عشق با فاصله سنى در دو طرف 

عاشقان پيرانه سر برای دفع شبح مرگ با معشوق جوان خود همذات پنداری می کنند



محمود درویش
محمود درویش
TT

عشق با فاصله سنى در دو طرف 



محمود درویش
محمود درویش

رابطه عشق و زمان همواره مورد توجه بسیاری از فیلسوفان، روانشناسان و جامعه شناسان تا نویسندگان و هنرمندانی بوده که به این ماجرا از موضع تجربه شخصی می نگرند، نه از موضع نظریه پردازی انتزاعی. سئوالات مطرح شده در مورد این رابطه به دوام عشق، مدت زمان فرضی شعله ور بودن یا متلاشى شدن آن یا مناسب ترین سنین برای افتادن در کوره آن محدود نبوده، بلکه محققان مشکل مربوط به اختلاف سنی عاشق و معشوق و اینکه آیا عشق می تواند فاصله زمانی بين آن دو، فضای وسیعی که دو طرف را از هم جدا می کند پركند را به دقت بررسی کرده اند.
فیلسوف روسی واسیلی روزانوف ممکن است یکی از خوشبین ترین محققان در مورد توانایی عشق در شکست دادن زمان و ذوب عاشقان در بوته شگفت انگیزش باشد. به گفته روزانوف، عشق با شباهتها کشته می شود و با تفاوتها زندگى دوباره می يابد. اگر قدرت عشق در تفاوت بين دو طرف آن است، به گونه ای که زنانگی مرد به هیچ وجه تحسین زن را برنمی انگیزد و برعکس آن نیز صادق است، چه چیزی مانع از این می شود که نسبت به فاصله زمانى همین تصور را داشته باشیم؛ عاشقان هر چه با فاصله زمانی بیشترى از هم جدا شوند جذابیتشان بیشتر می شود؟ روزانوف معتقد است که عشق واقعی آن چیزی است که فراتر از هر محدودیتی شکوفا می شود. «وقتی ما انسانها بزرگتر می شویم و به گور نزدیك، عشق عجیبی که قبلاً هرگز تجربه نكرده ایم تقریباً ما را تسخیر می کند.» و موارد عشق در آستانه گور دقیقاً گواه تسلط زندگی بر مرگ است یا شکستن ندای مرگی که مخلوق را آزار می دهد و عاشق پیر را قادر می سازد فریاد بزند: «ای مرگ سوزن سمی تو کجاست؟»

گوته

اما زیبایی شناسی تفاوت روزانوف روی یک خط نیست، بلکه بر دو خط است، به گونه ای که گهواره به همان شکل آرزوی گور را دارد، «جایی که ستاره مرگ و ستاره تولد از فاصله نجومی که آنها را از هم جدا می کند، نفوذ می کنند، و هرکدام با اشتیاق فراوان برای دیدار با دیگری می شتابد.» اگرچه سعادتی که معشوق پیر با چهره ای چروکیده حاصل پیوند او با تصویر عالی زیبایی که معشوق جوانش نشان می دهد، مورد نکوهش، تمسخر و تحقیر محیط اجتماعی اش قرار می گیرد، اما او اهمیتی نخواهد داد. همه اینها، با عشق مذموم خود پیروزی ابدی خود را برای فردا بر دیروز و برای آینده اعلام می کند.
محمود درویش نیز مانند دیگر شاعران و پدیدآورندگان، از احساس غم انگیز غلتيدن زمان از لاى انگشتان در امان نمانده بود، تراژدی فلسطین و یخبندان غربت، او را از چسبیدن به لبه های زندگی و شکار هر طعمه شادی لذت و زیبایی جهانی دور نكرد با این حال، کهولت سن و بیماری شاعر در آخرین آثارش به شکل دلسوزی نسبت به خود پابه سن گذاشته و احساس تلخ شکافی که بین او و زندگی که بسیار فراتر از آغوشش با انواع و اقسام شادی ها و میوه ها می گذرد، منعکس مى شود.این مسئله به وضوح در شعر «ليتني كنت أصغر/ کاش كوچكتر بودم» او ظاهر می شود، که به شکل گفت و گویى مبهم بین او، مردى پابه سن گذاشته و دختر جوانی که شوالیه خیالی خود را در او می بيند، تلاشی با هوشمندی حیله گرانه برای محدود کردن فضای باز دیده می شود. فاصله زمانی که یکی را از دیگری جدا می کند:

