وائل مهدی
روزنامه نگار حوزه نفت روزنامه "الشرق الاوسط"
TT

چترهایی رو به بالا

از چتر نجات بیشتر برای پرش از بالا به پایین استفاده می‌شود، اما در جهان شرکت‌ها و مدیریت‌ها چترهایی وجود دارد که برای بلند کردن فرد از پایین و بردن او به بالا استفاده می‌شود و اینگونه، ناگهان روی همه فرود می‌آید.
این سناریو تکراری است و همه ما آن را تجربه می‌کنیم و می‌بینیم و چون نمی‌توانیم درباره فرد خاصی به توافق برسیم، همیشه از انتخاب‌های مدیران ارشد در شرکت‌ها گله داریم و از انتخاب برخی افراد برای مدیریت یا راهبری در بالای هرم تعجب می‌کنیم.
بیشتر مشکل همیشه در اوج است، جایی که یک نفر با چتر نجات فرود می‌آید و چون نمی‌داند چگونه به اوج رسیده، نمی‌تواند تیم زیر مجموعه خود را مانند فردی که به طور طبیعی رشد کرده و به اوج رسیده به راحتی انتخاب کند.
مشکل زمانی تشدید می‌شود که هیئت مدیره عاقل و متخصص نباشد. من شرکتی را می‌شناسم که در یکی از زمینه‌ها تخصص دارد و هیئت مدیره فقط یک نفر متخصص در این زمینه دارد، در هر صورت حتی این فرد با چتر نجات برسر هیئت مدیره فرود آمد و یکی از بدترین اعضا بود.
هیئت مدیره نقش بسیار مهمی دارد. کمیته نامزدها و جبران خسارت از آن بیرون می‌آید و مسئول انتخاب تیم اجرایی است.
مدیر عامل نیز بسیار مهم است. زیرا او یا باید یک رهبر باشد، به این معنی که او با یک چشم انداز روشن می‌آید که چگونه شرکت را از وضعیت فعلی به ارتفاعات جدیدی که قبلاً هیچ کس به آن فکر نکرده بود، با انگیزه دادن به همه افراد پیرامون این چشم انداز، منتقل کند، یا باید یک مدیر اجرایی باشد که وظیفه او پیگیری و اجرای تصمیمات هیئت مدیره است و اطمینان حاصل می‌کند که همه افراد شرکت به هدف تعیین شده توسط هیئت مدیره دست می‌یابند.
اگرچه رهبر برای شرکت مهم است، اما کار کردن با او دشوار است. زیرا رهبر اغلب دارای یک چشم اندازی است و برای اجرای آن نیاز به تیمی دارد و این رهبران اغلب سرسخت هستند و برای رسیدن به چشم انداز خود دست به هر کاری می‌زنند، اما به ایده‌های خلاقانه و خلاقیت باور دارند ولی در بیشتر موارد خود منبع آن هستند و بارها پیش می‌آید هیچ کس نمی‌تواند به آنچه که در مورد آن فکر می‌کند با او همراه شود.
در حالی که تعامل با مدیر عامل آسان‌تر است؛ زیرا برای انجام کارها بر تفویض اختیارات به دیگران تکیه می‌کند و از این رو بسیاری را زیر نظر خود برمی‌گزیند و تفویض می‌کند و به ندرت با آنها درگیر می‌شود، به خصوص اگر شورا از کار آنها راضی باشد. اما این نوع افراد چالش و خلاقیت را نمی‌شناسند.
دنیا به همه نوع رهبر و مدیر نیاز دارد و موفقیت آنها در ترکیب و انتخاب درست برای آنها نهفته است.
شروع کار با هیئت مدیره است، سپس مدیرعامل، سپس تیم اجرایی، سپس مدیران، تا کارمندان خرد.
سپس فرهنگ مکان وجود دارد و این توسط مدیر عامل یا هیئت مدیره تنظیم می‌شود و بدون آن مکان نمی‌تواند رشد کند و شکوفا شود. سپس چالش در پذیرش فرهنگ غالب و ارزش‌هایی است که از آن ناشی می‌شود.
من خیلی جاها کار کرده‌ام و متأسفانه فرهنگ قابل توجهی در آنجا پیدا نکردم، در جاهایی با فرهنگ سمی کار کردم و کمتر کسی را دیدم که فرهنگ درستی را به وجود آورد.
فرهنگ‌ها ممکن است با تغییر افراد تغییر کنند، چه تعداد از شرکت‌ها که محیط خلاقانه‌ای نداشتند و بعد یک نفر می‌آید و همه اینها را نابود می‌کند و نشت از اینجا شروع می‌شود.
زمان‌های نشتی برای کسب‌وکار خوب است، به‌خصوص اگر محیط قبلی مخرب یا مبتنی بر فرهنگ‌های بد باشد. بنابراین، هر کسی که بخواهد آن را برای بهتر شدن تغییر دهد، مبارزه می‌کند.
زمانی که فرهنگ‌های مخرب توسط جامعه خارج از شرکت حمایت می‌شود، شدیدتر است، مانند زمانی که کار سخت سنگین است، یا زمانی که فساد، سستی و رشوه پذیرفتنی باشد.
همه این مسائل و درگیری‌ها پایه‌ای است که هر سیستم و شرکتی بر روی آن ساخته می‌شود و به همین دلیل است که وقتی شخصی بدون طی کردن پله‌ها با چتر نجات از بالا پایین می‌آید، نمی‌تواند بداند که در پایین چه خبر است و اینجا مدیریت شرکت شبیه به قمار تبدیل می‌شود.
برای اینکه سیستم اقتصادی، شرکت‌ها و موسسات ما موفق شوند، باید در مورد اینکه چگونه رهبران را انتخاب می‌کنیم و آنها را برای نقش‌شان واجد شرایط کنیم، چگونه مدیران را برای انجام تجارت و رسیدن به اهداف انتخاب می‌کنیم، بسیار و با دقت فکر کنیم.