صبح دو روز پیش یک معلم فرانسوی ضربات کشنده چاقو خورد. و هماکنون فوت کرد. خبرها حکایت دارند که قاتل جوانی چچنی و دانشآموز بوده است. درحالی که در هر دستش چاقویی داشت به ساختمان حمله برد و یک نفر را کشت و دو نفر دیگر را زخمی کرد. در عرض چند ساعت، تمام فرانسه رسمی به محل حادثه در آراس نقل مکان کرد. شهر کوچک شمالی که ساکنانش کشاورزی میکنند و اجدادشان به پارچه بافی معروف بودهاند.
در چنین جوامع کوچکی، یک قتل میتواند کل شهرک را مشغول کند، به خصوص اگر قربانی پزشک یا شهردار باشد. وقتی چاقو قفسه سینه معلم دبیرستانش را نشانه بگیرد، اضطراب دوچندان میشود. معلمان شایسته احترام و تکریم هستند. «معلم درقامت یک پیامبر است». این چه دورهای است که منزلت اهل علم را ازآنها سلب میکند؟
قاتل با فریاد «الله اکبر» به دنبال معلم تاریخ گشت و مرتکب جنایت خود شد. تمامی سازمانهای وزارت کشور از زمان شروع وضعیت غزه برای این نوع واکنشها در حالت آماده باش بودهاند. عکسالعملی ناشایست زیرا مرد بی دفاعی را هدف گرفت که به قول معروف در فلسطین اشغالی نه ماده شتری دارد و نه شتری. بدترین واکنشها آنهایی است که از نادانی و تعصب ناشی میشوند.
از سوی دیگر، امروز صدای روشنفکران عرب در فرانسه بلند شد که مخالفت خود را با تبدیل ندای «الله اکبر» که مسلمانان هر روز پنج بار در نمازشان بلند میکنند، به شعاری برای کشتن، چاقو زدن و گرفتن جان انسانهای بیگناه بلند کردند.
کشتن معلم در سالگرد ترور معلمی دیگر به دلایل فرقهای رخ میدهد. جنایت مشابهی نیز توسط یک دانشآموز چچنی انجام شد که در آن معلم وی در خیابان روبروی مدرسه سلاخی شد. قاتل به عنوان یک جنایتکار از کشورش نیامده است. او نوجوان، زیر ده سال آمد. او با جامعه فرانسه درآمیخت و سپس از آن فاصله گرفت. او اسیر ذهنهای بیمار شد که سموم نفرت و طرد دیگران را در او کاشتند. افراط گرایی را در حومه شهرهای بزرگ و کمربندهای فقر آموخت. جوان نادان تبدیل به بمب ساعتی شد که در هر تماسی آماده انفجار بود.
رسانهها گزارش خواهند داد که قاتل مسلمان و نام او محمد است. گلوی فرانسویها در سمت راست افراطی از وحشت شنیدن آنها متورم میشود: مگر به شما نگفتیم؟ آیا ما به شما در مورد خطر مهاجرت هشدار ندادیم؟ نفهمیدید که میخواهند فرهنگ ما را از بین ببرند، سبک زندگی ما را تغییر دهند و به زنان ما تجاوز کنند؟
نژادپرست به دنبال بهانهای برای حمایت از مواضع خود میگردد. در میان نوادگان مهاجران کسانی هستند که این بهانه را دستش میدهند. مأموران پلیس اما که قاتل را دستگیر کرده و شروع به بازجویی از او کردند، باید به دنبال سرنخ باشند. جریانهایی که برای تخریب ذهنها کار میکنند و جوانان را به افتادن در تلهها سوق میدهند.
چند روز پیش کتابی با عنوان «معلمها میترسند» راهی کتابفروشیها شد. نویسنده، ژان پیر اوبین، بازرس سابق وزارت آموزش و پرورش است. او از طریق تجربیات خود آنچه را که از کم رنگ شدن بسیاری از مربیان از نقشی که در طول نسلها ایفا کردهاند برای آموزش پایههای تفکر آزاد به جوانان قبل از برنامههای درسی جغرافیا و ریاضیات مشاهده کرده است، روایت میکند. مدرسه دولتی در فرانسه حافظ وفادار اصول جمهوری بود. اگر ترس معلمان را در غل و زنجیر قرار دهد چه چیزی از آزادی باقی میماند؟
این کتاب شهادت اساتیدی را بیان میکند که آموزش مفهوم سکولاریسم برایشان مشکل است. مدیران زن مدارس چشمان خود را بر بهانههایی که دانش آموز دختری برای معافیتش از ورزش بدنی میآورد، میبندند. معلمان از دادن نمرات ضعیف به برخی دانش آموزان تردید دارند تا متهم به نژادپرستی و تبعیض نشوند.
یک نظرسنجی که توسط Ifop انجام شده نشان میدهد که از هر دو معلم یک نفر نسبت به آنچه در کلاس میگویند خودسانسوری میکند. تنها معلم نیست که میترسد به دانش آموزان خود چیزی را که باعث گسترش درک آنها میشود بیاموزد. دانش آموزانی هستند که از بیان نگرانیهای خود میترسند و قبل از طرح پرسشهای وجودی، زبان خود را قورت میدهند.
TT
معلمها از چه میترسند؟
مقالات بیشتر دیدگاه
لم تشترك بعد
انشئ حساباً خاصاً بك لتحصل على أخبار مخصصة لك ولتتمتع بخاصية حفظ المقالات وتتلقى نشراتنا البريدية المتنوعة