مولیر؛ افتخار ادبیات فرانسه کیست؟

چهار قرن است که همچنان نمایشنامه‌های او در هر موسمی به صحنه می‌روند

مولیر؛ افتخار ادبیات فرانسه کیست؟
TT

مولیر؛ افتخار ادبیات فرانسه کیست؟

مولیر؛ افتخار ادبیات فرانسه کیست؟

کدام یک از ما نام مولیر را نشنیده است؟ عنوان نمایشنامه‌هایش ورد زبان همه است؛ بخیل، دورو یا منافق، طبیب اجباری، بیمار خیالی یا با توهم و وسواس، الخ... با هر بار دیدن‌شان از خنده روده برمی‌شوی و حظ می‌بری! منظورم این است که از نظر علمی و شناخت و تعمق در ذات بشری بهره می‌بری. در نتیجه خود هم لذت است هم فرهنگ. تاکنون و از چهار قرن پیش این نمایشنامه‌ها بر صحنه‌های تئاتر فرانسه اجرا می‌شوند. پیر نمی‌شوند. زمان فرسوده می‌شود و آنها نه. آیا شکسپیر پیر می‌شود؟ چه کسی می‌تواند شکسپیر را بکشد؟ بزرگان نمی‌میرند.
به نظرت این شخص کیست؟ ژان باتیست بوکلان ملقب به مولییر در سال 1622 در پاریس متولد شد. پدرش در کار ساختن فرش و زیرانداز بود، اما پدر بزرگش شیفته هنر. هم او بود که او را بیشتر اوقات به تئاتر می‌برد. این چیزی بود که مایه علاقه‌مندی مولییر کم سن و سال به نمایش‌های کمدی به خصوص شد. برای تکمیل آموزشش وارد یکی از دبیرستان‌های پاریس شد. گفته می‌شود یکی از همکلاسی‌هایش از امرای فرانسوی بود. او بود که بعدا به او توجه کرد و دستش را گرفت وقتی موهبت و سرآمدی‌اش را دید. اما مولییر وقتی بزرگ شد با پدرش دچار اختلاف شد، چون پدر می‌خواست با او مشغول ساختن فرش و زیرانداز شود، تا وقتی که پا به سن گذاشت و پیر شد، جانشینش بشود... اما او نمی‌خواست همه زندگی‌اش را دراین حرفه‌ای که دوست نداشت خلاصه کند. به همین دلیل وارد دانشکده حقوق شد. بعد از آن با خانواده هنرمندانی به نام بیجار آشنا شد و با آنها دوست شد. در همین زمان نامش را تغییر داد و لقب مولییر را برگزید. کسی دلیل این تغییر ناگهانی را نفهمید که اتفاق افتاد. اصلا چرا مولییر و نه اسمی دیگر؟ به خصوص اینکه کسی نمی‌دانست این نام مشهورتر از آتشی خواهد شد بر پرچمی و نام حقیقی‌اش را به طور کامل بپوشاند. ژان باتیست بوکلان کیست؟ این نتراشیده کیست؟ آیا این اسم برای شما معنایی دارد؟ این گونه است که می‌بینیم گاهی نام مستعار هزار بار از اسم حقیقی مهم‌ترمی‌شود.
پس از آن شانس به او اقبال کرد و مورد توجه ولیعهد و برادر پادشاه قرار گرفت، مسئله‌ای که به او اجازه داد در نمایش تراژدیکی در مقابل لوئی چهاردهم بازی کند؛ یکی از مشهورترین پادشاهان فرانسه اگر نگوییم مشهورترین آنها. اما نمایش ملال آور بود. بعد در نمایش کمدی بازی کرد و موفق شد و توانست تماشاگران را بخنداند و قبل از همه پادشاه را. اینجا مولییر دریافت که استعدادهای بزرگی در طنز دارد نه در متن‌های جدی. صدا و سکنات و حرکاتش کافی بود تا تماشاگران را روده بر کند. به همین دلیل شهرت بسیاری در زمینه نمایش فکاهی و طنز به دست آورد.
پادشاه همان زمان جایگاهی دائمی در سالن نمایش کاخ مشهور ورسای به او اختصاص داد تا او را بخنداند و هر وقت که بخواهد روحش را سبک بکند... عادت آن زمان پادشاهان این بود که دور خودشان را با بزرگان و هنرمندان و نویسندگان با استعداد پرمی‌کردند.