به او گفت: کاش کوچکتر بودم
به او گفت: شب بزرگ تر می شوم
مثل بوی یاس در تابستان،
و باز گفت: و در خواب کوچکتر می شوی
همه خفتگان كوچكند،
من اما تا سپيده بیدار می مانم
تا زیر چشمم سیاه شود..
مرا ببر تا بزرگ شوم، مرا ببر تا کوچکتر شوى

هوگو

اگر رمان نویسان نیز به نوبه خود موضوع پیری و رابطه تراژیک عشق با زمان را به دقت مورد توجه قرار داده اند، «خانه خوبرويان خفته» اثر کاواباتا یکی از آثار داستانی است که بیش از همه بیانگر تأخیر زندگی و تراژدی پیری است. درست است زنان جوانی که در مسافرخانه ژاپنی تخدير می‌شوند به پیرمردها این فرصت را می‌دهند که از «زیبایی خفته» لذت ببرند و زندگی گذشته و گذشته احساسی خود را به یاد بیاورند، اما بدن برهنه دختران جذاب را در رویارویی مستقیم چشمان ورقلمبيده پيرمردها قرار می‌دهند که از دست زدن به آنها منع شده اند به کنایه بُعد دردناکی می بخشد و فاجعه انسانی را به اوج خود مى رساند.
در مورد گابریل گارسیا مارکز که در رمان کاواباتا یکی از قله‌های روایی خلاقانه‌ای را دید که آرزو می‌کرد توسط او نوشته می‌شد، زمانی که رمان بعدی خود را با عنوان «خاطره دلبركان غمگین من» به الگوبرداری از نویسنده مورد علاقه‌اش نوشت، نتوانست قساوت شدید رمانی را که شیفته آن شده بود تاب بياورد، بنابراین تصمیم گرفت رابطه بین قهرمان نودساله خود و دختر نوجوانی که هفت و نیم دهه از او کوچکتر است باور پذیر باشد.

أدونيس

شاید گرایش خوش‌بینانه مارکز و اعتقاد بیش از حد او به قدرت عشق، چیزی باشد که او را بر آن داشت تا رمانش را سرود خوش‌بینی و نسخه‌ای شفابخش برای چسبیدن به پرتوهای امید، حتی برای سالخوردگانى که در آخرین میدان زندگی خود می‌لرزند، بسازد. شاهکار ولادیمیر ناباکوف «لوليتا» نیز به نظر می رسید که تجسمی پر از پارادوکس از رابطه پيچيده است که هامبرت، استاد ادبیات اسير عشق دختران جوان و دختر همسرش، دولورس، را که دوازده سال بیشتر نداشت، به هم پیوند می داد. درست است که ناپدری چندان سالخورده نبود، اما وقتی دولورس میانسال شد، با دور زدن گناه محارم، فرصت گرانبهای خود را برای بازیابی جوانی گذشته و توانایی رو به زوال خود در اغواگری دید، در حالی که دختری که به زودی به بلوغ رسید، فرصت مناسبی را برای یافتن حمایت پدری و همچنین دستیابی به هویت زنانه در او دید. با این حال، ماجراجویی عاطفی، آكنده از تب امیال، به زودی رو به فروکش كردن رفت، زیرا دختر به دنبال وابستگی خود به فرد دیگری که با سن و سرزندگی او مطابقت داشت، به رابطه «ممنوعه» پایان داد، در حالی که هامبرت، غمگین و شکسته، از آسمان سراسر رویا تا زمین حقیر واقعیت سقوط كرد.

زندگی واقعی مبدعان با دغدغه‌ها و مشکلاتی که در آثار ادبی و هنری خود آشکار می‌کردند تفاوت چشمگیری نداشت. این تعجب آور نیست، زیرا هم ادبیات و هم زندگی به شیوه خاص خود از یکدیگر تقلید مى كنند و در هم منعکس می شوند. آنچه در اینجا قابل توجه است این است که عاشقان خلاق خود را محدود به پذیرش ادبیات و هنر به عنوان وسیله ای مؤثر برای رسیدن به رویای جاودانگی نکردند، بلکه در اختیار داشتن بدن جوانی دیدند که چه چیزی آنها را به زندگی گذشته خود وصل می کرد. به قول جیمز جویس با «تصویر هنرمند در جوانی» چه بودند.

