پل لینچ: شبيه سازى روايى؛ ايرلند به جاى سوريه

رمان «ترانه پیامبر» او برنده جایزه بوکر بریتانیا شد

بول لينش
بول لينش
TT

پل لینچ: شبيه سازى روايى؛ ايرلند به جاى سوريه

بول لينش
بول لينش

آثار داستانی قابل توجهى توسط نویسندگان ایرلندی وجود دارد که نشان می‌دهد «ملت سبز این شکل ادبی پیچیده را به‌عنوان آینه‌ای سیاه انتخاب کرده تا خود اجتماعی آخرین سرزمین اروپایی قبل از اقیانوس اطلس را منعکس ‌کند، گوشه‌های تاریک آن را روشن و در عكس خود بدترین خود را مى اندازد.» در «ترانه پیامبر» اثر پل لینچ که به تازگی برنده جایزه ادبیات داستانی «بوکر» در آخرین دوره خود در سال 2023 شده است - ادامه صریح این سنت وجود دارد. اما لینچ که نقش یک نماد را بر تن دارد، در حالی که کشورش در تاریکی استبداد فرو می‌رود، هشداری درباره غفلت می‌خواند و از آنها می‌خواهد که از تجربه مردمان خارج از « باغ اروپایی» بیاموزند. او در زمانی ظاهر مى شود که شتاب این سقوط بسیار فراتر از خیابان های دوبلین - فضای مكانى رمان - در حال گسترش است و در سراسر سرزمین اصلی اروپا به عنوان یک کل گسترش می یابد، جایی که جرقه هایی در خاکستر گرایش های ایدئولوژیک پخش می شود و حمایت از پوپولیست های طردکننده گسترش می یابد و آنها در حالی که گروه‌های فرهنگی و قومی خود را در انزوای جغرافیایی و مجازی خود فرو می‌برند و کینه‌های خیالی و ارثی را بر روح ضعیف‌ترین بخش‌های حاشیه‌نشین، پناهندگان و اقلیت‌ها خالی می‌کنند، به يارى توانمندی در موقعیت‌های قدرت و نفوذ دست مى زنند. . . از این رو؛ اگرچه داستان «ترانه پیامبر» از شبی آغاز می‌شود که ماه در آسمان ایرلند ناپيداست، اما با روایتی نفس‌گیر و پرتنش، به سرعت دست خواننده‌اش را رها می‌کند تا به صف ترانه‌های پیامبران دیستوپیا بپیوندد که شعور انسان مدرن نسلی مشروع به آن شکل داده است: «1984» اثر اریک بلر (مشهور جورج اورول)، «داستان یک نديمه» اثر مارگارت اتوود، و «جاده» اثر کورمک مک کارتی می‌شود. و دوبلین كه با چنگال اژدها خفه می شود، گویی هر شهر یا پایتخت غربی است که در آن سطح آزادی ها ناپدید و سرویس های امنیتی در پس زمینه ریتم یکنواخت روزانه تداوم الزامات زندگی شهری از جمع آوری زباله تا تنظیم ترافیک و همه چیز در این بین غرق می شوند.

