فرهنگ عربی کنونی بین خود و دیگری


ادونیس
ادونیس
TT

فرهنگ عربی کنونی بین خود و دیگری


ادونیس
ادونیس

1-چه صفت یا صفاتی را می‌توانیم به فرهنگ رایج عربی بدهیم تا آن را در میان فرهنگ ملت‌ها متمایز و ویژه سازد؟
آیا مثلاً یک فرهنگ عقلی، ابداعی و ابتکاری است که افق‌های جدیدی به روی دانایی می‌گشاید یا فرهنگی نقلی که از سویی بازآفرینی می‌کند و ازسویی دیگر ترجمه و تعامل؟
آیا فرهنگ پژوهش دقیق و سخت است یا فرهنگ مرجع، عام و آسان؟
جایگاه و موقعیت علم درآن چیست، جست‌وجوی رازهای طبیعت و کشف ناشناخته‌های آن است؟
جایگاه و موقعیت فلسفه چیست، کشف حقیقت مفهوم انسان از نظر هستی، زندگی و سرنوشت است؟
از زمان سقوط خلافت درقالب عثمانی‌اش که جهان زبان عرب را به مدت چهار قرن در انواع تاریکی‌ها محبوس ساخته بود، در سطح جهانی چه چیز جدیدی در بنای جهان دانش ارائه داد و سهیم بود؟
امروز زبان عربی مادر در تولید دانش چه جایگاهی دارد؟
آیا امروز یک عرب، زبان مادری‌اش را درست و به شکل مناسب به کارمی‌برد که به او اجازه می‌دهد با آن و درآن نوآوری کند آن طور که نیاکانش چنین کردند؟
چرا جمهور مسلمان عرب هنوز به عنوان نمونه بیش از آنکه جهان ابن رشد، ابن عربی، ابن المعری یا الرازی را بپذیرند دنیای سحر و جن را باورمی‌کنند؟ (تا برای مثال از دکارت، فروید، مارکس و انیشتین نیامی نیاورم)
با وجود همه این، چرا برجستگی و درخشش افراد عرب در همه زمینه‌های معرفت خلاقانه در خارج از کشورهای عربی که درآنها متولد شده‌اند ادامه دارد؟ و این پرسشی ضروری برای یادآوری اینکه کوتاهی متوجه فرد عرب به عنوان یک طبیعت نیست بلکه مشکل در حکومت و نهادهای آن است. پس چرا عرب‌ها به دنبال ایجاد حکومت‌هایی می‌روند که فرهنگ را با همه جلوه‌هایش جز به عنوان کار و ابزاری در خدمت خود ازنظر اداری و سیاسی نمی‌بینند و فرهیختگان را تنها به عنوان کارمند می‌نگرند؟
پس ما باید تن به خواسته حکومت‌های عرب بدهیم و این گفته آنها را تکرار کنیم که: فرهنگ معرفتی برای کشف رازهای طبیعت نیست بلکه یکی از کارهای حکومت است؟
2- چگونه می‌توان درباره فرهنگ عربی سخن گفت تا زمانی که این پرسش‌ها یا مشابه آنها درصدر ننشینند؟ و همه دست‌اندرکاران می‌دانند پاسخ‌ به آنها مورد اختلاف وسیع و گاهی ریشه‌ای است. و دراین چیزی وجود دارد که نشان می‌دهد اختلاف بین فرهیختگان عرب عمیق است، اختلافی در سطح هویت و اینکه هویت فرهنگ عربی پیچیده، آشفته، ابرآلود و شبه ناپیداست. و هرکسی با تعمق به واقعیت عمیق آن نگاه کند خواهد دید از پدیده‌ها-«قبایل» تشکیل شده که دارای تعارض، تناقض و تضادند درحالیکه به ساکنان یک«خانه» توصیف می‌شوند. و از آنجا که جوهره آن فرهنگی حکومتی است، تولید کنندگان آن در یک رقابت برسرمنافع فردی زندگی می‌کنند که امکان ندارد جز به بیچارگی بیشتر در همه معانی آن منجر شود.
3- فرهنگ عربی از ابتدای ظهور وحی اسلامی در یک محیط دینی حرکت کرده و می‌کند. و دراین محیط موج‌های سیاسی کردن بر نگاه به وحی غلبه کرد. و به دنبال آن همچنین تفسیرهایی که میان حکومت و دین پیوندی اندام‌وار به عنوان اصل اول تئوری و عمل برقرار می‌کردند غلبه یافتند. و شدت جنگ بین این حکومت و تولیدکنندگان فرهنگ در همه جلوه‌هایش از جمله خود شعر، محصول اول فرهنگی به زبان عربی را می‌دانیم. و این جنگ همچنان و تاکنون به این یا آن شکل و روش ادامه دارد. اینجا مجالی برای ورود به عوامل و نتایج آن ندارم به خصوص که همه دست‌اندرکاران می‌دانند.
اما آنچه باید برآن تأکید کرد این است که این تفسیرها سه مسئله بزرگ را ازبین بردند:
1-فرهنگ یا تولید معرفت ابداعی به طوری که فرهنگ بدل به رقابت شد و نه جست‌وجو.
2-دین به ابزار خشونت‌بار سیاسی تبدیل شد به طوری که خشونت آن به درجه‌ای رسید که به حکومت والاترین جایگاه، مرجع و تصمیم‌گیری را می‌دهد به جای آنکه رسیدن به مرتبه قدرتی باشد آزاد که اراده‌ها و آزادی‌ها و حقوق آن را به ثمربرسانند.
3-به جای آنکه دین فضای آزاد فردی باشد، حکومت آن را به نظام بسته و تک بعدی برای نظارت چند بعدی تبدیل کرد، نظامی که از آن تمجید می‌کند و ازآن محافظت و دفاع می‌کند.
4-امروز در فرهنگ عربی چیز قابل توجهی به عنوان ابداع عربی نمی‎توان یافت که چیزی جدید و متفاوت درسطح جهانی عرضه کند جز در جهان ادبیات-شعر، رمان، آواز، موسیقی و هنرهای تجمسی یعنی درهرآنچه محور جدل بین تفسیرهای نقلی و جریان ابداع است.
