روسیه قوی در تنگنا افتاده است. مانند بوکسوری بزرگ که تصمیم گرفته با یک بوکسور کوچکتر مبارزه کند و نمیتواند راند را به پایان ببرد و پیروزی خود را اعلام کند. و غرب دچار مشکل شده است. پیروزی روسیه فراتر از توان و تحمل آن است و شکست دادن روسیه بزرگتر از توان و تحمل جهان. روسیه شکست خورده در اوکراین خطرناکتر از روسیه پیروز است. شکست پوتین ممکن است او را به گسترش جنگ یا نزدیکتر کردن لبهای جهان به جام رویارویی هستهای وادارد. و گاهی اوقات باید پس از جلوگیری از پیروزی و جشن گرفتن حریف او را نجات دهید. جملاتی که از مردی آشنا به بازی بینالمللی و بازیگران شنیدم مرا به تأمل واداشت. او گفت که آمریکا یک امپراتوری بزرگ است و با این حال میتواند توسط یک انسان معمولی یا یک انسان ضعیف اداره شود. یک مرد دمدمی مزاج یا مردی لغزان. همچنین میتواند در جنگ شکست بخورد. یک کمیته تحقیق تشکیل میدهد و به این نتیجه میرسد که باید اسبها را عوض کند. یک رئیس جمهوری جدید، یک دولت جدید و شاید یک اکثریت جدید در کنگره. دارای نهادهایی است که به آن کمک میکنند تا زلزلهها و تکانها را جذب کند. نهاد در آمریکا قویتر از شخص است. به او اختیارات گستردهای میدهد، اما اگر خطر کند و ببازد یا قواعد اساسی را دچار مشکل کند، او را باز میدارد. روسیه داستانی دیگر است. شما میتوانید میزان لازم آرامش را فقط در سایه یک مرد قوی احساس کنید. یک مرد ضعیف باعث میشود که احساس کند در دام افتاده و تهدید میشود. و بر پیچی سخت قرار دارد که در آن همه گزینهها پرهزینهاند. مرد قوی آن را از اضطراب رهایی میبخشد. از ترسش از دیگران و نیروهای نهفته در نقشهاش. تجربه اتحاد جماهیر شوروی سرشار از درس است. روسیه قارهای است که بر روی تنوع قومی، مذهبی و فرهنگی خوابیده است. ثبات آن برای امنیت اروپا و برای موازنههای آسیایی و بینالمللی ضروری است. به همین دلیل است که باید به روسیه کمک کرد تا از بنبست اوکراین خارج شود. اگر در ماههای آینده شاهد نبرد هواپیماهای پیشرفته غربی با هواپیماهای روسی در حریم هوایی اوکراین باشیم، مسئله بسیار خطرناک خواهد بود. هیچ کس نمیتواند تضمین دهد که مرزهای درگیری تا بینهایت نرود. علاوه بر این، جهان کنونی نمیتواند تبدیل جنگ روسیه در اوکراین به یک جنگ علنی که در طول سالها ادامه خواهد داشت را تاب بیاورد. مخمصه جنگ کنونی عمیق است. غرب نمیتواند با ارائه هدیهای به روسیه موافقت کند که پیروزی آشکاری برای آن تلقی شود. روسیه پوتین نیز نمیتواند شکست خورده از سفر پرهزینه خود به اوکراین بازگردد. شکست ارباب کرملین میتواند خود فدراسیون روسیه را تهدید کند. پیروزی با ضربه نهایی در جنگ روسیه و اوکراین سخت دشوار است. اوکراین بر این اساس عمل میکند که چارهای جز مقاومت در برابر تهاجم روسیه ندارد، حتی اگر به نظر برسد که با توجه به حجم خسارات انسانی و اقتصادی که متحمل میشود، یک مأموریت تقریباً انتحاری انجام میدهد. حتی اگر ضدحمله فعلی شکست بخورد، اوکراین تمایلی به برافراشتن پرچم تسلیم نخواهد داشت. این کشور به دنبال حمایت بیشتر غرب خواهد بود و بعداً به شهروندان خود وعده ضدحمله جدیدی را خواهد داد. روسیه قادر به حل و فصل قاطع جنگ نیست، اما میتواند هزینههای یک جنگ طولانی را تحمل کند. این نافی این