مورفی یک هفته منتظر دیدار با اسد ماند و با پیشنهاد «الضاهر یا آشوب» بازگشت

 روزنامه « الشرق الاوسط»  انتشار بخش‌هایی از کتاب «سیاست آمریکایی در قبال لبنان» را آغاز می‌کند

بازید دیوید هیل معاون وزیر امور خارجه سابق آمریکا از انفجار بندر بیروت 2020 (رويترز)
بازید دیوید هیل معاون وزیر امور خارجه سابق آمریکا از انفجار بندر بیروت 2020 (رويترز)
TT

مورفی یک هفته منتظر دیدار با اسد ماند و با پیشنهاد «الضاهر یا آشوب» بازگشت

بازید دیوید هیل معاون وزیر امور خارجه سابق آمریکا از انفجار بندر بیروت 2020 (رويترز)
بازید دیوید هیل معاون وزیر امور خارجه سابق آمریکا از انفجار بندر بیروت 2020 (رويترز)

خلاصه: روزنامه « الشرق الاوسط» از امروز انتشار بخش‌هایی از کتاب «سیاست آمریکایی در قبال لبنان: شش ایستگاه و نمونه‌های آنها» نوشته دیوید هیل معاون وزیر امور خارجه سابق آمریکا در امور سیاسی را آغاز می‌کند. هیل در کتاب خود ارزیابی از سیاست کشورش در قبال لبنان را با تمرکز بر ناکامی‌ها و موفقیت‌های آن ارائه می‌کند و خاطرنشان می‌سازد که تجربه لبنانی او از زمانی آغاز شد که او در پایین‌ترین پله دستگاه دیپلماسی قرار داشت، قبل از اینکه منصب سفیر در لبنان را به عهده بگیرد. بعدها به سمت معاونت سیاسی وزیر امور خارجه منصوب شد.

لبنان بخش بزرگی از زندگی من بوده است. این کار با پدربزرگ و مادربزرگم آغاز شد که عاشق سفر به دور دنیا بودند و کمی قبل از تولد من در سال 1961، لبنان را مقصدی جذاب یافتند. مادر بزرگم کارت پستالی فرستاد با این نوشته «همه خیلی خوب هستند، دوستان دوستان ما را با سفر سرگرم می‌کنند. دیشب به یک کازینو مشهور رفتیم و در طبقه معروف به فرانسوی یک نمایش را تماشا کردیم، تصور کنید ساعت دو شب به رختخواب رفتیم!»
لبنان در طول گفتگوهای میز شام از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بود، به ویژه پس از آنکه جنگ داخلی غم انگیز بخشی از زیبایی و عشقی را که پدربزرگ و مادربزرگ من و بسیاری از دوستان جدیدشان را در آنجا مجذوب خود کرده بود، از بین برد. یکی از اساتید دانشگاه من، آرمین مایر، در همان دوره طلایی اوایل دهه 1960 به عنوان سفیر ایالات متحده در لبنان خدمت کرد. او در اوایل دهه 1980 برای من معلم بود، یعنی در دوره‌ای که توجه آمریکا به لبنان وارد مسیر پرپیچ و خم انتظارات و به دنبال آن انزجار شد. او اشتیاق به خاورمیانه و آگاهی درست از خطرات و پیچیدگی‌های لبنان را به من منتقل کرد.
اولین بار در سپتامبر 1988 در سن 27 سالگی پا به لبنان گذاشتم. دیک (ریچارد) مورفی، دستیار وزیر امور خارجه، در یک ماموریت نجات با هدف تسهیل روند انتخاب رئیس جمهوری لبنان مورد قبول حافظ اسد، رئیس جمهوری سوریه و رهبران لبنان بود. کلید راه حل این بود که مسیحیان مارونی هر کسی را که طبق منشور ملی نانوشته از میان آنها انتخاب می‌شد، بپذیرند.

حافظ اسد، رئیس جمهوری سابق سوریه

آن سفر آخرین نمایش دیپلماتیک آمریکایی بود که به مدت یک سال به طول انجامید و در تقابل با ضرب الاجل پایان دوره ریاست جمهوری امین جمیل، رئیس جمهور وقت بود. اشغال بخش بزرگی از لبنان توسط سوریه، بیشتر برگه‌ها را به دست اسد داد، اما مورفی از او می‌خواست نام دو یا سه کاندیدای میانه‌روی ریاست‌جمهوری را از او بگیرد تا به مسیحیان مارونی لبنان از فهرست نام‌هایی که اسد انتخاب کرده، گزینه‌ای برای حفظ آبرو بدهد. من دستیار پرسنلی مورفی بودم، یعنی در پایین‌ترین رتبه در وزارت امور خارجه قرار داشتم. این اولین سفر من با او و وظیفه‌ام نظارت بر جزئیات لجستیکی بود.
اسد پس از یک هفته منتظر گذاشتن او در دمشق، یک روز عصر مورفی را خواست و نام یکی از نامزدها را به او داد، «میخائیل الضاهر». الضاهر یک وکیل و نماینده مجلس از منطقه شمالی هم مرز با سوریه و تحت نفوذ آن و متحد خانواده بانفوذ فرنجیه بود. مورفی از کاخ ریاست جمهوری بازگشت و تیم خود را در باغ آخرین سفیر جمع کرد تا از استراق سمع جلوگیری کند. بحث داغی شد. آنچه مورفی بیان کرد یک گزینه نبود، بلکه یک اولتیماتوم به رهبران مارونی بود و ما می‌دانستیم که آنها آن را رد خواهند کرد. با توجه به نزدیک شدن مهلت خروج جمیل از کاخ، مورفی تصمیم گرفت که چاره‌ای جز رفتن به بیروت در روز بعد ندارد و از آنچه اسد به او پیشنهاد می‌دهد نهایت استفاده را ببرد. همه رفتیم بخوابیم و به ذهنم خطور نمی‌کرد که یکی باید ترتیب انتقال ما به بیروت را بدهد و این «یکی» من بودم.

