آیا برای رهایی از کابوس تاریکی باید سیصد سال صبرکنیم؟

آیا برای رهایی از کابوس تاریکی باید سیصد سال صبرکنیم؟
TT

آیا برای رهایی از کابوس تاریکی باید سیصد سال صبرکنیم؟

آیا برای رهایی از کابوس تاریکی باید سیصد سال صبرکنیم؟

تاکنون بسیاری از فرهیختگان عرب حاضر به قبول این نشده‌اند که اکنون اسلام بنیادگرا با بزرگ‌‌ترین بحران تاریخی خود دست و پنجه نرم می‌کند. منظور من بحران با مدرنیسم یا اگر می‌پسندید با روح دوران مدرن است. گفتم اسلام بنیادگرا و نگفتم اسلام انواری یا روشنگرانه. میان این دو تفاوت وجود دارد. هنوز ستیزه می‌کنند و زیر بار حقیقت درخشان همچون چهره خورشید نمی‌روند. اینها با مردان دینی که به طور کامل یا جزئی غرق در چاه‌های قرون وسطی‌ هستند تفاوتی ندارند. پس از حادثه اخیر در فرانسه به اظهارت اینان و آنان گوش داده‌ام و تفاوت قابل ذکری میان فرهیختگان دینی و لاهوتی‌های دینی نیافتم جز در اندک تفاوت‌هایی. حتی کار برخی روشنفکران عرب مدرن یا آنهایی که چنین تصور می‌شوند به جایی رسید که همه حوادث فرانسه را به مثابه یک توطئه می‌بینند! بدین معنا که فرانسه خود یکی را مخفیانه برای بریدن سر معلم محترم ساموئل پتی فرستاد. فرانسه خود با دست خود سرخود را برای هدفی برید.  چه هدفی؟ بدنام کردن اسلام و تخریب چهره آن. انگار اسلام بنیادگرا پس از حادثه 11 سپتامبر نیازی به تخریب بیشتر چهره دارد! نگاه کنید چقدر گمراهی فکری. شرم آوراست. سراسر کشوری زخمی فریاد می‌زند و درد می‌کشد و با این حال به آن تهمت می‌زنند و به جای آنکه با آن و قربانی که سرش از تنش جداشده همدلی کنند به آن ضربه می‌زنند. اما این همان کاری بود که وقتی پیشگامان جنگجوی اخوان المسلمین دست به کشتار و جنایت و ترور فرهیختگان مشرق عربی می‌زدند، کردند. همیشه و همه جا و هر طور شده به دنبال بهانه تراشیدن برای اخوان بودند. این را می‌گوییم با اینکه آن گروه‌ها به صراحت و آشکارا و به طور مکتوب اعلام می‌کردند: برادرم ما این کار را کردیم! ما فلانی فلان شده را کشتیم چون کافر و زندیق بود. نقطه سرسطر. درحقیقت گروه‌های جهادی از آنها شریف‌تر و صادق‌ترند چون حقیقت را بی هیچ لاپوشانی می‌گویند. همین ماجرا اکنون در فرانسه اتفاق می‌افتد: مجرم چچنی که سرمعلم فرانسوی را برید اول مکرون را متهم کرد که «رهبر کفاراست» و چیز دیگری نمی‌گوید. و در نتیجه او مرتکب جنایتی نشده و تنها حکم خداوند تعالی را در باره یک شخص کافر از پیروان آن رهبر را اجرا کرده است. آیا شما مخالف کشتن کفار و پاک کردن زمین از آلودگی آنها هستید؟ آیا نمی‌خواهید به خدا نزدیک شوید و رضایتش را به دست بیاورید؟ با همان منطق و همان ایدئولوژی و همان قاموس فقهی لاهوتی قدیم. و البته دارای شعارهای فرقه‌ای کینه‌جو. با این حال این فرهیختگان یا شبه فرهنگیان اصرار می‌کنند، چیزی به نام تاریک‌منشی دینی یا فکر بنیادگرای تکفیری در جهان عرب وجود ندارد! بلکه چشم بر فجایع این گروه‌های وحشت‌افکن می‌بندند تا نگویم تروریستی. در همان زمان ادعا می‌کنند آنها برای آزادی و دموکراسی و حقوق بشر مبارزه می‌کنند! کشتن بهار عربی دقیقا در همین جا نهفته است.

