خشم کارتر از اسرائیل و جنگ داخلی لبنان

دیوید هیل معاون وزیر امور خارجه سابق آمریکا  بيروت 2019 (رويترز)
دیوید هیل معاون وزیر امور خارجه سابق آمریکا بيروت 2019 (رويترز)
TT

خشم کارتر از اسرائیل و جنگ داخلی لبنان

دیوید هیل معاون وزیر امور خارجه سابق آمریکا  بيروت 2019 (رويترز)
دیوید هیل معاون وزیر امور خارجه سابق آمریکا بيروت 2019 (رويترز)

روزنامه « الشرق الاوسط» از روز شنبه انتشار بخش‌هایی از کتاب «سیاست آمریکایی در قبال لبنان: شش ایستگاه و نمونه‌های آنها» نوشته دیوید هیل معاون وزیر امور خارجه سابق آمریکا در امور سیاسی را آغاز کرد. هیل در کتاب خود ارزیابی از سیاست کشورش در قبال لبنان را با تمرکز بر ناکامی‌ها و موفقیت‌های آن ارائه می‌کند و خاطرنشان می‌سازد که تجربه لبنانی او از زمانی آغاز شد که او در پایین‌ترین پله دستگاه دیپلماسی قرار داشت، قبل از اینکه منصب سفیر در لبنان را به عهده بگیرد. بعدها به سمت معاونت سیاسی وزیر امور خارجه منصوب شد. ديروز بخش اول در اختيار خوانندگان قرار گرفت و اينك بخش سوم:

سایروس ونس، وزیر امور خارجه آمریکا به اسرائیلی‌ها گفت که ایالات متحده به دنبال قطعنامه‌ای در شورای امنیت علیه آنچه آنها انجام داده‌اند، خواهد بود و گفت: «کارتر به‌ویژه از استفاده از سلاح‌های آمریکایی، از جمله بمب‌های خوشه‌ای، ناراحت است، زیرا این اقدام نقض قوانین است؛ یک توافق قبلی و قانون آمریکا.» قرار است رای گیری در سازمان ملل در 19 مارس برگزار شود. متن آمریکایی خواستار توقف فوری کار ارتش اسرائیل، عقب نشینی کامل و استقرار نیروهای بین‌المللی فعال در لبنان (یونیفیل) شد. ارتش اسرائیل از اختلاف زمانی استفاده کرد و قبل از رای گیری روز یکشنبه تا رودخانه لیطانی پیشروی کرد و تا حد امکان قبل از صدور قطعنامه 425 سرزمینی را تصرف و به این ترتیب موقعیت مذاکره اسرائیل را تقویت کرد. مقامات وزارت دفاع اسرائیل در 20 مارس با فرمانده جدید یونیفل دیدار کردند. آنها در 19 مارس در ازای کمربند امنیتی در امتداد مرز به شبه نظامیان حداد، سرزمین‌های اشغالی را به یونیفل واگذار کردند و برای عقب نشینی آرام زمان خواستند. نیروهای اسرائیلی در ماه ژوئن لبنان را ترک کردند.پس از آن مقامات آمریکایی متوجه شدند که ارتش اسرائیل تجهیزات نظامی آمریکایی را در اختیار ارتش لبنان جنوبی قرار داده است. دولت اسرائیل این موضوع را رد کرد، که باعث شد کارتر یادداشتی «کوتاه و صریح» برای بگین بفرستد و از او بخواهد که تجهیزات را خارج کند. این یادداشت از طریق یک کانال شخصی گذشت و به بگین اجازه داد تا تجهیزات را با آرامش خارج کند.در طی یک شام در جریان مذاکرات کمپ دیوید در سپتامبر 1978، سادات از کارتر پرسید که آیا زمان زیادی را به لبنان اختصاص داده است یا خیر؟ کارتر پاسخ داد: «منافع آمریکا در درجه اول در لحظات بحران مطرح شد، (بنابراین) ما تلاش‌های هماهنگ برای یافتن راه حل دائمی برای تراژدی جاری لبنان انجام ندادیم.» کارتر وارد جزئیات نشد. این اظهار نظر حاکی از آن است که قبل از وقوع بحران‌های مربوط به امنیت اسرائیل، علاقه بیشتری به لبنان وجود داشت. دو محقق رویکرد کارتر را اینگونه توصیف کردند: «لبنان یک دیگ جوشان بود و او سعی می‌کرد درب آن را محکم نگه دارد تا مسیر اصلی یعنی صلح همه‌جانبه را خراب نکند.» در آستانه کمپ دیوید، نگرانی زیادی وجود داشت که سوری‌ها از این نشست برای گسترش سلطه خود بر لبنان سوء استفاده کنند. ونس به اسد پیام داد:« ما از اسرائیلی‌ها می‌خواهیم حداکثر خویشتنداری و خرد را برای جلوگیری از درگیری با نیروهای سوری به کار گیرند و از سوریه نیز می‌خواهیم که همین کار را انجام دهد».