میخائیل الضاهر(پارلمان لبنان)

شب به نحوی خبر آمدن ما به بیروت درز کرد. کاردار سفارت ما در آنجا، دان سیمپسون، مسئول تدارک جلسات لازم و هماهنگی مقدمات پروازی پیچیده بود (یک هواپیمای نیروی هوایی آمریکا ما را به قبرس برد و از آنجا رفت و برگشت به بیروت با هلیکوپترهای ارتش آمریکا صورت گرفت). از ناکامی‌هایم غافل ماندم تا اینکه به سکوی هلیکوپتر سفارت رسیدیم. سیمپسون مرا به کناری کشید و آنطور که لیاقتش را داشتم سرزنشم کرد. من مطمئن هستم که تنها دلیل تنزل نیافتن رتبه‌ام این است که رتبه‌ای پایین‌تر از دستیار پرسنلی وجود ندارد.
در مورد تصویر بزرگ‌تر، پیامی که مورفی برای لبنانی‌ها آورده بود به این صورت خلاصه شد؛ «الضاهر یا آشوب».

مورفی تمایلی به چنین اظهارات غم انگیزی نداشت، اما این جوهره پیام او بود. همانطور که انتظار داشتیم، مارونی‌ها دیکته اسد را رد کردند، اما بدون داشتن جایگزین. جمیل در زمان مقرر پست خود را ترک کرد و کلید را به میشل عون، فرمانده ارتش لبنان سپرد. (...) کشور در واقع دچار هرج و مرج شد. بحران قانون اساسی دولت را از هم پاشید و عرصه جدیدی برای جنگ نه تنها بین مسلمانان و مسیحیان، بلکه بین خود مسیحیان نیز ایجاد کرد. در نهایت لبنانی‌ها به زانو در آمدند و کنترل سوریه کامل شد.

میشل عون، فرمانده ارتش لبنان قصر بعبدا في اكتوبر 1989 (غيتي)

سه سال بعد، پس از اینکه داوطلب شدم سمت تنها مسئول سیاسی، اقتصادی و رسانه‌ای سفارت در لبنان را به عهده بگیرم، منصوب شدم. به محض ورود من، اسرائیلی‌ها عباس الموسوی، دبیرکل «حزب الله» را ترور کردند. سفیر رایان کراکر بر خلاف میل خود برای امنیت خود بیرون آورده شد. در یک هتل دو ستاره در لارناکا-قبرس، سر شام حلومی و شراب قرمز با هم آشنا شدیم. او به تازگی از هلیکوپتر ارتش پیاده شده بود و از یک طوفان شدید بارانی بیرون آمده و قرار بود فردا شب من سوار آن هلیکوپتر شوم. سپس به بیروت بازگشت، اما چهار ماه بعد را با هم محبوس در سفارت گذراندیم. در یک کشور عادی قبل از اینترنت و تلفن‌های همراه، این وضعیت دیپلمات‌های آمریکایی را منزوی و فلج می‌کرد. اتفاقی که افتاد برعکس بود، با کمک گابی آکار، مشاور سیاسی برجسته لبنانی ما که پس از بازنشستگی، فادی حافظ جانشین وی شد، شخصیت‌های مختلف لبنانی راهی سفارت ما واقع در بالای تپه شدند. آنها می‌خواستند با کراکر ملاقات کنند، اما برخی از آنها به من معرفی شدند. همه گروه‌های لبنانی به استثمار و بهره‌برداری قدرت‌های خارجی عادت کرده‌اند و علاقه زیادی به داشتن روابط خاص خود با سفارتخانه‌های قدرت‌های بزرگ داشته‌اند. در آن مرحله، بلافاصله پس از جنگ داخلی، تماس با وزارت امور خارجه لبنان صرفاً یک رابطه بود. سفارت ما کمک‌های بی‌شماری با تصمیم گیرندگان لبنانی داشته است. این رابطه از مهم‌ترین روابط ما دور بود و برای دیپلمات‌های مستعد لبنانی که نماینده یک کشور درمانده بودند و نه لزوماً رهبران جناح‌های تأثیرگذار کشور، واقعیتی غم انگیز است.

