چرا روشنفکرعرب همیشه از فلسفه سخن می‌گوید؟

درحاشیه « همایش فلسفی بیت الزبیر»

چرا روشنفکرعرب همیشه از فلسفه سخن می‌گوید؟
TT

چرا روشنفکرعرب همیشه از فلسفه سخن می‌گوید؟

چرا روشنفکرعرب همیشه از فلسفه سخن می‌گوید؟

در مدت اخیر همایش‌ها و نشست‌ها پیرامون فلسفه در جهان عرب افزایش یافت. از جمله همایش بزرگی که مؤسسه «بیت‌الزبیر» با عنوان:« همایش فلسفی بیت‌الزبیر» در مسقط پایتخت عمان برگزار کرد. رویدادی که عدد قابل توجهی از فرهیختگان عرب درآن شرکت کردند.
و اکنون اجازه دهید این پرسش را مطرح کنیم: چرا فرهیخته عرب درباره فلسفه سخن می‌گوید؟ چرا یاری می‌جوید؟ و چیزی نمانده بگویم: چرا التماس می‌کند؟ روشنفکر فرانسوی، آلمانی یا انگلیسی نیازی به این کار ندارند، به یک دلیل ساده و آن اینکه او چندین قرن سیراب از فلسفه و فیلسوفان شده. فرهنگی پر از بحث و گفت‌وگوهای آزاد فلسفی مستمر درباره جامعه، سیاست، دین و همه چیز. روشنفکر عرب اما آکنده از چیزی است که هیچ رابطه‌ای با فلسفه یا حتی ضد آن ندارد. اجازه دهید همین جا براین مسائل توافق کنیم: ما خدای را سپاس کمبود ایمان نداریم، اما عقلانیت علمی یا فلسفی کم داریم. و روشن است تمدن‌ها تنها بر دو پایه استوار می‌شوند: علم و ایمان یا دین و فلسفه. و از زمانی که فلسفه را از رونق انداختیم تمدن ما فروپاشید و وارد دوره‌های طولانی انحطاط شدیم. امام غزالی در کتاب معروف «تهافة الفلاسفة» که سال 1093 منتشر شد، فلاسفه را تکفیر کرد.
ابن خلدون نیز پس از او در مقدمه مشهورش و فصلی با عنوان:« فی ابطال الفلسفة و فساد منتحلها/ در ابطال فلسفه و فساد پیرو آن»همین کار را کرد. آنجا با صراحت کامل می‌گوید:« و زیان‌هایی که به دین زده بسیارند و واجب آمد که حق درباره آن نمایان شود و پرده از باور حق درباره آن برداشته شود». با وجود سرآمدی ابن خلدون در بررسی امور عمران و جامعه‌شناسی و مطالعه دقیق چگونگی تولد، صعود و سپس افول تمدن‌ها دارد، در اثرگذاری غزالی بر فروکاهیدن از شأن فلسفه و حتی تحریم اگر نگوییم جرم دانستن و تکفیرش نقش داشت. این مسئله‌ای عجیب و غریب است: از جهتی او را در خصوص تحلیل امور سیاسی و دنیوی متفکر عقل‌گرای بزرگی ببینی، اما وقتی مسئله به امور اعتقادی می‌رسد، عقلش به طور کامل از کار می‌ایستد و به یک بنیادگرای تندرو تبدیل می‌شود! اما نباید چیزی را از او بخواهیم که چاره‌ای از آن ندارد یا از سطح دورانش فراتر است. باید تا چند قرن دیگر، یعنی دوره کنونی ما منتظر بمانیم، تا متفکر غول‌آسای دیگری پیدا شود و جرأت چیزی را بکند که از ذهن سلف بزرگش نگذشته: منظور من اینجا محمد ارکون و کتاب اوست که با عنوان «تحریر الوعی الاسلامی: نحو الخروج من السیاجات الدوغمائیه المغلقة» ترجمه کردم.(انتشارات دارالطلیعه. بیروت.2011).
برگردیم به امام غزالی که عالمی بزرگ و بسیار آشنا با فلسفه بود. اما وقتی قانون علیت را تعطیل کرد به خطا رفت چون کسی که قانون علیت را تعطیل کند درنهایت سادگی عقلانیت را ازکارمی‌اندازد. و شاید به همین دلیل به مردمی تنبل تبدیل شدیم که به تقدیر و سرنوشت تسلیم و در آزادی فردی و اراده بشری زهد ورزیدیم. ای انسان همه چیز پیشایش به شکلی حتمی برتو مقدر شده است، پس چرا خود را خسته می‌کنی و عقلت را به کارمی‌اندازی و تلاش می‌کنی مسائل را به سمت بهتر تغییر دهی؟ اما میراث بزرگ اسلام به ما می‌گوید:«اعقلها و توکل/طنابش را گره بزن و توکل کن» و نه فقط توکل کن. ما را دعوت می‌کند عقلی را که خدا به ما داده به کارببریم. به همین دلیل می‌گوییم غزالی ضربه سهمگینی به تفکرعقلانی در ساحت اسلامی زد. ابن سینا برعکس او ستاره‌ای درخشان در تاریخ ما بود؛ همچنین فارابی، المعری و دیگر ستارگان. عقل‌شان را حتی در آنچه به امور دینی مربوط می‌شود به تمامی به کارمی‌بردند. آنها دین را به شکل غیبی و جدا افتاده یا بسته و متعصب نمی‌فهمیدند.( اینجا شما را به کتاب عالی دکتر عمر مرزوق حواله می‌کنم. چاپ پاریس سال2021 با عنوان: ابن سینا او اسلام الانوار/ابن سینا یا اسلام روشنایی‌ها). المعمری یکی از پیشگامان روشنگری فکری در تاریخ ما می‌گوید:
إن الشرائع القت بیننا أحناً/ شریعت‌ها میان ما فاصله‌ها انداختند
و علمتنا افانین العداوات/ و هنرهای دشمنی ورزیدن به ما آموختند
منظور از شریعت‌ها در اینجا فرقه‌ها و مذاهب است. آیا درباره دوره خود می‌گوید یا دوره ما؟
همچنین می‌گوید:
کذب الظن لا امام سوی العقل/گمان دروغ گفت جز عقل راهنمایی نیست