از سال‌ها پیش پیشنهاد راه‌اندازی دانشکده‌ای جدید در همه دانشگاه‌های عربی را دادم با عنوان: دانشکده علم اصول تطبیق. آن هم برای رویارویی با دانشکده‌های شریعت و مراکز دینی سنتی با زمینه خاص خودشان. منظورم از آن کار چنین بود: در حال حاضر برای رویارویی با مرحله‌ای که تجربه می‌کنیم نمی‌توان بنیادگرایی اسلامی تکفیری حاکم را ازمیان برد مگر پس از اینکه بدانیم چگونه برنامه از بین بردن بنیادگرایی مسیحی درغرب اتفاق افتاد. منظور من حذف به معنای فلسفی و عمیق کلمه است. همه پژوهش‌ها و تألیفاتم در طول سی سال پیوسته دور این نقطه می‌چرخیدند. شبانه روز و در همه حال مشغله ذهنی من بود. به همین دلیل من آخرین کسی هستم که از آنچه در فرانسه یا غیر از فرانسه اتفاق می‌افتد شگفت‌زده می‌شوم. آیا می‌دانیم بنیادگرایی مسیحی، به خصوص در نسخه کاتولیکش به مدت سیصد سال پیوسته با حرکت تاریخ دشمنی کرد و عناد ورزید تا اینکه سرانجام تسلیم منطق مدرنیزم و دوران شد؟ بنیادگرایی اسلامی که نه تنها بر عقل مردان دین بلکه بر عقلانیت بخش بزرگی از فرهیختگان عرب سایه انداخته چقدر مقاومت می‌کند؟ آیا می‌توانیم سیصد سال دیگر منتظر بمانیم تا از این کابوس لاهوتی تاریک‌منش آزاد بشویم؟

بنیادگرایی مسیحی دویست سال با نظریه کوپرنیک مخالفت کرد پس ازآنکه فراگیر شد و ریشه دواند. همچنین به مدت سیصد سال دربرابر تطبیق روشمند تاریخی-نقدی متون مقدس تورات و انجیل ایستاد. آیا ما نیز سه قرن مقاومت می‌کنیم پیش از آنکه تن به منطق مدرنیزم بدهیم و همان روشمندی را بر میراث‌مان اعمال کنیم؟ این همان پرسش اصلی است که امروز در برابر ما قرار دارد. هرچقدر تلاش کنیم آن را نادیده بگیریم پیش روی ما منتظرمان می‌ماند یا در راه در کمین ما می‌نشیند. سراسر آزادسازی عقل عربی برحل این مسئله حساس و سرنوشت‌ساز متکی است. چون جهان عرب و پس از آن جهان اسلام به طور کلی در سال‌های آینده با بزرگ‌ترین چالش تاریخی خود روبه رو می‌شود. و این چالش برای اولین بار داخلی خواهد بود و نه خارجی. زمان آن رسیده که با دشمن داخلی کمین کرده در اعماق ما دربیافتیم: منظور من درون میراثی داعشی عمیق است. پس از جهاد کوچک جز جهاد بزرگ نیست! و این در حقیقت دشوارترین مسئله است چون نبرد با خود خطرناک‌ترین و شدیدترین نبردهاست. همه اینها یعنی چه؟ یعنی آقایان، ایدئولوژی کهن عربی مرده یا به احتضار افتاده است. و بر ویرانه‌های آن اندیشه جدید دیگری ظاهر می‌شود.

اروپا سیصد سال  منتظر ماند تا اینکه کلیسای کاتولیکی پاپی رمی درسال 1965 از اشتباهات خود عذرخواهی کرد. و این مایه افتخار آن است. و به همین دلیل احترام همه جهان را کسب کرد و پاپ رم با استقبال گرم در سراسر جهان مواجه می‌شود. سرانجام کلیسای مسیحی با مدرنیزم آشتی کرد. اسلام چه زمانی آشتی خواهد کرد؟ سئوال این است. این پرسش پرسش‌هاست که اکنون خواب از چشم جهان می‌گیرد. کلیسا از رفتار خود با گالیله درسال 1633درزمانی که محاکمه کرد و وحشت به دلش انداخت عذرخواهی کرد. از موضع عقب‌مانده دشمن دانش نوین و اختراعات جدید عذرخواهی کرد. همین طور از دادگاه‌های تفتیش عقاید و تکفیر و کشتارهای فرقه‌ای علیه اقلیت پروتستانت به خصوص کشتار مشهور سنت بارتملی درسال 1572 پوزش خواست. بدون شک به خطای خود پی برد که فهرستی شرعی و لاهوتی ویژه کتاب‌هایی که خواندن‌شان بر مؤمنان مسیحی حرام است تهیه کرد. در رأس کتاب‌های ممنوع کتاب‌های دکارت، اسپینوزا، کانت و ده‌ها سرآمد دیگر قرارداشتند. بدون شک بعداً از خود خجالت کشید که این همه شاهکار را ممنوع ساخت و خواندن‌شان را حرام.