اولین نمایش کمدی بزرگی که مولییر درآن بازی کرد، عنوانش« زنان فضل فروش مضحک» بود. اولین بار آن را در سال1659 اجرا کرد یعنی زمانی که سی و هشت سالش بود. این نمایش موفقیت بسیاری به دست آورد و به حدی موجب خشنودی پادشاه شد که او را غرق در هدایا کرد. اما زنان وراجی که مولییر آنها را دست انداخت، براو کینه ورزیدند و تئاترش را نابود کردند. همان زمان پادشاه سالن نمایش جدیدی مخصوص مولییر ساخت.
درهمان سال به موضوعی نمایشی پرداخت که راهش سنگلاخی بود و در آن زمان معمول نبود و آن قراردادن زن در جامعه بود. نمایشی با عنوان «مدرسه زنان» نوشت که موفقیت پرسرو صدایی کسب کرد. اما حزب مردان که از آن رنجیدند و در اخلاقیات مولییر دچار شک شدند و به این نتیجه رسیدند که او اباحی مسلک است. نگران از تأثیر بدش بر پادشاه شدند. به همین دلیل اصولگراها این نمایش را محکوم کردند و آن را ضد اخلاق و دین خواندند. اضافه براین توجه پادشاه به او و دادن هدایا موجب برانگیخته شدن حسادت دیگر بازیگران شد و کینه او را به دل گرفتند همان چیزی که برسر المتنبی نزد سیف الدوله آمد. او با نوشتن نمایش جدیدی به آنها پاسخ داد که آنها را به باد تمسخر می‌گرفت. مرد اعتماد به نفسی در حد غرور داشت. در سال 1664 دستور عالیه صادر شد مبنی بر انتصاب مولییر به عنوان مسئول بخش رفاهیات کاخ پادشاه. مقامی که در آن زمان بسیار بالا بود. همان سال مولییر یکی از نمایش‌نامه‌هایش با عنوان «ترتوف» به معنای دو رو یعنی کسی که به تظاهر مدعی تقوا و پرهیزکاری می‌شود، را نوشت. در این نمایش دوگانگی برخی مردان دین را محکوم کرد که تقوا نشان می‌دهند و عکسش را پنهان. او گفت که آنها پارسایی ظاهری را به کار می‌برند تا محبت و احترام مردم را به دست بیاورند و بعد هم کسب زکات‌ها و اموال. مولییر به ما فهماند که برخی مردان دین مکارتر و زیرک‌تر از آنند که خیال می‌کنیم و دو روی دارند...آنها امیال دنیوی‌ و ولع‌شان را پشت پرده‌ای ضخیم از تقوای ظاهر و تسبیح گویی و ... پنهان می‌سازند و با آن مردم را رنگ می‌کنند. غوغایی برپا شد. پادشاه ناچار شد برای کم کردن خشم کاهنان و کشیشان که به شکل‌هایی مختلف درآمده بود، اجرای آن را متوقف کند.
در سال 1665 سرآمدی مولییر نمایش جدیدی با عنوان «دون ژوان» پدید آورد. این نمایش نیز با موفقیت کم نظیری روبه رو شد. حالا نام مولییر روی همه زبان‌ها افتاده بود. پادشاه خود نام گروهش را «گروه پادشاه» گذاشت. این گونه بود که مولییر شد مهم‌ترین هنرمند دوره خود و شکوه را از همه طرف گردآورد و شهرتش فراگیر شد.
سال 1668 نمایشنامه مشهور «بخیل» را نوشت که در سراسر جهان به «بخیل مولییر» معروف شد. هرکسی می‌خواهد بربخل و بخیلان بخندد و از خنده روده بر شود کاری نباید بکند جز اینکه به تئاتر فرانسوی برود و این نمایش باشکوه را ببیند. اما بد نیست کتاب «البخلا/بخیلان» جاحظ را بخوانید. اینجا هم از خنده روده برمی‌شوید. جاحظ مولییر عرب بود پیش از مولییر. ادبیات عرب ارزش و اهمیتش کم‌تر از ادبیات فرانسه نیست...
گاهی آدمی از خود می‌پرسد آیا مولییر از دوره خودش سخن می‌گفت یا از دوران ما؟ تفاوت میان ما و آنها در این است که روشنگری که پس از مولییر بلافاصله فرارسید موفق شد و مردان دین را محدود ساخت به گونه‌ای که دیگر توان حمله یا تهدید کسی را ندارند یا از آن سوء استفاده کنند. اما ما؟