اما فلسفه و علوم با همه گوناگونی‌اش و به خصوص علوم جدید(اتم، تکنولوژی و علوم فضایی) به طور ریشه‌ای با دیدگاه دینی درتناقض‌اند چون آنها یک پرسش اساسی‌اند درحالی که منظر دینی پاسخ است. اهل فلسفه و علم نمی‌توانند پرسش‌های خویش را از خود متون دینی مطرح کنند و به طرح آنها بر شرح و تفسیرهایش بسنده می‌کنند همان‌گونه که تاکنون اتفاق افتاده و می‌افتد. و این به تولید دانش جدید، فکر خلاق یا فلسفه دارای دیدگاه‌های جدید منجر نمی‌شود، بلکه به نوعی بازنویسی یا بازآفرینی می‌کشد. و این همان چیزی است که انسان را اسیر ابزار فکری سیاسی دینی می‌گذارد که در دو گفتار نمودار می‌شود:
-اولی از امام شافعی: «من قال برأیه فی القرآن، فهو مخطیء و ان اصاب/هرکس نظرش را درباره قرآن بگوید، برخطاست حتی اگر درست گفته باشد». و معنای آن اینکه فرد در دین هیچ نظری ندارد-و نظر نظر جماعت-امت است که حکومت آن را نمایندگی می‌کند.
-و دوم از فارابی:« کل موجود فی ذاته، فذاته له و کل شی فی آلة فذاته لغیره/هرموجودی که درذات خود باشد، ذاتش برای اوست و هرموجودی در ابزاری باشد، ذاتش برای دیگری است».
و این دو گفتاری هستند که نمی‌توان ازآنچه بدان اشاره می‌کنند آزاد شد مگر با تفسیری دیگر از دین که بخشی از آن به خود وحی اتکا داشته باشد و درآیه‌هایی مانند:«لا اکراه فی الدین» و «لکم دینکم ولی دین» نمودار می‌شود و به خصوص براین آیه که خدا روبه پیامبر می‌گوید:« انّک لن تهدی من احببت و لکنّ الله یهدی من یشاء/ تو هرکه را که دوست داشتی هدایت نمی‌کنی، اما خداوند هرکه را بخواهد هدایت می‌کند».
و این آیه‌ها را تنها برای نمونه آوردم.
5-از ابتدای تأسیس خلافت اسلامی و حکومت‌های آن، فرهنگ در جهان زبان عربی براساس دو قاعده قرارمی‌گیرد: اولی در وحی دینی نمود می‌یابد که به خود زبان عربی، زبان شعر و آواز، زبان زندگی و حقوق و آزادی‌های آن نازل شد. دوم در حضور این زبان عظیم ازنظر تاریخی و ابداعی پیش از نزول وحی نمود می‌یابد. و راز شکاف عمیق در همه سطوح، در خود زبان عربی، میان ابداع الهی که همین زبان آن را از نظر دینی حمل می‌کرد، میان نوآوری‌های انسانی به خصوص شعر که زبان فرهنگ محمل آن بوده و ادامه‌اش داده است. به نظر من تاریخ این شکاف و انشقاق در تحولات و افق‌ها، خود بیانگر لحظه تمدنی است که در تاریخ ابداع کم نظیراست.
دراینجا به این اشاره بسنده می‌کنم و تأکید می‌کنم پژوهش خلاق ریشه‌ای درفرهنگ عربی -از آغاز و تحول و سرانجام - محال است مگر آنکه از تحلیل این شکاف در همه سطوح و افق‌ها آغاز شود. و طبیعی است که من اینجا به هیچ وجه وارد این بحث نمی‌شوم( که اگربخواهیم پیشرفت کنیم باید دیر یا زود وارد آن بشویم) و آنچه در این مقاله می‌گویم بیش از پرتوافکنی و اشاره‌هایی نخواهد بود.
خلافت با تفسیری فقهی از دین، حاکمیت خود را از منظر دینی و فرهنگی مصون ساخت؛ تفسیری محکم، مغلق و نهایی که درعمل منجر به این شد تا افکار و اندیشه‌ها و مواضع به ایدئولوژی‌های بسته تبدیل شوند. اینگونه از همان ابتدا درفرهنگی نفس می‌کشیم که برادرانی دشمن در«نظام» سیاسی واحد، در سرزمینی «واحد» و در «یک ملت» که از اثنیک‌ها و زبان‌های «متفاوت» تشکیل می‌شود، تولید می‌کنند. این «وحدت» ظاهری نوعی شکاف در درون خود را نشان می‌دهد: به پیامبران توحیدی ایمان داریم(لانفرق بین احد من رسله/ تفاوتی میان هیچ یک از فرستادگانش نمی‌گذاریم) اما تنها از وحیی اطاعت می‌کنیم که به زبان عربی نازل شد: وحی آنگونه که فقه حکومت تفسیر می‌کند و حکومت فقه از آن محافظت.
تنگنایی سه بعدی؛ فکری، تاریخی و زندگی است: فرهنگ عربی می‌تواند «آزاد» باشد و بدون آزادی که در درخشان‌ترین حضورش که اشاره‌ای به موهبت، افق،عمق و ماجراجویی باشد... اما نمی‌تواند طرحی ابداعی، مدنی و انسانی به معنای شامل و مطلق باشد. چرا که این طرح برپایه نگاه آزاد به انسان، زندگی، هستی و حرکت خلاقانه برای ابداع آینده قرارندارد.
اینگونه به هیئت ایمانی «مرگ را می‌میرانیم» اما در زندگی و عملاً هر روز جز با مرگ هر روزه زندگی نمی‌کنیم.
و نتیجه از نظر تاریخی اینکه فرهنگ در جهان زبان عربی به شکل‌هایی از همزیستی، نرمش‌ها و تبعیت‌ها تبدیل شد که درآن روشنگری و ریشه‌ای بودن را از دست داد و زندگی در حکومت و در جنگ درآن و پیرامون آن وبرسرآن خلاصه شد.
و دراینجا فرهنگ عربی به جای آنکه همچون فضایی نامحدود بیاید، به نظر مانند جنگلی نامحدود می‌آید.
درهرجنگلی بی شک نیرنگ و فریبی است.
شاید اینجا در «فرهنگ» جنگ پیرامون هرآنچه به تعبیر ابن قتیبه به «امامت و سیاست» مربوط می‌شود، ابعادی «روانی» به معنای مدرن در تحلیل روانی بیابیم، نه تنها در سطح فرد بلکه در سطح «ناخودآگاه جمعی» که از مسئله دینی به معنای دقیق کلمه فراتر می‌رود و به مسئله فرهنگ عامه تبدیل می‌شود که نهادها و روش‌های تعلیم و تربیت آن را عمق بیشتری می‌دهند.
