لبنان؛ کنفرانس «کتاب من» برای تشویق مطالعه و ارتقاء فرهنگ عربی

این کنفرانس با حمایت آژانس توسعۀ بین‌المللی آمریکا به منظور دربرگیری 910 مدرسه دولتی در لبنان صورت می‌پذیرد

لبنان؛ کنفرانس «کتاب من» برای تشویق مطالعه و ارتقاء فرهنگ عربی
TT

لبنان؛ کنفرانس «کتاب من» برای تشویق مطالعه و ارتقاء فرهنگ عربی

لبنان؛ کنفرانس «کتاب من» برای تشویق مطالعه و ارتقاء فرهنگ عربی

همواره فرزندان ما از درس‌های مدرسه‌ای برای یادگیری زبان عربی شکایت می‌کنند، اغلب آنان بر این باورند که این درس خشک و تکراری است و در نتیجه برای تسلط، اعراب‌گذاری و بر زبان آوردن حروف آن به درستی، برای آنان دشوار است. 
از این رو طرح «کتاب من» که در حال حاضر در حدود 260 مدرسه دولتی در مقطع ابتدایی در لبنان اعمال می‌شود، تا بتواند از طریق یک برنامه آموزشی مدرن عامل تشویق در یادگیری زبان عربی باشد.
این طرح در دانشگاه کلمبیا آمریکا برای زبان انگلیسی اجرا شد، و اکنون نسخه عربی آن نیز تهیه گردید تا به عنوان یک نقطه عطفی در منابع درسی آموزش عربی گنجانده شود. علاوه بر لبنان، که نزدیک به چهار سال از این طرح  در برخی از مدارس خود بهره می‌گیرد، کشورهای دیگر همچون کشور‌های حوزه خلیج عربی از آن در مدارس خود، استفاده می‌کنند.
در همین راستا موسسه «وورلد لیرنینگ» (آموزش جهانی)، کنفرانسی را درباره آموزش فرهنگ مطالعه درسی در بخش آموزش با همکاری اکرم شهیب وزیر آموزش و پرورش لبنان و مرکز آموزشی تحقیقات و توسعه در هتل هیلتون بیروت برگزار می‌کند. 
در این کنفرانس تعدادی از اساتید دانشگاه‌ها، متخصصان، مقامات و کارشناسان آموزشی در عرصه سواد آموزی و مطالعه حضور دارند.
قرار است شرکت‌کنندگان، آخرین تحولات در زمینه آموزش مطالعه درسی و راه‌کارهای بهبود آن در میان دانش‌آموزان در بخش آموزش دولتی را مورد بحث و گفتگو قرار ‌دهند. این کنفرانس همچنین موضوعاتی همچون جدیدترین یافته‌های تحقیقات در زمینه سواد آموزی و ارائه تلاش‌های وزارت آموزش و پرورش برای بهبود و تقویت فرآیند یادگیری، به ویژه در کلاس‌های ابتدایی را بررسی می‌کند.
پولت عساف مدیر طرح «کتاب من» در این زمینه به «الشرق الاوسط» گفت: « به منظور اجرای هماهنگ این سیستم آموزشی برای منابع درسی لبنان، که همه ما آن را کامل می‌دانیم و نیازی به اصلاح کردن ندارد... انتظار می‌رود در روزهای آینده، 650 مدرسه دولتی دیگر به این طرح ملحق شوند».
وی افزود: « هدف طرح «کتاب من» بهبود نتایج یادگیری، افزایش دسترسی به روش‌های آموزشی و حمایت از مدیریت آموزشی است. در حال حاضر در حدود هزار معلم زبان عربی این طرح را در مدارس دولتی اعمال می‌کنند».
وی تاکید کرد که «این طرح آموزشی بر روی سه رکن اساسی استوار است: ایجاد روش‌های نوین تدریسی، ارائه بهترین شیوه‌های آموزش مطالعه درسی و همچنین معرفی منابع درسی دیجیتالی و چاپی است».



پلی میان سه رودخانه… ترجمه‌ای انگلیسی و تصویری از رؤیاهای نجیب محفوظ

نجیب محفوظ در بالکن کافه‌اش مشرف به میدان التحریر در قاهره، سال ۱۹۸۸ (فرانس پرس)
نجیب محفوظ در بالکن کافه‌اش مشرف به میدان التحریر در قاهره، سال ۱۹۸۸ (فرانس پرس)
TT

پلی میان سه رودخانه… ترجمه‌ای انگلیسی و تصویری از رؤیاهای نجیب محفوظ

نجیب محفوظ در بالکن کافه‌اش مشرف به میدان التحریر در قاهره، سال ۱۹۸۸ (فرانس پرس)
نجیب محفوظ در بالکن کافه‌اش مشرف به میدان التحریر در قاهره، سال ۱۹۸۸ (فرانس پرس)

با صداقتی نادر، رمان‌نویس لیبیایی-بریتانیایی «هشام مطر» ترجمه‌اش از کتاب «رؤیاهای آخر» نجیب محفوظ را با یک اعتراف آغاز می‌کند.
مطر در تنها دیدارشان در دهه ۹۰ میلادی، از محفوظ پرسید که نویسندگانی را که به زبانی غیر از زبان مادری‌شان می‌نویسند، چگونه می‌بیند؟

این پرسش بازتاب دغدغه‌های نویسنده‌ای جوان بود که در آمریکا متولد شده و مدتی در قاهره زندگی کرده بود، پیش از آنکه برای در امان ماندن از رژیم معمر قذافی (که پدر مخالفش را ربوده بود) به بریتانیا برود و در مدرسه‌ای شبانه‌روزی با هویتی جعلی نام‌نویسی کند.
و پاسخ محفوظ، همانند سبک روایت‌اش، کوتاه و هوشمندانه بود: «تو به همان زبانی تعلق داری که به آن می‌نویسی.»