پرسشی که روشنفکران فرانسوی پس از این حادثه هولناک از خود می‌پرسند این است: ما تاریک‌اندیشی دینی خودمان را از میان بردیم، پس چرا خدواند ما را با یک تاریک‌اندیشی دیگر گرفتار کرد که از دین و مذهب ما نیست؟ آیا باید سیصد سال آینده را درنبرد با این سپری کنیم؟ ولتر جدید کجاست؟ آیا از گورش برخواهد خاست تا نبردی دیگر علیه تعصب و متعصبان راه بیاندازد همانگونه که دو قرن و نیم پیش راه انداخت؟ همه می‌دانند او از خاندان کالاس پروتستانت مورد ستم و تحت فشار از سوی اکثریت کاتولیک مسلط دفاع کرد که خود به آنها وابسته بود. آیا یک روشنفکر عرب سراغ دارید که چنین موضعی علیه فرقه خود یا مذهبش داشته باشد؟ جز العفیف الاخضر یا خالد المنتصر کسی را نمی‌شناسم. امیدوارم اشتباه بکنم.

سپس می‌پرسند: چطور به این تاریک‌اندیشی دینی و تمامیت‌خواه اجازه داده شد در کشور ما لانه کند بی آنکه متوجه شویم؟ چطور در سرزمین ولتر و روشنایی جای پایی برای خود باز کرد؟ این سئوالی است که حالا روشنفکران فرانسوی را به جنون کشانده و آنها را از حالت عادی خود بیرون می‌برد. در اندک روزهای گذشته ده‌ها مقاله و اظهار نظر پیرامون این مسئله خواندم. آنها چنین می‌گویند: آیا معلم مسالمت‌جوی تاریخ و جغرافیا مستحق چنین سرنوشتی بود؟ این را می‌گوییم به خصوص که چنان لطافت به خرج داد که از دانش آموزانش خواست اگر تاب و تحمل دیدن افکار و تصاویر را ندارند اگر می‌خواهند می‌توانند از کلاس خارج بشوند. درسی درباره آزادی اندیشه و بیان می‌داد که تا کجا ممکن است برسد یا نرسد. و این بدین معناست که آن مرد واقعاً فردی مؤدب بود و حساسیت و موضع دیگران را می‌فهمید وگرنه اجازه نمی‌داد برخی دانش آموزان از کلاس بیرون بروند و به درسش گوش ندهند. با این حال درنهایت ددمنشی سرش بریده شد. این اقدام بی سابقه فرانسه را تکان داد. و به همین دلیل یک‌دست و یک‌پارچه برخاست. دریافتند که آنها به دوران تاریکی کهن برگشته‌اند که کاملاً فراموش کرده بودند. گمان می‌کردند برای همیشه از آن عبور کرده‌اند که ناگهان جلوی آنها سبز می‌شود. این‌گونه بود که به دوره دادگاه‌های سیاه تفتیش برگشتند، اما این بار به دست دینی دیگر غیر از دین خودشان. و همه می‌دانند دادگاه‌های تفتیش عقاید قرون وسطی بدعت‌گذاران و زندیقان مسیحی را می‌سوزاندند تا زمین را از آلودگی و ناپاکی آنها تمییز کنند.