دیوید هیل معاون وزیر امور خارجه سابق آمریکا در بيروت 13 اگوست 2020 (رويترز)

در ابتدا این وضعیت من را گیج کرد. با کاهش تدابیر امنیتی، سفیر ما گرفتار در بند ماند، اما اجازه یافتم برای دیدار با بازیگران لبنانی بروم. به نظر می‌رسد در لبنان علاقه چندانی به اتفاقات خارج از یک ضیافت مفصل وجود ندارد، بنابراین جلسات اغلب با یک ناهار یا شام طولانی و خوشمزه همراه است. من طرفداران لبنانی خود را در مورد موضع آمریکا در مورد وقایع جاری لبنان بسیار کنجکاو دیدم و آنها بر اولین انتخابات پارلمانی از سال 1972 تمرکز کردند. مسیحیان در این فکر بودند که آیا بهتر است انتخابات را تحریم کنند یا در اعتراض به هژمونی سوریه بر کشور و روند انتخابات در آن شرکت کنند؟ پرسش‌های میزبانان من در طول وعده‌های غذایی به خواسته‌هایی تبدیل شد که بدانند آیا ایالات متحده می‌خواهد آنها شرکت کنند یا تحریم کنند، تا آنها بدانند هنگام تصمیم‌گیری در کجا ایستاده‌ایم.

کنفرانس خبری دیوید هیل معاون وزیر امور خارجه سابق آمریکا بيروت 2019 (رويترز)

ماموریت‌های قبلی‌ام در سعودی، بحرین، تونس و اردن مرا برای این جلسات آماده نکرده بود. هیچ کس در آن کشورها هرگز از من نپرسید که باید چه کار کنند. به نظر می‌رسید که آنها فقط علاقه‌مند به این بودند که به من بگویند که ایالات متحده معمولاً باید در مورد اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌ها چه کند. من از خواسته‌های سیاستمداران ارشد لبنانی برای نظرات و مشاوره در مورد مسائل داخلی لبنان شگفت زده شدم، بنابراین تصمیم گرفتم پاسخ ندهم. این فقط باعث سردرگمی لبنانی‌ها شد که می‌خواستند به وضوح اهداف آمریکا را درک کنند. پاسخ‌های مبهم یک مشاور سیاسی تازه‌کار می‌تواند مسائل را پیچیده‌تر کند، یا حتی وجود یک نقشه آمریکا را در صورتی که مشخص نباشد، منعکس کند.

سیاست آمریکا در قبال لبنان: شش ایستگاه و نمونه‌های آنهادیوید هیلترجمه آنتوان سعددارالمشرق 2024

پس از چندین جلسه از این قبیل، موضوع باید به کراکر رسیده باشد که به من توضیح داد که خواه ناخواه نمی‌توانیم خود را از امور داخلی لبنان کنار بکشیم و بهتر است وارد خط شوم و با توصیه به مارونی‌ها برای شرکت در انتخابات شروع کنم. (...) من این کار را با فداکاری انجام دادم، اما با این وجود اکثر مارونی‌ها انتخابات را تحریم کردند. این حق آنها بود، اما موقعیت آنها را تضعیف کرد، زیرا راه را برای تشکیل پارلمانی به نفع اشغالگران سوری گشود. درس دوم فراتر از تدارکات را آموختم: «مداخله آمریکا در لبنان، یا عدم تمایل به انجام آن، پیامدهایی دارد. هر دو نیاز به بررسی دقیق دارند.»


مقالات مرتبط

وزیر بهداشت لبنان به «الشرق الاوسط»: اوضاع بیمارستان ها تحت کنترل است

جهان عرب نیروهای امداد رسان در میان آوار ساختمانی که در ضاحیه جنوبی بیروت مورد حمله هوایی اسرائیل قرار گرفت دنبال قربانیان هستند (فرانس پرس)

وزیر بهداشت لبنان به «الشرق الاوسط»: اوضاع بیمارستان ها تحت کنترل است

آمار قربانیان حمله هوایی روز جمعه (۲۰ سپتامبر) اسرائیل به ضاحیه جنوبی بیروت به ۵۰ نفر رسید. این آخرین آمار مرکز عملیات اورژانس وزارت بهداشت لبنان است. البته…

يوسف دياب (بيروت)
اقتصاد 

سپرده گذاران در مقابل بانک مرکزی لبنان لاستیک آتش زدند (رویترز)

سپرده گذاران لبنان ۱۰ میلیارد دلار ضرر کرده‌اند

صندوق بین‌المللی پول هشدار داد که ادامه وضعیت فعلی لبنان بزرگ‌ترین خطر برای این کشور خواهد بود.