سوریه و آمریکا... همگرایی منافع در لبنان

این دوره با اولین همگرایی بین منافع آمریکا و سوریه در لبنان مشخص شد. دستورات براون عبارت بود از تسهیل حل و فصل سیاسی سوریه با لبنانی‌ها و فلسطینی‌ها به منظور جلوگیری از استقرار نیروهای سوری که ممکن است به تهاجم اسرائیل و جنگ گسترده‌تر منجر شود. این رویکرد به موفقیت‌های کوتاه مدت در ایجاد ثبات در لبنان و تضعیف «ساف» دست یافت. در هر صورت سوریه بخش بزرگی از لبنان را اشغال کرد که در درازمدت به حاکمیت لبنان پایان داد، اما نه به جنگ داخلی آن. این خشونت و بی‌ثباتی منجر به چندین دهه مشکلات امنیت ملی برای اسرائیل و ایالات متحده شد و تنها شش سال پس از مأموریت براون، یک نماینده ایران در کنار دریای مدیترانه متولد شد، همانطور که یکی از محققین خاطرنشان کرد:«با ناتوانی در رسیدگی به مسائل اصلی که لبنان را رنج می‌دهد و به جای تلاش برای مهار آنها از طریق نیروی سوریه، دولت فورد ممکن است مشکلات طولانی مدت در خاورمیانه را تشدید کرده باشد.»حمایت عملی و نمادین سریع از نهادهای دولتی لبنان در سال‌های 1968 و 1969 ممکن است رئیس‌جمهوری (شارل) حلو را به دلیل مقاومت در برابر فشار برای اعطای آزادی‌های بیشتر به عرفات و فدائیان سخت‌تر کرده باشد. درخواست‌های او برای حمایت دیپلماتیک و کمک‌های نظامی در واشنگتن و پایتخت‌های میانه‌رو عربی بی‌پاسخ ماند و علی‌رغم موفقیت‌های ارتش لبنان تا آن زمان در مهار چریک‌ها، او را از نظر سیاسی در منطقه منزوی کرد.