درپایان آنچه را که می‌خواهم به روشنفکران فرانسوی بگویم این است: باید بدانند که فاصله تاریخی میان ما و آنها در مسائل مربوط به امور دینی به سیصد سال می‌رسد. اما ازآنجا که آنها در یک جامعه مدرن کاملاً سکولار زندگی می‌کنند، فکرمی‌کنند همه مردم و همه کشورها چنین‌اند. و این خطای بسیار بزرگی است. حساسیت دینی نزد ما همچنان حساسیت قرون وسطایی و هرلحظه آماده شعله‌ور شدن است. چون جهان اسلام به طور کلی تاکنون فرصت آن را نیافته تا انقلاب‌های علمی و دینی و فلسفی را هضم کند که ملت‌های اروپایی در طول چهار قرن متوالی از دوران رنسانس در قرن شانزدهم و تا به امروز تجربه کردند. در نتیجه بار اصلی بر تفاوت تاریخی یا فاصله بزرگ تاریخی است که میان ما و آنها وجود دارد. نمی‌توان این حفره تاریخی را در مدتی کوتاه پر کرد. اما ما بدون شک رو به جلو و به سمت روشنگری قدم برمی‌داریم. سخن آخر و پایانی: باید سطح معیشت نسل‌های مهاجر در مناطق فقیر حومه به حاشیه رانده شد را بهبود بخشید وگرنه همچنان لقمه آماده برای تندروی و تندروها خواهند ماند. این مسئله‌ای واقعا جدی است. و این همانی است که رئیس جمهوری مکرون خود وعده داد.  



«جشنواره فیلم‌های کوتاه بیروت»… فیلم‌های لبنانی و خارجی چشم به جهانی شدن دارند

«جشنواره فیلم‌های کوتاه بیروت»… فیلم‌های لبنانی و خارجی چشم به جهانی شدن دارند
TT

«جشنواره فیلم‌های کوتاه بیروت»… فیلم‌های لبنانی و خارجی چشم به جهانی شدن دارند

«جشنواره فیلم‌های کوتاه بیروت»… فیلم‌های لبنانی و خارجی چشم به جهانی شدن دارند

جشنواره «فیلم‌های کوتاه بیروت» (Beirutshorts) سال به سال و در هر دوره تحولی چشمگیر را تجربه می‌کند. از آنجا که پیش از این حدود 1000 فیلم کوتاه برای شرکت در این جشنواره ارسال می‌شد، اکنون این تعداد به بیش از 3000 فیلم رسیده و افق‌های آن گسترش یافته است، به طوری که انتخاب‌های بیشتری از سراسر جهان را ارائه می‌دهد که سطح نمایش‌ها را هم از لحاظ عربی و جهانی ارتقا می‌دهد.
این جشنواره به عنوان چهارمین جشنواره مهم عربی پس از جشنواره‌های «قرطاج سینمایی»، «قاهره سینمایی» و «اسکندریه سینمایی» که شایستگی دریافت جایزه اسکار را دارند، شناخته می‌شود.
سام لحود، مدیر و سازمان‌دهنده جشنواره، اشاره می‌کند که این دسته‌بندی بالاترین سطح اعتبار جهانی برای جشنواره‌های سینمایی است. او به «الشرق الأوسط» گفت: «ما منتظر نتایج سه فیلم کوتاه لبنانی هستیم که امسال برای جایزه اسکار نامزد شده‌اند. همچنین در دوره فعلی، سه فیلم دیگر از میان فیلم‌های «حرفه‌ای» برای شرکت در مسابقه سال آینده انتخاب خواهند شد».

من الأفلام اللبنانية المشاركة «بلايندي» للطالب غي قسيس... (الجهة المنظمة)

