غسان سلامه به «الشرق الأوسط»: جهان به سوی جنگ‌های گسترده‌تر می‌رود و کشورهایی در مسیر «هسته‌ای» شدن

هیچ نظام دوقطبی در آینده نزدیک وجود نخواهد داشت... و در سوریه «۴ عامل بی‌ثباتی» وجود دارد

 غسان سلامة
غسان سلامة
TT

غسان سلامه به «الشرق الأوسط»: جهان به سوی جنگ‌های گسترده‌تر می‌رود و کشورهایی در مسیر «هسته‌ای» شدن

 غسان سلامة
غسان سلامة

با پایان سه‌ماهه اول این قرن، پرسش‌های بسیاری درباره مسیر جهان در میان وضعیت پیشرفته‌ای از عدم قطعیت مطرح شده است. تغییرات با سرعت در حال وقوع هستند و باورهای قدیمی و ریشه‌دار یکی پس از دیگری فرو می‌ریزند. آنچه بیشتر بر ابهام اوضاع می‌افزاید، درهم‌تنیدگی عوامل مؤثر و دشواری جداسازی و اندازه‌گیری تأثیرات آن‌هاست.
برای روشن کردن بخشی از این ابهام، مجموعه‌ای از پرسش‌ها را با غسان سلامه، استاد پیشین علوم سیاسی و نماینده سابق دبیرکل سازمان ملل، در میان گذاشتیم. سلامه همچنین نویسنده آثار مرجع در روابط بین‌الملل است. جدیدترین کتاب او که بهار ۲۰۲۴ منتشر شد با عنوان «وسوسه گرایش به قدرت - جنگ و صلح در قرن بیست‌ویکم» نگاهی روشن به مسیر جهان در دهه‌های آینده دارد.
سلامه در این گفت‌وگوی مفصل، درباره پیش‌بینی‌های خود از نظام جهانی و قطب‌های آن صحبت کرد، از فرصت‌هایی که ممکن است ۲۰ کشور را به قدرت‌های هسته‌ای تبدیل کند، تا توانایی گروه «بریکس» در رقابت با ناتو، سرنوشت دلار به‌عنوان نیروی مالی جهانی، و در نهایت جنگ‌های پهپادی جدید؛ جایی که هوش مصنوعی به‌عنوان سلاحی تأثیرگذار وارد معادلات می‌شود.

غسان سلامه: ۲۰ کشور می‌توانند ظرف یک سال به قدرت هسته‌ای تبدیل شوند

بازگشت رؤیاهای امپراتوری

چه چیزی در نظام جهانی در سه‌ماهه اول قرن بیست‌ویکم تغییر کرده است؟

- آنچه در سال‌های اخیر رخ داده، پایان جنگ سرد بود. با پایان آن، تحولی مثبت در نظام جهانی اتفاق افتاد، مانند کاهش هزینه‌های نظامی، کاهش تعداد کلاهک‌های هسته‌ای، کاهش پایگاه‌های نظامی در کشورهای دیگر و خروج اتحاد جماهیر شوروی از اروپای شرقی. همچنین ایالات متحده برخی از پایگاه‌های خود در فیلیپین و آمریکای مرکزی را بست و روح تازه‌ای به سازمان ملل و نهادهای بین‌المللی دمیده شد. اما اوضاع به‌زودی کاملاً معکوس شد.
به نظر من این تغییرات با حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ آغاز شد؛ حمله‌ای که بدون پایه حقوقی و بدون تصمیم شورای امنیت انجام شد، جایی که قدرت‌های بزرگ با آن مخالف بودند.
بدتر از آن این بود که واشنگتن، که نقش اصلی در تأسیس نظام بین‌المللی پس از ۱۹۴۵ داشت، قوانین خود را نقض کرد. این امر باعث شد سایر کشورها نیز همین روش را در پیش بگیرند. روسیه ابتدا به گرجستان، سپس مولداوی و در نهایت دو بار به اوکراین حمله کرد. کشورهای دیگر نیز این الگو را دنبال کردند و تمایل به استفاده از زور افزایش یافت.

تغییرات در قدرت‌های هسته‌ای

امروز شاهد افزایش تدریجی بودجه‌های نظامی و گسترش تسلیحات هسته‌ای در قدرت‌های بزرگ، مانند روسیه، ایالات متحده، فرانسه و چین هستیم. چین، برای مثال، قصد دارد تعداد کلاهک‌های هسته‌ای خود را تا سال ۲۰۳۰ از ۱۵۰۰ به ۳۰۰۰ افزایش دهد. همچنین برخی از کشورهای غیرهسته‌ای تلاش می‌کنند به قدرت‌های هسته‌ای تبدیل شوند. ۲۰ کشور در حال حاضر توانایی این کار را دارند و پیش‌بینی می‌کنم برخی از آن‌ها این مسیر را طی کنند.

آیا این روند ادامه خواهد داشت؟
- بله. اگر روابط بین قدرت‌های بزرگ، مانند آمریکا، چین و سایر کشورها، بر بی‌اعتمادی فعلی استوار بماند، این روند ادامه خواهد داشت و احتمالاً شدت خواهد یافت. تغییرات در دکترین هسته‌ای روسیه و تأثیرات آن بر جنگ اوکراین، همچنین اظهارات برخی وزرای اسرائیلی درباره حمله هسته‌ای به غزه، نشان‌دهنده افزایش این تهدیدات است. این مسائل که در دو دهه گذشته بی‌سابقه بودند، ممکن است به مناطق دیگری از جهان سرایت کنند و بسیار خطرناک شوند.

نقش جنوب جهانی

آیا «جنوب جهانی» می‌تواند تعادلی در حاکمیت جهانی ایجاد کند؟
- قطعاً، اما این فرآیند زمان‌بر خواهد بود. در حال حاضر تنها یک ائتلاف قوی وجود دارد، و آن ناتو است. پیمان ورشو با پایان جنگ سرد منحل شد. در آن زمان برخی در غرب پیشنهاد دادند که ناتو نیز منحل شود، اما آمریکا و برخی دیگر از کشورها، مانند آلمان، بر بقای ناتو اصرار داشتند و این ائتلاف همچنان باقی مانده است.
و زمانی که روسیه شروع به حرکت در گرجستان و اوکراین کرد، ارزش ناتو به قدری افزایش یافت که حتی کشورهای بی‌طرف اروپایی که پیش از این تمایلی به عضویت در این پیمان نداشتند، درخواست عضویت کردند، مانند سوئد و فنلاند. بنابراین، ما پیمانی داریم که به‌طور کلی کشورهای غربی را در بر می‌گیرد.
این پیمان هیچ معادل یا همتایی ندارد و در نتیجه، بین غرب و سایر کشورهای جهان عدم تعادل وجود دارد، زیرا غرب در قالب یک پیمان متحد است، اما دیگر کشورها این‌گونه نیستند.