غلاف الرواية الفائزة

واضح است که لینچ به واسطه کار روزنامه نگاری خود، این رمان پنجم را از مطالب زمان تاریک ما استخراج کرده است: خبر هجوم پناهندگان از جوامع خاورمیانه در حالی که کشورهای آنها در منجلاب جنگ های داخلی خود فرو می روند، منظره ای که رسانه های غربی درباره درگیری در اوکراین ترسیم کردند و حال و هوای افسردگی عمومی - نزدیک به تخيلى علمی - در زمان «كوويد». با این حال، او احساس می‌کرد که بهتر می‌تواند آن کابوس فرامرزی را که مانند یک بیماری همه‌گیر گسترش می‌یابد، با استفاده از ابزارهای محلی ایرلندی نزدیک به خلق و خوی شخصی، محیط اطراف و حافظه تاریخی‌اش توصیف کند. لینچ در اظهارنظری که در وب‌سایت جایزه بوکر منتشر شد، اشاره کرده بود که رمان برنده‌اش از جنگ سوریه و بحران پناهجویان الهام گرفته شده و تلاش می‌کند «آشفتگی در دموکراسی‌های غربی، فروپاشی کل کشوری مانند سوریه، مقیاس بحران پناهجویان و بی تفاوتی غرب دنيال كند.» لینچ مى افزايد: «من نتوانستم مستقیماً در مورد سوریه بنویسم، بنابراین مشکل را به عنوان یک شبیه سازی به ایرلند آوردم.»
در «ترانه پیامبر»، پس از اینکه ائتلافی راست‌گرا به قدرت مى رسد و به زودى مقررات اضطراری را برای گسترش کنترل کامل خود بر روح جامعه به بهانه اعمال اضطراری مقابله با اتحادیه‌های کارگری که برای افزایش دستمزدها فشار می‌آورند اعمال مى کند، آزادی‌های مدنی به مرور زمان از بین می‌روند و رژیم همه دروازه‌هاى اعتراض را می‌بندد، ایرلند تصور شده به تدریج در مه حکومت توتالیتر پوشانده می‌شود. مردم قبل از شروع یک جنگ داخلی سخت، مانند قورباغه های بی خیال در كوزه ای روی آتش، متوجه نمی شوند که آزادی هایشان سلب شده است تا زمانی که همه چیز به نقطه جوش مى رسد و دیگر برای جلوگیری از فاجعه دیر شده است: «تمام عمرت غافل بودی، اما همه ما بی خبر بودیم. گویی اکنون زمان بیداری بزرگ فرا رسیده است.» این يك توصیف تخیلی غوطه ور در بطن زمان است، از سازوکارهای حركت تدریجی به سوی استقرار یک رژیم استبدادی - بازداشت، ناپدید شدن اجباری، سانسور، خفه كردن آزادی ها و توطئه ها - در حالی که جامعه احمقانه به آداب زندگی روزمره خود ادامه می دهد.
در دوبلین توتالیتر، نه تنها کسانی که به عنوان دشمنان دولت برچسب مى خورند، ناپدید می شوند، بلکه نزديكان، آشنایان و هرکسی که می تواند مخالف نظام سیاسی معرفی شود نیز از ديده ها پنهان می شود.

معلمانی که از متن عدول می کنند در معرض تحقیر عمومی قرار می گیرند و قضات اگر برخلاف میل مرجعیت عمل کنند با حرفه خود خداحافظی، در حالی که سربازان بدون رحم به تظاهرکنندگان غیرمسلح شلیک می کنند و افسران اطلاعات سیگار خود را بر روی اجساد بازداشت شدگان و قربانیان شکنجه خاموش می کنند.
شخصیت اصلی که وقایع را از منظر او روایت می شوند، (آیلیش)، محقق علوم و مادر چهار فرزند است که شوهرش (لری)، معلم و رهبر اتحادیه، قبل از دستگیری، توسط پلیس مخفی برای بازجویی احضار می شود. اتهامات خاصی علیه او مطرح شده است. آیلیش خود را در مرکز رویارویی شدید با جهانی غرقه در باتلاقی از پارانویا، ترس و بی اعتمادی متقابل بین آشنایان و همسایگان می یابد. سرویس‌های امنیتی حتی از استخدام اوباش برای آزار و اذیت خانواده‌هایشان در فضایی متعفن از فروپاشی اجتماعی دریغ نمی‌کنند که به پياده نظام برای حکومت نظامی دیکتاتوری تبدیل می‌شوند که به شیوه‌های سرکوبگرانه خود علیه همه کسانی که آنها را به عنوان مخالف طبقه‌بندی می‌کند ادامه می‌دهد تا جرقه‌ جنگ داخلی کثیف زده که در آن مرگ ارزان تر از خاک می شود.
آیلیش همه این وخامت را با تعجب تماشا می کند، اما او و خانواده اش امیدوار به مداخله «جامعه جهانى»اند - توهم عقیمی که برای همیشه در قلب ضعیفان می ماند - بنابراین به اطرافیانش می گوید: « می دانید ما در گوشه ای تاریک از جهان زندگی نمی کنیم. جامعه جهانى باید برای دستیابی به راه حل میانجیگری کند.»
وقایع بعداً پس از احضار شوهر و پسر بزرگ او - مارک - برای انجام خدمت سربازی اجباری رخ می دهند و آنها از دیده ها پنهان می شوند. ناامیدی آیلیش را به دنبال بيرون بردن قاچاقى پسرش از طریق دریا به کانادا، جایی که خواهرش زندگی می‌کند، می‌کشد، اما مارك می‌خواهد بماند تا به ارتش شورشی بپیوندد. خواهر مهاجر به او التماس می کند که او نیز مهاجرت کند و فرزندانش را با خود بیاورد، اما بین ترس از دست دادن شوهر و وضعیت پدرش سرگردان است؛ پدرى که با گذشت زمان سالخورده شده و خاطر ات گذشته، آشنا و زیبا و روزهای بهتر بر او سنگین می کند.