این فیلم‌ها از سه مرحله برای رسیدن به اسکار عبور می‌کنند: ابتدا شایستگی کسب نامزدی را پیدا می‌کنند، سپس وارد فهرست کوتاه می‌شوند و در نهایت برای دریافت جایزه رقابت می‌کنند.
در دوره نوزدهم جشنواره که از 3 تا 7 نوامبر برگزار می‌شود، 85 فیلم کوتاه از لبنان و دیگر کشورهای جهان به نمایش گذاشته خواهد شد. این فیلم‌ها شامل آثار فارغ‌التحصیلان جدید و دانشجویان کارگردانی از لبنان هستند. لحود در این باره توضیح می‌دهد: «ما این فیلم‌ها را بر اساس استانداردهای بالایی انتخاب کرده‌ایم که شامل 13 فیلم به عنوان پروژه‌های فارغ‌التحصیلی و 15 فیلم از دانشجویان سال‌های دوم و سوم است. در مسابقه رسمی جشنواره، 41 فیلم از لبنان و دیگر کشورها حضور دارند. همچنین 8 فیلم از لبنان و دیگر کشورهای جهان در مسابقه «زمین، صلح و عدالت» شرکت دارند.»
فیلم‌های کوتاه در این جشنواره از ژانرهای مختلفی همچون داستانی، مستند، اجتماعی، تجربی و انیمیشن هستند. از جمله فیلم‌های لبنانی شرکت‌کننده می‌توان به «در جایی اما نه اینجا»، «این نافرمانی» و «نه تنها ترس دارم، بلکه غمگینم» اشاره کرد.
کشورهای مختلفی همچون مجارستان، اسپانیا، آمریکا، کرواتیا، سعودی، اتریش و برزیل نیز در جشنواره حضور دارند.
لحود در مورد جدیدترین ویژگی‌های این دوره، می‌گوید: «ما همیشه تلاش می‌کنیم که دوره‌های جشنواره را به روز و پیشرفته کنیم. هیئت داوری امسال شامل مدیران برنامه‌های جشنواره‌های رسمی از جشنواره‌های جهانی است. امسال ما میزبان مدیران از برلین سینمایی، لوکارنو و کلرمون-فیران هستیم. همچنین تعدادی از فیلم‌سازان لبنانی مانند کارولین لبکی و بازیگران مانند رودریگ سلیمان و السا زغیب نیز حضور دارند.»
جشنواره بیروت برای فیلم‌های کوتاه برای اولین بار با مؤسسه متروپولیس سینماتیک همکاری می‌کند و تمامی نمایش‌های جشنواره در این مؤسسه برگزار خواهد شد. لحود در این باره می‌گوید: «این اولین بار است که دو مؤسسه سینمایی در یک همکاری مشترک شرکت دارند. سازمان‌دهندگان این جشنواره (جامعه سینمایی بیروت) و متروپولیس دو نهاد پیشرو در برگزاری جشنواره‌های سینمایی در لبنان هستند. امیدواریم که این نوع همکاری‌ها با جشنواره‌های دیگر در آینده نیز گسترش یابد.»

تبرز مواهب إخراجية شبابية في «بيروت للأفلام القصيرة»... (الجهة المنظمة)

یکی از شگفتی‌های جشنواره امسال، اهدای جوایز مالی به ارزش تقریبی 3500 دلار است. همچنین فیلمی که جایزه تماشاگران را کسب کند، صاحب آن به فرانسه سفر کرده و در جشنواره کلرمون-فیران شرکت خواهد کرد.
لحود ادامه می‌دهد: «امسال فیلم‌های لبنانی را به جشنواره فرانسوی کلرمون-فیران خواهیم برد که از 30 ژانویه تا 8 فوریه برگزار می‌شود. انتخاب شخصیت‌های برجسته از جشنواره‌های جهانی هدفش نزدیک‌تر شدن به سطح فیلم‌های لبنانی است. وقتی آنها فیلمی را در محیط خود می‌بینند، ارتباط بهتری با موضوع آن برقرار می‌کنند.»
لحود در مورد سطح فیلم‌های جشنواره توضیح می‌دهد:
«اکثر فیلم‌ها فیلم‌های جوانانه‌ای هستند که با موضوعات متنوع و ایده‌های جسورانه به مسائل مختلف از جمله عدالت، جنگ‌ها و داستان‌های اجتماعی پرداخته‌اند. این فیلم‌های کوتاه از تکنیک‌های پیشرفته‌ای بهره می‌برند که با استانداردهای جهانی همخوانی دارد. همچنین همکاری‌هایی با برلین سینمایی داشته‌ایم و دو قسمت از روند برگزاری جشنواره سال گذشته را به نمایش خواهیم گذاشت و 12 فیلمی که در آن جشنواره شرکت داشتند، به نمایش درمی‌آیند.»