بنابراین، در میان کشورهای دیگر، مانند چین، روسیه، برزیل، آفریقای جنوبی و هند، احساسی وجود دارد که آن‌ها سهم خود را در سازمان‌های جهانی به دست نمی‌آورند و نظرات، درخواست‌ها و منافع آن‌ها توسط سایر طرف‌ها مورد توجه قرار نمی‌گیرد، زیرا آن‌ها متحد نیستند و در قالب یک اتحاد عمل نمی‌کنند.
به همین دلیل، سازمان‌هایی مانند «بریکس» و «سازمان شانگهای» شکل گرفتند تا چیزی مشابه ایجاد کنند. اما این تلاش‌ها هنوز در مراحل اولیه خود قرار دارند و همچنان قربانی تناقضات هستند: چین می‌خواهد تعداد زیادی از کشورها را وارد «بریکس» کند، در حالی که روسیه با این موضوع محتاطانه برخورد می‌کند. چین از یک جنوب یکپارچه صحبت می‌کند، اما روسیه خود را در میان کشورهای جنوب قرار نمی‌دهد. روسیه مدعی است که اکثریت جهانی به آن تعلق دارد؛ چه در جنوب، چه در شمال، چه در شرق و غرب. اما اصطلاح «جنوب یکپارچه» را نمی‌پذیرد و بسیاری از روس‌ها خود را اروپایی می‌دانند.

مشکلات دوطرفه

همچنین موضوعات دیگری مانند اختلافات دوطرفه بین کشورها وجود دارد؛ برای مثال، اختلافات مرزی بین هند و چین و رقابت‌های تجاری و موارد دیگر. «بریکس» نتوانسته است و در آینده نزدیک نیز نخواهد توانست به چیزی شبیه ناتو تبدیل شود، مگر اینکه دکترین مشخصی برای خود تعریف کند، مانند ناتو که دکترینی مشخص دارد و بر پایه شباهت در نظام‌های سیاسی اعضای خود، اقتصاد بازار آزاد و نظام‌های لیبرال قانون اساسی بنا شده است. این شباهت در میان کشورهای «بریکس» وجود ندارد. هند تقریباً دموکراتیک است، در حالی که چین تحت نظام تک‌حزبی اداره می‌شود. روسیه نشانه‌هایی از دموکراسی دارد، اما در حال پس‌رفت است. آفریقای جنوبی دموکراتیک است، اما...
نتیجه اینکه شباهتی وجود ندارد. ناتو در اصل به‌عنوان یک پیمان نظامی شکل گرفت، اما «بریکس» چنین نیست. با این حال، توافقات دوطرفه با ابعاد نظامی وجود دارد، مانند توافق چین و روسیه، ایران و روسیه، یا ایران و چین، اما این توافقات ماهیتی دوطرفه دارند و جنبه جمعی ندارند.

نظام دوقطبی

رقابت آمریکا و چین به کجا خواهد رسید؟ آیا در سال‌های آینده به یک نظام دوقطبی خواهیم رسید؟
- به نظر من، اشتباه بزرگی است که تصور کنیم امروز یک نظام دوقطبی بین چین و آمریکا وجود دارد. این تنها یک پروژه است؛ تلاشی که حدود ۱۵ سال پیش برای ساخت یک نظام جدید دوقطبی آغاز شد. ایالات متحده از نظام چندقطبی خوشش نمی‌آید و به خوبی می‌داند که اگر تنها قطب جهان باشد، نمی‌تواند تعداد زیادی از متحدانش را حفظ کند. نظامی که آمریکا ترجیح می‌دهد، نظام دوقطبی است که در آن برتری با واشنگتن باشد، اما یک رقیب قوی نیز وجود داشته باشد تا بتواند متحدانش را در کنار خود جمع کند.
در سال‌های ۲۰۰۶ و ۲۰۰۷، در زمان جورج بوش پسر، نخبگان آمریکایی به دنبال یک رقیب جدید بودند و به این نتیجه رسیدند که چین می‌تواند این رقیب باشد. بنابراین، پروژه‌ای برای ساخت یک نظام دوقطبی و تبدیل چین به رقیب استراتژیک اصلی آغاز شد. چین نیز از این ایده استقبال کرد، زیرا باعث ارتقای جایگاه آن شد. به‌عنوان مثال، زمانی که اوباما در سال ۲۰۰۸ انتخاب شد، اولین رئیس‌جمهوری که او ملاقات کرد، رئیس‌جمهوری چین بود، نه روسیه یا فرانسه.
با این حال، این پروژه همچنان با مقاومت بسیاری از کشورها مواجه است. بسیاری از کشورها، از جمله روسیه، هند و برزیل، ترجیح می‌دهند آزادی خود را حفظ کنند. آن‌ها می‌دانند که یک نظام دوقطبی، مانند دوران جنگ سرد، آزادی سیاسی، دیپلماتیک و حتی نظامی آن‌ها را محدود خواهد کرد. برای مثال، هند همچنان به خرید تسلیحات از روسیه، فرانسه و آمریکا ادامه می‌دهد.
در نتیجه، امروز در نظام جهانی رقابت‌هایی وجود دارد و پدیده‌ای که می‌توان آن را «فرصت‌طلبی دیپلماتیک» نامید، به این معنا که هر کشوری می‌تواند با هر طرفی که می‌خواهد همکاری کند، فارغ از تلاش برای ایجاد نظام دوقطبی. به همین دلیل، به نظر من نظام دوقطبی در حال حاضر وجود ندارد و در آینده نزدیک نیز ایجاد نخواهد شد، زیرا بسیاری از کشورها، چه اروپایی و چه غیراروپایی، با آن مخالف هستند.
وقتی یک قدرت بزرگ می‌خواهد به یک قطب جذاب یا یکی از دو قطب یک نظام دو‌قطبی تبدیل شود، باید محیط منطقه‌ای آرامی داشته باشد. این وضعیت، برعکس آمریکا، در مورد چین صدق نمی‌کند، زیرا این کشور با ۸ همسایه خود، مانند هند، ویتنام، کره جنوبی و فیلیپین، درگیر اختلاف است. اما در مقابل، آمریکا نیز با مشکلاتی از نوع دیگر مواجه است. تمرکز آن بر چین به‌عنوان اولین رقیب استراتژیک لزوماً به این معنا نیست که سایر کشورها آن را درست بدانند و از آن تبعیت کنند.
سپس مشکلات خاورمیانه پدیدار شدند و توجه آمریکا را از چین منحرف کردند و پس از آن، جنگ در اوکراین.

هر بار که واشنگتن تصمیم می‌گیرد روی چین تمرکز کند، کشوری با تحمیل واقعیت جدیدی، آمریکا را مجبور می‌کند تا ابتدا به مشکل جدید رسیدگی کند و سپس به چین بازگردد.