برای مسلمان دراین جنگ کافی نیست که مسلمان باشد. بلکه براو لازم است مانند... مسلمان و مانند... متفکر و مانند... شاعر و الخ باشد. و بر متفکر، شاعر، هنرمند یا نویسنده مسلمان لازم است آزموده شود و اسلامش محک بخورد: آیا او از اهل «سنت» است یا «شیعی»؟ آیا «وهابی» است یا «اخوانی»؟ «سلفی» است یا «رافضی»؟ و...
واقعیت به پایان رسید و هرچیز با معیار حکومت سنجیده می‌شود با اتکا به سیاست «منافع» یا «استخدام» یا «به کارگرفتن» به این یا آن روش. و همین‌طور دیگر جهان زبان عربی در خود متن‌ها خوانده نمی‌شود بلکه به شکل سیاسی یا دینی خواند می‌شود: هرکس با من نیست علیه من است. و آنچه در سیاست و دین «مخالف ما» است، در هرزمینه‌ای بنویسد مهم نیست هرچند به خودی خود عظیم باشد: مهم این است که با من است یا علیه من؛ و این در عمیق ساختن پیوند قبیله‌ای «ایدئولوژیک» و محال شدن ایجاد جامعه مدنی درجهان زبان عربی که روابط میان افراد درآن براصول مدنی، آزادی‌ها و حقوق و وظایف قراردارد سهیم شد. و این جهان همچنان در این سطح مرکب از جوامع انسانی متضاد در مناطق جغرافیایی متنوع است: جوامعی مرکب از افرادی که باید وظایفی مشابه را انجام دهند بدون آنکه از  حقوق مشابه برخوردار باشند.
در گذشته به مطالعه «فرقه‌های دینی» توجه داشتیم- و امروز به این «توجه» توجه‎هایی بیشتر و شامل‌تر افزودیم: امروز به مطالعه «فرقه‌های شعری»،«رمان نویسی»، «هنری» و «فکری» توجه داریم. و هریک از آنها با اعتماد می‌گویند:« من حضور و اهمیت بیشتری دارم. من بزرگ‌ترینم».
و اینگونه توجه به متون اساسی بزرگ کاهش می‌یابد و متن‌های دست دوم جای آنها را می‌گیرند که به سادگی می‌توان ازآنها استفاده سیاسی کرد و به عنوان سرمایه‌ سیاسی –ایدئولوژیک به خدمت گرفت.
6-امروز جهان زبان عربی در دست‌آوردهای فرهنگی علمی-تکنولوژیکی نفس می‌کشد که غرب امریکایی و اروپایی ساخت:
1-انقلاب کمّی که منجر به تسلط بر ماده و رشد شکل‌هایی از خود زندگی شد که برای اولین بار شناخته می‌شد.
2-انقلاب الکترونیکی که جهان معرفتی جدیدی را پایه گذاشت.
3-انقلاب بیوتکنولوژی که اکنون خود زندگی را به شکل‌های مختلف مدیریت و کنترل می‌کند که کمابیش به میل‌های انسان پاسخ می‌دهد.
این انقلاب‌ها درهمه تکنولوژی‌ها نفوذ کردند و از آنها مشکلاتی متولد شد که خود انسان را- کافر یا مؤمن- به یک اندازه دچار مشکل ساخت. به خصوص دانش را به شرایط اقتصادی و سیاسی و انواع تولیداتی که به آنها و منطق بازار مربوط می‌شوند، پیوند زد.
عرب‌ها، درهیئت سازمان‌ها و نهادها در هیچ یک از این انقلاب‌ها سهیم نبودند حتی اگر برخی افراد عرب که در مهاجرت زندگی می‌کنند شرکت کرده باشند. و این اشاره‌ای است برای تأکید مجدد بر اینکه مشکلات پیشرفت، مشکلات نظام‌ها، نهادها و عقاید است و نه مشکل فقر یا کمبود افراد مبتکر در همه زمینه‌ها. در میان عرب‌ها تک افراد خلاق در همه زمینه‌ها وجود دارند.
تصور می‌شود در تجربه‌های متنوع و اغلب تلخ، اما غنی و متعدد که عرب‌ها در تاریخ نوین خود پس از زوال خلافت عثمانی از سرگذراندند برای ارائه ماده یگانه‌ای برای اندیشه، روشنگری و عبرت آموزی کافی باشد.
برهمین اساس تصور می‌شود، درآنها اراده کار برای تأسیس زندگی و فرهنگ جدید در پرتو انقلاب‌های بزرگ معرفتی متولد شود. و در پرتو پیشرفت و تحولی که بشر درسطح جهان رقم زد.
اما به نظر می‌رسد این تصور به جایی نیست. درسال‌های اخیری که جهان زبان عربی زیسته نمونه‌های برجسته‌ای از فرهنگ موروثی عربی، زنده و اثرگذاراست. نمونه‌هایی که نحیفی حیات سیاسی عربی و نحیفی فرهنگ و اخلاق تا جایی درآنها تجلی کرده که شهروند از خود و بودنش در این زمین احساس شرم می‌کند. همچنین نحیف بودن معنای این زندگی، معنای وطن، ملت، دموکراسی، آزادی و حقوق بشر درآن نمودار شد. اینکه تا این حد با سرنوشت مردم بازی شود و خلافت بازسازی و در چندین کشور عربی به این روش و در این سطح اعلام شود و اینکه ارزش‌ها و انسان تا این حد مبتذل شوند و در همه زمینه‌ها- این مسئله‌ای است که واقعاً فروپاشی زندگی و فرهنگ عربی را به شکل بی سابقه‌ای درخود دارد.
کسانی که در زمینه فرهنگی فعالیت می‌کنند، آثار فرهنگی خود در زمینه اندیشه، هنر، شعر، موسیقی و آواز را در محیط اجتماعی-سیاسی تولید می‌کنند که دیدگاه دینی نسبت به انسان، زندگی و جهان به طور مستقیم یا جسته و گریخته برآن حاکم است. و این توضیح می‌دهد چطور تولید فرهنگ کمابیش و به این یا آن روش تن به دیکته‌های این دیدگاه می‌دهند. آنچه در اینجا مسئله را پیچیده می‌کند، غیبت شبه کامل بعد تاریخی در این احکام و با ویژگی شرعی ازنظر تحول و تغییر است. مکان هرچه تغییر کند، فقه و شرع همانی که هست می‌ماند و زمان و اوضاع هرچند تغییرکنند تنها یک زمان باقی می‌ماند؛ قرن بیست و دوم در این احکام گویی قرن اول است. زمان‌ها و مکان‌ها هستند که باید تابع این احکام شوند و خود را با شرع آنها تطبیق دهند.
