یهود در رمان‌های سعودی؛ ​پنج رمانی که از «گتو» می‌گذرند و سئوال‌ها برمی‌انگیزند

همه چیز جز عادی سازی روابط

یهود در رمان‌های سعودی؛ ​پنج رمانی که از «گتو» می‌گذرند و سئوال‌ها برمی‌انگیزند
TT

یهود در رمان‌های سعودی؛ ​پنج رمانی که از «گتو» می‌گذرند و سئوال‌ها برمی‌انگیزند

یهود در رمان‌های سعودی؛ ​پنج رمانی که از «گتو» می‌گذرند و سئوال‌ها برمی‌انگیزند

طی چهار سال پنج رمان از نویسندگان سعودی(نیمی از آنها نویسنده زن هستند) منتشر شدند که مسئله یهودیان را دست مایه خود می‌سازند؛ زندگی یهودیان، تاریخ آنها، شیوه‌های رفتار و سلوک‌شان و... به کمک شخصیت‌های یهودی که در را به روی صحنه‌ای  سرشار از جزئیات محیط یهودی نزدیک جزیره عربی است باز می‌کنند، یعنی محیط یهودیان یمن. دریکی از رمان‌ها قاهره صحنه حوادث و ارتباط به عنصر یهودی می‌شود.
در همه رمان‌ها یهودیان در داستان‌هایی انسانی آمیخته می‌شوند که دعوت به آشنایی با جامعه یهودی می‌کند. از این طریق گردش حوادث صورت می‌گیرد تا مسائل عام انسانی که از آگاهی نویسنده سرچشمه می‌گیرند، بررسی و به سنگ زیربنای مسائل رمان بدل می‌شوند؛ هویت و رویارویی ملی و مسائل مربوط به زن و مردسالاری جامعه. در کل اینها مسائلی هستند که بدون به خدمت گرفتن عنصر یهودی که گاهی در اغلب این آثار به نظر تحمیلی می‌آید، می‌توانند به پیش بروند.
همه پنج رمان به دنبال نوعی «تفاوت»‌اند و شاید آن را در «گتوی» یهودی یافته‌اند، عناصری که پیش از این برای ایده رمان و ساختار متنش به آنها پرداخته نشده است... اما اینکه این آثار در زمان‌های نزدیک به هم منتشر شده‌اند، پرسش‌های زیادی را مطرح می‌کند... علیرغم اینکه نویسندگانی که با آنها سخن گفتیم، بعید می‌دانند از رمان‌های آنها بهره‌برداری سیاسی شده باشد و به نظر آنها راه را برای پذیرش فرهنگ عادی سازی آماده نمی‌کنند.
نویسندگان شرکت کننده در این پژوهش براین نظرند که یهودیت بخشی از عناصر تشکیل دهنده فرهنگ جزیرة العرب‌اند. در جنوب و غرب همین طور در یمن، قبایل یهودی زندگی می‌کردند. بلکه برخی پژوهشگران به ضرس قاطع مدعی‌اند تورات در جنوب جزیرة العرب نازل شد. آخرین آنها دکتر احمد بن سعید قشاش در کتاب« جستارهایی در تاریخ جغرافیای قرآن و تورات و لهجه‌های مردم سرا» که درسال 2018 منتشر شده است. نویسنده در این کتاب به گفته‌ای در مجله «العرب» استناد می‌کند که موطن اصلی بنی اسرائیل در جزیرة العرب منطقه العلا بوده است(صفحه 293-294).
پیش ازآن مورخ لبنانی دکتر کمال الصلیبی در تحقیق مشهورش«تورات از جزیرة العرب آمد»(1985) نظریه جدل انگیزی مطرح کرد که می‌گوید، منطقه عسیر، فلسطین تورات است و بنی اسرائیل از اقوام منقرض شده عرب‌اند و دین یهود در منطقه ظهران نشو ونما یافت.
پنج رمانی که اخیراً منتشر شده‌اند عبارتند از: « یهودیة مخلصة/ یهودی نجات بخش» نوشته سالم الموشی(2015). رمان «مجنون لیلی الیهودیة/مجنون لیلی یهودی» اثر حمد حمید الرشیدی(2016) و رمان «قاع الیهود/ زمین یهود» نوشته علی الامیر(2018). رمان «غربة یهودیة/غربت یهودی» اثر رجاء بندر(2020) و رمان «اللیدی تالی-الاحساء 1912/ بانو تالی-احساء 1912) نوشته فوزی صادق.
-«یهودیة مخلّصة» نوشته سالمه الموشی
این رمان سال 2015 توسط انتشارات(ازمنه) منتشر شد. پیش از این از این نویسنده دو کتاب نقد ادبی منتشر شده بود(ایها النقصان من رآک... نساء تحت العرش/ای نقصان چه کسی تو را دید... زنان زیر عرش) و «الحریم الثقافی بین الثابت و المتحول/ حریم فرهنگی میان ثابت و متغیر».
سالمه پژوهشگر تاریخ، فعال فرهنگی در زمینه حمایت از زنان و عضو جمعیت علوم سیاسی سعودی است.