بین مستندنگاری و روایت‌گری… یهودیان بیروت از بالکن‌های خود در کتاب ندا عبدالصمد

کتاب «حين انطفأت شرفات اليهود في وادي أبو جميل/ وقتی بالکن‌های یهودیان در وادی ابو جمیل خاموش شدند» نوشته ندا عبدالصمد (الشرق الاوسط)
کتاب «حين انطفأت شرفات اليهود في وادي أبو جميل/ وقتی بالکن‌های یهودیان در وادی ابو جمیل خاموش شدند» نوشته ندا عبدالصمد (الشرق الاوسط)
TT

بین مستندنگاری و روایت‌گری… یهودیان بیروت از بالکن‌های خود در کتاب ندا عبدالصمد

کتاب «حين انطفأت شرفات اليهود في وادي أبو جميل/ وقتی بالکن‌های یهودیان در وادی ابو جمیل خاموش شدند» نوشته ندا عبدالصمد (الشرق الاوسط)
کتاب «حين انطفأت شرفات اليهود في وادي أبو جميل/ وقتی بالکن‌های یهودیان در وادی ابو جمیل خاموش شدند» نوشته ندا عبدالصمد (الشرق الاوسط)

در گذشته‌ای نه چندان دور، یعنی تقریباً 50 سال پیش، منطقه وادی ابو جمیل در بیروت از آخرین ساکنان یهودی خود خالی شد. آنها چراغ خانه‌هایشان را خاموش کردند و به مکان‌های دیگری رفتند، بدون آنکه با همسایگان و آشنایانی که از دهه 1920 با آنها روابط نزدیکی داشتند، وداع کنند.
این موضوع ممکن است برای برخی شگفت‌انگیز باشد — به ویژه برای نسل‌های بعد از جنگ داخلی لبنان — که افرادی از جامعه یهودی در بیروت سکونت داشته‌اند. کتاب ندا عبدالصمد، «حين انطفأت شرفات اليهود في وادي أبو جميل/ وقتی بالکن‌های یهودیان در وادب ابو جمیل خاموش شدند»، این داستان را روایت می‌کند و به یک فصل کمتر شناخته شده از تاریخ جامعه بیروتی می‌پردازد.
نویسنده و روزنامه‌نگار لبنانی در گفت‌وگو با «الشرق الاوسط» درباره انتشار کتاب جدیدش، توضیح می‌دهد که این کتاب ادامه‌ای است از بخش اولی که در سال 2010 منتشر شد و نتیجه سال‌ها تحقیق و مستندنگاری است. قسمت دوم آن پنج سال زمان برد تا به پایان برسد و در این مدت تیمی از محققان به نویسنده کمک کرده‌اند، در حالی که نشر آن را انتشارات «ریاض الریِس» بر عهده داشته است.