و معنای آن از نظر موضوعی و عملی این است که قوانینی که دراصل برای خدمت به انسان گذارده می‌شوند، خود از انسان بزرگ‌تریند و هستی، سرنوشت، حقوق و آزادی‌هایش تابع این قوانین و احکام آنهاست. پس سخن درباره آزادی و ابداع که هردو اساس فرهنگ‌اند، در این احکام سخنی بی جاست.
این طور به نظرمی‌رسد چگونه فرهنگ عربی خیابان‌ها و دشت‌های لفظی در روایت و توصیف و بازیابی گذشته و وام‌گیری از دیگرِ بیگانه است: همانگونه که سیاست صنعت و دست‌آوردهای مادی‌ این دیگری را منتقل می‌کند، نوشته و دست‌آوردهای نوشتاری‌اش را می‌آورد. و دراین فرهنگ عربی دراسارت دو افسانه زندگی می‌کند: اولی از گذشته(خود) می‌آید و دومی از آینده(دیگری). و در این نیز تهی بودن نوشتار عربی از انواع تجلی‌هایش ازماجراجویی‌ها-در جست‌وجوی طبیعت و ماورای آن را تفسیر می‌کند. و در رسیدن انسان به کنه «جرم کوچک» که «جهان بزرگ» درآن پیچیده شده-علاوه بر فهم حقیقی مسائل بزرگ در زبان و خود و دیگری و درآزادی و معرفت و حقیقت و در معنای خود انسان.
7-فرهنگ نیز خود تجربه‌ها، آزمایشگاه‌ها و افق‌ها برای ساختن پیشرفت است در سطح چشم‌انداز و کشف شناختی، سطح رابطه بین شئ و شئ و بین زبان و هستی. و پرسش در این راستا این است که فرهنگ عربی درقرن بیستم و دو دهه قرن بیست و یکم چه پیشرفتی را محقق ساخت؟ و پاسخ اگر با پاسخ‌هایی که فرهنگ‌های دیگر ملت‌ها در سراسر جهان تقدیم کردند مقایسه شود چه خواهد بود؟
و پاسخ درست و به‌جا این است که خود فرهنگ پسرفت داشت. اولین چهره این پسرفت افزایش نادانی عرب‌ها نسبت به ابزار فرهنگی است: زبان مادر درکمیت و کیفیت. افزایش سیطره زبان‌های خارجی. اضافه براینکه بخش زیادی از ترجمه‌های ما از این زبان‌ها به عربی مایه خوشوقتی و افتخار زبان عربی نمی‌شوند-نه در سطح نفوذ دراسرار آن و نه حتی دردرست به کاربردنش به طوری که دست‌کم از خطاهای صرف و نحوی و روش‌ به کاربردن واژگان و ترکیب‌ها اجتناب کنیم.
فرهنگ جز در جامعه مدنی زنده و تازه نمی‌شود که براساس آزادی‌ها و حقوق قراردارد به طوری جامعه مرکب از افرادی نباشد که درقبال انجام وظایف مشابه از حقوق مشابه برخوردارنمی‌شوند، وضعیتی که درکشورهای عربی حاکم است. غیاب شهروندی مدنی شکل دیگری از غایب ساختن فرهنگ مدنی است تا آن را به وظیفه‌ای مبدل سازد که حکومت ازآن پاسداری می‌کند و آن را بر روابطی نگه دارد که مطالعه را فاسد سازد که گویی یک پدیده اجتماعی است بیش از آنکه پدیده فرهنگی باشد.
برای برخی از اینها همین کافی است که نویسنده همان دیدگاه‌شان را نداشته باشد تا آن را به تناسب وضعیت طرد کنند یا با او بجنگند یا چهره‌اش را مخدوش سازند.
دراین منظر می‌توان وضعیت کنونی را توصیف کنیم که فرهنگ عربی ازسرمی‌گذراند به خصوص در جلوه‌های ادبی و هنری‌اش به اینکه «جنگل» است و اینکه پدیده‌هایی هستند که به اوضاع «روانی» اشاره دارند بیش ازآنکه پدیده‌های تحقیق و جست‌وجو و معرفت باشند.
و الحق که امروز مطالعه در جهان زبان عربی خود درمیان اولین مشکلات فرهنگی است. به ندرت می‌بینیم دراین جهان مطالعه موضوعی خود متن‌ها صورت بگیرد به دور از گرایش‌های اثنیکی، مذهبی یا ایدئولوژیک صاحبان آنها. و این چیزی است که باید به آن اشاره کرد که مطالعه رایج غالباً چیزی جز تفسیر و تأویل نیست یا حرف در دهان متن گذاشتن است: حرفی را که متن نمی‌گوید از زبانش می‌گوییم. وگاهی خوانندگان از خود چیزهایی به متن می‌افزایند که متن هرگز نگفته است.
و صاحبان این خوانش‌ها در شکل متفاوتند، اما در معنا به هم نزدیک‌اند. و این مطالعه‌ای است که چپ‌ها دقیقاً مانند راست‌ها به آن دست می‌زنند: خواننده از نظر ساختار عقلی-ایدئولوژیک یکی است اما معناها و اهداف از هم دور و متضادند. صاحبان چنین قرائت‌هایی به یک سطح «روانی» می‌رسند که باید کارشناسان آن را تحلیل کنند: مخالفت قاطع با خوانش کسی که دشمن خود می‌شمارند. و این پرسش ساده را مطرح نمی‌کنند: اگر ضد یک اندیشمند یا نویسنده شدیم، چگونه با او گفت‌گو کنیم یا بجنگیم اگر او را نخوانده‌ایم؟
با طرد کامل. یا با شمشیر-برخی اینگونه پاسخ می‌دهند.
انسان خلاق و نوآور متولد می‌شود. زندگی‌اش جز آتشی شعله‌ور نیست، در همه اطراف روشن می‌کند و روشنی می‌بخشد، درارتفاع و عمق و همه میادین.
وقتی سئوال پیش می‌آید، اندیشه می‌آید و وقتی اندیشه می‌آید خود انسان می‌آید. چه سود از وجود انسان اگر بسته به طنابی زندگی کند هرچند از طلا باشد؟
هر نوشته ابداعی، نوشته‌ای است درفضای فرهنگی که براین یقین استوار است که انسان مرکز هستی است.



