جوهره جهاد؛ صلح‌آمیز و بدون خشونت

شماره جدید مجله «اسلام در قرن بیست و یکم»

جوهره جهاد؛ صلح‌آمیز و بدون خشونت
TT

جوهره جهاد؛ صلح‌آمیز و بدون خشونت

جوهره جهاد؛ صلح‌آمیز و بدون خشونت

این مجله معتبر پاریسی آخرین شماره خود را به موضوع « جهاد در اسلام» اختصاص داده است. گروهی از محققین زن و مرد در آن مشارکت دارند. سرمقاله این شماره را رئیس جامعه اسلام در قرن بیست و یکم، پروفسور الجزایری تبار، دکتر صادق بلوصیف، نوشته است. در سرمقاله‌اش برای شماره جدید آمده: کلمه جهاد خیلی‌ها را می‌ترساند و باعث ترس و توهمات زیادی در دل آنها می‌شود. حقیقت ماجرا چیست؟ واقعیت جهاد کدام است؟ آیا کلمه جنگ جهاد، جنگی درگیرانه و نظامی است؟ آیا جهاد «برخورد تمدن‌ها»ی زودهنگام است؟ پرسش‌های بسیار و پیاپی وجود دارند و انسان مجبور است پیش بکشد و حتی بسیاری از خود می‌پرسند، خواه مسلمان یا غیرمسلمان باشند. اما همه فراموش می‌کنند که جهاد در اسلام به معنای مبارزه با نفس، ایستادگی در برابر انحرافات آن، اصلاح کجی و عادت دادن آن به فضیلت و اخلاق شریف است. این بزرگترین جهاد اسلام است. اما هیچ کس در مورد آن صحبت نمی‌کند. همه گرفتار جهاد کوچک‌اند: یعنی جهاد جنگی نظامی. ما همه سرگرم جهاد بیرونی هستیم و جهاد باطنی را فراموش می‌کنیم: یعنی مبارزه با نفس که به شر می‌انجامد.
سپس سردبیر سرمقاله خود را چنین به پایان می‌رساند: بنابراین، خواهید دید که ما از مفهوم اصلی جهاد اکبر، یعنی همان طور که گفتیم، مبارزه با نفس و تمایلات شیطانی، بسیار دور شده‌ایم؛ به منظور اصلاح، بهبود و تربیت آنها براساس فضایل. این چیزی است که اسلام به هر مسلمانی توصیه می‌کند. این همان چیزی است که اسلام، دین صلح، همزیستی و آشنایی به ما می‌آموزد. در سخنان حکیم آمده: « يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ: ای مردم ما شما را از مرد و زن آفریدیم و شما را قوم و قبیله قراردادیم تا با هم آشنا شوید و برترین شما پرهیزگارترین شماست خداوند دانا و آگاه است» (الحجرات: 13). جوهر اسلام بزرگ را که تحریف کردند در اینجا نهفته است و باید روزی تاوان این تحریف را بپردازند.
محقق معروف اسامه حسن سخن خود را با پژوهشی طولانی آغاز کرده که عنوانی قابل توجه دارد: «چگونه می‌توان اسلام را از اسلام گرایی رها کرد؟» مقصود این است که چگونه می‌توان از رویکردهای «داعش» و «القاعده» و دیگر گرایش‌های جهادی متعصبانه و خونبار رها کرد. این محقق اسلامی مقاله خود را با عبارتی به پایان می‌رساند که همه را شگفت زده می‌کند و آن اینکه جهاد در ذات و اساس خود مفهومی صلح آمیز و بدون خشونت است.
با این حال، همچنان درست است که بگوییم جهاد از معنای واقعی خود تحریف شده و به دست افراط گرایان داعشی به انفجارهای خونین وحشتناک تبدیل شده و دیگر به هیچ وجه صلح آمیز نیست. به همین دلیل است که اسلام باید از اسلام گرایی رهایی یابد. در اصل اسلام دین رحمت، شفقت و بخشش است. اما در سال‌های اخیر گرایش‌های متعصبانه بر اسلام چیره شده و آن را به نفع خود در انحصار خود درآورده‌اند و گویی تنها نماینده آن بوده و در عین حال آن را تحریف می‌کنند. به همین دلیل باید از چنگال‌شان رها شود.
پژوهش دوم در این شماره اما به سخن در باره مبارزان جهاد فرانسه، در مورد خاستگاه جامعه شناختی و اجتماعی آنها، در مورد ایدئولوژی آنها، در مورد مسیرهای شخصی یا فردی آنها و غیره اختصاص یافته است. این مقاله توسط محقق مشهور تونسی تبار، حکیم القروی، علاوه بر محقق بنیامین هدیا نوشته شده است.
این شماره با پژوهش سوم به پایان می‌رسد که توسط استاد و روانکاو مشهور حوریه عبدالواحد نوشته شده است. حوریه در این مقاله در مورد چگونگی تبدیل کودکان «داعشی» به قاتلانی مسلح و وحشتناک صحبت می‌کند، در حالی که آنها کودکان بی گناه بودند. به عبارت دیگر آنها را از قربانی به جلاد تبدیل کردند.

