شعوبیه در میراث فرهنگ اسلامیhttps://persian.aawsat.com/home/article/1554781/%D8%B4%D8%B9%D9%88%D8%A8%DB%8C%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D8%AB-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C
کتابی که که ریشههای فکری و اعتقادی و روشها و اهداف شعوبیه را دنبال میکند
فاخر جاسم
TT
TT
شعوبیه در میراث فرهنگ اسلامی
پژوهشگر سعدون المشهدانی تحقیقاتش را درباره میراث فرهنگی اسلام ادامه میدهد. او تاکنون چندین کتاب منتشر کرده است از جمله؛ «اسلام سیاسی از خوارج تا منطقه خضراء»، «اسطوره و میراثدر تاریخ اسلامی»، «جنس در ادیان سه گانه آسمانی» و کتاب «شعوبیه جدید: ریشههای فکری و اعتقادی» که اخیرا منتشر ساخت.
پژوهشگر خاستگاهها و اهداف شعوبیه را از زمان تولدش در تاریخ اسلام تا شرایط کنونی ما بررسی میکند. درباره علل ظهور آن پژوهشگر مینویسد، این پدیده همچون واکنشی تند همراه با تعصب قلبی برای احیای دولت اموی بود چونکه مسلمان غیر عرب «موالی» در نتیجه سیاست بازگشت به قبیله به خصوص در اواخر دوره اموی در معرض تبعیض قرار گرفتند. تبعیضی که منجر به مشارکت آنها در بسیاری از جنبشهای ضد حکومت اموی شد. آنها خواستار اجرای اصول دین اسلام در عدل و مساوات بودند.
به نظر مؤلف نفوذ و فعالیت مسلمانان غیر عرب در دوره دولت عباسی که براساس مساوات میان مسلمانان ازهر قوم برپا شد، افزایش یافت. در بخش اداری بزرگان وزرا و رهبران دولت عباسی ایرانی، ترک یا از ملیتهای دیگربودند. از جهت فکری و فرهنگی ترجمه تولیدات فرهنگی ملتهای غیرعرب به شکوفایی تمدن عربی اسلامی منجر شد که تا دوره طلایی رسید و نتایج آن هم ظهور مفاهیمی جدید برای پیوند میان مللی شد که در سرزمین خلافت میزیستند با این اعتبار که همه امتی واحد هستند و امت بر اساس عنصر نسب تشکیل نمیشود. برای نمونه به نظر جاحظ «اساس تکوین امت بر زبان، خصلتها و محیط جغرافیایی» شکل میگیرد همانگونه که عبدالعزیز الدوری در کتاب «ریشههای تاریخی شعوبیه» مینویسد.
علیرغم آمیزش فرهنگی بین ملتهای اسلامی، به نظر پژوهشگر ملتها به دلایل زیادی فعالیت جدی خود را طول تاریخ اسلام ادامه دادند. مهمترین دلایل:
۱-اختلاط شعوبیه با جنبشها و انقلابهای مخالف از طریق پیوستن موالی به این فعالیتها.
۲-کثرت فعالیت فرهنگی و فکری عناصر شعوبیه به خصوص صاحبان علم و فرهنگ دراسلام که اغلب آنها موالی«عجم» بودهاند به گفته ابن خلدون.
۳-فساد سیاسی قدرت حاکم که به دنبال آن فساد مالی و توزیع نامناسب ثروت و فاصله گرفتن از دستورات شرع حنیف به وجود آمد…
۴-افزایش نزاع میان خلفای عباسی و وزرایی که اغلبشان غیر عرب بودند به خصوص ایرانی که به تمایلات شعوبی در تاریخ اسلام دامن زد.
نویسنده پس از بررسی نهضت شعوبیه در تاریخ صدر اسلام به این پدیده در دوران معاصر میپردازد. از نظر او این پدیده منابعی دارد که همه آنها خارجی نیستند. آن چیزی که جنبشها و سازمانهایی که معمولا آشکارا دشمنی با عرب و اسلام را فریاد میکنند. نویسنده در جریانهای اسلام سیاسی رد گستراندن شعوبیه را میبیند، جایی که تاریخ عرب پیش از اسلام را نفی میکند با این تصور که جاهلی است.
کتاب نه فقط برای پژوهشگران تاریخ و فرهنگ و ادبیات و اندیشه و جامعه اسلامی مفید است، خواننده عادی نیز از آن بی نیاز نیست.
پلی میان سه رودخانه… ترجمهای انگلیسی و تصویری از رؤیاهای نجیب محفوظhttps://persian.aawsat.com/%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-%D9%88-%D9%87%D9%86%D8%B1/5151225-%D9%BE%D9%84%DB%8C-%D9%85%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%B3%D9%87-%D8%B1%D9%88%D8%AF%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87%E2%80%A6-%D8%AA%D8%B1%D8%AC%D9%85%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D9%86%DA%AF%D9%84%DB%8C%D8%B3%DB%8C-%D9%88-%D8%AA%D8%B5%D9%88%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B1%D8%A4%DB%8C%D8%A7%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%86%D8%AC%DB%8C%D8%A8-%D9%85%D8%AD%D9%81%D9%88%D8%B8
پلی میان سه رودخانه… ترجمهای انگلیسی و تصویری از رؤیاهای نجیب محفوظ
نجیب محفوظ در بالکن کافهاش مشرف به میدان التحریر در قاهره، سال ۱۹۸۸ (فرانس پرس)
با صداقتی نادر، رماننویس لیبیایی-بریتانیایی «هشام مطر» ترجمهاش از کتاب «رؤیاهای آخر» نجیب محفوظ را با یک اعتراف آغاز میکند.