اعلام برنده شدن جایزه بوکر برای «ترانه پیامبر» همزمان با آغاز ناآرامی‌های نژادپرستانه در خود دوبلین بود... گویی در یک لحظه رمان از طبقه‌بندی شدن به عنوان یک دیستوپیا خیالی آینده به یک مستند واقع گرایانه تبدیل شده است

 «ترانه پیامبر» مرثیه ای غم انگیز برای همه کسانی است که خونشان ریخته، رویاهایشان تباه شده و روزگارشان در قربانگاه محرومیت تحت ایدئولوژی های الغا گریزانه نابود شده است. سرود همدردی است که خواننده را وادار می کند تا نقش ها را بر عهده بگیرد.
لینچ در به تصویر کشیدن نشانه‌های لغزش از ساحل زندگی یکنواخت تحت دموکراسی به دریای درام رژیم دیکتاتوری در کوچک‌ترین جزئیات مكانى محلی خلاق است - در خیابان‌ها، محله‌ها و ساختمان‌های دوبلین که برای ساکنان آن آشناست. امروز، و موقتاً در خواندن نوسانات احساسات درونی ایلیش در حالی که او به جزئیات آن صحنه در تاریکی کامل خیره شده است، گویی شهر را شبی بلعیده است که در حال آرامش برای یک استقرار ابدی است. با این حال، خلاقیت او کمتر از مهارتش در گرفتن چند نقطه نوری نیست که در پرده سیاه عظیمی که آسمان دوبلین را پوشانده است، نفوذ می کند.
شاید نكته ظريفى که لینچ همیشه به خاطر بسپارد این باشد که اعلام جایزه بوکر برای «ترانه پیامبر» او همزمان با وقوع ناآرامی هایی با انگیزه نژادی در خود دوبلین بود، گویی در یک لحظه از طبقه بندی شدن به عنوان یک خیالی دیستوپی آینده به یک رمان مستند واقع گرایانه خارج شده بود. این بار اتفاقات قبل از هشدارها بود.


مقالات مرتبط

خشم کارتر از اسرائیل و جنگ داخلی لبنان

فرهنگ و هنر دیوید هیل معاون وزیر امور خارجه سابق آمریکا  بيروت 2019 (رويترز)

خشم کارتر از اسرائیل و جنگ داخلی لبنان

تنشر «الشرق الأوسط» اليوم الحلقة الثانية من كتاب «الدبلوماسية الأميركية تجاه لبنان: ست محطّات وأمثولاتها» لوكيل وزارة الخارجية الأميركية السابق للشؤون السياسية ديفيد هيل، وهي تتناول التدخل السوري العسكري في لبنان خلال الحرب الأهلية عام 1976 في ظل خطوط حمراء وضعتها إسرائيل لكن نظام الرئيس الراحل حافظ الأسد تمكّن من تجاوزها.

«الشرق الأوسط» (لندن)
فرهنگ و هنر 
آرتور رمبو 

رمبو؛ بزرگترین انقلاب علیه شعر فرانسه 

تابستان امسال از خواندن زندگینامه رمبو که محقق ژان ژاک لوور نوشته بسیار لذت بردم.

