مغازه موفق عطاری در سراسر جهان همان شکل و شمایل را دارد؛ دکانی بی پیرایه، قفسههای ساده و تاسقف کشیده، جوالهای کتان و الیاف روی زمین، ظرفهای سفالی، سبدهایی از ساقه حنا چیده شده روی زمین و همه آنها به شکلی هرمی بر لبه ظرف بالا رفتهاند و این هرمهای کوچک و رنگی خبر از وفور میدهند و دکان نشان کهنگی و قدمت دارد. چیزی جز فروشندهای با عبا و عمامه علاء الدین کم ندارد!
کسانی که خبر از قوانین یورش ندارند، مغازههای ادویه با دکوری مدرن و شیشههای فاخر روی قفسهها و کمدهای بسته درست مانند داروخانه یا فروشگاه عطر فاخر علم میکنند و جز کسادی چیزی دستگیرشان نمیشود.
ادویهجات سطوتی دارند که آنها را قادر به نفی زمان و مکان میکند و جلب زمان و مکان اصلی خود میسازد.
ما ادویه نمیخوریم؛ و همه آنچه لازم داریم این است که روی غذای درحال پخت کمی بپاشیم، اما چشم خریدار میخورد و دکان عطاری در کنار فانتزی ظاهر کهنه شرقی باید شکل و شمایل وفور وسوسه کننده داشته باشد که نشان دهد این عجایب رنگارنگ تند، با کشتی سندباد آمدهاند.
برادر دوقلوی ادویه «هزار و یک شب» است. یک راه را از هند و چین به سرزمین فارس درپیش گرفتند و از آنجا به سرزمین عربی سپس به اروپا رفتند. اینگونه عربها نه تنها با ترجمه فلسفه عقل اروپا را برایش حفظ کردند بلکه حواسش را که در دوران ممنوعیت در معرض مرگ قرارگرفته بود، نیز حفظ کردند. این زنجیرهای از پیاپی آمدن تمدنهاست که برخی خوش دارند آن را دینی بشمارند که اروپا به ما و شرق به طور کلی مدیون است.
در یک زمانی، وفور ادویه دلیلی بر کرم و جایگاه میزبان محسوب میشد. شرق میزبان ارزشمند و عجیب را برای مهمانانش جلب کرد! فرید کزارا در کتابش « ادویه؛ تاریخ جهانی » مینویسد، درسال 1393 میلادی قیمت یک پاوند جوز الطیب در آلمان معادل 7 گاو نر بود. تا مدتهای مدید مجالی برای نمایش ثروت روی سفرههای غذا بود، سینی کوچک و تقسیم شده برای انواع مختلف گذاشته میشد برای مهمانانی که میخواستند به ادویه موجود در غذا اضافه کنند.
اما تجارت ادویه مدتها پیش از آن پررونق بود، گرانترین کالایی بود که کشتیها در جهان کهن حمل میکردند که کزارا حدود این جهان را چنین مشخص میسازد؛ از جنوب درچین، جنوب شرقی آسیا و در غرب هند و جزیره عربی. و برای 3هزار سال این وضعیت حفظ شد و از جنوب غربی به دریای مدیترانه و از شمال شرق به واسطه جاده ابریشم از میان آسیای میانه متصل شد.
اما نفوذ محصولات سحرآمیز به عمق اروپا به سمت شمال همزمان با امپراطوری رم درسال 27 میلادی آغاز شد. سفرهای ادویه درگرو برپایی و ویرانی امپراطوریها و جنگها و صلح شد و شکوه خود را با قدرت گرفتن حکومت اسلامی و ورود آن به اروپا دراوایل قرن هشتم میلادی بازیافت. ارتباط بغداد به اندلس بسیار قوی بود و بعد برخورد جنگهای صلیبی در اوایل هزاره دوم آغاز شد و عاملی برای تجدید شگفتی شد.
ادویه مهمترین عناصر تصویر شرق شگفتانگیز بود تا اینکه اروپاییها با «هزار و یک شب» آشنا شدند، وقتی که مترجم فرانسوی آنتوان گالان اولین ترجمه شبها را بین سالهای 1704 و 1717 در چند بخش منتشر کرد.
ادویه خاموش منتقل نمیشد. پیش از هیاهوی توپها لطافت داستانهایی با آن همراه شد که از صرف میوه یا ریشه و برگ درختان و گیاهان به سطح اساطیر بالا برد و اساطیر آفرینش آنها امتداد یافت تا اساطیری پیرامون تأثیرشان بر بدن بسازند به خصوص اثرشان بر قوای جنسی.
پیش از یورش پرتغال به شرق آسیا در قرن پانزدهم، سفرنامه مارکو پلو به چین و شرق آسیا و سفرنامه ابن بطوطه وسیعترین انعکاس را داشتند به دلیل سرگرم شدنشان در توصیف شگفتیهای ادویه و درختان و به نظرمیرسد پا جا پای هرودوت گذاشتهاند. مورخ یونانی درباره استفاده فنیقیها از دارچین مینویسد که از جزیرة العرب آمده و این باور رایج را نقل کرده که پرندگان هستند که آن را به آنجا رساندند به این شکل که به لانههای خود در اطراف کوهها حمل میکردند.