همه‌گیری‌های فرامرزی

- چگونه همه‌گیری‌های فرامرزی بر نظم و توازن جهان در سال‌های آینده تأثیر خواهند گذاشت؟
- باید به یک نکته اساسی توجه کنیم: همه‌گیری‌ها پدیده جدیدی نیستند. آنچه امروز ترسناک است، سرعت ارتباط و انتشار آن‌هاست. در طول تاریخ، بشر بارها با همه‌گیری‌ها روبه‌رو شده است؛ برای مثال، در قرون وسطی طاعون هر دو یا سه دهه شیوع پیدا می‌کرد و یک‌چهارم یا یک‌سوم جمعیت را از بین می‌برد. همچنین باید به آنفلوآنزا در پایان جنگ جهانی اول اشاره کنیم که تعداد قربانیان آن تقریباً برابر با تعداد کشته‌شدگان جنگ بود.
آنچه امروز جدید و خطرناک است، دو موضوع است:
اول، سرعت جابه‌جایی در جهان و تعداد زیاد مسافران هوایی که هر یک می‌توانند ناقل یک بیماری باشند.
دوم، آنچه در آزمایشگاه‌ها رخ می‌دهد. هنوز هم اعتقاد بر این است که منبع همه‌گیری «کووید-۱۹» ممکن است یک آزمایشگاه باشد.
علاوه بر این، تفاوت‌های بزرگ در نحوه واکنش کشورها به این همه‌گیری و نابرابری جهانی آشکار شد. برای مثال، اتحادیه اروپا توانست دو یا سه دوز واکسن برای هر شهروند خود تهیه کند، در حالی که در بسیاری از کشورهای آفریقایی، یک دوز واکسن برای هر ۱۰ یا ۱۵ نفر در دسترس بود. اگرچه برخی کشورها به دیگران کمک کردند، اما نابرابری‌ها بسیار واضح بود.
موضوع دیگر، تفاوت در نظام‌های تأمین اجتماعی بین کشورهاست. برای مثال، در ایالات متحده، بسیاری از افراد فقیر به دلیل عدم وجود بیمه اجتماعی نتوانستند به بیمارستان‌ها دسترسی پیدا کنند که این موضوع میزان بالای مرگ‌ومیر را توضیح می‌دهد. به نظر من، همه‌گیری اخیر اهمیت وجود مقامات دوراندیش و اتخاذ تصمیمات درست را برجسته کرد. همچنین، نیاز است که فاصله عظیم میان قاره‌ها و کشورها در توانایی مقابله با همه‌گیری‌ها کاهش یابد، زیرا «کووید-۱۹» آخرین همه‌گیری نخواهد بود.

تحولات «تکتونیکی» در جهان عرب

- جهان عرب با تحولات «تکتونیکی» و تراکم بحران‌ها مواجه است. آیا این شکاف‌ها در جهان عرب ادامه خواهد یافت؟
- این مسئله شرایط ثبات سیاسی را مطرح می‌کند. چرا برخی کشورها یا مناطق از ثبات سیاسی برخوردارند، در حالی که برخی دیگر با شورش‌ها و ناامنی مواجه‌اند؟
دلایل متعددی برای این موضوع وجود دارد. رایج‌ترین توضیح این است که وجود یا عدم وجود دولت قانون و مشارکت مردم در تصمیم‌گیری سیاسی، می‌تواند عامل اصلی باشد. وجود این عناصر ثبات را تضمین می‌کند. این یک دیدگاه لیبرالی است. اما دیدگاه دیگری نیز وجود دارد که معتقد است تفسیر لیبرالی تنها در کشورهای پیشرفته و کم‌جمعیت کاربرد دارد و در کشورهای فقیر و پرجمعیت، ثبات تنها با اجرای سختگیرانه قانون به‌دست می‌آید.
به نظر من، هر دو دیدگاه مشروعیت دارند، اما کافی نیستند. در منطقه عربی، ما با پدیده‌هایی روبه‌رو هستیم که اجازه ثبات را نمی‌دهند.
اول، نابرابری شدید در درآمد بین کشورهای همسایه. این موضوع کشورهای فقیرتر را به این باور می‌رساند که کشورهای ثروتمند مستحق ثروت خود نیستند و باید آن را به اشتراک بگذارند. این نابرابری یکی از عمیق‌ترین شکاف‌ها در جهان عرب است.
دوم، ترکیب انفجار جمعیتی، مهاجرت از روستا به شهر و نبود فرصت‌های شغلی جدید. برای مثال، در سوریه چهار عامل وجود دارد که به بی‌ثباتی منجر می‌شود:
۱. بیابان‌زایی و کمبود آب، که باعث کاهش شدید تولیدات کشاورزی در مناطق جزیره و بادیه شده است.
۲. کاهش دامپروری.
۳. انفجار جمعیتی؛ سوریه یکی از کشورهایی با بالاترین نرخ رشد جمعیت است.
۴. شهرنشینی سریع و از بین رفتن فرصت‌های شغلی؛ به‌گونه‌ای که سالانه به ۳۰۰ هزار شغل جدید نیاز است، اما بیشتر آن‌ها موجود نیستند.
و این‌ها جدا از سیاست، سرکوب و فرقه‌گرایی هستند که به مشکلات اضافه می‌کنند.
بنابراین، عوامل عینی بی‌ثباتی وجود دارند که نشان‌دهنده نیاز مبرم به رهبری برجسته‌ای است که به‌طور جدی به حل این عوامل اقتصادی و اجتماعی نامساعد برای ثبات بپردازد.

تحرک جمعیتی در جهان: مهاجرت‌ها به‌عنوان نمونه

- انتظار می‌رود که مهاجرت‌ها در سال‌های آینده افزایش یابد. کشورهای مقصد چگونه با این مسئله برخورد خواهند کرد؟
- دلیل اصلی این پدیده، عدم تعادل عظیم جمعیتی میان پنج قاره است. برخی کشورها، اگر با همین نرخ زاد و ولد ادامه دهند، ممکن است کاملاً از بین بروند. این امر در مورد ایتالیا، مالت، رومانی و دیگر کشورها صدق می‌کند.
این پدیده دلایل عمده‌ای دارد، از جمله تغییر هرم جمعیتی در این کشورها که آن‌ها را مجبور به رسیدگی به سالمندان می‌کند. تعداد سالمندان به‌طور پیوسته افزایش می‌یابد.