هاشم صالح

«دره‌ پروانه‌ها»… نسخه‌ی داستان‌های متناقض

«دره‌ پروانه‌ها»… نسخه‌ی داستان‌های متناقض
TT

«دره‌ پروانه‌ها»… نسخه‌ی داستان‌های متناقض

«دره‌ پروانه‌ها»… نسخه‌ی داستان‌های متناقض

در رمان «وادی الفراشات/ دره‌ پروانه‌ها» از ازهَر جرجیس (انتشارات مسکیلیانی - تونس / الرافدین - بغداد 2024) یک نظم روایی موضوعی خاص وجود دارد که به دنبال ردپاهای تقریباً ثابت در دو رمان قبلی از ازهَر جرجیس می‌گردد: «خواب در باغ گیلاس» 2019 و سپس «سنگ سعادت» 2022. این دو رمان یک مجموعه روایی با جهان‌ها و موضوعات تقریبا تکراری شکل داده‌اند. می‌توان گفت که تکرار ویژگی‌ای است که بیشتر چندگانه‌ها بر پایه‌ آن بنا می‌شوند، و حتی بدون ویژگی تکرار نمی‌توان یک سیستم روایی را به عنوان چندگانه توصیف کرد. این امر از آن جهت که به هیچ وجه ایرادی در اصول اساسی ندارد، بلکه نوشته‌های مختلف جهت‌گیری‌ها و موضوعات مختلفی در چارچوب کلی مجموعه خواهند داشت. اما تکرار فشار می‌آورد که اغلب منجر به تحولی یا ناپایداری در جهان روایی می‌شود. در دو رمان قبلی، دو موضوع عمده وجود داشت. رمان «خواب در باغ گیلاس» به بازگشت خیالی به کشور پس از تبعیدی طولانی پرداخته بود. و رمان «سنگ سعادت» به روایت اعتراض و دنیاهای بی‌خانمانی توجه داشت. آیا در رمان «دره‌ پروانه‌ها» موضوع جدیدی مطرح می‌شود؟

دفتر ارواح

آسان‌ترین روش برای نوشتن یک رمان موفق این است که از سیستم نسخه‌نویسی استفاده کنید. این باور در «دره‌ پروانه‌ها» به روش‌های مختلفی نمایان می‌شود. بیایید به یاد بیاوریم که این همان روشی است که در دو رمان قبلی هم استفاده شد و آن‌ها موفقیت چشم‌گیری را به دست آوردند، چه از نظر انتشار و خوانده‌شدن، یا از نظر رسیدن به جایگاه بالایی در جوایز رمان عربی. آیا این توجیه برای تکرار تلاش برای بار سوم کافی است؟ دلیل قانع‌کننده این است که سیستم نسخه‌نویسی نظم روایی لازم را برای دو رمان فراهم کرده است. بنابراین، راوی‌ای وجود دارد که ابتدا به ما می‌گوید، یک پایان از پیش نوشته‌شده در آغاز رمان برایمان آورده شده. آیا پیش‌بینی یا اطلاع‌رسانی از پیش در مورد پایان، کارکرد ساختاری اساسی در رمان دارد؟ احتمالاً پاسخ به این سؤال مرتبط است با یک مشکل اساسی که به خود سیستم نسخه‌نویسی ارتباط دارد. بیایید پاسخ را خلاصه کنیم و بپرسیم: چرا سیستم نسخه‌نویسی در نوشتن یک رمان موفق مؤثر است؟ به نظر من نسخه‌نویسی به رمان این امکان را می‌دهد که بسیاری از مسائل را انجام دهد که مهم‌ترین آن شاید این باشد که امکان بازنویسی داستان همانند یک منطق دیگر را فراهم می‌کند. این امکان، راهی مناسب برای پیشنهاد تاریخ جدیدی است که با تاریخ روایی پذیرفته‌شده کاملاً متفاوت یا حتی متناقض است. بنابراین، «دره‌ پروانه‌ها» چه تاریخی پیشنهاد می‌دهد؟تاریخ «ارواح» یا تاریخ «مرده‌ها»، وظیفه بزرگی است که «مرده‌ها» به «زنده‌ها» واگذار می‌کنند؛ زیرا نوشتن تاریخ خاص مرگ، کاری است که باید «زنده‌ها» انجام دهند، اما «مرده‌ها» هر آنچه که از دستشان بر می‌آمد انجام داده و مرده‌اند، و این مسئولیت را به زنده‌ها می‌سپارند که تاریخشان را بنویسند. اما چه نوع «ارواحی» را «عزیز جواد»، قهرمان داستان و راوی آن، می‌خواهد بنویسد؟ رمان برای خود نوع جدیدی از ارواح را پیشنهاد می‌کند، ارواح «پروانه‌های بی‌نام»، یا کسانی که حتی فرصتی برای داشتن نام خاصی نداشته‌اند. بخشی از وظیفه مورخ این است که اجساد ناشناسی که در پیاده‌روها یا در سطل‌های زباله افتاده‌اند را نامگذاری کند، قبل از اینکه آن‌ها را در یک حفره یا دامنه تپه‌ای خارج از پایتخت دفن کند، و قبرستان پیشنهادی را «دره‌ پروانه‌ها» می‌نامد. و به طور مفروض، یا همانطور که خود رمان از ابتدا با عنوانش پیشنهاد می‌دهد، جمع‌آوری پروانه‌های مرده از خیابان‌ها موضوع جایگزین برای موضوعات بزرگ است، مانند روایت زندگی در سرزمین دیکتاتور یا اینکه رمان به موضوع اعتراض مربوط باشد. پس آیا «دره‌ پروانه‌ها» می‌خواهد روایت را در مقابل شلوغی روایت‌های بزرگ تا حدودی به ریتم آرام‌تر خود بازگرداند؟