مشیراً فی صبحه و المساء/در صبح و شامش اشاره می‌کند
فشاور العقل و اترک غیره هدراً/پس با عقل به مشورت بنشین و جز آن را رها کن
فالعقل خیر مشیر ضمه النادی/ که عقل بهترین مشاوری است که به انجمن پیوسته
نباید چنین جواهری را از یاد می‌بردیم. می‌توانیم با العمری دربرابر ملت‌ها، همه ملت‌ها تفاخر کنیم، چون او بی‌مقدمه کسی را تکفیرنکرد و هیچ کسی را از نعمت خدا محروم نساخت. و همین مسئله را می‌توانی درباره ابن عربی و دیگر بزرگان و سرآمدان ما بگویی. نزار قبانی خطاب به طه حسین گفت:
ارم نظارتیک ما انت اعمی/عینکت را بینداز تو نابینا نیستی
انما نحن جوقة العمیان/ ماییم گروه کوران
ما یکی از بزرگ‌ترین میراث‌های دینی بشری را داریم: میراث عربی اسلامی. اما آیا آن را به روش فلسفی عقلانی روشنگر بررسی کرده‌ایم همان طور که ملل پیشرفته غربی با میراث مسیحی خود کردند؟ آیا آن را به هم ریختیم و الک زدیم آنگونه که ارکون در سوربن یا فضل الرحمن در دانشگاه شیکاگو آن را به هم ریختند و الک زدند؟ مسئله این است.
پس برای فهم دین یک روش فلسفی و راه سنتی خرافه‌ای وجود دارد که دوره آن سپری شده است. اغلب اندیشمندان اروپایی به بررسی دین از دیدگاه عقلانی، فلسفی و روشنگرانه اهتمام می‌ورزیدند. و این به تضعیف و حتی نابود ساختن جریان فرقه‌گرای بنیادگرا درآنجا کمک کرد. و دراینجا بود که مسئله فرقه‌گرایی به طور ریشه‌ای حل شد. برای نمونه به فیلسوف بزرگ روشنگری در اروپا اشاره‌ای بکنیم: ایمانوئل کانت. آلمان را نجات داد و تعصب مذهبی کاتولیکی-پروتستانتی را از بین برد که آن را تکه‌تکه کرد و ویران ساخت. کانت چگونه آلمان را نجات داد؟ با نوشتن کتابی بزرگ با عنوان:« دین تنها در محدوده عقل». به این معنا: دینی که از دیدگاه فلسفی و عقلانیت دارای تسامح فهمیده می‌شود و نه از منظر فرقه‌ای به روش بنیادگراهای تکفیر و اخوان مسیحی... از این نتیجه می‌گیریم که مسئله فیلسوفان روشنگرا به طور کلی دین نبود بلکه فهم تاریک‌اندیشانه و تعصب‌آمیز از دین است. و ما نیز مشکل‌مان دین نیست بلکه فهم نادرست و افراطی از دین است. به هرحال به همین دلیل فلاسفه اروپا رو به گشودن گره‌های لاهوتی مسیحی و نجات کشورهای‌شان از چنگال تعصب بردند. چه کسی گفت فلسفه هیچ فایده‌ای ندارد؟ چه کسی گفت سخن فرهیختگان وراجی‌های توخالی بی اثراست؟ یک کتاب دنیا را برایت روشن می‌کند، اما نه هرکتابی! یک کتاب فلسفی پرده‌های تاریکی را می‌شکافد. و این همانی است که به شکل دردناکی امروز در جهان عرب کم داریم. جنگ‌های فرقه‌ای اروپا را چنان به وحشت انداخت که روشنفکرانش در طول سه قرن پیاپی دغدغه‌ای جز متلاشی کردن فتواهای لاهوتی تکفیری نداشتند که آتش‌ها برافروختند. اکنون دیگر این مسئله ما نیست چون خیلی ساده به تاریخ سپرده شد. دیگر مشکل فرقه‌گرایی بین کاتولیک و پروتستانت درآلمان یا فرانسه یا سراسر اروپای روشن و متمدن وجود ندارد. وحدت عمیق و محکم ملی را هیچ بنیادگرایی نمی‌تواند تکان دهد یا تهدید کند. بلکه بنیادگرایی خود از آنها می‌هراسد و نه برعکس!
چرا وقتی کانت یا هگل ظهور کردند آلمان‌ها احساس راحتی کردند و نفس راحتی کشیدند؟ همین مسئله را درباره فرانسوی‌ها می‌توان گفت وقتی دکارت، روسو یا ولتر ظهور کردند. چون فلاسفه قهرمانان اندیشه و هستی‌اند. چون تنها آنها می‌توانند در دیوار بسته تاریخ شکاف ایجاد کنند. چون تنها آنها توان دارند تفکر فرقه‌گرای کهنه را متلاشی و اندیشه روشنگرای جدید را پایه‌گذاری کنند که آغوشش برای همه از هر نژاد و فرقه یا مذهبی گشوده است. اصلاح دینی بر اصلاح سیاسی تقدم دارد و راه را برای آن هموار می‌سازد. انقلاب روشنگری بر انقلاب سیاسی تقدم دارد. مونتسکیو و ژان ژاک روسو پیش از انقلاب فرانسه ظهور کردند و نه بعد ازآن. چرا بهار عربی شکست خورد؟
در پایان چنین می‌گوییم: چون فلاسفه روشنگری توانستند تفسیر جدیدی از دین مسیحی متبلور سازند، آنها روح را در ملت فرانسه، انگلیس یا آلمان دمیدند. بیسمارک، وحدت بخش آلمان، بلافاصله پس از کانت و هگل ظهور کرد و نه پیش از آنها(1898-1815). اکنون ملت آلمان در دوشق کاتولیک و پروتستانتش به طور کامل یکپارچه شده است. و به دو دلیل ساده امکان ندارد بار دیگر به دوره فرقه‌ها و مذاهب درگیر برگردد: تفسیر روشنگرانه جدید از دین به طور کامل برتفسیر تاریک‌اندیشانه کهن پیروز شد. اما نتوانست برآن پیروز شود مگر پس از جنگ‌های له کننده و تلاش‌های بسیار. و این همانی است که بارها و بارها به آن دعوت کرده‌ایم: جنگ سرنوشت خود علیه خود!