«الشرق الأوسط» (بيروت)

مصر آماده افتتاح «موزه بزرگ» با حضور بین‌المللی و شور و هیجان بی‌سابقه

(موزه بزرگ مصر رو به اهرام قرار دارد (الشرق الأوسط)
(موزه بزرگ مصر رو به اهرام قرار دارد (الشرق الأوسط)
TT

مصر آماده افتتاح «موزه بزرگ» با حضور بین‌المللی و شور و هیجان بی‌سابقه

(موزه بزرگ مصر رو به اهرام قرار دارد (الشرق الأوسط)
(موزه بزرگ مصر رو به اهرام قرار دارد (الشرق الأوسط)

مصر آماده است تا «موزه بزرگ» را امشب (شنبه) با حضور بین‌المللی و شور و هیجان رسمی، مردمی و رسانه‌ای بی‌سابقه افتتاح کند. این رویداد به مناسبت گرامیداشت یک پروژه فرهنگی و تمدنی است که ساخت آن بیش از دو دهه طول کشیده و هزینه‌ای بیش از یک میلیارد دلار دربرداشته است. افتتاح این موزه چندین بار به دلیل شرایط ژئوپلیتیکی و رویدادهای بین‌المللی به تعویق افتاده است.
مصر همچنان آماده‌سازی‌ها را برای مراسم افتتاحیه ادامه می‌دهد. به گفته محمد الحمصانی، سخنگوی دولت مصر، انتظار می‌رود این مراسم شاهد حضور بین‌المللی بی‌نظیری باشد که در آن حداقل ۴۰ رئیس‌جمهوری، پادشاه و نخست‌وزیر از کشورهای مختلف، به‌علاوه تعداد زیادی از وزرا و مقامات ارشد از کشورهای متعدد حضور خواهند داشت.
در داخل موزه، برگزارکنندگان، پس از هفته‌ها تمرینات فشرده و آماده‌سازی‌های ویژه در حال انجام آخرین مراحل آماده‌سازی برای مراسم هستند. جزئیات این مراسم تا حد زیادی در سکوت خبری نگه داشته شده است، اما تصاویری از تمرینات، از جمله نمایش‌های نورافشانی در آسمان و مجسمه‌های فرعونی، در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده است. همچنین، گمانه‌زنی‌هایی در مورد احتمال حضور شریهان، هنرمند کناره گیری کرده، در مراسم وجود دارد.
این مراسم تحت رهبری ناير ناجی، رهبر ارکستر متشکل از نوازندگان مصری و عربی، برگزار می‌شود. قرار است فاروق حسنی، وزیر فرهنگ پیشین و طراح پروژه، سخنرانی افتتاحیه را ایراد کند. همچنین مجدی یعقوب، جراح معروف مصری، نیز سخنرانی دیگری خواهد داشت.
موزه از تاریخ ۱۵ اکتبر ۲۰۲۵ به یک مرکز فعالیت تبدیل شده است. باستان‌شناسان در حال انجام آخرین جزئیات سناریوهای نمایش، مهندسان در حال آماده‌سازی طرح‌های نورپردازی، و هنرمندان و موسیقی‌دانان در حال انجام تمرینات آخر برای مراسم هستند. در همین حال، در اطراف موزه، کارهایی برای آماده‌سازی منطقه اطراف آن از جمله پاک‌سازی، تزئین خیابان‌ها و نصب پرچم‌های کشورهای شرکت‌کننده در افتتاحیه انجام می‌شود.
برای آمادگی بیشتر، مهندس کامل وزیر، معاون نخست‌وزیر و وزیر صنعت و حمل‌ونقل، روز جمعه از تمامی مسیرها و جاده‌های منتهی به موزه بازدید کرد تا از آماده‌سازی آن‌ها برای استقبال از مهمانان اطمینان حاصل کند. طبق اعلام رسمی وزارت حمل‌ونقل، این اقدامات شامل بازسازی نمای بصری جاده‌های اطراف و نصب تابلوهای راهنما، همچنین نمایشگرهای دیجیتال بوده است، تا نمای خیابان‌ها بازتابی از فرهنگ و تمدن مصر باشد.
در حالی که وزارت کشور طرحی را برای تأمین امنیت مراسم افتتاحیه آماده کرده است، به گفته یک منبع امنیتی بلندپایه که با «خبرگزاری الشرق الأوسط» مصر صحبت کرده، «تأمین امنیت اطراف موزه در میدان الرماية، مسیرهای تردد و محل اقامت هیئت‌های شرکت‌کننده در این مراسم، همچنین نمایندگان رسانه‌های جهانی که به پوشش این رویداد جهانی می‌پردازند، از جمله تدابیر مهم این طرح بوده است.» علاوه بر این، «آموزش نیروهای اجرایی طرح بر اساس مدل شبیه‌سازی، توزیع نیروهای پلیس زن برای تأمین خدمات مختلف امنیتی در اطراف محل مراسم و افزایش حضور نیروهای امنیتی در اطراف موزه، چه در اطراف جاده دایره‌ای، میدان الرماية، خیابان‌های هرّم و ملک فیصل، همچنین خیابان فیوم و جاده مصر / اسکندریه صحرا، به دلیل حضور بسیاری از هیئت‌ها که از فرودگاه سفنکس وارد کشور می‌شوند» از دیگر اقدامات امنیتی است.
در همین راستا، مهندس عادل النجار، استاندار الجیزه، روز جمعه در بیانیه‌ای خبری اعلام کرد: «دولت مصر تحت رهبری رئیس‌جمهور توجه ویژه‌ای به پروژه موزه مصر بزرگ داشته است» و تأکید کرد: «تلاش‌ها برای برگزاری مراسم افتتاحیه به شکلی که شایسته جایگاه تمدنی مصر در سطح جهانی باشد، در جریان است.»
استان‌ها نیز شاشات نمایش را در میدان‌ها قرار داده‌اند تا شهروندان بتوانند از طریق آن‌ها مراسم را دنبال کنند. در همین حال، باشگاه‌ها و مراکز جوانان در سراسر کشور آماده استقبال از مردم علاقه‌مند به تماشای مراسم از طریق نمایشگرها هستند.