سالمندی هزینه‌بر و غیرمولد است، در حالی که تعداد جوانان شاغل هر روز کاهش می‌یابد. حتی تعداد سالمندان با تعداد کودکان برابر شده است.
این مسئله در کشورهای پیشرفته رخ داده و به چین، ژاپن و کره جنوبی نیز منتقل شده است. در مقابل، قاره‌هایی وجود دارند که هنوز نرخ زاد و ولد در آن‌ها بالا است و پروژه‌های توسعه‌ای آن‌ها موفق نبوده، بنابراین کار و شغل کافی وجود ندارد. این وضعیت به‌ویژه در آفریقا و آمریکای مرکزی دیده می‌شود.
نیمی از مهاجران غیرقانونی به ایالات متحده (حدود ۱۱ میلیون نفر) از مکزیک هستند. شما ممکن است دیوار بسازید و مانند برنامه ترامپ میلیون‌ها نفر را به کشورشان بازگردانید، اما این مسئله همچنان باقی می‌ماند، زیرا عدم تعادل همچنان وجود دارد. حتی اگر دیوار بسازید، افرادی راهی برای عبور از آن پیدا می‌کنند یا از زیر آن می‌گذرند.
همه این موارد نشان می‌دهند که این عدم تعادل یکی از بزرگ‌ترین مسائل در ربع دوم قرن بیست‌ویکم خواهد بود و مسئله جمعیت‌شناسی نقش بزرگی در آن ایفا خواهد کرد. به نظر من، کشورهای پیشرفته هنوز دیدگاه کافی برای حل این مسئله ندارند.
برخی راه‌حل‌ها برای مقابله با سالمندی ارائه شده‌اند. برای مثال، اسپانیا و ایتالیا تصمیم گرفته‌اند جوانانی را از ملیت‌ها و حرفه‌های خاص وارد کنند و همزمان با مبارزه با مهاجرت غیرقانونی ادامه دهند. به این ترتیب، دولت‌ها اذعان دارند که به این مهاجران نیاز دارند، اما مکانیسم انتخاب آن‌ها را کنترل می‌کنند. در کره جنوبی نیز وضعیتی مشابه وجود دارد، اما راه‌حل متفاوت است. این کشور به کارگران خارجی کارت کار و اقامت موقت می‌دهد، به‌طوری که مدت اقامت آن‌ها کمتر از ۵ سال باشد و نتوانند اقامت دائم دریافت کنند.
در مقابل، اروپایی‌ها در این زمینه عقب هستند، زیرا شجاعت سیاسی برای اذعان به نیاز خود به مهاجرت به‌دلایل اقتصادی و اجتماعی را ندارند. این اولین شرط برای حل مؤثر مسئله مهاجرت و دستیابی به راه‌حل‌هایی است که به‌صورت سازمان‌یافته اجرا شوند. راه‌حل امنیتی برای متوقف‌کردن مهاجرت‌ها شکست خورده است، کمک‌های توسعه‌ای برای کشورهایی که مهاجران از آنجا می‌آیند کافی نبوده و تلاش‌ها برای تشویق خانواده‌ها به افزایش زاد و ولد نیز ناکام مانده است.
بنابراین، سه راه‌حل پیشنهادی اروپا شکست خورده‌اند. من معتقدم که اروپا درک جامعی از عدم تعادل جمعیتی ندارد؛ به این معنا که مهاجرت‌ها به‌سوی این قاره ادامه خواهند یافت و افزایش خواهند داشت، فارغ از برنامه‌های احزاب، به‌ویژه احزاب راست‌گرا. همچنین دیده‌ایم که وقتی یک مسیر برای مهاجران بسته می‌شود، مسیر دیگری پیدا می‌کنند. فقر و جنگ‌ها مهاجرت‌ها را به‌سوی کشورهای ثروتمند سوق می‌دهند و این وضعیت ادامه خواهد یافت و مهاجرت‌ها افزایش خواهند یافت.
بنابراین، منافع کشور‌های اروپایی در این است که راه‌حلی برای این مسئله حیاتی امروز و فردا پیدا کنند.

انقلاب دیجیتال

- آیا انقلاب فناوری جدید نحوه اداره جهان و جامعه را تغییر می‌دهد؟
- انقلاب فناوری که شامل اینترنت، گوشی‌های هوشمند و شبکه‌های اجتماعی می‌شود، از نوعی خاص است، زیرا بسیار سریع‌تر از انقلاب صنعتی قرن هجدهم تحقق یافته و در ذات خود انقلابات داخلی دارد، که مهم‌ترین آن‌ها انقلاب الکترونیکی است که به انقلاب هوش مصنوعی منجر شده. پرسش این است: چه کسی از این انقلاب بهره‌مند می‌شود؟
در ابتدا، نظر غالب این بود که این انقلاب به‌نفع عموم مردم است؛ زیرا ارتباطات تسهیل و تقریباً رایگان یا کاملاً رایگان شده است. به‌عنوان مثال، هر نویسنده‌ای می‌تواند کتاب خود را به هرکس و هرجایی ارسال کند. این انقلاب همچنین آزادی فردی را گسترش داده و هر فردی که از تلفن هوشمند استفاده می‌کند، می‌تواند به‌عنوان خبرنگار یا تحلیل‌گر عمل کند. نمونه این موضوع را در جنگ لیبی که به پایان حکومت قذافی انجامید، مشاهده کردیم.
همچنین، این انقلاب ابزارهایی برای بسیج اجتماعی فراهم کرده است، مانند فراخوان تجمعات و تظاهرات برای صدها هزار نفر در زمان بسیار کوتاه. از این رو، بسیاری از افراد این قابلیت‌های «شگفت‌انگیز» را تحسین کردند.
اما مطالعات نشان داده‌اند که این قابلیت‌ها برای دو موضوع کافی نیستند:
اول، ایجاد ارتباط یا برنامه‌های مشترک بین افرادی که تجمع می‌کنند.
دوم، امکان ظهور رهبران جدی را فراهم نمی‌کنند.
به اختصار، شبکه‌های اجتماعی امکان ارتباط سریع و بسیج افراد را فراهم می‌کنند، اما توانایی سازماندهی آن‌ها در یک برنامه سیاسی را ندارند. نظر غالب این است که انقلاب فناوری به ضرر نظام‌های موجود و قدرت‌های مالی، سیاسی و امنیتی بوده است.
اما این دیدگاه بعداً سطحی و ناقص به نظر رسید، زیرا مشخص شد که قدرت‌ها توانایی کنترل انقلاب فناوری را به شکل‌های مختلف دارند.

به‌عنوان مثال، کشوری بزرگ مانند چین، بر شرکت‌های بزرگ فعال، مانند «گوگل» و «فیس‌بوک»، سلطه اعمال کرد و آن‌ها را مجبور ساخت که سرورهایشان در داخل چین باشد و از ابزارهای ساخت چین استفاده کنند. به عبارت دیگر، چین از طریق ابزارها بر محتوای فناوری تسلط پیدا کرد.
همچنین مشخص شد که انقلاب فناوری به قدرت‌ها امکان نظارت بر مردم را می‌دهد و هرکس تصور کند پیام‌ها یا تماس‌هایش تحت نظارت نیست، ساده‌لوح است.
اما چالش جدیدی برای قدرت‌ها پدیدار شده است: حجم عظیم اطلاعاتی که از سراسر جهان به دست می‌آید.
بسیاری از این اطلاعات مهم هستند، اما در میان حجم انبوه دیگر داده‌ها گم می‌شوند. برای مثال، در حملات نیویورک و واشنگتن در سال 2001، دستگاه‌های امنیتی اطلاعات دقیقی درباره عاملان حمله در اختیار داشتند، اما این اطلاعات در میان انبوه داده‌ها نادیده گرفته شدند.
اینجاست که نقش هوش مصنوعی مطرح می‌شود، چراکه می‌تواند قدرت‌ها را از غرق شدن در طوفان اطلاعات نجات دهد.

هوش مصنوعی و مدیریت جنگ‌ها

علاوه بر این، هوش مصنوعی تحول عظیمی در مدیریت جنگ‌ها ایجاد کرده است. برای مثال، اسرائیل از هوش مصنوعی در غزه و جنوب لبنان به‌طور گسترده استفاده کرد و در لبنان به داده‌های بزرگ (Big Data) دسترسی داشت تا از طریق شماره پلاک خودروها، هویت افراد هدف‌گیری شده را شناسایی کند.
همچنین هوش مصنوعی در جنگ پهپادها نقش قابل‌توجهی ایفا کرده است، به‌گونه‌ای که شاهد تغییرات اساسی در مدیریت جنگ‌ها و پیامدهای آن هستیم. در هر حال، کاربردهای هوش مصنوعی در تمامی سطوح متنوع است و نقش آن در آینده پررنگ‌تر خواهد شد.

