چرا شاعران خودکشی می‌کنند؟ 

احساس می‌کردند که قلبشان به صحرایی خالی تبدیل شده و روحشان مرده است 

ریلکه - پل سلان 
ریلکه - پل سلان 
TT

چرا شاعران خودکشی می‌کنند؟ 

ریلکه - پل سلان 
ریلکه - پل سلان 

نبوغ و شخصیت هر ملتی در شعرش، در سروده‌هایش تجسم می‌یابد. شعر جوهر ملت‌هاست: عصاره آنها، مغز آنها و جان‌مایه آنهاست. هند بدون تاگور چه معنایی دارد؟ یاعرب‌ها بدون المتنبی؟ یا فرانسوی‌ها بدون ویکتور هوگو؟ یا انگلیسی‌ها بدون شکسپیر... و دیگران؟ یا ایتالیایی‌ها بدون دانته؟ یا اسپانیایی‌ها بدون سروانتس؟و... شعر همان زبان است و زبان همان شعر. همه شاعران بزرگ زبانی آفریدند که به آنها راهنمایی می‌کند، آنها را افشا می‌کند. این امر در مورد شاعران بزرگ آلمانی مانند گوته، هولدرلین، ریلکه و حتی نیچه نیز صدق می‌کند. بله نیچه! او شاعر بزرگی بود، نه فقط یک فیلسوف نابغه. او جلال را از هر دو سوی جمع کرد: شکوه شعر و شکوه نثر. این نادر است. و همه چیز به جنون ختم شد!
از جمله مهمترین شاعران قرن بیستم که بعد از دوران نیچه آمدند، از ریلکه، گئورگ تراکل، پل سلان و بسیاری دیگر نام می‌بریم. ریلکه در سال 1875 در پراگ به دنیا آمد و خیلی زود شروع به نوشتن شعر کرد. اما بعداً اولین شعرهای خود را رد کرد. سپس در جست‌وجوی افق‌های دیگر پا در سفر به کشورها گذاشت؛ در آلمان زندگی کرد، به‌ویژه در شهر جادویی مونیخ، جایی که با زیبای فریبنده، لو آندریا سالومه آشنا شد، که ذهن مردان را گیج ‌می‌کرد و نهایت لذت را از این مسئله می‌برد بی‌آنکه به آنها چیزی بدهد! از نیچه ناراضی بپرسید! اما به ریلکه همه چیز بخشید و نجاتش داد. سپس با هم به روسیه سفر کردند. در آنجا با تولستوی در مزرعه‌اش آشنا شدند. اما این ملاقات خوب نبود زیرا نویسنده مشهور روسی به دلیل مشاجره شدید و مداوم با همسرش سوفیا در وضعیت روانی اسفناکی قرار داشت. به نظر می‌رسد آنها مشاجره بسیار تند و شدیدی را در اتاق بغلی بین آن دو شنیده‌اند. در آن زمان از خود خجالت کشیدند، چرا که آنچه را نباید دید ‌دیدند. مگر نگفتیم هیچکس در این زندگی آسوده نیست؟ دوست عزیز من، چرا ازدواج کردی در حالی که تو آن اشرافی ثروتمند و مجلل بودی و از ازدواج بی‌نیاز؟ چرا 13 فرزند به دنیا آوردی، علاوه بر فرزند شماره 14 که حرام زاده بود؟ چرا با دست خود، خودت را بدبخت کردی ای نویسنده بزرگ؟ اگر آزاد می‌ماندی و از گلی به گل دیگر و باغی به باغ دیگر می‌رفتی، بهتر نبود؟ جزخودت کسی را سرزنش نکن. اما ما چه ارتباطی با آن مسئله داریم؟ چرا هر بار به چیزی که به ما مربوط نیست سرک می‌کشیم؟ ای انسان پرنخوت و مبتذل، آیا مشکلات شخصی خودت کافی نیست؟ به چه حقی به دیگران درس می‌دهی؟ و آیا مردم به مشاوره‌ات نیاز دارند، تو که در وهله اول قادر به نجات خود نیستی؟
ریلکه سپس در سال 1902 به پاریس، پایتخت هنر، ادبیات، عشق و دلدادگی رفت و درک شما کافی است. در آنجا با رودن مجسمه ساز معروف آشنا و منشی‌اش شد و دوازده سال متوالی در پاریس رفت و آمد کرد. در آنجا ریلکه واقعی شکل گرفت و شروع به نوشتن آثار اصلی منثور و منظوم خود کرد، از جمله رمان معروفی با عنوان:«دفترهای مالده لائوریس بریگه» 1910. یک زندگی‌نامه با نقاب. به این معنا که قهرمان داستان کسی نیست جز همزاد همان نویسنده. از نظر فرم و محتوا، اولین رمان مدرن به زبان آلمانی است. او در آن پرسش‌های اساسی متافیزیکی و وجودی را مطرح کرد: مانند عشق، فقر، مرگ، ترس، وحشت، رها شدن و جستجوی خدا. در سال 1912 نوشتن مرثیه‌های دوینو را آغاز کرد و تا ده سال بعد در سال 1922 به پایان رسید که او به اوج نویسندگی شاعرانه، فکری و ادبی رسیده بود.
و پس از اتمام آن، او احساس شادی و آرامش بی‌نظیری کرد و دانست که از نظر شاعری و فلسفی با یک ضربه نهایی پیروز شده است! در باره آن می‌گوید:« من آن را فقط در چند روز به پایان رساندم. این یک طوفان بی‌نام بود، یک طوفان معنوی درونی که هرگز در تمام عمرم آن را تجربه نکرده بودم. آن طوفان من و زندگی‌ام را نابود کرد. حالا کارم تمام شده و هرچه داشته‌ام را خالی کردم. دیگر چیزی در دل من نیست. حالا حق دارم نفس راحتی بکشم و بگویم: رسالتم را در زندگی انجام دادم». در واقع او چند سال بعد در سال 1926 در سن پنجاه سالگی درگذشت (مانند المتنبی).
با وجود تمام دست‌آوردها و خلاقیت‌های خارق العاده‌اش، آیا می‌دانستید که ریلکه هرگز جایزه نوبل نگرفت؟ بلکه دیگران دریافت کردند که از نظر خلاقیت و نبوغ به پای او نمی‌رسیدند. حتی تولستوی هم دریافت نکرد!
سالخوردگان نوبل کی از خواب بیدار می‌شوند؟ کی شرم می‌کنند و عذرخواهی؟
بیایید فقط این قطعه کوچک از شعری با عنوان: تابستان را بخوانیم، اینکه برای چند روزی با گل‌ها زندگی کنی و از فضای پیرامون جان‌های گشوده سرزنده شوی. ریلکه بی‌نهایت عاشق گل به خصوص گل رز بود که عطر را در اطراف خود می‌پراکنند... مست می‌شد، از این فضا و گیج می‌شد. گل‌ها را تقدیس می‌کرد و می‌پرستید.