اسطوره سینما آنتونی هاپکینز در «البحر الأحمر»: زندگی‌ام فراتر از آن چیزی بود که انتظار داشتم

بازیگر بریتانیایی، آنتونی هاپکینز، روی صحنه جشنواره (عکس: ایمان الخطاف)
بازیگر بریتانیایی، آنتونی هاپکینز، روی صحنه جشنواره (عکس: ایمان الخطاف)
TT

اسطوره سینما آنتونی هاپکینز در «البحر الأحمر»: زندگی‌ام فراتر از آن چیزی بود که انتظار داشتم

بازیگر بریتانیایی، آنتونی هاپکینز، روی صحنه جشنواره (عکس: ایمان الخطاف)
بازیگر بریتانیایی، آنتونی هاپکینز، روی صحنه جشنواره (عکس: ایمان الخطاف)

پس از کارنامه‌ای سینمایی که نزدیک به شش دهه را در برگرفته است، اسطورهٔ بازیگری جهان، آنتونی هاپکینز، چهارشنبه‌شب در جشنوارهٔ فیلم دریای سرخ در جدّه روی صحنه رفت؛ تا گفت‌وگویی طولانی ارائه کند که آمیزه‌ای از طنز، فلسفه و خاطرات حرفه‌ای نادر بود. در طول یک ساعت کامل، هاپکینز—که وارد دههٔ نهم زندگی شده—با ذهنی هوشیار و آمادگی برای مرور مسیر حرفه‌ای خود ظاهر شد و از نگاهش به بازیگری، نوشتن، موسیقی و جزئیات شخصیت‌های ماندگاری که حافظهٔ سینما را ساخته‌اند، سخن گفت.
هاپکینز، برندهٔ دو اسکار بهترین بازیگر برای نقش‌هایش در «سکوت بره‌ها» (۱۹۹۱) و «پدر» (۲۰۲۰)، خطوط اصلی مسیر هنری خود را چنین ترسیم کرد: «زندگی‌ام بسیار فراتر از آن چیزی پیش رفت که انتظارش را داشتم. هنوز هم احساس می‌کنم شخص دیگری این مسیر را برایم نوشته است». این زبان شگفتی‌زدگی کلید فهم رابطهٔ او با هنر، انتخاب‌های بازیگری‌اش و حتی زندگی شخصی‌اش است.

هانیبال لکتر... نبوغ شر

شخصیت «هانیبال لکتر» یکی از برجسته‌ترین نقش‌های هاپکینز است. او در این گفت‌وگو به تفصیل دربارهٔ این شخصیت در «سکوت بره‌ها» صحبت کرد و خوانشی متفاوت از شیوهٔ ساخت نقش ارائه داد. هاپکینز توضیح داد که: «من تلاش نکردم شرّ را بفهمم؛ فقط سعی کردم یک ماشین بدون احساس را بازی کنم.»