مراسم افتتاحیه با توجه به اهمیت سیاسی آن، تحت توجه ویژه قرار گرفته است. رئیس‌جمهور عبدالفتاح السیسی هفته گذشته جلسه‌ای با تعدادی از مقامات ارشد برای پیگیری آماده‌سازی‌های مراسم برگزار کرده است. بر اساس بیانیه ریاست‌جمهوری، او بر ضرورت برگزاری افتتاحیه‌ای تأکید کرده که «مناسب با جایگاه مصر باشد، و توانمندی‌های آن در زمینه موزه‌ها و فرهنگ جهانی را نشان دهد و در ترویج گردشگری کشور کمک کند.» او همچنین افزود: «این مراسم باید نه تنها عظمت این بنای جهانی را نمایان کند، بلکه به دستاوردها و پیشرفت‌های مصر در زمینه‌های مختلف که با جایگاه تمدنی آن در سطح جهانی هم‌خوانی دارد، اشاره داشته باشد.» مصطفی مدبولی، نخست‌وزیر مصر نیز سه‌شنبه شب از موزه بازدید کرد تا «آخرین مراحل» آماده‌سازی برای مراسم را بررسی کند.
در حالی که آماده‌سازی‌های رسمی ادامه دارد، مردم مصر در حال انتظار مراسم افتتاحیه هستند و انتظار دارند که این مراسم فراتر از تمام افتتاحیه‌های آثار تاریخی گذشته، مردم را شگفت‌زده کند. افتتاح موزه تبدیل به یک ترند در رسانه‌های اجتماعی شده است و بسیاری از مردم مصر تصاویر خود را با لباس‌های فرعونی به اشتراک می‌گذارند و مقاطع ویدئویی از تمرینات مراسم را منتشر می‌کنند.
دکتر زاهی حواس، وزیر پیشین آثار باستانی و دانشمند مصری، افتتاح این موزه را «پیامی به جهان مبنی بر اینکه مصر میراث فرهنگی خود را حفظ می‌کند» دانسته است و به «الشرق الأوسط» گفت: «این موزه مصر را به قله جهان خواهد رساند» و پیش‌بینی کرد که این پروژه به‌زودی درآمدهای کلانی ایجاد کند که هزینه‌های ۲ میلیارد دلاری ساخت آن را پوشش دهد.
موزه مصر بزرگ در سال ۲۰۰۲ بنیان‌گذاری شد و فازهای اول و دوم آن که شامل انبار آثار و مرکز مرمت بود در سال ۲۰۱۰ افتتاح گردید، اما اجرای پروژه به دلیل رویدادهای ۲۰۱۱ متوقف شد و سپس از سال ۲۰۱۴ ادامه یافت. قرار بود موزه در سال ۲۰۲۰ افتتاح شود، اما شیوع بیماری «کووید ۱۹» موجب تأخیر در پروژه گردید و بعداً نیز به دلیل «جنگ غزه» افتتاح آن به تعویق افتاد. مصر در ابتدا تصمیم داشت که افتتاح آن را در ۳ جولای ۲۰۲۳ برگزار کند، اما به دلیل حملات اسرائیل به ایران، افتتاحیه دوباره به تعویق افتاد.
با این حال، در پی تأخیرات متعدد، موزه به‌طور آزمایشی در سه مرحله افتتاح شد که از نوامبر ۲۰۲۲ شروع شد و اجازه برگزاری مراسم در «تالار بزرگ» موزه که در ورودی آن تندیس رمسیس دوم قرار دارد، داده شد. در اول دسامبر ۲۰۲۳، «پله بزرگ» که آثار عظیم باستانی زیادی در آن قرار دارند، افتتاح شد و در آخرین مرحله، در اکتبر ۲۰۲۳، ۱۲ سالن نمایش آثار برای اولین بار به روی عموم گشوده شد، در حالی که مهم‌ترین سالن‌ها مانند سالن «توت عنخ آمون» تا افتتاح رسمی بسته باقی ماندند.
این موزه که بر روی مساحتی بالغ بر ۵۰۰ هزار متر مربع ساخته شده است، تاریخ تمدن مصر را از طریق هزاران قطعه باستانی نادر و عظیم از دوره‌های مختلف به نمایش می‌گذارد و برای نخستین بار مجموعه کامل آثار پادشاه «توت عنخ آمون»، از زمان کشف مقبره‌اش در دره پادشاهان در لکسور (جنوب مصر) در سال ۱۹۲۲ را به نمایش می‌گذارد. این مجموعه شامل بیش از ۵۰۰۰ قطعه باستانی است و مصر امید دارد که موزه بتواند درآمدهای گردشگری خود را افزایش دهد و به عنوان «بزرگ‌ترین موزه فرهنگی یک تمدن» شناخته شود. پیش‌بینی می‌شود تعداد بازدیدکنندگان موزه بزرگ از ۵ میلیون نفر در سال فراتر رود.
مصر در دو سال گذشته رکوردهای بی‌سابقه‌ای در تعداد گردشگران ثبت کرده است، به‌طوری که تعداد گردشگران در سال ۲۰۲۴ به ۱۵.۷ میلیون نفر رسید و هدف‌گذاری مصر این است که با تکیه بر موزه بزرگ و پروژه‌های فرهنگی و باستانی دیگر تا سال ۲۰۳۱ این رقم به ۳۰ میلیون نفر برسد.
افتتاح موزه بزرگ توجه عمومی و رسانه‌ای بی‌سابقه‌ای را جلب کرده است؛ این خبر طی روزهای گذشته عنوان اصلی رسانه‌های محلی بود و در شبکه‌های اجتماعی به ترند تبدیل شده است. دولت مصر نیز روز افتتاح را تعطیل رسمی اعلام کرد.
حواس از «آگاهی آثار باستانی» که افتتاح موزه در میان مصری‌ها به وجود آورده ابراز خوشحالی کرده و به «الشرق الأوسط» گفت: «توجه جهان به این موزه و افتتاح آن، به ویژه نمایش آثار (فرعون طلایی) توت عنخ آمون که جواهر تاج موزه بزرگ است، جلب شده است.»
مقامات و رسانه‌های مصر نیز از موزه با عنوان «هدیه مصر به جهان» یاد کرده‌اند و افتتاح آن را «رویدادی تاریخی»، «فصل جدیدی در تاریخ تمدن مصر»، و «رویایی که شایسته مصر و تمدن هزاران ساله آن است»، توصیف کرده‌اند.