حس روزنامه‌نگاری ندا عبدالصمد او را به جستجو در حافظه بیروت هدایت کرد

این کتاب بر وقایع تاریخی تکیه دارد و از آنها مجموعه‌ای از روایت‌ها را می‌سازد که شخصیت‌های اصلی آن در دره ابو جمیل زندگی کرده‌اند. ندا عبدالصمد در این باره می‌گوید: «برای من ضروری بود که داستان مارکو میزراحي را کامل کنم، که شخصیتی کلیدی در بخش اول بود.» مارکو میزراحي در بیروت به دنیا آمد؛ پدر او یهودی و مادرش مسیحی بود. سپس او به عنوان سرباز اسرائیلی در حمله به پایتخت لبنان در سال 1982 شرکت کرد.

شخصیت‌های دیگر در فصول کتاب گردش می‌کنند، همانطور که پیش از چند دهه در خیابان‌های بیروت در حرکت بودند

،نویسنده توضیح می‌دهد: «یهودیان جزو بخش‌های اساسی جامعه بیروتی بودند. در میان آنها پزشکان، فروشندگان پارچه، تجار جواهرات، قصاب‌ها، دست‌فروش‌ها و حتی حاخام‌ها وجود داشتند».
برای پیگیری اثر این افراد، ندا عبدالصمد و تیمش مجبور بودند با همسایگانی که آنها را می‌شناختند، مشتریانی که با آنها داد و ستد کرده بودند، یا بیمارانی که درمان شده بودند، ارتباط برقرار کنند. در محله‌های قدیمی بیروت، هنوز تعدادی از سالمندان «دکتر شمس» را به یاد می‌آورند، پزشکی یهودی که به «پزشک فقرا» معروف بود. از میان یهودیان لبنان همچنین افرادی بودند که توانسته بودند به رتبه‌های بالای نهادهای امنیتی لبنان دست یابند، مانند کمیسر الیا بصل.
ندا عبدالصمد تأکید می‌کند که «کتاب فضایی برای بیان مواضع سیاسی نیست؛ بلکه یک مستند است از داستان‌های افرادی عادی که به زبان عربی صحبت می‌کردند و در تاریخ و ساختار اجتماعی یکی از محله‌های بیروت—وادی ابو جمیل—وجود داشتند، که محله‌ای بود برای فقرا و یهودیان قبل از آنکه آثارشان محو شود و این محله به آنچه امروز است تبدیل شود.»

کتاب «حين انطفأت شرفات اليهود في وادي أبو جميل/ وقتی بالکن‌های یهودیان در وادی ابو جمیل خاموش شدند» نوشته ندا عبدالصمد (الشرق الاوسط)