شاید آنها را به عنوان شخصیت‌های زنده به مانند معشوقه به حساب می‌آورد. اصلاً چه تفاوتی وجود دارد؟ معروف است که این شاعر نابغه در تمام عمر خود در فقر شدید زندگی کرد. علاوه بر این، او در لبه پرتگاهی زندگی می‌کرد: پرتگاهی از اضطراب دیوانه‌کننده مرگبار و فروریختن که هر بار با ضربه‌ای از خلاقیت خارق‌العاده به تعویق می‌افتاد.
بین نبوغ و جنون رابطه‌ای نزدیک وجود دارد. در کتاب جدیدم که بعداً توسط «دارالمداء» با عنوان «نابغه‌ها و روشنگری ملت‌ها» منتشر خواهد شد، به طور مفصل به آن پرداخته‌ام. شاعر گئورگ تراکل اما در سال 1887 به دنیا آمد و در سال 1914 در سن بیست و هفت سالگی در اثر خودکشی درگذشت. در نتیجه، زندگی ادبی او بسیار کوتاه بود، حتی کوتاهتر از زندگی رمبو که ضرب‌المثل کوتاهی عمر است. به طور کلی مضامینی چون پاییز، تنهایی و مرگ بر شعرهای او غالب است. بیایید بشنویم که می‌گوید: پشت پنجره من شب گریه می‌کند. شب ساکت است، اما باد گریه می‌کند. باد مثل کودک گمشده است. چرا باد گریه می‌کند و زوزه می‌کشد؟