سینمای سعودى؛ دستاوردهای بزرگ در مدت زمانی بسیار کوتاه


«آواز كلاغ» (تلفويزيون 11)
«آواز كلاغ» (تلفويزيون 11)
TT

سینمای سعودى؛ دستاوردهای بزرگ در مدت زمانی بسیار کوتاه


«آواز كلاغ» (تلفويزيون 11)
«آواز كلاغ» (تلفويزيون 11)

کمتر از دو ماه تا پایان سال جاری باقی مانده است، اما نتایج حاصل از فروش فیلم‌های سعودی در سال جاری، از موفقیت‌هایی بی‌سابقه سخن می‌گویند. «گیشه‌ی فروش» فیلم‌های سعودی از آغاز سال تا نیمه‌ی ماه گذشته، اکتبر، ۲۳ درصد از مجموع درآمد حاصل از همه‌ فیلم‌هایی را که در سالن‌های پادشاهی عربى سعودى به نمایش درآمده‌اند، به خود اختصاص داده است. این رقم چندان اندک نیست، همان‌گونه که ممکن است در ابتدا به نظر برسد، زیرا سهم فیلم‌های سعودی در مقایسه با کل فیلم‌های عربی و خارجی که در سالن‌های این کشور نمایش داده می‌شوند، از ۴ درصد فراتر نمی‌رود.
در واقع، بازار سینمای سعودى طی حدود پنج سال گذشته شاهد جهش چشمگیری در تعداد فیلم‌های تولیدشده در داخل کشور بوده است، فیلم‌هایی که راه خود را به آسانی به سالن‌های نمایش باز کرده‌اند.
این موفقیتی است که سعودى نه از نظر شمار فیلم‌سازان و نه از نظر تعداد تماشاگران انتظارش را نداشت، اما با شتابی چشمگیر به واقعیتی انکارناپذیر تبدیل شده است.

فیلم «هوپال» (الشرق الأوسط)

پایه‌گذاری سینما

از سال ۲۰۱۸، هنگامی که عهد جدید توسعه و فرهنگ در سعودى پایه‌گذاری و اجرای آن آغاز شد، نتایج برنامه‌ریزی‌های انجام‌شده در حوزه‌های گوناگون به‌روشنی پدیدار شد. هر زمینه‌ای را که بنگری، امروز بهتر از گذشته است: از توسعه‌ی اجتماعی و فرهنگی گرفته تا هنر، اقتصاد، علم و ابزارهای گوناگون دانش.
سینما نیز جایگاهی ویژه در توجه مسئولان یافت؛ مؤسسات حمایت و تولید و انجمن‌های سینمایی تأسیس شد، در حالی که سالن‌های سینما در شهرهای مختلف کشور گسترش یافتند. ناشران نیز توجه خود به انتشار کتاب‌های سینمایی را افزایش دادند. افزون بر این، دو جشنواره سینمایی نیز راه‌اندازی شد: یکی ویژه‌ فیلم‌های محلی و خلیجی (یعنی «جشنواره فیلم‌های سعودی») و دیگری با ابعاد جهانی («جشنواره بین‌المللی فیلم دریای سرخ»).
بخش بزرگی از این تلاش‌ها نتیجه‌ی تأسیس «هیئت فیلم‌های سعودی» به ریاست عبدالله آل‌عیاف است؛ کسی که از پیشینه‌ای سینمایی برخوردار است و فعالیتش از سال‌های نخستین این قرن آغاز شد. انتخاب او و نیز سایر رؤسا و مدیران بخش‌های مختلف، نه‌تنها از نظر گزینش اشخاص موفقیت‌آمیز بود، بلکه از نظر ایجاد و تضمین زیرساخت‌های هنری، تولیدی و فرهنگیِ لازم برای رشد سینمای بومی نیز بسیار مؤثر واقع شد.

پوستر فیلم سعودی «شباب البومب ۲» (الشرق الأوسط)

