«شازده کوچولو»؛ داستان کودکانه یا رمان فلسفی؟

محافل فرهنگی فرانسه هشتادمین سال انتشارش را جشن می‌گیرند


آنتوان دو سنت اگزوپری در هواپیمای خود - جلد شازده کوچولو
آنتوان دو سنت اگزوپری در هواپیمای خود - جلد شازده کوچولو
TT

«شازده کوچولو»؛ داستان کودکانه یا رمان فلسفی؟


آنتوان دو سنت اگزوپری در هواپیمای خود - جلد شازده کوچولو
آنتوان دو سنت اگزوپری در هواپیمای خود - جلد شازده کوچولو

در نگاه اول با گرافیک مفرح و سبک روایی ساده‌اش به نظر می‌رسد یک کتاب کودکانه است، اما خواننده «شازده کوچولو» به زودی متوجه می‌شود که این رمان عمیق و شاعرانه‌ای است درباره تبعید، کودکی، عشق، ایثار و دیگر ژرفا. معانی که در همه فرهنگ‌های جهان طنین‌انداز شده است. علیرغم اتفاق نظر همگان در مورد ارزش ادبی این اثر، نظرات در مورد طبقه‌بندی آن متفاوت است. هر یک از ما این تفاوت رمان را به بستری مناسب برای تحقیق و پژوهش تبدیل کرده که از جلد و مفاهیم نقاشی‌ها، اشکال هندسی و عنوان آن شروع می‌شود و با مضامین نمادینی که عناصر رمان مانند گل رز، سیاره، گوسفند و روباه ادامه می‌یابد.
این رمان که محافل فرهنگی گذشت هشتاد سال از ظهورش را جشن می‌گیرند، یکی از مشهورترین آثار نویسنده فرانسوی آنتوان دو سنت اگزوپری و گسترده‌ترین رمان در جهان است که بیش از هشتاد میلیون نسخه فروخته و به بیش از دویست زبان ترجمه شده است (که بعد از کتاب مقدس پرترجمه‌ترین رمان است)، همچنین لوموند آن را به عنوان یکی از بهترین آثار ادبی قرن بیستم برگزید. این رمان ارتباط تنگاتنگی با افسانه «نویسنده خلبان» دارد که بخشی از ادبیات آنتوان دو سنت اگزوپری است. کتاب «بادها، شن‌ها و ستاره‌ها»ی او به هوانوردی به عنوان یک ماجراجویی می‌پردازد و در «سرزمین مردها» درباره شجاعت و فداکاری خلبانان فرانسوی در برابر اشغال نازی‌ها می‌نویسد. در رمان «پرواز در شب»، او از تجربیات خود در هوانوردی تجاری در آمریکای جنوبی گرفته تا پایان «شازده کوچولو» که در آن قهرمان به عنوان خلبانی ظاهر می‌شود که هواپیمایش در جایی در صحرای شمال آفریقا سقوط کرده است. و این افسانه‌ای است که نویسنده فرانسوی را تا آخرین روزهای زندگی‌اش همراهی می‌کرد، جایی که او در تابستان 1944 در حالی که در هواپیما بود جان سپرد. رمان همچنین به تبعیدگاه امریکایی نویسنده ارتباط دارد که پس از شکست فرانسه، به این امید که نقشی در بازگشت متفقین به سرزمین‌های اروپایی و نجات آن از دست دشمن نازی بازی کند به آنجا رفت. سنت اگزوپری در آن زمان، در مقایسه با روشنفکران فرانسوی دیگر که برای فرار از دست نازی‌ها به آمریکا مهاجرت کردند مانند آندره برتون و لوی اشتراوس از همه مشهورتر و محبوب‌تر بود. همچنین مشخص است که ایده این رمان در سال 1942 در نیویورک متولد شد و از ناشر آمریکایی او به ویژه از طرف همسر این ناشر بود که پس از مشاهده علائم افسردگی در او سعی کرد او را مشغول نوشتن کند؛ به رنج او از انزوا در تبعید دور، که مشکلی است که در آثار نویسنده به وضوح نمایان شد، بنابراین هر دو شخصیت: کودک و خلبان، از وطن خود دور هستند و آرزوی بازگشت به آن را دارند. محقق آمریکایی جیکوب گرل در کتاب خود با عنوان «علوم سیاسی شازده کوچولو» (انتشارات باکس) این رمان را به عنوان «راهنمای عالی برای هنر حکومت‌داری سیاسی» معرفی کرده و آن را با کتاب «شاهزاده» نوشته ماکیاولی مقایسه می‌کند. هر دوی آنها، همانطور که نویسنده آمریکایی می‌گوید، درس‌هایی برای بزرگسالان دارند، با این تفاوت که «شازده کوچولو» به دنبال دیگران است، نه برای اینکه اقتدار خود را از طریق ترس به آنها تحمیل کند، بلکه برای بهره‌مندی از همراهی و گفتگوی آنها. در یکی از پاراگراف‌های داستان، شازده کوچولو بالای کوه می‌ایستد و فریاد می‌زند: «دوست من باشید….. من بیچاره‌ام...».
