سندرم عشق، شعر و جنون

« شاعران نفرین شده» اصطلاحی است که ورلن در قرن نوزدهم ابداع کرد و پس از آن به طور گسترده رواج یافت


رمبو - بودلر
رمبو - بودلر
TT

سندرم عشق، شعر و جنون


رمبو - بودلر
رمبو - بودلر

این حدیث به نویسندگان منحوس یا داغدیده‌ای اختصاص دارد که دیوانه شدند، رنج کشیدند یا خودکشی کردند... و شاعر پل ورلن در سال 1884 کتابی با عنوان: «شاعران نفرین شده» منتشر کرد. مطابق طبقه‌بندی او آنها سه نفرند: تریستان کوربیه، آرتور رمبو و استفان مالارمه. سپس کتاب مجدداً در سال 1888 چاپ شد، آنجا او سه نویسنده دیگر از جمله خودش را افزود. او همچنین خود را شاعری ملعون، مطرود و سرکوب شده می‌دید. درست گفت. این اصطلاح که توسط ورلن ابداع شد، پس از آن به طور گسترده رواج یافت. و آنها کاربرد آن را به بسیاری از شاعران دیگر که ورلن در طبقه‌بندی‌هایش نمی‌گنجاند، گسترش دادند. از آن جمله می‌توان به لرد بایرون، جان کیتس، جرارد دو نروال، ادگار آلن پو، شارل بودلر، آنتونن آرتو و... اشاره کرد. اما منظور از این اصطلاح معروف چیست؟ منظور از شاعر نفرین‌شده، منحوس یا مطرود چیست؟ یعنی آن آدم عجیب و غریبی که در حاشیه جامعه زندگی می‌کند. او کسی است که با  جامعه سازگار نیست و به شیوه‌ای تحریک‌آمیز و حتی خطرناک عمل می‌کند. او به معنای واقعی کلمه یک فرد ضداجتماعی، فردی عاشق خود تخریبی است. به عبارت دیگر: شخصی است که خود را تباه می‌کند و از این تباه شدن لذت می‌برد و حتی لذتی فراتر از لذت در آن می‌یابد. او فردی است که عموماً قبل از اینکه مردم نبوغ او را کشف کنند زود ازجهان رخت برمی‌بندد چون او از زمانه‌اش جلوتر است.
این تعریف کاملاً بر بودلر صادق است که چند بار اقدام به خودکشی کرد، اما در نهایت در زمانی که تنها چهل و شش سال داشت سربه جنون زد. چه کسی می‌تواند رنج شارل بودلر را تصورکند؟ اما اگر این رنج آتشین نبود، آیا او بهترین اشعار شعر فرانسه را به ما تقدیم می‌کرد؟ هیچ چیز بی‌هیچ نیست، هیچ چیز بدون هزینه نیست. در مورد ورلن، رمبو، آنتونین آرتو، داستایوفسکی، کافکا، گی دوموباسان، ژرارد دو نروال، نیچه، ادگار آلن پو، ویرجینیا وولف، استفان تسوایگ همین را بگویید، فهرست طولانی است. این بدان معنا نیست که همه نویسندگان در زندگی شکست خورده‌اند. این بدان معنا نیست که همه آنها در آستانه جنون بودند. مثالهای مقابلی وجود دارد، برای نمونه ویکتور هوگو در راس آنها می‌ایستد. او حتی در سطح مالی بسیار موفق بود، زیرا کتاب‌هایش میلیون‌ها به سمتش سرازیر کرد و شادترین و لذت‌بخش‌ترین زندگی را داشت، به‌ویژه با معشوقه‌های بسیار و نوبه نو‌شونده‌اش. اما او بهای سنگینی نیز پرداخت. برادر کوچکتر و دخترش ادل در یک آسایشگاه بیماران روانی، دیوانه جان باختند. در مورد دختر دیگرش، لئوپولدین، که عزیز دردانه‌اش بود، زمانی که تنها نوزده سال داشت و اندکی پس ازعروسی و ازدواج در دریا غرق شد. یک فاجعه واقعی. با شوهر بیچاره‌اش غرق شد که برای نجاتش بلافاصله خود را به آب زد، اما با او به اعماق دریاها کشیده شد. داستانی تکان‌دهنده. قصه‌ای فراتر از تکاندهنده. داستانی که با شنیدنش، مو برتنم سیخ شد. اگر این حادثه برای من اتفاق می‌افتاد چه کار می‌کردم؟ آیا دل به دریا می‌زدم و خودم را دنبال عروس عزیزم به دریا می‌انداختم تا او را بیرون بکشم؟ امیدوارم بتوانم خوش‌بینی شما را تأمین کنم! متأسفانه باید اعتراف کنم آدمی ترسو و بیش از حد خودخواهم. به هر حال اگر موفق شوم او را زنده نجات دهم شادترین روز زندگی‌ام خواهد بود نه غرق شدن با او... اما حتی اگر با او غرق شوم بزرگترین قهرمان تاریخ خواهم شد. پس از آنکه ببینم در مقابل چشمانم در آب فرومی‌رود چگونه می‌توانم زندگی کنم؟ با ادای احترام ویژه به چارلز وکری (نام شوهرش، داماد ویکتور هوگو). او شناگر خوبی بود و بعد از واژگونی قایق در وسط دریا، اگر می‌خواست به راحتی می‌توانست خود را نجات دهد و جان سال به‌درببرد. اما پس از اینکه شش بار متوالی تلاش کرد او را بیرون بکشد و موفق نشد، ترجیح داد با او غرق شود نه اینکه بگذارد به تنهایی غرق شود. یک داستان عالی بی‌نظیر! مدت زیادی بود عاشقش بود، اما چند ماه پیش با او ازدواج کرد. وقتی داستان به گوش ویکتور هوگو رسید، سربه جنون زد و زمین زیر پایش خالی شد. و سالها و سالها نالید و گریست. و از یاد نبریم ویکتور هوگو در طول زندگی دو پسرش را به خاک سپرد: چارلز و فرانسوا. بنابراین، مرد بهای شهرت و افتخار را گران پرداخت. اما هیچ کس به اندازه ویکتور هوگو به اوج شکوه نرسیده است، مگر ولتر در قرن هجدهم و سارتر در قرن بیستم.
اما اجازه دهید اکنون از ویکتور هوگو بگذریم و از منحوسان واقعی صحبت کنیم که اولین آنها بودلر بود که در زندگی خود نه شهرت یافت، نه افتخار، نه پول و نه هیچ چیز دیگر. فقط با ناکامی‌های بزرگش معروف بود. شهرتش مانند نیچه پس از مرگش همچون یک بمب ساعتی منفجر شد. آیا نیچه نگفته است: « کسانی هستند که پس از مرگ زاده می‌شوند؟»، حتی مادرش هم تا بعد از رفتنش از این دنیا قدر او را نمی‌دانست، از این رو دیوانه شد و بسیار پشیمان گشت، زیرا اگر می‌دانست او شاعری نابغه است، به گونه‌ای دیگر با او رفتار می‌کرد. حتی مادرش هم نمی‌دانست او دقیقا کیست، چه رسد به دیگران! زندگی جز بدبختی چیزی به او نداد، اما اشعارسرآمد لحظه‌های خوش بسیاری به او بخشید. وقتی شعرش می‌گرفت، وقتی می‌آمد، او می‌درخشید و اوج می‌گرفت و به بالاترین ارتفاع می‌رسید. او می‌دانست که با زدن ضربه نهایی پیروز شده! اما برای هر شعر موفقی چه بهای سنگینی با جان و اعصاب و جنونش می‌پرداخت؟ زمانی که او کتاب معروف خود «گل‌های شر» را منتشر کرد، آیا می‌دانید « فیگارو» در موردش چه نوشت؟ به معنای واقعی کلمه: « این دیوان تیمارستان است، بیمارستانی است که به روی تمام ناتوانی‌های روح، به روی همه تعفنات قلب بازاست. کاش همه آن برای شفا بود. هرگز. بیماری‌ها و آسیب‌هایی هستند که درمان و دارویی ندارند. بودلر یک بیمار ناامید کننده است. نقطه روی خط»... عجیب و غریب اینکه این گفته از نظر تشخیص درست است. اما منتقد «فیگارو» نکته اصلی را از دست داد: زیبایی فوق‌العاده این اشعار سرآمد، هرچند هم از زشت‌ترین چیزهای هستی، از تراژدی هستی، از جفای هستی صحبت کنند.