نویسنده در نتیجه یک رویکرد اجتماعی در روایت‌گری این داستان‌ها به کار برده است. اما این به معنی آن نیست که او به برخی از تجربیات سیاسی این یهودیان پرداخته است. برخی از آنها چپ‌گرا بودند، در حالی که دیگران در حزب «کتائب لبنانی» فعالیت داشتند.
کتاب شامل مرور روزمرگی‌های آنها نیز است و به آیین‌های دینی که در معبد یهودی بیروت برگزار می‌شد، می‌پردازد، به ویژه در ایام تعطیلات و مناسبت‌ها مانند عید حصاد. لازم به ذکر است که آنها مدارس و باشگاه‌های اجتماعی خود را داشتند و به عبادتگاه‌های دینی خود می‌رفتند، قبل از آنکه لحظه‌ی هجرت بزرگ فرا برسد و همه آن‌ها تبدیل به سنگ‌هایی پراکنده شوند.
موضوع مشترک در میان روایت‌های کتاب، مهاجرت یا «کوچ خاموش» است، آن طور که ندا عبدالصمد می‌نامد. «اهالی وادی ابو جمیل بیدار می‌شدند و می‌دیدند که پنجره‌های همسایگان یهودی‌شان بسته و خانه‌هایشان خالی شده است». او در مقدمه کتاب توضیح می‌دهد که بیشتر داستان‌ها در همان لحظه‌ مهاجرت متوقف می‌شوند و ادامه نمی‌دهند تا آنچه برای این افراد بعد از ترک لبنان اتفاق افتاده است را روایت کنند.
بر اساس اطلاعات موجود، تعداد زیادی از آنها به اسرائیل مهاجرت کردند، اما تعداد بیشتری به مکان‌های دیگری رفتند. با این حال، آنچه مسلم است این است که تنها چند ده نفر از یهودیان لبنان هنوز در بیروت باقی مانده‌اند. تعداد یهودیان در لبنان در اوج خود در دهه پنجاه میلادی به بیش از ۲۰ هزار نفر رسید، زمانی که یهودیان از سوریه و عراق پس از نکبه فلسطین به لبنان مهاجرت کردند. اما پس از جنگ 1967، این تعداد به بیش از سه هزار نفر کاهش یافت. از آن زمان به بعد، تعداد یهودیان کاهش پیدا کرد، به ویژه با شروع جنگ داخلی لبنان.
امروز، اگر کسی در منطقه وادی ابو جمیل گردش کند، اثری از یهودیان نخواهد یافت، جز یک معبد که چند سال پیش بازسازی شده است. اما شاید اگر کسی صفحات کتاب ندا عبدالصمد را ورق بزند، بتواند بخشی از آن گذشته که به نظر می‌رسد مانند یک خیال باشد، اما حقیقت است به گواهی اسناد و تاریخ، و باقی‌مانده سنگ‌های قدیمی وادی ابو جمیل را ترمیم کند.


خالق رمان «تخم شترمرغ» درگذشت


رؤوف مسعد
رؤوف مسعد
TT

خالق رمان «تخم شترمرغ» درگذشت


رؤوف مسعد
رؤوف مسعد

در ساعات نخست بامداد روز شنبه، نویسنده مصری رؤوف مسعد، خالق رمان «بيضة النعامة» در سن ۸۸ سالگی دار فانی را وداع گفت. او پس از یک سیر ادبی پربار و زندگی انسانی پر از تحولات و تناقضات، درگذشت؛ مسیری که در آن ادبیات و سیاست، آزادی و زندان، هویت دینی محافظه‌کار و ایدئولوژی کمونیستی، و همچنین زندگی در کشورهای مختلف در کنار هم قرار داشتند.
فقید، نمونه‌ای از هویت‌های متعدد و در هم تنیده بود. اگرچه تابعیت مصری داشت، اما تابعیت هلندی را نیز داشت، چرا که حدود سی سال در هلند زندگی کرد و با یک زن هلندی ازدواج کرد. همچنین او روح و ذوق سودانی داشت؛ چرا که سال‌های نخست کودکی‌اش را در سودان گذراند و تحصیلات ابتدایی‌اش را در مدارس آنجا فراگرفت، پیش از آن که به همراه خانواده به مصر بازگردد و در یکی از دبیرستان‌های استان اسیوط در صعید مصر ثبت‌نام کند. او زندگی پرحادثه‌اش را در کتاب «لما البحر ينعس: مقاطع من حياتي/ وقتی دریا چرت می‌زند: بخش‌هایی از زندگی من» ثبت کرده است که توسط نویسنده مصری یوسف فاخوری مرور و معرفی شده است.
رؤوف مسعد در سال ۱۹۳۷، از پدر و مادری مصری در سودان به دنیا آمد؛ پدرش کشیش یکی از کلیساهای آنجا بود و مادرش نذر کرده بود او هم کشیش شود، اما ناقوس زندگی مسیر را تغییر داد و او را از راهی که مادرش برایش ترسیم کرده بود، دور کرد. او به فعالیت سیاسی مخالف پرداخت و ایدئولوژی کمونیستی را پذیرفت. در دوران دبیرستان هنگامی که جزوه‌های کمونیستی پخش می‌کرد، دستگیر شد و به زودی به دانشکده ادبیات دانشگاه قاهره پیوست تا روزنامه‌نگاری بخواند و در سال ۱۹۶۰ فارغ‌التحصیل شد. در همان سال نیز توسط دولت به اتهام عضویت در سازمان کمونیستی دستگیر شد و چند سالی را در زندان الواحات گذراند؛ سال‌هایی که نقطه عطفی در مسیر زندگی‌اش بودند. در زندان با نویسنده مرحوم صنع الله ابراهیم آشنا شد که سال‌ها دوست و همراه ادبی‌اش باقی ماند. پس از آزادی، آنها همراه با سیاستمدار کمال القلش کتاب «إنسان السد العالي/ انسان سد بلند» را نوشتند.

