فاصله تاریخی میان غرب و عرب 

*انقلاب علمی اروپا، جهان را عقلانی تفسیر کرد نه غیبی
*انقلاب علمی اروپا، جهان را عقلانی تفسیر کرد نه غیبی
TT

فاصله تاریخی میان غرب و عرب 

*انقلاب علمی اروپا، جهان را عقلانی تفسیر کرد نه غیبی
*انقلاب علمی اروپا، جهان را عقلانی تفسیر کرد نه غیبی

برای توضیح این مسئله بسیار پیچیده چنین می‌گویم: در قرون وسطی و تا قرن هفدهم مسیحی‌های اروپا متعصب و تاریک‌اندیش بودند و درفرانسه، ایتالیا، اسپانیا و دیگر کشورهای دارای اکثریت کاتولیک به ادیان و مذاهب دیگر اجازه حضور در کشورهای‌شان را نمی‌دادند، جز مسیحیت و مذهب کاتولیک پاپی رُمی. وای بر شخص پروتسانت که آنجا فرقه‌اش در اقلیت بود. مجازات سخنان کفرآمیز و استهزای مقدسات و ادیان، زدن سر با گیوتین و درنهایت سادگی بود. در نتیجه تصویر اروپای کنونی بسیار مدرن و سکولار و خالی از هرگونه اثرسرکوب دینی و فرقه‌ای درآن، ما را فریب ندهد. باید چندین قرن به عقب برگردیم تا بفهمیم چه بود و چه شد. و این به ما در حل مشکل نگاه به اسلام از این زاویه «تاریک‌اندیشانه» کمک می‌کند که رفتارهای افراطی و خشونت دینی آن را تقویت می‌کند آن هم از راه مقایسه و مطالعه. باید بدانیم که فیلسوف بزرگ جوردانو برونو درسال 1600 هزینه هنگفتی پرداخت چون تاریک‌اندیشی مسیحی را محکوم و درستی برخی باورهای لاهوتی همچون عذرا بودن مریم را انکارکرد. درمغاره‌های تاریک واتیکان زبانش را بریدند و او را زنده زنده در آتش‌ انداختند. مرگی دلخراش و پایانی هولناک برای یکی از بزرگ‌ترین دانشمندان اروپا درآن زمان. تاریک‌اندیشی مسیحی درآن زمان وحشت به دل همه اندیشمندان می‌انداخت همان طور که تاریک اندیشی اسلامی کنونی می‌افکند. اما از خوش شانسی اروپا پس از آن شاهد سه انقلاب علمی، فلسفی و روشنگری دینی بود که آن را نجات داد و از جهنم تعصب کور دینی بیرون کشید. انقلاب اول به دست کوپرنیک و خود جوردانو برونو، گالیله، دکارت، کپلر، نیوتن و دیگران رقم خورد. انقلاب فلسفی اما به دست دکارت، لایبنتز، اسپینوزا، مالبرانش به عنوان مرحله اول صورت گرفت. بعد به دست کانت و هگل و مارکس ادامه یافت... انقلاب روشنگری دینی اما به دست ولتر، دیدرو، اصحاب دایرة المعارف، اسپینوزا و کانت... انجام شد. این سه انقلاب به شکلی تنگاتنگ و محکم به هم مربوط بودند به حدی که یکی از آنها گفت: اگر نیوتن نبود کانت هم نبود! منظور این است که اگر انقلاب علمی صورت نمی‌گرفت، خبری از انقلاب فلسفی نبود. علم فیزیک ریاضی نجوم اکتشافی اولویت دارد. سپس فلسفه می‌آید تا به حاشیه آن نگاه کند یا از کشفیات آن درس‌ها و عبرت‌ها استخراج کند. و این سه انقلاب همانی هستند که به اروپا این امکان را دادند تا همچون موشک جهش تمدنی کند و بر همه حوزه‌های فرهنگی دیگر تفوق یابد و در مقدمه آنها حوزه فرهنگی عربی اسلامی که تاریک‌اندیشی پادشاهی پوسیده عثمانی برآن اعمال می‌شد.  