دلار: پادشاه ارزها

- آیا دلار آمریکا همچنان ارز آینده خواهد بود؟
دلار مدت‌ها پیش به‌عنوان ارز بین‌المللی اول، مرگ خود را اعلام کرده بود. این موضوع طی 20 سال اخیر بارها مطرح شده است. به‌عنوان مثال، اوایل قرن بیست‌ویکم تحلیل‌هایی، حتی در مجله «فورن افیرز»، منتشر شد که پایان سلطه دلار را پیش‌بینی کردند، به‌ویژه پس از ظهور یورو. اخیراً، عاملی جدید نیز مطرح شده است: تصمیم کشورهای بریکس برای ایجاد ارز واحد.
اما من معتقدم که کشورهای بریکس هنوز به اندازه کافی منسجم نیستند که بتوانند ارز واحدی داشته باشند. همچنین، با گذشت یک‌چهارم قرن از پذیرش یورو، این ارز توانسته بخشی از ذخایر بانک‌های مرکزی و معاملات تجاری بین‌المللی را به خود اختصاص دهد، اما در حدود 17 درصد متوقف شده است و در سال‌های اخیر رشد چندانی نداشته است.
ارزهای دیگری مانند ین ژاپن و فرانک سوئیس نیز وجود دارند، اما هیچ‌کدام نتوانسته‌اند جایگاه دلار را تهدید کنند. دلار همچنان در بیش از 50 تا 60 درصد از معاملات تجاری بزرگ و ذخایر بانک‌های مرکزی، ارز اول است. این امر قدرت سیاسی بالایی به ایالات متحده می‌دهد، چراکه می‌تواند این ارز را چاپ کند و بر اقتصاد کشورهای دیگر و در نتیجه امنیت آن‌ها تأثیر بگذارد.
در آینده نزدیک، من معتقدم که دلار همچنان قوی‌ترین ارز در عرصه بین‌المللی خواهد بود. اگرچه تنها ارز مسلط نخواهد بود، اما همچنان بر بیش از نیمی از ذخایر بانک‌های مرکزی و معاملات مالی حکمرانی خواهد کرد.
علاوه بر این، ایالات متحده از دلار به‌عنوان سلاحی برای اعمال تحریم‌ها استفاده می‌کند. در مبارزه با تروریسم، آمریکا در زمینه مالی موفق‌تر از حوزه امنیتی عمل کرده است.
جهانی‌شدن اهمیت وزارتخانه‌ها را نیز تغییر داده است. به‌عنوان مثال، وزیر خزانه‌داری آمریکا اکنون بسیار مهم‌تر از وزیر خارجه یا وزیر کشور است، چراکه لیست تحریم‌ها در اختیار اوست.



تأثیرات عمده ضربات اسرائیلی بر روی ساختار رهبری حوثی‌ها

حوثی‌ها نتوانستند دولت کودتایی جایگزین برای دولتی که تل‌آویو آن را هدف قرار داد تشکیل دهند (رسانه‌های محلی)
حوثی‌ها نتوانستند دولت کودتایی جایگزین برای دولتی که تل‌آویو آن را هدف قرار داد تشکیل دهند (رسانه‌های محلی)
TT

تأثیرات عمده ضربات اسرائیلی بر روی ساختار رهبری حوثی‌ها

حوثی‌ها نتوانستند دولت کودتایی جایگزین برای دولتی که تل‌آویو آن را هدف قرار داد تشکیل دهند (رسانه‌های محلی)
حوثی‌ها نتوانستند دولت کودتایی جایگزین برای دولتی که تل‌آویو آن را هدف قرار داد تشکیل دهند (رسانه‌های محلی)

منابع یمنی گزارش داده‌اند که ضربات هوایی اسرائیل به حوثی‌ها، رهبر این گروه را مجبور به انجام بازسازی داخلی در صفوف خود کرده است. طبق این منابع، حوثی‌ها در تلاش هستند تا جناح‌های در حال درگیری بر سر پول و نفوذ را حذف کرده و مراکز قدرت غیر از اعضای خاندان حوثی را از میدان خارج کنند.
بر اساس گزارش‌ها، انتخاب یوسف المدانی به‌عنوان رئیس ستاد مشترک حوثی‌ها به جای محمد الغماری، تغییرات مهمی را در ساختار قدرت گروه به همراه داشت. این انتخاب نشان‌دهنده بازگشت نفوذ یوسف المدانی به پایتخت تحت کنترل حوثی‌ها، صنعاء، است، که از زمان انقلاب 21 سپتامبر 2014 که به سقوط حکومت قانونی منجر شد، برای اولین بار چنین تغییراتی در سطح رهبری گروه صورت گرفته است. این اقدام به‌نوعی نشانه‌ای از کنار گذاشتن شعار «دولت» و بازگشت به ساختار ایدئولوژیک و بسته‌ گروه حوثی‌ها تعبیر شده است.

تحولات ناشی از ضربات اسرائیل

منابع یمنی می‌گویند که ضربات اسرائیل به‌ویژه حملات به اردوگاه‌های مخفی حوثی‌ها که قبلاً توسط ایالات متحده هدف قرار گرفته بود، باعث ایجاد شکاف‌های درونی و درگیری‌های شدیدی میان دستگاه‌های اطلاعاتی و سیاسی حوثی‌ها شده است. در این میان، یوسف المدانی که به تازگی رئیس ستاد مشترک گروه شده است، تهدیدهایی علیه عبد الله الرزامی و دیگر اعضای گروه‌هایی که به دنبال کسب مناصب هستند، مطرح کرده است.

کشته شدن رئیس ستاد ارتش حوثی‌ها ضربه‌ای سنگین به این گروه وارد کرد (رسانه‌های محلی)

همچنین، علی حسین الحوثی، برادرزاده رهبر گروه، که مسئول دستگاه اطلاعاتی پلیس است، با توجه به اختلافات گسترده میان وزیر کشور عبد الکریم الحوثی (عموی رهبر حوثی‌ها) و رئیس دستگاه اطلاعات و امنیت عبد الحکیم الخیوایی، دست به اقدامات جدید زده است.
در این میان، درگیری‌ها میان مهدی المشاط، رئیس شورای حکومتی که در مناطق تحت کنترل حوثی‌ها قدرت دارد، و محمد علی الحوثی و احمد حامد، رئیس دفتر مشاط که به‌عنوان حاکم واقعی صنعاء شناخته می‌شود، بیشتر از پیش پیچیده شده است.

فاجعه امنیتی و کشته شدن مقامات حوثی

این درگیری‌ها موجب شکاف‌های امنیتی و تلفات جانی در صفوف حوثی‌ها شده است. بر اساس گزارش‌ها، احمد الرهوی، رئیس دولت غیررسمی حوثی‌ها، و نه نفر از اعضای دولت در این تحولات کشته شدند.
براساس ارزیابی منابع دولتی یمن، حوثی‌ها در حال حاضر در حالت وحشت و سردرگمی به سر می‌برند. به نظر می‌رسد یوسف المدانی به‌دنبال میانجی‌گری عمان است تا به‌واسطه آن، گروه حوثی‌ها تعهد کنند که به اسرائیل یا ایالات متحده حمله نکنند و در عوض، جنگی محدود علیه مناطق تحت کنترل دولت قانونی یمن به راه بیندازند تا از گسترش درگیری داخلی جلوگیری شود.