 

زوال مسیحیت از چهره اروپای غربی در قرن نوزدهم و بیستم اثرات فاجعه باری داشت 

در ماه نوامبر 1914 گئورگ تراکل مقادیر زیادی داروهای تجویزی یا مواد مخدر را بلعید و برای همیشه به خواب رفت. با مرگ او یکی از شاعران بزرگ آلمان ناپدید می‌شود. شاید او آموزه امپرسیونیستی را که در آن زمان در هنر نقاشی حاکم بود، در شعر تجسم بخشید. این مکتبی بسیار دلبسته به طبیعت است. از جمله معروف‌ترین نمایندگان آن: مانه، مونه، دگا، ون گوگ، کوربه و غیره. آنها طبیعت را به شیوه‌ای چشم‌ربا و در همه فصول به تصویر می‌کشیدند. چه کسی نقاشی‌های امپرسیونیستی را دوست ندارد؟ من شخصاً در آن ذوب می‌شوم. همانطور که در بالا ذکر شد، با وجود عمر کوتاه، او را یکی از شاعران بزرگ قرن بیستم می‌دانند. گفته می‌شود که اندکی قبل از خودکشی با یکی از دوستان وفادار خود درباره اضطراب وحشتناکی که از درون او را فراگرفته صحبت کرده بود. به او گفته بود که از افتادن در دریای جنون کامل می‌ترسم. و این کلمات را افزوده بود: خدای من! چه اتفاقی برای من افتاد؟ چه ضربه سرنوشتی بر سرم خورد؟ روحیه‌ام را بالا ببر دوست من روحیه‌ام را بالا ببر. بگو دیوانه نمی‌شوم. به من بگو من قدرت غلبه بر ناملایمات را خواهم داشت. به من اطمینان بده دوست من. بگو من دیوانه نیستم. تاریکی هولناکی مانند سنگی کر، مانند قبر بر سرم نشسته است. آه ای دوست من خیلی کوچک و فرسوده شدم... خیلی بدبختم دوست من، خیلی غمگین و ویران هستم. (یک پیام دلخراش و دردناک). این گئورگ تراکل است. و این بهای شعر و شکوه است. برخی می‌گویند که او از چیزی اساسی که تمدن غرب را نابود کرد ناراحت بود: از دست دادن ایمان به خدا. 
 در اینجا، اجازه دهید به این نظریه بپردازیم: تمام جنون‌هایی که شاعران اروپایی را گرفتار کرد، و تمام خودکشی‌هایی که آنها به آن مبتلا شدند، به عقب نشینی دین از چهره جوامع اروپایی مربوط می‌شود. آنها احساس می‌کردند که پس از نبود آن حضور عظیم که قلب را پر از ایمان به آن موجود بزرگی می‌کرد که از هستی می‌گذرد و از آن فراتر می‌رود، قلبشان بیابانی برهوت شده و روحشان می‌میرد. بدون دیدن این نکته، نمی‌توان ادبیات اروپا را درک کرد، نمی‌توان غرق شدن آن در باتلاق پوچی، نامعقول، جنون، مواد مخدر و انواع ناهنجاری‌ها را درک کرد. افول مسیحیت از چهره اروپای غربی در قرن نوزدهم و بیستم اثرات فاجعه بار عظیمی داشت. و اثرات بسیار رهایی بخش نیزهم!  
پاول سلان شاعر نیز، برخی او را مهم‌ترین شاعر آلمانی پس از جنگ جهانی دوم می‌دانند. او در سال 1920 در رومانی به دنیا آمد و همچنین در سال 1970 پس از انداختن خود از بالای پل پاریس بر روی رودخانه سن در پاریس جان باخت. او در بیستم آوریل خودکشی کرد، اما جسدش تا ده روز بعد یعنی اول می کشف نشد. (در پرانتز: چرا شاعران اینقدر خودکشی می‌کنند؟ و چرا من هم خودکشی نکردم؟ قطعاً به این دلیل که شاعر نیستم: فقط یک وراج در حاشیه شعر...).