«جشنواره فیلم‌های کوتاه بیروت»… فیلم‌های لبنانی و خارجی چشم به جهانی شدن دارند

«جشنواره فیلم‌های کوتاه بیروت»… فیلم‌های لبنانی و خارجی چشم به جهانی شدن دارند
TT

«جشنواره فیلم‌های کوتاه بیروت»… فیلم‌های لبنانی و خارجی چشم به جهانی شدن دارند

«جشنواره فیلم‌های کوتاه بیروت»… فیلم‌های لبنانی و خارجی چشم به جهانی شدن دارند

جشنواره «فیلم‌های کوتاه بیروت» (Beirutshorts) سال به سال و در هر دوره تحولی چشمگیر را تجربه می‌کند. از آنجا که پیش از این حدود 1000 فیلم کوتاه برای شرکت در این جشنواره ارسال می‌شد، اکنون این تعداد به بیش از 3000 فیلم رسیده و افق‌های آن گسترش یافته است، به طوری که انتخاب‌های بیشتری از سراسر جهان را ارائه می‌دهد که سطح نمایش‌ها را هم از لحاظ عربی و جهانی ارتقا می‌دهد.
این جشنواره به عنوان چهارمین جشنواره مهم عربی پس از جشنواره‌های «قرطاج سینمایی»، «قاهره سینمایی» و «اسکندریه سینمایی» که شایستگی دریافت جایزه اسکار را دارند، شناخته می‌شود.
سام لحود، مدیر و سازمان‌دهنده جشنواره، اشاره می‌کند که این دسته‌بندی بالاترین سطح اعتبار جهانی برای جشنواره‌های سینمایی است. او به «الشرق الأوسط» گفت: «ما منتظر نتایج سه فیلم کوتاه لبنانی هستیم که امسال برای جایزه اسکار نامزد شده‌اند. همچنین در دوره فعلی، سه فیلم دیگر از میان فیلم‌های «حرفه‌ای» برای شرکت در مسابقه سال آینده انتخاب خواهند شد».

من الأفلام اللبنانية المشاركة «بلايندي» للطالب غي قسيس... (الجهة المنظمة)