برنامه ریزی برای ایجاد بحران داخلی

با این حال، منابع تأکید می‌کنند که رهبری حوثی‌ها از توان خود برای شروع یک جنگ جدید مطمئن نیستند. به همین دلیل، آن‌ها در حال بررسی گزینه‌ای هستند که در آن درگیری‌هایی در مناطق تحت کنترل دولت قانونی یمن به راه بیفتد، که توسط گروه‌های مسلح با پرچم‌های محلی و مذهبی متفاوت انجام شود.

گروه حوثی، درگیری میان نهادهای خود را مسئول نفوذ امنیتی اسرائیل دانست (رسانه‌های محلی)

حوثی‌ها امیدوارند که این درگیری‌های داخلی در مناطق تحت کنترل دولت، به آن‌ها این امکان را بدهد که همچنان به کمپین‌های دستگیری در داخل ادامه دهند و رهبرانی را که از سلاله آن‌ها نیستند یا مخالف سیاست‌های آن‌ها هستند، کنار بزنند. این حرکت در راستای کنار گذاشتن بیشتر شعار «دولت» و تمرکز بیشتر بر ساختار مذهبی و ایدئولوژیک گروه صورت می‌گیرد.

تنش‌زایی ميداني

در همین حال، مقامات محلی وابسته به دولت قانونی یمن در استان الحدیده گزارش داده‌اند که حوثی‌ها در روزهای اخیر، نیروهای نظامی جدیدی را به مناطق مرزی در دو شهرستان زبید و التحیتا و همچنین به خط‌های تماس در مناطق فازه و الجبيلة در شمال الخوخه ارسال کرده‌اند. گفته می‌شود این گروه‌ها به‌طور اجباری به اردوگاه‌های آموزشی ملحق شده‌اند.
طبق گزارش‌های رسمی، این نیروها به رهبری عبدالله العزی، معروف به «ابو القاسم»، به مناطق مرزی ارسال شده‌اند. العزی پیش از این به‌عنوان فرمانده محور سواحل غربی تحت امر حوثی‌ها فعالیت کرده است.
این تحرکات همزمان با تغییرات استراتژیک حوثی‌ها در جبهات مختلف است. گزارش‌ها از تحرکات نظامی جدید در نزدیکی خطوط تماس در استان‌های تعز، الجوف و صعده حکایت دارند.


آورتاگوس از لبنان می‌خواهد که به فضای منطقه‌ای موجود بپیوندد

رئیس‌جمهوری جوزف عون در دیدار با فرستاده آمریکایی مورگان اورتاگوس (ریاست‌جمهوری)
رئیس‌جمهوری جوزف عون در دیدار با فرستاده آمریکایی مورگان اورتاگوس (ریاست‌جمهوری)
TT

آورتاگوس از لبنان می‌خواهد که به فضای منطقه‌ای موجود بپیوندد

رئیس‌جمهوری جوزف عون در دیدار با فرستاده آمریکایی مورگان اورتاگوس (ریاست‌جمهوری)
رئیس‌جمهوری جوزف عون در دیدار با فرستاده آمریکایی مورگان اورتاگوس (ریاست‌جمهوری)

لبنان از سوی مقامات خود تأکید مجددی بر لزوم اجرای قطعنامه 1701 و فعال‌سازی کمیته نظارت بر آتش‌بس به عمل آورد. این موضوع در دیدارهای مقامات لبنانی با مورگان آورتاگوس، معاون فرستاده ویژه ایالات متحده به خاورمیانه، مطرح شد. آورتاگوس در این دیدار از لبنان خواست تا به فضای منطقه‌ای موجود بپیوندد و از «نگرانی و آماده‌باش» اسرائیل سخن گفت.
آورتاگوس روز سه‌شنبه در بیروت با رئیس‌جمهوری میشل عون، رئیس مجلس نبیه بری، نخست‌وزیر نواف سلام و وزیر امور اجتماعی حنین سید دیدار کرد. منابع لبنانی این دیدارها را «خوب و سازنده» توصیف کردند، اما آورتاگوس پس از این ملاقات‌ها هیچ‌گونه اظهار نظری نکرد.
برخلاف دیدارهای پیشین، تصمیم گرفته شد که تصاویر دیدارهای آورتاغوس منتشر نشود و سفارت آمریکا به عکاسان در بیروت اطلاع داد که از تصویربرداری خودداری کنند. تصاویر دیدارها تنها از سوی دفاتر رسانه‌ای مقامات لبنانی توزیع شد.
آورتاگوس در دیدار خود با رئیس‌جمهوری لبنان، وضعیت عمومی کشور و اقداماتی که باید برای بازگرداندن آرامش و ثبات به منطقه جنوب اتخاذ شود، مورد بحث قرار داد. بیانیه‌ای از ریاست جمهوری لبنان منتشر شد که در آن آمده است: رئیس‌جمهوری عون بر لزوم فعال‌سازی کمیته نظارت بر آتش‌بس (میکانیسم)، به‌ویژه در راستای توقف نقض‌ها و حملات مداوم اسرائیل به لبنان و اجرای قطعنامه 1701 در جنوب، به‌منظور امکان ادامه استقرار ارتش لبنان در مرزهای جنوبی بین‌المللی تأکید کرد. همچنین رئیس‌جمهوری بر لزوم بازگشت شهروندان جنوبی به خانه‌های خود و تعمیر خانه‌های آسیب‌دیده تأکید کرد، به ویژه با نزدیک شدن فصل زمستان.
از سوی دیگر، منابع آگاه به «الشرق الأوسط» گفتند که «ملاقات خوب بود» و آورتاگوس از لبنان خواست تا به فضای منطقه‌ای موجود و تلاش‌های رئیس‌جمهوری آمریکا در راستای دستیابی به صلح بپیوندد.
این منابع همچنین اشاره کردند که در این دیدار درباره مذاکرات مستقیم بین لبنان و اسرائیل بحث نشد، اما آورتاگوس آمادگی آمریکا را برای کمک به گسترش دامنه فعالیت کمیته (میکانیسم) اعلام کرد تا این کمیته بتواند به‌طور مؤثرتر عمل کند.
آورتاگوس برخلاف اطلاعات منتشر شده پیش از سفرش به بیروت، هیچ تهدیدی نیاورد و بر لزوم تلاش برای پایان دادن به وضعیت موجود به‌سرعت تأکید کرد تا لبنان و به‌ویژه جنوب آن بتوانند آرامش یابند. او از نگرانی‌های اسرائیل در خصوص تحرکات حزب‌الله در مرزها و این که چنین تحرکاتی مانع از برقراری آرامش می‌شود و موجب آماده‌باش نظامی دائم اسرائیل می‌شود، سخن گفت.
در خصوص ملاقات آورتاگوس با نبیه بری، ریاست مجلس لبنان در بیانیه‌ای اعلام کرد که در این دیدار وضعیت عمومی و تحولات میدانی مرتبط با نقض‌ها و حملات روزانه اسرائیل به لبنان، همچنین فعالیت کمیته فنی پنج‌جانبه نظارت بر آتش‌بس (میکانیسم) و نقش آن در فعال‌سازی توافقات، مطرح شد.
منابع آگاه به جو دیدار میان آورتاگوس و بری نیز این دیدار را «خوب و سازنده» توصیف کردند و افزودند که برخلاف آنچه در روزهای گذشته درباره پیام‌های تهدیدآمیز به لبنان منتشر شده بود، هیچ‌گونه تهدیدی در این دیدار وجود نداشت. آن‌ها تأکید کردند که این دیدار می‌تواند پایه‌گذار همکاری‌های مفید در آینده باشد.
در این دیدار، رئیس مجلس تأکید کرد که لبنان در حال انجام وظایف خود است و به توافقات بین‌المللی و توافق آتش‌بس پایبند است و از اسرائیل خواست تا به تعهدات خود عمل کند. بری همچنین بر این نکته تأکید کرد که «میکانیسم» مسئول اجرای آنچه توافق شده است، می‌باشد.
در ملاقات آورتاگوس با نخست‌وزیر نواف سلام، نخست وزیر تأکید کرد که هدف هرگونه مذاکره، اجرای توافق آتش‌بس است که در نوامبر گذشته به تصویب رسید. در این دیدار که در بیانیه‌ای از سوی نخست وزیر منتشر شد، آمده است که در این ملاقات به فعالیت کمیته نظارت بر آتش‌بس (مکانیسم) و نقش آن اشاره شد، و نخست‌وزیر لبنان تأکید کرد که هدف هر مذاکره‌ای، اجرای توافق آتش‌بس نوامبر گذشته و به‌ویژه توقف حملات اسرائیل و عقب‌نشینی کامل از اراضی لبنان است.
سلام همچنین افزود که از اهداف این روند، آزادی اسرای لبنانی است. وی همچنین بر لزوم حمایت از ارتش لبنان و نیروهای امنیت داخلی تأکید کرد و خواستار برگزاری کنفرانس بین‌المللی برای این منظور شد.


