چه تفاوتی میان فیلسوف حقیقی و شبه روشنفکران وجود دارد؟

روژه دروا تلاش می‌کند فلسفه را برای مخاطبان بیشتری ساده کند

چه تفاوتی میان فیلسوف حقیقی و شبه روشنفکران وجود دارد؟
TT

چه تفاوتی میان فیلسوف حقیقی و شبه روشنفکران وجود دارد؟

چه تفاوتی میان فیلسوف حقیقی و شبه روشنفکران وجود دارد؟

نوشته‌های اندیشمند معاصر فرانسوی روژه پل دروا را بسیار دوست دارم. او همزمان استاد دانشگاه، پژوهشگری بزرگ و روزنامه‌نگار لوموند است. برای سال‌ها مسئول بخش فرهنگی یا بخش بررسی کتاب این روزنامه بود. می‌گویند طی سال‌های گذشته بیش از هزار مقاله درآن روزنامه منتشرکرده است. هنوز مقاله‌های خود را پیرامون شخصیت‌ها و تازه‌های جدید نشری که برایش جالب می‌آیند همان جا منتشرمی‌کند. از مهمترین تألیفاتش می‌توان به این موارد اشاره کرد: صحبت فیلسوفان، فلاسفه بزرگ: بیست فیلسوفی که قرن بیستم را ساختند. غرب مفصل برای همه، فیلسوفان چگونه راه می‌روند، الی آخر... و اخیراً هم کتاب تاریخ مختصر فلسفه. ما بر همین کتاب تأمل می‌کنیم.
اما پیش ازآنکه وارد اصل موضوع بشویم اجازه بدهید این پرسش را پیش بکشیم: فیلسوف کیست؟ آیا شخصی سرآمد است یا دیوانه یا هردو باهم؟ آیا او شخصی است که قاطی زندگی عامه مردم می‌شود یا معتکف در برج عاج خویش است؟ به هرحال او برخلاف تصور ما استاد فلسفه نیست. فیلسوف وجود دارد و استاد فلسفه و بین این دو تفاوت. ممکن است برای مدت سی یا چهل سال استاد فلسفه باشی بی آنکه فیلسوف بشوی. برای نمونه سوربن به توالی ده‌ها بلکه صدها استاد محترم فلسفه داشته، اما یادی ازآنها در صفحه تاریخ نمانده جزبه استثناء وعده بسیار اندکی مانند برگسون. اما ژان پل سارتر درهیچ دانشگاهی درس نداد و با این حال جزء بزرگان فلسفه به شمار می‌آید. از همان ابتدا مؤلف به ما می‌گوید، او این کتاب را برای ساده ساختن فلسفه برای طیف وسیعی از خوانندگان نوشته که از آن می‌ترسند و براین باورند طبیعتی گنگ و سخت فهم دارد. اما او به ما می‌گوید، این فکری خطا است و بزرگ‌ترین و پیچیده‌ترین فیلسوفان را می‌توان با کلماتی روشن و آسان شرح داد. سپس فیلسوفان موجوداتی شبح‌وار از بیرون کره زمین نیامده‌اند! بلکه آنها مانند ما انسان‌هایی از گوشت و خون‌اند. آنها شاد می‌شوند و رنج می‌کشند و همان احساسات و کابوس‌هایی را که ما تجربه می‌کنیم، تجربه می‌کنند. آنها ساکن همان سیاره‌ای هستند که ما ساکن آن هستیم. وقتی تاریخ فلسفه را مرور می‌کنیم شایسته است بدانیم دنیا اندیشه‌های از دنیای زندگی به هیچ وجه جدا نیست. اندیشه‌های فلسفی هرچند هم غول‌آسا باشند خود زاییده دوران و شرایط و مشکلات و دغدغه‌ها و مسائل آن‌اند. نمی‌توان آن را از همه آنها جدا کرد. بسیار کوتاه: فلسفه مولود عصر خود است. و بدون شک اگر ولتر اکنون متولد می‌شد، کتاب‌هایش را به زبانی دیگرمی‌نوشت و از طرح‌ و مقوله‌های دیگری جز آنهایی که در دوره خودش ازآنها دفاع کرد، دفاع می‌کرد. شرایط و اوضاع تغییرکرده و آنچه مناسب قرن هجدهم بود برای قرن بیست و یکم مناسب نیست. این را می‌گوییم به خصوص که بنیادگرایی مسیحی از اروپا رخت بربست و دیگر اثری ازآن باقی نمانده است. آیا باید با آسیاب‌ها بجنگد؟ اما در دوران او پر قدرت و جبروت بود و می‌توانست سرکوب کند و بزند و بترساند. اما چه تفاوتی میان فیلسوف و انسان معمولی غیرفیلسوف وجود دارد؟ تفاوت این است: انسان عادی با افکاری که از خانواده و محیط و فرقه‌اش دریافت کرده به عنوان حقایق مطلق برخورد می‌کند بلکه حتی آنها را می‌پذیرد و درآغوش می‌گیرد و حتی برای لحظه‌ای به ذهنش هم خطور نمی‌کند با آنها درگیر بشود. اما فیلسوف برعکس عمل می‌کند: او همه افکاری را که از خانواده و کودکی و کلیسا و مسجد و... دریافت کرده یکایک بررسی می‌کند. آنچه مشخص می‌شود به کارش می‌آید آن را نگه می‌دارد و آنچه معلومش شود که خطاست آن را رد می‌کند و ازآن فاصله می‌گیرد حتی اگر برایش هزینه داشته باشد چون همچون شیر در کودکی نوشیده و همچون مقدسات در معابد دریافت کرده است. این همان چیزی است که دکارت به طور خاص به ما آموخت. چیزی را نپذیرید مگر پس از اینکه غربال و پالایش کنید و از محک بررسی بگذرانید. اما همه فیلسوفان بزرگ همین کار را کردند و نه فقط دکارت. و همه آنها پیش ازآنکه اندیشه‌ها و ایده‌های جدید خود را که چهره جهان را تغییر داد اضافه کنند، اندیشه‌های دوران خود را بازخوانی کردند و به نقد کشیدند. و در نتیجه فیلسوف فردی است که از دوران و فرقه و گروهش جدا می‌شود. او فردی است که از خودش جدا می‌شود! چرا این را می‌گوییم؟ چون وارد جنگی سخت با پدر-میراث می‌شود. در نتیجه او به طور کامل نه تنها با انسان عادی تفاوت دارد بلکه از شبه روشنفکران نیز متفاوت است! اینان حتی اگر مدرک دانشگاهی عالی از دانشگاه‌های غربی داشته باشند و ده‌ها سال در پاریس یا ژنو یا لندن یا نیویورک زندگی کرده باشند به عقاید گروه یا فرقه خود وابسته و پیوسته می‌مانند. به هیچ وجه از ذهنشان نمی‌گذرد که افکار خود را بازنگری کنند یا به نقد بکشند. دقیقا در همین‌جا تفاوت بین روشنفکر حقیقی و شبه روشنفکران مشخص می‌شود. یک نمونه توضیحی سریع دراین باره بیاوریم. ولتر به فرقه اکثریت در فرانسه وابسته بود؛ یعنی مذهب کاتولیک پاپی که شامل هشتاد درصد جمعیت آن زمان فرانسه می‌شد. با این حال زندگی‌اش را در مبارزه با آن و فرقه و گروهش سپری کرد چون آنها اکثریت یاغی بودند و مردم اقلیت پروتستانت را آزار می‌دادند که بیست درصد جمعیت را تشکیل می‌دادند. و مشخص است که کاتولیک‌های پاپی مانند همه اکثریت‌ها محافظه‌کار بودند و به مواضع سنتی و تاریک اندیشانه دین و دینداری چنگ می‌زدند. و به همین دلیل مؤلف یک فصل کامل را به او اختصاص داده با عنوان: ولتر نبرد فرهنگی را برای حقیقت آغاز می‌کند. حقیقت برای او مهم‌تر از فرقه و عشیره و حتی خانواده بود. ویژگی فیلسوف یا روشنفکر حقیقی دراینجا نهفته است. اینجا با شبه روشنفکران غوغاسالاری که به طور خودکار پشت سر گله راه می‌افتند به طور کلی فرق می‌کند. نمونه دیگری برای آن می‌آوریم که سارتر باشد. در دهه پنجاه و شصت قرن پیش موضعی قاطع علیه استعمار فرانسوی در الجزایر گرفت. و موضع رادیکالش در آستانه جنگ الجزایر به حدی بود که چشمان سران راست فرانسه بر او خون شد و از دوگل خواستند به سرعت خفه‌اش کند یا به زندان بیاندازد. اما دوگل درپاسخ به آنها گفت: هیچ کسی ولتر را به زندان نمی‌اندازد! و این ضرب‌المثل شد. و این جمله عظمت دوگل را نشان می‌دهد همان قدر که عظمت سارتر را. اینگونه است که می‌بینیم فیلسوف حقیقی حتی لحظه‌ای در این تردید به خود راه نمی‌دهد که دربرابر گروه خود بایستد اگر ستمگر یا جائر یا دیکتاتور باشد. مشخص است که اکثریت ملت فرانسه درآن زمان اعتقادی سخت داشتند که الجزائر از آن فرانسه است و هرشخصی ازآن دست بکشد خائن و مزدور است. اما سارتر در برابر آنها و علیه احساسات ملت ایستاد و حتی به خندق دشمن پیوست: یعنی به جبهه آزادی‌بخش الجزایر. ویژگی‌های روشنفکر حقیقی دراین جا نهفته است که برای حقیقت و عدالت خود را به خطر می‌اندازد و برلبه تیز چاقو نزدیک می‌سازد. به حدی می‌رسد که دیگران آن را تهور و دیوانگی تلقی می‌کنند. رابطه بین فیلسوف و جنون از اینجا می‎آید. واقعیت اینکه اگر «حبه جنونی» نداشت جرأت نمی‌یافت در برابر اجماع بنیان کن ملت فرانسه بایستد.