پس از خروج از زندان، به مدت ۱۲ سال در کشورهای مختلف زندگی کرد؛ این سال‌ها به نوعی تبعید انتخابی بود تا از تکرار تجربه زندان دور بماند. در سال ۱۹۷۰ به ورشو رفت، در آنجا آموزش تولید تئاتر دید و ازدواج کرد. پس از فارغ‌التحصیلی در لهستان پنج سال زندگی کرد و در این مدت به چند کشور اتحاد جماهیر شوروی سفر کرد. سپس به عراق رفت و در مؤسسه سینما و تئاتر آنجا کار کرد و در بغداد دو نمایشنامه نوشت. در سال ۱۹۷۹ به لبنان رفت و به عنوان روزنامه‌نگار در چند روزنامه بیروت، از جمله روزنامه «السفیر» فعالیت کرد. در سال ۱۹۸۲ به خانه‌اش بازگشت، اما با آغاز جنگ در بیروت گلوله‌ها دیوارهای اتاقش را که معمولاً در آنجا می‌نشست سوراخ کرده بودند، دید. بلافاصله تصمیم گرفت به مصر بازگردد. در مصر خانه‌ای نداشت، پس در آپارتمان صنع الله ابراهیم، دوست دوران زندانش، اقامت کرد و در این آپارتمان نخستین کتاب خود «صباح الخير يا وطن/ صبح بخیر ای وطن» را نوشت که درباره تجربه محاصره و خروج از بیروت بود. عنوان کتاب را از جمله‌ای که روزی از راننده تاکسی در بیروت شنیده بود الهام گرفته.
اوایل دهه ۱۹۹۰ به هلند مهاجرت کرد و پس از سال‌ها زندگی در کشورهای عربی و غربی بالاخره در آنجا آرامش یافت. او در گفتگوها و شهادت‌های ادبی گفته بود که برای نخستین بار در هلند احساس کرد خانه‌ای واقعی دارد، نه اتاق‌های اجاره‌ای که متعلق به خودش نبوده و نمی‌توانست چیزی در آنها تغییر دهد. بالاخره توانست رنگ پرده‌های خانه‌اش را خودش انتخاب کند.
با وجود زندگی در آمستردام به صورت کامل، نقش صنع الله ابراهیم در زندگی او متوقف نشد. ابراهیم او را تشویق کرد که اولین رمانش «تخم شترمرغ» را بنویسد، رمانی که بیش از هشت سال نوشتنش طول کشید و یک سال تمام آن را بازبینی و ویرایش کرد. او از انتشار کتاب واهمه داشت و فکر می‌کرد کتاب مناسب انتشار نیست. در واقع، این همسر هلندی‌اش بود که نسخه کتاب را در سفر مسعد به ناشر «ریاض الرییس» فرستاد. پس از توافق صنع الله ابراهیم با ناشر، کتاب در سال ۱۹۹۴ منتشر شد. مسعد در زمان انتشار کتاب، ۵۷ سال داشت، بنابراین پروژه رمان‌نویسی واقعی رؤوف مسعد در سنین پنجاه آغاز شد، مشابه نویسندگان بزرگی چون ساراماگو. هرچند شروعش دیر بود، اما تأثیر مهمی در عرصه رمان عربی گذاشت. از آن زمان فهمید که باید باقی عمرش را وقف ادبیات کند، هرچند کمونیسم همچنان مرجع سیاسی و ایدئولوژیکی ذهن او بود. آثار رمان و داستان کوتاهش ادامه یافت که همگی دغدغه آزادی و عدالت اجتماعی را داشتند، از جمله «مزاج التماسيح /خلق و خوی تمساح‌ها»، «في انتظار المخلص/ در انتظار منجی»، «صانعة المطر وحكايات أخرى/ باران‌سازی و داستان‌های دیگر»، «ایتاکا»، «غرباویه»، «غواية الوصال/ وسوسه وصال»، «زجاج معشق/ شیشه‌های چسبان» و «زهرة الصمت/ گل سکوت».