ده‌ها شاهد مبنی بر علاقه نویسندگان و هنرمندان مسن به شرکای جوان‌تر وجود دارد که از عقده عاطفی که فقدان پدر یا مادر در روح شریک زندگی به جا می‌گذارد استفاده می‌کنند

کافی است اندکی به زندگینامه نویسندگان و هنرمندان برگردیم تا ده ها شاهد پیدا کنیم که ما را به علاقه سالمندان در میان آنها به شرکای جوان تر و بهره مندی از عقده عاطفی که فقدان پدر یا مادر در روح این شرکا و از درخششی که نبوغ در روح آنها می پراکند در جستجوی مثال بالاتر است می رساند. ویکتور هوگو، نویسنده مشهور فرانسوی، که به خاطر تمایلش به زنان باهوش و لوند معروف بود، هیچ ابایی نداشت که دختر تئوفیل گوتیه را که تنها بیست و دو سال داشت، اغوا کند و وارد ماجراجویی عاطفی با او شود. وقتی نوه‌اش ناگهان وارد شد، در حالی که محبوب جوانش را در هشتاد سالگی در آغوش داشت، پسر حیرت‌زده را خطاب کرد و گفت: «ببین جورج کوچولو، این چیزی است که آنها به آن نبوغ می‌گویند».
اگرچه آثار و نوشته‌هایی که گوته خلق كرد برای قرار دادن او در بالاترین سطح شهرت و شکوه کافی بود، ملاقات او در سن هفتاد و سه سالگی با نوجوان زیبای اولریکه فون لویتزوو مانند زلزله‌ای شدید به نظر می‌رسید که پایه‌هاى  زندگی جسمانی و معنوی او را کاملاً تکان داد.اگرچه این دختر هجده ساله در ابتدا احساساتی مشابه با بزرگترین شاعر آلمان داشت، اما به زودی معشوق قدیمی خود را رها کرد و وارد ماجراجویی طوفانی با دون خوان جوان اروپایی، ژوان دو روره شد.

 

جورج ساند

شیفتگی به بدن جوان تنها به مردان محدود نمی شود، بلکه تاریخ شواهد بسیاری در اختیار ما قرار داده که نشان می دهد زنان مسن خلاق در دام این شیفتگی افتاده اند. پس از اینکه جورج ساند نویسنده بریتانیایی چندین رابطه با مردانی با پیشینه‌های مختلف از جمله شاعر رمانتیک آلفرد دو موسه و فردریک شوپن نقاش برقرار کرد، در شصت سالگی وارد رابطه‌ای پرتلاطم با نقاش چارلز مارشال شد كه او را «فرزند چاق من» صدا مى كرد که در اواخر دهه سوم زندگى اش بود. سارا برنارد بازیگر آمریکایی با لئو تلگن هلندی جوان که سی و پنج سال از او کوچکتر بود نیز در ارتباط بود. با این حال، پس از چهار سال رابطه، او زمانی را که با برنارد گذراند، شگفت‌انگیزترین و بهترین دوران زندگی خود می‌دانست.
توانایی عشق برای پر کردن شکاف زمانی که دو عاشق را از هم جدا می کند، هر چه باشد، یک طرف است که سعی می کند تا حد امکان از پوست چروکیده خود بیرون بیاید تا از طراوت، لطافت و خون تازه طرف دیگر تغذیه کند. دیگری خود را به عنوان قربانی خالص در قربانگاه دلبستگی به تصویر پدر جایگزین یا مادر پرستیده تقدیم می کند. این در سخنان شاعر فرانسوی پل الوار منعکس شده است که خطاب به دختر جوانی که در دوران پیری دوستش داشت می گوید: «تو بین من و مرگ ایستادی، اما در عوض من بین تو و زندگی قرار گرفتم».


مقالات مرتبط

درگذشت پل آستر... وجدان دردکشیده جامعه آمریکا

فرهنگ و هنر پل آستر

درگذشت پل آستر... وجدان دردکشیده جامعه آمریکا

آثار داستانی و غیرداستانی پل آستر که دیروز پس از مبارزه‌ای طولانی با سرطان در سن ۷۷ سالگی درگذشت، بین دو تم اصلی تقسیم می‌شوند: وحدت و خشونت که به هم پیوسته‌اند، به یکدیگر منتهی می‌شوند و نقش‌ها و نتایج را با هم رد و بدل می‌کنند.