مشاور ترامپ به «الشرق الأوسط»: «اخوان المسلمین و بازماندگان رژیم سابق سودان» خط قرمز برای آمریکا

مسعد بولس، مشاور ارشد رئیس‌جمهوری آمریکا در امور خاورمیانه و آفریقا (آ.ف.ب)
مسعد بولس، مشاور ارشد رئیس‌جمهوری آمریکا در امور خاورمیانه و آفریقا (آ.ف.ب)
TT

مشاور ترامپ به «الشرق الأوسط»: «اخوان المسلمین و بازماندگان رژیم سابق سودان» خط قرمز برای آمریکا

مسعد بولس، مشاور ارشد رئیس‌جمهوری آمریکا در امور خاورمیانه و آفریقا (آ.ف.ب)
مسعد بولس، مشاور ارشد رئیس‌جمهوری آمریکا در امور خاورمیانه و آفریقا (آ.ف.ب)

مسعد بولس، مشاور ارشد رئیس‌جمهوری آمریکا در امور عربی و آفریقایی، در گفت‌وگو با «الشرق الأوسط» اعلام کرد که گروه اخوان المسلمین و حامیان رژیم سابق سودان «خط قرمز» برای ایالات متحده هستند و «ما نخواهیم پذیرفت که آنها در آینده در رأس امور سودان قرار بگیرند». او در این مصاحبه همچنین به اهمیت گامی که هفته گذشته در واشنگتن برداشته شد اشاره کرد؛ زمانی که نمایندگان طرفین درگیری (ارتش و «نیروهای پشتیبانی سریع») به واشنگتن آمدند تا دیدگاه‌های خود را نزدیک کنند. او این گام را گام مهمی در راستای تلاش برای پایان دادن به جنگ دانست، اما در عین حال تأکید کرد که حوادث اخیر در فاشر سایه‌ای بر این تحولات انداخته است و از نگرانی خود بابت احتمال تجزیه سودان و وقوع بحران‌های بیشتر خبر داد.
بولس تأکید کرد که ایالات متحده از سال‌ها پیش با طرفین درگیری در سودان در ارتباط بوده و تلاش‌هایی برای دستیابی به آتش‌بس انسانی یا توقف موقت درگیری‌ها انجام داده است. او افزود که آمریکا با هیچ گروهی که ارتباطی با طرف‌های درگیر یا با بازماندگان رژیم سابق سودان داشته باشد، موافق نیست. با این حال، او تصریح کرد که تصمیم نهایی در این خصوص باید توسط مردم سودان اتخاذ شود و گفت که «گفت‌وگوهای سودانی-سودانی» باید در اولویت قرار گیرد.
*هفته گذشته در واشنگتن اتفاقات مهمی در مورد سودان رخ داد، با حضور دو هیأت از طرفین درگیری. آیا شما این را دستاوردی می‌دانید؟ آیا نشانه‌ای از تغییر در مواضع طرفین مشاهده کردید؟
-در حال حاضر نمی‌توانیم این را دستاورد بدانیم. ما همچنان در حال برقراری ارتباط مستمر با طرفین درگیری برای یافتن نقاط مشترک هستیم. همانطور که دیدید، اتفاقات هفته گذشته در واشنگتن بسیار مهم بودند. ما با هر یک از طرفین به طور جداگانه برای رسیدن به آتش‌بس یا یک توافق انسانی در حال کار هستیم. این موضوع اکنون اهمیت زیادی پیدا کرده است، به ویژه پس از اتفاقاتی که در فاشر در دو روز گذشته رخ داده است. این مسائل بسیار نگران‌کننده هستند، به ویژه از منظر انسانی.
ما اکنون در چارچوب سازوکار چهارگانه ( سعودی، مصر، امارات و آمریکا) فعالیت می‌کنیم و علاوه بر این، ارتباطات مستقیم با طرفین درگیری در سودان داریم. این سازوکار در تاریخ ۱۲ ژوئیه یک برنامه و نقشه راه ارائه داد که امیدواریم مورد توجه قرار گیرد. همچنین هفته گذشته، یک ابتکار برای موضوعات انسانی و آتش‌بس سه‌ماهه پیشنهاد کردیم که اکنون در حال بررسی توسط طرفین است. امیدواریم که به زودی به نتیجه برسیم و این موضوع حل شود.
آیا طرفین درگیری در این مذاکرات تغییرات ملموسی در مواضع خود نشان دادند، با وجود اینکه برخی از طرفین علناً مخالف گفت‌وگو هستند؟
-ما در حال برقراری ارتباط با هر یک از طرفین به طور جداگانه بوده‌ایم، اما مسئله‌ای که شرایط را پیچیده‌تر کرده، حوادث اخیر در فاشر است. این مسائل باعث تغییر اولویت‌ها و نگرانی‌های جدید شده است. امروز نگرانی اصلی این است که سودان به سمت تقسیم یا شکاف بیشتری پیش برود، که می‌تواند شبیه به وضعیت لیبی باشد. این چیزی است که قطعاً نمی‌خواهیم، زیرا می‌تواند بر ثبات منطقه تأثیر بگذارد، نه تنها کشورهای همسایه، بلکه همچنین بر امنیت دریانوردی در دریای سرخ نیز تأثیرگذار خواهد بود.»
در بیانیه صادره از سوی چارچوب چهارگانه (آمریکا، سعودی، مصر و امارات)، تأکید شده است که باید نقش گروه‌های افراطی مانند اخوان المسلمین کنار گذاشته شود. در حالی که اتهاماتی مبنی بر ارتباط این گروه‌ها با ارتش سودان مطرح است، آیا تعهدات ملموسی از سوی ارتش برای قطع این ارتباط دریافت کرده‌اید؟
-ارتش سودان پاسخ مثبت و درک خوبی نشان داده است و در هفته‌های اخیر، اقدامات مشخصی از سوی دولت سودان صورت گرفته که می‌توان آنها را مورد توجه قرار داد، هرچند که در حال حاضر نیازی به توضیح بیشتر نداریم. اما باید بگویم که این مسئله خط قرمز برای ایالات متحده است و تصور می‌کنم که همینطور برای سایر اعضای چارچوب چهارگانه نیز چنین باشد. ما این موضوع را به‌طور واضح در بیانیه مشترک ۱۲ ژوئیه اعلام کردیم. در اینجا هیچ ابهامی وجود ندارد. نه تنها در مورد این گروه‌ها، بلکه هر کسی که به رژیم سابق ارتباط داشته باشد. موضع ایالات متحده و چارچوب چهارگانه در این زمینه بسیار روشن است. ما به‌طور کامل توافق داریم که هیچ نقشی برای اخوان المسلمین یا حامیان رژیم سابق در مراحل آینده سودان وجود نخواهد داشت. اما در نهایت باید فراموش نکنیم که راه‌حل نهایی باید از سوی مردم سودان و از طریق گفت‌وگوهای سودانی-سودانی پیدا شود.