روايت «الحرّاني»… احياي شهری فراموش‌شده در تاريخ

روايت «الحرّاني»… احياي شهری فراموش‌شده در تاريخ
TT

روايت «الحرّاني»… احياي شهری فراموش‌شده در تاريخ

روايت «الحرّاني»… احياي شهری فراموش‌شده در تاريخ

روايت «الحرّاني» اثر نويسنده سوری خلف علي الخلف به تازگي از سوی «دار الريس – بيورت» (آگوست/ اوت 2025) منتشر شده است. اين نويسنده پيش از اين 9 ديوان شعر و 3 نمايشنامه منتشر کرده بود.
رمان «الحرّاني» به بررسی تاريخی و فرهنگی حرّان و «جماعت حرّانی» می‌پردازد که در متون عربی با عنوان «صابئه حرّانيه» در قرن نهم ميلادی شناخته می‌شوند. اين اثر به دنبال احيای جايگاه شهر حرّان است که در طول تاريخ غالباً ناديده گرفته شده است، هرچند اين شهر در حقيقت يکي از مهم‌ترين نقاط تلاقي تمدن‌ها، افکار، فلسفه‌ها و اديان بوده است.
نويسنده فضای حضور و ممالك بزرگ در دوران المأمون را احيا مي‌کند؛ از جمله دولت خلافت عباسی، امپراطوری بیزانسی، خلافت اموی در اندلس، و امارت کرت عربی... او در کنار خواننده در شهرهايی چون حرّان، رقّه، اسکندريه، آتن، قسطنطنيه، قرطبه، غرناطه، مالقه و حتی جزيره کرت و سیسیل قدم مي‌زند و تصويری گسترده از زمانه‌ای با تحولات فکری، فلسفی و سياسی پيچيده ارائه می‌دهد.
در اين روايت شخصيت‌های برجسته‌ای چون ثابت بن قره به تصوير کشيده شده‌اند، ولي اين اثر تنها بر شخصيت او تمرکز نمی‌کند و در عوض تصويری جمعی از مردمان اين شهر که ميراث تمدن سومر را به ارث برده‌اند، ارائه می‌دهد. آن‌ها در يک جدل فلسفی و دينی، اين ميراث را دوباره در قالب تفکر و انديشه‌های خود بازآفرينی کرده‌اند. همچنين تأثير اين شهر و مدارس فکری آن بر فلاسفه يونانی چون فيثاغورس، افلوطين و ديگر فلاسفه‌ای که از آموزه‌های آن بهره برده‌اند، برجسته می‌شود.
روايت به جنبه‌های دقيق زندگی روزمره نيز توجه ويژه‌ای دارد: از پوشاک و غذا گرفته تا مراسم دينی، معماری و موسيقی، که به اثر حسی و مستندسازی می‌بخشد. همچنين نشان داده می‌شود که مردم چگونه در ميان مشرق و مغرب سفر کرده و انديشه‌ها، کالاها و زبان‌های خود را جابه‌جا می‌کردند.
از سوی ديگر، «الحرّانی» نشان می‌دهد که روايت تاريخی تنها ثبت وقايع نيست، بلکه بازخوانی حافظه‌های فراموش‌شده، تفکيک اسطوره‌ها و بازسازی هويت است. اين اثر تلاش می‌کند تا گفت‌وگويی بين گذشته و حال برقرار کند و سوالاتی درباره سرنوشت و همزيستی در دنيای آشفته مطرح کند.
خلف علي الخلف، با اين اثر همان‌طور که ناشر اشاره می‌کند، پروژه خود را به عنوان يک رمان ‌نويس آغاز می‌کند؛ «او در تلاش است تا تاريخ را به ماده‌ای زنده و پويا در درون روايت تبديل کند و متنی را ارائه دهد که موضوع بحث و مناقشه در ميان خوانندگان و منتقدان باشد».
خلف علي الخلف نويسنده و شاعر اهل رقه در جزيره فرات در سوريه است.