فاضل السلطاني
فرهنگ و هنر عبد الكبير الخطيبي

الخطیبی... زود از ایدئولوژی رها شد و نقش «روشنفکر مخالف» را رد کرد

 عبدالکبیر الخطیبی( متولد الجدیده 11 فوریه 1938، و درگذشته در رباط، در 16 مارس 2009)، بارها نشان داد که خواندن را زود آغاز کرده است. در مغرب، در خوابگاه مؤسسه‌

حسونة المصباحي
فرهنگ و هنر كافكا

«عرب‌ها و روباه‌ها» در داستان کافکا 

برای یک خواننده عرب سخت است که بر عنوان داستان «روباه‌ها و عرب‌ها» فرانتس کافکا درنگ نکند، همچنین دشوار است عنوانی را که به «شغال‌ها و عرب‌ها» نیز معروف است.

د.سعد البازعي
فرهنگ و هنر آلتوسر

چرا آلتوسر همسرش را خفه کرد؟ چرا نیچه دیوانه شد؟

بسیارند نویسندگانی که دیوانه شده‌اند، رنج کشیده‌اند یا خودکشی کرده‌اند. از جمله آنها می‌توان به ویرجینیا وولف، استفان تسوایگ، پل ورلن، داستایوفسکی، بودلر، گی دو موپاسان، ادگار آلن پو، کافکا، ارنست همینگوی اشاره کرد و فهرست بلند بالا ست.

هاشم صالح

«جشنواره فیلم‌های کوتاه بیروت»… فیلم‌های لبنانی و خارجی چشم به جهانی شدن دارند

«جشنواره فیلم‌های کوتاه بیروت»… فیلم‌های لبنانی و خارجی چشم به جهانی شدن دارند
TT

«جشنواره فیلم‌های کوتاه بیروت»… فیلم‌های لبنانی و خارجی چشم به جهانی شدن دارند

«جشنواره فیلم‌های کوتاه بیروت»… فیلم‌های لبنانی و خارجی چشم به جهانی شدن دارند

جشنواره «فیلم‌های کوتاه بیروت» (Beirutshorts) سال به سال و در هر دوره تحولی چشمگیر را تجربه می‌کند. از آنجا که پیش از این حدود 1000 فیلم کوتاه برای شرکت در این جشنواره ارسال می‌شد، اکنون این تعداد به بیش از 3000 فیلم رسیده و افق‌های آن گسترش یافته است، به طوری که انتخاب‌های بیشتری از سراسر جهان را ارائه می‌دهد که سطح نمایش‌ها را هم از لحاظ عربی و جهانی ارتقا می‌دهد.
این جشنواره به عنوان چهارمین جشنواره مهم عربی پس از جشنواره‌های «قرطاج سینمایی»، «قاهره سینمایی» و «اسکندریه سینمایی» که شایستگی دریافت جایزه اسکار را دارند، شناخته می‌شود.
سام لحود، مدیر و سازمان‌دهنده جشنواره، اشاره می‌کند که این دسته‌بندی بالاترین سطح اعتبار جهانی برای جشنواره‌های سینمایی است. او به «الشرق الأوسط» گفت: «ما منتظر نتایج سه فیلم کوتاه لبنانی هستیم که امسال برای جایزه اسکار نامزد شده‌اند. همچنین در دوره فعلی، سه فیلم دیگر از میان فیلم‌های «حرفه‌ای» برای شرکت در مسابقه سال آینده انتخاب خواهند شد».

من الأفلام اللبنانية المشاركة «بلايندي» للطالب غي قسيس... (الجهة المنظمة)

