دو نهضت کنونی سودان و الجزائر، حال چه بازگشتی به انقلابهای عربی اخیر باشند، چه مرحله جدیدی که با حوادث چندساله اخیر که همگی با شکست در برابر حل مشکل تاریخی موجود عرب روبهرو شدند تفاوت داشته باشند، حاکی از آن هستند که بحران همچنان پابرجاست؛ بحرانی که در ساختار اکثر دولت و جوامع کنونی عرب مشاهده میشود.
هشدارهای مکرر که به نهضت در حال قیام دو کشور بزرگ آفریقایی، از قدمگذاشتن در سرنوشت سوریه و لیبی و یمن، دادهمی-شود در واقع برخاسته از یک خوانش تاریخی نارس است که نمیداند تاریخ و تاریخسازان چندان به عبرتگیری و توجه به نمونههای مشابه اهمیت نمیدهند. تاریخ بدین که چه کسی عبرتستانی میکند یا اینکه چه کسی در راه منتهی به بنبست گام می-گذارد توجه نمیکند. تاریخ در واقع راههای ناروشنی را در جلوی آدمی قرار میدهد و بر اوست که برای تحقق اهداف خود آنها را صیقل دهد یا اسیر آنها شود. بدین لحاظ هیچ ضرورت تاریخی بهنظر نمیآید که بتواند ثابت کند راهی که در سوریه برای قیام مردم، شکست خوردهاست در جایی دیگر بهضرورت شکست میخورد یا بههمان سرنوشت دچار میشود. اضافهبر این، انقلاب و نهضتهای عربی که در کشورهای مختلف عربی در دهه اخیر رخدادهاست نشان میدهد که کمترین دستآورد این انقلابهای این است که به مشکلاتی توجه و پرداخته شد که در سابق توجهی بدانها نمیشد و کاملاً مورد اغماض بودند.
یکی از ویژگیهای بارز بحران عربی در این نمود مییابد که مطالبات رد نظام و رژیم حاکم بسیار روشنتر و واضحتر از مطالبات مربوط به عدالت یا برابری یا آزادی است. در این گیرودار نیز هر گاه نیروی سیاسی معارض موفق میشد کمی از سیطره ریسجمهور بکاهد در این صورت رژیم قائم کشور را ساحتی برای دخالتهای بیگانه و هرجومرج قرار میداد.
اجازه دهید سخن قدیمی ناظر بر نقش رژیم قائم را در سترنکردن جوامع عربی از آفرینش هر گونه جایگزین بهکنار بگذاریم وکمی مشکل را از فرازی برین نگاه کنیم: در اوضاع کنونی دو مشروعیت در حال ستیز و مبارزه با یکدیگرند: مشروعیت نظام های قائم که بر اساس یک بلوکبندی مذهبی و عشایری و دستگاه دیوانی و طبقاتی فاسد قرار دارد، و مشروعیت انقلابی که منبع آن مطالبات انقلابی برای آزادی و عدالت و دمکراسی است. بدون تردید این برخورد میان دو مشروعیت نابرابر بوده و همین شکست مشروعیت انقلابی را بهدنبال داشت.
در اینجا نیز هیچ وجاهتی ندارد مفاهیمی مانند تودههای خودآگاه و مبارز را تکرار کنیم که از منافع خویش، خودآگاه هستند و طبقاتی برایخود تشکیل دادند. روشن است که سیر حوادث در سرزمین عربی نه دارای چنین منطقی است و نه از این مکانیزم مکانیکی پیروی میکند. همیشه چنین رخدادهایی بر روی طرفداری قشری برپا بود که راه نظام قائم را برای ناکارکردن تلاشها و سستکردن نظم انقلابیها هموار میکرد و مدخلی برای خموشی کل نهضت و انقلاب و هر تحرکی مشابه میشد.
در این راستا شاید بیراه باشد که برای آن دسته از کسانی که بر ضد نامزدی عبدالعزیز بوتفلیقه برای پنجمینبار تظاهرات میکنند یا آنهایی که خواستار استعفای عمرحسن البشیر هستند شرط گذاریم که شکلی از نظام جایگزین خود در آینده نزدیک را بهعرضه گذارند. اما همین مسئله بسیار مهم است و این متظاهران باید بدانند تا زمانی که مطالبات آنها از حد ردکردن و تلاش برای سرنگونی رژیم قائم فراتر نرود، یعنی جایگزینی روشن و نیرومند برای رژیم کنونی بهداخل و خارج پیشروی همگان نگذارند، در واقع این رژیمها قدرت آن را دارند که بر سر حکمرانی باقی بمانند و مشروعیت خود را ادامه دهند. این نیز روشن است که جایگزینهایی مانند اسلام سیاسی و جهادی بهروشنی ناکامی خود را نشان دادهاست و از ساختن هر گونه مشروعیت جایگزین وامانده است. نیروهای لیبرال نیز در برابر خشونت اسلام سیاسی واکنشی نشان نداد و طبق عادت همیشگی خود آماده تحویل-گرفتن سرکوبی بیشتری شدند.
اضافهبر این دو مشکل بنیادین نیز در تحولات کنونی عربی وجود دارد: نخست اینکه این گمان وجود دارد که رژیمهای عربی کنونی را سرنوشت محتوم عرب بدانیم که هر گونه مبارزه با آن محکوم به شکست است بهحدی که گویی جوامع راضی به ادامه حیات در سایه این رژیمها هستند؛ و دوم اینکه همگان معتقدند که انقلابهای عربی روبهحرکت است و دیگر نمیتوان جلوی راه آنها را گرفت و همین انقلابها، خود بهتنهایی میتواند وضع حال را تعدیل کند، و بهترین نشانه آن حوادثی است که در سودان و الجزائر در حال رخداد است.
باوجود همه اینها باید دانست که تاریخ از جعل اتفاقات و امور ناگهانی در جلوی دیدگان بشریت لذتمند میشود ودر جایی که هیچکس توقع آنها را ندارد پیشرو میگذارد تا پژوهندگان و پیوندگان آن را مبهوت گذارد و بر هر گونه قوانین پیشبینی کننده آن خط بطلان کشد. اگر بخواهیم عبرتی را از حوادث اخیر تاریخ عرب بستانیم، آن عبرت این است که آگاهی ما از جوامع خویش کمتر از آن است که هر سرهگویی بتواند احکام کلی برای حال و آینده آنها وضع کند.
TT
منازعه مشروعیتهای نابرابر
مقالات بیشتر دیدگاه
لم تشترك بعد
انشئ حساباً خاصاً بك لتحصل على أخبار مخصصة لك ولتتمتع بخاصية حفظ المقالات وتتلقى نشراتنا البريدية المتنوعة