چند ماه بعد از آنکه فلوبر را برای شاهکارش «مادام بواری» محاکمه کردند، نوبت به بودلر رسید. او را در پاریس محاکمه و به جریمه مالی سنگینی محکوم کردند. متأسفانه برخلاف فلوبر هیچ کس از او حمایت نکرد، خواهر امپراتور، ماتیلد، مداخله و او را از پرداخت جریمه معاف کرد. اما بودلر مجبور شد 50 هزار فرانک بپردازد. از کجا بیاورد، یک ورشکسته با بدهی‌های سنگین؟ به همین دلیل برای در امان ماندن از سه ماه حبس به بلژیک گریخت. اتفاقاً نویسندگان و شاعران پاریس، بزدلی و ترسو بودن خود را نشان دادند و هیچ‌کدام از آنها به حمایت از او برنیامد، جز ویکتور هوگو، که از تبعیدگاه دور کلمات شگفت‌انگیزی برایش فرستاد که برای همیشه می‌مانند: «گل‌های شرت چشم‌ها را می‌رباید، گل‌های شرت همچون سیاره‌ها و ستاره‌ها بر جهان می درتابد!» آیا دیده‌اید که شاعری بزرگ از شاعر بزرگ دیگری تجلیل کند؟ عظمت ویکتور هوگو در اینجا نهفته‌است. با من به این نکته عجیب دقت کنید: به جای تشکر و تعظیم در برابر فلوبر و بودلر، آنها را به خاطر دو شاهکار ادبیات فرانسه محاکمه می‌کنند؟ اما چه کسی در آن زمان می‌دانست که مادام بواری و گل‌های شر به افتخارات بزرگ ادبیات فرانسه تبدیل می‌شوند؟
پاتریک بویوره دارفور نویسنده فرانسوی می‌گوید: آخرین سال‌های زندگی بودلر کابوس‌های بی انتها بود، به جز لحظاتی نادر که او موفق می‌شود شعرهای جدید «بیمار» را بنویسد. با من به این کلمه شگفت انگیز، این کلمه طلایی توجه کنید: شعرهای بیمار! شاید تصور کنید که این طنز بودلر است. کاملا برعکس. این بزرگترین ستایش است. بودلر بیمار شعر بود و شعر نیز بیمارش. وگرنه «گل‌های شر» متولد نمی‌شد: یعنی مهم‌ترین کتاب تاریخ شعر فرانسه. اگر خود دنیا هم بیمار است گناه بودلر چیست؟ چرا او را به خاطر توصیف جنبه تاریک و ظلمانی هستی مسئول می‌دانید؟ چرا او را به خاطر توجه به آن روی هستی به پرسش می‌گیرید؟ بودلر باردار از شعر بود و زايمان‌های طاقت فرسای خود را پشت سر می‌گذاشت، تا اينكه در نهايت همچون طلوع سپيده دم منفجرمی‌شود. شعر این است. شعر به راحتی خودش را نمی‌دهد وگرنه همه مردم شاعر می‌شدند.
بر خلاف تصور ما، شعر بسیار نادر است. شعر تا وقتی که آتش در جانت نیفکند، خود را به تو نمی‌بخشد. ممکن است خودت را به تمامی به شعر بدهی تا بخشی از خود را به تو بدهد یا شاید چیزی ندهد. بر ویرانه‌های رنج و داغ اشعار سرآمد زاده می‌شوند. این اشعار بیمار معروف به «گلهای شر» گوهرند که زمان جز اندکی به وجود نمی‌آورد. پس تمام بدبختی‌های زمین بر سر بودلر فرود آیند. همه مصایب و بلاهای شخصی او را نابود کنند. تا ناکامی‌ها بزرگ خونش را بریزند. مهم نیست! آنچه در نهایت مهم است اینکه این شعرهای بیمار، این شعرهای پرشکوه بیایند. مهم این است که پس از ممانعت زیاد، پس از اشتیاق و انتظار طولانی، خود را تسلیم کنند. این چیزی است که برای شارل بودلر مهم است. بقیه جزئیات است. تمام زندگی در مقابل یک شعر پرمعنا، بی‌ارزش است!