جمهوری وحشت

شاید تصادف کور، «عزیز جواد» را به کشف روایت «دره پروانه‌ها» هدایت کند؛ زمانی که او با تاکسی قدیمی جسدهای تازه را جمع‌آوری کرده و آنها را در دره کم‌عمق نزدیک شهر «دیالی» دفن می‌کند. این تصادف شباهت زیادی به تصادف ورود پلیس به کتابخانه دایی «جبران» و یافتن کتاب «جمهوری وحشت» دارد که باعث زندانی شدن او به اتهام کتاب ممنوع مخالف با روایت دیکتاتور می‌شود. اما کتاب به «جواد» از طریق دوست دیروز او، که اکنون «متدین» شده و تاریخ بی‌خانمانی و گم‌شدگی خود را کنار گذاشته، می‌رسد؛ پس چگونه یک فرد تغییر کرده می‌تواند به روایت‌های لیبرال مخالف اعتماد کند؛ در حالی که او به روایت‌های دینی خود با اصل شناخته‌شده «فلسفه‌مان مثلاً» نزدیک‌تر است؟ اما نظم فرضی در «دره پروانه‌ها» تفسیری جدید از فقدان مستندات کافی برای روایت همان تصادف ارائه می‌دهد؛ چرا که زندگی «جواد» مجموعه‌ای از تصادف‌هاست؛ تصادف زندگی در کنار پدری که قادر به صحبت و ابراز خود نیست و این تصادف تبدیل به سرنوشتی می‌شود که راه فراری از آن نیست و زندگی ناقصی را تحت قدرت برادر بزرگ ادامه می‌دهد. آیا تصادف‌ها به پایان رسیده‌اند؟ زندگی «عزیز جواد» مجموعه‌ای از تصادف‌هاست که آخرین آن تصادفی است که او را به طور اتفاقی به روایت «دره پروانه‌ها» می‌رساند؛ بنابراین تصادف، به طنز، دلیل عشق میان او و «تمارا»، دختری از خانواده‌ای ثروتمند است و سپس ازدواج با او. و این تصادف است که دلیل اخراج او از شغل دولتی‌اش می‌شود. هیچ داستان منسجمی جز خود تصادف وجود ندارد. حتی لحظه‌ای که به داستان اصلی می‌رسد، داستان پروانه‌ها، که ربوده شدن «سامر» از سوی افراد ناشناس از درب خانه‌شان است، هیچ تفسیر منسجمی ندارد مگر اینکه این اتفاق پیش‌زمینه‌ای برای داستان پروانه‌ها و دره آن باشد. گویی رمان به‌طور ضمنی به ما می‌گوید که زندگی در سرزمین دیکتاتور و سپس زندگی قربانیانش فاقد صلاحیت برای توجیه است. و هیچ اشکالی ندارد، چرا که این خود ماهیت روایت پسامدرن است؛ روایت بدون توجیه‌ها و تفسیرهای اساسی، روایتی از نسخه‌نویسی که رمان جدید آن را با نگرش و منطقی متفاوت بازنویسی می‌کند.