منطق بنیادگرایی اسلامی
اکنون به سخنان دبیر تحریریه، ایوا جنادان، پژوهشگر متخصص و مسلط به علوم و معارف اسلامی می‌پردازیم. در مورد مسئله جهاد به ما چه می‌گوید؟ وی در مورد نظریه جهاد چنین می‌گوید: برای درک صحیح آموزه جهاد باید نظر فقهای بزرگ در قرون وسطی را در نظر گرفت که جهان را به دو بخش تقسیم کردند: دارالاسلام: سرای اسلام/ و دارالحرب: سراى جنگ كه به آن سراى كفر هم گفته مى‌شود. این تقسیم دوبخشی یا دوگانه بر این فرض استوار است که اسلام روزی به تمام جهان گسترش خواهد یافت و شریعت آن جایگزین همه قوانین خواهد شد و اگر اسلامی نباشد هیچ قاعده قانونی راضی کننده خداوند بر روی زمین وجود نخواهد داشت. این بدان معناست که سرزمین اسلام به معنای دینی و سیاسی کلمه باز است و مرز ندارد. اما فقها در انتظار گسترش اسلام به تمام جهان، ناچار شدند کره زمین را به دو قسمت کنند: سرزمین اسلام و طهارت/ و سرزمین جنگ و کفر. جنگ بین این دو بخش باید تا پیروزی کامل و نهایی اسلام بر بقیه ادیان و مذاهب ادامه یابد. سپس این محقق می‌افزاید: از این منظر فقهای قرون وسطی به جهاد جنگ خشن مشروعیت الهی دادند.
اکنون به نوشته ارزشمندی می‌پردازیم که توسط محقق انگلیسی، اما سعودی تبار، دکتر اسامه حسن نوشته شده است. این محقق برای کسانی که او را نمی‌شناسند مسیری واقعاً شگفت‌انگیز و غیرمنتظره داشته است. او قبل از اینکه به یک مسلمان روشنفکر تبدیل شود یک جهادگر اصولگرا بود! لازم به ذکر است که در اوایل جوانی و حداقل به مدت بیست سال از مبارزان جنبشی و پیرو خط سلفی تندرو بود. حتی زمانی که هنوز دانشجوی دانشگاه کمبریج بود، در عملیات جهادی علیه نیروهای کمونیستی در افغانستان (1991-1990) شرکت کرد. با این حال، پس از بمب‌گذاری‌های تروریستی که در سال 2005 در متروی لندن رخ داد، او موضع خود را به شدت تغییر داد و شروع به مبارزه با افراط گرایی و تعصب مذهبی کرد. حتی به خط اصلاحات نورانی اسلامی وارد شد و آن را در محیط‌ها و محافل اسلامی تبلیغ کرد. چیز دیگری که در مورد او نمی‌دانیم این است که حداقل 40 سال امام مسجد بوده است. سیراب از قرآن کریم، حدیث نبوی و بقیه متون مقدس اسلامی است. بسیاری از این متون را به زبان شکسپیر ترجمه کرد. او همچنین در تألیف یک کتاب گروهی با عنوان «اهل کتاب: یهودیان، مسیحیان و مسلمانان چگونه متون مقدس خود را درک می‌کنند» (2019) همکاری کرد. در پایان، لازم به ذکر است که او تحلیلگر ارشد فکری، سیاسی و استراتژیک «موسسه تونی بلر برای تغییرات جهانی» است. این پژوهشگر خبره و آگاه از امور و دغدغه‌های جریان‌های اصولگرا چه می‌گوید؟ او چنین به ما می‌گوید: منطق بنیادگرایی اسلامی بر چهار اصل استوار است: اول این که مسلمانان سراسر جهان امت اسلامی را به عنوان یک ملت واحد جهانی تشکیل می‌دهند که در مقابل همه ملت‌های غیر مسلمان دیگر ایستاده است. آنها بر یک مفهوم اساسی متکی هستند که رایج و گسترده شده است: وفاداری و برائت. به این معنا که وفاداری هر مسلمان فقط به نفع اسلام و سایر مسلمانان است. در نتیجه، برائت از تمامی کسانی که غیر مسلمان‌اند و پیروان سایر ادیان، فلسفه‌ها و عقاید دیگر. در مورد اصل دوم، قائل به ضرورت تشکیل یک حکومت خلافت اسلامی است که شامل همه مسلمانان روی زمین باشد و مرزهای فعلی بین کشورهای اسلامی مانند سعودی، مصر، مغرب و غیره را به رسمیت نشناسد. از نظر آنها همه اینها مرزهای ساختگی‌اند. اصل سوم می‌گوید، اجرای شریعت به عنوان تنها قانون حکومت خلافت اسلامی ضروری است. باید اعمال شود، از جمله مجازات‌های بدنی مانند قطع دست سارق، شلاق زدن شراب‌خوار، سنگسار زن خطاکار و غیره. آنها تفسیر بنیادگرایانه خود از شریعت را برهمه رعایای مملکت اسلامی اعمال می‌کنند، حتی اگر این تفسیر آشکارا با مفاهیم مدرن حقوق بشر در تضاد باشد. اصل چهارم می‌گوید، باید با جهاد قلمرو حکومت اسلامی را بیش از پیش گسترش داد. و منظورشان فقط جهاد جنگی خونین است؛ زیرا آنها جهاد اکبر را که قبلاً در مورد آن صحبت کردیم نمی‌شناسند یا آن را نادیده می‌گیرند. در این معنا، بنیادگرایان اسلامی از جهاد به عنوان ابزاری مؤثر و مرگبار برای ایجاد رعب و وحشت در دیگران و گسترش قلمرو دولت اسلامی استفاده می‌کنند.