سئوال دیگری که در رابطه با این رمان به کرات مطرح می‌شود این است که این رمان برای کودکان است یا بزرگسالان؟ اگر بدانیم که سنت اگزوپری در مقدمه کارش آن را به دوست عزیزش لئون ورس تقدیم کرده بود، این سئوال قابل توجیه است و توضیح می‌دهد: «از بچه‌ها عذرخواهی می‌کنم زیرا این کتاب را به یکی از بزرگترها هدیه دادم، اما من یک بهانه جدی دارم و آن این است که این آدم بزرگ بهترین دوست من در این دنیاست و یک بهانه دیگر دارم که این آدم می‌تواند همه چیز را بفهمد، حتی کتاب‌های کودک را... و اگر همه این بهانه‌ها کافی نبود، من این کتاب را به کودکی که این فرد بزرگسال بود تقدیم خواهد کرد. همه آدم‌های بزرگ بچه‌های کوچک بودند، اما تعداد کمی از آنها این را به خاطر می‌آورند. من فداکاری‌ام را تصحیح می‌کنم و می‌گویم، به لئون وقتی کودک بود.». آیا سنت اگزوپری این رمان را خطاب به کودک یا بزرگسالی نوشت که روحش را حفظ کرد. کودک درونش؟ وقتی از فیلسوف مشهور آلمانی مارتین هایدگر، در مورد مهم‌ترین کتابی که در زندگی خود خوانده سؤال شد، او بدون تردید پاسخ داد: « شازده کوچولو» و افزود: « اینطور نیست که کتاب خطاب به کودکان است... بلکه پیام شاعر بزرگی است که ما را از هرگونه تنهایی سبک می‌کند و اوست که ما را برای درک رازهای بزرگ این دنیا هدایت می‌کند.»...
لارنس فنان فیلسوف فرانسوی در کتاب خود « شازده کوچولو، راز گل سرخ» (انتشارات لارماتان) چنین می‌نویسد: «(شازده کوچولو) یک رمان فلسفی استثنایی است که در پوشش متنی شاعرانه برای کودکان نوشته شده است». لارنس فنان تا آنجا پیش می‌رود که از ما دعوت می‌کند رمان را به دست کودکان، به‌ویژه خردسالان، نسپاریم، زیرا آن‌ها بالغ نیستند و آمادگی کافی برای جذب ظرافت فوق‌العاده آن را ندارند. پروفسور ادبیات فرانسه و برنده جایزه گنکور برای زندگینامه خود، فیلیپ فارست، پاسخ پیچیده‌تری ارائه می‌دهد و می‌نویسد: «(شازده کوچولو) تقابل یک کودک و یک بزرگسال و ادغام یک داستان کودکانه در یک رمان است. برای بزرگسالان این دوگانگی به رمان یک ویژگی می‌بخشد، و آن اینکه ما می‌توانیم آن را از منظر یک فرد بزرگ بخوانیم همچنین از منظر یک کودک، گویی بزرگترین دستاورد سنت اگزوپری همین نوشتن نبوغ‌آمیز است که امکان این خواندن دوگانه و متکامل را می‌بخشد» این محقق ادامه می‌دهد: «این رمان در تقاطع دو ژانر ادبی، رمان ماجرایی تخیلی و فانتزی قرار دارد. خواننده دو راه دارد: یا به داستان دوستی که شازده کوچولو و خلبان را گرد هم می‌آورد متقاعد شود، یا قبول می‌کند که ملاقات دو شخصیت حاصل توهم خلبان گمشده و خسته در دل بیابان است.» و اگر «شازده کوچولو» یک رمان کودکانه نیست، حداقل به گفته محقق فرانسوی فیلیپ فارست، داستانی است روایی درباره دنیای کودکی، معصومیت و تخیل وحشی، شبیه آنچه در رمان «پیتر پن» نوشته جیمز متیو بری یا آلیس در سرزمین عجایب نوشته لوئیس کارول بود. برخی تا آنجا پیش می‌روند که آن را به عنوان یک زندگی‌نامه طبقه بندی می‌کنند. به گفته برخی روانکاوان، این داستان تداعی کننده آسیب‌های دوران کودکی است که آنتوان دو سنت اگزوپری، به ویژه پس از مرگ برادر کوچکترش، فرانسوا، در سن سالگی چهارده سالگی براثر یک بیماری لاعلاج تجربه کرد. داستان همچنین این تصور را ایجاد می‌کند که نویسنده از تخیل و کنجکاوی کودکان تجلیل می‌کند. فرد بالغ (راوی) در واقع کودکی است که با کوری ذهن و چشم بزرگترها برخورد کرده است، بنابراین به جای قلم موی نقاش، هواپیما و به جای زمین، آسمان را انتخاب کرده است. راوی در دفاع از موضع کودکان در برابر بزرگسالان می‌نویسد که بزرگترها به او توصیه می‌کردند که نقاشی را رها کند و به تحصیل جغرافیا، تاریخ، حساب و دستور زبان بپردازد. بنابراین، در سن شش سالگی، قهرمان ما طراحی را کنار گذاشت و به سراغ حرفه دیگری رفت. او در این باره می‌گوید: «در میان پیران بسیار زندگی کردم، آنها را از نزدیک دیدم این رابطه تنگاتنگ تغییر چندانی در موقعیت من ایجاد نکرد، وقتی با یکی از آنها مواجه می‌شدم و درجه‌ای از هوش در او وجود داشت، با نقاشی شماره 1 خود او را آزمایش می‌کردم، اما او جواب می داد (کلاه است) و من بعد از آن، نه در مورد مار بوآ، نه در مورد جنگل بکر، و نه در مورد ستاره‌ها به او چیزی نمی‌گفتم. با او همگام می‌شدم و در مورد پل یا گلف، یا در مورد سیاست یا روابط به او می‌گفتم و این بزرگتر احساس خوشحالی می‌کند که با مردی چنین خردمند آشنا شده‌است. اگزوپری در اولین پاراگراف رمان خود می‌گوید که بزرگسالان توانایی تصور را از دست داده‌اند و افکار، رویاها و زبان جوانان را درک نمی‌کنند و همیشه سعی می‌کنند فرزندان خود را از خیال‌پردازی دور نگه دارند و آنها را به زمین واقعیت بکشانند.