شخصیت «هانیبال لکتر» یکی از قوی‌ترین شخصیت‌هایی است که هاپکینز در طول مسیر حرفه‌ای خود ارائه کرده است (IMDb)

او باور دارد جذابیت لکتر از آن‌جاست که همچون «مفیستوفیلس» (نامی برای شیطان)، نقاط ضعف انسان و عمق شکنندگی‌اش را می‌داند. او همچنین راز یکی از مشهورترین مؤلفه‌های نقش را فاش کرد: «اگر بدون پلک‌زدن به یک سگ یا گربه نگاه کنید... می‌ترسد. این قدرت چشم است». همان چیزی که پایهٔ «نگاه ثابت» ترسناک لکتر شد.

میان تاریخ و خیال

وقتی از او پرسیدند ترجیح می‌دهد شخصیت‌های تاریخی را بازی کند یا شخصیت‌های خیالی، پاسخی داد که توجه سالن را جلب کرد: «همهٔ شخصیت‌ها خیالی‌اند... ما هم خیالی هستیم!»
او توضیح داد که هنگام آماده‌سازی نقش‌ها، حتی در مورد شخصیتی پیچیده مثل ریچارد نیکسون، خود را در پژوهش‌های طولانی‌مدت غرق نمی‌کند: «کمی تحقیق می‌کنم، اما اطلاعات زیاد ذهن را شلوغ می‌کند. مغز باید از آشوب خالی باشد.»
از نظر او بازی در نقش یک شخصیت تاریخی، بازآفرینی است، نه بازتولید واقعیت: «نیکسون من، نیکسون واقعی نیست... او نسخهٔ الیور استون است.»
او سپس خاطره‌ای طنزآمیز از روز تست گریم نقش نیکسون تعریف کرد؛ روزی که تیم گریم برایش بینی مصنوعی گذاشت، اما پس از برداشتن آن، ناگهان خطوط چهره نیکسون را در آینه دید و گفت: «یک کلاه، یک کفش، یک ضربهٔ کوچک گریم... کافی است تا ناگهان وارد روح شخصیت شوی.»

آنتونی هاپکینز در نمایی از «سکوت بره‌ها»

ترس... سایهٔ بازیگر و سوخت او

محور قوی‌تر سخنان هوبکنز دربارهٔ «ترس» بود؛ جایی که بی‌درنگ توجه‌ها را جلب کرد که چگونه این اسطورهٔ سینما و دارندهٔ نشان امپراتوری بریتانیا (CBE) می‌گوید: «ترس از شکست تمام زندگی‌ام همراهم بوده است، اما روبه‌رو شدن با آن در نتیجهٔ سلسله‌ای از حمایت‌ها و هل‌دادن‌هایی بود که از سوی کارگردانان و بازیگرانی که کنارم بودند دریافت کردم.» او داستانی تأثیرگذار دربارهٔ یکی از بازیگران آمریکایی تعریف کرد که هنگام تمرین‌های فیلم «نیکسون» تلاش کرده بود او را خرد کند. هابکینز می‌گوید به اولیور استون مراجعه کرد و خواست که از فیلم کنار گذاشته شود، زیرا احساس نمی‌کرد که توانایی ایفای نقش را دارد. پاسخ قاطع استون این بود: «تو هیچ جا نخواهی رفت. این نقش را بازی می‌کنی... چه تبدیل به موفقیت شود، چه یک شکست تمام‌عیار.»
هاپکینز ، یکی از مشهورترین و پربارترین بازیگران بریتانیایی در پاسخ به پرسشی از یکی از حاضران دربارهٔ راه رهایی از ترس در فرهنگ‌های محافظه‌کار، یکی از صریح‌ترین پاسخ‌هایش را داد: «وقتی بچه هستیم همیشه احمق به نظر می‌رسیم... بعد بزرگ می‌شویم و تجربه‌های احمقانه و خطرناک می‌کنیم... این زندگی است!» و ادامه داد: «نمی‌توانید از کودک بخواهید حرکت نکند یا حرف نزند... باید جرئت کنید کارها را انجام دهید... حتی اگر مردم به شما بخندند.»

آنتونی هوبکنز (جشنواره)

 

موسیقی... عشق نخست

در محور دیگری، هاپکینز دربارهٔ شیفتگی‌اش به موسیقی سخن گفت؛ هنری که به روح او نزدیک‌تر است. او توضیح داد که همسرش نخستین مشوق ورودش به این حوزه بوده و برای مخاطبان تعریف کرد که همسرش او را به نوشتن، آهنگ‌سازی و نقاشی تشویق کرده، با اینکه خود او به توانایی‌اش در هیچ‌یک از این مهارت‌ها باور نداشت. تا اینکه ارکسترهای جهانی، آثار او را در ریاض در سال ۲۰۲۳ نواختند. او با اشاره به شوپنهاور گفت: «موسیقی فراتر از تجربهٔ انسانی است... نمی‌توان آن را با کلمات بیان کرد.»
تماشاگران پس از پایان نشست با تصویر تازه‌ای از هاپکینز سالن را ترک کردند: فقط بازیگر نابغه‌ای نیست که «هانیبال لکتر»، «نیکسون» و «اودین» را آفریده؛ بلکه حکیمی است که زندگی، هنر و موسیقی را با شفافیتی شگفت‌آور تأمل می‌کند؛ نشستی که ترکیبی از طنز، فلسفه و سرکشی بود و با تشویق طولانی برای مردی به پایان رسید که از مرز شهرت عبور کرده و به مرحله‌ای آرام‌تر و عمیق‌تر رسیده؛ مرحله‌ای که خود او آن را «معجزهٔ بودن» می‌نامد.