با اینکه رمان عنوان «یهودی منجی» را برخود دارد، اما داستان دختر جوانی را روایت می‌کند که در محیط یهودیان یمن زندگی می‌کند ولی نویسنده تلاش دارد رمان را بدل به سفری سخت برای یافتن رهایی روحی و روانی بسازد. در ابتدا رمان را تقدیم می‌کند به « همه روان‌هایی که درد بزرگ را تجربه کرده و زیسته‌اند و کسانی که درخت توت بر زخم‌های خونین‌شان به ثمر می‌نشیند».
نویسنده، یمن را انتخاب کرده تا فضای رمان در آن شکل بگیرد و ماجرای دختر جوان یهودی به نام (هوشع) را روایت می‌کند؛ نامی که نماد «رهایی» است. از طریق او وارد جامعه یهودی یمن می‌شود و اندکی در شکل گیری و اندیشه و باورهایش غوطه می‌زند. نگاهی به اوضاع سیاسی و اجتماعی می‌اندازد که منجر به کوچ یهودیان از یمن پس از آوارگی فلسطینی‌ها و برپایی کشور اسرائیل در سال 1948 می‌شوند. ماجرای مهاجرت مخفیانه‌ای را علنی می‌کند که بریتانیا و امریکا حمایت مالی کردند و سازمان دادند و موفق شدند 49 هزار یهودی را به فلسطین منتقل کنند.
رمان به قالب روانی انسانی خود برمی‌گردد و آمیزه‌ای از احساسات متضاد درباره خود و جست‌وجوی رهایی را به سطح می‌کشاند.
-«زمین یهود» اثر علی الامیر
«قاع الیهود» رمانی است به قلم نویسنده سعودی علی الامیر در حدفاصل 2016 تا 2017 و در سال 2018 توسط انتشارات النابغه مصری منتشر شد و 384 صفحه حجم دارد. بیشتر حوادث آن در کوی زمین یهود اتفاق می‌افتند که محله‌ای قدیمی در شهر صنعاست. ماجرا پیرامون خالد قهرمان رمان می‌گردند؛ دانشجویی سعودی از پدری اهل جازان و مادری یمنی. پدرش درمانگاهی در جازان و یکی درعسیردارد و آرزو دارد او پزشک بشود اما موفق به قبولی در دانشگاه‌های سعودی نمی‌شود و ناچار برای تحصیل در رشته داروسازی راهی صنعا می‌شود. با توجه به اینکه از نگاه پدر دور شده، به کمک پول و خوش سیمایی جذب لذت‌ها می‌شود و درس و تحصیل را رها می‌کند و در دام عشق سه دخترمی‌افتد؛ منیره که دختر برگزیده مرد همه کاره شهراست و قبول نمی‌کند او را معرفی کند و نامش در رمان مجهول می‌ماند. دختر از نفوذش استفاده می‌کند و درمقابل مخالفانش را به دام می‌اندازد.
دومی صبریه، دختری معمولی از طبقه فقیر و ساکن محله زمین یهودی‌ها. دختر سوم، لوزه یهودی است که خانواده او تنها بازمانده یهودیان در محله‌اند به همین دلیل اعضای آن هویت خود را پنهان می‌کنند. لوزه و منیره در گروه رقص در عروسی‌ها کار می‌کنند. همین طور لباس عروس درکارگاه منیره می‌دوزد پیش منیره و عاشق‌اش خالد به دین اسلام تظاهر می‌کند، البته جلوی خالد ابایی ندارد که همدلی‌اش با یهود را نشان دهد.
وقتی خالد پی می‌برد آن دختر یهودی است تأثیری برعشق‌اش نمی‌گذارد و تصمیم می‌گیرد به احترام او هیچ وقت وارد این مقوله نشود. پس از اینکه پیش او اعتراف می‌کند یهودی است شروع به گله از اوضاع مردم‌اش در سرزمین‌شان یمن می‌کند، جایی که در آن سرزمین جز تبعیض هیچ نمی‌بینند، در کار و آموزش. بعد هم تاریخ چند هزار ساله یهودیان یمن را واکاوی می‌کند و ...
-«غربت یهودی» نوشته رجاء بندر
این رمان با حجم 176 صفحه در قطع متوسط توسط انتشارات نادی جازان الادبی در سال 2020 منتشر شد. این رمان نوشته نویسنده جوان رجاء بندر است که پیش از این هیچ اثری ادبی منتشر نکرده. «غربت یهودی» ماجرای دختر جوانی است که از مادری یمنی و پدری عرب و مسلمان از کشوری دیگر متولد شده و سه سال پس از ادواج از هم جدا می‌شوند. مرد دختر خردسالش را رها می‌کند تا پیش مادرش بماند و در محیطی یهودی تربیت می‌‌شود. مطابق با آموزش‌های یهودی بزرگ می‌شود وآن را به عنوان دین می‌پذیرد. اما مرگ مادر پدر را ناگزیرمی‌کند برگردد و دخترش را