فلسفه روشنگری اما نتوانست وضع تاریک‌اندیشانه تعصبی را به طور ریشه‌ای تغییر دهد مگر پس از چهار قرن مبارزه و جنگ علیه کلیسا و روحانیت:  یعنی از قرن شانزدهم تا اوایل قرن بیستم. و این بزرگ‌ترین دلیل بر میزان اهمیت رویارویی دین یا دین تاریک‌اندیشانه است. مسئله به هیچ وجه آسان یا یک شوخی ساده نیست. همین طور بزرگ‌ترین دلیل است بر میزان دشواری تغییر تفسیر تاریک اندیشانه دین و جایگزین کردن تفسیر روشنگرانه به جای آن. به همین دلیل کسی که گمان می‌کند این کار در سراسر جهان عرب یا اسلام به آسانی انجام می‌شود در اشتباه است. برخطاست کسی که گمان می‌کند این اتفاق در یک شبانه روز روی می‌دهد. این داستانی بلند است؛ داستان داستان‌ها و مشکل مشکلات. ما اکنون وارد تحولی شدیم که آغازش را می‌بینیم و پایان‌هایش را نه. دست‌آورد قهرمانانه در اروپا بلند بالا بود. سخت دشوار بود، خونین نیز بود. اما در نهایت راه موفق شد و مهم این است. ملت‌های اروپایی برای اولین بار در تاریخ خود از یوق استبداد لاهوتی و بنیادگرایی دینی آزاد شدند. حالا حق داشتند آشکارا روحانیت را سبک بشمارند و باورهای دینی دگماتیک متحجر را نقد کنند. اما در مقابل هرکسی که می‌خواهد مؤمن و دیندار بماند حق دارد باشد و بماند. این است دموکراسی: نظر و نظر مخالف همسایه‌ دیوار به دیوارند، مؤمن و ملحد، هردو وجود دارند. سپس اکثریت ملت‌های اروپایی سکولار شدند و برعکس قرون وسطی و ملت‌های کنونی عرب و اسلامی خود را در اجرای آیین‌ها و مراسم خسته نمی‌کردند. بلکه نیروی خود را صرف کار و تولید و نوآوری می‌کنند. حتی اقلیتی که دیندار باقی ماند خود نسبت به گذشته روشن شدند.

انقلاب علمی که قرن هفدهم در اروپا راه افتاد جهان را به شکل عقلانی تفسیر می‌کرد و نه غیبی آن طور که تفسیر دینی موروثی شرح می‌دهد. شروع کرد با مشاهده عینی و آزمون علمی و منطق ریاضی یا محاسباتی دقیق آن توضیح را دادن. به خود جرأت داد آن را و ظواهرش را بیرون از چارچوب یا تأثیر باورها و دگماهای دینی تفسیر کند که خود را همچنان مسئله خدایی تحمیل می‌کردند و در نتیجه الزام آور و قطعی بودند. آزاد شدن از این شاکله طغیانگر دین و روحانیت تجسم بخش بزرگ‌ترین رویداد تاریخ بشریت است. تاکنون جز جوامع اروپای غربی همچون فرانسه، آلمان و انگلیس و ... جرأت آن را نیافتند. جوامع اروپای شرقی همچنان بسیار بسیار دیندارند. به همین دلیل دانشمندان در ابتدا ناگزیر شدند حاکمیت‌های کشیشی مسیحی مسلط را قانع کنند که زمین دور خورشید می‌چرخد و نه برعکس. و این درآن زمان کفر محسوب می‌شد چون با آنچه در کتاب مقدس آمده همخوانی نداشت. و کلیسا این نظریه کوپرنیک را محکوم کرد و تا قرن‌ها بعد آن را به رسمیت نشناخت. سپس آن طور که معروف است وحشت به دل گالیله انداخت. اما آنچه خیلی مشهور نیست اینکه دکارت را نیز ترساند و از انتشار کتابش که نظریه کوپرنیک را تأیید و نظریه بطلمیوس را رد می‌کرد عقب نشست. وقتی ماجرای گالیله را شنید عقب نشست و خواست دست‌کم جانش را موقتاً نجات دهد. و معلوم است که بسیار هوشیار بود و حواسش به روحانیت و ترس افکنی و طغیان‌شان بود.

سپس درقرن نوزدهم واتیکان نظریه داروین را رد کرد و آن را مخالف با آنچه در کتاب مقدس آمده دید به خصوص سفر تکوین درباره آفرینش جهان و انسان. و همین طور هم هست. اما با وجود مخالفت شدید مقامات دستگاه کشیشی، روح جدید علمی در نهایت موفق شد خود را تحمیل کند. و پس از آن و به برکت دانش، امروز چیزهای بهت آور زیادی درباره چگونگی شکل گیری جهان و طبیعت و چگونگی پیدایش انسان روی کره زمین فهمیدیم.