«جشنواره فیلم‌های کوتاه بیروت»… فیلم‌های لبنانی و خارجی چشم به جهانی شدن دارند

«جشنواره فیلم‌های کوتاه بیروت»… فیلم‌های لبنانی و خارجی چشم به جهانی شدن دارند
TT

«جشنواره فیلم‌های کوتاه بیروت»… فیلم‌های لبنانی و خارجی چشم به جهانی شدن دارند

«جشنواره فیلم‌های کوتاه بیروت»… فیلم‌های لبنانی و خارجی چشم به جهانی شدن دارند

جشنواره «فیلم‌های کوتاه بیروت» (Beirutshorts) سال به سال و در هر دوره تحولی چشمگیر را تجربه می‌کند. از آنجا که پیش از این حدود 1000 فیلم کوتاه برای شرکت در این جشنواره ارسال می‌شد، اکنون این تعداد به بیش از 3000 فیلم رسیده و افق‌های آن گسترش یافته است، به طوری که انتخاب‌های بیشتری از سراسر جهان را ارائه می‌دهد که سطح نمایش‌ها را هم از لحاظ عربی و جهانی ارتقا می‌دهد.
این جشنواره به عنوان چهارمین جشنواره مهم عربی پس از جشنواره‌های «قرطاج سینمایی»، «قاهره سینمایی» و «اسکندریه سینمایی» که شایستگی دریافت جایزه اسکار را دارند، شناخته می‌شود.
سام لحود، مدیر و سازمان‌دهنده جشنواره، اشاره می‌کند که این دسته‌بندی بالاترین سطح اعتبار جهانی برای جشنواره‌های سینمایی است. او به «الشرق الأوسط» گفت: «ما منتظر نتایج سه فیلم کوتاه لبنانی هستیم که امسال برای جایزه اسکار نامزد شده‌اند. همچنین در دوره فعلی، سه فیلم دیگر از میان فیلم‌های «حرفه‌ای» برای شرکت در مسابقه سال آینده انتخاب خواهند شد».

من الأفلام اللبنانية المشاركة «بلايندي» للطالب غي قسيس... (الجهة المنظمة)

این فیلم‌ها از سه مرحله برای رسیدن به اسکار عبور می‌کنند: ابتدا شایستگی کسب نامزدی را پیدا می‌کنند، سپس وارد فهرست کوتاه می‌شوند و در نهایت برای دریافت جایزه رقابت می‌کنند.
در دوره نوزدهم جشنواره که از 3 تا 7 نوامبر برگزار می‌شود، 85 فیلم کوتاه از لبنان و دیگر کشورهای جهان به نمایش گذاشته خواهد شد. این فیلم‌ها شامل آثار فارغ‌التحصیلان جدید و دانشجویان کارگردانی از لبنان هستند. لحود در این باره توضیح می‌دهد: «ما این فیلم‌ها را بر اساس استانداردهای بالایی انتخاب کرده‌ایم که شامل 13 فیلم به عنوان پروژه‌های فارغ‌التحصیلی و 15 فیلم از دانشجویان سال‌های دوم و سوم است. در مسابقه رسمی جشنواره، 41 فیلم از لبنان و دیگر کشورها حضور دارند. همچنین 8 فیلم از لبنان و دیگر کشورهای جهان در مسابقه «زمین، صلح و عدالت» شرکت دارند.»
فیلم‌های کوتاه در این جشنواره از ژانرهای مختلفی همچون داستانی، مستند، اجتماعی، تجربی و انیمیشن هستند. از جمله فیلم‌های لبنانی شرکت‌کننده می‌توان به «در جایی اما نه اینجا»، «این نافرمانی» و «نه تنها ترس دارم، بلکه غمگینم» اشاره کرد.
کشورهای مختلفی همچون مجارستان، اسپانیا، آمریکا، کرواتیا، سعودی، اتریش و برزیل نیز در جشنواره حضور دارند.
لحود در مورد جدیدترین ویژگی‌های این دوره، می‌گوید: «ما همیشه تلاش می‌کنیم که دوره‌های جشنواره را به روز و پیشرفته کنیم. هیئت داوری امسال شامل مدیران برنامه‌های جشنواره‌های رسمی از جشنواره‌های جهانی است. امسال ما میزبان مدیران از برلین سینمایی، لوکارنو و کلرمون-فیران هستیم. همچنین تعدادی از فیلم‌سازان لبنانی مانند کارولین لبکی و بازیگران مانند رودریگ سلیمان و السا زغیب نیز حضور دارند.»
جشنواره بیروت برای فیلم‌های کوتاه برای اولین بار با مؤسسه متروپولیس سینماتیک همکاری می‌کند و تمامی نمایش‌های جشنواره در این مؤسسه برگزار خواهد شد. لحود در این باره می‌گوید: «این اولین بار است که دو مؤسسه سینمایی در یک همکاری مشترک شرکت دارند. سازمان‌دهندگان این جشنواره (جامعه سینمایی بیروت) و متروپولیس دو نهاد پیشرو در برگزاری جشنواره‌های سینمایی در لبنان هستند. امیدواریم که این نوع همکاری‌ها با جشنواره‌های دیگر در آینده نیز گسترش یابد.»