«ثمرة النار»… زنانی که چکیده شکست انسانی‌اند

«ثمرة النار»… زنانی که چکیده شکست انسانی‌اند
TT

«ثمرة النار»… زنانی که چکیده شکست انسانی‌اند

«ثمرة النار»… زنانی که چکیده شکست انسانی‌اند

نویسنده لبنانی، حنین الصایغ، با رمان دوم خود «ثمرة النار» (نشر دار الآداب)، پس از اثر اولش «میثاق النساء» که به فهرست نهایی جایزه «بوکر عربی» راه یافت، کاوش خود را در لایه‌های پنهان وجود انسانی ادامه می‌دهد.
نویسنده در رمان جدیدش، به اعماق دنیای داخلی بحران‌زده می‌رود و ساختار روایتی محکمی می‌سازد که در آن صداها به هم می‌آمیزند و زمان‌ها با یکدیگر تلاقی می‌کنند. در این اثر، خواننده با متنی مواجه می‌شود که بین درد انسانی عمیق و مهارت در ساختار هنری تعادل برقرار می‌کند؛ جایی که در آن کشمکش‌های پنهان با رویارویی‌های آشکار در هم آمیخته‌اند و جایی که زنان - در جامعه‌ای محافظه‌کار - تبدیل به نمادهایی از خلاصه‌سازی شکست انسانی می‌شوند.

بازگویی و روایت

ساختار رمان بر مبنای یک روایت محکم بنا شده که به‌طور مؤثر رشته‌های پیچیده شخصیت‌ها را در چهار نسل دنبال می‌کند. نویسنده در این اثر، زندگی‌هایی را که تحت سلطه ترس، سرکوب و سنت‌ها قرار دارند، بررسی می‌کند و اثر قساوت را بر مردان و زنان به نمایش می‌گذارد. با این حال، حضور زنان در این روایت همچنان غالب است. حنین الصایغ زنان خود را در وضعیتی از شکاف درونی به تصویر می‌کشد که نمایانگر تاریخ طولانی از شکست‌ها و تلخی‌ها است. او از طریق گوش دادن به صداهای متنوع، از جمله صدای مادر، دختر، نوه و حتی مادربزرگ، گذشته را بازسازی می‌کند؛ نه تنها به عنوان پس‌زمینه‌ای برای وقایع، بلکه به‌عنوان نیرویی فعال که بر سرنوشت شخصیت‌ها تأثیر می‌گذارد و آن‌ها را هدایت می‌کند. این کار، خواننده را در حرکتی بی‌وقفه بین بازگشت به گذشته (فلش‌بک) و روایت جاری قرار می‌دهد.
بنابراین، زخم‌ها و آسیب‌ها به‌طور تدریجی آشکار می‌شوند، گویی نویسنده در حال کاوش در حافظه‌ای است که از شکاف‌ها و ترک‌ها انباشته شده است.

تبدیل قربانیان به بت‌ها

رمان «ثمرة النار» ادامه‌ای بر اثر قبلی حنین الصایغ است، اما این بار شدت و عمق بیشتری دارد. در این رمان، شخصیت «نبيلة»، مادر «أمل» قهرمان «میثاق النساء»، تلاش می‌کند زندگی خود را بر اساس جرقه‌ای از آزادی و آگاهی بسازد، اما او از دست سرنوشت نمی‌گریزد و از فشار جامعه‌ای که «قربانیان را مقدس کرده و آن‌ها را به بت تبدیل می‌کند»، رهایی نمی‌یابد. این مادر، همانند دخترش، در مسیری پر از چالش و سردرگمی حرکت می‌کند، میان تمایل به آزادی و تسلیم در برابر نیروهایی که زندگی او را هدایت می‌کنند.
شخصیت‌های رمان از گذشته‌ها آزار می‌بینند و تقدیر آن‌ها را به حرکت در می‌آورد. «نبيلة»، با وجود آگاهی‌اش، همچنان در میان پذیرش و تمایل به خواسته‌ها، و همچنین میان افشای حقیقت و فرو رفتن در انزوای خود، گرفتار است. در لحظات مواجهه با واقعیت، ترس به او نفوذ می‌کند و به شکلی چون موجودی درنده به او تحمیل می‌شود تا با آنچه انکار می‌کند، همراهی کند. این آگاهی درهم‌شکسته که خود را به‌عنوان راه نجات نشان می‌دهد، در حقیقت عمق آسیب‌ها و شکست‌های او را آشکار می‌سازد.
شخصیت‌های دیگر نیز از درد کمتری رنج نمی‌برند؛ از جمله «راغدة» که غیاب را به بهای رهایی انتخاب کرده، و «ذوقان» که لعنت تعلق و خیانت را به دوش می‌کشد، و همچنین مادربزرگ و خواهران «نبيلة» و دخترانش که زندگی‌شان را به سلطه سنت‌ها و مردان دین سپرده‌اند. همه در قفس ترس می‌چرخند و نتیجه این وضعیت یک چرخش معیوب از ناتوانی است که رویای فردی را خرد می‌کند و تراژدی را از نسلی به نسل دیگر بازتولید می‌کند.

