ناصیف حتی
TT

فرهنگ گفتگو و گفت‌وگوی فرهنگ‌ها

ما امروز در جهانی زندگی می‌کنیم که شبیه به «دهکده جهانی» است، همانطور که بسیاری از افراد آن را توصیف می‌کنند، هرچند برخی ترجیح می‌دهند این جهان را به «شهر جهانی» تشبیه کنند. «سقوط» مانع فاصله‌ها به دلیل انقلاب در ارتباطات و حمل و نقل و افزایش تعامل و هم‌افزایی در اشکال و قالب‌های مختلف به یک واقعیت تبدیل شده است، اما همچنان «آلودگی صوتی شهر» به قیمت «آرامش دهکده» ویژگی اصلی این جهان است. این مسئله در سایه فقدان اشتراکات اجتماعی با ارزش‌ها و رفتارهایی که دهکده را از شهر متمایز می‌کند، آشکار می‌شود.
برای یادآوری، در توصیف دنیای «پس از جنگ سرد»، فرانسيس فوکوياما درباره «پایان تاریخ و انسان دیگر» نوشت تا پیروزی غرب را توصیف کند، در حالی که ساموئل هانتینگتون از «برخورد تمدن‌ها و بازسازی نظم جهانی» به عنوان یک امر اجتناب‌ناپذیر سخن گفت. این دو دیدگاه نظراتی کاملاً متفاوت و حتی متناقض در مورد آینده نظم جهانی ارائه می‌دهند. از زمانی که دوقطبی شرق و غرب از بین رفت، دوقطبی جدیدی تحت عنوان شمال و جنوب جایگزین آن شد و اصول، عناوین و محتوای درگیری‌ها تغییر کرد. علاوه بر این، برخورد تمدن‌ها و به عبارت دقیق‌تر، برخورد فرهنگ‌ها به آن شکلی که مطرح شد، حتمی نبوده است. روند مسائل و اولویت‌های منافع که روابط بین کشورهای مختلف و جوامع را شکل می‌دهند، به هیچ عنوان در قالب آن حتمیت و تفسیر تک‌بعدی که برخی از آن سخن گفته‌اند نمی‌گنجد. به این معنا که فرآیندهای توسعه جهانی هنوز به صورت کامل تثبیت نشده و قواعد و ویژگی‌های روابط بین کشورهای مختلف و جوامع هنوز مشخص نشده است. در واقع، در داخل جغرافیای فرهنگی یا تمدنی یکسان، با وجود اشتراکات ذکر شده، ما شاهد درگیری‌های سیاسی، استراتژیک، اقتصادی، اجتماعی و ارزشی هستیم.
موضوع در زمان کنونی قوت گرفته است، چرا که هویت‌های اولیه در برخی موارد به خصوص در کشورهایی که سابقه‌ای طولانی در ساخت دولت ملی دارند، مجدداً به صحنه برگشته‌اند. از مهم‌ترین عوامل بازگشت این هویت‌های اولیه در این کشورها، چالش‌هایی است که جوامع این کشورها در مسیر توسعه با آن روبرو هستند. این چالش‌ها اغلب ناشی از بحران‌های اقتصادی یا سیاسی است که واکنش‌های هویتی به دنبال دارد. یکی از عوامل اصلی بازگشت هویت‌های غیرملی و حتی در مواردی ملی، پیامدهای منفی جهانی شدن است که برای برخی منافع و موفقیت‌هایی به ارمغان آورده، اما برای برخی دیگر باعث حاشیه‌نشینی یا سقوط اقتصادی و اجتماعی شده است. این واکنش‌ها گاه به تفسیرهای ساده‌انگارانه و خلاصه سازی از مشکلات و بحران‌ها می‌انجامد که در نتیجه آن گاه شاهد رشد گفتمان‌های پوپولیستی و حتی تئوری‌های توطئه‌ای هستیم که در آن «دیگری» مسئول وضعیت فعلی معرفی می‌شود.
تثبیت تئوری‌هایی چون تعمیم، اختصار و تئوری توطئه، دیدگاه و رفتار افراد در این زمینه‌ها را شکل می‌دهند.
برخورد تمدن‌ها یا فرهنگ‌ها به عنوان یک امر اجتناب‌ناپذیر، همانطور که گفته شد، نمی‌تواند تنها با دعوت به گفت‌وگوی فرهنگ‌ها حل شود. این موضوع البته بسیار ضروری است برای مدیریت بسیاری از تنش‌ها بین کشورهای مختلف و حتی در درون کشورهای متنوع از لحاظ هویتی. اما سؤال این است که در شرایط افزایش احیای هویت‌های اولیه و رشد تفکرات ساده‌انگارانه نسبت به بحران‌ها، چه باید کرد؟ این برخوردها و ترس‌ها و نگرانی‌ها نمی‌توانند پاسخ‌های مناسب به چالش‌های متعدد و متنوع جوامع ارائه دهند.
موفقیت در گفت‌وگوی فرهنگ‌ها به شدت نیازمند شکل‌گیری و تقویت فرهنگ گفت‌وگو است. فرهنگی که بر جست‌وجوی اشتراکات انسانی و ارزشی و ساخت آن‌ها تمرکز دارد و تنوع را به عنوان یک منبع غنی برای ایجاد مشترکات محترم می‌شمارد. در واقع، آنچه که به عنوان «درگیری تمدن‌ها یا فرهنگ‌ها» مطرح می‌شود، در حقیقت درگیری بین کسانی است که خود را صاحب حق مطلق برای سخن گفتن به نمایندگی از فرهنگ‌ها می‌دانند. این درگیری در درون فرهنگ‌ها و تمدن‌ها جریان دارد میان کسانی که به تکثر و تنوع احترام می‌گذارند و اعتقاد دارند که تفاوت‌ها می‌توانند به غنا و تنوع منجر شوند، و کسانی که به دنبال حذف و انکار دیگری هستند. در نهایت، نتیجه این است که موفقیت در مسیر گفت‌وگوی فرهنگ‌ها تنها از طریق تقویت و ارتقای فرهنگ گفت‌وگو ممکن است و هیچ راه دیگری جز این وجود ندارد.