کشور ترکیه از مقامات هیئت ترکیه هستند. فواد حسین وزیر خارجه عراق از همتای ترکیه ای خود استقبال کرد و در یک بیانیه خبری گفت که طرفین رایزنی های سیاسی انجام خواهند داد.
دو طرف درباره عملیات نظامی برای مقابله با «حزب کارگران کردستان» رایزنی کردند که محور آن درباره ایجاد «کمربند امنیتی» در کل مناطق استقرار پایگاه های ترکیه در اقلیم کردستان بود و این کمربند به همه مناطق فعالیت حزب ممنوعه کارگران کردستان از جمله کوه قندیل وصل خواهد داشت.
یک منبع در صحبت های خود از واژه «منطقه حائل» استفاده کرد و گفت هدف این عملیات نظامی بر همین اساس است و ترکیه می خواهد این منطقه حائل تا عمق ۳۰ ۴۰ کیلومتری کشیده شود یعنی دقیقا مثل همان منطقه ای که ترکیه در سوریه احداث کرده است. منطقه حائل احتمالی در عراق به منظور قطع ارتباط بین «پ ک ک» در عراق و یگان های مدافع خلق (گروه کرد) در شمال سوریه ایجاد می شود.
زکی آکتورک مشاور روابط عمومی وزارت دفاع ترکیه گفت «دو طرف ترکیه ای و عراقی درباره ایجاد تفاهم مشترک درباره مقابله با تروریسم گفتگو کردند».
این منابع افزودند ترکیه به دنبال این است تا تحت حمایت اربیل و به کمک دستگاه اطلاعاتی بغداد و حشد شعبی عملیات نظامی گسترده علیه «پ ک ک» انجام دهد و این ارگان ها «تدابیر شدید امنیتی در سلیمانیه و سنجار» برقرار خواهند کرد.
مقامات عراق درباره این خبرها اظهار نظر نکردند اما یک عضو ارشد ائتلاف «چارچوب هماهنگی» گفت بغداد و آنکارا به یک برداشت مشترک درباره «تهدیدهای حزب کارگران کردستان» رسیدند و مقامات ترکیه ابراز نگرانی کردند که ادامه حضور «پ ک ک» مانع احداث جاده توسعه خواهد شد.