فتوای ماردین
این محقق آگاه به ما می‌گوید که بیش از دوازده عالم بزرگ اسلام در شهر ماردین ترکیه گرد هم آمدند و اجرای افراطی فتوای معروفی را که ابن تیمیه هفت قرن پیش در همین شهر صادر کرده بود، محکوم کردند. جهادگران خون‌بار فتوای شیخ الاسلام را تحریف کرده‌اند که به معنای واقعی کلمه می‌فرماید: «با مسلمان برحسب آنچه سزاوار آن است رفتار می‌شود و با کسی که خارج از شرع اسلام است، مطابق حقش رفتار می‌شود». و اکنون این عبارت در دست افراط گرایان مدرن چنین شده است: با غیرمسلمانان باید آن گونه که شایسته آنهاست «جنگ» کرد! به این ترتیب، فتوای ابن تیمیه را با جایگزین کردن کلمه «محاربه» یا «مقاتله/ جنگیدن» به جای «معامله»، تخریب یا دست کم تحریف کردند. سپس محقق به ما می‌گوید که گروه‌های تکفیری از دهه شصت قرن گذشته از این فتوای تحریف شده به عنوان ابزاری مؤثر و کشنده برای توجیه حملات خونبار خود به دیگران استفاده می‌کنند. آنها همچنین علیه رژیم‌های عربی و اسلامی موجود به بهانه اینکه از اسلام مرتد هستند، استفاده کردند و از این رو سرنگونی آنها و ترور رهبران آنها شرعاً جایز است زیرا آنها دیگر از نظر آنها مسلمان نیستند! بدین ترتیب افراط گرایی جهادگران خونین به اوج خود رسید... اما خوشبختانه فتوای جدید ماردین اوضاع را به حالت عادی بازگرداند و به معنای واقعی کلمه می‌گوید:« فتوای شیخ الاسلام ابن تیمیه در ماردین به هیچ وجه نمی‌تواند دست‌آویز یا سندی برای تکفیر مسلمانان و قیام علیه حاکمان آنها باشد، بلکه فتوایی است که همه آن را حرام می‌دانند». سپس فتوای جدید ماردین می‌افزاید و می‌گوید که تمام جهان باید به سرزمین صلح، مدارا و همزیستی بین ادیان، اقوام و مذاهب مختلف بدون استثنا تبدیل شود. و همه اینها با اصل آیه شریفه فوق الذکر« ای مردم ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم…» و غیره سازگار است. این را سند برادری انسانی که در ابوظبی توسط پاپ رم و شیخ الازهر با حضور شیخ محمد بن زاید (در 4 فوریه 2019) امضا شد، اعلام می‌کند. همچنین در سند مکه مکرمه با امضای بیش از 1200 تن ازعلمای بزرگ اسلامی (در 30 می 2019) اعلام شد. این امر تحت رهبری خردمندانه خادم حرمین شریفین و شاهزاده محمد بن سلمان، که یک رهبر بزرگ رنسانس و روشنگری عرب است، اتفاق افتاد.
اما افراط گرایان تاریک اندیش چه کردند؟ آنها این گشایش بزرگ فکری و مذهبی را که در ماردین، ابوظبی و ریاض رخ داد، رد کردند. در میان مخالفان یکی از ایدئولوگ‌های «القاعده» انور العولقی بود که مدعی شد فتوای ماردین فتوای نظم نوین جهانی است. او و بقیه رهبران افراط گرایی القاعده - داعش نیز ایده گفت‌وگوی بین ادیان را رد کردند. گفتند اسلام از ما می‌خواهد که بی‌امان با همه ادیان و مذاهب دیگر مبارزه کنیم. بنابراین متوجه می‌شویم که در این برهه حساس تاریخی از تاریخ اسلام در برابر دو تفسیر متناقض از آن یا دو مفهوم متضاد قرار داریم: یک مفهوم باز / و یک مفهوم بسته، یک مفهوم با مدارا / و یک مفهوم متعصب، یک مفهوم روشنگری / و یک مفهوم تاریک اندیش. به ناچار نورها حتی پس از مدتی بر تاریکی پیروز خواهند شد.
 