تبرز مواهب إخراجية شبابية في «بيروت للأفلام القصيرة»... (الجهة المنظمة)

یکی از شگفتی‌های جشنواره امسال، اهدای جوایز مالی به ارزش تقریبی 3500 دلار است. همچنین فیلمی که جایزه تماشاگران را کسب کند، صاحب آن به فرانسه سفر کرده و در جشنواره کلرمون-فیران شرکت خواهد کرد.
لحود ادامه می‌دهد: «امسال فیلم‌های لبنانی را به جشنواره فرانسوی کلرمون-فیران خواهیم برد که از 30 ژانویه تا 8 فوریه برگزار می‌شود. انتخاب شخصیت‌های برجسته از جشنواره‌های جهانی هدفش نزدیک‌تر شدن به سطح فیلم‌های لبنانی است. وقتی آنها فیلمی را در محیط خود می‌بینند، ارتباط بهتری با موضوع آن برقرار می‌کنند.»
لحود در مورد سطح فیلم‌های جشنواره توضیح می‌دهد:
«اکثر فیلم‌ها فیلم‌های جوانانه‌ای هستند که با موضوعات متنوع و ایده‌های جسورانه به مسائل مختلف از جمله عدالت، جنگ‌ها و داستان‌های اجتماعی پرداخته‌اند. این فیلم‌های کوتاه از تکنیک‌های پیشرفته‌ای بهره می‌برند که با استانداردهای جهانی همخوانی دارد. همچنین همکاری‌هایی با برلین سینمایی داشته‌ایم و دو قسمت از روند برگزاری جشنواره سال گذشته را به نمایش خواهیم گذاشت و 12 فیلمی که در آن جشنواره شرکت داشتند، به نمایش درمی‌آیند.»


سینمای سعودى؛ دستاوردهای بزرگ در مدت زمانی بسیار کوتاه


«آواز كلاغ» (تلفويزيون 11)
«آواز كلاغ» (تلفويزيون 11)
TT

سینمای سعودى؛ دستاوردهای بزرگ در مدت زمانی بسیار کوتاه


«آواز كلاغ» (تلفويزيون 11)
«آواز كلاغ» (تلفويزيون 11)