این فیلم‌ها از سه مرحله برای رسیدن به اسکار عبور می‌کنند: ابتدا شایستگی کسب نامزدی را پیدا می‌کنند، سپس وارد فهرست کوتاه می‌شوند و در نهایت برای دریافت جایزه رقابت می‌کنند.
در دوره نوزدهم جشنواره که از 3 تا 7 نوامبر برگزار می‌شود، 85 فیلم کوتاه از لبنان و دیگر کشورهای جهان به نمایش گذاشته خواهد شد. این فیلم‌ها شامل آثار فارغ‌التحصیلان جدید و دانشجویان کارگردانی از لبنان هستند. لحود در این باره توضیح می‌دهد: «ما این فیلم‌ها را بر اساس استانداردهای بالایی انتخاب کرده‌ایم که شامل 13 فیلم به عنوان پروژه‌های فارغ‌التحصیلی و 15 فیلم از دانشجویان سال‌های دوم و سوم است. در مسابقه رسمی جشنواره، 41 فیلم از لبنان و دیگر کشورها حضور دارند. همچنین 8 فیلم از لبنان و دیگر کشورهای جهان در مسابقه «زمین، صلح و عدالت» شرکت دارند.»
فیلم‌های کوتاه در این جشنواره از ژانرهای مختلفی همچون داستانی، مستند، اجتماعی، تجربی و انیمیشن هستند. از جمله فیلم‌های لبنانی شرکت‌کننده می‌توان به «در جایی اما نه اینجا»، «این نافرمانی» و «نه تنها ترس دارم، بلکه غمگینم» اشاره کرد.
کشورهای مختلفی همچون مجارستان، اسپانیا، آمریکا، کرواتیا، سعودی، اتریش و برزیل نیز در جشنواره حضور دارند.
لحود در مورد جدیدترین ویژگی‌های این دوره، می‌گوید: «ما همیشه تلاش می‌کنیم که دوره‌های جشنواره را به روز و پیشرفته کنیم. هیئت داوری امسال شامل مدیران برنامه‌های جشنواره‌های رسمی از جشنواره‌های جهانی است. امسال ما میزبان مدیران از برلین سینمایی، لوکارنو و کلرمون-فیران هستیم. همچنین تعدادی از فیلم‌سازان لبنانی مانند کارولین لبکی و بازیگران مانند رودریگ سلیمان و السا زغیب نیز حضور دارند.»
جشنواره بیروت برای فیلم‌های کوتاه برای اولین بار با مؤسسه متروپولیس سینماتیک همکاری می‌کند و تمامی نمایش‌های جشنواره در این مؤسسه برگزار خواهد شد. لحود در این باره می‌گوید: «این اولین بار است که دو مؤسسه سینمایی در یک همکاری مشترک شرکت دارند. سازمان‌دهندگان این جشنواره (جامعه سینمایی بیروت) و متروپولیس دو نهاد پیشرو در برگزاری جشنواره‌های سینمایی در لبنان هستند. امیدواریم که این نوع همکاری‌ها با جشنواره‌های دیگر در آینده نیز گسترش یابد.»

تبرز مواهب إخراجية شبابية في «بيروت للأفلام القصيرة»... (الجهة المنظمة)

یکی از شگفتی‌های جشنواره امسال، اهدای جوایز مالی به ارزش تقریبی 3500 دلار است. همچنین فیلمی که جایزه تماشاگران را کسب کند، صاحب آن به فرانسه سفر کرده و در جشنواره کلرمون-فیران شرکت خواهد کرد.
لحود ادامه می‌دهد: «امسال فیلم‌های لبنانی را به جشنواره فرانسوی کلرمون-فیران خواهیم برد که از 30 ژانویه تا 8 فوریه برگزار می‌شود. انتخاب شخصیت‌های برجسته از جشنواره‌های جهانی هدفش نزدیک‌تر شدن به سطح فیلم‌های لبنانی است. وقتی آنها فیلمی را در محیط خود می‌بینند، ارتباط بهتری با موضوع آن برقرار می‌کنند.»
لحود در مورد سطح فیلم‌های جشنواره توضیح می‌دهد:
«اکثر فیلم‌ها فیلم‌های جوانانه‌ای هستند که با موضوعات متنوع و ایده‌های جسورانه به مسائل مختلف از جمله عدالت، جنگ‌ها و داستان‌های اجتماعی پرداخته‌اند. این فیلم‌های کوتاه از تکنیک‌های پیشرفته‌ای بهره می‌برند که با استانداردهای جهانی همخوانی دارد. همچنین همکاری‌هایی با برلین سینمایی داشته‌ایم و دو قسمت از روند برگزاری جشنواره سال گذشته را به نمایش خواهیم گذاشت و 12 فیلمی که در آن جشنواره شرکت داشتند، به نمایش درمی‌آیند.»