«دره‌ پروانه‌ها»… نسخه‌ی داستان‌های متناقض

«دره‌ پروانه‌ها»… نسخه‌ی داستان‌های متناقض
TT

«دره‌ پروانه‌ها»… نسخه‌ی داستان‌های متناقض

«دره‌ پروانه‌ها»… نسخه‌ی داستان‌های متناقض

در رمان «وادی الفراشات/ دره‌ پروانه‌ها» از ازهَر جرجیس (انتشارات مسکیلیانی - تونس / الرافدین - بغداد 2024) یک نظم روایی موضوعی خاص وجود دارد که به دنبال ردپاهای تقریباً ثابت در دو رمان قبلی از ازهَر جرجیس می‌گردد: «خواب در باغ گیلاس» 2019 و سپس «سنگ سعادت» 2022. این دو رمان یک مجموعه روایی با جهان‌ها و موضوعات تقریبا تکراری شکل داده‌اند. می‌توان گفت که تکرار ویژگی‌ای است که بیشتر چندگانه‌ها بر پایه‌ آن بنا می‌شوند، و حتی بدون ویژگی تکرار نمی‌توان یک سیستم روایی را به عنوان چندگانه توصیف کرد. این امر از آن جهت که به هیچ وجه ایرادی در اصول اساسی ندارد، بلکه نوشته‌های مختلف جهت‌گیری‌ها و موضوعات مختلفی در چارچوب کلی مجموعه خواهند داشت. اما تکرار فشار می‌آورد که اغلب منجر به تحولی یا ناپایداری در جهان روایی می‌شود. در دو رمان قبلی، دو موضوع عمده وجود داشت. رمان «خواب در باغ گیلاس» به بازگشت خیالی به کشور پس از تبعیدی طولانی پرداخته بود. و رمان «سنگ سعادت» به روایت اعتراض و دنیاهای بی‌خانمانی توجه داشت. آیا در رمان «دره‌ پروانه‌ها» موضوع جدیدی مطرح می‌شود؟