معلوم است پایه‌گذار فلسفه سقراط نیز «علیه مردم» به معنای غوغاسالاری کلمه یا ضد جمهور و گله بود. حاکمیت او را متهم به این ساختند که در خدایان و مقدساتی که ملت به آنها ایمان دارد تشکیک می‌کند. او را مجبور ساختند به دلیل افکار نو و خطری که بر جوانان دارند، جام شوکران بنوشد. همین هم برای دیگر فیلسوفان بزرگ اتفاق افتاد. همه به این یا آن شکل با قدرت‌های سیاسی و دینی عصر خود برخوردند. همه به شکلی ویژه با جمهور بسیار زیاد یا باورهای سفت و سخت بزرگ‌شان برخوردند که همچون حقایق مطلق و مقدسات بردوران سایه افکنده بودند درحالی که آنها افکاری خطا یا سنتی مومیایی شده و بیهوده بودند. اما تنها فیلسوف است که آنها را خطا می‌بیند. دیگران اما این را درنمی‌یابند مگر پس از سال‌های طولانی. و این بدین معناست که فیلسوف فردی است که پیش از دیگران بیدار می‌شود و آنچه با چشم غیرمسلح نمی‌توان دید می‌بیند. او فردی است که پیش از موعد می‌رسد تا مردم را بیدارکند. و گاهی او را می‌کشند چون نمی‌خواهند بیدار بشوند و ترجیح می‌دهند همچون اصحاب کهف درخواب طولانی بمانند. دیگر آنکه آنها نمی‌توانند تشکیک در باورهای عظیم خود را تاب بیاورند که با آنها آمیخته شدند و تربیت یافتند و آنها را با شیر کودکی نوشیده‌اند. سقراط تنها کسی نبود که این سرنوشت را یافت هرچند اولین شهید تاریخ فلسفه بود. ارسطو نیز چیزی نمانده بود که کشته بشود اگر در سایه تاریکی از آتن نمی‌گریخت و آن عبارت مشهور را گفت:« اجازه نمی‌دهم جنایت دومی علیه فلسفه مرتکب بشوند. همین بس که سقراط را کشتند»! جوردانو برونو را درقرن شانزدهم کشتند چون برخی اعتقادات بسیار ریشه‌دار را مردود دانست. دادگاه‌های تفتیش عقاید او را به شکلی فجیع و وحشتناک کشتند پس از آنکه زبانش را بریدند که به آن کفر گفته بود و پس ازآن او را درکومه‌های آتش واتیکان افکندند. و اخیراً کاشف به عمل آمد خود دکارت برخلاف تصوری که داشتیم کشته شده و به مرگ طبیعی نمرده بود. درغذایش سم ریختند و دل و روده‌اش را به آتش کشیدند. اینگونه به دام افتاد او که بسیار هوشیار بود و همیشه همه جوانب احتیاط را رعایت می‌کرد و مرتب خانه‌اش را تغییر می‌داد و مخفیانه زندگی می‌کرد و تقریباً به دور از نگاه‌ها بود. همه این کارها سودی نداشت. در نهایت به او دست یافتند. می‌دانست که تحت تعقیب است و مورد تهدید چون یک بمب ساعتی فلسفی منفجر کرد که دوران کهن را سراسر ویران ساخت و دوران جدیدی را آغاز کرد تا جایی که هگل او را قهرمان پیشگام تفکر دانست. در نتیجه مرتجعان بنیادگرا هزینه سنگینی بابت جسارت فکری براو تحمیل کردند. ژان ژاک روسو نیز هزینه سنگینی برای تألیفات سرآمدش پرداخت. چنان او را تعقیب کردند تا او را به مرز جنون کشاندند. تألیفاتی که در یک زمان در پاریس و ژنو و آمستردام و دیگر پایتخت‌های اروپایی به آتش کشیده می‌شد. اما پس از سی سال به انجیل‌های مقدس انقلاب فرانسه تبدیل شدند. 