سینمای سعودى؛ دستاوردهای بزرگ در مدت زمانی بسیار کوتاه


«آواز كلاغ» (تلفويزيون 11)
«آواز كلاغ» (تلفويزيون 11)
TT

سینمای سعودى؛ دستاوردهای بزرگ در مدت زمانی بسیار کوتاه


«آواز كلاغ» (تلفويزيون 11)
«آواز كلاغ» (تلفويزيون 11)

کمتر از دو ماه تا پایان سال جاری باقی مانده است، اما نتایج حاصل از فروش فیلم‌های سعودی در سال جاری، از موفقیت‌هایی بی‌سابقه سخن می‌گویند. «گیشه‌ی فروش» فیلم‌های سعودی از آغاز سال تا نیمه‌ی ماه گذشته، اکتبر، ۲۳ درصد از مجموع درآمد حاصل از همه‌ فیلم‌هایی را که در سالن‌های پادشاهی عربى سعودى به نمایش درآمده‌اند، به خود اختصاص داده است. این رقم چندان اندک نیست، همان‌گونه که ممکن است در ابتدا به نظر برسد، زیرا سهم فیلم‌های سعودی در مقایسه با کل فیلم‌های عربی و خارجی که در سالن‌های این کشور نمایش داده می‌شوند، از ۴ درصد فراتر نمی‌رود.
در واقع، بازار سینمای سعودى طی حدود پنج سال گذشته شاهد جهش چشمگیری در تعداد فیلم‌های تولیدشده در داخل کشور بوده است، فیلم‌هایی که راه خود را به آسانی به سالن‌های نمایش باز کرده‌اند.
این موفقیتی است که سعودى نه از نظر شمار فیلم‌سازان و نه از نظر تعداد تماشاگران انتظارش را نداشت، اما با شتابی چشمگیر به واقعیتی انکارناپذیر تبدیل شده است.

فیلم «هوپال» (الشرق الأوسط)

پایه‌گذاری سینما

از سال ۲۰۱۸، هنگامی که عهد جدید توسعه و فرهنگ در سعودى پایه‌گذاری و اجرای آن آغاز شد، نتایج برنامه‌ریزی‌های انجام‌شده در حوزه‌های گوناگون به‌روشنی پدیدار شد. هر زمینه‌ای را که بنگری، امروز بهتر از گذشته است: از توسعه‌ی اجتماعی و فرهنگی گرفته تا هنر، اقتصاد، علم و ابزارهای گوناگون دانش.
سینما نیز جایگاهی ویژه در توجه مسئولان یافت؛ مؤسسات حمایت و تولید و انجمن‌های سینمایی تأسیس شد، در حالی که سالن‌های سینما در شهرهای مختلف کشور گسترش یافتند. ناشران نیز توجه خود به انتشار کتاب‌های سینمایی را افزایش دادند. افزون بر این، دو جشنواره سینمایی نیز راه‌اندازی شد: یکی ویژه‌ فیلم‌های محلی و خلیجی (یعنی «جشنواره فیلم‌های سعودی») و دیگری با ابعاد جهانی («جشنواره بین‌المللی فیلم دریای سرخ»).
بخش بزرگی از این تلاش‌ها نتیجه‌ی تأسیس «هیئت فیلم‌های سعودی» به ریاست عبدالله آل‌عیاف است؛ کسی که از پیشینه‌ای سینمایی برخوردار است و فعالیتش از سال‌های نخستین این قرن آغاز شد. انتخاب او و نیز سایر رؤسا و مدیران بخش‌های مختلف، نه‌تنها از نظر گزینش اشخاص موفقیت‌آمیز بود، بلکه از نظر ایجاد و تضمین زیرساخت‌های هنری، تولیدی و فرهنگیِ لازم برای رشد سینمای بومی نیز بسیار مؤثر واقع شد.

پوستر فیلم سعودی «شباب البومب ۲» (الشرق الأوسط)