به کشورش ببرد؛ جامعه‌ای متفاوت با زندگی مختلف. دختر در 19 سالگی شروع به شناخت پدر و محیط جدیدش می‌کند. مشخصات فضای جازان، منطقه مجاور یمن کاملا در رمان مشخص است جایی که عبدالله و دخترش عفراء به آن منتقل می‌شوند و فضای ادامه ماجراهای رمان است. این رمان نیز به تم‌های اجتماعی همچون وضعیت زنان و تقابل میان زندگی سنتی و زندگی امروزین و روابط مردان و زنان می‌‌پردازد... موضوع یهودیت مسئله اصلی رمان نیست بلکه قصه دختری یمنی و مادرش را روایت می‌کند که به طورتصادفی محیط زندگی‌شان جامعه یهودی یمن است. رمان به طور کامل از ویژگی‌های جامعه یهودی یمن مانند تلاش آنها برای حفظ هویت خویش و ذوب نشدن در محیط اسلامی خواه در آموزش خاص یا تن ندادن به ازدواج با دیگران و ... غفلت می‌کند.
-«مجنون لیلای یهودی» نوشته حمد حمید الرشیدی
این رمان اثر نویسنده و منتقد و شاعر سعودی حمد حمید الرشیدی است که توسط انتشارات العربی بیروت در سال 2016 و در 502 صفحه و قطع متوسط منتشر شده است.
رمانی تخیلی که حوادث تاریخی را دست‌مایه قرار می‌دهد و آنها را در قالب ادبی می‌ریزد. ماجرای جوانی سعودی از یک خانواده بدوی را روایت می‌کند که خانواده‌اش به دلیل شرایط اقتصادی سخت در جزیرة العرب به بلاد شام مهاجرت می‌کنند و او در ریاض رشد می‌کند و زندگی مرفهی می‌یابد و به قاهره می‌رود تا تحصیل کند که ماجراهای رمان همانجا اتفاق می‌افتند.
قهرمان رمان تصوری منفی از یهود و نقش‌شان در جنگ با عرب‌ها دارد، تصوری که از تاریخ جنگ عرب‌ها و جنبش صهیونیستی آب می‌خورد. به همین دلیل قهرمان زن رمان «لیلی شالوم یهودی» عامل جلو بردن ماجراهای قومی می‌شود که قهرمان رمان جوان سعودی(شاکر) به آنها ایمان آورده بود و در داستان طوفانی عشق میان لیلای بسیار زیبا و جوان یمنی به نام (ابراهیم) که در حد جنون دل به آن دختر داده بود، نوعی فرورفتن سیاسی و تمدنی می‌بیند... و به همین دلیل آتش زیر خاکستر جنگ فرهنگی میان عرب و یهود جان می‌گیرد.
شاکر تلاش کرد به دام عشق لیلی نیفتد:« لیلی از من پرسید انگار قصد دارد از شخصیت خشک و حیرت‌ساز و گنگ من سردربیاورد... تو واقعا آدم عجیبی هستی شاکر! بعد از اینکه چند لحظه‌ای به چشمان جادویی‌اش خیره شدم و صورتم را از او برگرداندم مبادا گرفتار جادوی فرعونی‌ ویرانگرش بشوم به او گفتم: لیلی به خاطر کاری که تو می‌کنی و من دست به آن نمی‌زنم از گله نکن... خواهش می‌کنم، من زن و بچه و خانواده عرب و مسلمان و محافظه کار دارم.»
-«لیدی تالین-احساء1912» نوشته فوزی صادق
رمان «لیدی تالین» نوشته فوزی صادق در میان رمان‌هایی که به مسئله یهود می‌پردازند، تنها رمانی است که زندگی یهودیانی را واکاوی می‌کند که برخی از آنها در احساء درشرق سعودی زندگی می‌کنند و ماجراهای آن پشت پرده محله یهودی هفوف احساء می‌گذرند.
رمان در باره محله‌ یهودیان صحبت می‌کند که ده‌ها خانواده یهودی مهاجر به آن آمدند و در زمان عثمانی‌ها ساکن احساء شدند. همچنین مقبره یهودیان را توصیف می‌کند که در زمینی مرتفع در بیرون حصار دور محله قرار دارد. آنجا نوار طولانی نخل وجود دارد که از شمال محله یهودی‌ها تا چشمه «ام خریسان» معروف کشیده شده است.
پشت محله یهودی‌ها برخی مهاجران و رانده شدگان در خانه‌های حلبی و لانه‌وار زندگی می‌کنند، اینان خانواده‌هایی هستند که اصل و نسبی ندارند، مانند کولی‌ها و زنانی که با کشتی‌ها یا از راه صحرا به آنجا آمده‌اند. ورود این گروه به داخل حصار بخش قدیمی شهر یا محله یهودی‌های ممنوع است. اینها در بیرون از حصار زندگی می‌کنند و تن به کارهای فرودستانه همچون بارکشی می‌دهند و متهم به گسترش زشتی‌ها می‌شوند.