حلو بدون حمایت خارجی که فلسطینی‌ها از آن برخوردار بودند، هیچ گزینه مناسبی جز حل و فصل نمی‌دید. توافقنامه قاهره به فلسطینی‌ها این امکان را داد تا در اتحاد با مسلمانان و چپ‌هایی که به دنبال تغییر موازنه قدرتی بودند که از سال 1943 بر لبنان حکومت می‌کرد، دولتی در داخل کشور لبنان بسازند. جنگ داخلی در لبنان دلایل زیادی داشت، اما غلتیدن به سمت آن در قاهره در سال 1969 شتاب گرفت.واشنگتن مشغله‌های مختلفی داشت. نیکسون و کیسینجر به دنبال پرهیز از دخالت در خاورمیانه بودند و اولویت کم آشکارا توسط کاخ سفید تفویض اختیار وزارت امور خارجه به این عرصه بیان شد که به ندرت اتفاق می‌افتد. راجرز بر راه اندازی یک رویکرد جامع برای دستیابی به صلح عرب‌ها و اسرائیل تمرکز کرد. طرح جاه طلبانه او نه در منطقه و نه در واشنگتن مورد حمایت قرار نگرفت. این امر ناپدید شد، همانطور که امید لبنانی‌ها برای رهایی از بار فلسطین و کمک اندکی که ایالات متحده برای حمایت از ارتش لبنان در آن مرحله ارائه کرد، بسیار دیر رسید.کیسینجر معتقد بود که خاورمیانه برای موفقیت ابتکار دیپلماتیک آمریکا نیاز به تخمیر دارد. با این حال، آنچه که رخ داد جنگ ناگهانی در سال 1973 بود. لبنان در سال 1975 وارد جنگ داخلی شد. دیپلماسی گام به گام عقب نشینی‌های محدود اسرائیل از سینا و بلندی‌های جولان را در ازای توافق نامه‌های آتش‌بس موقت در اولویت قرار داد. کیسینجر امیدوار بود با دستیابی به اهداف غیرممکن، جو مساعدی برای رسیدگی به مسائل دشوارتر مربوط به کرانه باختری و غزه در آینده ایجاد کند. رویکرد او از نظر واقع‌گرایی و سودمندی شگفت‌انگیز بود و پایه‌ای برای تمام تلاش‌های بعدی صلح بود. اما فلسطینیان به حاشیه رانده شده که صبر خود را از دست دادند، کنترل خود را بر لبنان محکم‌تر کردند.زمانی که جنگ داخلی در لبنان آغاز شد، تمرکز آمریکا در جای دیگری بود، یعنی سقوط سایگون. کیسینجر امیدوار بود که نبرد در لبنان را مهار کند تا به توافقات موقت اسرائیل با مصر و سوریه آسیبی وارد نشود. زمانی که خطر جنگ اسرائیل و سوریه در لبنان شدت گرفت، کیسینجر فرستاده‌ای کهنه کار به نام دین براون را فرستاد. براون به محض ورود، دستورات اولیه‌ای که به او داده شد را به اهداف عملی و دست یافتنی تبدیل کرد. او کمک کرد تا فرنجیه را متقاعد کند که راهی را انتخاب کند که بن بست سیاسی در کشور را کاهش دهد، زیرا دیپلماسی مبتنی بر دانش کافی، رابطه مستقیم و حضور فیزیکی تفاوت ایجاد می‌کند. اما در حالی که از درگیری اسرائیل و سوریه جلوگیری شد، پس از افشای این دخالت، دولت فورد اشغال لبنان را توسط سوریه پذیرفت. ثبات در کوتاه‌مدت به دست آمد، اما مشکلاتی که حل‌نشده باقی ماندند در درازمدت بدتر شدند، به‌ویژه سرنوشت جنبش فلسطین و خواسته‌های مسلمانان و چپ‌گرایان لبنانی برای اصلاحات. دولت ضعیف فورد نتوانست مقامات اسرائیلی را متقاعد کند که به ارتش سوریه اجازه دهند جنوب لبنان را از شبه‌نظامیان فلسطینی پاکسازی کند و ناامنی در آنجا ادامه یافت تا اینکه در اوایل دهه 1980 رهبران اسرائیل دیگر نتوانستند آن را تحمل کنند.چنین تعامل مستمر و عملی آمریکا با مشکلات لبنان که از سال 1968 آغاز شد، می‌توانست نتایج مثبت بیشتری را برای منافع آمریکا در درازمدت ایجاد کند. اما رهبران فلسطینی برای لبنان ایجاد مزاحمت می‌کردند، زیرا نتوانستند در مورد خواسته‌های خود بر اسرائیل تأثیر بگذارند. پرداختن به این مشکل اساسی در آن زمان از حوزه سیاست خارجی آمریکا خارج بود و نبود راه حلی برای مسئله فلسطین کمک زیادی به تشدید مشکلات لبنان کرد. فرصتی برای باز کردن گفتگوی آمریکایی با عرفات وجود داشت، اما در سال 1976، سال انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، غیرعملی بود. نمی‌توان دانست که نتیجه این گفتگو چه می‌شود، اما عدم تمایل اسرائیل در آن زمان به بررسی شهرک سازی با فلسطینی‌ها در هر صورت تداوم هرج و مرج فلسطینی‌ها در لبنان را تضمین می‌کرد. گاهی اوقات، موقعیت‌هایی پیش می‌آید که در آن ایالات متحده فقط می‌تواند مشکلات سیاست خارجی را مدیریت کند و حل نمی‌شود. ظرفیت مدیریت آن در آن دوره، به استثنای مأموریت براون، محدود بود.در این مرحله مقامات آمریکایی معتقد بودند که زمان مداخله نظامی آمریکا گذشته است و برخلاف آنچه در سال 1958 اتفاق افتاد، گزینه استقرار نیرو مطرح شد، اما جدی گرفته نشد. علاوه بر این، پورتر معتقد بود که حتی بازدید از یک کشتی ناوگان ششم - که حلو به دنبال آن بود - فقط اختلافات لبنان و دشمنی با ایالات متحده را عمیق‌تر می‌کند. مایه تاسف است که او در سال 1982 به سیاستگذاران مشاوره نمی‌داد.