دفتر ارواح

آسان‌ترین روش برای نوشتن یک رمان موفق این است که از سیستم نسخه‌نویسی استفاده کنید. این باور در «دره‌ پروانه‌ها» به روش‌های مختلفی نمایان می‌شود. بیایید به یاد بیاوریم که این همان روشی است که در دو رمان قبلی هم استفاده شد و آن‌ها موفقیت چشم‌گیری را به دست آوردند، چه از نظر انتشار و خوانده‌شدن، یا از نظر رسیدن به جایگاه بالایی در جوایز رمان عربی. آیا این توجیه برای تکرار تلاش برای بار سوم کافی است؟ دلیل قانع‌کننده این است که سیستم نسخه‌نویسی نظم روایی لازم را برای دو رمان فراهم کرده است. بنابراین، راوی‌ای وجود دارد که ابتدا به ما می‌گوید، یک پایان از پیش نوشته‌شده در آغاز رمان برایمان آورده شده. آیا پیش‌بینی یا اطلاع‌رسانی از پیش در مورد پایان، کارکرد ساختاری اساسی در رمان دارد؟ احتمالاً پاسخ به این سؤال مرتبط است با یک مشکل اساسی که به خود سیستم نسخه‌نویسی ارتباط دارد. بیایید پاسخ را خلاصه کنیم و بپرسیم: چرا سیستم نسخه‌نویسی در نوشتن یک رمان موفق مؤثر است؟ به نظر من نسخه‌نویسی به رمان این امکان را می‌دهد که بسیاری از مسائل را انجام دهد که مهم‌ترین آن شاید این باشد که امکان بازنویسی داستان همانند یک منطق دیگر را فراهم می‌کند. این امکان، راهی مناسب برای پیشنهاد تاریخ جدیدی است که با تاریخ روایی پذیرفته‌شده کاملاً متفاوت یا حتی متناقض است. بنابراین، «دره‌ پروانه‌ها» چه تاریخی پیشنهاد می‌دهد؟تاریخ «ارواح» یا تاریخ «مرده‌ها»، وظیفه بزرگی است که «مرده‌ها» به «زنده‌ها» واگذار می‌کنند؛ زیرا نوشتن تاریخ خاص مرگ، کاری است که باید «زنده‌ها» انجام دهند، اما «مرده‌ها» هر آنچه که از دستشان بر می‌آمد انجام داده و مرده‌اند، و این مسئولیت را به زنده‌ها می‌سپارند که تاریخشان را بنویسند. اما چه نوع «ارواحی» را «عزیز جواد»، قهرمان داستان و راوی آن، می‌خواهد بنویسد؟ رمان برای خود نوع جدیدی از ارواح را پیشنهاد می‌کند، ارواح «پروانه‌های بی‌نام»، یا کسانی که حتی فرصتی برای داشتن نام خاصی نداشته‌اند. بخشی از وظیفه مورخ این است که اجساد ناشناسی که در پیاده‌روها یا در سطل‌های زباله افتاده‌اند را نامگذاری کند، قبل از اینکه آن‌ها را در یک حفره یا دامنه تپه‌ای خارج از پایتخت دفن کند، و قبرستان پیشنهادی را «دره‌ پروانه‌ها» می‌نامد. و به طور مفروض، یا همانطور که خود رمان از ابتدا با عنوانش پیشنهاد می‌دهد، جمع‌آوری پروانه‌های مرده از خیابان‌ها موضوع جایگزین برای موضوعات بزرگ است، مانند روایت زندگی در سرزمین دیکتاتور یا اینکه رمان به موضوع اعتراض مربوط باشد. پس آیا «دره‌ پروانه‌ها» می‌خواهد روایت را در مقابل شلوغی روایت‌های بزرگ تا حدودی به ریتم آرام‌تر خود بازگرداند؟