این فیلم‌ها از سه مرحله برای رسیدن به اسکار عبور می‌کنند: ابتدا شایستگی کسب نامزدی را پیدا می‌کنند، سپس وارد فهرست کوتاه می‌شوند و در نهایت برای دریافت جایزه رقابت می‌کنند.
در دوره نوزدهم جشنواره که از 3 تا 7 نوامبر برگزار می‌شود، 85 فیلم کوتاه از لبنان و دیگر کشورهای جهان به نمایش گذاشته خواهد شد. این فیلم‌ها شامل آثار فارغ‌التحصیلان جدید و دانشجویان کارگردانی از لبنان هستند. لحود در این باره توضیح می‌دهد: «ما این فیلم‌ها را بر اساس استانداردهای بالایی انتخاب کرده‌ایم که شامل 13 فیلم به عنوان پروژه‌های فارغ‌التحصیلی و 15 فیلم از دانشجویان سال‌های دوم و سوم است. در مسابقه رسمی جشنواره، 41 فیلم از لبنان و دیگر کشورها حضور دارند. همچنین 8 فیلم از لبنان و دیگر کشورهای جهان در مسابقه «زمین، صلح و عدالت» شرکت دارند.»
فیلم‌های کوتاه در این جشنواره از ژانرهای مختلفی همچون داستانی، مستند، اجتماعی، تجربی و انیمیشن هستند. از جمله فیلم‌های لبنانی شرکت‌کننده می‌توان به «در جایی اما نه اینجا»، «این نافرمانی» و «نه تنها ترس دارم، بلکه غمگینم» اشاره کرد.
کشورهای مختلفی همچون مجارستان، اسپانیا، آمریکا، کرواتیا، سعودی، اتریش و برزیل نیز در جشنواره حضور دارند.
لحود در مورد جدیدترین ویژگی‌های این دوره، می‌گوید: «ما همیشه تلاش می‌کنیم که دوره‌های جشنواره را به روز و پیشرفته کنیم. هیئت داوری امسال شامل مدیران برنامه‌های جشنواره‌های رسمی از جشنواره‌های جهانی است. امسال ما میزبان مدیران از برلین سینمایی، لوکارنو و کلرمون-فیران هستیم. همچنین تعدادی از فیلم‌سازان لبنانی مانند کارولین لبکی و بازیگران مانند رودریگ سلیمان و السا زغیب نیز حضور دارند.»
جشنواره بیروت برای فیلم‌های کوتاه برای اولین بار با مؤسسه متروپولیس سینماتیک همکاری می‌کند و تمامی نمایش‌های جشنواره در این مؤسسه برگزار خواهد شد. لحود در این باره می‌گوید: «این اولین بار است که دو مؤسسه سینمایی در یک همکاری مشترک شرکت دارند. سازمان‌دهندگان این جشنواره (جامعه سینمایی بیروت) و متروپولیس دو نهاد پیشرو در برگزاری جشنواره‌های سینمایی در لبنان هستند. امیدواریم که این نوع همکاری‌ها با جشنواره‌های دیگر در آینده نیز گسترش یابد.»

تبرز مواهب إخراجية شبابية في «بيروت للأفلام القصيرة»... (الجهة المنظمة)

یکی از شگفتی‌های جشنواره امسال، اهدای جوایز مالی به ارزش تقریبی 3500 دلار است. همچنین فیلمی که جایزه تماشاگران را کسب کند، صاحب آن به فرانسه سفر کرده و در جشنواره کلرمون-فیران شرکت خواهد کرد.
لحود ادامه می‌دهد: «امسال فیلم‌های لبنانی را به جشنواره فرانسوی کلرمون-فیران خواهیم برد که از 30 ژانویه تا 8 فوریه برگزار می‌شود. انتخاب شخصیت‌های برجسته از جشنواره‌های جهانی هدفش نزدیک‌تر شدن به سطح فیلم‌های لبنانی است. وقتی آنها فیلمی را در محیط خود می‌بینند، ارتباط بهتری با موضوع آن برقرار می‌کنند.»
لحود در مورد سطح فیلم‌های جشنواره توضیح می‌دهد:
«اکثر فیلم‌ها فیلم‌های جوانانه‌ای هستند که با موضوعات متنوع و ایده‌های جسورانه به مسائل مختلف از جمله عدالت، جنگ‌ها و داستان‌های اجتماعی پرداخته‌اند. این فیلم‌های کوتاه از تکنیک‌های پیشرفته‌ای بهره می‌برند که با استانداردهای جهانی همخوانی دارد. همچنین همکاری‌هایی با برلین سینمایی داشته‌ایم و دو قسمت از روند برگزاری جشنواره سال گذشته را به نمایش خواهیم گذاشت و 12 فیلمی که در آن جشنواره شرکت داشتند، به نمایش درمی‌آیند.»


سینمای سعودى؛ دستاوردهای بزرگ در مدت زمانی بسیار کوتاه


«آواز كلاغ» (تلفويزيون 11)
«آواز كلاغ» (تلفويزيون 11)
TT

سینمای سعودى؛ دستاوردهای بزرگ در مدت زمانی بسیار کوتاه


«آواز كلاغ» (تلفويزيون 11)
«آواز كلاغ» (تلفويزيون 11)

کمتر از دو ماه تا پایان سال جاری باقی مانده است، اما نتایج حاصل از فروش فیلم‌های سعودی در سال جاری، از موفقیت‌هایی بی‌سابقه سخن می‌گویند. «گیشه‌ی فروش» فیلم‌های سعودی از آغاز سال تا نیمه‌ی ماه گذشته، اکتبر، ۲۳ درصد از مجموع درآمد حاصل از همه‌ فیلم‌هایی را که در سالن‌های پادشاهی عربى سعودى به نمایش درآمده‌اند، به خود اختصاص داده است. این رقم چندان اندک نیست، همان‌گونه که ممکن است در ابتدا به نظر برسد، زیرا سهم فیلم‌های سعودی در مقایسه با کل فیلم‌های عربی و خارجی که در سالن‌های این کشور نمایش داده می‌شوند، از ۴ درصد فراتر نمی‌رود.
در واقع، بازار سینمای سعودى طی حدود پنج سال گذشته شاهد جهش چشمگیری در تعداد فیلم‌های تولیدشده در داخل کشور بوده است، فیلم‌هایی که راه خود را به آسانی به سالن‌های نمایش باز کرده‌اند.
این موفقیتی است که سعودى نه از نظر شمار فیلم‌سازان و نه از نظر تعداد تماشاگران انتظارش را نداشت، اما با شتابی چشمگیر به واقعیتی انکارناپذیر تبدیل شده است.