مقالات مرتبط

پل لینچ: شبيه سازى روايى؛ ايرلند به جاى سوريه

فرهنگ و هنر بول لينش

پل لینچ: شبيه سازى روايى؛ ايرلند به جاى سوريه

آثار داستانی قابل توجهى توسط نویسندگان ایرلندی وجود دارد که نشان می‌دهد «ملت سبز این شکل ادبی پیچیده را به‌عنوان آینه‌ای سیاه انتخاب کرده تا خود اجتماعی آخرین.

ندى حطيط (لندن )
فرهنگ و هنر 
آرتور رمبو 

رمبو؛ بزرگترین انقلاب علیه شعر فرانسه 

تابستان امسال از خواندن زندگینامه رمبو که محقق ژان ژاک لوور نوشته بسیار لذت بردم.

هاشم صالح

فیروز در نود سالگی... روز تولدی که تاریخش را به یاد نمی‌آورد

فیروز بین حلیم الرومی و عاصی الرحبانی (آرشیو محمود الزیباوی)
فیروز بین حلیم الرومی و عاصی الرحبانی (آرشیو محمود الزیباوی)
TT

فیروز در نود سالگی... روز تولدی که تاریخش را به یاد نمی‌آورد

فیروز بین حلیم الرومی و عاصی الرحبانی (آرشیو محمود الزیباوی)
فیروز بین حلیم الرومی و عاصی الرحبانی (آرشیو محمود الزیباوی)

جشن تولد فیروز در سال‌های اخیر به یک سنت ماندگار تبدیل شده که هر سال در ۲۱ نوامبر برگزار می‌شود. رسانه‌ها در تمام حوزه‌هایشان به این مناسبت می‌پردازند و هم‌زمان شبکه‌های اجتماعی نیز در حالتی از شیفتگی جمعی، این روز را گرامی می‌دارند. این مراسم سالانه نشان‌دهنده حضور پررنگ و جاودانه فیروز در لبنان و دیگر کشورهای عربی است و تأکید می‌کند که نام او به یک پدیده زنده و فراگیر برای نسل‌ها و سنین مختلف تبدیل شده، هرچند که او تقریباً به‌طور کامل از انظار عمومی دور مانده است.

«در روزی به دنیا آمد که تاریخش را به یاد نمی‌آورد»

روایت رایج می‌گوید که فیروز در ۲۱ نوامبر ۱۹۳۵ متولد شده است، اما مدارک رسمی نشان می‌دهند که نهاد وديع حداد در ۲۰ نوامبر ۱۹۳۴ به دنیا آمده است. این ستاره جوان در مصاحبه‌ای رادیویی با رادیو مصر در زمستان ۱۹۵۵، گفته بود که بیست ساله است، که نشان می‌دهد او متولد ۱۹۳۵ است.
در گزارشی که محمد سید شوشه در سال ۱۹۵۶ تهیه کرد و در کتابچه‌ای از مجموعه «أنغام من الشرق» با عنوان «فیروز، خواننده خجالتی» منتشر شد، آمده است: «نام او فیروز است، اما در واقع نهاد وديع حداد نام دارد. او بیش از ۲۱ سال ندارد و در سال ۱۹۳۵ در بیروت در روزی نامعلوم متولد شده است».
اما در مصاحبه‌ای که در ماه مه ۱۹۵۷ در مجله «العروسة» منتشر شد، مقدمه‌ای آورده شده که می‌گوید: «او در بیروت در سال ۱۹۳۴ به دنیا آمده، اما نمی‌داند در چه روزی». این موضوع نشان می‌دهد که تولد او در سال ۱۹۳۴ بوده و به‌صورت رسمی در تاریخ ۲۰ نوامبر ثبت شده است.