پلی میان سه رودخانه… ترجمه‌ای انگلیسی و تصویری از رؤیاهای نجیب محفوظ

نجیب محفوظ در بالکن کافه‌اش مشرف به میدان التحریر در قاهره، سال ۱۹۸۸ (فرانس پرس)
نجیب محفوظ در بالکن کافه‌اش مشرف به میدان التحریر در قاهره، سال ۱۹۸۸ (فرانس پرس)
TT

پلی میان سه رودخانه… ترجمه‌ای انگلیسی و تصویری از رؤیاهای نجیب محفوظ

نجیب محفوظ در بالکن کافه‌اش مشرف به میدان التحریر در قاهره، سال ۱۹۸۸ (فرانس پرس)
نجیب محفوظ در بالکن کافه‌اش مشرف به میدان التحریر در قاهره، سال ۱۹۸۸ (فرانس پرس)

با صداقتی نادر، رمان‌نویس لیبیایی-بریتانیایی «هشام مطر» ترجمه‌اش از کتاب «رؤیاهای آخر» نجیب محفوظ را با یک اعتراف آغاز می‌کند.
مطر در تنها دیدارشان در دهه ۹۰ میلادی، از محفوظ پرسید که نویسندگانی را که به زبانی غیر از زبان مادری‌شان می‌نویسند، چگونه می‌بیند؟

این پرسش بازتاب دغدغه‌های نویسنده‌ای جوان بود که در آمریکا متولد شده و مدتی در قاهره زندگی کرده بود، پیش از آنکه برای در امان ماندن از رژیم معمر قذافی (که پدر مخالفش را ربوده بود) به بریتانیا برود و در مدرسه‌ای شبانه‌روزی با هویتی جعلی نام‌نویسی کند.
و پاسخ محفوظ، همانند سبک روایت‌اش، کوتاه و هوشمندانه بود: «تو به همان زبانی تعلق داری که به آن می‌نویسی.»

«خودم را یافتم... رؤیاهای آخ

اما مطر اعتراف می‌کند که در بازخوانی‌های بعدی‌اش از آن گفتگو، چندین بار خود را در حال افزودن حاشیه‌ای یافت که محفوظ هرگز نگفته بود: خلاصه‌ای که می‌گفت: «هر زبان، رودخانه‌ای است با خاک و محیط خودش، با کرانه‌ها و جریان‌ها و سرچشمه و دهانه‌ای که در آن می‌خشکد. بنابراین، هر نویسنده باید در رودخانه زبانی شنا کند که با آن می‌نویسد.»