«خودم را یافتم... رؤیاهای آخ

اما مطر اعتراف می‌کند که در بازخوانی‌های بعدی‌اش از آن گفتگو، چندین بار خود را در حال افزودن حاشیه‌ای یافت که محفوظ هرگز نگفته بود: خلاصه‌ای که می‌گفت: «هر زبان، رودخانه‌ای است با خاک و محیط خودش، با کرانه‌ها و جریان‌ها و سرچشمه و دهانه‌ای که در آن می‌خشکد. بنابراین، هر نویسنده باید در رودخانه زبانی شنا کند که با آن می‌نویسد.»

به این معنا، کتاب «خودم را یافتم... رؤیاهای آخر» که هفته گذشته توسط انتشارات «پنگوئن» منتشر شد، تلاشی است برای ساختن پلی میان سه رودخانه: زبان عربی که محفوظ متن اصلی‌اش را به آن نوشت، زبان انگلیسی که مطر آن را به آن برگرداند، و زبان لنز دوربین همسر آمریکایی‌اش «دیانا مطر» که عکس‌های او از قاهره در صفحات کتاب آمده است.

مطر با انتخاب سیاه و سفید تلاش کرده فاصله زمانی بین قاهره خودش و قاهره محفوظ را کم کند (عکس‌: دیانا مطر)

کاری دشوار بود؛ چرا که ترجمه آثار محفوظ، به‌ویژه، همواره با بحث و جدل‌هایی همراه بوده: گاهی به‌خاطر نادقیق بودن، گاهی به‌خاطر حذف بافت و گاهی هم به‌خاطر دستکاری در متن.
اندکی از این مسائل گریبان ترجمه مطر را هم گرفت.
مثلاً وقتی رؤیای شماره ۲۱۱ را ترجمه کرد، همان رؤیایی که محفوظ خود را در برابر رهبر انقلاب ۱۹۱۹، سعد زغلول، می‌یابد و در کنارش «امّ المصریین» (لقب همسرش، صفیه زغلول) ایستاده است. مطر این لقب را به‌اشتباه به «مصر» نسبت داد و آن را Mother Egypt (مادر مصر) ترجمه کرد.

عکس‌ها حال و هوای رؤیاها را کامل می‌کنند، هرچند هیچ‌کدام را مستقیماً ترجمه نمی‌کنند(عکس‌: دیانا مطر)

با این حال، در باقی موارد، ترجمه مطر (برنده جایزه پولیتزر) روان و با انگلیسی درخشانش سازگار است، و ساده‌گی داستان پروژه‌اش را نیز تداعی می‌کند: او کار را با ترجمه چند رؤیا برای همسرش در حالی که صبح‌گاهی در آشپزخانه قهوه می‌نوشید آغاز کرد و بعد دید ده‌ها رؤیا را ترجمه کرده است، و تصمیم گرفت اولین ترجمه منتشرشده‌اش همین باشد.
شاید روح ایجاز و اختصار زبانی که محفوظ در روایت رؤیاهای آخرش به‌کار برده، کار مطر را ساده‌تر کرده باشد.
بین هر رؤیا و رؤیای دیگر، عکس‌های دیانا مطر از قاهره — شهر محفوظ و الهام‌بخش او — با سایه‌ها، گردوغبار، خیالات و گاه جزئیات وهم‌انگیز، فضا را کامل می‌کنند، هرچند تلاش مستقیمی برای ترجمه تصویری رؤیاها نمی‌کنند.

مطر بیشتر عکس‌های کتاب را بین اواخر دهه ۹۰ و اوایل دهه ۲۰۰۰ گرفته است(عکس‌: دیانا مطر)

در اینجا او با محفوظ در عشق به قاهره شریک می‌شود؛ شهری که از همان جلسه تابستانی با نویسنده تنها برنده نوبل ادبیات عرب، الهام‌بخش او شد.
دیانا مطر با انتخاب سیاه و سفید و تکیه بر انتزاع در جاهایی که می‌توانست، گویی تلاش کرده پلی بسازد بین قاهره خودش و قاهره محفوظ.
هشام مطر در پایان مقدمه‌اش می‌نویسد که دلش می‌خواهد محفوظ را در حالی تصور کند که صفحات ترجمه را ورق می‌زند و با همان ایجاز همیشگی‌اش می‌گوید: «طبعاً: البته.»
اما شاید محتمل‌تر باشد که همان حکم نخستش را دوباره تکرار کند: «تو به همان زبانی تعلق داری که به آن می‌نویسی.»
شاید باید بپذیریم که ترجمه — نه‌فقط در این کتاب بلکه در همه‌جا — پلی است، نه آینه. و همین برایش کافی است.