جمهوری وحشت

شاید تصادف کور، «عزیز جواد» را به کشف روایت «دره پروانه‌ها» هدایت کند؛ زمانی که او با تاکسی قدیمی جسدهای تازه را جمع‌آوری کرده و آنها را در دره کم‌عمق نزدیک شهر «دیالی» دفن می‌کند. این تصادف شباهت زیادی به تصادف ورود پلیس به کتابخانه دایی «جبران» و یافتن کتاب «جمهوری وحشت» دارد که باعث زندانی شدن او به اتهام کتاب ممنوع مخالف با روایت دیکتاتور می‌شود. اما کتاب به «جواد» از طریق دوست دیروز او، که اکنون «متدین» شده و تاریخ بی‌خانمانی و گم‌شدگی خود را کنار گذاشته، می‌رسد؛ پس چگونه یک فرد تغییر کرده می‌تواند به روایت‌های لیبرال مخالف اعتماد کند؛ در حالی که او به روایت‌های دینی خود با اصل شناخته‌شده «فلسفه‌مان مثلاً» نزدیک‌تر است؟ اما نظم فرضی در «دره پروانه‌ها» تفسیری جدید از فقدان مستندات کافی برای روایت همان تصادف ارائه می‌دهد؛ چرا که زندگی «جواد» مجموعه‌ای از تصادف‌هاست؛ تصادف زندگی در کنار پدری که قادر به صحبت و ابراز خود نیست و این تصادف تبدیل به سرنوشتی می‌شود که راه فراری از آن نیست و زندگی ناقصی را تحت قدرت برادر بزرگ ادامه می‌دهد. آیا تصادف‌ها به پایان رسیده‌اند؟ زندگی «عزیز جواد» مجموعه‌ای از تصادف‌هاست که آخرین آن تصادفی است که او را به طور اتفاقی به روایت «دره پروانه‌ها» می‌رساند؛ بنابراین تصادف، به طنز، دلیل عشق میان او و «تمارا»، دختری از خانواده‌ای ثروتمند است و سپس ازدواج با او. و این تصادف است که دلیل اخراج او از شغل دولتی‌اش می‌شود. هیچ داستان منسجمی جز خود تصادف وجود ندارد. حتی لحظه‌ای که به داستان اصلی می‌رسد، داستان پروانه‌ها، که ربوده شدن «سامر» از سوی افراد ناشناس از درب خانه‌شان است، هیچ تفسیر منسجمی ندارد مگر اینکه این اتفاق پیش‌زمینه‌ای برای داستان پروانه‌ها و دره آن باشد. گویی رمان به‌طور ضمنی به ما می‌گوید که زندگی در سرزمین دیکتاتور و سپس زندگی قربانیانش فاقد صلاحیت برای توجیه است. و هیچ اشکالی ندارد، چرا که این خود ماهیت روایت پسامدرن است؛ روایت بدون توجیه‌ها و تفسیرهای اساسی، روایتی از نسخه‌نویسی که رمان جدید آن را با نگرش و منطقی متفاوت بازنویسی می‌کند.