«جشنواره فیلم‌های کوتاه بیروت»… فیلم‌های لبنانی و خارجی چشم به جهانی شدن دارند

«جشنواره فیلم‌های کوتاه بیروت»… فیلم‌های لبنانی و خارجی چشم به جهانی شدن دارند
TT

«جشنواره فیلم‌های کوتاه بیروت»… فیلم‌های لبنانی و خارجی چشم به جهانی شدن دارند

«جشنواره فیلم‌های کوتاه بیروت»… فیلم‌های لبنانی و خارجی چشم به جهانی شدن دارند

جشنواره «فیلم‌های کوتاه بیروت» (Beirutshorts) سال به سال و در هر دوره تحولی چشمگیر را تجربه می‌کند. از آنجا که پیش از این حدود 1000 فیلم کوتاه برای شرکت در این جشنواره ارسال می‌شد، اکنون این تعداد به بیش از 3000 فیلم رسیده و افق‌های آن گسترش یافته است، به طوری که انتخاب‌های بیشتری از سراسر جهان را ارائه می‌دهد که سطح نمایش‌ها را هم از لحاظ عربی و جهانی ارتقا می‌دهد.
این جشنواره به عنوان چهارمین جشنواره مهم عربی پس از جشنواره‌های «قرطاج سینمایی»، «قاهره سینمایی» و «اسکندریه سینمایی» که شایستگی دریافت جایزه اسکار را دارند، شناخته می‌شود.
سام لحود، مدیر و سازمان‌دهنده جشنواره، اشاره می‌کند که این دسته‌بندی بالاترین سطح اعتبار جهانی برای جشنواره‌های سینمایی است. او به «الشرق الأوسط» گفت: «ما منتظر نتایج سه فیلم کوتاه لبنانی هستیم که امسال برای جایزه اسکار نامزد شده‌اند. همچنین در دوره فعلی، سه فیلم دیگر از میان فیلم‌های «حرفه‌ای» برای شرکت در مسابقه سال آینده انتخاب خواهند شد».

من الأفلام اللبنانية المشاركة «بلايندي» للطالب غي قسيس... (الجهة المنظمة)