کمتر از دو ماه تا پایان سال جاری باقی مانده است، اما نتایج حاصل از فروش فیلم‌های سعودی در سال جاری، از موفقیت‌هایی بی‌سابقه سخن می‌گویند. «گیشه‌ی فروش» فیلم‌های سعودی از آغاز سال تا نیمه‌ی ماه گذشته، اکتبر، ۲۳ درصد از مجموع درآمد حاصل از همه‌ فیلم‌هایی را که در سالن‌های پادشاهی عربى سعودى به نمایش درآمده‌اند، به خود اختصاص داده است. این رقم چندان اندک نیست، همان‌گونه که ممکن است در ابتدا به نظر برسد، زیرا سهم فیلم‌های سعودی در مقایسه با کل فیلم‌های عربی و خارجی که در سالن‌های این کشور نمایش داده می‌شوند، از ۴ درصد فراتر نمی‌رود.
در واقع، بازار سینمای سعودى طی حدود پنج سال گذشته شاهد جهش چشمگیری در تعداد فیلم‌های تولیدشده در داخل کشور بوده است، فیلم‌هایی که راه خود را به آسانی به سالن‌های نمایش باز کرده‌اند.
این موفقیتی است که سعودى نه از نظر شمار فیلم‌سازان و نه از نظر تعداد تماشاگران انتظارش را نداشت، اما با شتابی چشمگیر به واقعیتی انکارناپذیر تبدیل شده است.

فیلم «هوپال» (الشرق الأوسط)

پایه‌گذاری سینما

از سال ۲۰۱۸، هنگامی که عهد جدید توسعه و فرهنگ در سعودى پایه‌گذاری و اجرای آن آغاز شد، نتایج برنامه‌ریزی‌های انجام‌شده در حوزه‌های گوناگون به‌روشنی پدیدار شد. هر زمینه‌ای را که بنگری، امروز بهتر از گذشته است: از توسعه‌ی اجتماعی و فرهنگی گرفته تا هنر، اقتصاد، علم و ابزارهای گوناگون دانش.
سینما نیز جایگاهی ویژه در توجه مسئولان یافت؛ مؤسسات حمایت و تولید و انجمن‌های سینمایی تأسیس شد، در حالی که سالن‌های سینما در شهرهای مختلف کشور گسترش یافتند. ناشران نیز توجه خود به انتشار کتاب‌های سینمایی را افزایش دادند. افزون بر این، دو جشنواره سینمایی نیز راه‌اندازی شد: یکی ویژه‌ فیلم‌های محلی و خلیجی (یعنی «جشنواره فیلم‌های سعودی») و دیگری با ابعاد جهانی («جشنواره بین‌المللی فیلم دریای سرخ»).
بخش بزرگی از این تلاش‌ها نتیجه‌ی تأسیس «هیئت فیلم‌های سعودی» به ریاست عبدالله آل‌عیاف است؛ کسی که از پیشینه‌ای سینمایی برخوردار است و فعالیتش از سال‌های نخستین این قرن آغاز شد. انتخاب او و نیز سایر رؤسا و مدیران بخش‌های مختلف، نه‌تنها از نظر گزینش اشخاص موفقیت‌آمیز بود، بلکه از نظر ایجاد و تضمین زیرساخت‌های هنری، تولیدی و فرهنگیِ لازم برای رشد سینمای بومی نیز بسیار مؤثر واقع شد.

پوستر فیلم سعودی «شباب البومب ۲» (الشرق الأوسط)