مسعد با وجود شروع دیرهنگام، اثر مهمی در رمان‌نویسی عربی گذاشت

آثار رؤوف مسعد از جسارت زیادی برخوردار بودند، چه در پرداخت به موضوعات جنسی (اروتیک) مانند دو رمان «تخم شترمرغ» و «ایتاکا»، و چه در ارائه تجربیات شخصی‌اش که از زاویه‌ای خودزندگی‌نامه‌ای به مسائل کلان می‌پرداخت. در اولین رمانش درباره رابطه‌اش با پدر کشیش و زندگی‌شان در سودان نوشته است. او جسارت زیبایی‌شناسی نیز داشت و از مرزهای ژانر ادبی فراتر رفت؛ رمان برای او داستانی سنتی با شروع، میانه و پایان نبود، بلکه فرآیندی دائمی از مونتاژ بود، موضوعی که در چند گفتگوهایش به آن اشاره کرده بود. رمان‌هایش همیشه بحث‌برانگیز بودند، چرا که به مناطق حساس و دشوار می‌پرداختند. او یکی از معدود نویسندگانی بود که زندگی‌نامه‌اش را با تمام خوبی‌ها و بدی‌ها با آزادی کامل نوشته است.
بسیاری از تحقیقات دانشگاهی و کتاب‌های نقد ادبی به آثارش پرداخته‌اند. تازه‌ترین آن‌ها کتاب «في مرايا السرد/ در آینه‌های روایت» اثر شاعر جمال القصاص است که در آن به رمان «گل سکوت» نگاهی انداخته است. او در این کتاب می‌گوید که این رمان به دنبال بازنمایی شخصیت مصری حاشیه‌ای و نادیده گرفته شده است، با تمام پیچیدگی‌ها و گستردگی‌اش در زمان و مکان، از طریق بازی با لبه تاریخ و اسطوره، و پیوند دادن گذشته و حال، به گونه‌ای که گویی آن دو سایه‌هایی از چیزهایی هستند که رفته‌اند و چیزهایی که در راه‌اند، یا مانند اسطوره و تاریخ دو آزادی‌اند که برای رسیدن به یک آزادی واحد می‌جنگند؛ آزادی که در نهایت آزادی وطن و انسان است.


تقدیر از برندگان جوایز دوره نوزدهم مؤسسه فرهنگی «سلطان بن علی العوّیس»


برندگان جوایز «مؤسسه فرهنگی سلطان بن علی العوّیس»: شاعر عراقی حمید سعید، رمان‌نویس عراقی انعام کجه‌جی، منتقد مراکشی حمید لحمدانی و مورخ تونسی عبدالجلیل التمیمی
برندگان جوایز «مؤسسه فرهنگی سلطان بن علی العوّیس»: شاعر عراقی حمید سعید، رمان‌نویس عراقی انعام کجه‌جی، منتقد مراکشی حمید لحمدانی و مورخ تونسی عبدالجلیل التمیمی
TT

تقدیر از برندگان جوایز دوره نوزدهم مؤسسه فرهنگی «سلطان بن علی العوّیس»