مقایسه‌ها

بر اساس بررسی‌های بی‌طرفانه و کارشناسانه، در جهان عرب (و حتی در بیشتر کشورهای جهان) تجربه‌ای مشابه با این میزان تلاش و دستیابی به نتایج در زمانی چنین کوتاه وجود ندارد. مؤسسات مشابهی در برخی کشورها تأسیس شده بودند، اما بسیاری از آن‌ها نتوانستند با انرژی و تداوم لازم ادامه دهند یا در فعالیت‌هایی تبلیغاتی برای منافع حاکمیت حل شدند.
آنچه در تجربه سعودى تحسین‌برانگیز است، گام‌های استوار، سنجیده و هدفمند آن در راه تحقق یک صنعت سینمایی جامع است.
اگر به اعداد بازگردیم، کافی است بگوییم که در سال گذشته، ۲۰۲۴، سهم درآمد فیلم‌های سعودی از بازار داخلی از ۸ درصد فراتر نرفت. این بدان معناست که آنچه در نه ماه و نیم نخست سال جاری به دست آمده، تقریباً سه برابر آن مقدار است.
ارزیابی فیلم‌هایی که این موفقیت را رقم زده‌اند، با دلایل موفقیت تجاری‌شان تفاوت دارد؛ برخی از فیلم‌های موفق از سطح هنری آگاهی‌بخشی برخوردارند، مانند «هوپال» که در میان فیلم‌های سعودی در رتبه‌ دوم قرار گرفت و ۶ میلیون و ۵۰۰ هزار دلار فروش داشت. برخی دیگر کاملاً عامه‌پسندند، مانند «شباب البومب ۲» به کارگردانی حازم فوده که با ۷ میلیون و ۳۰۰ هزار دلار، از نظر فروش در رتبه‌ نخست ایستاد. این فیلم از نوع کاملاً تجاری و مردمی است.
نکته‌ جالب آن است که تقریباً تمام فیلم‌های سعودی تولیدشده در پنج سال اخیر (اگر نگوییم همه‌ آن‌ها) با دقت و برنامه‌ریزی ساخته شده‌اند و موضوعاتی را مطرح کرده‌اند که به فرد و جامعه مربوط است — خواه در قالب کمدی، خواه درام یا خیال‌پردازی. بنابراین، حتی آن دسته از فیلم‌هایی که بر پایه‌ی جذب مستقیم تماشاگران عام ساخته شده‌اند (مانند «آواز زاغ» از محمد السلمان و دو فیلم «شباب البومب») نیز با خواسته‌ها و علایق مخاطبان خود ارتباط برقرار کرده‌اند.
فیلم «هوپال» ساخته‌ عبدالعزیز الشلاحی و پیش از آن «نوره» اثر توفیق الزایدی، به عنوان نمونه، با نگاه به تاریخ پیش از سال ۲۰۱۸ آن را میراث و سنت تلقی کردند و بر همین اساس نیز در داخل و خارج از کشور با استقبال روبه‌رو شدند. برخی دیگر نیز از ژانر هیجان و تعلیق برای رساندن پیام خود بهره گرفتند، مانند آثار لعلی کلثمی.

جشنواره و همایش

این تمام ماجرا نیست. چند روز پیش، سومین دوره‌ «فروم فیلم سعودی» با موفقیتی چشمگیر به پایان رسید — نه فقط به این دلیل که جانی دپ از مهمانان دعوت‌شده برای سخن گفتن درباره‌ تجربه‌ بازیگری خود بود، بلکه به این خاطر که این فروم، با توجه به اهداف اعلام‌شده‌اش در زمینه‌ پیوند دادن سینمای سعودی به چرخه‌ اقتصادی و تجاری فیلم در جهان و جذب سرمایه‌ها و همکاری‌های بین‌المللی، ثابت کرد نماینده‌ای شایسته برای وضعیت کنونی و آرمان‌های سینمای سعودى است.
در روزهای آینده نیز، دوره‌ تازه‌ای از «همایش نقد سینمایی» برگزار خواهد شد که همه‌ جنبه‌های مربوط به زندگی نقد فیلم، پیوند آن با سینما، مخاطبان و نقش فرهنگی و روشنگرانه‌اش را بررسی می‌کند.
این مسیری است نسبتاً کوتاه، اما از نظر عملی سرشار از دستاورد؛ هرچند هنوز راهی طولانی برای تحقق اهداف در همه‌ زمینه‌های هنری و صنعتی سینما در پیش است.


«گلِ اشبیلیه»… دمشق با اپرا نفس تازه می‌کشد

 «گل اشبیلیه» گلبرگ‌های خود را بر صحنهٔ اپرای دمشق می‌گشاید (سانا)
 «گل اشبیلیه» گلبرگ‌های خود را بر صحنهٔ اپرای دمشق می‌گشاید (سانا)
TT

«گلِ اشبیلیه»… دمشق با اپرا نفس تازه می‌کشد

 «گل اشبیلیه» گلبرگ‌های خود را بر صحنهٔ اپرای دمشق می‌گشاید (سانا)
 «گل اشبیلیه» گلبرگ‌های خود را بر صحنهٔ اپرای دمشق می‌گشاید (سانا)

بیش از ۸۰ رقصنده و رقصنده‌ـ‌هنرمند از فارغ‌التحصیلان مؤسسات هنری و از مناطق و اقوام گوناگون سوریه، خود را برای اجرای نخستین نمایشِ موزیکالِ صحنه‌ای پس از به‌دست گرفتن زمام قدرت توسط حاکمیت جدید در کشور آماده می‌کنند.
در این نمایش که بازیگر بزرگ سوری مونا واصف نقش اصلی آن را بر عهده دارد، هنرمند تئاتر نوار بُلبل، بازیگر برجسته ناهِد حَلَبی، بازیگر ولید دَبّس و گروهی دیگر نیز شرکت دارند. اجراهای این اثر از ۳ تا ۵ نوامبر در تالار اپرای دمشق برگزار می‌شود.