 


جشنواره «دریای سرخ»… شب توزیع جوایز، تأکید بر جایگاه جهانی و پلی برای سینما 

شهد امین، کارگردان سعودی، جایزهٔ فیلم «هِجرة» را دریافت می‌کند (جشنواره)
شهد امین، کارگردان سعودی، جایزهٔ فیلم «هِجرة» را دریافت می‌کند (جشنواره)
TT

جشنواره «دریای سرخ»… شب توزیع جوایز، تأکید بر جایگاه جهانی و پلی برای سینما 

شهد امین، کارگردان سعودی، جایزهٔ فیلم «هِجرة» را دریافت می‌کند (جشنواره)
شهد امین، کارگردان سعودی، جایزهٔ فیلم «هِجرة» را دریافت می‌کند (جشنواره)

پس از چند روز پرحرارت سینمایی که جده طی آن میزبان نمایش‌های نخست و صداهایی از چهار قاره بود، مراسم اختتامیه دوره پنجم «جشنواره بین‌المللی فیلم البحر الأحمر» در شبی برگزار شد که گستردگی تأثیر جهانی آن را به نمایش گذاشت و حضور رو‌به‌رشد سینمای سعودی را برجسته کرد؛ شبی با مشارکت چشمگیر شماری از نامدارترین ستارگان جهان از جمله جانی دپ، سلمان خان، یسرا، نادین لبکی و سر آنتونی هاپکینز؛ تصویری که جایگاه جشنواره را به‌عنوان پلی میان سینمای عرب و سینمای جهان تثبیت کرد.

جمانا الراشد، رئیس هیئت امنای مؤسسهٔ «البحر الأحمر السينمائی»، از این دستاورد احساس غرور می‌کند (جشنواره)

جمانا الراشد، رئیس هیئت امنای مؤسسه «البحر الأحمر»، در جریان مراسم گفت: «در طول ده روز گذشته، پرده‌های جشنواره، ما را از میان قاره‌ها و به جهان‌های تازه بردند. تجربه‌ای کم‌نظیر را با هم زیستیم، اما تأثیر آن عمیق است. غریبه‌هایی که در کنار هم می‌نشینند و مجذوب همان فیلم، همان داستان و همان شخصیت‌ها می‌شوند. این قدرت سینماست، و همچنان یکی از مهم‌ترین راه‌ها برای فهم متقابل ما باقی خواهد ماند».
او مهم‌ترین آمارهای دوره پنجم را مرور کرد: نمایش ۱۱۱ فیلم از سراسر جهان، از جمله بیش از ۴۰ نمایش نخست جهانی یا منطقه‌ای، ۲۹۰ اکران سینمایی و ۳۰ هزار بلیت. همچنین جشنواره امسال میزبان هیئت‌هایی از ۹۷ کشور و بیش از ۴۰ هزار شرکت‌کننده از میان فیلم‌سازان بود.
الراشد درباره این اعداد گفت: «این‌ها فقط آمار نیستند، بلکه بیانگر جامعه‌ای سینمایی‌اند که هر سال گسترده‌تر می‌شود؛ کارگردانانی که شریک پیدا می‌کنند، پروژه‌هایی که کسانی را می‌یابند که به آن‌ها ایمان دارند، و تماشاگری که دلش را به روی دیدگاه‌های تازه می‌گشاید».

تجلیل از اسطوره آنتونی هاپکینز (جشنواره)

تجلیل‌هایی با حضور جهانی

پس از سخنرانی، مراسم تجلیل آغاز شد؛ مراسمی که جشنواره در آن از چهار نام اثرگذار بر سینمای جهان تقدیر کرد.
نخست، تجلیل از بازیگر و کارگردان سعودی، عهد کامل، که تجربه‌اش آمیزه‌ای از حضور محلی و بلندپروازی بین‌المللی بود. سپس ادریس البا، بازیگر و کارگردان بریتانیایی که در برنامه‌های جشنواره حضوری برجسته داشت، مورد تقدیر قرار گرفت. همچنین جشنواره از دارن آرونوفسکی، کارگردان آمریکایی و یکی از مهم‌ترین صداهای سینمایی پیش‌ران مرزهای تجربه بصری و روایی، قدردانی کرد.
اما تأثیرگذارترین لحظه، تجلیل از سر آنتونی هاپکینز بود؛ او موقر آرام و قدردانی آشکار روی صحنه آمد؛ لحظه‌ای که بیانگر احترام متقابل میان جشنواره و یکی از نمادهای بازیگری جهان بود.