تصویر منتشر شده توسط بولس در حساب کاربری خود در پلتفرم «اکس» (توییتر سابق) نشان می‌دهد که بخشی از جلسه نمایندگان چارچوب چهارگانه (آمریکا، سعودی، مصر و امارات) در حال برگزاری است

شما در مورد ایجاد یک دولت مدنی در آینده صحبت کرده‌اید. آیا ضمانت‌هایی دریافت کرده‌اید که طرفین درگیری در هیچ راه‌حلی در آینده دخالتی نخواهند داشت؟
-ما در این زمینه واضح بودیم. گفته‌ایم که مرحله آینده باید دور از هر دو طرف درگیر باشد. اما همانطور که گفتم، در نهایت تصمیم‌گیری در این مورد باید توسط مردم سودان صورت گیرد. این تصمیم به مردم سودان مربوط است. با این حال، ما از حضور هر گونه گروهی که ارتباطی با طرف‌های جنگ یا با رژیم سابق سودان داشته باشد در آینده سودان حمایت نمی‌کنیم.
همیشه اشاره کرده‌اید که رئیس‌جمهوری آمریکا دونالد ترامپ خواستار صلح در سودان است. آیا فکر می‌کنید که او شخصاً مانند آنچه در غزه انجام داد، مداخله خواهد کرد؟
-رئیس‌جمهوری ترامپ اخیراً تأکید کرده است که او از راه‌حل صلح‌آمیز در سودان حمایت می‌کند. او خواستار یک راه‌حل سریع برای این درگیری و جنگ است، به ویژه در مورد جنبه‌های انسانی. ما می‌دانیم که بحران انسانی در سودان بزرگترین بحران انسانی در جهان است و متأسفانه توجه رسانه‌ای کافی به آن نشده است. از شما به خاطر توجه به این موضوع تشکر می‌کنیم. این مسئله برای رئیس‌جمهوری ترامپ بسیار مهم است و او دستورات لازم را برای یافتن یک راه‌حل سریع صادر کرده است. ما می‌دانیم که هیچ راه‌حل نظامی برای این بحران وجود ندارد؛ تنها راه‌حل ممکن از طریق مذاکرات صلح و گفت‌وگو است. چارچوب چهارگانه نیز با طرح و نقشه راهی که آماده کرده، گام‌های بزرگی برداشته است که می‌تواند ما را به این راه‌حل برساند.
اگر نقشه‌راه چارچوب چهارگانه شکست بخورد، آیا برنامه‌ای برای مجبور کردن طرفین به پایان دادن به جنگ دارید؟
-بدون شک، همیشه گزینه‌های دیگری وجود دارد و ابتکارهای جایگزین نیز مطرح است. این گزینه‌ها همیشه روی میز هستند، اما امیدواریم هرگز مجبور به استفاده از آنها نباشیم. در عوض، ما امیدواریم که تلاش‌های کشورهای حامی صلح، به ویژه کشورهای چارچوب چهارگانه، به نتیجه برسد. کشورهای دیگری نیز هستند که از این مسیر حمایت می‌کنند و آماده کمک هستند؛ از جمله اتحادیه اروپا، تعدادی از کشورهای اروپایی، بریتانیا، ترکیه، قطر و بسیاری دیگر از کشورهای همسایه.
این گزینه‌های جایگزین چه هستند؟
-بدون شک، گزینه‌های مختلفی وجود دارد که در حال حاضر نمی‌توانیم به طور عمومی از آنها پرده برداریم. اما مطمئناً ابزارهایی هستند که در صورت لزوم به آنها رجوع خواهیم کرد. هدف ما این است که از طریق یک آتش‌بس انسانی و سپس آغاز گفت‌وگوهای ملی به یک راه‌حل سریع دست یابیم، مسیری که ممکن است چند ماه طول بکشد.
چگونه می‌توانید طرفین را به گفت‌وگو ترغیب کنید، آقای بولس؟
-ما از چند هفته پیش با طرفین در ارتباط هستیم. مسلماً این فرایند زمان‌بر است و نمی‌توان در عرض یک شب حل و فصل کرد. این مسیری طولانی است که ممکن است چند ماه طول بکشد، اما ما احساس می‌کنیم که هر دو طرف نشان داده‌اند که آماده همکاری هستند. به نظرم مردم سودان دیگر از این وضعیت خسته شده‌اند. امروز حدود ۲۵ میلیون نفر در سودان به کمک‌های انسانی نیاز دارند، چه کسانی که در داخل کشور آواره شده‌اند، چه کسانی که به کشورهای همسایه پناه برده‌اند. حدود ۸ تا ۹ میلیون پناهنده وجود دارند، از جمله ۴ یا ۵ میلیون در مصر، حدود ۲ میلیون در چاد، و شمار دیگری در کشورهای دیگر. علاوه بر این، بسیاری از مردم در داخل سودان آواره شده‌اند. ما درباره نیمی از جمعیت سودان صحبت می‌کنیم، به علاوه ده‌ها هزار نفری که در این جنگ جان باخته‌اند و ده‌ها هزار کودک که به دلیل کمبود غذا جان خود را از دست داده‌اند. وقت آن رسیده که به بحران پایان دهیم.
آیا شما امیدوار هستید؟
-من امیدوار هستم، اما در عین حال واقع‌بین و محتاط نیز هستم.