در همین زمینه، کارگردان اثر احمد زهیر گفت: نمایش «وردة إشبیلیة» یا «تاج‌العروس» اثری موسیقایی است که دو سال پیش در خارج از سوریه اجرا شده بود، اما این‌بار با دیدگاهی تازه آماده شده تا میان گذشته و حال پیوندی برقرار کند، آن‌گونه که خود گفت «پس از پیروزی سوری‌ها» نمایشی نو با شکلی متفاوت از نسخهٔ نخست پدید آمده است.

او در نشست خبریِ معرفی نمایش در دمشق توضیح داد که بازگشت اجراها به تالار اپرا «پیامی روشن دارد مبنی بر این‌که سوریه از نظر هنری و فرهنگی در حال بهبود است و دوباره نور می‌گیرد»، و تأکید کرد که «هنر توان آن را دارد که همگام با تحولات حرکت کند و در روند توسعه و بازسازی سهیم باشد».
تولیدکنندگان این نمایش قصد دارند گروهی دائمی برای نمایش‌های موزیکال و نمایشی در دمشق پایه‌گذاری کنند تا اجراهای هنری در سوریه و خارج از آن استمرار یابد.

یادِ اندلس بر صحنهٔ سوریه (پوستر رسمی)

نوار بُلبل در گفت‌وگو با الشرق الأوسط اظهار کرد: این نمایش «سفری هنری است که یاد دوران‌هایی را زنده می‌کند که در آن موسیقی، رقص و شعر بازتاب‌دهندهٔ هویت و زیبایی ما بود». او افزود که هدف نمایش، زنده‌کردن پیوند میان هنر و احساس و نیز اثبات حضور تئاتر سوری است.
این نمایش نخستین حضور بُلبل در سوریه پس از بیش از ده سال دوری است، و به گفتهٔ او این خود «نشانه‌ای از تداوم حیات هنر سوری، با وجود همهٔ چالش‌ها» به شمار می‌آید.
محمد عمر، نویسندهٔ متن نمایش، گفت این اثر «یادآور گذشتهٔ درخشانِ تمدن عربی و اسلامی در اندلس است»، اما در عین حال «تصویری زیباشناسانه از سوریهٔ نوین ارائه می‌دهد؛ سوریه‌ای دوست‌دار، فراتر از اختلافات، و در حال بازسازیِ خود در عرصه‌های هنری و فرهنگی»، سوریه‌ای که «دوباره پل‌های ارتباط را به سوی همه می‌گشاید».
ناهِد حَلَبی، بازیگر نامدار، نیز معتقد است که «امروز تماشاگر سوری بیش از هر زمان دیگری آماده و مشتاق چنین گونه‌ای از هنر است که برای نخستین بار در این ابعاد و با چنین حرفه‌ای‌گری در کشور اجرا می‌شود».

از نشست خبری نمایش «وردة إشبیلیة» (سانا)

دست‌اندرکاران نمایش امید دارند که موفقیت آن آغازگر مجموعه‌ای از اجراهای موزیکال در تالار اپرا باشد.
به گفتهٔ ولید دَبّس، «سرمایه‌گذاری در هنرها معیار رشد کشورها و نماد تصویر تمدنی آن‌هاست».
اجرای نمایش را مؤسسهٔ «موزاییک» پشتیبانی می‌کند؛ نهادی که بر اساس دیدگاه خود تأکید دارد: «هنر و موسیقی بخشی اصیل از تمدن کهن سوریه‌اند».
نمایندهٔ این مؤسسه رانیا قَطَف بر اهمیت تقویت حضور این هنرها در داخل کشور و تداوم همکاری‌های نهادی برای حمایت پایدار از آن‌ها تأکید کرد.