این فیلم‌ها از سه مرحله برای رسیدن به اسکار عبور می‌کنند: ابتدا شایستگی کسب نامزدی را پیدا می‌کنند، سپس وارد فهرست کوتاه می‌شوند و در نهایت برای دریافت جایزه رقابت می‌کنند.
در دوره نوزدهم جشنواره که از 3 تا 7 نوامبر برگزار می‌شود، 85 فیلم کوتاه از لبنان و دیگر کشورهای جهان به نمایش گذاشته خواهد شد. این فیلم‌ها شامل آثار فارغ‌التحصیلان جدید و دانشجویان کارگردانی از لبنان هستند. لحود در این باره توضیح می‌دهد: «ما این فیلم‌ها را بر اساس استانداردهای بالایی انتخاب کرده‌ایم که شامل 13 فیلم به عنوان پروژه‌های فارغ‌التحصیلی و 15 فیلم از دانشجویان سال‌های دوم و سوم است. در مسابقه رسمی جشنواره، 41 فیلم از لبنان و دیگر کشورها حضور دارند. همچنین 8 فیلم از لبنان و دیگر کشورهای جهان در مسابقه «زمین، صلح و عدالت» شرکت دارند.»
فیلم‌های کوتاه در این جشنواره از ژانرهای مختلفی همچون داستانی، مستند، اجتماعی، تجربی و انیمیشن هستند. از جمله فیلم‌های لبنانی شرکت‌کننده می‌توان به «در جایی اما نه اینجا»، «این نافرمانی» و «نه تنها ترس دارم، بلکه غمگینم» اشاره کرد.
کشورهای مختلفی همچون مجارستان، اسپانیا، آمریکا، کرواتیا، سعودی، اتریش و برزیل نیز در جشنواره حضور دارند.
لحود در مورد جدیدترین ویژگی‌های این دوره، می‌گوید: «ما همیشه تلاش می‌کنیم که دوره‌های جشنواره را به روز و پیشرفته کنیم. هیئت داوری امسال شامل مدیران برنامه‌های جشنواره‌های رسمی از جشنواره‌های جهانی است. امسال ما میزبان مدیران از برلین سینمایی، لوکارنو و کلرمون-فیران هستیم. همچنین تعدادی از فیلم‌سازان لبنانی مانند کارولین لبکی و بازیگران مانند رودریگ سلیمان و السا زغیب نیز حضور دارند.»
جشنواره بیروت برای فیلم‌های کوتاه برای اولین بار با مؤسسه متروپولیس سینماتیک همکاری می‌کند و تمامی نمایش‌های جشنواره در این مؤسسه برگزار خواهد شد. لحود در این باره می‌گوید: «این اولین بار است که دو مؤسسه سینمایی در یک همکاری مشترک شرکت دارند. سازمان‌دهندگان این جشنواره (جامعه سینمایی بیروت) و متروپولیس دو نهاد پیشرو در برگزاری جشنواره‌های سینمایی در لبنان هستند. امیدواریم که این نوع همکاری‌ها با جشنواره‌های دیگر در آینده نیز گسترش یابد.»

تبرز مواهب إخراجية شبابية في «بيروت للأفلام القصيرة»... (الجهة المنظمة)

یکی از شگفتی‌های جشنواره امسال، اهدای جوایز مالی به ارزش تقریبی 3500 دلار است. همچنین فیلمی که جایزه تماشاگران را کسب کند، صاحب آن به فرانسه سفر کرده و در جشنواره کلرمون-فیران شرکت خواهد کرد.
لحود ادامه می‌دهد: «امسال فیلم‌های لبنانی را به جشنواره فرانسوی کلرمون-فیران خواهیم برد که از 30 ژانویه تا 8 فوریه برگزار می‌شود. انتخاب شخصیت‌های برجسته از جشنواره‌های جهانی هدفش نزدیک‌تر شدن به سطح فیلم‌های لبنانی است. وقتی آنها فیلمی را در محیط خود می‌بینند، ارتباط بهتری با موضوع آن برقرار می‌کنند.»
لحود در مورد سطح فیلم‌های جشنواره توضیح می‌دهد:
«اکثر فیلم‌ها فیلم‌های جوانانه‌ای هستند که با موضوعات متنوع و ایده‌های جسورانه به مسائل مختلف از جمله عدالت، جنگ‌ها و داستان‌های اجتماعی پرداخته‌اند. این فیلم‌های کوتاه از تکنیک‌های پیشرفته‌ای بهره می‌برند که با استانداردهای جهانی همخوانی دارد. همچنین همکاری‌هایی با برلین سینمایی داشته‌ایم و دو قسمت از روند برگزاری جشنواره سال گذشته را به نمایش خواهیم گذاشت و 12 فیلمی که در آن جشنواره شرکت داشتند، به نمایش درمی‌آیند.»