توصیف هرودوت از روش عربها برای دستیابی به دارچین تخیلی است. او ادعا کرده آنها لاشههای حیوانات را تکهتکه میکنند و روی زمین برای پرندهها میاندازند. پرندهها روی آنها مینشینند، ازآنها میخورند و بقیه را به لانه خود حمل میکنند؛ وزن گوشت موجب ویران شدن لانه و افتادن دارچین میشود. تخیل شبها با توصیفات هرودوت فاصله چندانی ندارد. در ماجراهای سندباد با حقه مشابهی برای دستابی به الماس روبه رو میشویم؛ جایی که بازرگانان لاشهها را از روی قله کوه میاندازند؛ به دره کهنه الماس میافتند و سنگها به آنها میچسبند، عقابها فرود میآیند و لاشهها را از کف دره برمیدارند و به قله میبرند؛ بازرگانان آنها را میترسانند و به سمت گوشتها میدوند، الماسهایی را که به آنها چسبیدهاند جمع میکنند بعد از آنجا دور میشوند و عقابها سراغ ولیمه خود برمیگردند!
همچنین توصیف شبها از جزایر ادویه و درختان عجیب به توصیف ابن بطوطه پهلو میزند. و این باید برای مورخان ادبیات این پرسش پیش بکشد که «هزار و یک شب» آیا در زمان هرودوت به زبان عربی بوده یا اینکه از داستانهای مورخان و سفرنامهنویسان تغذیه کرده؟ هرودوت تاریخ خود را میان سالهای 450 و 420 پیش از میلاد نوشت، یعنی چندین قرن پیش از تاریخ معروف به «هزار و یک شب» که ریشههای فارسی آن به کتاب «هزار افسانه» برمیگردد که اصل آن مفقود و در ترجمه عربی حفظ شده است. شاید رقم هزار افسانه به معنای فراوانی و بی انتها باشد و نه شماره مشخص چرا که منابع این احتمال را میدهند حجمش از چند شب فراتر نمیرود؛ به گونهای که بر داستان اصلی و تعدادی حکایت محدود میشود و اینکه شکل خود را در داستانهای عامیانه عربی دوره خلافت عباسی که از اواسط قرن هشتم میلادی آغاز شد میگیرد.
در هرحال، تطابقی در فرم میان برادران دوقلو وجود دارد؛ ادویه و شبها.
چه راههای مألوف تجاری را برویم یا راه تخیلی انتقال ادویه را باور کنیم، دیگر نمیتوان ازآن در آشپزی بینیاز بود؛ اگر آنها نمیبودند آشپزی کاری ساده در حد نرم کردن مواد سفت و خوردن غذا کاری برای رفع گرسنگی میشد. ادویه است که آن را به یک هنر تبدیل کرد. به برکت حساسیت هر آشپز در کاربرد میزان مناسب در زمان مناسب، پختها علیرغم وجود محدودیت عناصر محیطی تشکیل دهنده که در آشپزی به کارمیروند تا بینهایت متعدد شدند. به همین دلیل طبیعی بود که این اکتشاف حیرتآور جایگاه بالایی درجهان بیابد.
«هزار و یک شب» پس از آنکه جهان را با شگفتی خود لذت بخشید، خود به ادویهای روایی تبدیل شد که طعم آن را در آثار بسیاری از نویسندگان به زبانهای مختلف مییابیم. حتی اثرش در ابداع شکسپیری که حدود یک قرن پیش از ترجمه آنتوان گالان فرانسوی درگذشت پیداست؛ ترجمهای که با عنوان اولین در زبان اروپایی شناخته میشود، اما هر آغازی در ادبیات آغازهایی پیش از خود دارد. اروپا شبها را از نوشتههای جووانی سرکامبی(1424-1347) شناخت و نمیتوان «دکامرون» اثر بوکاچیو را فراموش کرد که به نظرمیرسد استنساخی از شبهاست تا برسیم به الهامهای عمیقتر همچون نماد ادبیات فرانسوی مارسل پروست که اثرش« درجستوجوی زمان از دست رفته» خالی از اشارهها به داستانها نیست، اما الهام بزرگش همان زاد و رود داستانهای برجسته در شبهاست. نمیتوان بورخس و یا مارکز را بدون حکمت شبها تصور کرد؛ ملک ادویه رسیده از داستانهای شهرزاد.
تأثیر شبها تنها در نوشتار متوقف نمیشود بلکه ادامه مییابد تا شامل موسیقی و آثار تجسمی بشود و تخیل در سینما نیز. تخیل سینمای کودک که به چنین روانی و سبکی نمیرسید.
بدون شبها ادبیات جهان به نظر شگفتی را کم میداشت. اثرتخیلی شرق امتداد یافت تا شامل تصویر ملتهای شرق بشود که روی یک زمین با آن عجایب زندگی میکردند. انسان زرد و سیاه خود به مثابه ادویهای میان ادویهجات داستانهای دهها نویسنده اروپایی شد. و جهل جغرافیایی به خلط بین شرق دور و نزدیک منجر شد و عرب نزدیک به اروپا نیز از ادغام شدن با ترک یا خلاصه شدن در مغربی یا سوری خلاص نشد. اگر بخواهیم منصف باشیم هر شرقی به شرق دورتر همانگونه نگاه میکند که غرب به شرق.
در«هزار و یک شب» با بسیاری اوصاف تخیلی درباره انسان آسیایی و افریقایی برمیخوریم، کوتوله یا غولاند با زبانهای عجیب که تنها همهمهاند که ما را به دیدگاه مردمشناسان درباره تلاش انسان اولیه در اختراع زبان برمیگرداند حرف میزنند.
یادمان باشد یکی از احتمالاتی که روایت داستان «حی ابن یقظان» درباره ریشه کودک وارد میبیند این است که او از خاک آن جزیره روییده که گل ورز رفته که درختانش زن میوه میدهند، چنین اجازهای را میدهد!