واقعیت نیست که روسیه که با جنگ اوکراین معادلات بینالمللی را متزلزل کرد، موقعیت خود را در باشگاه قدرتمندان تضعیف کرده است. اوکراین چارهای جز ادامه جنگ ندارد. همین را میتوان در مورد روسیه نیز گفت. با این حال، ادامه جنگ با خطرات بسیاری برای کشورهای مجاور از نظر ترس از پخش شرارهها و همچنین برای کشورهای دوردستی که عواقب جنگ را بر قبض انرژی و غلات هزینه میکنند، مملو است. جهان تحمل سالهای بیشتر جنگ را ندارد. اراده جدی برای توقف جنگ باید متبلور شود. چین باید برای نقش نجاتی این چنینی گام بردارد، به ویژه اگر اروپا به دنبال راه حلی باشد و آمریکا معتقد است که روسیه در نتیجه «تجاوز» خود پاداشی دریافت نکرده است. هیچ اختلافی وجود ندارد که نتوان آن را حل کرد یا در مسیر حل قرارداد. احساس محال بودن یک ضربه مهلک نباید زمینهساز جنگی بیپایان باشد. باید دری را برای تبلور فرمولی بر اساس نیمه پیروزی و نیمه شکست گشود. توزیع عادلانه بردهای کوچک و ناامیدیهای بزرگ. اگر روسیه مایل به پرداخت هزینه برای خروج از این درگیری باشد، موقعیت بعدی اوکراین را میتوان بر اساس بیطرفی و تضمینهای دقیق در نظر گرفت. آیا اقامت طولانی مدت در مرکز تصمیم گیری باورهای پوتین را تغییر داد؟ برخی از کسانی که او را میشناختند میگویندکه او در سالهای ابتدایی قرن حاضر پیامهای مثبتی برای غرب فرستاد. او آماده بود تا کشورش را با قوانین حاکم بر جهان و نهادهای بینالمللی آن ادغام کند. و آمادگی برقراری رابطه متوازن یا نیمه متعادل با آمریکا و روابط عادی و مستحکم با اروپا را داشت. آنها خاطرنشان میکنند که او متوجه شد که غرب کشورش را به خاطر سفر شوروی خود نبخشید و همچنان با آن به عنوان خطری برخورد میکند که باید مهارشود. آنها ادعا میکنند که عجله کشورهایی که بخشی از امپراتوری شوروی بودند برای انداختن خود به آغوش اتحادیه اروپا یا «ناتو»، ترسهای قدیمی روسیه را تجدید کرده است. به همین دلیل او معتقد بود که کشورش باید با تطبیق نقشههای همسایه، امنیت و حدود نقش خود را تعیین کند. او به نقطهای رسید که معتقد بود باید کودتای بزرگی را علیه جهانی که از ویرانههای شوروی متولد شده بود رهبری کند. آنها تصمیم او برای بازپس گیری کریمه را در این چارچوب قرارمیدهند. و مداخله نظامیاش در سوریه. و تمایل او به انتقام گرفتن از مداخله ناتو در صربستان و کوزوو و موج «انقلابهای رنگی» که به مرزهای خود روسیه نزدیک شد.
آمریکا میتواند در سایه یک مرد ضعیف زندگی کند، اما روسیه نمیتواند. جهان تاوان پیروزی پوتین را خواهد پرداخت و بیشتر از این برای شکست او خواهد پرداخت. آیا شکست ضدحمله اوکراین در صورت وقوع به وزش نسیم واقعگرایی به مراکز تصمیمگیری در غرب کمک میکند تا جستوجوی راهحل بر اساس نیمهشکست و نیمهپیروزی آغاز شود؟ آیا زمان جستوجو برای نجات روسیه و جهان فرارسیده است؟ آیا کرملین احساس میکند به کسی نیاز دارد تا از فرسایش پرهزینه در اوکراین به آن کمک کند؟ واضح است که پوتین زمانی که تصمیم به جنگ را گرفت اشتباه محاسباتی کرد. استاد گزارشها فریب گزارشها را خورد.
TT
نجات روسیه و جهان
مقالات بیشتر دیدگاه
لم تشترك بعد
انشئ حساباً خاصاً بك لتحصل على أخبار مخصصة لك ولتتمتع بخاصية حفظ المقالات وتتلقى نشراتنا البريدية المتنوعة