فیروز در تصویری نامشخص از دوران نوجوانی (آرشیو محمود الزیباوی)

فیروز پیش از نهاد ظاهر شد

از نکات جالب این است که نام فیروز برای نخستین بار در فوریه ۱۹۵۰ مطرح شد، در حالی که نام واقعی او، نهاد حداد، تا اوایل سال ۱۹۵۲ در رسانه‌ها دیده نشد. این تأخیر در ظهور نام واقعی او نشان‌دهنده پنهان شدن وی از همان ابتدا پشت نام هنری‌ای است که به آن شناخته شد. نام فیروز نخستین بار در خبری کوتاه که در ۱۹ فوریه ۱۹۵۰ در مجله «الإذاعة» منتشر شد، به چشم خورد. این مجله خصوصی توسط روزنامه‌نگاری به نام فائق خوری مدیریت می‌شد. در این خبر آمده بود: «استاد حلیم الرومی به ما گفت که صدایی جدید کشف کرده که از دلنشین‌ترین صداهای آواز در لبنان است. او به صاحب این صدا نام فیروز را داده و قرار است او را در برنامه‌های ایستگاه رادیویی لبنان معرفی کند، پس از اینکه روی آموزش و پرورش حنجره او و آماده‌سازی آهنگ‌های ویژه برایش کار کرده است.»
حلیم الرومی که اوایل سال ۱۹۵۰ از قبرس به لبنان آمد، سمت مدیر بخش موسیقی رادیوی لبنان را بر عهده گرفت. او همزمان با آغاز به کارش در این بخش، کشف صدایی جدید را اعلام کرد که نام فیروز را بر او گذاشته بود. او این کشف را با اجرای آهنگی به لهجه مصری با عنوان «ترکت قلبی وطاوعت حبک» از کلمات منیر عوض معرفی کرد. این آهنگ در ۲۴ فوریه ۱۹۵۰ پخش شد، همان‌طور که برنامه‌های رادیویی منتشرشده در مجلات آن زمان نشان می‌دهند.

نخستین ترانه‌ها

ترانه «ترکت قلبی» آغازگر مسیر فیروز به عنوان یک خواننده «سولو» در فوریه ۱۹۵۰ بود. در ماه بعد، او در بخش «رکن الشباب» ترانه‌هایی از نوع «ترانه‌های رقص» اجرا کرد که آهنگ‌سازی آنها بر عهده جورج فرح، آهنگساز لبنانی و یکی از همکاران رادیو و کنسرواتوار ملی موسیقی بود. در ماه مه، فیروز آهنگ «یا حمام یا مروح بلدک» را با کلمات فتحی قورة و آهنگ حلیم الرومی اجرا کرد. این آهنگ به سبک مصری بود و به دلیل انتشار آن روی صفحه گرامافون دو سال بعد، همچنان شناخته شده است.
این مسیر با اجرای ترانه‌هایی مانند «رومبا عطشان» در ژوئیه و «رومبا عیون» در اوت در برنامه «رکن الشباب» ادامه یافت. در همان ماه اوت، فیروز سرود «المهاجرین» را با آهنگ‌سازی جورج ضاهر اجرا کرد. مجله «الإذاعة» این اثر را ستود و اجرای فیروز را «زیبا و قدرتمند» توصیف کرد، اما از صدای جورج ضاهر به دلیل ضعفش انتقاد و تأکید کرد که حضور فیروز عامل اصلی موفقیت این اثر بود.
در پایان اوت، فیروز با آهنگ‌سازی جورج ضاهر، دو ترانه از مقامات مختلف اجرا کرد: یکی از مقام بیات با عنوان «یا قلب حاج تنوح» و دیگری از مقام عجم با عنوان «نحن البنات اللبنانیات». یک منتقد مجله «الإذاعة» اجرای فیروز در آهنگ اول را موفق ندانست، زیرا صدای او با این سبک غریبه بود، اما او را در آهنگ دوم ستود و نوشت: «این آهنگ با صدای درخشان او هماهنگ بود و او آن را با تلاشی قابل تقدیر به سرانجام رساند.»

فیروز به همکاری با جورج فرح و جورج ضاهر در «رکن الشباب» ادامه داد و گفت‌وگوی موسیقایی «أین أنت» را با خواننده‌ای به نام کلوفیس الحاج و گفت‌وگوی دیگری با عنوان «سامبا الکروم» را با خواننده دیگری به نام جورج عازار اجرا کرد. اما امروزه هیچ اثری از این آثار اولیه فیروز در آرشیو رادیو یافت نمی‌شود.