«جشنواره فیلم‌های کوتاه بیروت»… فیلم‌های لبنانی و خارجی چشم به جهانی شدن دارند

«جشنواره فیلم‌های کوتاه بیروت»… فیلم‌های لبنانی و خارجی چشم به جهانی شدن دارند
TT

«جشنواره فیلم‌های کوتاه بیروت»… فیلم‌های لبنانی و خارجی چشم به جهانی شدن دارند

«جشنواره فیلم‌های کوتاه بیروت»… فیلم‌های لبنانی و خارجی چشم به جهانی شدن دارند

جشنواره «فیلم‌های کوتاه بیروت» (Beirutshorts) سال به سال و در هر دوره تحولی چشمگیر را تجربه می‌کند. از آنجا که پیش از این حدود 1000 فیلم کوتاه برای شرکت در این جشنواره ارسال می‌شد، اکنون این تعداد به بیش از 3000 فیلم رسیده و افق‌های آن گسترش یافته است، به طوری که انتخاب‌های بیشتری از سراسر جهان را ارائه می‌دهد که سطح نمایش‌ها را هم از لحاظ عربی و جهانی ارتقا می‌دهد.
این جشنواره به عنوان چهارمین جشنواره مهم عربی پس از جشنواره‌های «قرطاج سینمایی»، «قاهره سینمایی» و «اسکندریه سینمایی» که شایستگی دریافت جایزه اسکار را دارند، شناخته می‌شود.
سام لحود، مدیر و سازمان‌دهنده جشنواره، اشاره می‌کند که این دسته‌بندی بالاترین سطح اعتبار جهانی برای جشنواره‌های سینمایی است. او به «الشرق الأوسط» گفت: «ما منتظر نتایج سه فیلم کوتاه لبنانی هستیم که امسال برای جایزه اسکار نامزد شده‌اند. همچنین در دوره فعلی، سه فیلم دیگر از میان فیلم‌های «حرفه‌ای» برای شرکت در مسابقه سال آینده انتخاب خواهند شد».

من الأفلام اللبنانية المشاركة «بلايندي» للطالب غي قسيس... (الجهة المنظمة)

این فیلم‌ها از سه مرحله برای رسیدن به اسکار عبور می‌کنند: ابتدا شایستگی کسب نامزدی را پیدا می‌کنند، سپس وارد فهرست کوتاه می‌شوند و در نهایت برای دریافت جایزه رقابت می‌کنند.
در دوره نوزدهم جشنواره که از 3 تا 7 نوامبر برگزار می‌شود، 85 فیلم کوتاه از لبنان و دیگر کشورهای جهان به نمایش گذاشته خواهد شد. این فیلم‌ها شامل آثار فارغ‌التحصیلان جدید و دانشجویان کارگردانی از لبنان هستند. لحود در این باره توضیح می‌دهد: «ما این فیلم‌ها را بر اساس استانداردهای بالایی انتخاب کرده‌ایم که شامل 13 فیلم به عنوان پروژه‌های فارغ‌التحصیلی و 15 فیلم از دانشجویان سال‌های دوم و سوم است. در مسابقه رسمی جشنواره، 41 فیلم از لبنان و دیگر کشورها حضور دارند. همچنین 8 فیلم از لبنان و دیگر کشورهای جهان در مسابقه «زمین، صلح و عدالت» شرکت دارند.»
فیلم‌های کوتاه در این جشنواره از ژانرهای مختلفی همچون داستانی، مستند، اجتماعی، تجربی و انیمیشن هستند. از جمله فیلم‌های لبنانی شرکت‌کننده می‌توان به «در جایی اما نه اینجا»، «این نافرمانی» و «نه تنها ترس دارم، بلکه غمگینم» اشاره کرد.
کشورهای مختلفی همچون مجارستان، اسپانیا، آمریکا، کرواتیا، سعودی، اتریش و برزیل نیز در جشنواره حضور دارند.
لحود در مورد جدیدترین ویژگی‌های این دوره، می‌گوید: «ما همیشه تلاش می‌کنیم که دوره‌های جشنواره را به روز و پیشرفته کنیم. هیئت داوری امسال شامل مدیران برنامه‌های جشنواره‌های رسمی از جشنواره‌های جهانی است. امسال ما میزبان مدیران از برلین سینمایی، لوکارنو و کلرمون-فیران هستیم. همچنین تعدادی از فیلم‌سازان لبنانی مانند کارولین لبکی و بازیگران مانند رودریگ سلیمان و السا زغیب نیز حضور دارند.»
جشنواره بیروت برای فیلم‌های کوتاه برای اولین بار با مؤسسه متروپولیس سینماتیک همکاری می‌کند و تمامی نمایش‌های جشنواره در این مؤسسه برگزار خواهد شد. لحود در این باره می‌گوید: «این اولین بار است که دو مؤسسه سینمایی در یک همکاری مشترک شرکت دارند. سازمان‌دهندگان این جشنواره (جامعه سینمایی بیروت) و متروپولیس دو نهاد پیشرو در برگزاری جشنواره‌های سینمایی در لبنان هستند. امیدواریم که این نوع همکاری‌ها با جشنواره‌های دیگر در آینده نیز گسترش یابد.»