سینمای سعودى؛ دستاوردهای بزرگ در مدت زمانی بسیار کوتاه


«آواز كلاغ» (تلفويزيون 11)
«آواز كلاغ» (تلفويزيون 11)
TT

سینمای سعودى؛ دستاوردهای بزرگ در مدت زمانی بسیار کوتاه


«آواز كلاغ» (تلفويزيون 11)
«آواز كلاغ» (تلفويزيون 11)

کمتر از دو ماه تا پایان سال جاری باقی مانده است، اما نتایج حاصل از فروش فیلم‌های سعودی در سال جاری، از موفقیت‌هایی بی‌سابقه سخن می‌گویند. «گیشه‌ی فروش» فیلم‌های سعودی از آغاز سال تا نیمه‌ی ماه گذشته، اکتبر، ۲۳ درصد از مجموع درآمد حاصل از همه‌ فیلم‌هایی را که در سالن‌های پادشاهی عربى سعودى به نمایش درآمده‌اند، به خود اختصاص داده است. این رقم چندان اندک نیست، همان‌گونه که ممکن است در ابتدا به نظر برسد، زیرا سهم فیلم‌های سعودی در مقایسه با کل فیلم‌های عربی و خارجی که در سالن‌های این کشور نمایش داده می‌شوند، از ۴ درصد فراتر نمی‌رود.
در واقع، بازار سینمای سعودى طی حدود پنج سال گذشته شاهد جهش چشمگیری در تعداد فیلم‌های تولیدشده در داخل کشور بوده است، فیلم‌هایی که راه خود را به آسانی به سالن‌های نمایش باز کرده‌اند.
این موفقیتی است که سعودى نه از نظر شمار فیلم‌سازان و نه از نظر تعداد تماشاگران انتظارش را نداشت، اما با شتابی چشمگیر به واقعیتی انکارناپذیر تبدیل شده است.

فیلم «هوپال» (الشرق الأوسط)

پایه‌گذاری سینما

از سال ۲۰۱۸، هنگامی که عهد جدید توسعه و فرهنگ در سعودى پایه‌گذاری و اجرای آن آغاز شد، نتایج برنامه‌ریزی‌های انجام‌شده در حوزه‌های گوناگون به‌روشنی پدیدار شد. هر زمینه‌ای را که بنگری، امروز بهتر از گذشته است: از توسعه‌ی اجتماعی و فرهنگی گرفته تا هنر، اقتصاد، علم و ابزارهای گوناگون دانش.
سینما نیز جایگاهی ویژه در توجه مسئولان یافت؛ مؤسسات حمایت و تولید و انجمن‌های سینمایی تأسیس شد، در حالی که سالن‌های سینما در شهرهای مختلف کشور گسترش یافتند. ناشران نیز توجه خود به انتشار کتاب‌های سینمایی را افزایش دادند. افزون بر این، دو جشنواره سینمایی نیز راه‌اندازی شد: یکی ویژه‌ فیلم‌های محلی و خلیجی (یعنی «جشنواره فیلم‌های سعودی») و دیگری با ابعاد جهانی («جشنواره بین‌المللی فیلم دریای سرخ»).
بخش بزرگی از این تلاش‌ها نتیجه‌ی تأسیس «هیئت فیلم‌های سعودی» به ریاست عبدالله آل‌عیاف است؛ کسی که از پیشینه‌ای سینمایی برخوردار است و فعالیتش از سال‌های نخستین این قرن آغاز شد. انتخاب او و نیز سایر رؤسا و مدیران بخش‌های مختلف، نه‌تنها از نظر گزینش اشخاص موفقیت‌آمیز بود، بلکه از نظر ایجاد و تضمین زیرساخت‌های هنری، تولیدی و فرهنگیِ لازم برای رشد سینمای بومی نیز بسیار مؤثر واقع شد.

پوستر فیلم سعودی «شباب البومب ۲» (الشرق الأوسط)