حنجره‌ای با برد بلند

در اوایل اکتبر، مجله «الإذاعة» مقاله‌ای با عنوان «کُر رادیو، مدرسه‌ای مدرن برای استعدادها» منتشر کرد و نوشت که این گروه کر شامل چهار خانم به نام‌های لیلی صعیدی، کاروان، فیروز و آمال است. در ادامه آمده بود: «از این گروه کر، خوانندگان زن و مرد بسیاری فارغ‌التحصیل شده‌اند. از میان خوانندگان زنی که اکنون برای فارغ‌التحصیلی از گروه کر آماده می‌شوند، خواننده نوظهوری به نام فیروز است که دارای حنجره‌ای با برد بلند است و تمام سبک‌های موسیقی را با مهارت اجرا می‌کند. او تانگو و والس را با همان سهولتی اجرا می‌کند که موشحات اندلسی را می‌خواند.»
این نوشته نشان می‌دهد که فیروز کار خود را در رادیو به‌عنوان یک «همخوان» در گروه کر زنانه‌ای متشکل از چهار صدا آغاز کرد و به‌سرعت به‌عنوان خواننده‌ای مستقل (سولو) نیز فعالیت خود را ادامه داد.
این تمجید از خواننده نوظهور بار دیگر در پایان اکتبر تکرار شد، هنگامی که مجله مقاله‌ای با عنوان «هنرمندان فردا» منتشر کرد. محمد بدیع سربیه در این مقاله به تعدادی از خوانندگان زن پرداخت و در پایان نوشت: «اما صدای دلنشین و روح‌نواز فیروز که همیشه در کنسرت‌های رادیو می‌شنویم، به‌زودی جایگاه خود را در میان بهترین صداهای موسیقی لبنان خواهد یافت.»

فیروز با حلیم الرومی در میان تعدادی از کارکنان بخش موسیقی رادیوی لبنان، اوایل دهه پنجاه میلادی (آرشیو محمود الزیباوی)

همکاری تدریجی با عاصی و منصور

فیروز فعالیت خود را در رادیو به‌عنوان همخوان در گروه کر و خواننده‌ای مستقل آغاز کرد. این فعالیت او را با برادران عاصی و منصور الرحبانی، که پیش از او وارد این حوزه شده بودند، همراه ساخت. عاصی در زمستان ۱۹۴۸ به‌عنوان نوازنده ویلن و آهنگساز در رادیوی لبنان استخدام شد و منصور از همان ابتدا با او همکاری کرد، همان‌طور که مرور مجلات رادیویی آن دوران نشان می‌دهد.
نام الرحبانی در برنامه‌های رادیویی از مارس ۱۹۴۸ به بعد دیده می‌شود و سپس عنوان «گروه الرحبانی در اجرای ترانه‌های متنوع» ظاهر می‌گردد. این برنامه به یک برنامه هفتگی در صبح‌های همان ساعت تبدیل شد.
در سال ۱۹۴۹ نیز نام الرحبانی در برنامه‌های رادیویی دیده می‌شود، اما جالب است که گاهی عنوان گروه به «سه‌نفره رحبانی» تغییر می‌کند که با ورود خواننده‌ای به نام نجوی، نام هنری سلوی الرحبانی، خواهر عاصی و منصور، هم‌زمان است. هرچند نام «برادران الرحبانی» گاهی از برنامه‌ها حذف می‌شد، اما در متن ترانه‌های الرحبانی منتشر شده در مجله «الإذاعة» دیده می‌شد، که نشان می‌دهد عاصی و منصور از همان ابتدا این نام مشترک را به کار برده‌اند.
شروع همکاری فیروز با برادران الرحبانی احتمالاً از طریق کار او در گروه کر رادیویی آغاز شد و این همکاری به‌تدریج به یک شراکت نزدیک تبدیل شد، نه به‌صورت ناگهانی، همان‌طور که گاهی امروز روایت می‌شود.
حلیم الرومی به این تحول در مقاله‌ای که در اکتبر ۱۹۵۴ در مجله «الإذاعة» منتشر کرد، اشاره کرد و داستان کشف فیروز را بازگو نمود. او در پایان نوشت:
«از عجایب روزگار این بود که وقتی فیروز را به همکارم عاصی الرحبانی معرفی کردم تا در برنامه‌های غنایی رقص شرکت کند، او به من گفت: این صدا برای ترانه‌های رقص مناسب نیست و شاید فقط برای ترانه‌های سبک قابل‌استفاده باشد. اما روزگار چرخید و فیروز توانمندترین و موفق‌ترین خواننده ترانه‌های رقص شد، و بنای هنری الرحبانی بر همین صدا استوار گشت، به اعتراف خود عاصی الرحبانی.»