دارن آرونوفسکی، کارگردان آمریکایی، و همسرش روی فرش قرمز (جشنواره)

جوایز تماشاگران

سپس مراسم به بخش اعلام جوایز رسید. فیلم «هجرة» ساخته کارگردان سعودی شهد أمین، با رأی تماشاگران، برنده جایزه فیلم العلا برای بهترین فیلم سعودی شد؛ و این فیلم بعدها جایزه هیئت داوران را نیز به کارنامه خود افزود، در تأکیدی دوباره بر حضور تجربه سینمای سعودی در عرصه رقابت.
همچنین فیلم «كولونيا» ساخته کارگردان مصری محمد صیام، برنده جایزه تماشاگران برای بهترین فیلم بین‌المللی شد، و فیلم «VI: در حرکت» اثر کارگردان فرانسوی ژولیت بینوش، جایزه الشرق برای بهترین مستند را کسب کرد.

درخشش سینمای کوتاه

در بخش مسابقه فیلم‌های کوتاه، هیئت داوران لوح تقدیر ویژه را به فیلم «جم 1983» ساخته جورج أبومحیّا اهدا کرد؛ در حالی که فیلم «الأراضي الفارغة/ سرزمین‌های خالی» اثر کریم‌الدین الألفی، جایزه یُسر نقره‌ای را به دست آورد.
اما یُسر طلایی نصیب فیلم فلسطینی «مهدَّد بالانقراض/ در معرض انقراض» ساخته سعید زاغا شد؛ فیلمی که رویکردی حساس به تنش انسانی در دل واقعیتی پیچیده ارائه می‌داد.
در بخش دستاورد سینمایی نیز، فیلم چینی «صداهای شب» از زانگ زونگشین برجسته شد؛ اثری که تجربه‌ای بصری با تکیه بر حس روایی نوآورانه به شمار می‌رفت.

بازیگر لبنانی جورج خبّاز، برنده جایزه بهترین بازیگر (جشنواره)

جوایز بازیگری

در حوزه بازیگری، سیو سو بین، بازیگر کره‌ای، برای نقش‌آفرینی‌اش در فیلم «دنیای عشق» برنده جایزه یُسر برای بهترین بازیگر زن شد؛ نقشی مبتنی بر بیان درونی و توان حمل معانی با کمترین حرکت.
اما جایزه بهترین بازیگر مرد به جورج خبّاز، بازیگر لبنانی، برای نقشش در فیلم «يونان» رسید؛ نقشی که توانایی بالای او را در ترکیب حساسیت انسانی با عمق دراماتیک آشکار ساخت.
همچنین سیرل عریس، نویسنده لبنانی، جایزه بهترین فیلمنامه را برای فیلم «نجوم الأمل والألم/ ستاره‌های امید و درد» دریافت کرد، و کارگردان أمیر فخرالدین نیز جایزه یُسر برای بهترین کارگردان را برای فیلم «يونان» از آن خود کرد.
در بخش فیلم‌های بلند، یُسر نقره‌ای به کارگردان شیرین دعیبس برای فیلم «اللي باقي منك/ باقیمانده تو» تعلق گرفت؛ و مراسم با اعلام مهم‌ترین برنده به پایان رسید: فیلم «زمین از دست رفته» ساخته أكیو فوجيموتو که یُسر طلایی برای بهترین فیلم بلند را دریافت کرد؛ نقطه اوجی برای فیلمی که با رویکردی کارگردانی‌شده و انسانی، روایتی فشرده و امضایی بصری روشن ارائه می‌داد.

جانی دپ، ستاره هالیوود، در حال سلام دادن به تماشاگران روی فرش قرمز (جشنواره)

دوره‌ای که افق‌های تازه‌ای گشود

دورهٔ پنجم با ارتقای سطح انتخاب‌های هنری، گسترده‌تر شدن مشارکت بین‌المللی و افزایش حضور سینمای سعودی در قلب صحنه متمایز شد؛ به‌گونه‌ای که به نظر رسید جشنواره مسیری روشن را برای تقویت صداهایی ترسیم می‌کند که حامل چشم‌اندازهای انسانی وسیع‌اند، و در عین حال فضایی رو به گسترش برای آثار سعودی حفظ می‌کند که سودای رقابت جهانی دارند.
در ترکیب فیلم‌های برگزیده در این سال تحولی چشمگیر دیده می‌شد؛ موضوعات هویت، مهاجرت، رابطهٔ فرد و جمع، و مفهوم حافظه به‌عنوان محرک روایت با قدرت حضور داشتند. از انتخاب‌های کمیتهٔ داوری چنین برمی‌آمد که آثاری که میان دیدگاه هنری روشن و بعد انسانی عمیق جمع می‌کنند، تواناتر در جلب توجه بوده‌اند. از میان آثار برنده، فیلم «زمین گمشده» به‌سبب زبان سینمایی آرامش که جزئیات کوچک را به صحنه‌هایی با نیروی عاطفی بالا بدل می‌کرد، اثری ماندگار گذاشت. در حالی که پیروزی فیلم «هِجرة» تأییدی بود بر اینکه سینمای سعودی وارد مرحله‌ای از بلوغ تکنیکی و هنری شده که بر تجارب رو به رشدش افزوده است.
با پایان‌یافتن دوره، آشکار بود که جشنواره دیگر تنها رویدادی جشن‌گونه نیست، بلکه سکویی است که در آن ملامح مرحله‌ای تازه از حضور سینمایی سعودی و جهان عرب شکل می‌گیرد. صداهای متنوع در هم آمیختند، و تجربه‌های جهانی در کنار تجربه‌های محلی قرار گرفتند. دایرهٔ سینما برای هرکسی گسترش یافت؛ چه آن‌که می‌خواهد داستانش را روایت کند، و چه آن‌که خواهان شنیدن داستانی دیگر است. و هنگامی که حاضران سالن را ترک کردند، احساسی باقی مانده بود که دورهٔ پنجم آغازی برای مرحله‌ای پخته‌تر است؛ مرحله‌ای که «البحر الأحمر» را به جشنواره‌ای تبدیل می‌کند که توان حمل سینمای محلی به جهان، و آوردن جهان به جده را دارد.
 

