جنگها دیگر فقط در میدانهای مستقیم خود جریان ندارند. شبکههای اجتماعی به آنها امکان دادهاند که به مکانهای دوردست نفوذ کنند. کافی است کسی در قارهای دیگر نگاهی به تلفن همراهش بیندازد تا روند یک قتلعام را که هزاران کیلومتر دورتر رخ میدهد دنبال کند. نفرتها نیز دیگر در سرچشمههای اولیهٔ انفجارشان زندانی نیستند؛ میتوانند بهسرعت به سوی هر کسی که آمادهٔ دریافت آنهاست، حتی در دورافتادهترین نقاط، منتقل شوند. به این ترتیب، جهان بهسرعت بر سر رویدادهایی دچار دوپارگی میشود که پیشتر نه امکان مشاهدهٔ مستقیمشان وجود داشت و نه کسی خود را الزاماً در قبال هولناکیهایشان ذینفع و درگیر میدانست.
ساکنان «دهکدهٔ جهانی» میتوانند، با صدا و تصویر، پردهبرداری از یک گور جمعی را دنبال کنند که یک نظام مستبد از خود به جا گذاشته است. در گذشته، ماجرا به ریختن خاک بر محل جنایت محدود میشد، یا نهایتاً به خبری در یک روزنامهٔ محلی. و تنشی که آن صحنه برمیانگیخت، توان سفر نداشت؛ از مرزها عبور نمیکرد و در احساسات و حافظهٔ دوردستان اقامت نمیگزید.
اگر بگوییم جهانی که در دهههای اخیر شاهد انقلابهای پیدرپی علمی و فناورانه بوده ــ انقلابهایی که تواناییهای انسان را چند برابر کردهاند ــ همزمان شاهد پیشرفتی قاطع در مهار نفرتها و شهوتهای کشتن و حذف نبوده است، سخن تازهای نگفتهایم.
افراطگرایی وبایی است خطرناکتر از همهٔ همهگیریهایی که جهان تجربه کرده است. شمار قربانیانش از قربانیان آنها بیشتر است. افراطگرایی در انحصار گروهی خاص، رنگی مشخص یا باوری معین نیست. و میتواند به نهایتِ خود برسد، آنگاه که به میلی مهارگسیخته برای پاککردن دیگری بدل شود، صرفاً به این دلیل که متفاوت است، یا کتابی دیگر میخواند، یا از چشمههایی غیرهمسان مینوشد.
جهان کوشیده است این وبا را مهار کند: دادگاهها و نهادهای حلوفصل منازعات را بنا نهاده و بر رجوع به قانون تأکید کرده است. اما با وجود این تلاشها، افراطگرایی همچنان بر منازعات مزمن یا بیعدالتیهای کهنه تکیه کرده است. از بحرانهای هویتی یا ترس از موجودیت و رنگ نیز نیرو گرفته است. شاید این امر نشانهٔ نوعی ناکامی باشد: ناکامی آموزش در آنکه به اندازهٔ کافی بر انسانیتِ انسان تکیه کند؛ و نیز نشانهٔ غیبت یک انقلاب فرهنگی فراگیر که کشتن بیگناهان و مباح شمردن خون آنان را بهکلی حرام بداند.
دیروز جهان درگیر جزئیات حملهٔ تروریستیای بود که در سیدنی رخ داد. هدف قرار دادن غیرنظامیانی که در مراسمی دینی یهودی گرد آمده بودند، عملی هولناک بود. مردم در نقاط نزدیک و دور، اجساد پراکنده و وحشت گریختگان را دیدند.
آنچه در سیدنی رخ داد را نمیتوان از احساسات خشم انباشتهشدهای جدا کرد که در پی رفتارهای وحشیانهٔ ارتش اسرائیل پس از آغاز «طوفان الاقصی» شکل گرفت. مردم شاهد کشتارهایی بیحد و مرز و اعمال خشونتی بیسابقه بودند: دهها هزار کشته، و هواپیماهایی که ویرانی را همگانی میکنند و انبوه جمعیت انسانی را به بیابان و چادرها میرانند. این تصاویر روزانه، خشن، شوکآور و برانگیزانندهٔ تلخی و التهاب بودند. اما گفتن این سخن بههیچوجه به معنای توجیه هدف قرار دادن غیرنظامیان و کشتن آنان به شیوهای وحشیانه نیست.