مقایسه‌ها

بر اساس بررسی‌های بی‌طرفانه و کارشناسانه، در جهان عرب (و حتی در بیشتر کشورهای جهان) تجربه‌ای مشابه با این میزان تلاش و دستیابی به نتایج در زمانی چنین کوتاه وجود ندارد. مؤسسات مشابهی در برخی کشورها تأسیس شده بودند، اما بسیاری از آن‌ها نتوانستند با انرژی و تداوم لازم ادامه دهند یا در فعالیت‌هایی تبلیغاتی برای منافع حاکمیت حل شدند.
آنچه در تجربه سعودى تحسین‌برانگیز است، گام‌های استوار، سنجیده و هدفمند آن در راه تحقق یک صنعت سینمایی جامع است.
اگر به اعداد بازگردیم، کافی است بگوییم که در سال گذشته، ۲۰۲۴، سهم درآمد فیلم‌های سعودی از بازار داخلی از ۸ درصد فراتر نرفت. این بدان معناست که آنچه در نه ماه و نیم نخست سال جاری به دست آمده، تقریباً سه برابر آن مقدار است.
ارزیابی فیلم‌هایی که این موفقیت را رقم زده‌اند، با دلایل موفقیت تجاری‌شان تفاوت دارد؛ برخی از فیلم‌های موفق از سطح هنری آگاهی‌بخشی برخوردارند، مانند «هوپال» که در میان فیلم‌های سعودی در رتبه‌ دوم قرار گرفت و ۶ میلیون و ۵۰۰ هزار دلار فروش داشت. برخی دیگر کاملاً عامه‌پسندند، مانند «شباب البومب ۲» به کارگردانی حازم فوده که با ۷ میلیون و ۳۰۰ هزار دلار، از نظر فروش در رتبه‌ نخست ایستاد. این فیلم از نوع کاملاً تجاری و مردمی است.
نکته‌ جالب آن است که تقریباً تمام فیلم‌های سعودی تولیدشده در پنج سال اخیر (اگر نگوییم همه‌ آن‌ها) با دقت و برنامه‌ریزی ساخته شده‌اند و موضوعاتی را مطرح کرده‌اند که به فرد و جامعه مربوط است — خواه در قالب کمدی، خواه درام یا خیال‌پردازی. بنابراین، حتی آن دسته از فیلم‌هایی که بر پایه‌ی جذب مستقیم تماشاگران عام ساخته شده‌اند (مانند «آواز زاغ» از محمد السلمان و دو فیلم «شباب البومب») نیز با خواسته‌ها و علایق مخاطبان خود ارتباط برقرار کرده‌اند.
فیلم «هوپال» ساخته‌ عبدالعزیز الشلاحی و پیش از آن «نوره» اثر توفیق الزایدی، به عنوان نمونه، با نگاه به تاریخ پیش از سال ۲۰۱۸ آن را میراث و سنت تلقی کردند و بر همین اساس نیز در داخل و خارج از کشور با استقبال روبه‌رو شدند. برخی دیگر نیز از ژانر هیجان و تعلیق برای رساندن پیام خود بهره گرفتند، مانند آثار لعلی کلثمی.

جشنواره و همایش

این تمام ماجرا نیست. چند روز پیش، سومین دوره‌ «فروم فیلم سعودی» با موفقیتی چشمگیر به پایان رسید — نه فقط به این دلیل که جانی دپ از مهمانان دعوت‌شده برای سخن گفتن درباره‌ تجربه‌ بازیگری خود بود، بلکه به این خاطر که این فروم، با توجه به اهداف اعلام‌شده‌اش در زمینه‌ پیوند دادن سینمای سعودی به چرخه‌ اقتصادی و تجاری فیلم در جهان و جذب سرمایه‌ها و همکاری‌های بین‌المللی، ثابت کرد نماینده‌ای شایسته برای وضعیت کنونی و آرمان‌های سینمای سعودى است.
در روزهای آینده نیز، دوره‌ تازه‌ای از «همایش نقد سینمایی» برگزار خواهد شد که همه‌ جنبه‌های مربوط به زندگی نقد فیلم، پیوند آن با سینما، مخاطبان و نقش فرهنگی و روشنگرانه‌اش را بررسی می‌کند.
این مسیری است نسبتاً کوتاه، اما از نظر عملی سرشار از دستاورد؛ هرچند هنوز راهی طولانی برای تحقق اهداف در همه‌ زمینه‌های هنری و صنعتی سینما در پیش است.


«گلِ اشبیلیه»… دمشق با اپرا نفس تازه می‌کشد

 «گل اشبیلیه» گلبرگ‌های خود را بر صحنهٔ اپرای دمشق می‌گشاید (سانا)
 «گل اشبیلیه» گلبرگ‌های خود را بر صحنهٔ اپرای دمشق می‌گشاید (سانا)
TT

«گلِ اشبیلیه»… دمشق با اپرا نفس تازه می‌کشد

 «گل اشبیلیه» گلبرگ‌های خود را بر صحنهٔ اپرای دمشق می‌گشاید (سانا)
 «گل اشبیلیه» گلبرگ‌های خود را بر صحنهٔ اپرای دمشق می‌گشاید (سانا)