انقلاب علمی به انقلاب تکنولوژیک و محقق ساختن دست‌آوردهای باشکوه منجرشد. اگر نبود اکنون از تلفن همراه، تلویزیون، سیستم خنک کننده، لباس‌شویی، خودرو و ده‌ها اختراع دیگر برخوردار نبودیم. اگر امروز سوار قطار و هواپیما می‌شویم و از واکسن‌های ضد بیماری‌های متعدد برخورداریم، به کمک رادیولوژی از مشکلات جسمانی خودمان با خبرمی‌شویم، همه اینها به برکت روح علمی و انقلاب تکنولوژیکی است که در اروپا علیه تاریک‌اندیشی دینی و غیب‌گویی‌ها و خرافات و معجزه‌هایی پیروز شد که هدفی جز زیرپا گذاشتن قوانین طبیعی ندارند! و هرچه که آن را بیشتر زیرپا بگذارد ایمان دینداران و شگفت‌زدگی آنها بیشتر می‌شود. به یاد می‌آورم در کودکی و نوجوانی از قصه‌‌ای که می‌گفت، امام علی درخیبر را با دست از جا درآورد و با انگشت کوچک بلند کرد که انگار پری سبک بود با اینکه وزنش تقریبا هزار تن بود، لذت می‌بردم. این را از حافظه می‌گویم و نمی‌دانم این درست است یا نه. اما تفکر همین است. با تمام وجود باورمی‌کردم و لحظه‌های غیرقابل توصیفی از شگفت‌زدگی و تقدیس را تجربه می‌کردم و به طور کامل عقلم را کنار می‌زدم. می‌خندیدم و می‌گریستم و در لحظه‌های قدسی که به عقل نمی‌رسند کاملاً ذوب می‌شدم. هرچه عقل کنار زده می‌شد و معجزه بزرگ‌تر و از حد و حدود اراده بیرون می‌رفت بیشتر لذت می‌بردم. اما آیا اندکی عقل در چنین تربیت دینی قرون وسطایی تاریک‌منشانه عقب مانده وجود دارد؟ آری بنیادگرایی خرافاتی بودم پیش ازآنکه به یک فرد مدرن و روشنگرای سطح بالا تبدیل بشوم.

برگردیم به ماجرای کاریکاتورها. آیا می‌دانیم نشریات طنز در فرانسه مانند هاراگیری سابق و شارلی ابدو کنونی نمادهای دین مسیحی را بیشتر از همه نمادهای ادیان دیگر مورد استهزاء قرارمی‌دهند؟ حضرت مسیح را به شکلی شنیع کشیدند و همچنین مریم پاک را زشت تصویرکردند. با این حال هیچ مسیحی کاتولیک دست به کار نشد تا نقاشان آن کاریکاتورها را توبیخ کند چه رسد به اینکه سرآنها را ببرد!

بلکه مسئله فیلسوفانه پیش بردند و برای لحظه‌ای میان خود و باورهایشان فاصله گذاشتند و لبخند تمسخر آمیز روادارانه‌ای به آن انداختند. این نقاشی‌ها و بازی‌ها به هیچ وجه اثری بر دلبستگی‌شان به باورها و ایمان‌شان ندارند. اما مشکل دراین است که فقط مسیحی کاتولیک دویست سال پیش آنها را می‌کشت. و این یعنی سطح آگاهی کنونی یک مسلمان با سطح آگاهی مسیحی اروپایی امروزی قابل قیاس نیست بلکه با سطح نیاکانش در دویست یا سیصدسال پیش. و این بدین دلیل است که به مسلمان فرصت داده نشد تا این انقلاب‌های علمی و فسفی و دینی روشنگرانه را هضم کند همان طور که نظیر مسیحی اروپایی‌اش هضم کرد. آیا این نادان‌ها می‌دانند به نظر ما این کاریکاتورها همچنان در سطح کاریکاتور می‌مانند و نمی‌توانند به پیامبران برسند؟ اینها کم‌تر ازآن‌اند که به پاشنه‌شان هم برسند. و نمی‌توانند به آنها یا شهرت‌شان کمترین خدشه را وارد سازند. در مقابل: بزرگ‌ترین فاجعه برای انبیا و رسالت‌شان که ممکن است روی بدهد این است که جنایت‌کاران و راهزنانی همچون این چچنی بدنام از آنها دفاع کنند. داعشی‌ها چهره اسلام را میلیون‌ها برابر این کاریکاتورها مخدوش کردند. این رفتارهای جنایت‌آمیز است که به چهره اسلام در سراسر جهان خدشه وارد کردند. باید اضافه کنیم که مقامات فرانسوی و در رأس آنها مکرون به هیچ وجه ضد اسلام نیستند. بارها و بارها اعلام کرده‌اند که اسلام معتدل دارای تسامح جایگاه خودش را در فرانسه دارد. و اینجا، در کشور ولتر و مولیر بیش از 1500 مسجد وجود دارد. اما آنها ضد گروه‌های اسلام سیاسی خصومت طلب و دردسرآفرینی همچون اخوان المسلمین‌اند. آیا این مسئله ممنوع است؟ اینان گروه‌هایی هستند که دیگران را تکفیر و ادیان‌شان را تحقیر و به آنها با خشم نگاه می‌کنند و موجب مشکلات و بلواها در جامعه می‌شوند.