دره پروانه‌ها... جدل پنهان

بگذارید به اصل داستان بازگردیم، دقیقاً به سؤال اصلی: موضوع رمان چیست؟ بلکه موضوع دست‌نوشته پیشنهادی چیست؟ دو مسیر مختلف، به ظاهر، بر دنیای رمان «دره پروانه‌ها» حاکم‌اند. مسیر اول نمایانگر داستان «عزیز جواد» است، که زندگی او را می‌بینیم؛ زندگی‌ای به تعویق افتاده و از اتفاقات مختلف تغذیه می‌شود. این مسیر بخش عمده‌ای از فضای نوشتاری متن را اشغال می‌کند؛ به طوری که سه فصل از پنج فصل که اندازه کل متن رمان است را تشکیل می‌دهد. به زبان اعداد، داستان عزیز جواد ۱۵۱ صفحه را در اختیار گرفته، به علاوه آنچه که در دو فصل دیگر فرامی‌گیرد. دست‌نوشته «دفتر ارواح»، که نسخه‌ای از دست‌نوشته ناتمام یا ناقص است، مشابه وبلاگ شب‌های مشهور است؛ همان‌طور که هزار و یک شب را داریم، دست‌نوشته ارواح تمام نمی‌شود و «دیگران» آن را می‌نویسند یا فصول جدیدی به آن اضافه می‌کنند. ما این موضوع را بدون کاوش بیشتر رها نمی‌کنیم تا به دست‌نوشته ارزش افزوده‌ای بدهیم؛ پیرمرد دست‌نوشته را در خودروی «جواد» رها می‌کند و به حال خود می‌رود، پس از آنکه پروانه‌ای جدید را در «دره پروانه‌ها» دفن کرده و ما را گمراه می‌کند که او «قرآن» را جاگذاشته. با «جواد» درمی‌یابیم که قرآن تنها نسخه‌ای از دست‌نوشته «دفتر ارواح» است. این گمراهی دارای کارکرد مفیدی است که به دست‌نوشته ارزش جدیدی می‌بخشد؛ تسویه اولیه‌ای که به طور غیرمستقیم بین «قرآن»، که در اینجا به معنی کتاب «قرآن» است، و «دفتر ارواح» صورت می‌گیرد، به سرعت معنای ضمنی پنهانی از توصیف «قرآن» را آشکار می‌کند؛ اصل لغوی قرآن همان‌طور که ابن منظور می‌گوید این است که قرآن: «وَإِنَّمَا سُمِّيَ الْمُصْحَفُ مُصْحَفًا؛ لِأَنَّهُ أُصْحِفَ، أَيْ جُعِلَ جَامِعًا لِلصُّحُفِ الْمَكْتُوبَةِ بَيْنَ الدَّفَّتَيْنِ/ مصحف( قرآن) به این دلیل مصحف خوانده شد چون میان جلد خود همه صحف نوشته شده را شامل می‌شود». این معنی فراتر از دلالت اصطلاحی کتاب است و همچنان در معنای صحیفه‌های جمع‌شده در میان جلد کتاب اثرگذار است، چیزی که در اینجا با فرمول کتابی ناتمام یا ناقص هم‌راستا است و با دلالت «دست‌نوشته» ناقص هم‌خوانی دارد. اما این ارتباطات واقعی یا خیالی نمی‌توانند تناقض اساسی را که رمان آن را پنهان نمی‌کند، نادیده بگیرند؛ داستان اصلی داستان «عزیز جواد» است و نه حکایت یا دست‌نوشته «دفتر ارواح». این چیزی است که ارقام ادعا می‌کنند و حجم واقعی نوشتاری هر دو مسیر در رمان آن را تقویت می‌کند. آیا دلالت‌های اولیه عنوان رمان «دره پروانه‌ها» فرضیه پیشین را تأیید می‌کنند؟رمان با آخرین ملاقات دايی «جبران» با پسر خواهرش «عزیز جواد» در زندان آغاز می‌شود. در این دیدار اولین اشاره به داستان «دفتر ارواح» می‌آید؛ زیرا دایی «دست‌نوشته» را تحویل می‌دهد و به سوی قبر خود می‌رود. سپس دست‌نوشته و اثر آن به فراموشی سپرده می‌شود تا آنکه «عزیز جواد» با پیرمردی روبرو می‌شود که جنازه‌های کودکان را در دره پروانه‌ها دفن می‌کند. آیا این موضوع نشان می‌دهد که روایت به دلیل تقابل دو موضوع یا دو داستان که یکی از آنها به دیگری مرتبط نمی‌شود، به ترک خوردگی می‌رسد؟ آیا ما، خوانندگان، با ظاهر متن با حجم‌ها و تمایلاتش همراه می‌شویم یا فرض می‌کنیم که دره پروانه‌ها همان دلالت کلی تمام داستان‌هاست؟ شاید؛ زیرا ترک خوردگی و تقابل داستان‌ها و موضوعات، ویژگی داستان‌های پس از فروپاشی دیکتاتوری‌هاست و نیز نتیجه دست‌نوشته‌های ناتمام است. هرچه که تفسیر تقابل مورد نظر در «دره پروانه‌ها» باشد، رمان می‌کوشد تا جان سالم به در ببرد و به هیچ‌یک از تصادفات سازنده دنیای خود تمایل نداشته باشد. آنچه می‌تواند انجام دهد این است که تا حد ممکن از هرگونه تفسیر با تمایل آشکار پرهیز کند، اما حیف است؛ زیرا این همان «دره پروانه‌ها» است، داستان «عزیز جواد» و همین‌طور «دفتر ارواح»!

*منتقد عراقی