مقایسه‌ها

بر اساس بررسی‌های بی‌طرفانه و کارشناسانه، در جهان عرب (و حتی در بیشتر کشورهای جهان) تجربه‌ای مشابه با این میزان تلاش و دستیابی به نتایج در زمانی چنین کوتاه وجود ندارد. مؤسسات مشابهی در برخی کشورها تأسیس شده بودند، اما بسیاری از آن‌ها نتوانستند با انرژی و تداوم لازم ادامه دهند یا در فعالیت‌هایی تبلیغاتی برای منافع حاکمیت حل شدند.
آنچه در تجربه سعودى تحسین‌برانگیز است، گام‌های استوار، سنجیده و هدفمند آن در راه تحقق یک صنعت سینمایی جامع است.
اگر به اعداد بازگردیم، کافی است بگوییم که در سال گذشته، ۲۰۲۴، سهم درآمد فیلم‌های سعودی از بازار داخلی از ۸ درصد فراتر نرفت. این بدان معناست که آنچه در نه ماه و نیم نخست سال جاری به دست آمده، تقریباً سه برابر آن مقدار است.
ارزیابی فیلم‌هایی که این موفقیت را رقم زده‌اند، با دلایل موفقیت تجاری‌شان تفاوت دارد؛ برخی از فیلم‌های موفق از سطح هنری آگاهی‌بخشی برخوردارند، مانند «هوپال» که در میان فیلم‌های سعودی در رتبه‌ دوم قرار گرفت و ۶ میلیون و ۵۰۰ هزار دلار فروش داشت. برخی دیگر کاملاً عامه‌پسندند، مانند «شباب البومب ۲» به کارگردانی حازم فوده که با ۷ میلیون و ۳۰۰ هزار دلار، از نظر فروش در رتبه‌ نخست ایستاد. این فیلم از نوع کاملاً تجاری و مردمی است.
نکته‌ جالب آن است که تقریباً تمام فیلم‌های سعودی تولیدشده در پنج سال اخیر (اگر نگوییم همه‌ آن‌ها) با دقت و برنامه‌ریزی ساخته شده‌اند و موضوعاتی را مطرح کرده‌اند که به فرد و جامعه مربوط است — خواه در قالب کمدی، خواه درام یا خیال‌پردازی. بنابراین، حتی آن دسته از فیلم‌هایی که بر پایه‌ی جذب مستقیم تماشاگران عام ساخته شده‌اند (مانند «آواز زاغ» از محمد السلمان و دو فیلم «شباب البومب») نیز با خواسته‌ها و علایق مخاطبان خود ارتباط برقرار کرده‌اند.
فیلم «هوپال» ساخته‌ عبدالعزیز الشلاحی و پیش از آن «نوره» اثر توفیق الزایدی، به عنوان نمونه، با نگاه به تاریخ پیش از سال ۲۰۱۸ آن را میراث و سنت تلقی کردند و بر همین اساس نیز در داخل و خارج از کشور با استقبال روبه‌رو شدند. برخی دیگر نیز از ژانر هیجان و تعلیق برای رساندن پیام خود بهره گرفتند، مانند آثار لعلی کلثمی.

جشنواره و همایش

این تمام ماجرا نیست. چند روز پیش، سومین دوره‌ «فروم فیلم سعودی» با موفقیتی چشمگیر به پایان رسید — نه فقط به این دلیل که جانی دپ از مهمانان دعوت‌شده برای سخن گفتن درباره‌ تجربه‌ بازیگری خود بود، بلکه به این خاطر که این فروم، با توجه به اهداف اعلام‌شده‌اش در زمینه‌ پیوند دادن سینمای سعودی به چرخه‌ اقتصادی و تجاری فیلم در جهان و جذب سرمایه‌ها و همکاری‌های بین‌المللی، ثابت کرد نماینده‌ای شایسته برای وضعیت کنونی و آرمان‌های سینمای سعودى است.
در روزهای آینده نیز، دوره‌ تازه‌ای از «همایش نقد سینمایی» برگزار خواهد شد که همه‌ جنبه‌های مربوط به زندگی نقد فیلم، پیوند آن با سینما، مخاطبان و نقش فرهنگی و روشنگرانه‌اش را بررسی می‌کند.
این مسیری است نسبتاً کوتاه، اما از نظر عملی سرشار از دستاورد؛ هرچند هنوز راهی طولانی برای تحقق اهداف در همه‌ زمینه‌های هنری و صنعتی سینما در پیش است.


«گلِ اشبیلیه»… دمشق با اپرا نفس تازه می‌کشد

 «گل اشبیلیه» گلبرگ‌های خود را بر صحنهٔ اپرای دمشق می‌گشاید (سانا)
 «گل اشبیلیه» گلبرگ‌های خود را بر صحنهٔ اپرای دمشق می‌گشاید (سانا)
TT

«گلِ اشبیلیه»… دمشق با اپرا نفس تازه می‌کشد

 «گل اشبیلیه» گلبرگ‌های خود را بر صحنهٔ اپرای دمشق می‌گشاید (سانا)
 «گل اشبیلیه» گلبرگ‌های خود را بر صحنهٔ اپرای دمشق می‌گشاید (سانا)

بیش از ۸۰ رقصنده و رقصنده‌ـ‌هنرمند از فارغ‌التحصیلان مؤسسات هنری و از مناطق و اقوام گوناگون سوریه، خود را برای اجرای نخستین نمایشِ موزیکالِ صحنه‌ای پس از به‌دست گرفتن زمام قدرت توسط حاکمیت جدید در کشور آماده می‌کنند.
در این نمایش که بازیگر بزرگ سوری مونا واصف نقش اصلی آن را بر عهده دارد، هنرمند تئاتر نوار بُلبل، بازیگر برجسته ناهِد حَلَبی، بازیگر ولید دَبّس و گروهی دیگر نیز شرکت دارند. اجراهای این اثر از ۳ تا ۵ نوامبر در تالار اپرای دمشق برگزار می‌شود.