برندگان جوایز «مؤسسه فرهنگی سلطان بن علی العوّیس»: شاعر عراقی حمید سعید، رمان‌نویس عراقی انعام کجه‌جی، منتقد مراکشی حمید لحمدانی و مورخ تونسی عبدالجلیل التمیمی
برندگان جوایز «مؤسسه فرهنگی سلطان بن علی العوّیس»: شاعر عراقی حمید سعید، رمان‌نویس عراقی انعام کجه‌جی، منتقد مراکشی حمید لحمدانی و مورخ تونسی عبدالجلیل التمیمی

مؤسسه فرهنگی «سلطان بن علی العوّیس» در مراسمی که در تاریخ ۱۳ نوامبر سال جاری در دوبی برگزار خواهد شد، برندگان جوایز دوره نوزدهم خود را تقدیر می‌کند. در این مراسم ده‌ها نویسنده، روشنفکر و فعال رسانه‌ای عرب حضور خواهند داشت.
جایزه فرهنگی العوّیس که بزرگ‌ترین جایزه فرهنگی در سطح جهان عرب به شمار می‌آید، هر دو سال یک بار برگزار می‌شود و در آن از خلاقان و نوآورانی که در حوزه‌های مختلف فرهنگی موفق به کسب این جایزه شده‌اند، تجلیل می‌گردد.
مؤسسه «سلطان بن علی العوّیس فرهنگی» در ابتدای ژوئن سال جاری (خرداد ۱۴۰۴) برندگان دوره نوزدهم سال ۲۰۲۵ را اعلام کرد که عبارتند از:
حمید سعید، شاعر عراقی (در حوزه شعر)
انعام کجه‌جی، رمان‌نویس عراقی (در حوزه داستان کوتاه، رمان و نمایشنامه)
دکتر حمید لحمدانی، نقاد ادبی مراکشی (در حوزه مطالعات ادبی و نقد)
دکتر عبدالجلیل التمیمی، مورخ تونسی (در حوزه مطالعات انسانی و آینده‌پژوهی)
این دوره اهمیت ویژه‌ای دارد، چرا که همزمان با صدسالگی شاعر سلطان بن علی العوّیس برگزار می‌شود. همچنین مبلغ جایزه برای هر برنده به ۱۵۰ هزار دلار افزایش یافته است. در سال جاری چندین برنامه فرهنگی مرتبط با نام شاعر فقید سلطان بن علی العوّیس (۱۹۲۵-۲۰۰۰) برگزار شد که از جمله مهم‌ترین آنها می‌توان به کنسرت بزرگ موسیقی به رهبری موسیقیدان محمد القحوم در خانه اپرای دوبی و همچنین سمینار بین‌المللی برگزار شده در پاریس با همکاری سازمان یونسکو تحت عنوان «سلطان العوّیس... سفر شعر... سفر بخشش» اشاره کرد. همچنین کتاب‌ها، یادبودها، تمبرهای پستی و برگزاری نمایشگاه‌های هنری و کنسرت‌های موسیقی از دیگر برنامه‌هایی بودند که سال ۲۰۲۵ را متمایز کردند.
جوایز فرهنگی العوّیس با هدف تقدیر از خلاقان و نوآوران در زمینه‌های مختلف فرهنگی و علمی ایجاد شده است و در تشویق به خلاقیت و نوآوری در جهان عرب و تقویت نقش فرهنگ در توسعه و پیشرفت موثر است.
مراسم اعطای جوایز فرهنگی العوّیس فرصتی است برای تقویت ارتباطات فرهنگی میان خلاقان عرب و تشویق آنان به ادامه مسیر نوآوری و خلاقیت. همچنین این مراسم به ارتقای جایگاه امارات متحده عربی به عنوان یک مرکز فرهنگی مهم در منطقه و تشویق فعالیت‌های فرهنگی در این کشور کمک می‌کند.