تبرز مواهب إخراجية شبابية في «بيروت للأفلام القصيرة»... (الجهة المنظمة)

یکی از شگفتی‌های جشنواره امسال، اهدای جوایز مالی به ارزش تقریبی 3500 دلار است. همچنین فیلمی که جایزه تماشاگران را کسب کند، صاحب آن به فرانسه سفر کرده و در جشنواره کلرمون-فیران شرکت خواهد کرد.
لحود ادامه می‌دهد: «امسال فیلم‌های لبنانی را به جشنواره فرانسوی کلرمون-فیران خواهیم برد که از 30 ژانویه تا 8 فوریه برگزار می‌شود. انتخاب شخصیت‌های برجسته از جشنواره‌های جهانی هدفش نزدیک‌تر شدن به سطح فیلم‌های لبنانی است. وقتی آنها فیلمی را در محیط خود می‌بینند، ارتباط بهتری با موضوع آن برقرار می‌کنند.»
لحود در مورد سطح فیلم‌های جشنواره توضیح می‌دهد:
«اکثر فیلم‌ها فیلم‌های جوانانه‌ای هستند که با موضوعات متنوع و ایده‌های جسورانه به مسائل مختلف از جمله عدالت، جنگ‌ها و داستان‌های اجتماعی پرداخته‌اند. این فیلم‌های کوتاه از تکنیک‌های پیشرفته‌ای بهره می‌برند که با استانداردهای جهانی همخوانی دارد. همچنین همکاری‌هایی با برلین سینمایی داشته‌ایم و دو قسمت از روند برگزاری جشنواره سال گذشته را به نمایش خواهیم گذاشت و 12 فیلمی که در آن جشنواره شرکت داشتند، به نمایش درمی‌آیند.»


سینمای سعودى؛ دستاوردهای بزرگ در مدت زمانی بسیار کوتاه


«آواز كلاغ» (تلفويزيون 11)
«آواز كلاغ» (تلفويزيون 11)
TT

سینمای سعودى؛ دستاوردهای بزرگ در مدت زمانی بسیار کوتاه


«آواز كلاغ» (تلفويزيون 11)
«آواز كلاغ» (تلفويزيون 11)

کمتر از دو ماه تا پایان سال جاری باقی مانده است، اما نتایج حاصل از فروش فیلم‌های سعودی در سال جاری، از موفقیت‌هایی بی‌سابقه سخن می‌گویند. «گیشه‌ی فروش» فیلم‌های سعودی از آغاز سال تا نیمه‌ی ماه گذشته، اکتبر، ۲۳ درصد از مجموع درآمد حاصل از همه‌ فیلم‌هایی را که در سالن‌های پادشاهی عربى سعودى به نمایش درآمده‌اند، به خود اختصاص داده است. این رقم چندان اندک نیست، همان‌گونه که ممکن است در ابتدا به نظر برسد، زیرا سهم فیلم‌های سعودی در مقایسه با کل فیلم‌های عربی و خارجی که در سالن‌های این کشور نمایش داده می‌شوند، از ۴ درصد فراتر نمی‌رود.
در واقع، بازار سینمای سعودى طی حدود پنج سال گذشته شاهد جهش چشمگیری در تعداد فیلم‌های تولیدشده در داخل کشور بوده است، فیلم‌هایی که راه خود را به آسانی به سالن‌های نمایش باز کرده‌اند.
این موفقیتی است که سعودى نه از نظر شمار فیلم‌سازان و نه از نظر تعداد تماشاگران انتظارش را نداشت، اما با شتابی چشمگیر به واقعیتی انکارناپذیر تبدیل شده است.

