حازم صاغيه
TT

پرسشی که بسیاری از طرح آن طفره می‌روند!

بسیاری از افراد از طرح یک پرسش فوری و حتی آتشین طفره می‌روند و این خودداری به حدی است که هرگاه سایه آن سؤال برایشان ظاهر شود، به سرعت سعی می‌کنند آن را پنهان کنند یا شاید آن را ببلعند. اما سؤال این است: چگونه از فاجعه «طوفان الاقصی» آن فاجعه دیگر پدید آمد که اسرائیلی‌ها آن را برای مردم فلسطین رقم زدند و همچنان می‌زنند، به طوری که اخیراً موسى ابو مرزوق، یکی از رهبران «حماس»، گفت که اگر نتایج آن را پیش‌بینی می‌کرد، اساساً عملیات صورت نمی‌گرفت. و چگونه، از سوی دیگر، پیامدهای همان عملیات خود بشارتی برای مردم سوریه و لبنان به همراه داشت، چرا که رژیم جنایتکار اسد در دمشق سقوط کرد و در بیروت میليشیای «حزب‌الله» که به نظر می‌رسید ابدی است، سرنگون شد؟
در فلسطین، با خشونت و بی‌رحمی، تمام توانمندی‌ها و قدرت‌ها از فلسطینی‌ها هم اکنون و در آینده نزدیک، گرفته شد و این کاملاً بر خلاف انتظارات بی‌اساسی است که قبلاً تبلیغ می‌شد که «طوفان الاقصی» مسئله فلسطینی‌ها را «روی میز» قرار داد. اما در سوریه و لبنان، فرصت‌هایی برای توانمندسازی مردم دو کشور شکل گرفت، هرچند با روشی که مردم و جوامع هر دو کشور چگونه عمل کنند، هنوز مشخص نیست.
این سؤال حساس است به دلایل مختلف که مهم‌ترین آنها این است که به اصول و پیش‌فرض‌های تاریخی که توسط ایدئولوژی‌های مختلف در طول زمان ساخته شده‌اند و ما را به «سرنوشت مشترک» اقناع کرده‌اند، اشاره دارد – خواه ملی برای همه عرب‌ها، دینی برای همه مسلمانان، یا چپ‌گرایانه برای همه زحمتکشان در منطقه و جهان. شاید مخالفان تنها وارثان آن افسانه بوده‌اند، زیرا آنها نتایج به‌دست‌آمده در سه کشور را یکسان می‌دانند، یا همه را پیروزی می‌دانند، یا در شکست آنها تفاوتی قائل نمی‌شوند و به این ترتیب، این شکست را «سرنوشت مشترک» ما می‌دانند. اما کسی که سقوط رژیم اسد را فاجعه می‌داند، تنها انحطاط آن روایت به ظاهر منسجم را اعلام می‌کند. این دقیقاً همان چیزی است که توضیح می‌دهد چرا برخی از مخالفان ناامید سعی کردند پس از مدت طولانی از سقوط بشار اسد خوشحال شوند.
در واقع، پاسخ اول به سؤال، که تقریباً به طور خودکار است، این است که مسیرهای این کشورها استقلال هر یک از دیگری را در پذیرش رویدادها و بازتاب آن رویدادها بر آنها تأیید کرد. اگرچه این امر برای کسانی که می‌خواستند واقعیت‌ها را خارج از افسانه‌های وحدت‌طلبانه ببینند، جدید نبود، اما این بار به‌طور درخشان و طوفانی آشکار شد و حتی نابینایان نیز نمی‌توانند آن را نادیده بگیرند. اینکه هر کشور با وضعیتی روبه‌رو است که متفاوت از وضعیت کشور دیگر است، بلکه آن را نفی می‌کند، یکی از حقایق بزرگ و زیادی است که طبیعتاً از ذهن کسانی که «طوفان الاقصی» را انجام دادند، غایب بود، در حالی که آنها توهم داشتند که «هجوم میلیون‌ها نفر» یا برای نماز در مسجد الاقصی است یا برای هدف دینی یا دنیوی دیگر.
اما پاسخ دوم که به پیچیدگی جواب اول می‌افزاید، به مسئله فلسطین مربوط می‌شود همان‌طور که توسط مخالفان ساخته شده است، پیش از اینکه در «طوفان الاقصی» به اوج فاجعه خود برسد. مسئله فلسطین تنها به چیزی متعالی و مقدس تبدیل نشده بود که هیچ‌گاه به‌طور سیاسی حل نمی‌شد، بلکه در تقابل با منافع و آزادی‌های مردم، از جمله مردم فلسطین خود قرار گرفته بود. در این معنا و تحت سرپرستی دائمی ایران، رژیم‌هایی مانند رژیم اسد و گروه‌هایی مانند میليشیای «حزب‌الله» جایگاه‌های برجسته‌ای در نمایندگی و بیان این مسئله پیدا کرده‌اند.
با این حال، مخالفان با ساختن مسئله فلسطین به این شکل، غافل بودند از اینکه خودشان در حال تسریع روند استقلال‌طلبی مسائل ملی هستند، هرچند که این روند گاهی تلخ و گاهی شووینیستی بود که می‌شد از آن اجتناب کرد. علاوه بر این، آنها خود اولین کسانی بودند که تحت تأثیر این تغییرات قرار گرفتند. آنها از مردم خواسته‌اند که بیش از توانشان پاسخ دهند و در تقابل با روند عمیق شکل‌گیری جوامع و حاکمیت‌های ملی و تحولات نسل‌ها و آرزوهایشان حرکت کرده‌اند.
اما آسیب مسئله فلسطین تنها به اینجا محدود نماند. در نتیجه دهه‌ها سیاست‌های الحاق کشورهای مربوطه به این مسئله، فرصت‌های بزرگی که برای سوری‌ها و لبنانی‌ها فراهم شد، ناقص و آسیب‌دیده بود. در لبنان، مناطقی در خط مرزی اشغال شده‌اند و در سوریه، اراضی‌ای که قبلاً در سال 1967 اشغال شده بودند، به آن اضافه شده‌اند. به این ترتیب، ممکن است دو کشور خود را مجبور به دادن امتیازاتی کنند که می‌توانستند از آنها اجتناب کنند. برخی از آنچه که امروز ترس آن می‌رود این است که اسرائیل این دو کشور و وضعیت جدید آنها را مجبور به پرداخت هزینه‌های سنگینی کند، که کمتر از هزینه الحاق به مسئله فلسطین و ادامه در آن است، یا به آزادی جدید آنها آسیب وارد کند و آن را به مدت زمانی طولانی معطل و متوقف کند که پیش‌بینی آن دشوار است. در این میان، در تل آویو بعید نیست که به درگیری‌های داخلی در کشور ما که می‌تواند ورق دیگری برای مذاکراتشان باشد، امید ببندند.
در هر حال، وضعیت سوریه و لبنان، در حالی که از دو وضعیت فاجعه‌بار عبور می‌کنند، به نظر می‌رسد مانند کسی است که صورتحساب‌های زیادی انباشته کرده و حالا باید همه آنها را یکجا بپردازد تا بتواند به راه خود ادامه دهد. اما همچنین آزمونی است برای توانایی ما در انجام سیاستی که همراه با مسئولیت باشد.