«دره‌ پروانه‌ها»… نسخه‌ی داستان‌های متناقض

«دره‌ پروانه‌ها»… نسخه‌ی داستان‌های متناقض
TT

«دره‌ پروانه‌ها»… نسخه‌ی داستان‌های متناقض

«دره‌ پروانه‌ها»… نسخه‌ی داستان‌های متناقض

در رمان «وادی الفراشات/ دره‌ پروانه‌ها» از ازهَر جرجیس (انتشارات مسکیلیانی - تونس / الرافدین - بغداد 2024) یک نظم روایی موضوعی خاص وجود دارد که به دنبال ردپاهای تقریباً ثابت در دو رمان قبلی از ازهَر جرجیس می‌گردد: «خواب در باغ گیلاس» 2019 و سپس «سنگ سعادت» 2022. این دو رمان یک مجموعه روایی با جهان‌ها و موضوعات تقریبا تکراری شکل داده‌اند. می‌توان گفت که تکرار ویژگی‌ای است که بیشتر چندگانه‌ها بر پایه‌ آن بنا می‌شوند، و حتی بدون ویژگی تکرار نمی‌توان یک سیستم روایی را به عنوان چندگانه توصیف کرد. این امر از آن جهت که به هیچ وجه ایرادی در اصول اساسی ندارد، بلکه نوشته‌های مختلف جهت‌گیری‌ها و موضوعات مختلفی در چارچوب کلی مجموعه خواهند داشت. اما تکرار فشار می‌آورد که اغلب منجر به تحولی یا ناپایداری در جهان روایی می‌شود. در دو رمان قبلی، دو موضوع عمده وجود داشت. رمان «خواب در باغ گیلاس» به بازگشت خیالی به کشور پس از تبعیدی طولانی پرداخته بود. و رمان «سنگ سعادت» به روایت اعتراض و دنیاهای بی‌خانمانی توجه داشت. آیا در رمان «دره‌ پروانه‌ها» موضوع جدیدی مطرح می‌شود؟