فیلم «هوپال» (الشرق الأوسط)

پایه‌گذاری سینما

از سال ۲۰۱۸، هنگامی که عهد جدید توسعه و فرهنگ در سعودى پایه‌گذاری و اجرای آن آغاز شد، نتایج برنامه‌ریزی‌های انجام‌شده در حوزه‌های گوناگون به‌روشنی پدیدار شد. هر زمینه‌ای را که بنگری، امروز بهتر از گذشته است: از توسعه‌ی اجتماعی و فرهنگی گرفته تا هنر، اقتصاد، علم و ابزارهای گوناگون دانش.
سینما نیز جایگاهی ویژه در توجه مسئولان یافت؛ مؤسسات حمایت و تولید و انجمن‌های سینمایی تأسیس شد، در حالی که سالن‌های سینما در شهرهای مختلف کشور گسترش یافتند. ناشران نیز توجه خود به انتشار کتاب‌های سینمایی را افزایش دادند. افزون بر این، دو جشنواره سینمایی نیز راه‌اندازی شد: یکی ویژه‌ فیلم‌های محلی و خلیجی (یعنی «جشنواره فیلم‌های سعودی») و دیگری با ابعاد جهانی («جشنواره بین‌المللی فیلم دریای سرخ»).
بخش بزرگی از این تلاش‌ها نتیجه‌ی تأسیس «هیئت فیلم‌های سعودی» به ریاست عبدالله آل‌عیاف است؛ کسی که از پیشینه‌ای سینمایی برخوردار است و فعالیتش از سال‌های نخستین این قرن آغاز شد. انتخاب او و نیز سایر رؤسا و مدیران بخش‌های مختلف، نه‌تنها از نظر گزینش اشخاص موفقیت‌آمیز بود، بلکه از نظر ایجاد و تضمین زیرساخت‌های هنری، تولیدی و فرهنگیِ لازم برای رشد سینمای بومی نیز بسیار مؤثر واقع شد.

پوستر فیلم سعودی «شباب البومب ۲» (الشرق الأوسط)