درنهایت سال 1766 مقامات کلیسایی سر جوان فرانسوی دولاپار(20ساله) را از تنش جداکردند چون متهم بود مجسمه مسیح در روستای‌شان را شکسته است. پس ازآنکه سرش را قطع کردند، کتاب فرهنگ فلسفی ولتر را روی پیکرش گذاشتند و آتش زدند. مشخص است که آنها این کتاب را درخانه‌اش یافتند و بنا را براین گذاشتند که این بزرگ‌ترین دلیل بر کفر و زندقه اوست. 

جهان عرب هنوز در همین‌جاست. جهان اسلام همچنان درسال تحجر و جمود 1766باقی مانده است؛ یعنی دوقرن و نیم پیش. و این فاصله تاریخی میان عرب و غرب است. ما نیز به خاطر کاریکاتورهایی بی مایه که به هیچ وجه ارزش ندارند و از جهت هنری شکست خورده‌اند، گردن می‌زنیم؛ نقاشی‌هایی که اگر حماقت ما نبود در همان خاک‌شان می‌مردند و مدفون می‌شدند. 

 



«جشنواره فیلم‌های کوتاه بیروت»… فیلم‌های لبنانی و خارجی چشم به جهانی شدن دارند

«جشنواره فیلم‌های کوتاه بیروت»… فیلم‌های لبنانی و خارجی چشم به جهانی شدن دارند
TT

«جشنواره فیلم‌های کوتاه بیروت»… فیلم‌های لبنانی و خارجی چشم به جهانی شدن دارند

«جشنواره فیلم‌های کوتاه بیروت»… فیلم‌های لبنانی و خارجی چشم به جهانی شدن دارند

جشنواره «فیلم‌های کوتاه بیروت» (Beirutshorts) سال به سال و در هر دوره تحولی چشمگیر را تجربه می‌کند. از آنجا که پیش از این حدود 1000 فیلم کوتاه برای شرکت در این جشنواره ارسال می‌شد، اکنون این تعداد به بیش از 3000 فیلم رسیده و افق‌های آن گسترش یافته است، به طوری که انتخاب‌های بیشتری از سراسر جهان را ارائه می‌دهد که سطح نمایش‌ها را هم از لحاظ عربی و جهانی ارتقا می‌دهد.
این جشنواره به عنوان چهارمین جشنواره مهم عربی پس از جشنواره‌های «قرطاج سینمایی»، «قاهره سینمایی» و «اسکندریه سینمایی» که شایستگی دریافت جایزه اسکار را دارند، شناخته می‌شود.
سام لحود، مدیر و سازمان‌دهنده جشنواره، اشاره می‌کند که این دسته‌بندی بالاترین سطح اعتبار جهانی برای جشنواره‌های سینمایی است. او به «الشرق الأوسط» گفت: «ما منتظر نتایج سه فیلم کوتاه لبنانی هستیم که امسال برای جایزه اسکار نامزد شده‌اند. همچنین در دوره فعلی، سه فیلم دیگر از میان فیلم‌های «حرفه‌ای» برای شرکت در مسابقه سال آینده انتخاب خواهند شد».