دفتر ارواح

آسان‌ترین روش برای نوشتن یک رمان موفق این است که از سیستم نسخه‌نویسی استفاده کنید. این باور در «دره‌ پروانه‌ها» به روش‌های مختلفی نمایان می‌شود. بیایید به یاد بیاوریم که این همان روشی است که در دو رمان قبلی هم استفاده شد و آن‌ها موفقیت چشم‌گیری را به دست آوردند، چه از نظر انتشار و خوانده‌شدن، یا از نظر رسیدن به جایگاه بالایی در جوایز رمان عربی. آیا این توجیه برای تکرار تلاش برای بار سوم کافی است؟ دلیل قانع‌کننده این است که سیستم نسخه‌نویسی نظم روایی لازم را برای دو رمان فراهم کرده است. بنابراین، راوی‌ای وجود دارد که ابتدا به ما می‌گوید، یک پایان از پیش نوشته‌شده در آغاز رمان برایمان آورده شده. آیا پیش‌بینی یا اطلاع‌رسانی از پیش در مورد پایان، کارکرد ساختاری اساسی در رمان دارد؟ احتمالاً پاسخ به این سؤال مرتبط است با یک مشکل اساسی که به خود سیستم نسخه‌نویسی ارتباط دارد. بیایید پاسخ را خلاصه کنیم و بپرسیم: چرا سیستم نسخه‌نویسی در نوشتن یک رمان موفق مؤثر است؟ به نظر من نسخه‌نویسی به رمان این امکان را می‌دهد که بسیاری از مسائل را انجام دهد که مهم‌ترین آن شاید این باشد که امکان بازنویسی داستان همانند یک منطق دیگر را فراهم می‌کند. این امکان، راهی مناسب برای پیشنهاد تاریخ جدیدی است که با تاریخ روایی پذیرفته‌شده کاملاً متفاوت یا حتی متناقض است. بنابراین، «دره‌ پروانه‌ها» چه تاریخی پیشنهاد می‌دهد؟تاریخ «ارواح» یا تاریخ «مرده‌ها»، وظیفه بزرگی است که «مرده‌ها» به «زنده‌ها» واگذار می‌کنند؛ زیرا نوشتن تاریخ خاص مرگ، کاری است که باید «زنده‌ها» انجام دهند، اما «مرده‌ها» هر آنچه که از دستشان بر می‌آمد انجام داده و مرده‌اند، و این مسئولیت را به زنده‌ها می‌سپارند که تاریخشان را بنویسند. اما چه نوع «ارواحی» را «عزیز جواد»، قهرمان داستان و راوی آن، می‌خواهد بنویسد؟ رمان برای خود نوع جدیدی از ارواح را پیشنهاد می‌کند، ارواح «پروانه‌های بی‌نام»، یا کسانی که حتی فرصتی برای داشتن نام خاصی نداشته‌اند. بخشی از وظیفه مورخ این است که اجساد ناشناسی که در پیاده‌روها یا در سطل‌های زباله افتاده‌اند را نامگذاری کند، قبل از اینکه آن‌ها را در یک حفره یا دامنه تپه‌ای خارج از پایتخت دفن کند، و قبرستان پیشنهادی را «دره‌ پروانه‌ها» می‌نامد. و به طور مفروض، یا همانطور که خود رمان از ابتدا با عنوانش پیشنهاد می‌دهد، جمع‌آوری پروانه‌های مرده از خیابان‌ها موضوع جایگزین برای موضوعات بزرگ است، مانند روایت زندگی در سرزمین دیکتاتور یا اینکه رمان به موضوع اعتراض مربوط باشد. پس آیا «دره‌ پروانه‌ها» می‌خواهد روایت را در مقابل شلوغی روایت‌های بزرگ تا حدودی به ریتم آرام‌تر خود بازگرداند؟