مقایسه‌ها

بر اساس بررسی‌های بی‌طرفانه و کارشناسانه، در جهان عرب (و حتی در بیشتر کشورهای جهان) تجربه‌ای مشابه با این میزان تلاش و دستیابی به نتایج در زمانی چنین کوتاه وجود ندارد. مؤسسات مشابهی در برخی کشورها تأسیس شده بودند، اما بسیاری از آن‌ها نتوانستند با انرژی و تداوم لازم ادامه دهند یا در فعالیت‌هایی تبلیغاتی برای منافع حاکمیت حل شدند.
آنچه در تجربه سعودى تحسین‌برانگیز است، گام‌های استوار، سنجیده و هدفمند آن در راه تحقق یک صنعت سینمایی جامع است.
اگر به اعداد بازگردیم، کافی است بگوییم که در سال گذشته، ۲۰۲۴، سهم درآمد فیلم‌های سعودی از بازار داخلی از ۸ درصد فراتر نرفت. این بدان معناست که آنچه در نه ماه و نیم نخست سال جاری به دست آمده، تقریباً سه برابر آن مقدار است.
ارزیابی فیلم‌هایی که این موفقیت را رقم زده‌اند، با دلایل موفقیت تجاری‌شان تفاوت دارد؛ برخی از فیلم‌های موفق از سطح هنری آگاهی‌بخشی برخوردارند، مانند «هوپال» که در میان فیلم‌های سعودی در رتبه‌ دوم قرار گرفت و ۶ میلیون و ۵۰۰ هزار دلار فروش داشت. برخی دیگر کاملاً عامه‌پسندند، مانند «شباب البومب ۲» به کارگردانی حازم فوده که با ۷ میلیون و ۳۰۰ هزار دلار، از نظر فروش در رتبه‌ نخست ایستاد. این فیلم از نوع کاملاً تجاری و مردمی است.
نکته‌ جالب آن است که تقریباً تمام فیلم‌های سعودی تولیدشده در پنج سال اخیر (اگر نگوییم همه‌ آن‌ها) با دقت و برنامه‌ریزی ساخته شده‌اند و موضوعاتی را مطرح کرده‌اند که به فرد و جامعه مربوط است — خواه در قالب کمدی، خواه درام یا خیال‌پردازی. بنابراین، حتی آن دسته از فیلم‌هایی که بر پایه‌ی جذب مستقیم تماشاگران عام ساخته شده‌اند (مانند «آواز زاغ» از محمد السلمان و دو فیلم «شباب البومب») نیز با خواسته‌ها و علایق مخاطبان خود ارتباط برقرار کرده‌اند.
فیلم «هوپال» ساخته‌ عبدالعزیز الشلاحی و پیش از آن «نوره» اثر توفیق الزایدی، به عنوان نمونه، با نگاه به تاریخ پیش از سال ۲۰۱۸ آن را میراث و سنت تلقی کردند و بر همین اساس نیز در داخل و خارج از کشور با استقبال روبه‌رو شدند. برخی دیگر نیز از ژانر هیجان و تعلیق برای رساندن پیام خود بهره گرفتند، مانند آثار لعلی کلثمی.

جشنواره و همایش

این تمام ماجرا نیست. چند روز پیش، سومین دوره‌ «فروم فیلم سعودی» با موفقیتی چشمگیر به پایان رسید — نه فقط به این دلیل که جانی دپ از مهمانان دعوت‌شده برای سخن گفتن درباره‌ تجربه‌ بازیگری خود بود، بلکه به این خاطر که این فروم، با توجه به اهداف اعلام‌شده‌اش در زمینه‌ پیوند دادن سینمای سعودی به چرخه‌ اقتصادی و تجاری فیلم در جهان و جذب سرمایه‌ها و همکاری‌های بین‌المللی، ثابت کرد نماینده‌ای شایسته برای وضعیت کنونی و آرمان‌های سینمای سعودى است.
در روزهای آینده نیز، دوره‌ تازه‌ای از «همایش نقد سینمایی» برگزار خواهد شد که همه‌ جنبه‌های مربوط به زندگی نقد فیلم، پیوند آن با سینما، مخاطبان و نقش فرهنگی و روشنگرانه‌اش را بررسی می‌کند.
این مسیری است نسبتاً کوتاه، اما از نظر عملی سرشار از دستاورد؛ هرچند هنوز راهی طولانی برای تحقق اهداف در همه‌ زمینه‌های هنری و صنعتی سینما در پیش است.


«گلِ اشبیلیه»… دمشق با اپرا نفس تازه می‌کشد

 «گل اشبیلیه» گلبرگ‌های خود را بر صحنهٔ اپرای دمشق می‌گشاید (سانا)
 «گل اشبیلیه» گلبرگ‌های خود را بر صحنهٔ اپرای دمشق می‌گشاید (سانا)
TT

«گلِ اشبیلیه»… دمشق با اپرا نفس تازه می‌کشد

 «گل اشبیلیه» گلبرگ‌های خود را بر صحنهٔ اپرای دمشق می‌گشاید (سانا)
 «گل اشبیلیه» گلبرگ‌های خود را بر صحنهٔ اپرای دمشق می‌گشاید (سانا)

بیش از ۸۰ رقصنده و رقصنده‌ـ‌هنرمند از فارغ‌التحصیلان مؤسسات هنری و از مناطق و اقوام گوناگون سوریه، خود را برای اجرای نخستین نمایشِ موزیکالِ صحنه‌ای پس از به‌دست گرفتن زمام قدرت توسط حاکمیت جدید در کشور آماده می‌کنند.
در این نمایش که بازیگر بزرگ سوری مونا واصف نقش اصلی آن را بر عهده دارد، هنرمند تئاتر نوار بُلبل، بازیگر برجسته ناهِد حَلَبی، بازیگر ولید دَبّس و گروهی دیگر نیز شرکت دارند. اجراهای این اثر از ۳ تا ۵ نوامبر در تالار اپرای دمشق برگزار می‌شود.