من الأفلام اللبنانية المشاركة «بلايندي» للطالب غي قسيس... (الجهة المنظمة)

این فیلم‌ها از سه مرحله برای رسیدن به اسکار عبور می‌کنند: ابتدا شایستگی کسب نامزدی را پیدا می‌کنند، سپس وارد فهرست کوتاه می‌شوند و در نهایت برای دریافت جایزه رقابت می‌کنند.
در دوره نوزدهم جشنواره که از 3 تا 7 نوامبر برگزار می‌شود، 85 فیلم کوتاه از لبنان و دیگر کشورهای جهان به نمایش گذاشته خواهد شد. این فیلم‌ها شامل آثار فارغ‌التحصیلان جدید و دانشجویان کارگردانی از لبنان هستند. لحود در این باره توضیح می‌دهد: «ما این فیلم‌ها را بر اساس استانداردهای بالایی انتخاب کرده‌ایم که شامل 13 فیلم به عنوان پروژه‌های فارغ‌التحصیلی و 15 فیلم از دانشجویان سال‌های دوم و سوم است. در مسابقه رسمی جشنواره، 41 فیلم از لبنان و دیگر کشورها حضور دارند. همچنین 8 فیلم از لبنان و دیگر کشورهای جهان در مسابقه «زمین، صلح و عدالت» شرکت دارند.»
فیلم‌های کوتاه در این جشنواره از ژانرهای مختلفی همچون داستانی، مستند، اجتماعی، تجربی و انیمیشن هستند. از جمله فیلم‌های لبنانی شرکت‌کننده می‌توان به «در جایی اما نه اینجا»، «این نافرمانی» و «نه تنها ترس دارم، بلکه غمگینم» اشاره کرد.
کشورهای مختلفی همچون مجارستان، اسپانیا، آمریکا، کرواتیا، سعودی، اتریش و برزیل نیز در جشنواره حضور دارند.
لحود در مورد جدیدترین ویژگی‌های این دوره، می‌گوید: «ما همیشه تلاش می‌کنیم که دوره‌های جشنواره را به روز و پیشرفته کنیم. هیئت داوری امسال شامل مدیران برنامه‌های جشنواره‌های رسمی از جشنواره‌های جهانی است. امسال ما میزبان مدیران از برلین سینمایی، لوکارنو و کلرمون-فیران هستیم. همچنین تعدادی از فیلم‌سازان لبنانی مانند کارولین لبکی و بازیگران مانند رودریگ سلیمان و السا زغیب نیز حضور دارند.»
جشنواره بیروت برای فیلم‌های کوتاه برای اولین بار با مؤسسه متروپولیس سینماتیک همکاری می‌کند و تمامی نمایش‌های جشنواره در این مؤسسه برگزار خواهد شد. لحود در این باره می‌گوید: «این اولین بار است که دو مؤسسه سینمایی در یک همکاری مشترک شرکت دارند. سازمان‌دهندگان این جشنواره (جامعه سینمایی بیروت) و متروپولیس دو نهاد پیشرو در برگزاری جشنواره‌های سینمایی در لبنان هستند. امیدواریم که این نوع همکاری‌ها با جشنواره‌های دیگر در آینده نیز گسترش یابد.»

تبرز مواهب إخراجية شبابية في «بيروت للأفلام القصيرة»... (الجهة المنظمة)

یکی از شگفتی‌های جشنواره امسال، اهدای جوایز مالی به ارزش تقریبی 3500 دلار است. همچنین فیلمی که جایزه تماشاگران را کسب کند، صاحب آن به فرانسه سفر کرده و در جشنواره کلرمون-فیران شرکت خواهد کرد.
لحود ادامه می‌دهد: «امسال فیلم‌های لبنانی را به جشنواره فرانسوی کلرمون-فیران خواهیم برد که از 30 ژانویه تا 8 فوریه برگزار می‌شود. انتخاب شخصیت‌های برجسته از جشنواره‌های جهانی هدفش نزدیک‌تر شدن به سطح فیلم‌های لبنانی است. وقتی آنها فیلمی را در محیط خود می‌بینند، ارتباط بهتری با موضوع آن برقرار می‌کنند.»
لحود در مورد سطح فیلم‌های جشنواره توضیح می‌دهد:
«اکثر فیلم‌ها فیلم‌های جوانانه‌ای هستند که با موضوعات متنوع و ایده‌های جسورانه به مسائل مختلف از جمله عدالت، جنگ‌ها و داستان‌های اجتماعی پرداخته‌اند. این فیلم‌های کوتاه از تکنیک‌های پیشرفته‌ای بهره می‌برند که با استانداردهای جهانی همخوانی دارد. همچنین همکاری‌هایی با برلین سینمایی داشته‌ایم و دو قسمت از روند برگزاری جشنواره سال گذشته را به نمایش خواهیم گذاشت و 12 فیلمی که در آن جشنواره شرکت داشتند، به نمایش درمی‌آیند.»