جمهوری وحشت

شاید تصادف کور، «عزیز جواد» را به کشف روایت «دره پروانه‌ها» هدایت کند؛ زمانی که او با تاکسی قدیمی جسدهای تازه را جمع‌آوری کرده و آنها را در دره کم‌عمق نزدیک شهر «دیالی» دفن می‌کند. این تصادف شباهت زیادی به تصادف ورود پلیس به کتابخانه دایی «جبران» و یافتن کتاب «جمهوری وحشت» دارد که باعث زندانی شدن او به اتهام کتاب ممنوع مخالف با روایت دیکتاتور می‌شود. اما کتاب به «جواد» از طریق دوست دیروز او، که اکنون «متدین» شده و تاریخ بی‌خانمانی و گم‌شدگی خود را کنار گذاشته، می‌رسد؛ پس چگونه یک فرد تغییر کرده می‌تواند به روایت‌های لیبرال مخالف اعتماد کند؛ در حالی که او به روایت‌های دینی خود با اصل شناخته‌شده «فلسفه‌مان مثلاً» نزدیک‌تر است؟ اما نظم فرضی در «دره پروانه‌ها» تفسیری جدید از فقدان مستندات کافی برای روایت همان تصادف ارائه می‌دهد؛ چرا که زندگی «جواد» مجموعه‌ای از تصادف‌هاست؛ تصادف زندگی در کنار پدری که قادر به صحبت و ابراز خود نیست و این تصادف تبدیل به سرنوشتی می‌شود که راه فراری از آن نیست و زندگی ناقصی را تحت قدرت برادر بزرگ ادامه می‌دهد. آیا تصادف‌ها به پایان رسیده‌اند؟ زندگی «عزیز جواد» مجموعه‌ای از تصادف‌هاست که آخرین آن تصادفی است که او را به طور اتفاقی به روایت «دره پروانه‌ها» می‌رساند؛ بنابراین تصادف، به طنز، دلیل عشق میان او و «تمارا»، دختری از خانواده‌ای ثروتمند است و سپس ازدواج با او. و این تصادف است که دلیل اخراج او از شغل دولتی‌اش می‌شود. هیچ داستان منسجمی جز خود تصادف وجود ندارد. حتی لحظه‌ای که به داستان اصلی می‌رسد، داستان پروانه‌ها، که ربوده شدن «سامر» از سوی افراد ناشناس از درب خانه‌شان است، هیچ تفسیر منسجمی ندارد مگر اینکه این اتفاق پیش‌زمینه‌ای برای داستان پروانه‌ها و دره آن باشد. گویی رمان به‌طور ضمنی به ما می‌گوید که زندگی در سرزمین دیکتاتور و سپس زندگی قربانیانش فاقد صلاحیت برای توجیه است. و هیچ اشکالی ندارد، چرا که این خود ماهیت روایت پسامدرن است؛ روایت بدون توجیه‌ها و تفسیرهای اساسی، روایتی از نسخه‌نویسی که رمان جدید آن را با نگرش و منطقی متفاوت بازنویسی می‌کند.