در همین زمینه، کارگردان اثر احمد زهیر گفت: نمایش «وردة إشبیلیة» یا «تاج‌العروس» اثری موسیقایی است که دو سال پیش در خارج از سوریه اجرا شده بود، اما این‌بار با دیدگاهی تازه آماده شده تا میان گذشته و حال پیوندی برقرار کند، آن‌گونه که خود گفت «پس از پیروزی سوری‌ها» نمایشی نو با شکلی متفاوت از نسخهٔ نخست پدید آمده است.

او در نشست خبریِ معرفی نمایش در دمشق توضیح داد که بازگشت اجراها به تالار اپرا «پیامی روشن دارد مبنی بر این‌که سوریه از نظر هنری و فرهنگی در حال بهبود است و دوباره نور می‌گیرد»، و تأکید کرد که «هنر توان آن را دارد که همگام با تحولات حرکت کند و در روند توسعه و بازسازی سهیم باشد».
تولیدکنندگان این نمایش قصد دارند گروهی دائمی برای نمایش‌های موزیکال و نمایشی در دمشق پایه‌گذاری کنند تا اجراهای هنری در سوریه و خارج از آن استمرار یابد.

یادِ اندلس بر صحنهٔ سوریه (پوستر رسمی)

نوار بُلبل در گفت‌وگو با الشرق الأوسط اظهار کرد: این نمایش «سفری هنری است که یاد دوران‌هایی را زنده می‌کند که در آن موسیقی، رقص و شعر بازتاب‌دهندهٔ هویت و زیبایی ما بود». او افزود که هدف نمایش، زنده‌کردن پیوند میان هنر و احساس و نیز اثبات حضور تئاتر سوری است.
این نمایش نخستین حضور بُلبل در سوریه پس از بیش از ده سال دوری است، و به گفتهٔ او این خود «نشانه‌ای از تداوم حیات هنر سوری، با وجود همهٔ چالش‌ها» به شمار می‌آید.
محمد عمر، نویسندهٔ متن نمایش، گفت این اثر «یادآور گذشتهٔ درخشانِ تمدن عربی و اسلامی در اندلس است»، اما در عین حال «تصویری زیباشناسانه از سوریهٔ نوین ارائه می‌دهد؛ سوریه‌ای دوست‌دار، فراتر از اختلافات، و در حال بازسازیِ خود در عرصه‌های هنری و فرهنگی»، سوریه‌ای که «دوباره پل‌های ارتباط را به سوی همه می‌گشاید».
ناهِد حَلَبی، بازیگر نامدار، نیز معتقد است که «امروز تماشاگر سوری بیش از هر زمان دیگری آماده و مشتاق چنین گونه‌ای از هنر است که برای نخستین بار در این ابعاد و با چنین حرفه‌ای‌گری در کشور اجرا می‌شود».

از نشست خبری نمایش «وردة إشبیلیة» (سانا)

دست‌اندرکاران نمایش امید دارند که موفقیت آن آغازگر مجموعه‌ای از اجراهای موزیکال در تالار اپرا باشد.
به گفتهٔ ولید دَبّس، «سرمایه‌گذاری در هنرها معیار رشد کشورها و نماد تصویر تمدنی آن‌هاست».
اجرای نمایش را مؤسسهٔ «موزاییک» پشتیبانی می‌کند؛ نهادی که بر اساس دیدگاه خود تأکید دارد: «هنر و موسیقی بخشی اصیل از تمدن کهن سوریه‌اند».
نمایندهٔ این مؤسسه رانیا قَطَف بر اهمیت تقویت حضور این هنرها در داخل کشور و تداوم همکاری‌های نهادی برای حمایت پایدار از آن‌ها تأکید کرد.