بیش از ۸۰ رقصنده و رقصنده‌ـ‌هنرمند از فارغ‌التحصیلان مؤسسات هنری و از مناطق و اقوام گوناگون سوریه، خود را برای اجرای نخستین نمایشِ موزیکالِ صحنه‌ای پس از به‌دست گرفتن زمام قدرت توسط حاکمیت جدید در کشور آماده می‌کنند.
در این نمایش که بازیگر بزرگ سوری مونا واصف نقش اصلی آن را بر عهده دارد، هنرمند تئاتر نوار بُلبل، بازیگر برجسته ناهِد حَلَبی، بازیگر ولید دَبّس و گروهی دیگر نیز شرکت دارند. اجراهای این اثر از ۳ تا ۵ نوامبر در تالار اپرای دمشق برگزار می‌شود.

در همین زمینه، کارگردان اثر احمد زهیر گفت: نمایش «وردة إشبیلیة» یا «تاج‌العروس» اثری موسیقایی است که دو سال پیش در خارج از سوریه اجرا شده بود، اما این‌بار با دیدگاهی تازه آماده شده تا میان گذشته و حال پیوندی برقرار کند، آن‌گونه که خود گفت «پس از پیروزی سوری‌ها» نمایشی نو با شکلی متفاوت از نسخهٔ نخست پدید آمده است.

او در نشست خبریِ معرفی نمایش در دمشق توضیح داد که بازگشت اجراها به تالار اپرا «پیامی روشن دارد مبنی بر این‌که سوریه از نظر هنری و فرهنگی در حال بهبود است و دوباره نور می‌گیرد»، و تأکید کرد که «هنر توان آن را دارد که همگام با تحولات حرکت کند و در روند توسعه و بازسازی سهیم باشد».
تولیدکنندگان این نمایش قصد دارند گروهی دائمی برای نمایش‌های موزیکال و نمایشی در دمشق پایه‌گذاری کنند تا اجراهای هنری در سوریه و خارج از آن استمرار یابد.

یادِ اندلس بر صحنهٔ سوریه (پوستر رسمی)

نوار بُلبل در گفت‌وگو با الشرق الأوسط اظهار کرد: این نمایش «سفری هنری است که یاد دوران‌هایی را زنده می‌کند که در آن موسیقی، رقص و شعر بازتاب‌دهندهٔ هویت و زیبایی ما بود». او افزود که هدف نمایش، زنده‌کردن پیوند میان هنر و احساس و نیز اثبات حضور تئاتر سوری است.
این نمایش نخستین حضور بُلبل در سوریه پس از بیش از ده سال دوری است، و به گفتهٔ او این خود «نشانه‌ای از تداوم حیات هنر سوری، با وجود همهٔ چالش‌ها» به شمار می‌آید.
محمد عمر، نویسندهٔ متن نمایش، گفت این اثر «یادآور گذشتهٔ درخشانِ تمدن عربی و اسلامی در اندلس است»، اما در عین حال «تصویری زیباشناسانه از سوریهٔ نوین ارائه می‌دهد؛ سوریه‌ای دوست‌دار، فراتر از اختلافات، و در حال بازسازیِ خود در عرصه‌های هنری و فرهنگی»، سوریه‌ای که «دوباره پل‌های ارتباط را به سوی همه می‌گشاید».
ناهِد حَلَبی، بازیگر نامدار، نیز معتقد است که «امروز تماشاگر سوری بیش از هر زمان دیگری آماده و مشتاق چنین گونه‌ای از هنر است که برای نخستین بار در این ابعاد و با چنین حرفه‌ای‌گری در کشور اجرا می‌شود».

از نشست خبری نمایش «وردة إشبیلیة» (سانا)

دست‌اندرکاران نمایش امید دارند که موفقیت آن آغازگر مجموعه‌ای از اجراهای موزیکال در تالار اپرا باشد.
به گفتهٔ ولید دَبّس، «سرمایه‌گذاری در هنرها معیار رشد کشورها و نماد تصویر تمدنی آن‌هاست».
اجرای نمایش را مؤسسهٔ «موزاییک» پشتیبانی می‌کند؛ نهادی که بر اساس دیدگاه خود تأکید دارد: «هنر و موسیقی بخشی اصیل از تمدن کهن سوریه‌اند».
نمایندهٔ این مؤسسه رانیا قَطَف بر اهمیت تقویت حضور این هنرها در داخل کشور و تداوم همکاری‌های نهادی برای حمایت پایدار از آن‌ها تأکید کرد.