فیلم «هوپال» (الشرق الأوسط)

پایه‌گذاری سینما

از سال ۲۰۱۸، هنگامی که عهد جدید توسعه و فرهنگ در سعودى پایه‌گذاری و اجرای آن آغاز شد، نتایج برنامه‌ریزی‌های انجام‌شده در حوزه‌های گوناگون به‌روشنی پدیدار شد. هر زمینه‌ای را که بنگری، امروز بهتر از گذشته است: از توسعه‌ی اجتماعی و فرهنگی گرفته تا هنر، اقتصاد، علم و ابزارهای گوناگون دانش.
سینما نیز جایگاهی ویژه در توجه مسئولان یافت؛ مؤسسات حمایت و تولید و انجمن‌های سینمایی تأسیس شد، در حالی که سالن‌های سینما در شهرهای مختلف کشور گسترش یافتند. ناشران نیز توجه خود به انتشار کتاب‌های سینمایی را افزایش دادند. افزون بر این، دو جشنواره سینمایی نیز راه‌اندازی شد: یکی ویژه‌ فیلم‌های محلی و خلیجی (یعنی «جشنواره فیلم‌های سعودی») و دیگری با ابعاد جهانی («جشنواره بین‌المللی فیلم دریای سرخ»).
بخش بزرگی از این تلاش‌ها نتیجه‌ی تأسیس «هیئت فیلم‌های سعودی» به ریاست عبدالله آل‌عیاف است؛ کسی که از پیشینه‌ای سینمایی برخوردار است و فعالیتش از سال‌های نخستین این قرن آغاز شد. انتخاب او و نیز سایر رؤسا و مدیران بخش‌های مختلف، نه‌تنها از نظر گزینش اشخاص موفقیت‌آمیز بود، بلکه از نظر ایجاد و تضمین زیرساخت‌های هنری، تولیدی و فرهنگیِ لازم برای رشد سینمای بومی نیز بسیار مؤثر واقع شد.

پوستر فیلم سعودی «شباب البومب ۲» (الشرق الأوسط)

مقایسه‌ها

بر اساس بررسی‌های بی‌طرفانه و کارشناسانه، در جهان عرب (و حتی در بیشتر کشورهای جهان) تجربه‌ای مشابه با این میزان تلاش و دستیابی به نتایج در زمانی چنین کوتاه وجود ندارد. مؤسسات مشابهی در برخی کشورها تأسیس شده بودند، اما بسیاری از آن‌ها نتوانستند با انرژی و تداوم لازم ادامه دهند یا در فعالیت‌هایی تبلیغاتی برای منافع حاکمیت حل شدند.
آنچه در تجربه سعودى تحسین‌برانگیز است، گام‌های استوار، سنجیده و هدفمند آن در راه تحقق یک صنعت سینمایی جامع است.
اگر به اعداد بازگردیم، کافی است بگوییم که در سال گذشته، ۲۰۲۴، سهم درآمد فیلم‌های سعودی از بازار داخلی از ۸ درصد فراتر نرفت. این بدان معناست که آنچه در نه ماه و نیم نخست سال جاری به دست آمده، تقریباً سه برابر آن مقدار است.
ارزیابی فیلم‌هایی که این موفقیت را رقم زده‌اند، با دلایل موفقیت تجاری‌شان تفاوت دارد؛ برخی از فیلم‌های موفق از سطح هنری آگاهی‌بخشی برخوردارند، مانند «هوپال» که در میان فیلم‌های سعودی در رتبه‌ دوم قرار گرفت و ۶ میلیون و ۵۰۰ هزار دلار فروش داشت. برخی دیگر کاملاً عامه‌پسندند، مانند «شباب البومب ۲» به کارگردانی حازم فوده که با ۷ میلیون و ۳۰۰ هزار دلار، از نظر فروش در رتبه‌ نخست ایستاد. این فیلم از نوع کاملاً تجاری و مردمی است.
نکته‌ جالب آن است که تقریباً تمام فیلم‌های سعودی تولیدشده در پنج سال اخیر (اگر نگوییم همه‌ آن‌ها) با دقت و برنامه‌ریزی ساخته شده‌اند و موضوعاتی را مطرح کرده‌اند که به فرد و جامعه مربوط است — خواه در قالب کمدی، خواه درام یا خیال‌پردازی. بنابراین، حتی آن دسته از فیلم‌هایی که بر پایه‌ی جذب مستقیم تماشاگران عام ساخته شده‌اند (مانند «آواز زاغ» از محمد السلمان و دو فیلم «شباب البومب») نیز با خواسته‌ها و علایق مخاطبان خود ارتباط برقرار کرده‌اند.
فیلم «هوپال» ساخته‌ عبدالعزیز الشلاحی و پیش از آن «نوره» اثر توفیق الزایدی، به عنوان نمونه، با نگاه به تاریخ پیش از سال ۲۰۱۸ آن را میراث و سنت تلقی کردند و بر همین اساس نیز در داخل و خارج از کشور با استقبال روبه‌رو شدند. برخی دیگر نیز از ژانر هیجان و تعلیق برای رساندن پیام خود بهره گرفتند، مانند آثار لعلی کلثمی.

جشنواره و همایش

این تمام ماجرا نیست. چند روز پیش، سومین دوره‌ «فروم فیلم سعودی» با موفقیتی چشمگیر به پایان رسید — نه فقط به این دلیل که جانی دپ از مهمانان دعوت‌شده برای سخن گفتن درباره‌ تجربه‌ بازیگری خود بود، بلکه به این خاطر که این فروم، با توجه به اهداف اعلام‌شده‌اش در زمینه‌ پیوند دادن سینمای سعودی به چرخه‌ اقتصادی و تجاری فیلم در جهان و جذب سرمایه‌ها و همکاری‌های بین‌المللی، ثابت کرد نماینده‌ای شایسته برای وضعیت کنونی و آرمان‌های سینمای سعودى است.
در روزهای آینده نیز، دوره‌ تازه‌ای از «همایش نقد سینمایی» برگزار خواهد شد که همه‌ جنبه‌های مربوط به زندگی نقد فیلم، پیوند آن با سینما، مخاطبان و نقش فرهنگی و روشنگرانه‌اش را بررسی می‌کند.
این مسیری است نسبتاً کوتاه، اما از نظر عملی سرشار از دستاورد؛ هرچند هنوز راهی طولانی برای تحقق اهداف در همه‌ زمینه‌های هنری و صنعتی سینما در پیش است.