در همین زمینه، کارگردان اثر احمد زهیر گفت: نمایش «وردة إشبیلیة» یا «تاج‌العروس» اثری موسیقایی است که دو سال پیش در خارج از سوریه اجرا شده بود، اما این‌بار با دیدگاهی تازه آماده شده تا میان گذشته و حال پیوندی برقرار کند، آن‌گونه که خود گفت «پس از پیروزی سوری‌ها» نمایشی نو با شکلی متفاوت از نسخهٔ نخست پدید آمده است.

او در نشست خبریِ معرفی نمایش در دمشق توضیح داد که بازگشت اجراها به تالار اپرا «پیامی روشن دارد مبنی بر این‌که سوریه از نظر هنری و فرهنگی در حال بهبود است و دوباره نور می‌گیرد»، و تأکید کرد که «هنر توان آن را دارد که همگام با تحولات حرکت کند و در روند توسعه و بازسازی سهیم باشد».
تولیدکنندگان این نمایش قصد دارند گروهی دائمی برای نمایش‌های موزیکال و نمایشی در دمشق پایه‌گذاری کنند تا اجراهای هنری در سوریه و خارج از آن استمرار یابد.

یادِ اندلس بر صحنهٔ سوریه (پوستر رسمی)

نوار بُلبل در گفت‌وگو با الشرق الأوسط اظهار کرد: این نمایش «سفری هنری است که یاد دوران‌هایی را زنده می‌کند که در آن موسیقی، رقص و شعر بازتاب‌دهندهٔ هویت و زیبایی ما بود». او افزود که هدف نمایش، زنده‌کردن پیوند میان هنر و احساس و نیز اثبات حضور تئاتر سوری است.
این نمایش نخستین حضور بُلبل در سوریه پس از بیش از ده سال دوری است، و به گفتهٔ او این خود «نشانه‌ای از تداوم حیات هنر سوری، با وجود همهٔ چالش‌ها» به شمار می‌آید.
محمد عمر، نویسندهٔ متن نمایش، گفت این اثر «یادآور گذشتهٔ درخشانِ تمدن عربی و اسلامی در اندلس است»، اما در عین حال «تصویری زیباشناسانه از سوریهٔ نوین ارائه می‌دهد؛ سوریه‌ای دوست‌دار، فراتر از اختلافات، و در حال بازسازیِ خود در عرصه‌های هنری و فرهنگی»، سوریه‌ای که «دوباره پل‌های ارتباط را به سوی همه می‌گشاید».
ناهِد حَلَبی، بازیگر نامدار، نیز معتقد است که «امروز تماشاگر سوری بیش از هر زمان دیگری آماده و مشتاق چنین گونه‌ای از هنر است که برای نخستین بار در این ابعاد و با چنین حرفه‌ای‌گری در کشور اجرا می‌شود».

از نشست خبری نمایش «وردة إشبیلیة» (سانا)

دست‌اندرکاران نمایش امید دارند که موفقیت آن آغازگر مجموعه‌ای از اجراهای موزیکال در تالار اپرا باشد.
به گفتهٔ ولید دَبّس، «سرمایه‌گذاری در هنرها معیار رشد کشورها و نماد تصویر تمدنی آن‌هاست».
اجرای نمایش را مؤسسهٔ «موزاییک» پشتیبانی می‌کند؛ نهادی که بر اساس دیدگاه خود تأکید دارد: «هنر و موسیقی بخشی اصیل از تمدن کهن سوریه‌اند».
نمایندهٔ این مؤسسه رانیا قَطَف بر اهمیت تقویت حضور این هنرها در داخل کشور و تداوم همکاری‌های نهادی برای حمایت پایدار از آن‌ها تأکید کرد.