 


امیر المصری… بازیگری که از رینگ بوکس تا کلیدهای پیانو، مرزهای تن و هویت را درمی‌نوردد

امیر المصری درباره انگیزه، تحوّل و آغاز پروژه تولیدی خود صحبت می‌کند (الشرق الاوسط)
امیر المصری درباره انگیزه، تحوّل و آغاز پروژه تولیدی خود صحبت می‌کند (الشرق الاوسط)
TT

امیر المصری… بازیگری که از رینگ بوکس تا کلیدهای پیانو، مرزهای تن و هویت را درمی‌نوردد

امیر المصری درباره انگیزه، تحوّل و آغاز پروژه تولیدی خود صحبت می‌کند (الشرق الاوسط)
امیر المصری درباره انگیزه، تحوّل و آغاز پروژه تولیدی خود صحبت می‌کند (الشرق الاوسط)

به دست آوردن نقش اصلی در فیلم افتتاحیه جشنواره سینمایی بین‌المللی «دریای سرخ » کار ساده‌ای نیست، اما وقتی همین بازیگر در همان دوره فیلم دیگری نیز داشته باشد، این یک اتفاق نادر در مسیر حرفه‌ای هر هنرمندی است. این دقیقاً همان چیزی است که امیر المصری، بازیگر بریتانیایی-مصری، تجربه می‌کند؛ او ستاره فیلم «العملاق/ غول» است که افتتاحیه پنجمین دوره جشنواره را رقم زد و توجه گسترده‌ای را جلب کرد، و هم‌زمان نقش اصلی فیلم «القصص/داستان‌ها» به کارگردانی ابوبکر شوقی، یکی از رقبای برجسته در مسابقه رسمی فیلم‌های بلند را نیز برعهده دارد.
المصری که طی سال‌های گذشته نامش به‌عنوان یکی از مهمانان آشنای جشنواره ثبت شده، امسال با لحنی متفاوت و حضوری پخته بازگشته است تا جزئیات تجربه خود را روایت کند: «وقتی مدیرعامل جشنواره، آقای فیصل بالطيور، با من درباره فیلم (غول) صحبت کرد، نمی‌دانستم قرار است آن را به‌عنوان فیلم افتتاحیه انتخاب کنند. ممکن بود فیلمی تجاری با یک ستاره هالیوودی را انتخاب کنند، اما آنها می‌خواستند افرادی مثل من را روی صحنه، در کنار ستاره‌های جهانی مانند مایکل کین و ایشواریا رای، ببینند».
المصری این لحظه را نقطه عطفی در مسیر حرفه‌ای خود می‌داند و با لحنی پرستش‌آمیز می‌افزاید: «من شیفته جشنواره هستم؛ هر سال می‌بینیم که هر دوره بهتر از قبلی است». او ادامه می‌دهد: «من بسیار از مرحله‌ای که اکنون به لحاظ هنری تجربه می‌کنم لذت می‌برم، به‌ویژه اینکه کم اتفاق می‌افتد یک بازیگر در دو فیلم در جشنواره‌ای به بزرگی (دریای سرخ) نقش اصلی داشته باشد».

صحنه‌ای از فیلم افتتاحیه جشنواره «غول» با بازی امیر المصری (جشنواره)