مطر در تنها دیدارشان در دهه ۹۰ میلادی، از محفوظ پرسید که نویسندگانی را که به زبانی غیر از زبان مادریشان مینویسند، چگونه میبیند؟
این پرسش بازتاب دغدغههای نویسندهای جوان بود که در آمریکا متولد شده و مدتی در قاهره زندگی کرده بود، پیش از آنکه برای در امان ماندن از رژیم معمر قذافی (که پدر مخالفش را ربوده بود) به بریتانیا برود و در مدرسهای شبانهروزی با هویتی جعلی نامنویسی کند.
و پاسخ محفوظ، همانند سبک روایتاش، کوتاه و هوشمندانه بود: «تو به همان زبانی تعلق داری که به آن مینویسی.»
«خودم را یافتم... رؤیاهای آخ
اما مطر اعتراف میکند که در بازخوانیهای بعدیاش از آن گفتگو، چندین بار خود را در حال افزودن حاشیهای یافت که محفوظ هرگز نگفته بود: خلاصهای که میگفت: «هر زبان، رودخانهای است با خاک و محیط خودش، با کرانهها و جریانها و سرچشمه و دهانهای که در آن میخشکد. بنابراین، هر نویسنده باید در رودخانه زبانی شنا کند که با آن مینویسد.»
به این معنا، کتاب «خودم را یافتم... رؤیاهای آخر» که هفته گذشته توسط انتشارات «پنگوئن» منتشر شد، تلاشی است برای ساختن پلی میان سه رودخانه: زبان عربی که محفوظ متن اصلیاش را به آن نوشت، زبان انگلیسی که مطر آن را به آن برگرداند، و زبان لنز دوربین همسر آمریکاییاش «دیانا مطر» که عکسهای او از قاهره در صفحات کتاب آمده است.
مطر با انتخاب سیاه و سفید تلاش کرده فاصله زمانی بین قاهره خودش و قاهره محفوظ را کم کند (عکس: دیانا مطر)
کاری دشوار بود؛ چرا که ترجمه آثار محفوظ، بهویژه، همواره با بحث و جدلهایی همراه بوده: گاهی بهخاطر نادقیق بودن، گاهی بهخاطر حذف بافت و گاهی هم بهخاطر دستکاری در متن.
اندکی از این مسائل گریبان ترجمه مطر را هم گرفت.
مثلاً وقتی رؤیای شماره ۲۱۱ را ترجمه کرد، همان رؤیایی که محفوظ خود را در برابر رهبر انقلاب ۱۹۱۹، سعد زغلول، مییابد و در کنارش «امّ المصریین» (لقب همسرش، صفیه زغلول) ایستاده است. مطر این لقب را بهاشتباه به «مصر» نسبت داد و آن را Mother Egypt (مادر مصر) ترجمه کرد.
عکسها حال و هوای رؤیاها را کامل میکنند، هرچند هیچکدام را مستقیماً ترجمه نمیکنند(عکس: دیانا مطر)
با این حال، در باقی موارد، ترجمه مطر (برنده جایزه پولیتزر) روان و با انگلیسی درخشانش سازگار است، و سادهگی داستان پروژهاش را نیز تداعی میکند: او کار را با ترجمه چند رؤیا برای همسرش در حالی که صبحگاهی در آشپزخانه قهوه مینوشید آغاز کرد و بعد دید دهها رؤیا را ترجمه کرده است، و تصمیم گرفت اولین ترجمه منتشرشدهاش همین باشد.
شاید روح ایجاز و اختصار زبانی که محفوظ در روایت رؤیاهای آخرش بهکار برده، کار مطر را سادهتر کرده باشد.
بین هر رؤیا و رؤیای دیگر، عکسهای دیانا مطر از قاهره — شهر محفوظ و الهامبخش او — با سایهها، گردوغبار، خیالات و گاه جزئیات وهمانگیز، فضا را کامل میکنند، هرچند تلاش مستقیمی برای ترجمه تصویری رؤیاها نمیکنند.
مطر بیشتر عکسهای کتاب را بین اواخر دهه ۹۰ و اوایل دهه ۲۰۰۰ گرفته است(عکس: دیانا مطر)
در اینجا او با محفوظ در عشق به قاهره شریک میشود؛ شهری که از همان جلسه تابستانی با نویسنده تنها برنده نوبل ادبیات عرب، الهامبخش او شد.
دیانا مطر با انتخاب سیاه و سفید و تکیه بر انتزاع در جاهایی که میتوانست، گویی تلاش کرده پلی بسازد بین قاهره خودش و قاهره محفوظ.
هشام مطر در پایان مقدمهاش مینویسد که دلش میخواهد محفوظ را در حالی تصور کند که صفحات ترجمه را ورق میزند و با همان ایجاز همیشگیاش میگوید: «طبعاً: البته.»
اما شاید محتملتر باشد که همان حکم نخستش را دوباره تکرار کند: «تو به همان زبانی تعلق داری که به آن مینویسی.»
شاید باید بپذیریم که ترجمه — نهفقط در این کتاب بلکه در همهجا — پلی است، نه آینه. و همین برایش کافی است.