مقایسه‌ها

بر اساس بررسی‌های بی‌طرفانه و کارشناسانه، در جهان عرب (و حتی در بیشتر کشورهای جهان) تجربه‌ای مشابه با این میزان تلاش و دستیابی به نتایج در زمانی چنین کوتاه وجود ندارد. مؤسسات مشابهی در برخی کشورها تأسیس شده بودند، اما بسیاری از آن‌ها نتوانستند با انرژی و تداوم لازم ادامه دهند یا در فعالیت‌هایی تبلیغاتی برای منافع حاکمیت حل شدند.
آنچه در تجربه سعودى تحسین‌برانگیز است، گام‌های استوار، سنجیده و هدفمند آن در راه تحقق یک صنعت سینمایی جامع است.
اگر به اعداد بازگردیم، کافی است بگوییم که در سال گذشته، ۲۰۲۴، سهم درآمد فیلم‌های سعودی از بازار داخلی از ۸ درصد فراتر نرفت. این بدان معناست که آنچه در نه ماه و نیم نخست سال جاری به دست آمده، تقریباً سه برابر آن مقدار است.
ارزیابی فیلم‌هایی که این موفقیت را رقم زده‌اند، با دلایل موفقیت تجاری‌شان تفاوت دارد؛ برخی از فیلم‌های موفق از سطح هنری آگاهی‌بخشی برخوردارند، مانند «هوپال» که در میان فیلم‌های سعودی در رتبه‌ دوم قرار گرفت و ۶ میلیون و ۵۰۰ هزار دلار فروش داشت. برخی دیگر کاملاً عامه‌پسندند، مانند «شباب البومب ۲» به کارگردانی حازم فوده که با ۷ میلیون و ۳۰۰ هزار دلار، از نظر فروش در رتبه‌ نخست ایستاد. این فیلم از نوع کاملاً تجاری و مردمی است.
نکته‌ جالب آن است که تقریباً تمام فیلم‌های سعودی تولیدشده در پنج سال اخیر (اگر نگوییم همه‌ آن‌ها) با دقت و برنامه‌ریزی ساخته شده‌اند و موضوعاتی را مطرح کرده‌اند که به فرد و جامعه مربوط است — خواه در قالب کمدی، خواه درام یا خیال‌پردازی. بنابراین، حتی آن دسته از فیلم‌هایی که بر پایه‌ی جذب مستقیم تماشاگران عام ساخته شده‌اند (مانند «آواز زاغ» از محمد السلمان و دو فیلم «شباب البومب») نیز با خواسته‌ها و علایق مخاطبان خود ارتباط برقرار کرده‌اند.
فیلم «هوپال» ساخته‌ عبدالعزیز الشلاحی و پیش از آن «نوره» اثر توفیق الزایدی، به عنوان نمونه، با نگاه به تاریخ پیش از سال ۲۰۱۸ آن را میراث و سنت تلقی کردند و بر همین اساس نیز در داخل و خارج از کشور با استقبال روبه‌رو شدند. برخی دیگر نیز از ژانر هیجان و تعلیق برای رساندن پیام خود بهره گرفتند، مانند آثار لعلی کلثمی.

جشنواره و همایش

این تمام ماجرا نیست. چند روز پیش، سومین دوره‌ «فروم فیلم سعودی» با موفقیتی چشمگیر به پایان رسید — نه فقط به این دلیل که جانی دپ از مهمانان دعوت‌شده برای سخن گفتن درباره‌ تجربه‌ بازیگری خود بود، بلکه به این خاطر که این فروم، با توجه به اهداف اعلام‌شده‌اش در زمینه‌ پیوند دادن سینمای سعودی به چرخه‌ اقتصادی و تجاری فیلم در جهان و جذب سرمایه‌ها و همکاری‌های بین‌المللی، ثابت کرد نماینده‌ای شایسته برای وضعیت کنونی و آرمان‌های سینمای سعودى است.
در روزهای آینده نیز، دوره‌ تازه‌ای از «همایش نقد سینمایی» برگزار خواهد شد که همه‌ جنبه‌های مربوط به زندگی نقد فیلم، پیوند آن با سینما، مخاطبان و نقش فرهنگی و روشنگرانه‌اش را بررسی می‌کند.
این مسیری است نسبتاً کوتاه، اما از نظر عملی سرشار از دستاورد؛ هرچند هنوز راهی طولانی برای تحقق اهداف در همه‌ زمینه‌های هنری و صنعتی سینما در پیش است.


«گلِ اشبیلیه»… دمشق با اپرا نفس تازه می‌کشد

 «گل اشبیلیه» گلبرگ‌های خود را بر صحنهٔ اپرای دمشق می‌گشاید (سانا)
 «گل اشبیلیه» گلبرگ‌های خود را بر صحنهٔ اپرای دمشق می‌گشاید (سانا)
TT

«گلِ اشبیلیه»… دمشق با اپرا نفس تازه می‌کشد

 «گل اشبیلیه» گلبرگ‌های خود را بر صحنهٔ اپرای دمشق می‌گشاید (سانا)
 «گل اشبیلیه» گلبرگ‌های خود را بر صحنهٔ اپرای دمشق می‌گشاید (سانا)

بیش از ۸۰ رقصنده و رقصنده‌ـ‌هنرمند از فارغ‌التحصیلان مؤسسات هنری و از مناطق و اقوام گوناگون سوریه، خود را برای اجرای نخستین نمایشِ موزیکالِ صحنه‌ای پس از به‌دست گرفتن زمام قدرت توسط حاکمیت جدید در کشور آماده می‌کنند.
در این نمایش که بازیگر بزرگ سوری مونا واصف نقش اصلی آن را بر عهده دارد، هنرمند تئاتر نوار بُلبل، بازیگر برجسته ناهِد حَلَبی، بازیگر ولید دَبّس و گروهی دیگر نیز شرکت دارند. اجراهای این اثر از ۳ تا ۵ نوامبر در تالار اپرای دمشق برگزار می‌شود.

