عبدالرحمان الراشد
روزنامه‌نگار و روشنفکر سعودی، سردبیر سابق روزنامه «الشرق الاوسط» و مدیر سابق شبکه العربیه
TT

آیا جنگ ایران و اسرائیل قریب الوقوع است؟

از زمانی که اسرائیل تعدادی از فرماندهان «سپاه پاسداران» را در دمشق کشت، تهران تهدید به انتقام‌جویی بزرگ می‌کند و واشنگتن اعلام کرد که از اسرائیل دفاع می‌کند و وارد درگیری احتمالی می‌شود.

این سئوال نگران کننده به سطح بازگشته است: آیا سرانجام جنگی بین ایران و اسرائیل درخواهد گرفت؟ اگر از کنترل خارج شود و آمریکا در آن شرکت کند نقطه پایانی بر جنگ‌ها خواهد بود؟ یا تر و خشک را می‌سوزاند؟ قبل از صحبت در مورد فرضیه جنگ، اشاره می‌کنیم که این سه کشور در مدیریت منازعات خود به مدت چهل سال، توانایی خود را در اجتناب از رویارویی مستقیم و نگه داشتن رویارویی در سطوح پایین نشان داده‌اند. اسرائیل حمله «حماس» را کار ایران می‌داند و کشتن فرماندهان «سپاه پاسداران» را پاسخی به آن در چارچوب «قوانین درگیری» می‌داند.

امروز به دلایل مختلف نمی‌توان جنگ مستقیم را رد کرد، ایرانی‌ها پیشروی جغرافیایی و نفوذ خود را بر 4 کشور اطراف اسرائیل تسریع و گسترش داده‌اند، حوثی‌های یمن بخشی از معادله شده‌اند. آنها دو جبهه جنگ را کنترل کردند، تعداد عوامل مسلح خود را به ویژه در عراق دو برابر کردند، حجم تسلیحات «حزب الله» را افزایش دادند و چالش برانگیزترین عامل اصرار ایران بر ایجاد توانمندی‌های نظامی هسته‌ای خود بود.

برای اسرائیل، آمریکا و حتی کشورهای منطقه، حملات «حماس» در 7 اکتبر 2023 نمایشی نظامی از توان برق آسای ایران در منطقه بود و بیانگر خطری جدید که به پهپادها و موشک‌های بالستیک افزوده می‌شود که تعادل را تهدید می‌کنند و خطر احتمال جنگ را بالاتر می‌برند.

از نظر پیروزی، در جنگ‌ها هیچ پاسخ مطمئنی وجود ندارد. بسیاری از متخصصان اسراییل را از نظر نظامی برتر می‌دانند، می‌تواند جنگی کوتاه به راه بیندازد و آسیب بزرگی به ایران وارد کند، اما نمی‌تواند به تنهایی و با پیروزی کامل، رویارویی را به سرانجام برساند.

ایالات متحده اما با داشتن توانایی‌های نظامی و با در نظر گرفتن وضعیت جبهه داخلی، همکاری کشورهای پیرامون و محاسبه مواضع سیاسی سایر کشورهای بزرگ، می‌تواند جنگی طولانی داشته باشد و توانایی‌های رژیم ایران را از بین ببرد.

به یاد داریم که عراق قوی‌ترین نیروی نظامی منطقه محسوب می‌شد و ارتشی با تجربه فراوان در جنگ‌ها داشت که میان ارتش‌های منطقه یگانه بود و سیستم سخت‌گیرانه سیاسی و نظامی داشت و با این حال آمریکایی‌ها توانستند آن را در مارس 2003 فقط در دو هفته نابود کنند.

رژیم ایران از این جهت متمایز از رژیم صدام است که درک بیشتری از استراتژی‌ها و محاسبه ریسک‌ها دارد، از رویارویی اجتناب می‌کند و آماده هضم ضرر و زیان است. این امکان وقوع یک جنگ ویرانگر یا آنچه به «روز قیامت» توصیف می‌شود را از بین نمی‌برد؛ در نتیجه تداوم رویکرد توسعه طلبانه تهران که تهدیدی برای تغییر موازنه قوا با گسترش به سمت باب المندب و همچنین تهدید ثبات اردن محسوب می‌شود.

ما نمی‌توانیم رویارویی را در نتیجه اشتباهات یا به عمد بر اساس تصمیمات استراتژیک تعیین کننده رد کنیم. به عنوان مثال، اگر اسرائیل تصمیم به حذف «حزب الله» در لبنان بگیرد، ایران به احتمال زیاد در این زمان بیکار نخواهد ماند، آن‌گونه که در برابر «حماس» رفتار کرد. این تا حد زیادی بی میلی «حزب الله» برای پاسخگویی مشابه به حملات اسرائیل به آن را توضیح می‌دهد. به نظر من، «حزب‌الله» توانایی‌های بزرگ خود را به عنوان بخشی از سیاست بازدارندگی خود برای حفاظت از ایران فراهم می‌کند و در روزی که ممکن است جنگ بزرگی بین ایران و اسرائیل آغاز شود، از آن‌ها استفاده می‌کند تا هزاران موشک بر شهرهای اسرائیل ببارد و بخواهد باعث ایجاد خسارت هنگفتی به آنها شود.

حملات کنونی و پیشین «حزب الله» از قواعد محدود تعامل عدول نکرد. اما حمله «حماس» در 7 اکتبر یک مدل متفاوت بود که «حزب الله» آن را انجام نمی‌داد زیرا خطر وقوع جنگ بین تهران و تل آویو یا حداقل حمله اسرائیل با هدف از بین بردن «حزب الله» را به همراه داشت.

بعید است که اسرائیل جنگ مستقیم با ایران را آغاز کند؛ زیرا پرهزینه و خطرناک است، اما با بهره گیری از حمایت گسترده اسرائیلی‌ها از جنگ در پی حمله 7 اکتبر، که آن را یک تهدید وجودی می‌دانست که نمونه آن را از زمان جنگ 1973 تاکنون به خود ندیده است آماده و شاید مایل به جنگ با «حزب الله» باشد. و این امر پذیرش افکار عمومی اسرائیل را به دلیل تداوم جنگ و خسارات سنگین امروز غزه توضیح می‌دهد.

پیامدهای جنگ غزه همچنان ادامه دارد و گسترش رویارویی‌ها به شیوه‌ای بی سابقه امکان پذیر شده است، حتی اگر همه طرف‌ها خواهان جنگ مستقیم نباشند.