بین واقع‌گرایی و نمادگرایی

روایت حنین الصایغ بر مبنای اصل علت و معلول است، اما در برخی موارد او به تقدیر اجازه می‌دهد که نتایج را دوباره بنویسد. در این تعادل، رمان به‌عنوان سفری از جراحت‌های به ارث رسیده آشکار می‌شود. استعاره‌های مرتبط با آتش و آب (رودخانه، سیلاب، آتشی که همه‌چیز را می‌بلعد) ابزارهایی ساختاری هستند که ایده تقدیر سخت‌گیرانه‌ای را که زندگی را بلعیده است، بازتولید می‌کنند. آتش نه تنها وسیله‌ای برای پخت نان، بلکه نماد سوختن مستمر و عمر از دست رفته‌ای است که با هر چرخه تکراری مصرف می‌شود.
روستا، صحنه رخدادهای داستان، استعاره‌ای از زندان بزرگ است. مکانی است که ترس در آن به ارث می‌رسد، همانطور که مردم نان و آتش را به ارث می‌برند؛ در آنجا عشق «پدیده‌ای خطرناک» است و دختران به سرنوشت‌شان رهنمون می‌شوند همانطور که مرغ‌ها به قفس برده می‌شوند.
زبان در «ثمرة النار» مملو از درد و میان سادگی شفاف و غنای نمادین در نوسان است. نویسنده - همانطور که در متن مشهود است - قصد ندارد تراژدی شخصیت‌هایش را به‌منظور جلب ترحم روایت کند، بلکه آن‌ها را به شکلی واقع‌گرایانه و بی‌مراعات ارائه می‌دهد. در اینجا قدرت متن نهفته است: در توانایی آن برای انتقال درد بدون هیچ‌گونه آرایشی، و در این که خواننده می‌تواند قساوت را همچون تقدیری شخصی لمس کند.

غربت درونی

شخصیت «نبيلة» نمادی از تراژدی زن است در رابطه با خود و جامعه‌اش. حنین الصایغ شخصیت او را از درون می‌سازد، از طریق اقرار، ترفندها، انکسارها و پیچیدگی‌های او. او آگاه است اما دست‌وپای بسته، خواهان است اما مردد، شاهد است اما عاجز. این تکه‌تکه شدن، معنای غربت درونی را در رمان تجسد می‌بخشد؛ غربت از خود، و از صدای قلبی که قطع شده است.
در اطراف او، طیفی از انسان‌ها پخش شده‌اند. «أمل» سعی دارد نظم موجود را بشکند؛ اما او از وزن گناه رهایی نمی‌یابد. دیگر شخصیت‌ها - مانند «سمر» - وقتی از معشوقه‌اش جدا می‌شود، کشته می‌شوند، و مرگ او تنها به دلیل غربت یا سرطان نیست. «نجاة» عمرش را صرف راضی کردن دیگران می‌کند، در حالی که در نقش خود که به‌طور تحمیل شده به دنیا آمده است، باقی می‌ماند. هر شخصیت لایه‌ای از تراژدی جمعی را می‌سازد و ایده انتقال زخم بدون التیام را باز تأکید می‌کند.

اهمیت رمان

«ثمرة النار» بیشتر از یک ادامه برای رمان اول است. این اثر پایه‌گذار پروژه‌ای روایی است که تجزیه و تحلیل وجود انسان تحت سلطه تقدیر و سنت‌ها را روشن می‌کند، با تصاویری بسیار واقع‌گرایانه از زنانی که بهای روانی و اجتماعی ترسناکی را تحمل می‌کنند، بدون آنکه لحظه‌ای از آگاهی یا رویای رهایی دست بردارند. این رمان، روایت درد است، اما همچنین رمان مقاومت در برابر درد است. در برابر تقدیر روستا و قدرت جامعه، حنین الصایغ انتخاب کرده است که صداهای خفه شده را به عرصه عمومی بیاورد، تا از ادبیت فضایی برای مقابله بسازد، حتی اگر این کار به قیمت غرق شدن شخصیت‌هایش در غم و فقدان باشد.