سینمای سعودى؛ دستاوردهای بزرگ در مدت زمانی بسیار کوتاه


«آواز كلاغ» (تلفويزيون 11)
«آواز كلاغ» (تلفويزيون 11)
TT

سینمای سعودى؛ دستاوردهای بزرگ در مدت زمانی بسیار کوتاه


«آواز كلاغ» (تلفويزيون 11)
«آواز كلاغ» (تلفويزيون 11)

کمتر از دو ماه تا پایان سال جاری باقی مانده است، اما نتایج حاصل از فروش فیلم‌های سعودی در سال جاری، از موفقیت‌هایی بی‌سابقه سخن می‌گویند. «گیشه‌ی فروش» فیلم‌های سعودی از آغاز سال تا نیمه‌ی ماه گذشته، اکتبر، ۲۳ درصد از مجموع درآمد حاصل از همه‌ فیلم‌هایی را که در سالن‌های پادشاهی عربى سعودى به نمایش درآمده‌اند، به خود اختصاص داده است. این رقم چندان اندک نیست، همان‌گونه که ممکن است در ابتدا به نظر برسد، زیرا سهم فیلم‌های سعودی در مقایسه با کل فیلم‌های عربی و خارجی که در سالن‌های این کشور نمایش داده می‌شوند، از ۴ درصد فراتر نمی‌رود.
در واقع، بازار سینمای سعودى طی حدود پنج سال گذشته شاهد جهش چشمگیری در تعداد فیلم‌های تولیدشده در داخل کشور بوده است، فیلم‌هایی که راه خود را به آسانی به سالن‌های نمایش باز کرده‌اند.
این موفقیتی است که سعودى نه از نظر شمار فیلم‌سازان و نه از نظر تعداد تماشاگران انتظارش را نداشت، اما با شتابی چشمگیر به واقعیتی انکارناپذیر تبدیل شده است.

فیلم «هوپال» (الشرق الأوسط)

پایه‌گذاری سینما

از سال ۲۰۱۸، هنگامی که عهد جدید توسعه و فرهنگ در سعودى پایه‌گذاری و اجرای آن آغاز شد، نتایج برنامه‌ریزی‌های انجام‌شده در حوزه‌های گوناگون به‌روشنی پدیدار شد. هر زمینه‌ای را که بنگری، امروز بهتر از گذشته است: از توسعه‌ی اجتماعی و فرهنگی گرفته تا هنر، اقتصاد، علم و ابزارهای گوناگون دانش.
سینما نیز جایگاهی ویژه در توجه مسئولان یافت؛ مؤسسات حمایت و تولید و انجمن‌های سینمایی تأسیس شد، در حالی که سالن‌های سینما در شهرهای مختلف کشور گسترش یافتند. ناشران نیز توجه خود به انتشار کتاب‌های سینمایی را افزایش دادند. افزون بر این، دو جشنواره سینمایی نیز راه‌اندازی شد: یکی ویژه‌ فیلم‌های محلی و خلیجی (یعنی «جشنواره فیلم‌های سعودی») و دیگری با ابعاد جهانی («جشنواره بین‌المللی فیلم دریای سرخ»).
بخش بزرگی از این تلاش‌ها نتیجه‌ی تأسیس «هیئت فیلم‌های سعودی» به ریاست عبدالله آل‌عیاف است؛ کسی که از پیشینه‌ای سینمایی برخوردار است و فعالیتش از سال‌های نخستین این قرن آغاز شد. انتخاب او و نیز سایر رؤسا و مدیران بخش‌های مختلف، نه‌تنها از نظر گزینش اشخاص موفقیت‌آمیز بود، بلکه از نظر ایجاد و تضمین زیرساخت‌های هنری، تولیدی و فرهنگیِ لازم برای رشد سینمای بومی نیز بسیار مؤثر واقع شد.

پوستر فیلم سعودی «شباب البومب ۲» (الشرق الأوسط)