دره پروانه‌ها... جدل پنهان

بگذارید به اصل داستان بازگردیم، دقیقاً به سؤال اصلی: موضوع رمان چیست؟ بلکه موضوع دست‌نوشته پیشنهادی چیست؟ دو مسیر مختلف، به ظاهر، بر دنیای رمان «دره پروانه‌ها» حاکم‌اند. مسیر اول نمایانگر داستان «عزیز جواد» است، که زندگی او را می‌بینیم؛ زندگی‌ای به تعویق افتاده و از اتفاقات مختلف تغذیه می‌شود. این مسیر بخش عمده‌ای از فضای نوشتاری متن را اشغال می‌کند؛ به طوری که سه فصل از پنج فصل که اندازه کل متن رمان است را تشکیل می‌دهد. به زبان اعداد، داستان عزیز جواد ۱۵۱ صفحه را در اختیار گرفته، به علاوه آنچه که در دو فصل دیگر فرامی‌گیرد. دست‌نوشته «دفتر ارواح»، که نسخه‌ای از دست‌نوشته ناتمام یا ناقص است، مشابه وبلاگ شب‌های مشهور است؛ همان‌طور که هزار و یک شب را داریم، دست‌نوشته ارواح تمام نمی‌شود و «دیگران» آن را می‌نویسند یا فصول جدیدی به آن اضافه می‌کنند. ما این موضوع را بدون کاوش بیشتر رها نمی‌کنیم تا به دست‌نوشته ارزش افزوده‌ای بدهیم؛ پیرمرد دست‌نوشته را در خودروی «جواد» رها می‌کند و به حال خود می‌رود، پس از آنکه پروانه‌ای جدید را در «دره پروانه‌ها» دفن کرده و ما را گمراه می‌کند که او «قرآن» را جاگذاشته. با «جواد» درمی‌یابیم که قرآن تنها نسخه‌ای از دست‌نوشته «دفتر ارواح» است. این گمراهی دارای کارکرد مفیدی است که به دست‌نوشته ارزش جدیدی می‌بخشد؛ تسویه اولیه‌ای که به طور غیرمستقیم بین «قرآن»، که در اینجا به معنی کتاب «قرآن» است، و «دفتر ارواح» صورت می‌گیرد، به سرعت معنای ضمنی پنهانی از توصیف «قرآن» را آشکار می‌کند؛ اصل لغوی قرآن همان‌طور که ابن منظور می‌گوید این است که قرآن: «وَإِنَّمَا سُمِّيَ الْمُصْحَفُ مُصْحَفًا؛ لِأَنَّهُ أُصْحِفَ، أَيْ جُعِلَ جَامِعًا لِلصُّحُفِ الْمَكْتُوبَةِ بَيْنَ الدَّفَّتَيْنِ/ مصحف( قرآن) به این دلیل مصحف خوانده شد چون میان جلد خود همه صحف نوشته شده را شامل می‌شود». این معنی فراتر از دلالت اصطلاحی کتاب است و همچنان در معنای صحیفه‌های جمع‌شده در میان جلد کتاب اثرگذار است، چیزی که در اینجا با فرمول کتابی ناتمام یا ناقص هم‌راستا است و با دلالت «دست‌نوشته» ناقص هم‌خوانی دارد. اما این ارتباطات واقعی یا خیالی نمی‌توانند تناقض اساسی را که رمان آن را پنهان نمی‌کند، نادیده بگیرند؛ داستان اصلی داستان «عزیز جواد» است و نه حکایت یا دست‌نوشته «دفتر ارواح». این چیزی است که ارقام ادعا می‌کنند و حجم واقعی نوشتاری هر دو مسیر در رمان آن را تقویت می‌کند. آیا دلالت‌های اولیه عنوان رمان «دره پروانه‌ها» فرضیه پیشین را تأیید می‌کنند؟رمان با آخرین ملاقات دايی «جبران» با پسر خواهرش «عزیز جواد» در زندان آغاز می‌شود. در این دیدار اولین اشاره به داستان «دفتر ارواح» می‌آید؛ زیرا دایی «دست‌نوشته» را تحویل می‌دهد و به سوی قبر خود می‌رود. سپس دست‌نوشته و اثر آن به فراموشی سپرده می‌شود تا آنکه «عزیز جواد» با پیرمردی روبرو می‌شود که جنازه‌های کودکان را در دره پروانه‌ها دفن می‌کند. آیا این موضوع نشان می‌دهد که روایت به دلیل تقابل دو موضوع یا دو داستان که یکی از آنها به دیگری مرتبط نمی‌شود، به ترک خوردگی می‌رسد؟ آیا ما، خوانندگان، با ظاهر متن با حجم‌ها و تمایلاتش همراه می‌شویم یا فرض می‌کنیم که دره پروانه‌ها همان دلالت کلی تمام داستان‌هاست؟ شاید؛ زیرا ترک خوردگی و تقابل داستان‌ها و موضوعات، ویژگی داستان‌های پس از فروپاشی دیکتاتوری‌هاست و نیز نتیجه دست‌نوشته‌های ناتمام است. هرچه که تفسیر تقابل مورد نظر در «دره پروانه‌ها» باشد، رمان می‌کوشد تا جان سالم به در ببرد و به هیچ‌یک از تصادفات سازنده دنیای خود تمایل نداشته باشد. آنچه می‌تواند انجام دهد این است که تا حد ممکن از هرگونه تفسیر با تمایل آشکار پرهیز کند، اما حیف است؛ زیرا این همان «دره پروانه‌ها» است، داستان «عزیز جواد» و همین‌طور «دفتر ارواح»!

*منتقد عراقی