«برای آواز مناسب نیست»

در مقابل، عاصی الرحبانی در مصاحبه‌ای که مجله «أهل الفن» در مه ۱۹۵۵ منتشر کرد، روایت می‌کند:
«من در حال آماده‌سازی برنامه‌های موسیقی و آواز برای رادیو بودم. روزی حلیم الرومی، رئیس بخش موسیقی رادیو، مرا دعوت کرد تا به صدای جدیدی گوش دهم. دختری جوان با کتابی در دست و پدرش همراه او آمدند. صدایش را شنیدم و گفتم: بد نیست. اما باور داشتم که او برای آواز مناسب نیست. برادرم نیز گفت که او به‌هیچ‌وجه برای آوازهای رقص مناسب نیست. با این حال، آموزش او را آغاز کردم و او به بهترین کسی تبدیل شد که این نوع آواز را اجرا می‌کند.»
در مصاحبه‌ای دیگر از سال ۱۹۵۶، که در کتابچه «فیروز، خواننده خجالتی» ذکر شده است، عاصی بیان می‌کند که هنگام ورود فیروز به رادیو صدای او را شنیده و به تلفظ او ایراد گرفته و آن را نیازمند اصلاح دانسته است. او اضافه می‌کند:

«از همان زمان برخی نقش‌ها را در برنامه‌هایی که از رادیوی لبنان ارائه می‌کردم به او سپردم و متوجه شدم که او استعدادهای نادری در اجرای درست و حفظ سریع بدون اشتباه دارد.»

فیروز با عاصی الرحبانی و حلیم الرومی، در کنار منصور الرحبانی، و در پس‌زمینه یکی از کارکنان رادیوی لبنان (آرشیو محمود الزیباوی)

ورود فیروز به‌عنوان خواننده «سولو» در آثار الرحبانی احتمالاً از پاییز ۱۹۵۰ آغاز شد و اولین اثر مشترک آن‌ها آهنگی صبحگاهی به نام «جناتنا» بود. با این حال، فیروز در این دوران به فعالیت‌های مستقل خود ادامه می‌داد و برادران الرحبانی نیز به فعالیت‌های مرسوم خود مشغول بودند.
در ماه‌های بعد، همکاری میان برادران الرحبانی و این خواننده نوپا مستحکم‌تر شد. فیروز جایگزین خواهر آن‌ها، سلوی الرحبانی، شد و به رکن اصلی گروه آن‌ها تبدیل گردید.
هم‌زمان با این همکاری، فیروز در رادیوی لبنان نیز به فعالیت خود ادامه داد و با آهنگسازان معتبر این شبکه همکاری کرد. از جمله، خالد ابوالنصر، که فیروز از ساخته‌های او ابیاتی منتخب از قصیده «یا أیها الشادی» سروده ایلیا ابوماضی، شاعر مهاجر، را اجرا کرد. اما این همکاری‌ها در سال‌های بعد به‌تدریج کاهش یافت.

شریک ماجراجویی الرحبانی

با همراهی عاصی و منصور، فیروز به ایستگاه «الشرق الأدنى» وابسته به رادیوی بریتانیا راه یافت و تحت حمایت صبری شریف، ناظر برنامه‌های موسیقی و غنایی این ایستگاه، قرار گرفت. صبری شریف از سال 1949 به ماجراجویی الرحبانی علاقه نشان داد و آن را پشتیبانی کرد. این همکاری در پاییز 1951 به مرحله جدیدی رسید، زمانی که مدیر رادیوی سوریه، احمد عسّه، نیز این پروژه را پذیرفت و توجه ویژه‌ای به آن نشان داد. مجموعه‌ای از ضبط‌های متنوع موجود در آرشیو رادیوی سوریه، که به عنوان بخشی از آثار نخستین همکاری برادران الرحبانی با فیروز باقی مانده، گواه این همکاری است.
از شگفتی‌های جالب توجه این است که در این دوره ابتدایی، صدای فیروز از طریق سه ایستگاه رادیویی به شهرت رسید و نام هنری او در مطبوعات مطرح شد، اما نام واقعی او ظاهراً هرگز بر زبان نیامد. نکته جالب‌تر این است که چهره او تقریباً برای دو سال کاملاً ناشناخته بود، تا این که مجله «الصیاد» در 13 دسامبر اولین عکس از او را منتشر کرد. این عکس در ستونی هفتگی کوچک در صفحه «أهل الفن» با عنوان «آرشیو هنر» چاپ شد که حاوی اولین اشاره به وضعیت اجتماعی فیروز نیز بود.