«گلِ اشبیلیه»… دمشق با اپرا نفس تازه می‌کشد

 «گل اشبیلیه» گلبرگ‌های خود را بر صحنهٔ اپرای دمشق می‌گشاید (سانا)
 «گل اشبیلیه» گلبرگ‌های خود را بر صحنهٔ اپرای دمشق می‌گشاید (سانا)
TT

«گلِ اشبیلیه»… دمشق با اپرا نفس تازه می‌کشد

 «گل اشبیلیه» گلبرگ‌های خود را بر صحنهٔ اپرای دمشق می‌گشاید (سانا)
 «گل اشبیلیه» گلبرگ‌های خود را بر صحنهٔ اپرای دمشق می‌گشاید (سانا)

بیش از ۸۰ رقصنده و رقصنده‌ـ‌هنرمند از فارغ‌التحصیلان مؤسسات هنری و از مناطق و اقوام گوناگون سوریه، خود را برای اجرای نخستین نمایشِ موزیکالِ صحنه‌ای پس از به‌دست گرفتن زمام قدرت توسط حاکمیت جدید در کشور آماده می‌کنند.
در این نمایش که بازیگر بزرگ سوری مونا واصف نقش اصلی آن را بر عهده دارد، هنرمند تئاتر نوار بُلبل، بازیگر برجسته ناهِد حَلَبی، بازیگر ولید دَبّس و گروهی دیگر نیز شرکت دارند. اجراهای این اثر از ۳ تا ۵ نوامبر در تالار اپرای دمشق برگزار می‌شود.

در همین زمینه، کارگردان اثر احمد زهیر گفت: نمایش «وردة إشبیلیة» یا «تاج‌العروس» اثری موسیقایی است که دو سال پیش در خارج از سوریه اجرا شده بود، اما این‌بار با دیدگاهی تازه آماده شده تا میان گذشته و حال پیوندی برقرار کند، آن‌گونه که خود گفت «پس از پیروزی سوری‌ها» نمایشی نو با شکلی متفاوت از نسخهٔ نخست پدید آمده است.

او در نشست خبریِ معرفی نمایش در دمشق توضیح داد که بازگشت اجراها به تالار اپرا «پیامی روشن دارد مبنی بر این‌که سوریه از نظر هنری و فرهنگی در حال بهبود است و دوباره نور می‌گیرد»، و تأکید کرد که «هنر توان آن را دارد که همگام با تحولات حرکت کند و در روند توسعه و بازسازی سهیم باشد».
تولیدکنندگان این نمایش قصد دارند گروهی دائمی برای نمایش‌های موزیکال و نمایشی در دمشق پایه‌گذاری کنند تا اجراهای هنری در سوریه و خارج از آن استمرار یابد.

یادِ اندلس بر صحنهٔ سوریه (پوستر رسمی)

نوار بُلبل در گفت‌وگو با الشرق الأوسط اظهار کرد: این نمایش «سفری هنری است که یاد دوران‌هایی را زنده می‌کند که در آن موسیقی، رقص و شعر بازتاب‌دهندهٔ هویت و زیبایی ما بود». او افزود که هدف نمایش، زنده‌کردن پیوند میان هنر و احساس و نیز اثبات حضور تئاتر سوری است.
این نمایش نخستین حضور بُلبل در سوریه پس از بیش از ده سال دوری است، و به گفتهٔ او این خود «نشانه‌ای از تداوم حیات هنر سوری، با وجود همهٔ چالش‌ها» به شمار می‌آید.
محمد عمر، نویسندهٔ متن نمایش، گفت این اثر «یادآور گذشتهٔ درخشانِ تمدن عربی و اسلامی در اندلس است»، اما در عین حال «تصویری زیباشناسانه از سوریهٔ نوین ارائه می‌دهد؛ سوریه‌ای دوست‌دار، فراتر از اختلافات، و در حال بازسازیِ خود در عرصه‌های هنری و فرهنگی»، سوریه‌ای که «دوباره پل‌های ارتباط را به سوی همه می‌گشاید».
ناهِد حَلَبی، بازیگر نامدار، نیز معتقد است که «امروز تماشاگر سوری بیش از هر زمان دیگری آماده و مشتاق چنین گونه‌ای از هنر است که برای نخستین بار در این ابعاد و با چنین حرفه‌ای‌گری در کشور اجرا می‌شود».

از نشست خبری نمایش «وردة إشبیلیة» (سانا)

دست‌اندرکاران نمایش امید دارند که موفقیت آن آغازگر مجموعه‌ای از اجراهای موزیکال در تالار اپرا باشد.
به گفتهٔ ولید دَبّس، «سرمایه‌گذاری در هنرها معیار رشد کشورها و نماد تصویر تمدنی آن‌هاست».
اجرای نمایش را مؤسسهٔ «موزاییک» پشتیبانی می‌کند؛ نهادی که بر اساس دیدگاه خود تأکید دارد: «هنر و موسیقی بخشی اصیل از تمدن کهن سوریه‌اند».
نمایندهٔ این مؤسسه رانیا قَطَف بر اهمیت تقویت حضور این هنرها در داخل کشور و تداوم همکاری‌های نهادی برای حمایت پایدار از آن‌ها تأکید کرد.