دره پروانه‌ها... جدل پنهان

بگذارید به اصل داستان بازگردیم، دقیقاً به سؤال اصلی: موضوع رمان چیست؟ بلکه موضوع دست‌نوشته پیشنهادی چیست؟ دو مسیر مختلف، به ظاهر، بر دنیای رمان «دره پروانه‌ها» حاکم‌اند. مسیر اول نمایانگر داستان «عزیز جواد» است، که زندگی او را می‌بینیم؛ زندگی‌ای به تعویق افتاده و از اتفاقات مختلف تغذیه می‌شود. این مسیر بخش عمده‌ای از فضای نوشتاری متن را اشغال می‌کند؛ به طوری که سه فصل از پنج فصل که اندازه کل متن رمان است را تشکیل می‌دهد. به زبان اعداد، داستان عزیز جواد ۱۵۱ صفحه را در اختیار گرفته، به علاوه آنچه که در دو فصل دیگر فرامی‌گیرد. دست‌نوشته «دفتر ارواح»، که نسخه‌ای از دست‌نوشته ناتمام یا ناقص است، مشابه وبلاگ شب‌های مشهور است؛ همان‌طور که هزار و یک شب را داریم، دست‌نوشته ارواح تمام نمی‌شود و «دیگران» آن را می‌نویسند یا فصول جدیدی به آن اضافه می‌کنند. ما این موضوع را بدون کاوش بیشتر رها نمی‌کنیم تا به دست‌نوشته ارزش افزوده‌ای بدهیم؛ پیرمرد دست‌نوشته را در خودروی «جواد» رها می‌کند و به حال خود می‌رود، پس از آنکه پروانه‌ای جدید را در «دره پروانه‌ها» دفن کرده و ما را گمراه می‌کند که او «قرآن» را جاگذاشته. با «جواد» درمی‌یابیم که قرآن تنها نسخه‌ای از دست‌نوشته «دفتر ارواح» است. این گمراهی دارای کارکرد مفیدی است که به دست‌نوشته ارزش جدیدی می‌بخشد؛ تسویه اولیه‌ای که به طور غیرمستقیم بین «قرآن»، که در اینجا به معنی کتاب «قرآن» است، و «دفتر ارواح» صورت می‌گیرد، به سرعت معنای ضمنی پنهانی از توصیف «قرآن» را آشکار می‌کند؛ اصل لغوی قرآن همان‌طور که ابن منظور می‌گوید این است که قرآن: «وَإِنَّمَا سُمِّيَ الْمُصْحَفُ مُصْحَفًا؛ لِأَنَّهُ أُصْحِفَ، أَيْ جُعِلَ جَامِعًا لِلصُّحُفِ الْمَكْتُوبَةِ بَيْنَ الدَّفَّتَيْنِ/ مصحف( قرآن) به این دلیل مصحف خوانده شد چون میان جلد خود همه صحف نوشته شده را شامل می‌شود». این معنی فراتر از دلالت اصطلاحی کتاب است و همچنان در معنای صحیفه‌های جمع‌شده در میان جلد کتاب اثرگذار است، چیزی که در اینجا با فرمول کتابی ناتمام یا ناقص هم‌راستا است و با دلالت «دست‌نوشته» ناقص هم‌خوانی دارد. اما این ارتباطات واقعی یا خیالی نمی‌توانند تناقض اساسی را که رمان آن را پنهان نمی‌کند، نادیده بگیرند؛ داستان اصلی داستان «عزیز جواد» است و نه حکایت یا دست‌نوشته «دفتر ارواح». این چیزی است که ارقام ادعا می‌کنند و حجم واقعی نوشتاری هر دو مسیر در رمان آن را تقویت می‌کند. آیا دلالت‌های اولیه عنوان رمان «دره پروانه‌ها» فرضیه پیشین را تأیید می‌کنند؟رمان با آخرین ملاقات دايی «جبران» با پسر خواهرش «عزیز جواد» در زندان آغاز می‌شود. در این دیدار اولین اشاره به داستان «دفتر ارواح» می‌آید؛ زیرا دایی «دست‌نوشته» را تحویل می‌دهد و به سوی قبر خود می‌رود. سپس دست‌نوشته و اثر آن به فراموشی سپرده می‌شود تا آنکه «عزیز جواد» با پیرمردی روبرو می‌شود که جنازه‌های کودکان را در دره پروانه‌ها دفن می‌کند. آیا این موضوع نشان می‌دهد که روایت به دلیل تقابل دو موضوع یا دو داستان که یکی از آنها به دیگری مرتبط نمی‌شود، به ترک خوردگی می‌رسد؟ آیا ما، خوانندگان، با ظاهر متن با حجم‌ها و تمایلاتش همراه می‌شویم یا فرض می‌کنیم که دره پروانه‌ها همان دلالت کلی تمام داستان‌هاست؟ شاید؛ زیرا ترک خوردگی و تقابل داستان‌ها و موضوعات، ویژگی داستان‌های پس از فروپاشی دیکتاتوری‌هاست و نیز نتیجه دست‌نوشته‌های ناتمام است. هرچه که تفسیر تقابل مورد نظر در «دره پروانه‌ها» باشد، رمان می‌کوشد تا جان سالم به در ببرد و به هیچ‌یک از تصادفات سازنده دنیای خود تمایل نداشته باشد. آنچه می‌تواند انجام دهد این است که تا حد ممکن از هرگونه تفسیر با تمایل آشکار پرهیز کند، اما حیف است؛ زیرا این همان «دره پروانه‌ها» است، داستان «عزیز جواد» و همین‌طور «دفتر ارواح»!

*منتقد عراقی