مقایسه‌ها

بر اساس بررسی‌های بی‌طرفانه و کارشناسانه، در جهان عرب (و حتی در بیشتر کشورهای جهان) تجربه‌ای مشابه با این میزان تلاش و دستیابی به نتایج در زمانی چنین کوتاه وجود ندارد. مؤسسات مشابهی در برخی کشورها تأسیس شده بودند، اما بسیاری از آن‌ها نتوانستند با انرژی و تداوم لازم ادامه دهند یا در فعالیت‌هایی تبلیغاتی برای منافع حاکمیت حل شدند.
آنچه در تجربه سعودى تحسین‌برانگیز است، گام‌های استوار، سنجیده و هدفمند آن در راه تحقق یک صنعت سینمایی جامع است.
اگر به اعداد بازگردیم، کافی است بگوییم که در سال گذشته، ۲۰۲۴، سهم درآمد فیلم‌های سعودی از بازار داخلی از ۸ درصد فراتر نرفت. این بدان معناست که آنچه در نه ماه و نیم نخست سال جاری به دست آمده، تقریباً سه برابر آن مقدار است.
ارزیابی فیلم‌هایی که این موفقیت را رقم زده‌اند، با دلایل موفقیت تجاری‌شان تفاوت دارد؛ برخی از فیلم‌های موفق از سطح هنری آگاهی‌بخشی برخوردارند، مانند «هوپال» که در میان فیلم‌های سعودی در رتبه‌ دوم قرار گرفت و ۶ میلیون و ۵۰۰ هزار دلار فروش داشت. برخی دیگر کاملاً عامه‌پسندند، مانند «شباب البومب ۲» به کارگردانی حازم فوده که با ۷ میلیون و ۳۰۰ هزار دلار، از نظر فروش در رتبه‌ نخست ایستاد. این فیلم از نوع کاملاً تجاری و مردمی است.
نکته‌ جالب آن است که تقریباً تمام فیلم‌های سعودی تولیدشده در پنج سال اخیر (اگر نگوییم همه‌ آن‌ها) با دقت و برنامه‌ریزی ساخته شده‌اند و موضوعاتی را مطرح کرده‌اند که به فرد و جامعه مربوط است — خواه در قالب کمدی، خواه درام یا خیال‌پردازی. بنابراین، حتی آن دسته از فیلم‌هایی که بر پایه‌ی جذب مستقیم تماشاگران عام ساخته شده‌اند (مانند «آواز زاغ» از محمد السلمان و دو فیلم «شباب البومب») نیز با خواسته‌ها و علایق مخاطبان خود ارتباط برقرار کرده‌اند.
فیلم «هوپال» ساخته‌ عبدالعزیز الشلاحی و پیش از آن «نوره» اثر توفیق الزایدی، به عنوان نمونه، با نگاه به تاریخ پیش از سال ۲۰۱۸ آن را میراث و سنت تلقی کردند و بر همین اساس نیز در داخل و خارج از کشور با استقبال روبه‌رو شدند. برخی دیگر نیز از ژانر هیجان و تعلیق برای رساندن پیام خود بهره گرفتند، مانند آثار لعلی کلثمی.

جشنواره و همایش

این تمام ماجرا نیست. چند روز پیش، سومین دوره‌ «فروم فیلم سعودی» با موفقیتی چشمگیر به پایان رسید — نه فقط به این دلیل که جانی دپ از مهمانان دعوت‌شده برای سخن گفتن درباره‌ تجربه‌ بازیگری خود بود، بلکه به این خاطر که این فروم، با توجه به اهداف اعلام‌شده‌اش در زمینه‌ پیوند دادن سینمای سعودی به چرخه‌ اقتصادی و تجاری فیلم در جهان و جذب سرمایه‌ها و همکاری‌های بین‌المللی، ثابت کرد نماینده‌ای شایسته برای وضعیت کنونی و آرمان‌های سینمای سعودى است.
در روزهای آینده نیز، دوره‌ تازه‌ای از «همایش نقد سینمایی» برگزار خواهد شد که همه‌ جنبه‌های مربوط به زندگی نقد فیلم، پیوند آن با سینما، مخاطبان و نقش فرهنگی و روشنگرانه‌اش را بررسی می‌کند.
این مسیری است نسبتاً کوتاه، اما از نظر عملی سرشار از دستاورد؛ هرچند هنوز راهی طولانی برای تحقق اهداف در همه‌ زمینه‌های هنری و صنعتی سینما در پیش است.


«گلِ اشبیلیه»… دمشق با اپرا نفس تازه می‌کشد

 «گل اشبیلیه» گلبرگ‌های خود را بر صحنهٔ اپرای دمشق می‌گشاید (سانا)
 «گل اشبیلیه» گلبرگ‌های خود را بر صحنهٔ اپرای دمشق می‌گشاید (سانا)
TT

«گلِ اشبیلیه»… دمشق با اپرا نفس تازه می‌کشد

 «گل اشبیلیه» گلبرگ‌های خود را بر صحنهٔ اپرای دمشق می‌گشاید (سانا)
 «گل اشبیلیه» گلبرگ‌های خود را بر صحنهٔ اپرای دمشق می‌گشاید (سانا)