در همین زمینه، کارگردان اثر احمد زهیر گفت: نمایش «وردة إشبیلیة» یا «تاج‌العروس» اثری موسیقایی است که دو سال پیش در خارج از سوریه اجرا شده بود، اما این‌بار با دیدگاهی تازه آماده شده تا میان گذشته و حال پیوندی برقرار کند، آن‌گونه که خود گفت «پس از پیروزی سوری‌ها» نمایشی نو با شکلی متفاوت از نسخهٔ نخست پدید آمده است.

او در نشست خبریِ معرفی نمایش در دمشق توضیح داد که بازگشت اجراها به تالار اپرا «پیامی روشن دارد مبنی بر این‌که سوریه از نظر هنری و فرهنگی در حال بهبود است و دوباره نور می‌گیرد»، و تأکید کرد که «هنر توان آن را دارد که همگام با تحولات حرکت کند و در روند توسعه و بازسازی سهیم باشد».
تولیدکنندگان این نمایش قصد دارند گروهی دائمی برای نمایش‌های موزیکال و نمایشی در دمشق پایه‌گذاری کنند تا اجراهای هنری در سوریه و خارج از آن استمرار یابد.

یادِ اندلس بر صحنهٔ سوریه (پوستر رسمی)

نوار بُلبل در گفت‌وگو با الشرق الأوسط اظهار کرد: این نمایش «سفری هنری است که یاد دوران‌هایی را زنده می‌کند که در آن موسیقی، رقص و شعر بازتاب‌دهندهٔ هویت و زیبایی ما بود». او افزود که هدف نمایش، زنده‌کردن پیوند میان هنر و احساس و نیز اثبات حضور تئاتر سوری است.
این نمایش نخستین حضور بُلبل در سوریه پس از بیش از ده سال دوری است، و به گفتهٔ او این خود «نشانه‌ای از تداوم حیات هنر سوری، با وجود همهٔ چالش‌ها» به شمار می‌آید.
محمد عمر، نویسندهٔ متن نمایش، گفت این اثر «یادآور گذشتهٔ درخشانِ تمدن عربی و اسلامی در اندلس است»، اما در عین حال «تصویری زیباشناسانه از سوریهٔ نوین ارائه می‌دهد؛ سوریه‌ای دوست‌دار، فراتر از اختلافات، و در حال بازسازیِ خود در عرصه‌های هنری و فرهنگی»، سوریه‌ای که «دوباره پل‌های ارتباط را به سوی همه می‌گشاید».
ناهِد حَلَبی، بازیگر نامدار، نیز معتقد است که «امروز تماشاگر سوری بیش از هر زمان دیگری آماده و مشتاق چنین گونه‌ای از هنر است که برای نخستین بار در این ابعاد و با چنین حرفه‌ای‌گری در کشور اجرا می‌شود».

از نشست خبری نمایش «وردة إشبیلیة» (سانا)

دست‌اندرکاران نمایش امید دارند که موفقیت آن آغازگر مجموعه‌ای از اجراهای موزیکال در تالار اپرا باشد.
به گفتهٔ ولید دَبّس، «سرمایه‌گذاری در هنرها معیار رشد کشورها و نماد تصویر تمدنی آن‌هاست».
اجرای نمایش را مؤسسهٔ «موزاییک» پشتیبانی می‌کند؛ نهادی که بر اساس دیدگاه خود تأکید دارد: «هنر و موسیقی بخشی اصیل از تمدن کهن سوریه‌اند».
نمایندهٔ این مؤسسه رانیا قَطَف بر اهمیت تقویت حضور این هنرها در داخل کشور و تداوم همکاری‌های نهادی برای حمایت پایدار از آن‌ها تأکید کرد.