به این معنا، کتاب «خودم را یافتم... رؤیاهای آخر» که هفته گذشته توسط انتشارات «پنگوئن» منتشر شد، تلاشی است برای ساختن پلی میان سه رودخانه: زبان عربی که محفوظ متن اصلی‌اش را به آن نوشت، زبان انگلیسی که مطر آن را به آن برگرداند، و زبان لنز دوربین همسر آمریکایی‌اش «دیانا مطر» که عکس‌های او از قاهره در صفحات کتاب آمده است.

مطر با انتخاب سیاه و سفید تلاش کرده فاصله زمانی بین قاهره خودش و قاهره محفوظ را کم کند (عکس‌: دیانا مطر)

کاری دشوار بود؛ چرا که ترجمه آثار محفوظ، به‌ویژه، همواره با بحث و جدل‌هایی همراه بوده: گاهی به‌خاطر نادقیق بودن، گاهی به‌خاطر حذف بافت و گاهی هم به‌خاطر دستکاری در متن.
اندکی از این مسائل گریبان ترجمه مطر را هم گرفت.
مثلاً وقتی رؤیای شماره ۲۱۱ را ترجمه کرد، همان رؤیایی که محفوظ خود را در برابر رهبر انقلاب ۱۹۱۹، سعد زغلول، می‌یابد و در کنارش «امّ المصریین» (لقب همسرش، صفیه زغلول) ایستاده است. مطر این لقب را به‌اشتباه به «مصر» نسبت داد و آن را Mother Egypt (مادر مصر) ترجمه کرد.

عکس‌ها حال و هوای رؤیاها را کامل می‌کنند، هرچند هیچ‌کدام را مستقیماً ترجمه نمی‌کنند(عکس‌: دیانا مطر)

با این حال، در باقی موارد، ترجمه مطر (برنده جایزه پولیتزر) روان و با انگلیسی درخشانش سازگار است، و ساده‌گی داستان پروژه‌اش را نیز تداعی می‌کند: او کار را با ترجمه چند رؤیا برای همسرش در حالی که صبح‌گاهی در آشپزخانه قهوه می‌نوشید آغاز کرد و بعد دید ده‌ها رؤیا را ترجمه کرده است، و تصمیم گرفت اولین ترجمه منتشرشده‌اش همین باشد.
شاید روح ایجاز و اختصار زبانی که محفوظ در روایت رؤیاهای آخرش به‌کار برده، کار مطر را ساده‌تر کرده باشد.
بین هر رؤیا و رؤیای دیگر، عکس‌های دیانا مطر از قاهره — شهر محفوظ و الهام‌بخش او — با سایه‌ها، گردوغبار، خیالات و گاه جزئیات وهم‌انگیز، فضا را کامل می‌کنند، هرچند تلاش مستقیمی برای ترجمه تصویری رؤیاها نمی‌کنند.

مطر بیشتر عکس‌های کتاب را بین اواخر دهه ۹۰ و اوایل دهه ۲۰۰۰ گرفته است(عکس‌: دیانا مطر)

در اینجا او با محفوظ در عشق به قاهره شریک می‌شود؛ شهری که از همان جلسه تابستانی با نویسنده تنها برنده نوبل ادبیات عرب، الهام‌بخش او شد.
دیانا مطر با انتخاب سیاه و سفید و تکیه بر انتزاع در جاهایی که می‌توانست، گویی تلاش کرده پلی بسازد بین قاهره خودش و قاهره محفوظ.
هشام مطر در پایان مقدمه‌اش می‌نویسد که دلش می‌خواهد محفوظ را در حالی تصور کند که صفحات ترجمه را ورق می‌زند و با همان ایجاز همیشگی‌اش می‌گوید: «طبعاً: البته.»
اما شاید محتمل‌تر باشد که همان حکم نخستش را دوباره تکرار کند: «تو به همان زبانی تعلق داری که به آن می‌نویسی.»
شاید باید بپذیریم که ترجمه — نه‌فقط در این کتاب بلکه در همه‌جا — پلی است، نه آینه. و همین برایش کافی است.