بیش از ۸۰ رقصنده و رقصنده‌ـ‌هنرمند از فارغ‌التحصیلان مؤسسات هنری و از مناطق و اقوام گوناگون سوریه، خود را برای اجرای نخستین نمایشِ موزیکالِ صحنه‌ای پس از به‌دست گرفتن زمام قدرت توسط حاکمیت جدید در کشور آماده می‌کنند.
در این نمایش که بازیگر بزرگ سوری مونا واصف نقش اصلی آن را بر عهده دارد، هنرمند تئاتر نوار بُلبل، بازیگر برجسته ناهِد حَلَبی، بازیگر ولید دَبّس و گروهی دیگر نیز شرکت دارند. اجراهای این اثر از ۳ تا ۵ نوامبر در تالار اپرای دمشق برگزار می‌شود.

در همین زمینه، کارگردان اثر احمد زهیر گفت: نمایش «وردة إشبیلیة» یا «تاج‌العروس» اثری موسیقایی است که دو سال پیش در خارج از سوریه اجرا شده بود، اما این‌بار با دیدگاهی تازه آماده شده تا میان گذشته و حال پیوندی برقرار کند، آن‌گونه که خود گفت «پس از پیروزی سوری‌ها» نمایشی نو با شکلی متفاوت از نسخهٔ نخست پدید آمده است.

او در نشست خبریِ معرفی نمایش در دمشق توضیح داد که بازگشت اجراها به تالار اپرا «پیامی روشن دارد مبنی بر این‌که سوریه از نظر هنری و فرهنگی در حال بهبود است و دوباره نور می‌گیرد»، و تأکید کرد که «هنر توان آن را دارد که همگام با تحولات حرکت کند و در روند توسعه و بازسازی سهیم باشد».
تولیدکنندگان این نمایش قصد دارند گروهی دائمی برای نمایش‌های موزیکال و نمایشی در دمشق پایه‌گذاری کنند تا اجراهای هنری در سوریه و خارج از آن استمرار یابد.

یادِ اندلس بر صحنهٔ سوریه (پوستر رسمی)

نوار بُلبل در گفت‌وگو با الشرق الأوسط اظهار کرد: این نمایش «سفری هنری است که یاد دوران‌هایی را زنده می‌کند که در آن موسیقی، رقص و شعر بازتاب‌دهندهٔ هویت و زیبایی ما بود». او افزود که هدف نمایش، زنده‌کردن پیوند میان هنر و احساس و نیز اثبات حضور تئاتر سوری است.
این نمایش نخستین حضور بُلبل در سوریه پس از بیش از ده سال دوری است، و به گفتهٔ او این خود «نشانه‌ای از تداوم حیات هنر سوری، با وجود همهٔ چالش‌ها» به شمار می‌آید.
محمد عمر، نویسندهٔ متن نمایش، گفت این اثر «یادآور گذشتهٔ درخشانِ تمدن عربی و اسلامی در اندلس است»، اما در عین حال «تصویری زیباشناسانه از سوریهٔ نوین ارائه می‌دهد؛ سوریه‌ای دوست‌دار، فراتر از اختلافات، و در حال بازسازیِ خود در عرصه‌های هنری و فرهنگی»، سوریه‌ای که «دوباره پل‌های ارتباط را به سوی همه می‌گشاید».
ناهِد حَلَبی، بازیگر نامدار، نیز معتقد است که «امروز تماشاگر سوری بیش از هر زمان دیگری آماده و مشتاق چنین گونه‌ای از هنر است که برای نخستین بار در این ابعاد و با چنین حرفه‌ای‌گری در کشور اجرا می‌شود».

از نشست خبری نمایش «وردة إشبیلیة» (سانا)

دست‌اندرکاران نمایش امید دارند که موفقیت آن آغازگر مجموعه‌ای از اجراهای موزیکال در تالار اپرا باشد.
به گفتهٔ ولید دَبّس، «سرمایه‌گذاری در هنرها معیار رشد کشورها و نماد تصویر تمدنی آن‌هاست».
اجرای نمایش را مؤسسهٔ «موزاییک» پشتیبانی می‌کند؛ نهادی که بر اساس دیدگاه خود تأکید دارد: «هنر و موسیقی بخشی اصیل از تمدن کهن سوریه‌اند».
نمایندهٔ این مؤسسه رانیا قَطَف بر اهمیت تقویت حضور این هنرها در داخل کشور و تداوم همکاری‌های نهادی برای حمایت پایدار از آن‌ها تأکید کرد.