زمانبندی این اقدام تروریستی در سیدنی، بر خطر آن افزود. این حمله در مقطعی رخ داد که مردم خاورمیانه در انتظارند دونالد ترامپ پیش از پایان ماه جاری بنیامین نتانیاهو را بپذیرد. امید بستهاند که رئیس کاخ سفید بتواند میهمانش را قانع کند ــ یا وادارد ــ که گذار به مرحلهٔ دوم توافقی را تسهیل کند که جنگ در غزه را متوقف کرده است.
این حمله همچنین پس از هفتههایی از بیداری گستردهٔ بینالمللی رخ داد؛ بیداریای که به شناسایی تقریباً جمعی کشور فلسطین انجامید و موفقیتی دیپلماتیک و بیسابقه رقم زد که نوید حلوفصل منازعهٔ اسرائیلی ـ فلسطینی را بر پایهٔ راهحل دو کشور میدهد. کشورهای بسیاری، از جمله خود استرالیا، گامی به پیش نهادند و اعلام کردند که هیچ راهی برای خروج از این منازعهٔ طولانی و تلخ جز بهرسمیت شناختن حق فلسطینیان برای زندگی در کشوری مستقل وجود ندارد.
حمله در زمانی رخ داد که دولتها، نهادها و سازمانها از بیخبری یا غیبت خود بیدار شده بودند و دیگر حاضر نبودند تصویر «اسرائیل قربانی» را بپذیرند، پس از آنکه حجم ظلم واردشده بر مردم فلسطین آشکار شد.
خطرناکترین جنبهٔ این حمله آن است که به بازگشت سخن از «رفتارهای ضدیهودی» کمک میکند و نیز به یاری رساندن به دولت نتانیاهو برای پوشیدن دوبارهٔ لباس قربانی؛ و برای این ادعا که اسرائیل تنها پناهگاه امن یهودیان هدفگرفتهشده در نقاط مختلف جهان است. دولت نتانیاهو سابقهای طولانی در مهارت بهرهبرداری از چنین رویدادهایی دارد. بهترین شاهد، شتاب مسئولان اسرائیلی در پیوند دادن آنچه در سیدنی رخ داد با شناسایی کشور فلسطین از سوی دولت استرالیاست.
افراطگرایی نهفته و حاضر است و همواره آمادهٔ یورش. یک روز پیش از حملهٔ سیدنی، شهر تدمر سوریه شاهد حملهای پرمعنا بود که نظامیان آمریکایی و سوری را هدف قرار داد. این حمله یادآوری کرد که «داعش» هرچند عقب رانده شده، اما نمرده است؛ «داعش» یا آنچه شبیه آن است و از قاموسش تغذیه میکند. این رویداد همچنین توجه را به این نکته جلب کرد که روند ساختن سوریهٔ جدید به رهبری رئیسجمهوری احمد الشرع، بههیچوجه سفری آسان نخواهد بود، و بیتردید با رویاروییهای سختی با افراطگرایان و با اندیشهٔ افراطی همراه خواهد شد.
دهههاست که خاورمیانه بهای سنگین ظلم فاحش و سیاستهای حذف، انکار و طرد را میپردازد. دولتها و ملتهایش دهههایی از عمر خود را از دست دادهاند؛ فرصتهای پیشرفت، سازندگی و پیوستن به عصر جدید را تباه کردهاند. راهی برای خروج از چرخهٔ ظلم و افراطگرایی و کشتار جز پافشاری بر حرکت به سوی صلحی عادلانه وجود ندارد. هیچ گزینهای جز ساختن دولت قانون و نهادها، احترام به حقوق بینالملل و حقوق بشر و کرامت انسانی نیست. و هیچ راهی جز محاصرهٔ اندیشهٔ افراطی و ردّ هرگونه توجیه برای رفتار و وحشیگری آن وجود ندارد. افراطگرایی مدتها بر وضعیتهای ظلم تکیه کرده و در پس آنها پنهان شده تا وجود، تداوم و گسترش خود را توجیه کند. ریشهکن کردن افراطگرایی از زدودن ظلم وارد بر ملتها، گروهها و افراد آغاز میشود. صلح جز بر پایهٔ عدالت و برابری در برابر قانون بنا نمیشود.
TT
افراطگرایی، وبای «دهکدهٔ جهانی»
مقالات بیشتر دیدگاه
لم تشترك بعد
انشئ حساباً خاصاً بك لتحصل على أخبار مخصصة لك ولتتمتع بخاصية حفظ المقالات وتتلقى نشراتنا البريدية المتنوعة