«غول»... مربی یا استعداد؟

حضور المصری در فیلم «غول» فراتر از یک نقش اصلی است؛ فیلم ساختی حساس دارد که نیازمند اجرای دقیق و آگاهانه شخصیت نسیم حمید است، ورزشکاری که در دهه ۹۰ در بریتانیا انقلابی در تصویر ورزشکار مسلمان ایجاد کرد و همزمان بحث‌های بی‌پایانی درباره رابطه‌اش با مربی افسانه‌ای‌اش، که نقش او را پیرس بروسنان بازی می‌کند، برانگیخت.
المصری درباره تشابه این داستان با زندگی خود می‌گوید: «بسیار... هر دوی ما نظرات منفی را نادیده می‌گیریم و با اصرار مسیرمان را ادامه می‌دهیم».
فیلم از یک صحنه کوچک در شفلید بریتانیا آغاز می‌شود، جایی که مادر پسری هفت ساله از مربی می‌خواهد فرزندش را برای مقابله با زورگویی آموزش دهد؛ لحظه‌ای که معمولی به نظر می‌رسد، اما پایه و اساس یک اسطوره می‌شود. مربی استعداد را از همان نگاه نخست تشخیص می‌دهد و نسیم را به همراه سه برادرش به رینگ می‌برد تا بلافاصله کشف کند که این کودک نحیف چیزی دارد که نمی‌توان آموزش داد. از این نقطه، داستان فیلم از خیابان‌های محله به قهرمانی جهان گسترش می‌یابد، تا زمانی که فروپاشی‌ها و تنش‌ها نشان می‌دهد رابطه بین ورزشکار و مربی چقدر شکننده است.
فیلم با هوشمندی پرسشی مطرح می‌کند: «غول واقعی کیست، مربی یا استعداد؟» این سؤال در صحنه‌ای تکان‌دهنده به اوج می‌رسد، وقتی دو طرف رو در رو می‌شوند؛ نسیم می‌گوید: «این استعداد از طرف خداست و باید از آن بهره ببرم بدون اینکه کسی را مقصر بدانم». مربی پاسخ می‌دهد: «استعداد تو هیچ ارزشی ندارد اگر من آن را کشف و ۱۶ سال پرورش نداده باشم».

امیر المصری... سالی سرنوشت‌ساز که موقعیت او را میان بازیگری و هویت هنری‌اش تغییر می‌دهد (جشنواره)

حضور واقعی نسیم حمید، ورزشکار بازنشسته، در نمایش فیلم اتفاقی ویژه بود؛ او پس از سال‌ها غیبت در جشنواره حاضر شد، لبخند زد و با تأثر گفت: «این فیلم به تو می‌گوید: (به نام خدا... مسیر جدیدت را آغاز کن!)»؛ گویی اسطوره به شکل نمادین مشعل را به بازیگری که آن را بازسازی کرده، سپرده است.

مرحله‌ای جدید... پروژه‌هایی به‌صورت عمده

با توجه به اینکه هویت هنری امیر المصری از تلاقی فرهنگ‌های عربی و غربی شکل گرفته است، دقیقاً همان‌طور که در فیلم «غول» مشاهده می‌شود، پرسشی درباره تأثیر این تلفیق فرهنگی ضروری به نظر می‌رسد. او با تأملی روشن در ماهیت انتخاب‌های خود پاسخ می‌دهد: «مهم‌تر این است که بر پروژه تمرکز کنم، هر چه باشد، چه در جهان عرب و چه خارج از آن». سپس توضیح می‌دهد: «همیشه این سؤال‌ها ذهنم را مشغول می‌کند: آیا این اثر می‌تواند چیزی درونی را به حرکت درآورد؟ آیا می‌تواند پیامی را منتقل کند؟» و اشاره می‌کند که فیلم «غول» کاملاً در این چارچوب قرار می‌گیرد.
این انگیزه باعث شد تا گامی را بردارد که مدتی طولانی به تعویق افتاده بود؛ یعنی تأسیس یک شرکت تولید در بریتانیا. المصری می‌گوید: «اخیراً شرکتی برای تولید تأسیس کردم که حدود سه ماه پیش راه‌اندازی شد، و در مرحله بعد قصد دارم آثاری را تولید کنم که نه تنها متعلق به من باشد، بلکه برای افرادی که شبیه من هستند نیز باشد». او درباره پروژه جدیدش صحبت می‌کند، گویی می‌خواهد سنگ بنای هویت تولیدی آینده‌ای را بگذارد که مکمل آن چیزی باشد که در جلوی دوربین آغاز کرده است.

جدیدترین پروژه‌ها

در مورد تازه‌ترین پروژه‌هایش، او می‌گوید: «فیلمی در آلمان تازه به پایان رساندم، و اگر در جشنواره‌ای مانند (دریای سرخ) نمایش داده شود، یعنی توانسته‌ایم توجه را به مسئله‌ای بسیار مهم جلب کنیم که وقتی آن را خواندم، مرا بسیار تحت تأثیر قرار داد. این فیلم اهمیت زیادی خواهد داشت».
با اینکه المصری از ذکر دقیق موضوع خودداری می‌کند، اما صحبت‌هایش نشان می‌دهد که این فیلم موضوعی سنگین و مرحله‌ای متعهدتر در انتخاب‌های سینمایی او خواهد بود.
در پایان مصاحبه، پنجره‌ای به پروژه جدیدی برای علاقه‌مندان درام باز می‌کند و تأکید می‌کند که برای بازی در سریال «قاتل» (سفّاح) با کارگردان هادی الباجوری آماده می‌شود، که قرار است از طریق پلتفرم «شاهد» پخش شود. این اثر از داستان واقعی یک قاتل سریالی در قلب قاهره الهام گرفته و این بار او را به سوی ژانر رازآلود و دنیاهای تاریک می‌برد.